از : حامد حمیدی
عنوان : باز نادرستی..
نام ایران حداقل از زمان پارثها برای قلمرو ایران بکار میرفته است. بطور واضح در
سکه-های ساسانی دیده میشود.
زبان رسمی مشروطه هم فارسی است وگرنه منشورهای ان باید به زبانهای ترکی بودند که نیستند.
سعدی و حافظ هم زبانشان فارسی بود همانطور که ترکی ایغوری و ترکی عثمانی وجود دارد. از اهالی "فارس" هستند و بنابراین "فارسی".
زبان فارسی را تنها محدود به زبان دری نیمکنند.. ضمن اینکه زبان فارسی دری خود برخاستگاه-هش از پارسی میانه در پارس است که در خراسان بزرگ (شامل بخشی از ایران مانند طوس و نیشاپور..) تحول یافته است.
جناب ماشالله رزمی باز در حوزه زبان شناسی که رشته ی وی نیست چنین افاضاتی را بیان می کند:
«باستان گرایان و بعضی از شرق شناسان از جمله آرتور کریستن سن معتقدند که گسترش سواد و اداره کشور با حساب و کتاب و جمع آوری مالیات و ثبت و ضبط در آمد ومخارج در ایران در دوره ساسانیان انجام گرفته و معمول شده است و چون زبان حکومت در آن دوره نوعی پارسی بوده لذا پایه کار دیوانی به این زبان گذاشته شده و چون شغل دیوان نیز مانند همه مشاغل در گذشته موروثی بوده و پسر کار پدر را ادامه میداده لذا علیرغم تغییر سلسلهها زبان و سیستم مالیات گیری تغییرنیافته است. اغلب دبیران هم از زبان « هزوارش » استفاده کردهاند یعنی نوشتهاند گوشت و برای حاکم عرب خواندهاند « لحم » و برای حاکم ترک خواندهاند « ات ». احمد کسروی نیز متداول شدن زبان فارسی در امر نوشتن را از زمان ساسانیان میداند. این استدلال از آنجا ضعیف است که میدانیم زبان فارسی دری امروزی بعد از اسلام و از آسیای مرکزی به ایران آمده است و پارسی باستان همانقدر با فارسی امروز بیگانه است که هر زبان خارجی دیگر.»
در پاسخ به ادعاهای بی پایه جناب رزمی بایستی به چند نکته اشاره کنیم:
۱) زبان پهلوی بدون هزوارش نیز کتابت شده است که متون مانوی و متون پازند نمونه های خوبی از آن می باشند. همچنین هزوارش خود زبان نیست که حاکمان ترک و عرب آن را به کار ببرند، بلکه هزوارش همان لوگوگرام یا نماد است. زبان چینی نمونه خوبی از این نوع خط است که هر واژه ای خود دارای یک نماد است و به جای خواندان آواها، خود نماد واژه معنی واژه را بازگو میکند.
۲) در آغازینهی دوران حاکمیت اعراب اموی، امور دیوانی و مالیاتی همه به زبان پارسی انجام می گشت. تا آن که در حدود هشتاد قمری در زمان حجاج بن یوسف زبان دیوان از پارسی (در واقع پهلوی یا همان پارسی میانه) به عربی برگردانده شد (نک. فرهنگ ایران پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عرب، دکتر محمد محمدی، ۱۳۷۴، ص ۹۵).
۳) زبان فارسی دری خود گویش خراسانی زبان پارسی میانه (پهلوی) می باشد که پس از اسلام گسترش یافته و بر دیگر گویش های ایرانی این سرزمین چیره شده است. ولی ریشه پهلوی زبان پارسی کنونی را می توان به آسانی ثابت کرد. جناب ماشالله رزمی، پارسی باستان را با پارسی میانه در اینجا اشتباه می گیرد. پارسی باستان زبان پادشاهان هخامنشی بود و پهلوی (پارسی میانه) ریشه در پارسی باستان دارد. مروری بر چند واژه متعلق به هر سه زبان پارسی باستان و میانه و نو گواهی آشکار بر وجود پیوند میان این سه زبان ایرانی است:
Aspa (پارسی باستان) ) asp (پارسی میانه) ) اسب (فارسی)
Kāma (پارسی باستان) ) Kām (پارسی میانه) ) کام (فارسی)
Daiva (پارسی باستان) ) dēw (پارسی میانه) ) دیو (فارسی)
Drayah (پارسی باستان) ) drayā (پارسی میانه) ) دریا (فارسی)
Dasta (پارسی باستان) ) dast (پارسی میانه) ) دست (فارسی)
Bāji (پارسی باستان) ) bāj (پارسی میانه) ) باج (فارسی)
Brātar (پارسی باستان) ) brādar (پارسی میانه) ) برادر (فارسی)
Būmi (پارسی باستان) ) būm (پارسی میانه) ) بوم (فارسی)
Martya (پارسی باستان) ) mard (پارسی میانه) ) مرد (فارسی)
Māha (پارسی باستان) ) māh (پارسی میانه) ) ماه (فارسی)
Vāhara (پارسی باستان) ) wahār (پارسی میانه) ) بهار (فارسی)
Stūnā (پارسی باستان) ) stūn (پارسی میانه) ) ستون (فارسی)
Šiyāta (پارسی باستان) ) šād (پارسی میانه) ) شاد (فارسی)
Duruj / drauga (پارسی باستان) ) drōgh (پارسی میانه) ( دروغ (فارسی)
پیوند ایران و فارس نیز در متون کهن بارها گواهی گردیده است، چنان که حمزه اصفهانی می نویسد (تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۷، ص ۲): «آریان که همان فرس است در میان این کشورها قرار دارد و این کشورهای شش گانه محیط بدان اند، زیرا جنوب شرقی زمین در دست چین، و شمال در دست ترک، میانه جنوب در دست هند، رو به روی آن یعنی میانه شمالی در دست روم و جنوب غربی در دست سودان و مقابل آن یعنی شمال غربی در دست بربر است».
برای آگاهی خوانندگان از پیوند و ارتباط کامل زبان فارسی کنونی با زبان پارسی میانه (پهلوی) نمونه هایی از نوشته های پهلوی را در زیر نقل می کنیم تا آشکار شود که حقیقتأ زبان فارسی کنونی ادامه زبان پهلوی عصر ساسانی است:
۱) قطعه شعری به زبان پهلوی (متون پهلوی، جاماسپ آسانا، گزارش سعید عریان، ۱۳۷۱، ص ۹۶):
Dārom andarz-ē az dānāgān
Az guft-ī pēšēnīgān
Ō šmāh bē wizārom
Pad rāstīh andar gēhān
Agar ēn az man padīrēd
Bavēd sūd-ī dō gēhān
برگردان فارسی:
«دارم اندرزی از دانایان
از گفته ی پیشینیان
به شما بگزارم (= گزارش دهم)
به راستی اندر جهان
اگر این از من پذیرید
بُوَد سود دو جهان».
۲) بخشی از کارنامه ارشیر بابکان که یکی از متون معتبر و مهم پهلوی است:
pad kārnāmag ī ardaxšīr ī pābagān ēdōn nibišt ēstād kū pas az marg ī alaksandar ī hrōmāyīg ērānšahr ۲۴۰ kadag-xwadāy būd. spahān ud pārs ud kustīhā ī awiš nazdīktar pad dast ī ardawān sālār būd.
pābag marzobān ud šahryār ī pārs būd ud az gumārdagān ī ardawān būd. ud pad staxr nišast. ud pābag rāy ēč frazand ī nām-burdār nē būd.
ud sāsān šubān ī pābag būd ud hamwār abāg gōspandān būd ud az tōhmag ī dārā ī dārāyān būd ud andar dušxwadāyīh ī alaksandar ō wirēg ud nihān-rawišnīh ēstād ud abāg kurdān šubānān raft.
برگردان فارسی:
«در کارنامه اردشیر بابکان ایدون نوشته شده است که پس از مرگ اسکندر رومی، ایرانشهر را ۲۴۰ کدخدای بود. اسپهان و پارس و سامانهای نزدیک به آن ها در دست سالار اردوان بود. بابک شهریار و مرزبان پارس و از گماردگان اردوان بود و در (شهر) استخر نشیمن داشت. بابک را هیچ فرزند نام برداری نبود. و ساسان، (که) شبان بابک بود، همواره همراه با گوسفندان بود و از تخمه دارای دارایان بود. و اندر دژخدایی (= حکومت بد) اسکندر به گریز و نهان- روش شده بود و با کردهای شبان می رفت».
