از : فرید راستگو
عنوان : آقای کریمی تکلیف خود و سازمانتان را مشخص کنید
همانطوریکه بسیاری از کاربران به درستی گفته اند آقای کریمی مواضع بینابینی گرفته است و معلوم نیست تکلیف چیست و بالاخره تابان و پورمندی درست می گویند یا نگهدار. نصف مقاله اش ترجمه گفتار نگهدار است. ایشان آنقدر دو پهلو حرف زده است که علی صمد پیش برنده خط نگهدار در سازمان اکثریت برایش کف زده است. آقای کریمی تکلیف خود و سازمانتان را مشخص کنید و به مردم بگوئید بدنبال چه هستید. نمی شود خود را در جنبش چپ بدانید ولی هم میز با افرادی شوید که برای جلاد مردم ایران دل می سوزاند و او را راهنمائی می کند که برای حفظ خود چه انجام دهد و چه ندهد. از نظر روانشناسی انسان زمانی به سلامتی کسی فکر می کند که آنکس را دوست دارد و الفتهائی بین شان است و برای چیزی و کسی دل سوزی می کند که علاقه به آنکس و آن چیز دارد. تا کی می خواهید چشم های خود را بر واقعیت ها ببندید. فرخ نگهدار رفیق شفیق شما در همان بعد از انقلاب ماهیت خود را نشان داده است و این ادامه همان ماهیت است. زمانی برای امام خمینی و خط ضد امپریالیستی اش قدم بر می داشته است و امروز هم در فکر ولایت مطلقه خامنه ای است و در خط ایشان نامه می نویسد. همه این را دیده اند و گفته اند شما و دوستانتان در سازمان اکثریت نمی خواهید واقعیت ها را ببیند. اما تا کی؟ آقای کریمی من متاسفم که صادقانه با شما حرف می زنم ولی نگهدار در خط خود صادق است زیرا او همواره همین خط را داشته است و ذاتاً علاقه مند به این رژیم است و نظر خود را می نویسد و می گوید و ابائی هم از گفتن ندارد. ولی این شما هستید که یکی به این می زنید یکی به آن تا نه سیخ بسوزد نه کباب و حاضر نیستید عینک دودی خود را از چشمانتان بردارید تا حقایق را انطور که مردم می بینند به بینید روشن و شفاف باشید زیرا هیچ مصلحتی بهتر از حقیقت نیست. پس تکلیف خود و سازمانتان را مشخص کنید که بدین شیوه هیچ سازمانی با داشتن افرادی که برای رهبر معظم کودتا نامه فدایت شوم می نویسند و در رژیمش روزی نیست جوان و نوجوانی اعدام نشود نمی تواند اعتماد مردم را به خود جلب کند. شما از یک طرف خود را چپ، حامی حقوق بشر و دمکراسی می دانید و از طرف دیگر با افرادی هم سازمان هستید که چنین موضوعاتی برایشان اهمیت چندانی ندارند.
سرافراز باشید
راستگو
٣٣۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : حمید ابراهیمی
عنوان : با آقای نگهدار همان میکنید که او با خامنه ای: نصیحت
آقای کریمی عزیز!
مقاله خوبی نوشته اید اما از نظر بنده این نوشته به یک نتیجه گیری منطقی ختم نمیشود بلکه بر ضدّ خودش تبدیل میشود. سعی میکنم دلایلم را در پایین عنوان کنم.
۱- شما بدرستی میگوئید: "او (فرخ) شناخته شدهترین چهره از جمع ما (سازمان اکثر یت) در صحنه سیاسی کشور است و در دهه ۱۳۵۷-۶۷ تاثیر گذارترین شخص در سازمان ما بوده است." به نظر بنده شما خواننده را به نتیجه گیری منطقی ای رهنمون نمیسازید وقتی که میگویید "او نه سخنگوی سازمان است و نه در زمره سیاست سازان سال های اخیر آن." اگر چنین است من از شما میپرسم که شما چگونه میتوانید شبها با آرامش سر بر بالین بگذارید زمانی که شناخته شدهترین چهره سازمان شما در صحنه سیاسی کشور کسی است که به شهادت دهها سند معتبر ضبط شده در حافظه تاریخ سیاسی ایران، بیلان تئوریک و عملیش در تعارض با کوشش ۱۰۰ ساله مردم ایران برای رسیدن به آزادی. دموکراسی و حقوق بشر است؟ سخن بر سر حذف نظری، و زبانم لال، فیزیکی آقای نگهدار نیست، که این اعمال محکوم است و مطرود. سخن اما بر سر این است که سازمان شما و اپوزیسیون دمکرات ایران، جایگاه و تریبونی را به آقای نگهدار اهدا کرده است که نه در شان و جایگاه ایشان است و نه در شان و منفعت اپوزیسیون دمکرات ایران. و به نظر نگارنده وقت آنست که این جایگاه و تریبون از آقای نگهدار بازپس گرفته شود که حاصلی جز هرز بردن انرژی، قدرت تمرکز و اعتبار این اپوزیسیون ندارد.
۲- شما در برخورد با آقای نگهدار همان شیوه ای را درپیش میگیرد که آقای نگهدار در برخورد با ولی فقیه؛ یعنی توصیه و نصیحت. همانگونه که آقای نگهدار هنوز دل به ارشاد و تغییر رفتار آقای خامنه ای بسته است، شما نیز گویا هنوز امیدوارید که بتوانید در رفتار و کردار آقای نگهدار تغییر بوجود آورد. و این کار خواننده نوشته شما را برای رسیدن به یک نتیجه گیری منطقی و اخلاقی با مشکل مواجه میکند. اکر کار آقای نگهدار در نصیحت کردن ولی فقیه، آنهم پس از ۲۰ سال تصمیم گیریها و سیاستهای فاجعه بار کاریست مذموم، چرا نصیحت شما به ایشان، پس از ۳۰ سال سیاستها، تصمیمات و اعمال فاجعه بار باید قبل دفاع باشد؟ من از شما سوال میکنم؛ مرز ارشاد و انذار آقای نگهدار کجاست؟ آقای نگهدار تا به کی و با چه نوع طرز تفکری میتواند در جایگاه شناخته شدهترین چهره سازمان اکثر یت در صحنه سیاسی کشور باقی بماند؟ آیا براستی سازمان اکثریت میخواهد که چنین پروفیلی از شناخته شدهترین چهره سازمانش در صحنه سیاسی کشور به مردم تشنه آزادی و دمکراسی ایران معرفی کند؟
۳- در شرایطی که جنبش سبز مردم ایران بیش از هر زمان دیگر نیاز مبرم به تدقیق و توضیح اهداف راهبردیش، حول محورهای آزادی، دمکراسی و حقوق بشر دارد، و برای چنین اجماعی در میان نیروهای اپوزیسون دمکرات لحظه شماری میکند، بر خواننده مقاله شما معلوم نیست که سیاست راهبردی شما (و سازمان اکثریت) در مقابل شخصی که تمام هم و غمش خاک پاشیدن به چشم مردم، تشتت در میان اپوزیسیون، خط دهی به ولی فقیه و عملا ابقاء و تقویت یکی از ضد مردمیترین حکومتهای کل تاریخ ایران است، چیست؟
آقای نگهدار، با توجه به وزن و جایگاه ناحقی که در سازمان اکثریت و در اپوزیسیون دارد، تبدیل به یکی از مشکلات جدی در برابر انسجام و اتحاد اپوزیسیون دمکرات و سدی در مقابل مبارزات آزادیخواهانه و دمکراتیک مردم ایران شده است. به نظر نگارنده وقت آن رسیده است که ایشان از این جایگاه بس مهم و خطیر به جایگاهی که بیشتر با وزن واقعی ایشان تناسب دارد انتقال داده شود.
با سپاس
٣٣٨۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : بهروز
عنوان : سانتریسم بهزاد کریمی و بحران در اکثریت
آقای بهزاد کریمی می خواهد آب بروی آتش اعتراض اعضای اکثریت بریزد چون یحتمل خود وی هم در سیاست های ویرانگر جناح نگهدار از سال ۱۳۵۹ دخیل بوده است. آقایان بهتر است با شهامت به خاطر سیاست های انحرافیی که باعث تضعیف مفرط بزرگترین سازمان چپ تاریخ مملکت شد معذرت خواهی کنید شاید که بتوانید ذره ای از آن چه که به جنبش فدایی تحمیل کردید را جبران نمایید.
٣٣٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : علی صمد
عنوان : نقد و تنها نقد دمکراتیک !
سلام بهزاد کریمی عزیز
نوشته شما را منطقی، متین و صمیمانه یافتم و از این بابت از شما تشکر می کنم. در نوشته شما از موج درست کردن برای جو سازی خبری نیست و این نحوه نوشتن دایره نفوذ و تاثیر مقاله تان را بویژه با تولرانسی که بکار بردید بسیار جذاب و خواندنی کرده است. خسته نباشید!
دوستدارتان
علی صمد
٣٣٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : رضا ج
عنوان : نقد خود
آقای بهزاد کریمی بهتر است اول خودش را در ایینه ببیند و ابتدا به نقد خود بپردازد که ناچار نباشد که یکی به نعل بزند ویکی به میخ وبخواهد با بازی با الفاظ بطور کلی سیستهای مخرب کذشته سازمان را مثل همیشه ماله کشی بکند. براستی آقای فرخ نگهدار نظراتی را که مطرح می کند همان سیا ستی است که مجموعه سازمان اکثر یت پیش می برد ومتاسفانه اکثر کادرهای سازمان همچون آقایان بهزاد کریمی مهد فتاحپور دکتر جوشنی امیر ممبینی و.... هماهنگ عمل می کردند. آقای کریمی لالایی بری دیگران می خواند وهمیشه ژست دمکراتیک می گیرند در صورتی که ایشان خوب می داند یکی از اولین پایه های دمکرتیک شفافیت می باشد. بنابرین آقای کریمی بهتر است ابتدا از خود شروع کرده وبه نقد خود بپردازیند
٣٣٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : پرویز سمندری
عنوان : به امید موفقیت تمام فعالان مردم دوست و آزادیخواه برای ساختن ایرانی آباد و آزاد !
جناب بهزاد کریمی با تشکر از نامه ی دوستانه ی شما.
بعنوان یکی از اعضای سابق سازمان اکثریت که از سال ۹۰ از فعالیت کناره گیری کردم و مانند بسیاری دیگر از فعالان سازمان قادر به ادامه ی بحث های بی سرانجام در زندگی سخت مهاجرت نبودم متاسفانه فقط دورا دور وقایع را مانند سایر هموطنان دنبال کردم.
نامه ی سر گشاده ی اقای فرخ نگهدار به «مقامات» ایرانی مثل خامنه ای اولین مورد از این دست نامه نوشتن ها نیست و آخرین هم نخواهد بود.آقای نگهدار، حتی به مقامات خارجی مانند ریگان و امثالهم هم نامه نوشته ست. فکر نمی کنم موردی وجود داشته باشد که به این نامه ها پاسخ داده شده باشد در غیر ان صورت آنرا به حساب بی اطلاعی این قلم بگدارید.
علت این همه اعتراض در چیست ؟
بنظر من آقای فرخ نگهدار و بسیاری از اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی در داخل و خارج از کشور از جمله جناب مهندس سحابی معتقدند که غول مافیای نظامی مترصد ست که با حمام خوان فاتحه ی تمام اعتراضات را بخوانند و از کشتن میلیونها نفر هم ابائی ندارند. بهمین دلیل میخواهند مردم «فتیله ها» را پائین بکشند.البته تا چه میزان این تحلیل پایه ی عینی دارد نیاز به اطلاعات مستند و آمارهای دقیق دارد.
اما در باره ی رابطه ی آقای نگهدار و سازمان اکثریت علیرغم اطلاعات مفید شما در این مقاله موضوع به این سادگی حل نخواهد شد.
آقای بهزاد کریمی شما نمی توانید نقش خود و سایر همراهان خود را در تصمیم گیریهای رهبری در قبال انشعاب های سازمان مبری نمائید.
امروز دیر ست ولی هنوز امکان دارد که از شما پرسید برغم شما اگر آقای نگهدار از انقلاب تا ۶۷ تاثیر گدار ترین فرد در رهبری سازمان بوده در مورد دو سئوال اساسی زیر اطلاع رسانی فرمائید.
۱. تا سال ۶۷ بخصوص در مورد مواضع وحشتناک بعداز اشغال سفارت آمریکا یعنی تحلیل حمایت از مواضع ضد امپریالیستی خط خمینی و « شکوفائی جمهوری اسلامی» و پی آمدههای آن.
آیا فقط آنای نگهدار سیاستگذار بود؟ بهتر نیست شجاعانه در باره ی تئوری استحاله انتقاداز خود شود که اصلا در زندگی صدق نکرد و وقایع به مسیر دیگری رفت ؟
۲. اگر بقول شما بعداز سال ۶۷ آقای نگهدار دیگر آن اتوریته قبلی را نداشته چگونه شما و بقیه مسئولان در برخورد با مسائل به تغییرات کیفی درون سازمانی نائل نیامید.
در باره ی کناره گیری های فعالان با دیدگاههای متفاوت موضوع به آقای نگهدار خلاصه نمی شود از بالاترین مسئولان اعم از موافق یا مخالف آقای نگهدار در این سالها منفعل شدند شما بهتر از من میدانید.
در باره ی انتقاد از خود مربوط به انشعابات متعدد بعداز انقلاب کاری برای تجدید میثاق صورت نگرفت و یا اگر گرفته مشاهده نشده ست.
بنظر میاید که اراده ای وجود دارد که میخواهد مسائل را در خرف نگهدار خلاصه نماید و بهمین دلیل به موج حملات ضد چپ و ضد فدائی و ضد اکثریت در تمام این چند روز هم توجه نمی شود.
به امید موفقیت تمام فعالان مردم دوست و آزادیخواه برای ساختن ایرانی آباد و آزاد !
٣٣٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : زمان ِ« تغییر رفتار» ِدیکتاتور گذشته است.
مقاله ء «آقای خامنهای! فردوستها از شما آریامهر میسازند » از آقای فرخ نگهدار، منتشر شده در سایتهای مختلف، به خاطر طرح موضوع ِوجود ِ امکان ِ« تغییر رفتار» ِدیکتاتور ، توجه مرا به خود جلب کرد. نکته گرهی در این نوشته انتخاب «زمان» سپری شده برای تغییر رویه «رهبر» بجای «زمان حال» از سوی ایشان است. با تأیید چکیده مقاله آقای بهزاد کریمی ، ذکر برخی نکات در ارتباط با گره یاد شده و کلاً جنبش مردم ایران و آینده آن را ضروری میدانم.
آقای نگهدار مینویسند:
«من به تجربه دریافته ام که کسانی اصلاح طلب اند که تغییر رویه رهبران سیاسی را ممکن بشمارند...قبول می کنم. رجال سیاسی متفاوت اند. اما موثرترین عامل تنظیم کننده رفتار رهبران سیاسی این تفاوت ها نیست؛ فشاری است که از سوی بلوک های قدرت بر آن "رهبری" اعمال می شود.»
این« فشار» از چند طرف میتواند وارد شود:
الف- از سوی بلوک های قدرت در بالا
ب- فشار از بیرون درسطح جهانی
ج- فشار مردمان از پایین.
د-برایند فشار سه عامل بالا در یک زمان مشخص بر «رهبری».
باز مینویسند:«می توان نگذاشت کار به آنجا بکشد که کار از کار بگذرد و راه اصلاح مسدود شود...هنوز راه اصلاح باز است هرگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران در رقابت سیاسی دخالت نکند و نهادهای قانونی کشور هر چه بیشتر قادر باشند مستقلا تصمیم گیری کنند. راه بازگشت مردم به پای صندوق های رای باز است هرگاه شما قدرت قانونی خود را به اهرم اجرای اهداف یک جناح تبدیل نکنید. خشتِ کج آن روز نهاده شد که شما به مجلس "حکم حکومتی" فرستادید. امروز کار به جایی کشیده که عده ای دوره افتاده اند که از شما برای آوردن سر رقبای انتخاباتی خود "حکم حکومتی" بگیرند و شما هنوز (به آوردن سر) تن نداده اید.»
با توجه به نکات بالا باید گفت:
جامعهء ایران و آقای خامنه ای دورهء اصلاحات در زمان آقای خاتمی را تجربه کردند. نشانی از« تغییر رویه رهبری و رهبران» دیده نشد. برعکس با دورهء آقای احمدی نژاد، اصلاحات سطحی را هم نفی کردند. و با سرکوب جنبش «رأی من کو؟» «زمان و شرایط مشخص تغییر رویه» را از دست دادند.
این برهه ها زمان مناسب تغییر رویه برای شخص آقای خامنه ای بود که شدیداً بر استمرار رویه استبدادی خود پای فشرد.
اکنون آقای خامنه ای و دیگر رهبران، تحت فشار برایند سه عامل بالا هستند.
اما این فشار سه زاویه یی به اندازه ای نیرومند نیست که حاکمیت را متلاشی کند. فشار مذکور با بپاخاستن مردم در سرتاسر کشور و فشار بیشتر جهانی وعمیق تر شدن تضادهای بلوک قدرت در بالاست که میتواند دیکتاتوری را از بین ببرد. اگر این فشار موجب شود که رهبران ایران بخواست مردم تن بدهند دیگر «کار از کار گذشته» است.
اکنون آنها «زمان تغییر رویه» را از دست داده اند. براساس ویژگیهای نظامی و ایده لوژیک مذهبی و تبعیض گرای خود تا هنگام متلاشی شدن هیچگونه تغییر مثبتی در رفتار خود نخواهند داد.
راه اصلاح مسدود شده و آقای خامنه ای از آنجاییکه «زمان» را از دست داده، به هیچ کدام از «هرگاههای» آقای نگهدار تن نخواهد داد. ایشان امیدوارند «رهبری» در این زمان و شرایط رفتار خود را دگرگون کند ولی فراموش میکنند که «زمان از دست رفته» دیگر باز نمیگردد.
دیکتاتورها وقتی میتوانند تغییر رویه دهند که زمان را از دست نداده باشند. و معمولاً هم آنرا از دست میدهند و کار از کار میگذرد.
*
آقای نگهدار بجای اینکه به فکر «قدرت و رهبری در بالا» باشد بهتر است در اندیشهء پایین یعنی «مردم» باشند که چگونه بعد از رفع دیکتاتوری نیروهای دموکرات و ضد تبعیض و سکولار با همبستگی متقابل کنترول اوضاع را دردست گیرند؟ و این نیروها چگونه میتوانند برای تغییر حاکمیت بین خود همبستگی ایجاد کنند؟
رهنمود دادن به حاکمیت یعنی نشناختن مختصات و خصوصیات آن. با این امید که حکومت به آنها گردن بگذارد.
رویدادها نشان میدهند که اکنون مسئله مردم ایران نه اصلاح دیکتاتوری بل تغییر و رفع آنست. در این رابطه توجه به نکات زیر را مفید میدانم:
در ایران همبستگیهای کاری با شروع جنبش بوجود میایند و با اوجگیری و گستردگی آن اوج میگیرند.
این از خصوصیات سیاسی نیروهای فعال جامعه ایران است. اینست که پیش از جنبش همبستگیها ضعیف و کاری نیست.
نیرو یا نیروهایی که از سازماندهی و قدرت توده ای خوبی برخوردار باشند امکان و شانس بدست گرفتن قدرت را بیش از دیگر نیروهادارند.
وظیفه نیروهای مترقی ست که به این مسئله بسیار اهمیت داده و قبل از توفان برای کنترول آن با برنامه روشن و مشخص، خود را متشکل و آماده سازند. وگرنه در میان «آشوب» قدرت گیری نیروهای ارتجاعی و نیمه ارتجاعی به خوبی امکان پذیر است.
اگر نیروهای مترقی بدرستی سازماندهی و متشکل شوند امکان سرکار آمدن یک حکومت با ویژگیهای فدرال دموکراتیک در ایران از زمینه فرهنگی و سیاسی کافی برخوردار است.
بارها آرزو و امید ایجاد یک «تشکل عمومی» برای کمک به مبارزه داخل را در خارج از کشور مطرح کرده ایم، ولی همچنانکه پراتیک نشان داده این امر تحقق نیافته است چرا که تحقق پذیر نیست، چون از بستر خود، ایران و مبارزه جاری و جنبشها دور است و خلاف خصلت همبستگی کاری نیروهای فعال ، که در میان جنبش پدید میاید، میباشد.
بنابرین « تشکل عمومی» مردم ایران ، با توجه به ویژگیهای نیروهای مترقی ، با احتمال قریب به یقین «در میان جنبش سراسری» امکان پذیر خواهد شد.
برای چنین روزی تشکلها و سازماندیهای قبلی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
*
دید آقای نگهدار در مقاله خود نه متوجه مردم و آینده جنبش و رفع استبداد بلکه توجه یک جانبه به حکومت و توهم تغییر رویه «رهبری» ست. چیزی که روند حرکت آقای خامنه ای نشان میدهد عدم امکان تغییر رفتار اوست.
او بخوبی میداند تغییر رفتار ، فرجامش تغییر حکومت و حاکمیت است.
٣٣٨٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : الف بینام
عنوان : اختلاف کجاست !
آیا این درک که جنبش سبز بتواند در یک سازش مقطعی و با تحقق بخشی از خواست هایش ، یک گام به جلو بردارد ، تجدید نیرو کند ، فرصت و وسعت یابد ، شعار های مدنی خود را همه گیر تر کند و وسعت بخشد ، چه عیبی دارد ؟
آیا تا کنون اتفاق نیفتاده که در درون یک حزب حاکم ایدولوژیک ، به هر دلیل و با هر استدللال بخشی در مقابل بخش دیگری قرار گیرند (مثلان در رابطه با چگونگی سرکوب جنبش مخالف شان ) و حاصل این اختلاف و تضاد راه حال میانه ای برای اداره کشور باشد و جنبش دموکراتیک از این مفر سر براورد و رشد یابد .؟
آیا در سیاست دیدگاهای افراد و جریانات قدرت ، مطلق و سنگواره است ؟ یا اینکه آنها هم از تجربیات خود میآموزند ؟ و برای حفظ قدرت راههای دیگر را هم میسنجند .
میتوان و باید از زوایای مختلف به صحنهه سیاسی نگریست ،اما ارزیابی از توان جنبش را نمیتوان از نظریه بیرون کشید . ما باید بعنوان نیروی خارج کشور، به ارزیابیهای دوستان و همراهان جنبش سبز در داخل کشور از سطح و توان بلفل این جنبش اتکا کنیم و این ارزیابی را در سیاست ورزی خود مورد توجه قرار دهیم ، نه هیچ داوری و یا پیش داوری دیگری را .
بنا برین نکته کلیدی در مقاله آقای نگهدار اختلاف بر سر ارزیابی از سطح و توان جنبش سبز در حال حاظر در کشور است و تاکتیک ایشان بنظر میرسد بر این اساس طراحی شده است . به این خاطر باید گفتگو را روی همین مساله متمرکز کرد ..
با احترام
٣٣٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : حبیب تبریزیان
عنوان : نا آوازی نابهنگام
نقدی بود در خور هرچند نه بی کاستی. فقط اضافه میکنم:
بهزاد عزیز این حذف فکریِ نپذیرفتی که در خود بالقوه حذف فیزکی را پرداخت کرده و پرورش میدهد، فقط برای رفقای ایستاده در طیف چپ معتبر است یا جامعیت دارد. سازمان شما در آخرین کنگره خود حاضر نشد پیام داریوش همایون را قراعت کند در حالیکه وی ، چه بخواهید و چه نخواهید، نماد و نماینده یک گفتمان تاریخی در صحنه ی سیاسی ایران است. گفتمانی که برغم سقوط رژیم پهلوی، در درون مخالفین رژیم صرفنظر از جنبش سبز، زنده ترین گفتمان موجود است.گفتم انِ ناسیونالیسمی که همایون بیانگر آنست امروز یگانه گفتمانی است که در پیشگاه تاریخ و مردم ایران از پیشینه خود شرمسار نیست. چرا شما پیام او را نخواندید ولی پیام جریانهای بسیار گمنام دیگر را قراعت کردید؟ اینجا من بحثم یک بام و دو هوای معیار های دوگانه است والی این کاملاً درست است که حذف فکری مقدمه حذف فیزیکی است که ما ها حد اقل در حرف همه آنرا پذیرفته ایم.
در پایان باز تأکید میکنم که یاداشت فوقت را هم منطقی یافتم و هم صمیمانه و دور از غرض و مرض!
٣٣٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|
از : شاهین انزلی
عنوان : سازمان نیاز به یک پاکسازی ویک نگرش به وضع سیاسی موجود دارد
اقای بهزاد کریمی عزیز ..
من از دوران جوانی که با سازمان شروع به فعالیت کردم ودر ان عضو بودم تا به امروز چنین سازمانی بی ثبات را در امر هویتی ندیدم واصلا نمیدانم ومحتوا وشکل سیاسی سازمان چیست و به دنبال چه چیزیست نه سوسیال دموکرات است ونه مدافع سوسیالیسم دموکراتیک و هنوز هم هویت خود را مشخص نکرده ودر یک خلاء مانده و تنها مدعی این است که یک سازمان باز وبدون ایدولوژی مشخصی است .همین امر وضع سازمان را در جریانات سیاسی وضع سیاسی موجود در کشور به حالت کبریت بی خطر تبدیل کرده که تنها کار ان شده یا با دیگر جریانات اعلامیه مشترک منتشر کند ویا هئیت نماینده گی خود را در حد تبادل نظر با احزاب خارج کشور به اینور وانور بفرست عدم هویت گرای در سازمان باعث شده که در مورد مسائل داخل ایران حالت اچمز بخود گرفته و زیاد توجه ای به این سازمان نشود چرا که این امر را فرخ نگهدار با بیانات ونوشته خود به عهده گرفته است.و حالا چه بخواهید وچه نخواهید سایه فرخ نگهدار هنوز در سازمان وحتی اتحاد جمهوری خواهان سنگینی میکند وهر چه را که او مینویسد و یا تحلیل میکند به نوعی به سازمان ارتباط پیدا میدهند اگر چه سالیانیست که امر اجرای در سازمان ندارد ولی حقیقت این است از دیروز تا به امروز سازمان در فرخ نگهدار وکمیته مرکزی گذشته ان خلاصه شده و دیگران سازمان رادر فعالیت ها ونوشته های فرخ نگهدار میبینند.. سوال اینجاست چرا سازمان با اینکه غیر مسقیم هنوز از فرخ نگهدار ونوشتهای اش ضربه میخورد او را از سازمان اخراج نمیکند . مرزبند با فرخ نگهدار نبایستی در حد وحرف ویک نوشته بروز کند بلکه عملا بایستی نشان داده شود.
٣٣٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۹
|