از : مهران همایون
عنوان : غول خفته را باید بیدار کرد
دوستان عزیز باید در فضای واقعی ایران ،و نه در مهاجرت ،باید فکر که چگونه میتوان غول خفته جنبش،چه سبز و چه هر جنبش دیگری را از خواب بیدار کرد. باید پیشنهاد مشخص داد و کلی گویی و شعار سر نداد. چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم،صرف حضور خاتمی در ایران موجب ایجاد تحرک میشود،و شاید این تحرک سبب شود غول خفته بیدار شود
۵٣۱۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۲
|
از : منصور ریاحی
عنوان : سترونی اصلاح طلبان دولتی ایران
آقای رامتین در نظر خود نوشته « برجسته ترین و موثرترین وجه رفرم یا اصلاح، اصلاح قوانین است ». خدمت شان می گویم که اصلاح طلبان در عصر طلایی حضور در قدرت سیاسی که دو قوه مقنناه و مجری را در اختیار داشتند . چه عمل سیاسی در راستای اجرای قانون اتخاذ کردند ؟ طرح تدوین قانون مطبوعادت عصر خاتمی با حکم حکومتی خامنه ای بایگانی شد .با این وجود فرامین صادره از ناحیه نهادهای انتخابی بدون مهر تائید رهبری محال است محال . رامین جان ، منظور شما از طرحی نوانداختن چیست و چگونگی تنظیم تشریح فرمائید .اما بدانیم که با وجود دستگاه رهبری ؛ اصلاح طلبان چه با و چه بدون «استراتژی» و «لیدرشیب» و یا با استراتژی راه به جایی نمی برد
۵٣۰٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۲
|
از : کا مبیز
عنوان : کمی هم از نتایج انفعال سی ساله
رامتین گرامی، اگر به کارنامه اپوزیسیون در این سی ساله نگاهی می انداختید، بی شک شگفتی شما کمتر از شگفتی فعلی نبود و نمی گفتید که در شرایطی کاری نکردن (انفعال) خودش کاری ست...!!!
۵٣۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۲
|
از : رامتین
عنوان : اصلاح طلبان بدون «استراتژی» و «لیدرشیب» نه تنها کاری نخواهند کرد که...
شگفتی من از آن است که چرا برخی از کامنت گذاران گرامی به «روند» این سه دهه در جمهوری اسلامی توجه نمی کنند! آیا داده های بیش از سی سال برای فهمیدن روند تحکیم قدرت فردی در پوشش «قانون» کافی نیست؟ حال به قربانیان و هزینه های آن برای ایرانیان هم کاری نداریم!
عده ای با شبهه افکنی:
مبارزه «مسالمت آمیز» و جایگزینی آن با «اصلاح طلبی» احزاب موسوم به اصلاح طلب؛
چه خطاهایی در ارزیابی ها و تحلیل های خود مرتکب نمی شوند.
برجسته ترین و موثرترین وجه رفرم یا اصلاح، اصلاح قوانین است. فقط یک مورد تکرار می کنم فقط یک مورد را نشان دهید که اصلاح طلبان حتی در اوج قدرتشان با داشتن قوه مجریه و قوه مقننه توانسته باشند قانونی را اصلاح کرده باشند. در شرایطی که قدرت خامنه ای هم هنوز این گونه محکم نشده بود! نه تنها موفق به هیچ «اصلاحی» نشدند که با وادادن های خود به خامنه ای، به او در روند تحکیم قدرت فردی اش کمک هم کردند! آخر تا کی می خواهیم بدون هیچ «سنجه» یا «معیاری» به حرف های تکراری و کلی ادامه دهیم؟!
باید طرحی نو در انداخت. در شرایطی کاری نکردن خودش کاری ست. اصلاح طلبان بدون «استراتژی» و «لیدرشیب» نه تنها موفقیتی نخواهند داشت که با اصرار در شرکت در انتخابات شکاف های موجود را بیشتر خواهند کرد.
پ.ن. دیدن فیلم لینکلن بد نیست. رفرم از نوعی ست که لیدرشیب لینکلن توانست به آن جامه عمل بپوشاند!
۵٣۰٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۲
|
از : مهران همایون
عنوان : برای موضع گیری دقیق باید صبر کرد
در ابتدا نام من با نام کاربر محترم "همایون"اشتباه نشود.
تحلیل و یا موضع گیری اخبار روز در عین آنکه به مطالب مهمی اشاره کرده که به عنوان هشدار لازم است ولی به اعتقاد من کمی عجولانه بود وتمام جوانب دعوت از خاتمی را در نظر نگرفته که به نظر من چند موضوع زیر را باید در تحلیلها در نظر گرفت وفارغ از شعارهای بدون پشتوانه و چپ روانه امثال آقای صفا راهکاری را به پیش برد که حاکمیت را بیشتر در بن بست قرار داد:
۱-حاکمیت از یک سو به شدت نیاز به حضور مردم در پای صندوقهای رای دارد تا هم به مخالفین چنگ ودندان بیشتری نشان دهد و هم در مذاکرات هسته ای با پشتوانه قوی شرکت کند ولی از سوی دیگر کابوس حضور مردم به مانند سال ۸۸ و ۷۶ خواب را از چشمان آنان ربوده
۲- هم اکنون یک دعوت ساده از خاتمی حاکمیت را به شدت به دست و پا اتداخته زیا میداند نامزدی خاتمی در هر صورت هزینه زیادی را به حاکمیت تحمیل میکند
۳-در صورت نامزدی خاتمی ، با انتخاباتی ۳ قطبی مواجهه خواهیم بود،اصلاح طلبان،دارودسته احمدی نژاد و طیف مخالفین او، و به همین دلیل باید از این موضوع حداکثر استفاده را کرد.
۴-در صورت رد صلاحیت خاتمی به عنوان رئیس جمهور اسبق،حاکمیت هزینه زیادی در ابعاد داخلی و خارجی میپردازد و به نظر من تمام تلاش خود را به به کار خواهند بست که خاتمی کاندیدا نشود و برای حاکمیت بهترین راه عدم نامزدی خاتمی است.
۵-در این بین دارودسته احمدی نژاد نیز بیکارنخواهند بود و در صورت نامزدی مشائی و یا شخص دیگری از این جناح،و در صورت رد صلاحیت و یا قبول نامزدی او ،و با حضور و یا عدم حضور خاتمی ،معادله تا حدودی غیر قابل پیش بینی است
در هر صورت من فکر میکنم سیاست دعوت از خاتمی برای نامزدی ،علیرغم تمام ضعف های شخصی او و پرسش های زیاد که برخی از این پرسش ها را مطرح کردید،حکومت را با چالشی اساسی روبرو خواهد کرد و به همین دلیل سیاستی هوشمندانه است ولی باید دید در چند ماه آینده چه اتفاقاتی روی خواهد داد .
۵٣۰۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۲
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : اگر حکومتگران می خواهند انتخابات واقعی باشد، احتیاجی به این همه سر و صدای بیهوده که نه خود باور اش دارند و ...
نه مردم ایران؛ نیست.
باید بی هیچ قید و شرطی زندانیان سیاسی و از جمله بانو رهنورد و آقایون موسوی و کروبی آزاد گردند. وگرنه اگر میلیارد ها دلار هم خرج شود؛ باور را نمی توان خرید. باور را فقط و فقط با عمل صالحانه و نیک می توان ایجاد کرد.
بجای این همه خرج و هیاهو که بیشتر کفر مردم زخمی و در گیر با گرانی ها و انواع بیداد اقتصادی و ... را در می آورد؛ اگر کمی خرد گرایی بود؛ به میدان می آمدن با این سخن که میلیارد ها دلار نمی تواند جایش را پر کند:
«مردم شریف و رنجدیده ی ایران!
به احترام شما، و مادران همه شهدای ایران زمین، و بخصوص به احترام مادر بزرگوار شهید سهراب اعرابی، ما همه ی زندانیان سیاسی را آزاد می سازیم تا مورد بخشش قرار گیریم.
و درود می فرستیم به بانوی بزرگ ایران زمین که از خون فرزند عزیز تر از جان گذشت برای آزادی دیگران. ژرف بینی و دریا دلی از این زیباتر نمی شود.»
البته این حرف ها از دل لیثی حبیبی در آمده نه حکومتگران.
ولی راه چاره تنها و تنها همین یک راه است و بس. باقی راه ها فقط پول مردم و وقت بر باد دادن است. یعنی نغمه یبی تأثیر تکرار خواندن و در نتیجه هیچ ستاندن.
این جملات انشا نیست؛ نهیب به کسی نیست؛ شعار نیست؛ رجز خوانی سیاسی که بعضی ها برای هم می کنند، نیست؛ در این جملات حکم تلخ تاریخ نهفته است. گر شنیدی بردی. یعنی اگر توان شنیدن داشتی.
همین.
در ضمن من پیش از این قول داده بودم در باب اینکه چرا در واژه شکافی به علم خود و تحقیقات میدانی دیرسال خود تکیه دارم، مطلبی بنویسم؛ و به وسیله ی کامنتی اطلاع رسانی کنم. من سه روز پیش این کار را انجام دادم. در نظرگاه مقاله ی جناب بنی طرف عزیز در بخش «مساله ملی» کامنت خود را نهادم. چون با ایشان نیز سخنی از دل بر آمده، نه سیاست بازانه، داشتم؛ کامنت را پای مطلب ایشان نهادم. متأسفانه دیر نوشتم، و مطلب رفت پست صفحه. اینجا تکرار کردم تا عزیزان خواننده ای که کامنت مرا نخوانده اند، بدانند که به وعده ی خود تقریبن وفا نموده ام.
چرا تقریبن؟
زیرا من آن سلسله نوشتار ها در باب واژه و زبان را، باز و باز و باز ادامه خواهم داد.
زنده باد مبارزه ی بی خشونت مردم رنجدیده ی ایران!
و زنده باد اتحاد همه خلق های ساکن ایران زمین، برای ساختن ایرانی آباد و شاد!
۵٣۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : انتخاب بین بد و بدتر و بدترین
چند سال پیش رندی جوکی ساخته و با لهجه رفسنجانی در اینترنت انتشار داده بود. مضمون جوک چیزی بود شبیه به این :
اعوذ بالله من الشیطان رجیم ، هم در آن رجیم هم در این رجیم.
حقیقت آنست که هرچه آمد سال نو ، گفتیم دریغ از پارسال. نه اینکه پارسال سال خوبی بود بلکه انتخاب بین بد و بدتر و بدترین است. دوران خاتمی - با همه بد فرجامی آن - همان مزایایی را داشت که جناب شاکری ذکر کردند. در انتخابات آینده - گرچه در اصل قضییه فرقی نمیکند - ممکن است مردم یکی از این سه امکان یعنی خاتمی را انتخاب کنند ، اگر بیاید. یک جوک آمریکایی منسوب به یوگی بیر میگوید پیش بینی مشکل است بویژه در باره آینده. بهترین پیش بینی بزبان کردی آنست که چشتیکه مو (یک چیزی خواهد شد).
۵٣۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۲
|
از : جمشید خودی
عنوان : انتقاد یا آیه های یاس سی ساله؟
با بی رغبتی تمام برای کاربر محترم "همایون" چند نکته را باید یادآور شوم:
من نمی دانم نسبت شما با سایت محترم اخبار روز چیست که اینطور هیستریک در مقام دفاع از آن برآمده اید. اما برداشت بنده از این برخورد شما این است که اتفاقا این شما هستید که کوچکترین انتقاد را بر نمی تابید.
بنده نه قاضی هستم و نه اصولا برای خودم چنین حقی قائلم که برای سایرینی که مخالف من می اندیشند یا متفاوت از من مسائل را می بینند، حکم به "خیانت" بدهم.
شما بجای پاسخ به بنده، به پیش بینی آینده و "خواندن دست" من و امثال من رو آورده اید :"...عده ای دوباره می خواهند فضایی درست کنند که انتقاد کردن در آن به معنای خیانت کردن باشد...". ای کاش برای اینکه به یک نتیجه گیری برسیم از این برخوردهای "رادیکال مآبانه" پرهیز می کردید و به موضوع بحث می پرداختید.
دوست محترم بنده هیچ کجا خواهان آن نشدم که فکر کردن را به اصلاح طلبان بسپاریم. برعکس در فضای انتخاباتی مورد نظر بنده اگر کسانی حرفی برای گفتن و انگیزه ای برای "عمل" داشته باشند، می توانند پیگیر آن دسته از مطالبات مردم شوند که احتمالا توسط اطلاح طلبان مسکوت خواهند ماند. فضای پیش از انتخابات سال ۸۸ را نباید فراموش کرد که جنبش مطالبات را به سخنگویان خود منتقل می کرد. (البته توانایی های موسوی در استفاده از آن فصا را هم نباید از نظر دور داشت).
اگر کسانی فکر می کنند که با تکرار "نق" زدن های سی ساله "دایر بودن فکرشان" را به اثبات می رسانند، در خیال باطل اند که این تکرار مکررات نشان از راکد بودن "فکر" ایشان دارد که با "تعطیلی فکر" تفاوت چندانی ندارد.
ذکر این خاطره تلخ شاید خالی از فایده نباشد: زمانی که در آستانه انتخابات ۸۸ فعالین اصلاح طلب با ابتکارات مختلف سعی در جذب حداکثری و زدودن مرزهای "خودی و غیر خودی" داشتند، "ما" (خودی های این طرفی، که مورد نظر بنده در انتخاب نامم بود و شما از آن برداشتی عکس کرده اید) بجای یاری رساندن به آنها و در نهایت به جنبش، در همین سایت اخبار روز آنها را مواخذه می کردیم که بعنوان مثال چرا از سرود کوهستان استفاده کرده اید؟!!!! (کار نزدیک بود به طومارنویسی برسد)!
این است آن فکر "قوی ای" که شما از "تعطیل شدنش" نگرانید؟
۵۲۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
جناب شاکری،
گذشته از بحث انتخابات و اینکه خاتمی باید بیاید و یا نیاید ، اکثر آنچه در باره دوران خاتمی فرمودید در مدت معینی از آن دوران - نه در تمام آن - درست است ولی برای من خارج نشین - که جز سهولت سفر به ایران از منافع آن بهره ای نبردم - ریاست جمهوری خاتمی یک نتیجه قطعی داشت و آن اینکه ثابت کرد این رژیم قابل اصلاح نبود.
این آنروز بود. امروز که مافیا بر همه جا پنجه افکنده است مشکل بتوان باور کرد که " اصلاح طلبان " به تنهایی بتوانند کاری انجام دهد. من نسخه ای برای درمان این بیمار ندارم ولی میبینم بعضی درمان های پیشنهادی دیگران بدتر از خود مرض است. " دام سخت است مگر یار شود لطف خدا".
۵۲۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۲
|
از : نامی شاکری
عنوان : چند کلمه با منصور ریاحی و چپ های مشابه التحلیل !
"....در آن۸ سال اصلاحات مدل خاتمی چه دستاوردی داشت تا مانع پیروزی اصولگرایان درانتخابات ۸۴ گردد ...
...زیرا از نمد ساخته شده احتمالی اصلاح طلبان کلاهی برای چپ تدارک دیده نمی شود..."
منصور ریاحی
برای پرسش اول تان ، حالا پاسخ های پرشماری وجود دارد از جمله اینکه :
۱) آن یکدستی و یکپارچگی و یکصدایی "حکومت " ، که آنهمه هزینه از منبابع ملی صرفش شده بود ، در هم شکست . مردم دانستند که از " جمهوری اسلامی ایران " دست کم دو "خوانش" متفاوت (و گاه بسیار متفاوت )وجود دارد. در این دوران شعار "حرب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله " ، رقیبی جدید در برابر خود یافت : "ایران برای تمام ایرانیان" .
۲) در کشوری که حاکمانش بیست سال تمام ، بر طبل افتراق و جدایی مردم کوفته و مردم را به طاغوتی و ضدانقلاب و لیبرال و منافق و بی بصیرت و فتنه گر و منحرف و...تقسیم کرده بودند برای نخستین بار شعار "ایران برای تمام ایرانیان" از حکومت شنیده شد و برای اولین بار افراد و جریاناتی در قدرت از چندصدایی، آزادی اندیشه و گفتار ، تشکل و سازمان یابی ، رسانه های آزاد و..دفاع کردند.
۳) برای نخستین بار پس از انقلاب شعار " همه تحت قانون " از حکومت شنیده و پی گیری شد. برای رئیس دولت اصلاحات همین افتخار بس که به جسارت و ادب ، همه ی ارکان نظام (از رهبر تا ...) را ذیل قانون می دانست و می خواند . این بزرگترین چالش اصلاح گران حکومتی با اقتدارگرایان و مرتجعان بود که "حضرت آقا" را فراتر از قانون می دانستند و تمام منویات و رفتارهای غیر دمکراتیک شان را زیر عبای فراقانونی حضرتش سازمان می دادند.
۴) برای بازسازی کشور آسیب دیده از جنگ و انقلاب ، "توسعه ی توتالیتر" (مدل هاشمی – کارگزاران) یگانه مدل برحق و ممکن نمایانده می شد . از این مدل "برحق " ، خیل عظیمی از تخبگان فکل کراواتی تا پادوهای لیبرال یقه آخوندی دفاع می کردند. دولت اصلاحات مدل جدیدی از رویکرد به توسعه را به میان مردم (وحتی نخبگان) کشاند: مدل مشارکتی .(موضوع عدالت اجتماعی بار دیگر مجال ترویج و تحقق یافت) .در همین " فضا " به یاد بالایی ها و پایینی ها آورده شد که بدون توسعه ی سیاسی و مشارکت تمام ایراانیان ، توسعه ناپایدار و غیر قابل دوام خواهد بود.
۵) در کشوری که با سوء مدیریت حاکمان ، دامنه ی اجماع جهانی بر علیه ایران روز به روز گسترش می یافت، برای نخستین بار سیاست اعتمادسازی مورد توجه و اجرا قرار گرفت .از کشورهای منطقه تا دول اروپایی ( و حتی آمریکا) . در این دوران بود که اصلاح گران حکومتی موفق شدند "برنامه ی تعلیق غنی سازی اورانیوم" را به حکومت بقبولانند تا مجالی برای اجرای سیاست های اعتمادسازی با جهان بیابند. فرصت هایی برای اقدامات اقتصادی زیربنایی و...
۶) در حکومتی که "حذف فیزیکی " مخالفان و منتقدان در مقیاس ملی و بین المللی یک "اصل انقلابی و دینی" تلقی می شد، برای نخستین بار مواضع و اقداماتی جسورانه در طرد و تقبیح راهکارهای مبتنی بر حذف و خشونت مورد توجه قرار گرفت . اقرار به "قتل های زنجیزه ای توسط وزارت اطلاعات حکومت " اقدامی بود که سید محمد خاتمی هنوز دارد هزینه اش را می پردازد.(از همان روز بود که او در نظام ج اا غیر خودی تلقی شده است .)
۷) از تظر وضعیت اقتصادی هم فقط به حرف های "آقا رسول" آبدارچی شرکت مان استناد می کنم که می گوید " نمی دانم آنوقت ها نفت مان را ده دلار می خریدند یا بیست دلار، اما می دانم که صد دلار نبود و ما مرغ را کیلویی هزار و دویست تومن می خریدیم و برای یک بسته شیاف استامینوفن برای قطع تب بچه ام آواره ی دواخونه های شهر نمی شدیم و گاهی که بچه ها را به پارک می بردیم یک ساندویچ و نوشابه خرجشان می کردیم و..."
...و اما در باره ی نمد و کلاه برای چپ ها!
عزیز دل برادر ! کی و کجا چپ ها از حضورشان در میدان به دنبال نمد و کلاه بوده اند؟ آنهم کلاهی که اصلاح طلبان برایشان تدارک ببینند؟ آنها که دهه هاست کلاه و سر برای تحقق امر مردم (از جمله همین امور که برشمردم) می دهند. لابد شوخی می فرمایی؟ نفرما!
۵۲۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹۲
|