از : م مینایی
عنوان : به راه بادیه رفتن...
پیروز عزیز
استعداد شگرف ِ ما، در پیچاندن موضوع و غلبه دادن حاشیه بر متن، به قصد اظهار فضل و نشان دان گسترهیِ دانش ِمان، در کلّ حوزههای ِ عقلی و نقلی و زمینی و سماوی و ... نه تنها کمکی به واکاوی موضوعات مبتلابه نمیکند بلکه جان ِ شیفتهی ِ عقل و منطق را به بند میکشد و زبان ِ طعنهزنِ شوخ و شنگ را میگشاید. فزون بر این،گویا با تاسف، حکایت ِ عنب و اوزوم و انگور در میان روشنفکران ِ ما همچنان باقی خواهد بود تا مگر دستی زغیب برآید و نقطهیِ پایانی بر سرگشتگی ما بگذارد. ببینید آنچه من از نوشتهی ِ لینرا دستگیرم شد این است که بالاخره لازم است چپ اروپایی تکانی به خود بدهد و جاندارتر و فعالتر واردصحنه بشود. با خودم گفتم خب این که حکایت خود ماست. بنظرم رسید که ما هم لازم است تکان اساسی به خود بدهیم و ببینیم چکار میتوانیم بکنیم. من مایلم همهیِ دوستان تا حد ممکن ایجابی وارد بحث بشوند و گمان میکنم با تعیین کردن ِ نقطهی ِ عزیمت تبادل نظر به این ترتیب که « کار ِجهان عموماُ، و میهنِ مان خصوصاُ، به سامان نیست» موافق باشند. مشکل از این به بعد ظاهر میشود. اینجاست که عدهای طلبکارانه با ردیفی کردن شکست ها، مشکلات و نارساییها، چنان آواری از سوالات را بر سر مخاطبین فرضی نازل میکنند که اصل قضیه فراموش میشود. اینجا بود که گفتم لطفاُ مدعیان چپ، یعنی کسانی که فکر میکنند قادرند جهان را به سامان کنند، بحث های ِ بی انتهایِ آکادمیک را کناری بگذارند و به موضوعات روز و بلافصل در جهت همگرایی و دخالتگری فعالانه بپردازند. لازم به توضیح است که انتظار فعالین داخل از دوستان خارج این نیست که فی المثل حالا که اعتصاب در فلان نقطه کشور جریان دارد سوار هواپیما شوند و خودشان را به صحنهی ِ کار و پیکار واقعی و عینی برسانند نه! همین اینکه در حوزهیِ فعالیت ذهنی خودشان را به سامان کنند و کمک به ارتقای ِ دانش نظری بکنند و تجربیات مبارزاتی خود را صادقانه در اختیار داخل قرار دهند کافی است. مگر ما چه انتظاری میتوانیم از نوام چامسکی یا ژیژک و مایکل آلبرایت و یا چپّهای ِ اروپا و آمریکا و ... داشته باشیم. غیر از این است که نظرات آنان را انضمامی میکنیم به شرایط میهن مان و مبارزات عینی جاری؟ خب با این اوصاف انتظار ما از دوستانی که در خارج هستند این است که چون از این محیط برخاستهاند و پروردهیِ این محیطاند بتوانند ملموستر تحلیل کنند.از عزیزانی که از ما بزرگترند شنیدهام که زمانی عینک و سبیل و شلوار خاکی نماد چپ بوده و ضدیت با لیبرالها و نمودهایِ دمکراسی بورژوایی شعارشان؛ حالا واقعاً با آن شکل و شمایل نمیشود خود را چپ شناساند. الان باید حرفی برای گفتن در محیطهایِ کار و تحصیل و ... داشت. در رابطه با مسئلهیِ ملی باید دخالتگری کرد و گرنه چپ در حاشیه قرار میگیرد. بسیار خوب! میرسم به اصل مطلب و آن داشتن تریبون است. وقتی یک فعالی دارد دخالتگری میکند به چه نامی باید حرف بزند؟ به نظرم باید چپ بتواند یک تریبون عمومی با نام و نشان مشخص ایجاد کند تا فعالیتها هرز نرود و با خارج شدن فرد از صحنه نگوییم نقطه سر خط! خلاصه آنانکه میخواهند بنایی رفیع بنا کنند که از باد و باران گزند نیابد لطف کنند تا زمانیکه مصالح کافی و نقشهی ِ درست و حسابی تهیه نکردهاند اجازه بدهند تا روزی که به عمارت نوساز نقل مکان می کنیم ، توی ِ این کلبه ها و ساختمانهای ِ نیمه ویران ِ خودمان که حداقل در سرما و گرما جانپناهمان هستند زندگی کنیم تا مردم نگویند بیخانمانهایِ سرگردان!
۶۰۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۲
|
از : مسعود راد
عنوان : وظیفه روشنفکر متعهد نشر و گسترش مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و دفاع از آن در مقابل قدرت حکومتهاست
چندی پیش مقاله ای خواندم از کشیش معتبری که آوانگارد شده بود. او معتقد بود که کلیسا دیگر نمی تواند تکامل را در پروسه آفرینش انکار کند و می بایستی مدل جدیدی از نظریه آفرینش ارائه دهد که تکامل را نیز در بر بگیرد. در پایان هم نتیجه گیری کرده بود که چون علم هنوز نمی تواند عدم وجود خدا را ثابت کند، جای کار برای کلیسا هنوز باقی مانده است. یعنی تعریف جدیدی از خدا و مذهب ارائه شود که مردم پسند باشد.
آلآن هم به نظر میرسد رفقا به نتیجه مشابهی رسیده اند. اینکه واقعیتهای روز را دیگر نمی توان کتمان کرد و باید به ایده های غیرعملی، چهره ای امروزی داد. یعنی می شود تعریف جدیدی از پرولتاریا ارائه داد ولی همان لباس قدیمی را به تن آنها کرد.
خوشبختانه امروزه با پیشرفت تکنولوژی ارتباطات، مردم بیشتری با نحوه زندگی سایر ملتها آشنا شده اند و مطالبات شان از تعریف جدیدی برای خدا و دمکراسی و پرولتاریا فراتر رفته است. امروزه مردم بیشتری با حقوق انسانی خود آشنا شده اند و تعریف روشنتر و وسیعتری از آزادی دارند.
امروزه مردم در کشورهای عقب مانده (افتاده، نگهداشته شده) به وضوح می بینند اخلاقیات در کشورهایی که مذهبی نیستند، اما حقوق بشر در آنها رعایت می شود بیشتر از کشورهایی است که مذهب در آنها دست بالا را دارد. امروز می بینند که رفاه اقتصادی و اجتماعی، آزادی بیان، حق تجمع و اعتراض، و عدم تبعیض و برابری انسانها در کشورهایی که داعیه کمونیستی ندارند اما حقوق بشر در آنها رعایت می شود بسیار فراگیر تر است.
به قول خانم دکتر وفا سلطان تحلیلگر سوری، درگیری امروز، برخورد بین مذاهب یا تمدنها نیست. برخورد بین دو عصر است. عصر نوین آزادی، و عصر دیکتاتوری کهن.
برای روشنفکر مستقل، قدرت همیشه مظهر فساد و بهره کشی از دیگران است. اعلامیه جهانی حقوق بشر سندی است که حکومتها را متعهد میکند قدرت خود را برای تحقق برابری، رفاه و آزادی انسانها صرف کنند. امروزه مردم به احزاب و گروههای سیاسی روی میاورند که بهترین مسیرهای رسیدن به این هدفها را در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح کنند.
از این رو وظیفه روشنفکر مستقل نشر و گسترش مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و دفاع از آن در مقابل قدرت حکومتهاست. روشنفکر متعهد بخصوص مسئول است در مقابل ایده های عصر کهن که حالا در قالب کلمات جذاب و امروزی ارائه می شوند، اما کماکان جامعه را بخش بندی می کنند و در مقابل هم می اندازند بایستد و از حقوق عمومی دفاع کند.
۶۰۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲
|
از : عیسی صفا
عنوان : مارکس لنین
این سخنرانی نشان می دهد که کمونیست ها در چارچوب افکار مارکس و لنین می توانند پدیده های نوین سرمایه داری را توضیح داده و راه حل مبارزاتی ارایه دهند. این سخنرانی گوشه کوچکی از این توانایی است. در حالیکه بال دیگر چپ یعنی سوسیال دمکراسی تنها به شرکت در اداره امور سرمایه داری فکر می کند و چشم بر نابودی بشریت به وسیله سرمایه داری بسته است. چپ آمریکای لاتین را مقایسه کنید با سازمانهایی نظیر سازمان فداییان اکثریت که برای مرزبندی با کمونیست ها به زرداخانه سرمایه داری در دوران جنگ زرد علاقه مند شده و ارث خود می داند.
۶۰۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : که این عجوزه عروس هزار داماد است
جناب کیا,
ظاهرا عیب اززبان الکن من است که بار ها حتی با کمک از پیر خرابات هم قادر به ادای منظور خود نبوده ام. بنده میخواهم عر ض کنم که نه تنها شما یکی از هزاران بدل دامادهای این عجوزه اید بلکه هزاران بدل داماد های " کمونیست " و " سوسیالیست " و " چپ " های دیگر که بنا بفرموده جناب مینایی هر روز بر تعداد آنها اضافه میشود نیز هرکدام به تنهایی خواهان وصالند. خیلی ها هم هنوز میخواهند همه اینها را زیر پرچم " پرولتاریا " در آورند و من هنوز نمیدانم که این " پرولتاریای آرمانی " چه کسانی را در بر میگیرد.
" شنیده ام " که مارکس انتظار قیام " پرولتاریای چکشی " در بریتانیا را داشت و در عوض " پرولتاریای داسی " از روسیه و چین و کوبا و ویتنام سر بر آورد و پرولتاریا, داس و چکشی شد. تاکنون این پرولتاریا قادر به کوبیدن سرمایه داری نبوده و در پی یار گیری از هزاران داماد است. سوال من این بوده و هست که " چپ " - که بنظرم امروز باید آنرا به افراد مخالف امپراتوری کورپوریشن ها اطلاق کرد - تحت کدام نام و با شرکت کدام داماد ها میخواهد این وظیفه را به انجام برساند؟ کاش میتوانستم از این ساده تر بنویسم.
۶۰۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲
|
از : کیا
عنوان : پیروز عزیزم!
ما دامادهای بی عروس به دخیل بستن ادامه میدهیم!
نمیدانم چرا نوشتهای شما به دلم مینشیند.
۶۰۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : " که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن "
سرکار خانم و یا آقای مینایی,
فرمودید خروار ها نوشته در خصوص ِ « پرولتر چیست، پرولتاریا کیست؟»؛« سوسیالیسم چیست، سوسیالیست کیست؟»و ... موجود است و بیتردید پیوسته از سویِ آکادمسینها به آن مجموعه اضافه خواهد شد.
ممکن است بفرمائید که فایده عملی این نوشته ها چیست؟ امروزه مهمترین خطری که بشریت و سلامت محیط زیست را تهدید میکند حرص کور و لجام گسیخته " سرمایه داری" ست که بدون خروار ها نوشته به پیشرفت خود ادامه میدهد و امید " چپ " در آنست که روزی " پرولتایا " به مقابله بر خواهد خواست. ممکن است از بین این خروارها نوشته یک تعریف عملی بدرد از " پرولتاریا " را معرفی بفرمائید و یا ما هنوز باید به این منجی که " بیتردید پیوسته از سویِ آکادمسینها به آن مجموعه اضافه خواهد شد" شب و روز دخیل ببندیم؟
۶۰۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲
|
از : م مینایی
عنوان : سوراخ دعا را گم نکنیم
مباحثی هستند که دارند کمکم اسکولاستیکی میشوند و لاجرم موجب غلبهیِ حاشیه بر متن. لطفاً پیام اصلی نوشته را با پیش کشیدن مباحث ظاهراً بیانتهایِ آکادمیک، گم و گور نکنید. خروار ها نوشته در خصوص ِ « پرولتر چیست، پرولتاریا کیست؟»؛« سوسیالیسم چیست، سوسیالیست کیست؟»و ... موجود است و بیتردید پیوسته از سویِ آکادمسینها به آن مجموعه اضافه خواهد شد. اما از آنجا که دوصد گفته چون نیم کردار نیست شما لطفاً هر تعریفی از پرولتر و سوسیالیسم و ... دارید طبق همان باور سازماندهی کنید و دخالتگری...
۶۰۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : آلوارو گارسیا لینِرا, استاد ریاضییات و جامعه شناسی ، علوم سیاسی و علوم ارتباطات و معاون ریاست جمهوری
جناب کیا,
ممنون از اطلاع رسانی. اکنون که استاد ریاضییات و جامعه شناسی ، علوم سیاسی و علوم ارتباطات و معاون ریاست جمهوری و " زحمتکشان، یقه سفیدها، معلمان، پژوهشگران، تحلیلگران " و " کارگران متخصص و تکنسینها و حتی مهندسان " به خیل " پرولتاریا " پیوسته اند و صاحبنظران کامنت گذار از طیف های مختلف نیز ظاهرا نظر مساعد داده اند, تنها کار باقیمانده آنست که چند " گروهک " " کارگر کمکی بنا!" و دهقانان انقلاب روسیه و یکی دو " گروهک " دیگر را نیز تشویق به پیوستن نمائیم و پیروزی را جشن بگیریم.
بدل داماد گفت اصل قضییه که منم راضیم فقط میماند رضایت عروس خانم!
۶۰۲۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲
|
از : عیسی صفا
عنوان : دمکراسی فسیل شده
از جهات مختلف می توان این سخنرانی را مورد توجه قرار داد. مفهوم عمیق دمکراسی و مرزبندی با دمکراسی فسیل شده مطلب جالبی است و همچنین مساله رابطه نوین با طبیعت.
۶۰۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲
|
از : سینا صدرالعلما
عنوان : استاد ریاضی
آقای Álvaro García Linera ( آلوارو گارسیا لینِرا ) متولد ۱۹۶۲ میلادی فارغ التحصیل رشته ریاضی از دانشگاه ملی خودمختار مکزیک در شهر مکزیک که از سال ۱۹۹۲ بدون محاکمه به مدت پنجسال در زندان نگهداشته شده بود، در زندان به تحصیل جامعه شناسی پرداخت. بعد از آزادی از زندان بعنوان استاد جامعه شناسی ، علوم سیاسی و علوم ارتباطات در دانشگاه های مختلف در بولیوی بتدریس پرداخت.
ایشان یکی از موسسین گروه کمون بنام کمونا در بولیوی است که با انتشار نوشتارهای خود حرکت اجتماعی مردم در بولیوی را همراهی میکرد.
علت توقیف و زندانی شدن ایشان فعالیتهای ایشان اول در گروه های مارکسیست و سرانجام همکاری با گروه پارتیزان های توپاک کاتاری ( EGTK ) بوده است.
سخنرانی ایشان بسیار فشرده و پُر محتوی است و بایستی توسط نویسنده ای ماهر و چپ واقعی باز شود تا فهمش بر همگان آسانتر باشد. با درود قلبی به جنابشان و توفیق کامل از برایشان.
۶۰۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۲
|