بدون هیچ تردیدی هر فرد فارسیزبانی می تواند بیشینه این نوشته های پهلوی را دریابد و از این رو بدیهی است که میان زبان فارسی کنونی و زبان پهلوی پیوند و ارتباط کامل و مستقیمی وجود دارد و زبان فارسی ادامه همان زبان پهلوی ای است که در کتیبه های ساسانی و متون پهلوی (مانند کارنامه اردشیر بابکان) گواهی گردیده است. آشکار است که زبان های ایرانی دیگر، مانند سغدی و پارتی و خوارزمی نیز بر زبان فارسی کنونی تاثیراتی داشته اند اما پایه اصلی این زبان همان زبان پهلوی است.
در همین زمینه، خوب است مقایسه ای نیز میان زبان انگلیسی کنونی و زبان انگلیسی کهن انجام دهیم. زبان انگلیسی امروزی ریشه در زبان انگلیسی کهن دارد. زبان انگلیسی کهن اثری مشهور و حماسی به نام بئوولف از حدود نهصد سال پیش دارد. اما این داستان را هیچ فرد انگلیسی زبان امروزی نمی تواند بفهمد و تنها با گذراندن دوره های مخصوص می توان زبان انگلیسی کهن را آموخت و متون آن را خواند. برای نمونه چند سطری از همان حماسه بئوولف را به زبان انگلیسی کهن می آوریم:
oretmecgas æfter æþelum frægn:
"Hwanon ferigeað ge fætte scyldas
græge syrcan ond grimhelmas
heresceafta heap? Ic eom Hroðgares
و برگردان انگلیسی امروزی آن:
asked of the heroes their home and kin
"Whence, now, bear ye burnished shields
harness grey and helmets grim
spears in multitude? Messenger, I, Hrothgar"s
با مراجعه به این صفحه خواهید دید که یک فرد انگلیسی زبان قادر به فهم متون انگلیسی کهن نمی باشد:
اما در مقابل، یک ایرانی کنونی نه تنها اشعار رودکی و فردوسی کهنتر از داستان بئوولف را در می یابد، بلکه میتواند متنهای پارسی میانه (پهلوی) را نیز کم و بیش به خوبی بفهمد. در حالیکه یک ترکزبان از ترکیه کنونی نمیتواند سروده های شاعران کلاسیک ترکی-گوی را دریابد زیرا اتاترک و همفکرانش بسیاری از واژگان پارسی و عربی را از زبان ترکی عثمانی حذف کرده اند.
برای اطلاعات بیشتر در مورد پیوستگی میان زبان پارسی باستان و فارسی میانه و فارسی نو علاقه مندان می توانند به این کتاب ها مراجعه نمایند:
+ هزاره های پرشکوه: داریوش احمدی، انتشارات گرگان، ۱۳۸۴، ص ۳۵-۳۳
+ راهنمای زبان های ایرانی، جلد اول و دوم ، ویراستار: پرفسور رودیگر اشمیت، انتشارات ققنوس، ۸۳-۱۳۸۲
+ تاریخ زبان فارسی: محسن ابوالقاسمی، انتشارات سمت، ۱۳۸۰
+ Gilbert Lazard, “The Rise of the New Persian Language” in Cambridge History of Iran, vol. IV, ۱۹۷۵
زبانشناسان نیز به ریشهی ایرانی و پارسیباستانی زبان کنونی پارسی گو.اهی میدهند. برای نمونه:
یک)
The language known as New Persian, which usually is called at this period (early Islamic times) by the name of Parsi-Dari, can be classified linguistically as a continuation of Middle Persian, the official religious and literary language of Sassanian Iran, itself a continuation of Old Persian, the language of the Achaemenids. Unlike the other languages and dialects, ancient and modern, of the Iranian group such as Avestan, Parthian, Soghdian, Kurdish, Pashto, etc., Old Middle and New Persian represent one and the same language at three states of its history. It had its origin in Fars and is differentiated by dialectical features, still easily recognizable from the dialect prevailing in north-western and eastern Iran.
(Lazard, Gilbert ۱۹۷۵, “The Rise of the New Persian Language” in Frye, R. N., The Cambridge History of Iran, Vol. ۴, pp. ۵۹۵-۶۳۲, Cambridge: Cambridge University Press. (
دو)
"Middle Persian, also called Pahlavi is a direct continuation of old Persian, and was used as the written official language of the country." "However, after the Moslem conquest and the collapse of the Sassanids, Arabic became the dominant language of the country and Pahlavi lost its importance, and was gradually replaced by Dari, a variety of Middle Persian, with considerable loan elements from Arabic and Parthian."
Ulrich Ammon, Norbert Dittmar, Klaus J. Mattheier, Peter Trudgill, "Sociolinguistics Hsk ۳/۳ Series Volume ۳ of Sociolinguistics: An International Handbook of the Science of Language and Society", Walter de Gruyter, ۲۰۰۶. ۲nd edition. pg ۱۹۱۲.
سه)
"As already mentioned, it is not likely that the scribes of Sassanian chanceries had any idea about the Old Persian cuneiform writing and the language couched in it. Still, Middle Persian language that appeared in the third century AD may be seen as a continuation of Old Persian."
Bo Utas, "Semitic on Iranian", in "Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic" editors (Éva Ágnes Csató, Bo Isaksson, Carina Jahani),Routledge, ۲۰۰۵. pg ۷۱
چهار)
New Persian, is "the descendant of Middle Persian" and has been "official language of Iranian states for centuries", whereas for other non-Persian Iranian languages "close genetic relationships are difficult to establish" between their different (Middle and Modern) stages. Modern Yaḡnōbi belongs to the same dialect group as Sogdian, but is not a direct descendant; Bactrian may be closely related to modern Yidḡa and Munji (Munjāni); and Wakhi (Wāḵi) belongs with Khotanese."
Skjærvø, Prods Oktor (۲۰۰۶). Encyclopedia Iranica,"Iran, vi. Iranian languages and scripts".
این پژوهشگران همه زبانشناسان برجستهای میباشند ولی در مقابل آنها ما افراد پانترکیست داریم که هر دروغی را میبافند و سپس خود را زبانشناس معرفی میکنند.
بنابراین زبان پارسی دری که گونهی خراسانی پارسیمیانه (پهلوی ساسانی) میباشد در نهایت ریشه در پارسیباستان دارد. چنین تاریخ ارجمند و پرافتخاری بینهایت پانترکیستها و ایرانستیزان را میآزارد و آنها را وادار به فرضیههایی دروغین میکند تا به عقدههای کمبودی تاریخی و فرهنگی خود تسکین بخشند.
همچنین به تازگی، برخی از پانترکیستها استدلال میکنند که چرا زبان پارسیدری در فارس اول رایج نبود و در خراسان بزرگ اول رایج شد؟ سپس استدلال میکنند این زبان نمیتواند در پارسیمیانه ریشه داشته باشد! در حالیکه تمامی زبانشناسان معروف حرف جماعت پانترکیستها را رد میکنند، بایست دانست که استدلال آنها مانند اینست که: "زبان عربی مصر ریشه در عربستان ندارد".. در واقع همانطور که زبان عربی مصر یک گویش از زبان عربی اصلی عربستان است که تحول یافت، زبان پارسی دری هم یک گویش خراسانی از پارسیمیانه است که تحول مستقل خود را یافت. و همانطور که زبان عربی عربستان و زبان عربی مصر در یک زمان وجود دارند، ادامه زبان پارسی میانه در پارس نیز همزمان با زبان پارسیدری در خراسان در یک زمان وجود داشتند که البته کم کم بخاطر قرابت این دو زبان، و گسترش زبان پارسیدری به عنوان زبان مشترک سایر فلات ایران، این زبان پارسی جایگاه ادامه پارسیمیانه در پارس (فهلویات) را گرفت. بنابراین زبان پارسیدری بومی ایرانزمین(و کشور امروز ایران) است زیرا نه تنها خراسان و خراسان بزرگ جزو ایرانزمین میباشند (شهرهایی مانند طوس و نیشاپور و البته شهرای جداشده مانند بلخ و هرات...)، بلکه ریشه آن در پارسیمیانه است که جایگاهش در پارس است. همچنین پارسیمیانه ریشه در پارسیباستان دارد. بنابراین برخلاف زبان ترکی که کهنترین سند آن در مغولستان (ارخون) هست، زبان پارسی کهنترین سندش همان پارسیباستان است.
٣۱۶۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨۹
|