یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

وقتی که کوتوله ها به شکار شیر می روند! - هومن حکمت

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : peerooz

عنوان : مذکر و مونث یا بقول یک فمینیست نرینگی و مادینگی
" .... اول از هر چیز،‫ به ردیابی جنسیت من پرداخته ای، ‫آخر حمید عزیز، اینکه بدانی، فرد سئوال کننده، زن است یا مرد، چه فرقی در اصل ماجرا....".

جناب ؟ البرز, تفاوت در آنست که شما را چه خطاب کنند. خدا کند چون شما را جناب خطاب کرده ام به تانیث ؟ شما بر نخورده باشد.

بعد التحریر: پیروز مذکر است. مونث آن بفارسی معرب پیروزه ! است
۵۹۵۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : در یک دموکراسی
آقای حمید ارجمند عزیز‫، نویسنده این کلمات، نه قصد اهانت و یا ناسزا گفتن به شما را، داشته، و نه، دارد،‫ همانقدری که برای خود حقِ اظهار نظر قائلم، برای شما و دیگر صاحبنظران‫، هم، همان حق را قائلم، صرفنظر از علاقه مندیها و وابستگیهای‫ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی فردِ صاحبنظر،

‫چه معتقدم در یک دموکراسی احترام به رأی اکثریت و رعایت حق اظهار ‫نظر اقلیت، ضرورتی است، بی قید و شرط.

‫و از جایی که هیچ نظر و عقیده ای را، فقط بخاطر آنکه، شاه، ولی فقیه، ‫رئیس حزب، مرشد، قائد، معلم،‫ زن، مرد، بچه، واکسی، حمامی، سلمانی محله،‫ زاهد محله، ماست بند محله، قهوه چی محله‫ ‫و یا آخوند ‫محله گفته، قبول ندارم،

‫وقتی مطلبی شنیدم یا خواندم‫ و آن را مطابق با منطق انسانی ندیدم، ‫همیشه سئوالاتی در ذهنم ایجاد میشود، و این سئوالات را چه شاه یا آخوند محله بپسندد یا نپسندد، برای گوینده یا نویسنده ‫مطلب طرح میکنم.

‫شما در نظر اخیرتان تحت عنوان «پاسخی کوتاه به البرز»، به جای پاسخ به سئوالات، اول از هر چیز،‫ به ردیابی جنسیت من پرداخته ای، ‫آخر حمید عزیز، اینکه بدانی، فرد سئوال کننده، زن است یا مرد، چه فرقی در اصل ماجرا، یعنی پاسخگویی به چند سئوال تاریخی، دارد.

حمید عزیز‫، سئوالاتی که مطرح کردم، نه برای تاختن به شما بود، و نه، ‫‫در باره احترام بسیار و قلبی نسبت به جانباختگان راه میهن‫، ‫یا در باره ‫خفاشان ولایت، ‫یا در باره دیدن جهان بدون عینک ‫حزبی،‫ یا در باره آخرین واکنش شما،‫ یا در باره فاشیستهای ولائی و طرفدارانشان و یا در باره روشنفکر بازی دوسره، بوده است،

‫هیچیک از این موضوعات مورد اشاره شما، موضوع سئوالات من نبوده اند‫، ‫اما موضوعات مورد اشاره شما همگی با اهمیت بوده‫، و هریک میتواند موضوعِ نوشتار و ‫بحثی جالب برای علاقه مندانش باشد.

سئوالات من مشخص و واضح، و در نظرم، تحت عنوان «جنبش فدائی» ،هنوز هم مشتاق جوابهای زیبا و منطقی شماست. در یک دموکراسی مردم مجازند با یکدیگر سخن بگویند، اما اجباری هم به اینکار ندارند.
۵۹۵۴٣ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲       

    از : جمشید برومند

عنوان : سئوال تکراری
از قدیم گفته اند:" چراغی که به خانه روا ست ، به مسجد حرام است "
ولی آقای عیسی صفا گوشش به این حرفها بدهکار نیست. تمام مسائل حزب توده را حل کرده میخواهد بداد دیگران برسد.
متاسفانه او هنوز در عوالم جنگ سرد بسر می برد. تو گوئی دنیا را آب برده ایشان هنوز در خواب است.
۱. اگر در انشعاب بعداز شکست جنبش آذربایجان در مورد خلیل ملکی و دوستانش حزب توده توانست با بلندگوهای رادیو مسکو و باکو ژست "راستین" بگیرد. ولی در وقایع بعداز انشعاب و کودتای ۲۸ مرداد ریزش حرب شدت گرفت و منقدان حزب بیشتر شدند.
۲. حزب توده نمی توانست برای انشعاب دوم، یعنی سازمان انقلابی حرب توده ایران و کناره گیری نیروهای مستقل چپ در داخل کشور مانند شاهرخ مسکوب ها پرونده سازی کند.
صدای حزب توده در میان گروههای مختلف چپ گم شده بود.
۳. بعداز شکست انقلاب بهمن و سرکوب تمام نیروها از جمله حرب توده ، بحران در میان کادرها و هواداران آن مجدد بالا گرفت. حزب دموکراتیک مردم ایران در سال ۱۳۶۷ از کادرهای سابق حزب تشکیل شد.
۴. بخش دیگری از کادرهای حزب در تبعید در جریان بحران و فروپاشی "سوسیالیزم واقعا موجود" از حزب جدا شدند ودر سال ۱۳۷۲/۱۹۹۳ بنام "راه توده " فعالیت خود را آغاز کردند .
بر خورد حزب توده ایران با تمام این انشعابات قبل و بعداز سقوط "سوسیالیزم واقعا موجود" پیروی از تز" هر که با ما نیست بر ما ست" بوده است.
کاش توده ایها اول فکری به پراکندگی خود که پیشروترین نیروهای چپ ایران بوده اند بنمایند که ۷۰ سال سابقه مبارزاتی دارد.

توده ایها متاسفانه جز نسبت های "سنتی" به دوستان سابق خود کار دیگری بلد نیستند. متاسفانه تلاش دیگر نیروها را نیز کم بها میدهند. توگوئی حزب توده مشکلی نداشته و ندارد و تمام انشعابیون حزب و دیگر گروههای چپ کار بیهوده برای اتحاد و همگرائی مینمایند. بزبان بهتر همه باید در حزب توده نام نویسی کنند.

ادبیات آقای عیسی صفا که اینجا و آنجا وب گردی می کند و با کامنت های خود به نصیحت افراد شمول فرخ نگهدار یا سایر جریانها ی چپ می پردازدتکراری می باشد. کسی نیست از ایشان بپرسد. دیگران نظرات خود را در باره حزب توده در کدام سایت وابسته به حزب توده میتوانند درج کنند. شما که تمام پنجره های خود را بسته اید چگونه برای دیگر چپ ها لالائی میخوانید.
ادبیات عیسی صفا فقط داغ "ترپچه های پوک "را تازه می کند .ایشان نوشته اند:" اکثریت و اتحاد فداییان هستند که سالهاست از طرف راست یک جبهه بزرگ ضد کمونیستی باز کرده اند و خود نیز در این جبهه قرار دارند. اتحاد چپ آنها تلاش برای تشکیل یک حزب قلابی چپ و عمیقا ضد کمونیستی است."
آقای صفا لااقل با یک نقل قول از گروههای ذکر شده "حقانیت " خود را نشان دهد.
چرا عیسی صفا و دوستانش از اتحاد جریانهای چپ خوششان نمیاید؟
چرا عیسی صفا کاری برای پراکندگی دوستان حزبی خود نمی کند تا سرمشق دیگران شوند؟
۵۹۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲       

    از : حمید ارجمند

عنوان : پاسخی کوتاه به البرز؟!
جناب خانم یا آقای البرز !! ضمن گرامیداشت جانباختگان جنبش چپ در ایران لازم دانستم به شما و یا دیگرانی که بجای پرداختن ریشه ای به تاریخ معاصر ایران فقط در یک چهار چوب کلیشه ای به دادن شعارهای رنگ باخته و ناسزا گفتن به عناصر رژیم گذشته همچنان بعد از ۳۵ سال و احتمالا اگر عمری باقی بود تا ۳۵ سال آینده ! به شما پیشنهاد میکنم بجای محکوم کردن افکار دیگر هموطنان کمی از شعار کاسته و به تفکر و بیطرف فکر کردن بپردازید شاید آنوقت اینگونه با حالت عصبی به دیگران نتازید ، اینجانب نظری نوشتم و شما یا دیگران آزادید برداشتی متفاوت از نوشته من داشته باشید ولی دلیلی بر تاختن به دیگران وجود ندارد . در آخر اضافه کنم که من ضمن احترام بسیار و قلبی نسبت به جانباختگان راه میهن در جنبش چپ هرگز قصد بهره برداری همچون خفاشان ولایت از این جانباختگان بعنوان شهید و یا... را نداشته و فکر میکنم هیچکس دیگری که در اندیشه میهن و ملت خویش میباشد این اجازه را ندارد .و نگاه من به این جنبش و مبارزات ملت ایران در حداقل یک قرن گذشته نگاهی از برون و درون و شناخت ماهیت و اهداف بازیگران عرصه تاریخی ایران بدون عینک حزبی و سازمانی بوده و است . اینهم آخرین واکنش من به نظر جناب شما میباشد چون نمیخواهم صفحهات محدود اخبار روز را به بحثهای دو به دو که هیچ فایده ای برای کسی نخواهد داشت اشغال کنم . به امید فردائی روشن برای میهن و سیاهی برای فاشیستهای ولائی و طرفدارانشان که در زیر جلد روشنفکر بازی دو سره بار میزنند !
۵۹۵٣۶ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : جنبش فدائی
‫آقای حمید ارجمند عزیز‫، ‫‫چرا تلاش میکنی‫، از هر موقعیتی، برای رجعت دادن جامعه به حکومت مطلقه پادشاهی بهره گرفته،‫ و به هر بهانه ای تقصیر سرنگونی حکومت پادشاهی مطلقه سلطنتی را از دوش مبارک شاه، خاندان سلطنتی و انصار پرقدرتش برداری.

‫خاندان جلیله پهلوی، بیش از پنجاه سال، صاحب مطلق العنان فکر، جان، مال و ناموس جامعه ایرانی بودند، و شاه قبل از آغاز آخرین سفرش، پشت تریبونی قرار گرفته، و پس از گذشت پنجاه سال طولانی، آن هم از روی عجز، فریاد برآورد، «مردم من صدای انقلابتان را شنیدم».

‫چرا شاه،‫ صدای انقلاب مردم را طی سالهای سی تا سی و دو نشنید، چرا به جای همراهی با نخست وزیر برآمده از آراء واقعی مردم، و محبوب مردم، دست در دست ارتجاعی ترین نیروهای جامعه، به بهانه مبارزه با کمونیسم، حکومت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد.

‫میتوان و باید طینت و نیت سردبیر «اندیشه پویا» را بر اساس مستندات ارائه شده، در نوشتار آقای هومن حکمت محکوم کرد.
‫اما وقتی امروز، تاریخ گذشته را مورد بررسی قرار میدهیم، و آنجا از زبان پیشتازان جنبش مبارزات مسلحانه ‫میخوانیم، که شیوه مبارزات مسلحانه خواست آنان نبوده، بل بر آنان تحمیل شده است. ضمن احترام و گرامیداشتِ یادِ، تمامی زنده یادان این مسیر، به گمان من نمیتوان پذیرفت، که مبارزِ راه عدالت، شیوه مبارزه اش را نه بر اساس شناخت، تحقیق و مطالعه، بل از راه تحمیل گزیده باشد.

‫جنبش فدائی، در اوج شکستهای جنبشهای پیش از خود، برای ایجاد نظم در صفوف مبارزات کارگری جهت ایجاد حزب طبقه کارگر و اعمال هژمونی دیکتاتوری پرولتاریا، آغاز بکار کرد. اما با مروری در آثار بجای مانده از بنیانگذاران این جنبش و پیروان آن، میتوان دریافت که، این جنبش از همان آغاز پیدایشش،‫ ناچار به پذیرش پرچمداری‫ مبارزات عمومی مردم ایران، برای برپایی عدالت،‫ نیز شد، سیل عظیم طرفداری ‫از این جنبش پس از قیام بهمن ۵۷، شاهد و سند محکمی است بر این ادعا.

‫گرچه این جنبش از توان کَمیِ سال ۵۷ برخودار نیست، اما همچنان بواسطه بودنش در کنارِ مردم، رشکِ نیروهایِ ارتجاعی جامعه را بر می انگیزد، چنانکه بازار تهمت و افترا بستن به این جنبش نیز همچنان داغ و یکی پرونده های روی میز نیروهای ارتجاع بشمار می رود.
۵۹۵٣٣ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : بگذار تاریخ قضاوت کند!
جانفشانی مبارزان خلق که نه برای بهشت و یا مال دنیا بود و هست در مغز کوچک این روشنفکران ترسو و مال و مقامپرست بیمار جای ندارد!
۵۹۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : سرآید زمستان، شکوفد بهاران
زیاد نباید به این شارلاتانهای وطنی خرده گرفت. برای آن ها خاتمی ها، روحانی های، حجاریانها ووو با سابقه سه دهه همراهی با خونریزی و جنایت مظهر دمکراسی! و نوخواهی هستند، و صد البته فدایی که ناقوس بیداری را سیاه ترین شب سرزمین ما به صدا در آورد آوانتوریست و ششلول بند. غم مخورید دوستان. تنها وقتی ذره ای ابرها به کنار می روند و جمعیت به جنبش درمی آید، که شمه ای از آن را در زمستان ۸۸ دیدید، این جمعیت و این نیروی جوان ماوای خود را در یادگاران و شمایل های جنبش های اصیل انقلابی و در راس آن ها جنبش فدایی می یابد. بگذار لیبرالهای وطنی ژاژخایی کنند، اما اگر قدری انصاف و میل کشف حقیقت داشتند باید تمام پروفسورها و جامعه شناسان و روانکاوان خود را به کار میگرفتند تا هم نفس شدن توده با سرود "سراومد زمستون" را کشف کنند. اگر فهمیدند که چرا جمعیت پس از یک وقفه سی ساله، که با دره ای از خون و خاکستر فرزندان مردم پرشده، دوباره به این فرهنگ روی آوردند امیدی به آن خواهد بود که روزی رسوبات خرف کننده لیبرالی از سلول های خاکستریشان پاک شود.
۵۹۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲       

    از : صبوری

عنوان : از ماست که بر ماست
هومن عزیز

از زحمتی که کشیدی متشکرم. کوتوله ها را خودمان پر و بال دادیم. مأمور اطلاعاتی رژیم که در همه جنایات دهه شصت در گیر بوده را برای گرامیداشت سالگرد سیاهکل دعوت می کنند. با فرمانده اطلاعات نخست وزیری سال ۶۰ کنفرانس می گذارند. با قاتلین حمید اشرف عکس خانوادگی می اندازند. این قدر ساده لوح اند که نمی فهمند دوستی اینها مقطعی است و در نهایت اینها به سمت پول و قدرت شنا خواهند کرد. گروهی که هستی سیاسی شان از نان خوردن از شهامت و تهور چون پویان و احمد زاده و اشرف شکل گرفته است داس بر داشته اند که برای نزدیکی به سرمایه و قدرت ریشه بزنند و چه خوب هم می زنند.تاریخ را دارند برای نزدیکی قدرت دو باره می نویسند. آقائی که پس از دو سه سال زندان برای فعالیت صنفی در دانشکده فنی شده است سخنگوی خود خوانده جنبش فدائی در پیش چشمان صدها شاهد زنده مدعی می شود که سفارت ... هرگز بتوسط فدائی ها اشغال موقت نشد. هادی (احمد غلامیان) و نظام ( یدالله گل مژده) و محسن مدیر شانه چی و محمد رضا بهکیش و رضا جهانشاهی و رحیم صبوری و محمد حرمتی پور و بسیاری زنده دیگر آنجا نبودند؟
رفیق میراث خواران دروغین این فضا را ساختند و هرگاه فرصت دستشان دهد به آن دامن می زنند.
۵۹۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲       

    از : عیسی صفا

عنوان : کدام چپ؟
این خود سازمانهای فدایی اکثریت و اتحاد فداییان هستند که سالهاست از طرف راست یک جبهه بزرگ ضد کمونیستی باز کرده اند و خود نیز در این جبهه قرار دارند. اتحاد چپ آنها تلاش برای تشکیل یک حزب قلابی چپ و عمیقا ضد کمونیستی است.
۵۹۵۲۵ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣۹۲       

    از : حمید ارجمند

عنوان : سالکان ظلمات
جناب هومن حکمت نوشته شما از برخی جهات ارزنده و بازگو نمودن واقعیاتی تلخ از تاریخ معاصر ایران البته محدود در یک چهار چوب بسته و در پیرامون جنبش چریکی و آرمانهای عدالت خواهانه و پاک آن و از سوئی با هوشیاری نسبت به اهداف پشت پرده نشر و بازتاب آن از سوی محافلی مشکوک و به احتمال بسیار با نظارت دخمه های تاریک و ظلمانی وزارت اطلاعات فاشیسم حاکم بر ایران بیان گردیده است . شوربختانه علی رغم اینکه مبارزان راستین جنبش چپ را با آگاهی از سوابق و بیوگرافی شخصیشان انسانهائی پاکدل و وطنپرست و عدالتخواه میدانم خصوصا زنده یادان امیر پرویز و احمد زاده و حمید اشرف و.....اما این دلیل بر ندیدن اشتباهات بزرگ آنها در راه رسیدن به اهداف بزرگشان در راه میهن و ملتشان نمیباشد ،فرموده اید که ما می دانیم که جنبش مسلحانه در آن دوره، در درجه اول، نتیجه انسداد سیاسی در داخل ایران بود. این راه بر جنبش انقلابی ایران تحمیل شد. فضای سیاسی و اجتماعی ایران، در آن سال ها چنان بسته و استبدادزده بود، که حتی منتقدانی که در چهارچوب قانون اساسی، به روشی کاملا مسالمت آمیز فعالیت می کردند، دستگیر و زندانی و شکنجه می شدند. اولا که این جانباختگان و هزاران مبارز دیگر در ایران بسیار راه های دیگری را که میشد جستجو و پیدا نمود را با رادیکالیسم کور به کناری نهادند و در واقعیت با این اشتباه و رادیکالیسم علیه رژیم پیشین در واقع جاده صاف کن فاشیسم حاکم امروز در ایران البته نا خواسته گردیدند . اینطور نبود که تمام راه های تغیر و رفرم و گام به گام به جلو کاملا مسدود شده بود ما هم در آن کشور و همزمان با آن دوره در ایران بودیم و نه در خارج . حرف شما بر عکس امروز کاملا مصداق پیدا میکند که تمام راه های سیاسی به انسداد رسیده است نه در آن رمان ! اما و اگر بسیار میتوان شمرد و از حوصله این مکان محدود خارج است . یکی از علل رسیدن جامعه پریشان روشنفکری و چپ ایران به این نقطه امروزی عدم شناخت تاریخ معاصر ایران حد اقل از دوره قاجاریه تا ۱۳۵۷ میبود واگر چند کتابی هم در این زمینه خوانده بود نه با دید بیطرفانه بلکه از پیش گزینشی و سفارشی از کادرهای بالا و در یک چهار چوب بسته و خشک و از قبل محکوم به باطل بودن جریانات دیگر در داخل ایران ! مثلا جریان روشنفکری و چپ ایران بطور کلیشه ای فقط به شناخت امپریالیسم امریکا و بزعم خود نبرد با او و رژیم بزعم خودشان دست نشانده پهلوی بود ! در حالیکه درست در همان زمان و حتی امروز کوچکترین شناختی ریشه ای و ایدئولوژیک از نقش فرانسویها و انگلیسها در این نقطه از جهان که خاور میانه است نداشتند و نقش تاریخی و بسیار مرموز نجف وقم ومشهد ویا جریانات خفته اسلامی در پاکستان را در بقدرت رسیدن این مراکز که سالکان ظلمات باید نامیدشان را نمیدیدند و همچون کودکانی عصبانی و از کنترل خارج شده آتش به خانه انداختند و حتی قربانیان این تراژدی نیز از همین کودکان انتخاب گردیدند ! و آخوند اهریمن زاده کوچکترین بهائی چه جانی و یا معنوی در این راه متقبل نگردید و طنز تلخ تاریخ اینجاست که همین افعیهای لانه گزیده در دخمه های حوزه های قم و نجف و... به جوجه های فکلیشان خط میدهند تا در امثال اندیشه پویا که نام دهان پر کنی را هم یدک میکشد امروز به تمسخر کردن پویانها و هزاران میهن دوست دیگر بپردازند البته با همان اهدافی که شما بدرستی بیان داشتید . با دشنام دادن به رژیم گذشته ما در اصل نا دانسته برای رژیم ولایت سینه میزنیم و آنها هم در دلشان به ریش ما میخندند . و در یک کلام هیچگونه سنجشی میان این رژیم و رژیم گذشته نمیتوان قائل شد که اگر حساب سنجش بمیان آید این رژیم نمره ۶۶۶ دارد و رژیم گذشته نمره ۷ ! فقط د ر یک قیاس نگاه کنید به ارقام میلیارد یوروئی که برای چپاولگران حاکم به امری عادی و طبیعی مبدل گردیده همینطور برای جامعه ایرانی !
۵۹۵۲۴ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست