از : peerooz
عنوان : شاید هرگز نباید گفت هرگز
جناب صدری،
" برای ایجاد تغییرات در داخل کشورمان به هیچ وجه نباید در کنار آمریکا و متحدینش
قرارگیریم، چه رسد به آن که به سازشان برقصیم. " به این معنی نیست که دائما بر طبل دشمنی با امریکا بکوبیم. چین که شاید دومین قدرت جهان و دشمن
شماره یک امریکا محسوب میشود با امریکا روابط نزدیک داشته و یکی از بزرگترین
خریداران قرضه ملی آمریکاست. برای کشور ضعیفی چون ما کج دار و مریز امری
اجباریست. بقول چرچیل برای پیروزی میشود با شیطان هم همپیمان شد منتهی به چه قیمت و برای چه پیروزی؟ یک دولت ملی متکی به رای اکثریت هم مجبور است
با قدرت روز کج دار و مریز کند. و میدانید که کج دار و مریز به معنی زیر است :
رفتــم بـه سـر تـربت شمس تبـریـــز دیــدم دوهــــزار زنگیــــان خونــریـــز
هر یک به زبان حال با من می گفت جامی که به دست توست کج دار و مریز
۴۷۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : خسرو صدری
عنوان : دست رد به سینه آنهایی که غرورملی ما را به استهزاء گرفتند
برای من مهمترین انگیزه شرکت در این مباحث آن است که به سهم خود یادآوری کنم که بر اساس آنچه به وضوح در تاریخ ایران و جهان معاصر، به ثبت رسیده است، برای ایجاد تغییرات در داخل کشورمان به هیچ وجه نباید در کنار آمریکا و متحدینش قرارگیریم، چه رسد به آن که به سازشان برقصیم.آن ها در گذشته هرچه خواستند با ما کردند ، مارا حقیر شمردند و حتی با دست نشانده خود ، شاه نیز مانند یک عروسک رفتار کرده و سپس او را دور انداختند. به همین مصاحبه هایی که در "از تهران تا قاهره" گلچین کرده اند نگاه کنید تا ببینید که خبرنگاران آمریکایی نیز با چه لحن شرم آوری با شاه صحبت می کنند.
برخی ها می گویند که دست از "امامزاده ۲۸ مرداد" بردارید. گیرم که برداشتیم. به خاطرات شاه(پاسخ به تاریخ) مراجعه می کنیم که عینا چنین می گوید:
"...در سال ۱۹۷۸ کمپانی های بزرگ نفتی با ما دیگر قرارداد نبستند. آن ها سقوط مرا پیشبینی کرده بودند. در دولت کارتر هم با خوشحالی منتظر سقوط من بودند واز جمهوری اسلامی حمایت می کردند تا جلوی نفوذ شوروی را بگیرند. من می گویم با چه قیمتی؟ با سوره قرآن می شود کار تانک را کرد؟
... پس از آن که من ایران را ترک کردم ، ژنرال هایزر باز چند روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت؟ تنها چیزی که می توانم بگویم این است که ربیعی فرمانده نیروی هوایی طی محاکمه اش ، به قضات گفت:"ژنرال هایزر شاه را مثل یک موش مرده به خارج از کشورپرتاب کرد".
ویا:
شاه : "... تیمسار اویسی را بگویید بیاد!(برای انتصاب به نخست وزیری) ". روزدیگر، پس از دیدارشاه با سفیرآمریکا و انگلیس : " ...ازهاری بیاد، اویسی نیاد. آقایون( سفرا) با اویسی موافق نیستند"! ( از مصاحبه ۱۵ نوامبر۲۰۱۰ عباس میلانی با حسین مهری در صدای ایران) .
شهبانو هم که برخلاف شاه، هیچگاه انگشت اتهام را به سمت آمریکا نمی گرفت در همین مصاحبه"از تهران تا قاهره"، به وضوح به دودوزه بازی های آمریکا وانگلستان اشاره می کند. و البته چون هموطنان شرافتمندش، نگرانی خود را از دسیسه های حال حاضر برای تجزیه ایران نیز بیان می دارد. هرچند با رفتار فرزندش در دراز کردن دست گدایی به سمت اسرائیل در تناقض است.
۴۷٣۹۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : حق
عنوان : گرایش چپ آن برنامه سیاسی و برنامه اقتصادی که برای ایران می خواهد را لطفا روی میز بگذارد.
با درود خدمت آقای تابان گرامی، آن برنامه سیاسی و برنامه اقتصادی که برای ایران را می خواهید را لطفا روی میز بگذارید. برای من روشن نیست که این برنامه ها چیستند تا انها را با برنامه های رژیم کهریزکی در ایران و پادشاهی خواهان و و و مقایسه کنم. آیا فکر نمی کنید که این برنامه ها را باید اعلام کنید و در اختیار همگان بگذارید؟ اگر نه؟ چرا نه؟ اگر برنامه ها را دارید من در کجا آنها را بصورت منسجم پیدا کنم؟ در یادداشت سیاسی اخبارروز چندین پرسش برای اخبارروز و نظردهندگان گذاشته ام که پاسخ به آنها مرا قادر خواهد کرد تا مقایسه ای بین سیاستهای خارجی گرایش چپ، ج.ا و لیبرال دمکراتها مشخص شوند و و و. همانطور پرسیده ام که بر فرض اگر پادشاهی خواهان میدان را برای جمهوریخواهان در رابطه با جمهوری یا پادشاهی خالی کنند آیا در مورد سیاستهای خارجی ای که برای ایران دارند به همان بن بست پادشاهی یا جمهوری برنخواهند خورد؟ پرسیده ام که رای اکثریت ملت ایران اگر مخالف سیاست های خارجی شما باشد چه خواهید کرد؟ آیا جمهوری خواهی و سیاستهای خارجی شما را بیشتر به ج.ا بخاطر ایندو مبحث نزدیکتر می کند که مجبور به این انتخاب سیاه شده یا می شوید و قید لیبرال دمکراتها چه پادشاهی خواهش و چه بغیر از آنرا زده و می زنید یا خواهید زد؟ آیا این در رابطه با مرام و سیاستهای شماست با امریکا و اسرائیل و سرمایه داری /کاپیتالیسم. یعنی هم به برنامه اقتصادی شما و هم به سیاستهای خارجی مقبول شما مربوط می شوند؟ اگر اکثریت ملت ایران با این سیاستهای خارجی و سیاست اقتصادی شما مخالف باشد و طرح لیبرالها را بپسندد چه خواهید کرد؟ آیا حاضرید فقط برای آزادی ایران از شر این رژیم مبارزه کنید و انتخاب بین برنامه سیاسی و برنامه اقتصادی شما ملی مذهبی ها و لیبرال دمکراتها و دیگران را به انتخاب ملت ایران انتخاب واگذار کنید و اگر رای اکثریت به لیبرال دمکراسی بود گرایش چپ آنرا بپذیرید تا انتخابات بعدی!
گرایش چپ آن برنامه سیاسی و برنامه اقتصادی که برای ایران می خواهد را لطفا روی میز بگذارد.
با سپاس
ارادتمند حق
۴۷٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : دیکتاتوری مصلح
جناب تابان ،
گر چه نظرات شما منطقی ست و هیچکس به قطعیت نمیتواند به قدرت
ذاتی و موجود مذهبی ها ، اصلاح طلبان ، سلطنت طلبان ، چپها و غیره
پی ببرد - گر چه من شخصا فکر نمیکنم سلطنت در ایران طرفداران قابل توجهی داشته باشد - ولی میتوان مسیر جریانات تاریخی را تا حدودی به وضوح دید.
در صد سال گذشته همانطور که گفته شد در ایران و تمام کشور های
همسایه - جزمعدودی همسایگان عرب - بساط سلطنت بر چیده شد و در
هیچ یک از آنها سلطنت دو باره برقرار نگردید. این تنها معیاری ست
که ما میتوانم بکار بریم. بنابر این احتمال برگشت سلطنت در ایران ،
حتی با کمک امریکا - که تاکنون تمایلی به برگرداندن سلطنت در نقاط
دیگر نداشته است - بنظر من منتفی ست. اما امکان دیکتاتور مصلح
بسیار بالا و احتمالا قطعی ست. تذکرات ما به این " جوان " بی خرد
- که بجایی نخواهد رسید - از روی دلسوزی برای او و ایران است.
۴۷٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : ف. تابان
عنوان : پاسخ به برخی از نظرات
با تشکر از همه ی دوستانی که روی این مقاله نظر گذاشته اند و موارد تکمیلی را نیز ذکر کرده اند که من دیگر به آن ها اشاره نمی کنم، فقط نظر خودم را در مورد پرسش هایی که مطرح شده اند، به طور خلاصه می نویسم:
«نماینده ی مردم» پرسیده است همه قدرت به دست کی؟ خوب این پرسشی است که به بحث این مقاله مربوط نمی شود. هر حزب سیاسی البته در این زمینه نظرات خودش را دارد و برای آن خواهید جنگید، اما اگر در یک کلام پاسخ را بخواهیم روشن کنیم این «کی» را مردم و نتیجه ی رای آن ها تعیین خواهد کرد.
پیروز عزیز
تردیدی ندارم که اگر بخشی از جمهوری خواهان اعتبار خود را خرج پهلوی طلبان نکنند، همان است که شما می گویید، آن وقت تنها یک مورد می ماند و آن این که «غرب» چطور بخواهد به پهلوی طلبان پر و بال بدهد. اما در هر حال خطر اعاده ی حیثیت از حکومت پهلوی را صرف نظر از نتایجی که می تواند به بار بیاورد، نباید دستکم گرفت. محدوده ی آن هم فقط به رژیم گذشته منحصر نخواهد ماند و آرام آرام احساس مثبتی را نسبت به «دیکتاتوری»، حالا به فرض «دیکتاتوری مصلح»، در سطح جامعه پدید می آورد که همین رژیم فعلی می تواند بیشترین بهره را از آن ببرد.
با نظر دوست گرامی الف. رستمی در مورد «آبکی» بودن سکولاریسم پهلوی طلبان نیز موافق هستم و در مقاله ی قبلی در پایان به اشاره ای از آن گذشتم. وقتی عده ای هدف خود را بازگشت به هر قیمت به قدرت گذاشته اند و سابقه ی هزارساله در اتحاد و همدستی با آخوند دارند، «سکولاریسم» ادعایی خود را می توانند آسان فدای این همدستی بکنند. بعضی ها چنان تصور می کنند که جمهوری اسلامی و پهلوی طلبان دشمنان تاریخی هم هستند. به نظر من استعداد سازش بین ملا و بازماندگان شاه در آینده کاملا وجود دارد. در آن صورت طبیعی است آن چه قربانی خواهد شد سکولاریسم خواهد بود.
خطاب به البرز و علی کبیری: من هم واقفم که «نیاز» بسیار مسائل دیگری را مطرح کرده که من به آن ها نپرداخته ام و تعدادی دیگر از دوستان از جمله علی کبیری در همین نظرها به جنبه هایِی از آن ها اشاره کرده اند. اما هدف من از گفتگو با نیاز در این مقاله متقاعد کردن او به درستی نظرات و برنامه های من نیست، من که در گفتگو با او پذیرفته ام هر چه او می گوید، من هستم! هدف من در این جا توافق بر سر یک موضوع اساسی برای آینده ی ایران است و آن انتخابی بودن نهاد قدرت و نفی هر نهاد غیرانتخابی است. مسائلی که آقای کبیری مطرح کرده است مسائل بسیار جدی و مبرمی است که هر کدام از ما تا به حال به گوشه هایی از آن ها پرداخته ایم و بدون حل آن ها نمی توانیم به یک سیاست صحیح و روشن دست پیدا کنیم.
با تشکر مجدد از همه ی دوستان
۴۷٣۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : بابک مهرانی
عنوان : «نظام سلطنتی از درون پوسیده شده بود»
با تشکر از توجه جناب ف.تابان به بحث وگفتگو و آرزوی موفقیت تمام راهیان آزادی و مردم سالاری.
با کامنت های «نیاز » سالها ست آشنائی دارم و دوستان اخبار روز شاید امضای مرا نیز بخاطر بیاورند.
برخورد های «خاص» و مستمر «نیاز » با مقاله های مندرج در اخبار روز ، گاهی با «خودزنی» ، گاهی در قَبای «چپ»ِ سابق و انواع «شگردهای» دیگر
نمی توانست روحیه ی خصمانه ی ضد چپ و طرفداری «غریزی» او را از حکومت های دیکتاتوری پهلوی مخفی نماید.
حال که بحث های مربوط به مقاله ی «قیام علیه جمهوری» به اینجا کشیده شده ست لازم می بینم به نکاتی اشاره کنم.
۱. مقاله «قیام علیه جمهوری» بدرستی یکی از مبتلابهات جنبش را ترسیم میکند از جمله :« بخشی از جمهوری خواهان کارشان شده است توجیه سلطنت و دفاع از سلطنت طلب ها، آن ها از این شروع کردند که شاهزاده مسئول اعمال پادشاه نیست و اکنون به دفاع از اعمال پادشاه رسیده اند. پیگیرانه مشغول ایجاد «احساس مثبت» نسبت به استبداد پهلوی هستند ...»
۲. علاوه بر مقاله ی «قیام علیه جمهوری» که آقای ب.تابان در باره ی نوشته هائی از جمله مزدک بامدادان , در سایت ایران امروز به بحث کشید. دوستان دیگری نیز در این زمینه، حتی در همان سایت ایران امروز بشیوه ی دیگری نوشتند : «جمهوریخواهی در محاق نابینائی سپید» (ناصر کاخساز)
«ندیدن این واقعیت و حقیقت که خمینی معلول و فرزند مشروع یک نظام پوسیده و فاسد بود که تمام راههای میانی و قانونی و ملی را در جامعه، سرکوب و نابود کرد و در نتیجه راه را تنها برای ایدئولوژیهای بستهبندی شده و افراطی کمونیستی و مذهبی باز کرد. این حرف که «نظام سلطنتی از درون پوسیده شده بود» کلماتِ داریوش همایون است. او در انتقاد صمیمانهای که در مصاحبه با تلاش از خود کرد و پس از مرگش منتشر شد، همکاریاش را با این نظام اشتباه دانست.» (پایان نقل قول)
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/۳۹۶۱۵/
البته هیچوقت شاهپرستان و امثال« نیاز » به این کلمات داریوش همایون اهمیت ندادند که «نظام سلطنتی از درون پوسیده شده بود» و « آفتابی » شدن پرویز ثابتی و «تحرک» های خاندان «جلیل» پهلوی و ولوله در «حزب مشروطه» با مرگ همایون ارتباط مستقیم دارد. اما چرا مزدک بامدادان در باره ی نوشته ی ناصر کاخساز «جمهوریخواهی در محاق نابینائی سپید»در ایران امروز رندانه خود را به کوچه علی چپ میزند کمی خنده دار ست.
۳. درباره ی سایر ِ دوستان ِ«سرشناس» جمهوریخواه چه کنیم ؟ نیاز به بردن نام آنها در اینجا نمی بینم ، سالهاست در خارج از کشور , خط و ربط ها را بهم ریخته اند و در این شرائط نیز با «سکوت » خود به «احساس مثبت » یاری میرسانند. آیا بهتر نیست با نوشته ها و مواضع آنها که از مزدک بامدادان تاثیرگذارتر هستند به بحث ها ادامه دهیم ؟
بابک مهرانی
جمهوریخواه
۴۷٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : سیما سرابی
عنوان : شاه مرد، زنده باد شاه. کارل مارکس
آقای تابان عزیز، مقاله ی کوتاه و مستدل حاوی بسیاری از نکات اساسی است و احیانا بخشی از سلطنت طلبان را به تفکر وا میدارد. من توجه نیاز را به چندنکته جلب می کنم.
۱- ایشان می نویسند: " شاه سی ساله مرده اما هنوز شما رل اپوزیسیونش را ول نکرده اید. " نیاز عزیز هم میهن گرامی من، آری شاه مرده است ولی فرزندش دعوی تصاحب میراث پدر را در شکل حکومت گذشته دارد. ( البته غیر از آن شصت ملیون دلار میراث نقدی که پدر مرحومشان از مال مردم ایران به ایشان بخشیدند).
آیا شما تجاهل می کنید؟ پسر شاه می خواهد همان بساط را برقرار کنند، شاه مرده است یعنی چه. من و امثال من با خودکامگی و نظامی که به خودکامگی بیانجامد مشکل داریم. شاه یک وسیله بود. پدرش هم همینطور. حالا شما می خواهید پسرش را هم به یکی از آن وسائل تبدیل کنید؟ آقای تابان به کوتاهی اشاره کرده اند، این بافت سنتی و نظام پیچیده ی قدرت است که آخوند پیری را در ظرف مدت کوتاهی به یک دیکتاتور وحشتناک تبدیل می کند. باید مجال را برای تکرار تاریخی از این دست از بیت برد.
۲- همینکه شما صحبت از سلطنت می کنید، اصول حقوق فردی افراد جامعه را زیر سوال می برید. آقای رضا پهلوی که از نظر من پدر بزرگ و پدرش کارنامه سیاهی از وابستگی به بیگانگان و خیانت به مردم ایران دارند، چه تمایزی برمن و شما دارد که از آنچنان حقوق ویژه ای برخوردار شود؟ تفویض چنین امتیازی به ایشان، نقض حقوق بقییه افراد جامعه است. و اصل حقوق برابر افراد جامعه را مخدوش می کند.
۳- استالین جنایتکار بزرگی بود و تعدادی کثیر از مردم روسیه در زمان او به سیبری تبعید و سر به نیست شدند. زمانی توده ای ها و همفکرانشان استالین را شخصیتی انقلابی می دانستند و پشت سرش نماز می خواندند! امروز کمتر کسی را از میان توده ای ها و اکثریتی ها می توان پیدا مرد که به جنایتهای استالین اعتراف نکند. شاه شما هم برای خودش استالینکی بود و همان کارها را در معیار کوچکتری به دستور اربابانش انجام میداد. ( آدمکشی البته معیار کوچک و بزرگ ندارد و ضمنا نسبت جمعیت ایران و روسیه را هم در نظر بگیرید). حالا توده ای ایها و همفکرانشان استالین و نظام استالینی را محکوم می کنند، اما شما سلطنت طلبان چه؟ شما می خواهید سلطنت را احیا کنید و چکمه ی پدر بزرگ و پدر را به پای رضا شاه دوم بپوشانید."رضا شاه دوم" چه نام مناسبی!!؟؟.
۴- نیاز عزیز، من از " نظام سوسیالیستیِ" آنچنانی حمایت نمی کنم و اصولا سیستم تک حزبی را بر نمی تابم، ولی انصاف داشته باشید، میراث استالین و جانشینانش، به مراتب بهتر از میراث رضا شاه و شاه ازکار در آمد. جمهوری اسلامی را که تحقق آن به نظرمن نتیجه ی مستقیم دیکتاتوری سیاه ۵۷ ساله پهلوی و انسداد اندیشگی قاطبه ی ایرانیان بود مقایسه کنید با جمهوریهای برآمده از تلاشی شوروی! دستتان را می فشارم.
۴۷٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : علی کبیری
عنوان : در جهنم، از ترس مار غاشیه به اژدها پناه میبرند!
نیاز دست روی نکته هائی گذاشته است که قابل تأملند. ولی در خاتمه به زعم خودش نتیجه ای درست گرفته است که نادرستیش بارها اثبات شده است.
متقابلاً آقای تابان پاسخی به نیاز داده است که پاسخ به تمام نکته های مورد اشاره ی نیاز نیست. گواینکه اشاره ی ایشان به نتیجه ی نادرست نیاز، نیاز به اثبات ندارد.
حال به بینیم که نیاز چه گفت و تابان چه پاسخ داد.
۱- نیاز به تابان، ولی در واقع با کنایه به جمهوریخواهان ایراد وارد میکند که « تمام انرژی چپ و راست در این خلاصه میشود که حال همدیگر را بگیرند و همدیگر را ضایع کنند...»
آیا این ادعای غلطی است؟ چرا همه ی ما، چه راست و چه چپ (منظورم راست و چپ میهن پرست است) دشمن مشترک را ول کرده ایم و یقه ی همدیگر را گرفته ایم؟ خب به این میگویند سوراخ دعا را گم کردن. چپها میخواهند از همین الآن که جمهوری آخوندی کله پا نشده، پرولتاریا را صاحب حکومت کنند. راستهای ملی هم کوشش دارند تا از منافع خودشان دفاع کرده و سیستم سرمایه داری را منتها با اتکاء به سیاست و مشی سرمایه داری ملی، برپا کنند. نتیجه اینکه چپ و راست از هم فاصله گرفته و مواظبند اگر از بغل همدیگر رد میشوند، لباسشان به هم نخورد تا نجس شوند. حال باید دید که در کشور عقب نگاهداشته شده ای چون کشور ما، ظهور سرمایه داری ملی منجر به تیره روزی کارگران میشود؟ بجا نیست تا چپها کمی بخود آیند و ملاحظه کنند که در برهه ی کنونی این مملکت احتیاج به تقویت سرمایه داری ملی دارد. سرمایه دار ملی حاضر نیست در محیط هرج ومرج وتهدید و ارعاب سرمایه گذاری کند. مضافاً به اینکه قشر تحصیلکرده و بقولی خرده بورژوآ هم بیشتر جذب قطبهائی میشود که تأمینش میکنند. از این نظر هم باید قشر تحصیلکرده را در قطب سرمایه داری محسوب کرد. ولی واقعیت آنست که بدون وجود اقشار متفکر و تحصیلکرده، با حمایت سرمایه، نمیتوان کشور را بسوی ترقی و تعالی رهنمود کرد. از نظر دیالکتیکی نیز دو قطب کارگر - سرمایه دار هستند که سنتز سرمایه داری را بوجود میآورند. اینها لازم و ملزوم همدیگر هستند. پس در یک برهه ی تاریخی نظیر برهه ی کنونی ما، این دو دارای منافع مشترکی میباشند و تهیه ی برنامه ای بر اساس این منافع مشترک همان برنامه ی حداقل است.
۲- در ادامه نیاز اظهار میکند «...آخه آقای تابان شما و امثال شما مگر سی و سه سال است در این دنیای بدون شاه و شیخ و برادر بزرگ و رفیق کوچک ووو در مهد دموکراسی های دنیا کسی دستتان را گرفته که بتوانید یک حزب درست و حسابی تشکیل بدهید...»
در واقع روی سخن نیاز با تابان نیست، بلکه با همه ی ماست. این انتقاد به همه ی جمهوریخواهان وارد است که هر یک از آنها یا هر گروه چند نفری از آنان، خود و خودشان را تافته های جدا بافته از دیگران بحساب آورده اند. احتیاجی نیست تا این گونه وانمود شود. ولی هنگامی که فرد یا گروهی با قرار دادن یک سری پیش شرطهائی میخواهد کاری را شروع کند، پس دیگرانی را که با آن پیش شرطها موافقتی ندارند و یا آنکه قرار دادن آن پیش شرطها را از نظر زمانی مناسب نمیدانند، از جمع خود جدا میکنند. اشکال اساسی در کار اینان، سکتاریستی عمل کردن است. دیگر آنکه تاکنون عده ای از رفوزه های سیاسی پیش قدم شده و گروههائی را تشکیل داده اند. اینان بعداز تشکیل این گروهها که بعضاً با انگ جمهوریخواهی نیز مزین شده اند، بلافاصله خودشان و رفقای گرمابه وگلستانشان را در مقام رهبری قرار داده و از این راه سبب سرگشتگی دیگرانی شده اند که از صمیم قلب وارد این گروهها شده و قصد خدمت داشته اند. گروه دیگر عمله و اکره های آخوندی هستند که بجز خرابکاری هدفی نداشته و بهر عملی دست زده اند تا از تشکل جمع واقعی جمهوریخواهان جلوگیری کنند. در مجموع این انتقاد به تک تک ما جمهوریخواهان وارد است که بهر دلیل، در مقابل اعمال نادرست اینان بی عملی بخرج داده ایم.
۳- نیاز سپس میگوید «...فکر کنید برنامه تان برای اداره مملکت چیست...» این یک سوال اساسی است. فرض کنیم که هم اکنون آخوندها از منصب فرمانروائی کنار گذاشته شده اند. برنامه ی مخالفین آخوندی برای اداره ی کشور چیست؟ اقشار و طبقات مملکت به امید چه برنامه ای باید به ما بپیوندند؟ ما بنا داریم به آنان چه عطائی عرضه کنیم تا آنان به لقای آخوندها ببخشند؟ واقعیت آنست که ما بجز یک مشت شعار های مندرس شده، هدیه ی تازه ای برای ملتمان نداریم. پس این انتقاد به ما وارد است.
۴- جداً خودمانیم، «...چه خاکی میخواهید بر سر مردم بکنید[؟!]...»
۵- و نیاز حق دارد که «...و و و حالا آنهایی که رفته اند با مشروطه خواهان سر یک میز نشسته اند شاید دیده اند از این امامزاده ها مثل شما چیزی در نمیاد که به این را افتاده اند...» آری...بر ما این انتقاد وارد است که آنقدر بی عملی بخرج داده ایم که مردم بجان آمده بر مصداق ضرب المثل " مردم در جهنم، از ترس مار غاشیه به اژدها پناه میبرند!" از دست آخوندها ممکنست به سلطنت طلبان متوسل شوند.
ولی "نیاز" یا در زمان سلطنت شاه آنقدر جوان بوده که صابون محمد رضا شاهی به تنش نخورده است و یا نمیداند که:
هرکه گریزد زخرابات زال/بارکش غول بیابان شود!
نمیداند که نباید از رو در روئی با دشمن دستار بند گریز کند. تاریخ عبارت از وقایع بهم ناپیوسته نیست. اگر آن دو شاه پدر و پسر به قانون اساسی مشروطیت که حاصل خون بسیاری از آزادیخواهان بود، گردن گذاشته و بر اساس همان قانون، سلطنت میکردند ونه حکومت، کار به اینجاها نمیکشید. آن پدر و پسر به قانون احترام نگذاشتند و مستبدانه قانون را به همراه ملت زیر پا خورد وپایمال کردند. آنها با برقراری حکومتهای دیکتاتوری، اجازه ندادند تا مردم راه نرفته ی دمکراسی را بیازمایند. لابد آن هنگام که عمله و اکره های ساواکی از دیوار خانه های آزادیخواهان بالا رفته و همچون دوستاقهای آخوندی همه ی اهالی یک خانه را بخاطر یافتن یک کتاب زیر مشت ولگد گرفته وهمه جا حتی راه آب خانه را هم جستجو میکردند، شما یا کسانی که آنروزگاران را بشما مشعشعانه قلمداد کرده اند، در کاباره دانسینگهای شاهنشاهی مست لایعقل در آغوش دلبران طناز بوده و از این وضع غیر انسانی و تهوع آور بی خبر بودید. حتماً بیاد ندارید که شاه پیش از فرار دوباره از ایران و سپردن افسران سر به فرمانش بدست آخوندهای سلاخ، ملتمسانه به ملت گفت که "صدای انقلاب شما را شنیدم!" حتماً خبر ندارید که شاه دوبار از ایران فرار کرد و این بار بارِ دومش بود. پس دوست و هم میهن گرامی من، بخاطر داشته باشید که عنصر شاه در ایران کنونی، دیگر آن شاهی نیست که در مقابل حمله ی دشمنان ایران تا پای جان میایستاد. نسل آن پادشاهان در وطن ما سالهاست که منقرض شده است. آری... شاه، ملت و مملکت و افسران گوش به فرمانش را تحویل آخوندها داد و فرار را برقرار همچون ۲۶ مرداد ۱۳۳۲، ترجیح داد. آن شاهانی که جلال الدین وار در مقابل حمله ی مغولان میایستادند، دیگر وجود ندارند. و تو متوقع نباش تا هرگز از این شاه "رضا" هم معجزه ای سر بزند. ملاحظه میکنی که ایرانیان میهن پرست دور وبر او چگونه دارند هر روزه جبهه ی او را بخاطر دوروئیها و نادرستیهایش ترک میکنند. او فرزند خلف محمد رضا شاه است. از او جز نادرستی و بیوطنی انتظار نمیرود. پاینده باشی!
۴۷٣٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : آقای پیروز، این جنبشهای اجتماعی هستند که در سازمانهای سیاسی متبلور میشوند نه بر عکس
آقای پیروز چنین برداشت کرده اند که گویا من پیش بینی ایتلاف مجاهدین با سلطنت طلبان را کرده ام. به هیچوجه. منظور من این بود که حتی مجاهدین که بخشی از جنبش ملی اسلامی را تشکیل میداد با توجه به بن بست این جنبش و ضعیف شدن آن برای حفظ نظام سرمایه، بیشتر و بیشتر سیاستهای خود را به سیاستهای جنبش ناسیونالیسم طرفدار غرب نزدیک می کند و سعی می کند پلی بسازد بین ایندو. جنبش های اجتماعی در سازمانهای سیاسی متنوعی متبلور میشوند، نه برعکس.
۴۷٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱٣۹۱
|
از : البرز
عنوان : علت اصلی جری شدن پهلوی طلبها
ف. تابان عزیز، من هم با شما هم عقیده ام، وقتی که می نویسی، ما در ایران سلطنت طلب نداریم، پهلوی طلب داریم.
با توجه به گفتار و کنشهای پهلوی طلبها و دفاع روشن و جانانه آنها از حکومتهای دیکتاتوری رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی، من هم به مانند شما معتقدم، با استقرار مجدد حکومت پادشاهی پهلوی در ایران، به دموکراسی نرسیده و اسیر نوع جدیدی از استبداد و دیکتاتوری خواهیم شد.
ف. تابان عزیز، نیاز، در آغاز نوشتار انتقادی خود به نوشتار قبلی شما، به مطلب دیگری نیز اشاره دارد، که گمان می کنم شما به آن نپرداخته اید. نیاز مینویسد، آخه آقای تابان شما و امثال شما مگر سی وسه سال در دنیای بدون شاه و شیخ در مهد دموکراسی های دنیا کسی دستتان را گرفته که بتوانید فکر کنید برنامه تان برای اداره مملکت چیست.
ف. تابان عزیز، شما توضیح میدهید خیلی آشکار و واضح که خواهان دموکراسی برای آینده ایران هستید، ولی توضیح نمی دهید چگونه میخواهید به دموکراسی مورد نظر خود برسید. به گمان من علت اصلی جری شدن پهلوی طلبها، تعلل نیروهای آزادیخواه و دموکرات در ارائه راه کارها و برنامه های مشترک است. ایجاد یک اتاق فکر بزرگ به بزرگی تمام ایران برای بحث و بررسی و تدوین یک عدد قانون اساسی ملی، خواهد توانست متضمن ایرانی آزاد، آزاد مطابق قانون، و برای همه ایرانیان باشد.
۴۷٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱٣۹۱
|