از : لقمان شمال
عنوان : چارجوب فکری سالم هرگز بانحراف کشانده نمیشود.
جناب قزوینی کامنت شما تحت عنوان : چو ایران نباشد تن من.....
بسیار ساده و در عین حال هم بسیار گویا بود. با نکات فراوانی از آن همنظر هستیم. موفق و سلامت باشید.
،
۲٨۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : کسیکه دفاع از خانه و کاشانه اش را در صورت حمله اجنبی وظیفه مینماید، انساندوست است و آنکسیکه قوای مهاجم را «دعوت» بحمله و کشتار مینماید، جانی و خیانتکار است.
زیدی بنام «شکیبی» بدلیل عدم دارا بودن معرفت و الفبای سیاسی بنادرست مرا متهم بدفاع از حکومت «سرمایه داری» حاکم برایران نمود و دراین راستا هم با استفاده از «دانش سیاسی مبتدی» که گویا کسی «حمله» به سیستم سرمایه داری جهانی (در انسجام فعلی) بنماید، لاجرم «چپ» باید باشد. باین زید باید بگویم که در هیچیک از نظریاتی که تاحال ارایه دادم از زاویه «دید چپ» نبود. بشما یک چراغ فانوسی میدهم تا در ایران و یا خارج از ایران یک «چپ» ایرانی پیدا نمایید که از رشد و یلوغ سیاسی واقعی برخوردار باشد. اگر یکی پیدا نمودید ،آنوقت سر دومین که گویا من باید باشم بحث مینمایم. و در ثانی هرکی ضدیت باسرمایه داری بفرم امروزی و یا با رژیم دیکتاتوری مثل ایران داشته باشد، اتوماتیک جزو «چپ» خوانده نمیشود.(یک مطالعه چندماهه شاید کمکی به بیسوادی مزمن شما بنماید). واما مورد نادرست دیگری که آنهم بعلت عدم درک درست از میهن پرستی (و نه نژاد و قوم پرستی بشیوه شما)، پاسداری از خانه و کاشانه جزو غریزه ذاتی هر انسانی در روی این کره زمین است. در جنگ تحمیلی صدام حسین با کمک عوامل ستون پنجم داخلی و ۲۷ کشور غربی بیش ۵۰۰ هزار جوان ایران برای حفظ خانه و کاشانه و سرزمین اباء واجدادی خود بخون غلطیدند و بیش از این تعداد هم زخمی و دچار نقض اعضاء شدند. حال این زید شکیب حتی آنها را هم مورد مواخذه قرار میدهد که چرا خودرا بکشته دادند و گویا آنها بخاطر دفاع از «سرمایه داری فاسد و خونخوار جمهوری اسلامی» در آن جنگ نابرابر رفته اند. این زید بگمان بسیار زیاد هم در آنموقع و امروز در کنار صدام حسینها و ارتجاع جهانی قرار دارد. همانگونه در کامنت قبلی اشاره کردم اینگونه افراد «آماده» پیکار برعلیه حکومت فعلی ایران باکمک ارتجاع جهانی و گرفتن «سهم» خود در اثر احتمال حمله نظامی بایران و کشت و کشتار و خرابی ایران با همه ساکنن (اقلیتهای ملی و مذهبی) آن هستند.
۲٨۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : نمونه یک بحث خوب
بحث شکیب گرامی و قزوینی عزیز نمونه یک بحث خوب و محترمانه است. ممنون از هر دوی این عزیزان.
۲٨۶٨۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : شکیب
عنوان : قزوینی جان
جناب قزوینی حالا عقاید و مستندات دیگری را هم بخوان: ایرانی فارس زبان هستم اما علیه تبعیض زبانی، نژادی، ملی و قومی در ایران تلاش می کنم. من از کودکی شاهد بودم که فارس زبانها (بیشتر بالادستی های پهلوی چی و مردم زیر نفوذ و تبلیغات آنها) تبعیض، تحقیر و ستم ملی و استثمار دوچندان نسبت به ملیتهای کرد و عرب اعمال می کنند. در مورد ترکمنها و بلوچها و ترکها دیده ام و بسیار خوانده ام و تحقیق کرده ام و می دانم که آنها هم چه مصائبی به خاطر فارس نبودن شان کشیده و می کشند.
تجربه و روابط شخصی شما برای خودتان محترم، اما بحث بر سر سیاستگذاری ها و ساختارهای اجتماعی است که تبعیض و ستم ملی را در ایران نهادینه کرده، و این هیچ ربطی به دوستی و کدورت شما نسبت به همسایه فارس یا غیر فارس تان ندارد.
چاره ی سیاسی برای پیشگیری از جنگهای مرزی، جنگهای داخلی و کینه ورزیهای قومی، برای صلح و زندگی متمدنانه به رسمیت شناختن حقوق انسانی و سیاسی ملیتهایی است که در ایران زندگی می کنند یا با ایران همسایه هستد. آنها هم تاریخی بسیار بسیار کهن در فلاتی دارند که نامش به دلائلی که اینجا جای شرحش نیست، ایران شد. کردها از پیش از مادها در ایران سکنا گزیده بودند، نام اقوام عرب هم در تاریخ باستان پیش از پارسیان در منطقه ذکر شده، اقوام بسیار کهن دیگری هم ، مثل عیلامی ها، که با هجوم جنگجویان دیگر از جمله مادها و پارسیان روبرو شدند، آسیمیله گشتند و از فرهنگ و تاریخ غنی شان در کتیبه هایشان و شهرهای سوخته ی زیر خاک رفته شان باقی ماند. بنابراین حق آب و گل را ملیتهای دیگری هم دارند و بسیار برحق و مستند است خواستهایشان.
من به عنوان یک فارس زبان حق تعیین سرنوشت را برای همه ی ملیتها در ایران به رسمیت می شناسم و فکر می کنم یک زندگی انسانی و عاری از تبعیض و نفرت و خونریزی با اتحاد داوطلبانه ی ملیتها امکان پذیر است. آن قسمت از جهانی که الان نسبتا دارد در صلح زندگی می کند، تا حد زیادی از این مرحله عبور کرده، نگاه کنید به مسئله ی ملی در کشورهای فرانسه، اتریش، آلمان، سوئیس، کشورهای اسکاندیناوی، چک و سلواکی و... اینها ضمن اینکه پیوندهای عمیق فرهنگی و زبانی با هم دارند، استقلال هم دارند و اگر هم با هم مانده اند از روی اختیار ملیتها و همه پرسی دمکراتیک بوده، البته مسئله ی ملی در انگلستان و مناطقی دیگر هست اما آنها هم چاره ای جز به رسمیت شناختن حقوق ملیتها که در بیانیه ی حقوق بشر هم آمده، ندارند.
۲٨۶٨٨ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : ادبیات احمدی نژادی
آقای قزوینی عزیز
ممنون از نوشتن نظریاتتان. شما اندیشه های خود را بسیار محترمانه و خوب قید کرده اید. و به جای خود هم محترم است . جدا از اینکه دیگری آنها را رد میکند یا میپذیرد. دوست دارم نظر شما را به چند مورد مهم در بحث با دیگران جلب کنم : در اینگونه صفحات خیلیها در بحث شرکت میکنند. از افراد حکومت تا آزاد اندیشان. چون گفت و گوی نوشتاری برای همه آزاد است مگر اینکه کسی به دیگران توهین روادارد و از ادبیات لمپنی و اوباشگرانه بهره گیرد که باید جلوش گرفته بشود. افراد رژیم از سه متد استفاده میکنند. ۱- روش احمدی نژادی ۲ - روش معمولی و متین و محترمانه ۳- هم متین و هم احمدی نژادی، یعنی آمیخته . با روش محترمانه کسی مخالفتی ندارد ، افراد رژیم هم میتوانند شرکت کنند و از نظریات خود دفاع کنند. اما آنان که با ادبیات بازجویان اوین وارد بحث میشوند دیگر باید جلوشان گرفته بشود. حتی افراد مستقل هم بخواهند از این ادبیات استفاده کنند جایی در بحث نباید داشته باشند.
از مشخصات بحث افراد رژیم اینست که:
۱- « مختلط میاندیشند و از روش ِگاهی به نعل گاهی به میخ» استفاده میکنند. در لابلای سخنانشان دشنام و تهدید و تحقیر و اتهام زنی و ژست سطحی ضد سرمایه داری و دفاع الکی از مظلومان و ملیت گرایی افراطی و نژاد گرایی و غیره به فراوانی یافت میشود.انگار آدم با خود احمدی نژاد طرف است. و یا با کوبلز و هیتلر بحث میکند.
۲- هدفشان اینست : « تفرقه بینداز و حکومت کن».
این ویژگیها و روشها را آزاد اندیشان به خوبی میشناسند و در گیر آنان نمیشوند.
با احترام به شما
۲٨۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : شکیب
عنوان : قزوینی جان "این ره که می روی به ترکستان است"!
جناب قزوینی حالا عقاید و مستندات دیگری را هم بخوان: ایرانی فارس زبان هستم اما علیه تبعیض زبانی، نژادی، ملی و قومی در ایران تلاش می کنم. من از کودکی شاهد بودم که فارس زبانها (بیشتر بالادستی های پهلوی چی و مردم زیر نفوذ و تبلیغات آنها) تبعیض، تحقیر و ستم ملی و استثمار دوچندان نسبت به ملیتهای کرد و عرب اعمال می کنند. در مورد ترکمنها و بلوچها و ترکها دیده ام و بسیار خوانده ام و تحقیق کرده ام و می دانم که آنها هم چه مصائبی به خاطر فارس نبودن شان کشیده و می کشند.
تجربه و روابط شخصی شما برای خودتان محترم، اما بحث بر سر سیاستگذاری ها و ساختارهای اجتماعی است که تبعیض و ستم ملی را در ایران نهادینه کرده، و این هیچ ربطی به دوستی و کدورت شما نسبت به همسایه فارس یا غیر فارس تان ندارد.
چاره ی سیاسی برای پیشگیری از جنگهای مرزی، جنگهای داخلی و کینه ورزیهای قومی، برای صلح و زندگی متمدنانه به رسمیت شناختن حقوق انسانی و سیاسی ملیتهایی است که در ایران زندگی می کنند یا با ایران همسایه هستد. آنها هم تاریخی بسیار بسیار کهن در فلاتی دارند که نامش به دلائلی که اینجا جای شرحش نیست، ایران شد. کردها از پیش از مادها در ایران سکنا گزیده بودند، نام اقوام عرب هم در تاریخ باستان پیش از پارسیان در منطقه ذکر شده، اقوام بسیار کهن دیگری هم ، مثل عیلامی ها، که با هجوم جنگجویان دیگر از جمله مادها و پارسیان روبرو شدند، آسیمیله گشتند و از فرهنگ و تاریخ غنی شان در کتیبه هایشان و شهرهای سوخته ی زیر خاک رفته شان باقی ماند. بنابراین حق آب و گل را ملیتهای دیگری هم دارند و بسیار برحق و مستند است خواستهایشان.
من به عنوان یک فارس زبان حق تعیین سرنوشت را برای همه ی ملیتها در ایران به رسمیت می شناسم و فکر می کنم یک زندگی انسانی و عاری از تبعیض و نفرت و خونریزی با اتحاد داوطلبانه ی ملیتها امکان پذیر است. آن قسمت از جهانی که الان نسبتا دارد در صلح زندگی می کند، تا حد زیادی از این مرحله عبور کرده، نگاه به کنید به مسئله ی ملی در کشورهای فرانسه، اتریش، آلمان، سوئیس، کشورهای اسکاندیناوی، چک و سلواکی و... اینها ضمن اینکه پیوندهای عمیق فرهنگی و زبانی با هم دارند، استقلال هم دارند و اگر هم با هم مانده اند از روی اختیار ملیتها و همه پرسی دمکراتیک بوده، البته مسئله ی ملی در انگلستان و مناطقی دیگر هست اما آنها هم چاره ای جز به رسمیت شناختن حقوق ملیتها که در بیانیه ی حقوق بشر هم آمده، ندارند.
۲٨۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : قزوینی
عنوان : چو ایران نباشد تن من مباد. من ایرانی هستم و با تجزیه طلبان و نژاد پرستان هیچ میانه ای ندارم. اجازه هم نمی دهم کسی برایم هویت تعیین کند.
چو ایران نباشد تن من مباد. بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار، تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی. نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران. مثل اکثر ایرانیهای ترک زبان به موسوی رای دادم که از دست احمدی نژاد خلاص شوم، بین بد و بدتر من بد را انتخاب کردم. سبز سکولار هستم و در تظاهرات سبزها شرکت کرده و می کنم. مسلمان شیعه بودم و در این یکسال با آنچه دیدم از اسلام فاصله گرفتم. از موسوی و کروبی تا زمانیکه به جناح مخالف خود صدمه بزنند و سازش نکنند حمایت می کنم. به ترک بودن خامنه ای و موسوی و لاریجانی ها و لر بودن کروبی هم هیچکاری ندارم و هیچوقت فکر هم نمی کنم بلکه به آنچه با ملت ایران می کنند کار دارم. در مناسبات شخصی خود هم با دیگر ایرانیان هیچوقت حتی بفکرم هم خطور نکرده است که او ترک یا فارس یا عرب و بلوچ و مازندرانی است و هیچوقت هم چنین کاری نخواهم کرد. مثل بسیاری از ترکها بواسطه ازدواج با غیر ترک زبانها وابستگی فامیلی دارم. بسیاری از دوستانم ترک زبان نیستند و من هیچ مشکلی با آنها ندارم و هیچ تنفری از آنها ندارم چون ترک نیستند. وجوه اشتراک ما بیش از آنست که امثال شما می خواهید الغا کنید و من آنها را دشمن خود نمی دانم. از تقسیم بندی ایرانیان بر حسب زبان و نژاد و دین و جنسیت .... هم بشدت متنفرم چون خانمانسوز است و پاکسازی هیتلری بدنبال دارد، ضمن اینکه همه مردم یک تبار مثل هم فکر نمی کنند و این یک ساده اندیشی محض است که همه ترکها و یا همه فارسها و ... بسته به زبان و نژاد و .. خود فکر می کنند، هیچ اینطور نیست. سالها مانند ترکهای دیگر در تهران کار و کاسبی داشتم و مثل آنها هیچ بازی ترک و فارس و غیرو نداشتم. در جنگ ۸ ساله با صدام حسین دو عضو از خانواده ام را از دست دادم تا متجاوز را از کشور بیرون کنیم و فرقی نداشت که متجاوز زبان و نژادش چه بود. آنچه مهم بود بیرون کردن متجاوز از خوزستان و دفاع از میهن بود. امروز هم کشور دوباره بخاطر بی کفایتی های یک مشت گانگستر از هر تبار و تیره ایرانی بخطر افتاده است و وظیفه امثال منست که جلوی جنگ دیگری را بگیریم. امروز جان و مال هم میهنانم در همه جای ایران بخاطر اینکه این رژیم را نمی خواهند و دمکراسی حقوق بشری می خواهند در خطر است. وظیفه امثال منست که هر کاری از دستمان بر می آید برای یک اتحاد ملی انجام دهیم تا هم کشور را از یک حمله خارجی در امان بداریم و هم آزادی و دمکراسی حقوق بشری را در ایران مستقر کنیم تا دیگر هیچکس مورد تبعیض قرار نگیرد و حق مشارکت آحاد ملت در سیاست و اقتصاد کشور تضمین و اجرا شود.
این برای شما کافی نیست و با اضافه کردن مواردی از جانب شما مثل فدرالیسم که باید در ایران آزاد به بحث گذاشته شود و آحاد ملت در آن شرکت داشته باشند، شما به تداوم این رژیم کمک می کنید و می خواهید بدون مشارکت مردم و بدون اطلاع آنها مواردی از این دست را دیکته کنید و آزادی ملتی را منوط به فروع کنید. اصل رفتن این رژیم و تمامیت ارضی ایران و قانون اساسی ای بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر است و نه فدرالیسم و ملیت و ملیت کردن و ایجاد نفاق و به تاخیر انداختن آزادی ایران. اصولی که همه ایرانیان را بهم پیوند می دهد حداقل ها و مهمترین هاست که همان حفظ تمامیت ارضی ایران، رفتن این رژیم بصورت مسالمت آمیز و قانون اساسی ای تازه ای که تبعیضات را از بین ببرد که همان منشور جهانی حقوق بشر است. احزاب و سازمانها بسادگی می توانند بر سر این سه اصل توافق کنند و از پشتیبانی مردمی برخوردار شوند. کسانیکه سنگ اندازی می کنند فقط به تداوم این رژیم کمک کرده و می کنند.
از کشور ترکیه و ترک زبان هم هیچ خیری نه من دیدم و نه اینهمه ایرانیان از هر تیره و تباری که به آنجا فرار کردند. چرا سری به آنجا نمی زنید و وضع ایرانیان را ببینید و بعد بگویید همزبانان با هم در صلح و صفا می توانند زندگی کنند؟ آنها هنوز نمی توانند رفتار درستی با کرد های ۱۲ میلیونی خود داشته باشند و کردهای فراری ما را دهها سالست که سخت تحت فشار قرار داده اند و از همه چیز محرومشان کرده اند. همزبانی همه چیز نیست که اگر اینطور بود حداقل در سطح خانواده طلاق صورت نمی گرفت و ترکان ترکیه با منه ترک تبعه ایران چنان رفتاری نمی کردند و با کردهای ما هم بد رفتاری نمی کردند.
نام کشور من ایران است که یکی از کهنترین چهار یا پنج کشور جهان است. ایرانی هستم و با تجزیه طلبان و نژاد پرستان هیچ میانه ای ندارم. اجازه هم نمی دهم کسی برایم هویت تعیین کند و مرا مرعوب کند. این عقاید منست و برایم محترم هستند. به عقاید دیگران هم احترام می گذارم و انتظار اتهام زنی و فحاشی بخاطر افکار و عقاید شخصی ام را بر نمی تابم. احترام باید دو جانبه باشد و امیدوارم که این اصل را همه رعایت کنیم و از تحقیر یکدیگر بپرهیزیم. من سخت مخالف خود سانسوری و سانسور کردن دیگران هستم بشرط آنکه همه از ادبیات خامنه ای و ا.ن دوری کنند. با احترام.
۲٨۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : سلیمان م
عنوان : آقای قزوینی
شما فرمودید ترک هستید ولی اول خود را ایرانی می دانید که در تعارض می باشند. چون ایرانی یعنی آریایی و ترکها آریایی نیستند.
-البته این روزها خیلی ها هستند که ترک و دو آتشه ایرانی د یا آریایی از آب در میآیند!
۲٨۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : سلیمان م
عنوان : ایران آزاد
به نظر بنده بهترین راه برای دمکراسی و بقای ایران، توافق همه ملتها و گروه ها به سیستم حکومت فدرال می باشد. و بهتر است همه گروهای اپوزیسیون در خارج همایشهایی را در شناساندن سیستم فدرال به ملل ایران برپا کنند و همه ابعاد آن را روشن و راه را برای آینده ایران هموار کنند.
۲٨۶۴۶ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : قزوینی
عنوان : موضوع را به بیراهه می کشید که عقده گشایی کنید و تفرقه ایجاد کنید. من ترکم ولی خود را اول ایرانی می دانم. از جانب من حرف نزنید، من خودم زبان دارم.
به سهند نسیمی، شما همه را جاهل و خود را عاقل می دانید و به من می گویید «کور خوندی» .... ایرانیان را به دلخواه خود طبقه بندی کرده و برای هر کدام یک طرز فکر قائل می شوید. مگر شما علم غیب دارید که مرا طرفدار موسوی و همه ی جنبش سبز را در موسوی خلاصه می کنید؟ شما انقدر خود شیفته هستید که دیگر نیازی نمی بینید که نظرات را درست بخوانید. نظر مرا که اصلا نفهمیدید و آنوقت دیگران را جاهل و خود را عاقل می دانید؟ منه ترک نیازی به شما و امثال شما ندارم که از من مثلا دفاع کنند. موضوع را به بیراهه می کشید که عقده گشایی کنید و تفرقه ایجاد کنید. من ترکم ولی خود را اول ایرانی می دانم و اعتقادات شما را هم نه قبول دارم و نه می پسندم چون آنها را مخرب می دانم. لطفا از جانب من حرف نزنید، من خودم زبان دارم. باید یاد بگیرید مودبانه با دیگران برخورد کنید. اگر می خواهید دیگران به شما احترام بگذارند، احترام آنها را نگه دارید.
۲٨۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|