یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انقلاب ۱۳۵۷ و عذر خواهی آقای احمد صدر حاج سید جوادی - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : علی اصلی

عنوان : ایستادن در برابر خمینی ۵۷-۵۸ ؟! دقیقا چگونه و به چه صورتی؟!
نوشته زیر بسیار ناقص است و باید بسیار طولانی تر می بود اما دریغ که فرصتی نیست! پس همینقدر تقدیم می شود به امید اثر مثبت....

بحث لازم و مفید و جالبیست - هر چند کاش می شد در این روزهای بس حساس وقت و انرژی بر سر راهکارهای عملی و عملیاتی برای گسترش جنبش و تحریم و بر چیدن خلافت خونخوار و خانمان بر باد ده خامنه ای صرف می شد. اما برای فهم متقابل و نزدیکی نیروها امروز هم گاه ناچار به صرف وقت در چنین بحثهایی می شویم. متاسفانه وقت من بسیار اندک است و به همین بضاعت مجبورم بسیار تلگرافی به بیان نظراتم بپردازم.

تا به حال در صحبتهای مطروحه در اینجا به نظر من از نقش چند عامل مهم در تحلیل نقش دولت موقت و نهضت آزادی غفلت شده است. عامل نخست - نقش استعمار در انقلاب و نیز فردای آن است. عامل دوم - جو حاکم بر افکار و اذهان و قلوب و روحیات اکثریتی بسیار عظیم از مردم در آن زمان است. عامل سوم - قدرت عملی سیاسی و پایگاه توده ای نهضت آزادی در مقایسه با دیگر نیروها در فردای انقلاب است.

من در اینجا چندان به نقش استعمار نمی پردازم اما همینقدر می گویم که اگر کسی به این عامل مهم در "باز تولید استبداد" و ماشین سرکوب و سر بریدن انقلاب وقوف کافی نداشته باشد - پای تحلیلش از آن دوران نیز سخت می لنگد. اگر کسی فکر کند که با "پیروزی انقلاب" تکلیف امثال "شبکه بیسیم" و لژهای ماسونی و مشتقاتشان و حتی ساواک - حل شدند و رفتند - من برای چنین کسانی که پس از دهه ها هنوز در چنین خوابهای خوشی به سر می برند بسیار متاسفم. به کسانی که از نقش امثال بقایی و آیت و حجتیه و فداییان اسلام و اخوان المسلمین و موتلفه صهیونیستی و امثالهم آگاهی ندارند تنها باید گفت که باید آگاه شوند! خمینی هنوز پایش به بیرون فرودگاه نرسیده از میان صفی گذشت که امثال طالقانی و سنجابی را از همان جا به حاشیه رانده بودند.کسانی هم هستند که حتی از ماجرای گروگان بازی سفارت امریکا و ایران-کانترا و معامله اسلحه و امثالهم هم جز ظواهری بیش نمی دانند - خوب تا اینها را ندانیم و نیز تا در تحلیلهایمان نگنجند - کارمان سخت خواهد لنگید. این اطلاعات گلدان سر طاقچه نیستند که فقط هر زمان لازم داشتیم برداریم و استفاده کنیم - یا مثلا مصلحتی به نفع خود یا ضد مخالفان خود استفاده کنیم! بگذریم!

دوستانی می گویند که ن.آ و دولت موقت می بایست در برابر خمینی می ایستادند.پاسخ را با دو سوال ساده و اصولی آغاز می کنیم؟! چگونه و به چه صورتی در آن شرایط باید می ایستادند؟! آیا نایستادند؟! بله - ایستادند - بر اساس فلسفه و اعتقادات و روش خود - و بر اساس موقعیت و در حد بضاعت خود - آنها ایستادند - منکر ایستادن آن بزرگواران نشوید عزیزان - گر چه شاید با دید و فلسفه و روش آنها مخالفت دارید.

روش آنها برای مبارزه جهت ارتقاء زندگی مردم و پیشرفت میهن اصولا اصلاح طلبانه و محافظه کارانه و واقع گرا و پله ای و مرحله ایست. اینها اسرار مگویی نبوده اند - یک سنخ دید و جهان بینیست که در جای جای دنیا هم دیده می شده است. اتفاقا وجود این نوع فلسفه و نیرو را - هر چه می خواهید اسمش را بگذارید - من در هر جامعه ای بسیار مثبت تلقی می کنم - آنها ضمن تلاش برای اصلاح همیشه هم نوعی نقش تعادل دهنده و ضد افراط و تفریطی در جامعه ایفا می کنند و یکی از بیانگران خردگرایی و انصاف و وجدان جامعه اند. مثل هر کس دیگری هم از خطا مصون نیستند و خود نیز کرارا مقر به این واقعیتند چنانکه بازرگان حتی در همان ابتدای نخست وزیری اش هم این امر را گوشزد کرد.مدعی معجزه کردن هم نیستند و ادعای پرش از مثلا پله پانزده به پله سی ام هم ندارند هر چند به نیروی ایمان و کار و زحمت و فداکاری بسیار معتقدند. از خشونت بیزارند. اصلاح فرهنگ و جامعه برای آنها کار و کلید اصلی است چرا که معتقدند بدون فرهنگ غنی و آگاهی بالای عمومی - با تغییر و بزک حکومتها تغییرات چندان مثبتی به بار نمی آید چرا که مردم کم آگاه و ناآگاه و مستاصل را نا صالحان به بازی و تحت سلطه می گیرند و .... حال اگر با این فلسفه و دید و روش مشکل داریم - که بحث خود را دارد - اما در صداقت و پایمردی و مردم دوستی و میهن دوستی و نیکخواهی آنان خوشبختانه کمتر کسی شک دارد - و می دانیم که آخر خط و در نهایت - همین صفات و نیکیها و البته پایمردیهاست که می ماند - وفاداری و ضد خیانت بودن و عاشق زندگی و مردم و حیات بودن... - وگرنه "عنوان" چپ و راست و بالا و پایین و لاف و گزاف و ادعا و هزار و یک رنگ که فراوانند... همان فقط "عناوینند"!....قدر ریش سفیدان را بدانیم....

مداقه و نقد ضروری و حیاتیند و من نیز هیچ مشکلی با پیدا کردن و بیان و روشن کردن اشکالات کار ن.آ و هیچ جریان دیگری ندارم و بواقع آنرا عملی حیاتی محسوب می کنم. اما نیک بنگرید به حال و اوضاع آنروزها و "روهها و جریانها و حال و هوا و ذهنیت مردم و سپس به قضاوت هر جریانی بنشینید.ضمنا اینگونه نیست که ن.آ از ملی-مصدقی بودن برید و شد ملی-مذهبی یا حتی به قولی مذهبی-ملی!! خیر ! چرا چنین مطلق نگری تند و کوری که حتما چون این شد پس دیگر اصلا آن نیست؟!با وجود انشعاب و چرخش مذهبی - اثرات و ریشه های خط ملی-مصدقی در جریان ملی-مذهبی کاملا مشهود است و من واقعا نمی فهمم چطور می توان چنین واقعیتی را منکر شد....! ..............................................
۴۴۰٨۵ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : عذرخواهی
جناب دلخواسته،
فراموش کردم عرض کنم که اگر شما و دوستان درتمام " ۱۲ مواردی " که جناب بنی صدر " اشتباهات اساسی" خود را ذکر کرده است و" در طول این سالها بر آن تعداد هم افزوده است " با او بهمین ترتیب بر خورد کرده اید که با جناب صدر حاج سید جوادی ، بنده صمیمانه از گفته های خود عذر میخواهم و تصدیق میکنم هرکه اعتراف کرد باید مانند جناب ثابتی کوبیده شود.
۴۴۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : اظهار امتنان
جناب دلخواسته،
ممنون از اطلاعات در باره ناشر انقلاب اسلامی. قطعا دانسته های بنده در باره
ایشان باندازه شما نیست ولی منظور , همسران رییس جمهور مخلوع نبود. منظور
, خانم رییس جمهور انتصابی همسر رهبر بود. ظاهرا خارج از حوزه جناب بنی صدر شما هم نیاز به اندکی مطالعه دارید.
۴۴۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۰       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : آقای پیروز
هموطن عزیز، آقای پیروز، البته که حق با شماست و نهضت آزادی تنها گروهی نبود که با اشتباهات سیستماتیک خود، موجب شد تا استبداد بتواند بعد از انقلاب و بعد از ظهور یک دوره ۲۸ ماهه آزدادیهای نسبی، خود را بر دولت و جامعه غالب بکند. البته در این هیچ شک نیست که روحانیت قدرتمدار با شهوت باور نکردنی برای قدرت و در راس آن آقای خمینی نقش اصلی را بازی کردند ولی موضوع مقاله نهضت آزادی بود و بنا براین من انتقاد خود را به نهضت ازادی و دولت موقت محدود کردم.

در مورد بنی صدر و عدم انتقاد از خود به نظر می رسد که شما هم دچار خود سانسوری عمومی در میان روشنفکران ایرانی می باشید، وگرنه می دانستید که در زمانی که بنی صدر در ایران و بعد از کودتا در محفیگاه بسر می برد، در وصیت نامه خود که بصورت صحبت با همسرش بود و بعد از خروج با نام خیانت بامید چاپ شد، ۱۲ مودر از اشتباهات اساسی خود را ذکر کرده است و در طول این سالها بر آن تعداد هم افزوده است. دیگر اینکه متوجه نمی شوم که مسئولیت خانم بنی صدر چیست؟ مگر ایشان، مانند همسر، مسئولیت قانونی و حقوقی داشته اند؟ دیگر اینکه اگر خود سانسوری مانع نشده بود متوجه می شدید که اگر بنی صدر از اول نظر همسر خود را در مورد خمینی باور کرده بود، شاید ما الان در دنیای دیگری می زیستیم. توضیح اینکه بعد از دیدار اول خانم عذرا بنی صدر با خمینی، ایشان به همسرش گفته بود که من به این آدم ( خمینی) اعتماد ندارم. نوعی رفتار می کند که انگار انباشته از معنویت است، در حالیکه همه اش تظاهر است و بعد هشدار به بنی صدر که به این آدم اطمینان نکن.
۴۴۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۰       

    از : بایک مهرانی

عنوان : فقط با سرود «سراومد زمستون...» نمی توان......
در کامنت قبلی تلاش کردم که به بگویم شناخت ماهیت جریان ها و شخصیت های سیاسی بسیار مهم ست . اذعان دارم ؛ با ده ها سازمان سیاسی مذهبی و غیر مذهبی در اول انقلاب و نبود تجربه فعالیت سیاسی چند حزبی و برنامه ای آنچه رخ داد غیر طبیعی نبود.

اما امروز که حامیان ولایت فقیه در ضعیف ترین موقعیت بعداز انقلاب ۵۷ قرار دارند. می توانیم هوشیار باشیم.
جمعه ۱۲ اسفند، میخواهند نمایش مسخره «انتصابات» شورای نگهبان را باردیگر برای تبلیغ « دمکراسی اسلامی» به نمایش بگذارند. در حالیکه هنوز تکلیف تخلفات نجومی در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ روشن نشده ست و کاندیداهای ریاست جمهوری و هزاران نفر زندانند.

مجلسی که قدرت و «کرسی » های نمایشی آن ، همیشه بین شریعتمداران تقسیم شده و فقط تک و توکی در دوره اول بمدت فقط چند روز دگر اندیشان را تحمل کرد و بعدا اعدام یا ترور شدند . مجلسی که رقابت حزبی در آن جائی نداشته ست چگونه میخواهد پذیرای احزاب دگر اندیش وشخصیت های باشد؟
آیا می توانیم فرض کنیم که امروز که تمام مخالفان و منقدان توانسته اند حول تحریم «انتصابات» جمع شوند، خواهان برگزاری انتخابات آزاد در ایران هستند ؟
آیا تمام کسانی که خواهان برگزاری انتخابات آزاد هستند الزاما آزادیخواه هستند ؟

اما مسلم ست ، اگر باید آب خوش از گلوی مردم پائین برود، تمام نحله های فکری باید به میثاق تحمل و بردباری یکدیگر سوگند بخورند تا شکنجه و اعدام منسوخ شود.
در باره پاسخ مثبت یا منفی ما به سئوالات بالا ، باید فکر و بحث کنیم، زمان مثل برق گذرا ست.
برای هر گزینه باید توضیح داد. بدون انتخاب گزینه و معرفی راهکارهای خود شاید در روند بحرانی کنونی چیزی مانند ۵۷ تکرار شود.

نیروهای سکولار و عرفی ایران اعم از ملی ، قومی و چپ اگر از پراکنده کاری فاصله نگیرند در یک انتخابات آزاد، نتیجه ای جز تقسیم آرا و عدم امکان حضور و شرکت در تاثیر گزاری سیاسی نصیبشان نخواهد شد.
برای مثال : در ترکیه احزابی که کمتر از ۱۰ درصد از کل آرا را کسب کنند به مجلس راه نمی یابند.
اگر فرض کنیم ۴۰ میلیون در انتخابات ترکیه شرکت می کنند حزبی با ۳ میلیون رای حق شرکت در مجلس را نخواهد داشت.
در ایران تمام مبانی پارلمانتاریستی عقب نگاه داشته شده ست چون رقابت احزاب بکلی منتفی بوده و هست. ما به کجا میرویم ؟

فراموش نکنیم که حکومت مذهبی با تمام امکانات «بیت المال» بخش بزرگ نیروهای مذهبی و سنتی کشور را در نهاد ها خود که قبل از انقلاب هم وجود داشت سازماندهی کرده ست که در صحنه ی سیاسی آینده ایران که باید دمکراتیک باشد شرکت خواهند کرد.

از این منظر برخورد به برنامه و ماهیت تمام نیروهای ملی مذهبی و اصلاح طلبان حکومتی به صورت جدی تری باید صورت گیرد. این دوستان
میخواهند دوباره در «ضیاقت» حاکمان کنونی شرکت کنند و مانند بهمن ۵۷ که خمینی تمام نهادها را بین شریعتمداران تقسیم کرد بار دیگر بزعم مهندس موسوی به آن دوران «طلائی » بر گردیم .

فقط با سرود «سراومد زمستون...» نمی توان به آینده ی ایران خوش بین بود.

بایک مهرانی
جمهوری خواه
۴۴۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری‫

عنوان : سه عامل مهم دیگر
‫باتشکر از بحث های سازنده و روشنگرانه دوستان همفکر‫

‫عذر خواهی بسیار با ارزش است بشرط این که حاوی اطلاعات جدیدی در مورد شخص و یا سانسورها و تابوها و اطلاعات ‫مخفی شده حکومت باشد و به رشد روشنگری تاریخی و بازگویی و بازنگری تاریخ مبهم و سانسور و ‫سراسر سرکوب حکومت بر مردم استبداد زده کمک کند.

‫سه عامل مهم دیگر موجب بالا آمدن خمینی و استبداد آخوندی شدند.

‫۱. حمایت حزب تودهء زیر چتر رهبری کیانوری−طبری و فدائیان زیر چتر رهبری نگهدار و رفقایش از حکومت مرتجع خمینی و انشعاب از و ضربه به بدنه چپ اپوزیسیون ضد حکومت ولایی − با بهانه ترس از برگشت ضد انقلابیون به مثابه عوامل امپریالیست جهانی، و تصور غلط از خمینی بعنوان داشتن مواضع مترقی و ضد امپریالیستی به سرکردگی آمریکا.

‫۲. تأسیس و انشعاب نهضت آزادی در اول دهه چهل از جبهه ملی−مصدقی و گرایش آخوندی آن به مذهبی−ملی و بیعت ارتجاعی آن با خمینی و طبقه آخوند و رواج تفکر روحانیت مترقی در بین مردم از سال ۴۲ تا بهمن ۵۷ .

‫۳. نفرت بیش از حد توده ای ها و چپها از نهضت آزادی و بالعکس تنفر نهضت آزادی از توده ای ها − که هردو اختلاف توسط خمینی به بهترین نحو مورد سودجویی و بهره برداری قرار گرفت و کلک هردو و هر مابقی دیگری را کند. بر اساس خط تفکر، تاریخچه و عملکرد، میشود گفت اپوزیسیون ایران بیشتر خود با دست خود کمتر از حکومت سرکوبگر دینی دست در اختلاف افکنی و دیگر ستیزی و خودکشی انتهاری خود نداشته!
۴٣۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : تکرار حمله
جناب دلخواسته،
قربانت گردم ، نقد من از اول این بود که جمهوری اسلامی را تنها نهضت ملی و جناب صدر حاج سید جوادی بوجود نیاوردند و تعدادی از بزرگان آن هم کم و بیش به اشتباه و گناهان خود اقرار کرده و طلب بخشش نمودند . اگر بنا باشد جزای هرکه به گناه خود اعتراف کرده این باشد که چنین به شدت آنها را بخاطر خطای عمومی بکوبند ، کی به وفاق خواهیم رسید؟ و اگر بنا به کوبیدن است چرا امثال بنی صدر و خانم رییس جمهور کوبیده نمیشوند که هنوز هم اقرار و استغفاری نکرده و هر روز هم گرد و خاک میکنند؟

عرض شد تاریخ نویسی و تحقیق کاری پسندیده است و اگر جناب راستگو تحقیقاتی در این باره کرده اند شایان تقدیر است اما نباید سوراخ دعا را گم کرد و خروس بی محل شد. از ازل تا به ابد فرصت تاریخ نویسان است و ایشان سالها وقت دارند که به این موضوع بپردازند اما نه در این موقعیت و نه به این شکل. کامنت جناب سالاری نمونه زیبایی از شرط لازم و کافی برای نوشتن و اظهار عقیده است.


با وجود این شما هنوز بر همان طبل تکرار میکوبید و انسان ناچار است تذکر دهد که بجای تاختن به نهضت آزادی ، شما هنوز به جناب نوری علا پوزشی بدهکارید. بهتر است بکار واجب بپردازید و عمل مستحب را بدیگران واگذارید.

جهت اطلاع ، بنده هیچ گونه رابطه و دوستی با جناب صدر حاج سیدجوادی و نهضت آزادی و جناب نوری علا نداشته وندارم و سالها قبل از انقلاب از ایران بیرون آمدم و احتیاجی به " خود شکستن " ندارم.
۴٣۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۰       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : آقای پیروز
آقای پیروز در نقد کامنت من از جمله نوشتند: " اگر شما همان باشید که چند روز پیش در سایت خودنویس در باره مقاله اتحاد علیه آلترناتیوسازی؟ جناب نوری علا کامنت گذاشت و بخطا نقل قول در مقاله را از ایشان دانست و اگر درست بیاد آورم که از طرفداران جناب بنی صدرید , بر شما حرجی نیست و جناب راستگو به شاهدی چون شما احتیاج دارد."

آخر هموطن من این چگونه برخورد کردن با نظرات کسی می باشد که مقاله آقای فرید راستگو را روشنگر دانسته است؟ شما به جای نقد نظرات من، هم من و هم نویسنده مقاله و هم بنی صدر را تمسخر گرفته اید. سوال من اینست که چرا به جای مرتکب این بی اخلاقی ها شدن، به نقد کامنت من نپرداختید و نگفتید که کدامیک از نظرات و انتقادات به چه دلیل/دلایل صحیح نمی باشند؟

منتظر نقد شما هستم.

در ضمن، بله من همان کسی هستم که نقل قول مقاله ای از آقای نوری علا را اشتباها نظر ایشان پنداشته و آن را نقد کردم. هموطن دیگری امروز این اشتباه را گوشزد کرد. مطلب را دوباره مطالعه کردم و متوجه شدم که حق با ایشان است و گفتم که یک معذرت به آقای نوری علا بدهکارم. می بینید، اشتباهی کردم و وقتی متوجه اشتباه شدم، به جای لاپوشانی کردن و توجیه کردن، آنرا پذیرفتم. چرا شما، از این نوع برخورد به عنوان روش استفاده نمی کنید و به نسل جوان توضیح نمی دهید که چه اشتباهاتی مرتکب شدید و دلایل آن اشتباهات چه بود؟ فکر نمی کنید که انجام اینکار، حداقل وظیفه شما می باشد؟
۴٣۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۰       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : دست مریزاد
فقط خواستم دست مریزادی به آقای فرید راستگو بگویم. این نوشته بهترین و صریحترین نقدی می باشد که تا به حال در مورد نهضت آزادی و دولت موقت خوانده ام. متاسفانه وجود انسانهای خوب و وطن دوست و اینکه بسیاری از اینها سالها طعم زندانهای ستم شاهی و ولایت فقیه را چشیده اند مانع شده است تا باورهای سیاسی و اعمال سیاسی این گروه در زیر پتک نقد، جلایی و روشنایی لازم را بیابد تا همگی، از جمله اعضا و هواداران نهضت آزادی خود را آنگونه که باور و عمل کرده اند در این آینه ببینند.

پیشنهاد می کنم که بجای حمله به ایشان روش خود شکنی و نه آینه شکنی را در پیش بگیرید. زنده یاد مهندس سحابی می گفتند که برای مهندس بازرگان آزادی بر استقلال ارجحیت داشت و برای من استقلال بر آزادی ارجحیت دارد و متاسفانه هر دو هیچگاه متوجه این واقعیت نشدند که آزادی و استقلال دو روی یک سکه می باشند و یکی بدون دیگری وجود ندارد. من تعجب می کنم که اینها چگونه مصدقی بودند که وارد بازی ازجحیت یکی بر دیگری شده بودند در حالیکه برای مصدق هر دو روی یک سکه بودند.

البته همین باور سبب شد که دولت موقت، فضای استقلال را خالی بگذاردو حزب جمهوری با فرصت طلبی این خلا را پر کرده و خود را قهرمان استقلال ایران جلوه دهد و بعد از سقوط هم باور عکس آن سبب شد که نهضت آزادی بقول یکی از اعضای برجسته آن، نقش خندق رژیم جنایت، خیانت و فساد را بازی کند و هنوز نیز از وسط بازی دست بر نمی دارد. این اصرار بر وسط بازی و یک پای در داخل رژیم و پای دیگر در خارج آن، سبب شد که حتی آقای سحابی حکم دادگاه میکونوس را خیانت بداند و حتی سعی در پوشش آن کند و کار رژیم را برایش انجام دهد. این دیگر امری واقعا واقعا شگفتی آور بود و هست.

نسل جوان قربانی سانسور همه طرفه بیش از عذر خواهی، نیاز به توضیح دارد. نیاز دارند بدانند که چرا انقلابی که برای مردمسالاری، استقرار آزادی ها در ایرانی مستقل و عدالت اجتماعی انجام شد، این هدفها را به ضد خود تبدیل کرد و هیولای مافیایی حاضر شد نتیجه آن؟

آقای حاج سید جوادی نیاز دارند که به این سوال پاسخ دهند و نه اینکه نامه ای پر از تناقض بنویسند و هنوز از رهبر تبهکار و فاسد سلب مسئولیت کنند و یقه احمدی نژاد متوهم را بچسبند؟

خلاصه اینکه بنظر من، یکی از اصلی ترین دلائل طولانی شدن عمر استبداد بعد از انقلاب، عملکردهای نهضت آزادی و وسط بازی های آنها و نقش آنها در مانع شدن از انجام جنبش همگانی بوده است. متاسفانه، این گروه هیچوقت آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی ایرانی ها را اجر نگذاشت و به این علت است که برای مثال، آقای سحابی هیچوقت با مردم سخن نگفت و آنها را مورد خطاب قرار نداد، بلکه خطابش همیشه قدرت حاکم بوده است. البته یکبار ایشان چنین کاری را انجام دادند و آنهم پیامی بود که برای ایرانیان خارج از کشور فرستادند و البته آن پیام هم بر سیاست همیشگی ترس بنا شده بود و مردم را از "زیاده روی" و "زیاده خواهی" حذر داده بود و دوباره ترس از تجزیه را بعنوان سلاحی بکار گرفته بود تا مردم را به خانه برگرداند.
۴٣۹٨۹ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۰       

    از : علی تهرانی

عنوان : نهضت آزادی
نهضت آزادی هنوز هم پس از ۳۳ سال حکومت ولی فقیه دنبال اصلاح این رژیم است. به نظر من بهترین خدمتی که این قبیل افراد به جامعه شان میتوانستند بکنند این بود که اصلا وارد سیاست نشوند و به همان کار تدریس و تفسیر قرآن بسنده کنند.

وقتی بازرگان اول انقلاب به شاه نامه مینویسد (طبق گفته ابراهیم یزدی) که بیا خودت را معرفی کن و من شفاعت ترا پیش امام میکنم، در حالی که در دادگاههای انقلاب دارند فله ای حکم اعدام صادر می کنند، این نشانی جزء ندانم کاری و نادانی سیاسی ندارد.
۴٣۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست