یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

وقتی دروغ، تاریخ استفراغ می کند - ۱

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حیاتی

عنوان : فدائیان جهل
نوشته زیررا به نشریه اندیشه پویا فرستادم گرچه اصلا قابل قیاس با مقاله شما نیست اما باید میگفتم هرچه که بود.
نقد مقاله فدائیان جهل درشماره ۱۲نشریه اندیشه پویا
درشماره مذکور نوشتاری با عنوان "فدائیان جهل" توسط آقای خجسته رحیمی که سمت سردبیری مجله را نیز دارا هستد در صفحه ۹ به چاپ رسیده است. از آنجا که این مقاله به نظرم بسیار مغرضانه و یکسویه آمد و نیز از طرفی در صفحه ۴۰ همان شماره ایشان مصاحبه ای با آقای حسام الدین آشنا – مشاور فرهنگی ریاست جمهوری- با عنوان تامل برانگیز "پروژه آقای روحانی زودن چپ زدگی است" انجام داده آند، به نظرم رسید نیاز به پاسخ و جوابیه ایست تا حداقل حرکتی در مقابله با نوع جدید به رکود کشاندن مطبوعات و تحریف و سانسور انجام شده باشد و از طرفی نویسندگان این نشریات و مقالات آگاه شوند که جریان ها و خط مشی ها دیده و فهمیده میشوند . امیدم این است که تلنگری باشد.
لذا گرچه این جوابیه را برای ایشان فرستادم لازم دیدم تا از رسانه دیگری جهت نشر آن برای به گوش رساندن صدای دیگر، استفاده کنم.
کاش روشنفکران دهه پنجاه تحریرالوسیله راخوانده بودند
سلام،جناب آقای خجسته رحیمی
نوشتار جهت دار وشخص فرموده شما را درباره انسانهای صادق و بزرگواریکه امثال شما و اربابانتان موقعیت کنونیتان را مدیون جانفشانیهای آنان هستید خواندم و متاسف هستم که دیگر نمیتوانم با شور وشوق منتظر شماره جدید مجله تان باشم که در این وانفسای اطلاع رسانی سبب دلگرمی بود.
شرح ماجرا به داستان کمیک بیشتر شباهت دارد تا تراژیک، مرجع تقلیدی که درگیریهای شخصی و شاید عقیدتی (تاکیدم برای این است که در این اختلاف ،وضعیت مردم هیچ نقشی ندارد) با شاه دارد از در مخالفت درمی آید. تعداد اندکی از پای منبر نشینان ایشان برطبق گفته های او دین ومذهب خود را در خطردیده و غائله ای رادر خرداد ۴۲ رقم میزنند و سرکوب میشوند. پرواضح است که اکثریت مردم ایران پیرو ایشان نیستند. ایشان درآن زمان بدون هیچ تعرض وداغ و درفشی فقط تبعید میشوند نه کتک میخورند، نه در زندان شکنجه میشوند ونه حکم اعدام در انتظارشان است چون شاه کمونیسم را خطر اصلی می پندارد. برادران پیرو ایشان (به جای رفقا که به تمسخر در جای جای نوشته اورده اید) وحتی فرزندانشان در پناهگاه امن تقیه باقی میمانند.
مطلب بالا همانقدر اصالت دارد و مهر تایید تاریخ برآن میخورد که نوشتار شما. مطمئنا برداشتی چنین سطحی، یکسویه و مغرضانه و بدون مطالعه کار را به جاهای باریک می کشاند.
نوشته اید نقل است که پویان به ترس از اسلحه دچار شده بود بخاطر تیری که احتمالا هنگام تمیز کردن اسلحه شلیک شده است.چقدر خوشحالم که شما تاریخ نگار نیستید و گرنه فاتحه تاریخ را می باید خواند و جالب تر اینکه همین شخص دارای فوبیای اسلحه قبل از دستگیری با اسلحه به زندگی خود خاتمه میدهد.
گفته اید الگوی جوانان از جلال وشریعتی به کاسترو و چه گوارا تغییر کرد کاش به دنبال علتش هم می بودید واقعا نمیدانم چرا جوانان می باید از کسانی که خودشان هم سردرگم ومغشوش بودند تاثیر بگیرند اگر به جای آنان بازرگان را جایگزین میکردید پذیرفتنی تر بود لااقل گروه وابسته به او برنامه مدون تری داشتند.
از نظر شما تحصیل در دانشگاه دوری از جهل است شاید بدانید که همان مرجع درس خواندن در دانشگاهای ایران را برای جوانان مفید نمی داند آنها را از حضور در دانشگاه منع میکند و دانشگاه را منبع فساد میخواند.طبق نوشته خودتان جلال و شریعتی هم جهل را تقدیس میکردند و حاج سید جوادی هم.البته اگر آن دانشگاها و فارغ التحصیلانش را با دانشگاهای امروز مقایسه کنید به نتایج جالبی می رسید.
برعکس شما من از استدلال پویان تفکر انسانی والا و صادق و البته خام و نپخته را برداشت میکنم که به دلایل بسیاری قادر به تحلیل درست از شرایط نیست و تحت تاثیر وضعیت موجود داخلی و خارجی زمان خود اتفاقا در جای درست ایستاده، زندگیش را در دست گرفته و جانفشانی را تنها راه نجات میداند.
تا امروز مثل شمایی شاید برای به دست آوردن دل آقای مشاوری که براساس گفته های خودش هدفش زدودن چپ زدگی است (کاش یکی به ایشان بگوید چپ و راست باید باشند تا میزان اعتدال شما معلوم شود.در ضمن کی و کجا این تفکر حذف از اذهان بیرون خواهد رفت؟) اینطور نان به نرخ روز بخورید(نحوه تاسیس رشته ارتباطات برای مقطع فوق لیسانس ودکترا که ایشان هم تاسیس میکنند و هم درس میخوانند واقعا متحیر کننده است.)
بد نیست بدانید هنوز هستند کسانی که با پویان ۲۲ساله (آوردن سن هم از نکات جالب توجه نوشته شماست گویی که میخواهید علت رفتارهای او را جوانی جلوه دهید ولی یادآوری میکنم که بنابر نوشته خودتان در معرفی آقای مشاور ایشان هنوز در دبیرستان بودند که هم در دادستانی انقلاب!!!! و هم در اطلاعات نخست وزیری مشغول به کار بودند.جل الخالق) در مورد شریعتی موافقند. همان دوجمله‌ ای که او در جواب پویان گفته میتواند معیاری برای شناخت این معلم انقلاب باشد دراین مورد نمیدانستم ازبابت اطلاع رسانی سپاسگزارم.
درمورد کاسترو و اینکه اصلا شما در جایگاهی هستید که او را میان مایه بخوانید، عقاید و اقدامات بعدِ پیروزیش چیزی نمیگویم چون فقط کافی است سرمان را کمی به عقب برگردانیم یعنی همان زمانی که نوجوان هفده –هیجده ساله ای در دادستانی انقلاب واطلاعات نخست وزیری شاغل است دیگر اینکه دعوی مدافع او بودن را اصلا ندارم.
اینکه آن جوانان پرشور و صادق درصورت پیروزی به چه تبدیل میشدند فقط میگویم نمیدانم و برعکس شما ساده زیستی و پیروی از اصولی که برای خود تعیین کرده بودند را جزو نقاط مثبتشان به حساب میاورم چون اکنون میبینم که منادیان حکومت عدل علی چگونه زیست می کنند. اگر هدف از این نوشتار این بود که دموکراسی به قول خودتان غربی را تطهیر کنید باید بگویم نه تنها موفق نبوده اید بلکه مرا به این نتیجه رسانده اید که اگر امثال شمایی مدافع آن هستید پس نباید چیز خوبی باشد. آقای محترم برای اثبات چیزی لزومی ندارد که چیز دیگری را به لجن بکشید.
باید ببخشید که نوشته من انسجام ندارد چون جزو جاهلین هستم و اسلاف آقای مشاور با بستن دانشگاهها مانع از ادامه تحصیل همسالان من شدند و اصلا هم اسمش را تقدیس جهل نگذاشتند.
۵۹۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : پلمیک، فایده ها و مضرات
بعضی دوستان معتقدند که نباید با شبه-لیبرالها - که در واقع یک فدایی ولی فقیه را در زیر پیراهن پنهان دارند - وارد مجادله شد. قبل از پرداختن به این بحث باید این سوال را مطرح کرد که چرا علیرغم گذشت نزدیک به سی سال از سرکوب خونالود چپ ایران این شبه-لیبرالها به شمشیرکشی علیه چپ و علی الخصوص فدایی پرداخته اند. آن ها شک ندارند که هیچیک از طیف های گوناگون ملی و مذهبی و اطلاح طلب و سلطنت طلب و زائده های خارج از کشوریشان به لحاظ ماهوی قادر به ارائه آلترناتیوی در برابر جمهوری اسلامی نیستند. همه این طیف ها از راست و چپ و میانه شان در پلاتفرم و سپهر اقتصادی اجتماعی قرابت زیادی دارد، اما چپ، که به لحاظ روانی و نمادین فدایی نماینده اش است، علیرغم غیبت از صحنه سیاسی اجتماعی پتانسیل تبدیل شدن به این آلترناتیو را دارد وگرنه این حضرات از سر بیکاری و سرگرمی به بیرون کشیدن تاریخ فدایی و باز کردن قفل صندوق خانه های اسناد و مدارک و سیاه کردن نزدیک به دو هزار صفحه نمی پردازند. علیرغم وقاحت این حضرات که حتی فرج سرکوهی را به خشم می آورد حمله دون کیشوت وار آنان این حقیقت را روشن تر از همیشه مطرح می کند. بگذار آنها حرف بزنند تا گند دهانشان همه را آزار دهد و چپ ایران و جنبش فدایی با افتخار از حیثیت شریف ترین و پیشرو ترین جنبش اجتماعی صد ساله اخیر ایران دفاع کند.
۵۹۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : فرهاد

عنوان : ریشه ی این حرکات کجاست؟
نمی دانم چرا جمهوری اسلامی این زمان را انتخاب کرده برای گیر دادن به چپ های قدیمی، مثلا وزیر اطلاعات احمدی نژاد، حیدر مصلحی، همین هفته پیش گفت که نزد "فتنه گرها" جزوه هایی پیدا شد که نوع نگارش آنها نشاندهنده خط فکری شان است که خط حزب توده بود... و از این حرف ها!

اما می دانم که مرتبا در سطح جامعه نظر سنجی می کنند و فکر می کنم که نتیجه نظر سنجی ها از رادیکال شدن اوضاع اجتماعی حکایت می کند و به همین علت به تکاپو افتاده اند تا از یک طرف به تحریف تاریخ بپردازند، توسط همین به قول آقای سرکوهی "فرهنگی کارها" و از طرف دیگر شروع کرده اند به دامن زدن به چپ هراسی در میان مردم و فعالان اجتماعی از طریق حرف هایی مثل گفته های مصلحی.
۵۹۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : بایک مهرانی

عنوان : چه باید کرد؟
تیم قوچانی در نشریات مختلف رژیم همه چیز می نویسند. آنها در بارهء باند های های مختلف حکومتی و مخالفان آن هم به بهانه های مختلف دکان روزی نامه های خود را "رونق" میدهند.
ـ وقتی در بارهء رقابت ها ، جابجائی ها و و فراز و نشیب جناحهای و باند های حکومتی می نویسند چنان دست به عصا و با احتیاط می نویسند که در خیمه دهان گنده ها آب از آسیاب تکان نخورَد ، به قبای هیچکدام بر نخورَد . قوچانی "استاد" چنین نوع نوشتاری است." برخاست چپ از دنده راست" شهریور ۹۲ سرمقاله شماره ۳۰ "مهرنامه"نمونه ء "درخشان" این نوع ادبیات است.
http://www.roozonline.com/persian/mihman/mihman-item/archive/۲۰۱۳/september/۰۱/article/-b۶ae۴۵۸c۶۰.html
در چنین مواردی دامنه ء رسانه ای تیم قوچانی از مرزها میگذرد و در سایت های خارج از کشورنیز درج میشود. نگارنده در "روز آنلاین" دیدم. نیروهای مخالف حکومت و بعضی کنشگران چپ در بارهء آن نقد می نویسند. نگاهی به مقالهء طولانی فوق الذکر بعداز انتخابات ۲۴ مرداد ۹۲ نشان میدهد که قوچانی با زیرکی خط قرمزها را رعایت کرده و در طول ۳۵ سال حکومت جنایتکار بسیاری عوامل موثر در پیچ های تعیین کنند را حذف نموده است.
این ها را گفتم که تاکید کنم که تیم او چنان می نویسند که با اهرمهای قدرت حاکم درگیر نشوندو گویا گاهی ناشیانه گیر افتاده اند.
این به معنی درستی تحلیل های او نیست و دیدیم که بهزاد کریمی برای آنچه محمد قوچانی در "مهرنامه " تیرماه ۹۲ بعداز انتخابات نوشته بود نقدی نوشت. دیگران هم شاید نوشته باشند.
ـ اما وقتی این ها در باره مخالفان حکومت و چپ می نویسند هر چه دلشان میخواهد می نویسند. دروغ سنج هم ندارد و خط قرمزی هم نیست . مگر کسی در داخل می تواند اعتراض کند؟
مطلب "فدائیان جهل" در شماره ۱۲ "اندیشه پویا" از این دست می باشد. شماره ۱۱ به حزب توده اختصاص داشت. نگارنده اول بار با نقد خانم فریبا امینی در باره "فدانیان جهل " در "اندیشه پویا" با این ماجرا آشنا شدم . که تیم قوچانی فعالیت وکسب و کار خود علیه مخالفان جمهوری اسلامی را "توسعه " داده است. قبلا "مهرنامه " را دیه بودم.

چه باید کرد؟
راستش نمی دانم پاسخ به این سئوال چه کسی باید بدهد.

ـ میدانم مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور محدودیت های نیروهای داخل ایران را ندارند.
ـ میدانم "اصلاح طلبان" حکومتی در خارج از کشور دست کمی از تیم قوچانی ندارند.

ـ میدانم بعضی مخالفان جمهوری اسلامی خارج از کشور شمول چپ و دموکرات
تمام دروغ پردازی ها ، اهانت ها ، تحریف ها ، تاریخ سازهای مطبوعات حکومتی و دوستان "اصلاح طلب" خود را هر روز در صفحات فیس بوک و سایت های وابسته و مطبوعات نه تنها مشاهده می کنند حتی با آنها همکاری می کنند ولی معلوم نیست "انتقاد" هم می کنند یا این قسمت را زیر سبیلی رد می کنند. ( البته خانمها از این بابت معاف هستند)

منظورم این است که سرنوشت غم انگیزی نصیب ما شده که در خارج کشور از همه طرف درگیر شدیم. منظورم درگیری با راست و چپ و موافقان حکومت از همه نوعش . تشخیص هویت ها دشوار است.

با احترام
بابک مهرانی
۵۹۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : دیالک تیک شگرف عوامفریبی
گاهی حمله حریفی بر هسته و دسته و حزبی برای طرفداران آن هسته و دسته و حزب مائده ای آسمانی است.
چرا؟
به چندین دلیل تجربی و نظری:

اولا به این دلیل که هسته و دسته و حزب مورد نظر در کله چیزی به درد بخور ندارد و حمله هر ننه مرده ای امکان عرض اندام عوامفریبانه به آن هسته و دسته و حزب می دهد تا چنته خالی را بکار اندازد.

ثانیا به این دلیل که دشمن حمله ور چه بسا فرقی با خود هسته و دسته و حزب مربوطه ندارد و می توان با اشاره به پرونده کثیف او به تطهیر پرونده خویش نایل آمد.

ثالثا به این دلیل که با این جور بهانه ها می توان گذشته را برای مرده ها واگذاشت و از تحلیل عینی گذشته سرشته به اشتباهات فجیع نظری و عملی شانه خالی کرد.

رابعا به این دلیل که طرف حمله ور ـ به هر دلیلی ـ دستاویزهای بدرد بخوری در تقویت موقعیت هسته و دسته و حزب مربوطه و یا هر آنچه که از آن باقی مانده، عرضه می کند:
مثلا آخوند ژولیده ای را با فیدل کاسترو مقایسه می کند و یا پریشانخاطری را با چگوارا.

خامسا همین حمله اوپورتونیستی حریف برای ورود حرافان حرفه ای به میدان وراجی و به راه انداختن گرد و غبار چشم کور کن، زمینه درخور فراهم می آورد تا حریف حراف از آب گل آلود ماهی کت و کلفتی صید کند و حتی در بازار تمام ارضی سی عن و عن و بی بی سیصد بفروشد.
۵۹۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : م حمیدی

عنوان : دام
من یکبار در کامنتی بر مقاله آقای بهزاد کریمی در نقد آقای قوچانی (که نقدی بسیار مستند و محترمانه و در خور بود )نوشتم که نباید در دام این طیف از وابستگان مستقیم و غیر مستقیم و خواهنده گان ج .ا ونظام حاکم گرفتار شد و انان را در جایگاه نا داشته روشنفکر مسئول نشاند. ایشان گفته مرا نادرست تلقی کرد و نقد اصولی را ضروری دانستند . نوشته سخیف و تهی از اندیشه نشریه اندیشه بویا که اولین نوشته از این دست نیست و جوابیه شتابزده و ظاهرا مسئولانه و قهرمانانه آقای فرج سر کوهی ( که اتفاقا بر خلاف نقد متین آقای بهزاد کریمی ) به گفته یکی از کامنت گذاران سطحی و ژور نالیستی است. نشان داد که این دام گذاری ج.ا کار خود را کرده است. برای جلو گیری از تحریف تاریخ و تخریب برنامه ریزی شده مبارزان ، احزاب و سازمان های مردمی ، آقای سر کوهی می توانست با نوشتن مقاله ای تحت عناوینی این چنینی مانند" بیان واقعیت ها درباسخ به تحریف گران تاریخ" حتی بدون نیاز به نام بردن از نویسنده تحریف گر،مطالب خود را بیان کنند و از یک در گیری ژورنالیتستی و منحرف کننده مسیر مبارزه که ج.ا .آگاهانه آنرا دام می زند خود داری کنند.
۵۹۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : نیاوش

عنوان : نترس از عدو، قویتر عزم ما
جنبشی شناسنامه دار است، هویت دارد، اندیشه دارد مثل هر جنبش دیگر در جهان زنده است. باعث افتخار است که هواداران جنبش فدائی چه در داخل و چه در داخل جوابی‌ بنیان شکن به نمایندگان سرمایه و ارتجاع دادند. بهزاد کریمی‌ درست نوشته که لیبرلهی قدیم چه سکولار چه مذهبیش واقعا شرفتمندانه برای آزادی، علیه استبداد زحمت و زندان کشیدند. این لیبرلهای زرد مکتب قوچانی و غیره شریک دزد‌ و رفیق قافله اند. اینها بابک زنجانی در عرصه سیاسی اند. با رانت دولتی میخورند و برای زنده ماندن برای آقا میرقصند، دلشون خوشه، که خوش رقصی میکنند. سرکوهی هم اگر منتقد از جنبش فدائی است از خانواده است و می‌خواهد برای رشد این جنبش غلتهاش را بگیرد. جنبش فدائی آرمانخواه بوده است و با تاریخ چپ عدالت خواه گره خرده است. هر چپ سوسیالیست در تاریخ آینده ما وارث مبارزات عدالت خواهانه احزاب چپ (کمونیست، اجتماعیون، توده‌، فدائی و...) است، چه اشتباه کرده باشند و یا فداکاریهای بزرگ داشته‌اند. ما همچنان بیرق زحمتکشان را که سرخ است علیه نظام سرمایه به اهتزاز در آورده‌ایم. ستاره سرخ پویان به روشنی رهنما است به سان چه گوارا در نقاط دیگر زمین
۵۹۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۲       

    از : پ مهاجر

عنوان : ادرس جهالت
باسلام
امیدوارم
سلامت وموفق باشید.


پ.مهاجر
اقایان فرهنگ کاراین سناریوها برای همه کهنه شده؛ کارتان خیلی کودکانه است شما لطفآ قاچ زین را بگیرید.چون استاد این روشها ٍموضوع را عوض
کنیم ٍ کارسیستمهای سرمایه داری بزرگ است که نیروها و محققان علمی واماری میخرند اطلاعات جمع میکنند و بر اساس داده ها سناریو مینویسند.وبیک باره میبینیم جورج بوش با ناوگانش دموکراسی(عوام فریبی با اگاهی واماراز قبل) به عراق حمل میکند.حال که شما مانند فداعی جاهل و جوان نیستید بهتر است بروید وتحقیق کنید گرفتاری جامعه ما کجاست ؛ بنظر میرسد عمدا میخواهید سوراخ دعارابرای مردم هم گم کنید.گرفتاری ؛فداعی و فداعی نوعی نیست.
جامعه ما را فرهنگ بعد از انقلاب۵۷ بیمارتر کرده است .میکرب این بیماری چپ نیست نگران فداعیان این فرزندان صادق زحمت و کار نباشید ؛دچار خیال بافی نشوید جامعه ما دوران نقاهت طولانی خواهد داشت از حالا دچار اضطراب و تشویش نشوید!! فداعی ها لولو نیستند نترسید انها با شمشیر وکلاشینکف نمیایند هژمونی بدست اورند جامعه جامعه ۵۷ نیست اصلاأنگران نباشید .بنویسید نگران چه هستید که این چنین فرزندان پاک این سرزمین را جاهل خطاب میکنید شما چه تدبیری اندشیدهاید؛ قبل از اینها به مسلسل میبستند و میگفتند زندانی فرار کرد زدیم مردم هم باید قبول میکردند . دروغ دروغه طبعتاأ بعد از۴۰ سال دروغها هم باید تحول پیدا کنند. .به جای تحقیر و بی ارزش کردن دیگران وسرزنش جامعه بیمار ؛ با بیماری باید مبارزه کرد .نیرویتان را صرف برخورد بامتجاوزان کهریزک بکار ببرید ؛ قاتلانه ندا ؛ رانندگان وفرماندهان جیپهای پاترولرا که تظاهر کنندگان زیرچرخهای پاترل کشته شدند؛ عاملان اعدامهای سال ۶۷ را.سوراخ دعا اینجاست نه امیر پرویز پویان !! مردمرا گمراه نکنیم.
بقیه مطالب محکمه پسند را در نوشتهای فرج سرکوهی با صبر و سعه صدر پی بگیرد چون هم برای دنیاتون خوبه هم برای اخرت .باتقدیرو احترام از شجاعت اخلاقی اقای فرج سرکوهی.
۵۹۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : پرستو مهان

عنوان : خانم مریم. یا شما یا سرکوهی فارسی نمی دانید
خانم مریم
خانم مریم نوشته است رفقا یاد جنگ های سیاهکل افتاده اند ....
دلم به حال اقای سرکوهی سوخت . او سعی کرده ؛ استدلال کرده ؛ سند اورده که بینش پویان با بینش گروه سیاهکل متفاوت بود و خام مریم سرکوهی را مدافع سیاهکل فهمیده. یا خانم مریم فارسی بلد نیست یا سرکوهی بلد نیست فارسی بنویسد .

سرکوهی سعی کرده از نوع برخورد کسانی مثل قوچانی و نویسنده فداپیان جهل با چپ انتقاد کند و دروغ های انان را باز کند. حالا این چه ربطی به دفاع از سیاهکل دارد نمی دانم؟

خانم مریم نوشته که سرکوهی یکی از کتاب آقای ناقد را قبلا معرفی کرده . من هم این بررسی را خوانده ام . سرکوهی از آن کتاب تعریف هم کرده .

اما این که انصاف سرکوهی را می رساند که در جاپی که کاری را خوب دیده تعریف کرده و جاپی که کاری را بد دیده انتقاد کرده .

خانم مریم نوشته است نمی داند چرا سرکوهی به ناقد نیش زده. باز هم مشکل فارسی ندانی سرکوهی یا خان مریم است . خوب خانم مریم یک بار جمله سرکوهی را بخواند. سرکوهی نوشته کسی که زبانی را نمی داند نمی تواند در باره نثر در ان زبان داوری کنید . نوشته نویسنده درجه سه را نباید با ارنست همینگوی هم سنگ کرد . فهم این جمله ها سخت است؟ این جمله ها نیش نیست . نقد صریح و درست است . ان هم به قلم کسی که قبلا از کار خوب همان کس تعریف کرده و معلوم است حب و بغض شخصی ندارد.

بهتر نیست به جای بحث های فرعی به اصل مساله فکر کنیم و کمی فارسی یاد بگیریم تا معنای جمله ها را درست بفهمیم
۵۹۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

    از : پرستو مهابی

عنوان : چه خبر است؟
چه خبر است؟ سرکوهی گفته اقای ناقد که اسپانیاپی نمی داند چگونه در باره نثر نویسنده اسپانیاپی زبان داوری کرده و یکی کامنت نوشته که نه اقای ناقد در باره نثر مترجم آلمانی حرف زده. ا خنده دار نیست؟ تازه اقای ناقد باید می نوشت نثر مترجم اما نوشته است جمله های نویسنده
سرکوهی گفته اقای ناقد ناز ویسنده کتاب تمجید کرده یکی گفته نه تمجید نکرده . ای بابا . اقای ناقد یک نویسنده درجه سه را هم سنگ ارنست همنیگوی؛ برنده نوبل ادبی و نویسنده پیرمرد و دریا خوانده مثل این کسی یک شاعر درجه سه را با حافظ برابر بداند . این اگر تمجید نیست چه هست؟

اقای سلیمانی هم که ول نمی کند و مدام می گوید چرا سرکوهی خشن حرف زده. بابا جان کسی ادم دروغ گو و فحاشی مثل نویسنده فدایپان جهل را نوازش نمی کند.

اقای عیسی صفا هم مدام می گوید که چرا سرکوهی به حزب توده نقد نوشته . ان هم از موضع چپ. حالا بیا و درستش کن

و همه این ها یک هدف بیش تر ندارند. بحث سرکوهی را از موضوع اصلی منحرف کنند

اما دوستان قبول کنید که این بار گاف بزرگی کرده اید و سرکوهی هم که به شهادت کتاب ها و مقاله ها و سابقه روزنامه نویس اش نویسنده ماهری است حسابتان را درست و حسابی کف داستتان گذاشته و مشت برخی ها را باز کرده است

حالا هی توجیه کنید
۵۹۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست