از : رضا حیدریان
عنوان : دلیل خطا کاری مهمتر از اعتراف
رقیه گرامی ، صداقت و صمیمیت شما همچنان مثل سابق و مثل ایام " فدائیان خلق و انسانیت " است .اما پی بردن به دلیل آن خطا کاریها و ندانم کاریها مهمتر است ! والا چه تضمینی که دوباره به خطاها و اشتباهات دیگر و جدیدتر نیفتیم ؟مگر عضو یا هوادار نمونه وار ( میانگین ) فدائیان و همینطور عضو و هوادار نمونه وار ( میانگین ) مجاهدین -در سالهای ۵۶ و ۵۷ و ۵۸ و ۵۹ و ۶۰ و...وبه احتمال قوی تا حال حاضر - خودرا در عین فداکاری و صداقت ( که شکی در آن نیست ) ، مجهز به حهان بینی و اقتصادو تاریخ و سیاست و فرهنگ و امپریالیسم و.......شناسی علمی و پیشرفته ، و جبهه مقابل خودرا محروم از همه آن فضائل یا امتیازات نمی دانستند ؟ و در عین برخورداری از آنهمه امتیازات ، در روزهای سرنوشت ساز بهمن ۵۷ تا خرداد ۶۰ و پسانتر ، فرماندهی سپاهیان انقلابی و واقعا" فداکار خودرا در اختیار رهبران و سکانداران آنزمان دو سازمان نگذاشته بودند ؟ مگرآنموقع آن رهبران ، جوانان کم تجربه و شناخت ( از لحاظ آگاهی به ترفندهای سیاسی ، فرهنگی و استراتژیک قدرتهای خارجی و نیروهای داخلی تعیین کننده ) و سنشان حداکثر زیر ۳۵ سال نبود ؟ مگر تقریبا" همه آن رهبران جوان زیر ۳۵ سال ، ۷ یا ۸ سال ما قبلش را هم در زندان و زیر شکنجهای عمر سوز و طاقت فرسای ساواک بسر نبرده بودند ؟ یعنی بطور خلاصه ، با دانش و تجربه رهبرانی زیر ۲۵ یا ۲۶ سال ، نسل ما به جنگ امپریالیسم جهانخوار و جهاندار انگلیس و آمریکا بر خاسته بود !؟ .دانستن پیشاپیش نتیجه چنین جنگی ، حتی نیازی به مدرکی مانند لیسانس جامعه شناسی سیاسی هم نداشت .تعجب بیشتر از این است که هنوز هم بطور نمونه همان نسل رهبران و با همان مختصات فکری میدان دارند و اعضا و هواداران هم به طور سنتی هنوز از همان سرمایه فداکاری ، صداقت و خوش نیتی در میدان می آورند .بلی رقیه گرامی ! فکر نمی کنید آن معارف یا دانشهای راهبردی که در مجموع طرز فکر و سلیقه و روشهای مبارزاتی و سنجش به اصطلاح نیروهای خودی و بیگانه و ملاکهای تشخیص رهبران لایق و آگاه و کم خطا و... مارا تشکیل می داده و تعیین می کرده است نقص و کمبود داشته اند ؟ تامل در این زمینها ست که به احتمال قوی ما را به سرچشمه های خطا کاریها و اشتتباهات رهنمون می شود که بی گمان از اعتراف هم مهمتر است .تازه همواره باید در نظر داشته باشیم کسی اشتباه می کند و درعین همان حال و زمان دیگری ( و غالبا" رقیب ) متوجه هست که آن دیگری دارد خطا می رود و اشتباه می کند !
۶۰٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : حضور چپ سابق
شما نوشتید : « من اکثریتی بودم ولی امروزه مشروطه خواه هستم و اما یه سئوال از رقیه و دیگران:
مگر اکثریت و خیلی از بقول خودشون جمهوریخواهان امروز بشکلی همان سیاست را ادامه نمی دهند؟ یعنی رضا پهلوی متمدن و امروزی و مدرن که در واقع سرمایه ای ملی برای رهایی از ارتجاع اسلامی است را ول کرده اند و بگدایی اتحاد و همکاری با اصلاح طیاان مذهبی هسند؟ ..)
و سوال کردید : « پس کجا درسی آموخته شده؟ »
من نمیدانم این درس آموختی شما بر چه مبنائی صورت پذیرفته ٫ فقط میتوانم بگویم : ( ساعت خواب ) ٫ پرونده مشروطه خواهی توسط پدر مدرن ایشان ( رضا پهلوی ) با دکترین منتهی به حزب رستاخیز چنان بسته شد که اقدام ایشان برای نجات سلطنت در روند انقلاب با انتصاب آقای بختیار به نخست وزیری هم جواب نداد.
با پوزش و اجازه دو نکته آموزشی ۱. فلسفه پیدایش جنبش مشروطه خواهی نه نظری بلکه برآمده از واقعیات جامعه بود یعنی سلطنت بود و این جنبش میخواست سلطنت را مشروطه کند نه مثل مشروطه خواهان نظری امروز که منطبق با واقعیات جامعه نیست بدین معنی که در ایران سلطنتی نیست که بخواهیم وادار به مشروط کردنش کنیم .
۲. اگر زمان را بتوانید به اواخر قاجار برگردانید من هم با شما خواهم بود ولی فکر میکنم آنزمان شاید شما با من نباشید و سیاستورزی آرمانگرایانه سابق خود اجازه ندهد.
تاریخ را نمیتوان عوض یا ملامت کرد فقط مطالعه آن برای آگاهی و تقویت قدرت شناخت و نقد و بازنگری ضروری است نه درس گرفتن برای سیاستوزی مسائل امروزی ٫ چون با گذشت زمان جامعه تغییر کرده و راه حل متناسب با امروز را طلب میکند. علوم و تاریخ اجتماعی مانند علم ریاضیات نیست که قواعدش در لیبی و آمریکا یکی باشد یا در قرون وسطی و ۲۱ یکسان باشد.
مشکل اساسی جنبش چپ ایران هم بومی هم و وارداتی ٫ هر دو یا سیاست آرمانگرایانه یا ایدئولژیکی اتخاذ کردند و مثل سیاستورزی ایدئولژیکی از جمله مشروعه خواهان عمل کردند: ( سیاست ما عین دیانت ماست )
۶۰٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : احمد ص.
عنوان : تعجب از تایید آقای ف. تابان
تعجب میکنم که چطور آقای ف. تابان مقاله خانم رقیه دانشگری را تایید کرده. خانم دانشگری در مقاله خود از افراد و جریاناتی که چشم امید به جناح های به اصطلاح "اصلاح طلب" بسته اند شدیدا انتقاد کرده، در صورتی که اخبار روز که تحت نظارت آقای ف. تابان انتشار می یابد، سالهاست امثال موسوی و کروبی را به عنوان رهبران جنبش مردمی جا میزند و حتی در انتخابات اخیر برای مدتی به حمایت از روحانی هم روی آورد.
۶۰٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : اگر به اثبات گندیدگی نمک برسیم
گرچه از قدیم گفته اند، که آدم زنده وکیل و وصی نمیخواهد، اما از جایی که، اینبار آقای تابان گرامی جز تأیید سخنان خانم دانشگری عزیز، مطلب دیگری نگفته، لازم دیدم که بگویم، آقای تابان بارها به نقدِ مواضعی از فدائیان پرداخته است. بنابراین زدن برچسب خاموشی به ایشان، کمی تا خیلی ناچسب است.
دیگر آنکه به گمانم، از برخی از نظرات بوی حرکت به سوی اثبات گندیدگی نمک به مشام می رسد. نمیدانم، اگر به اثبات گندیدگی نمک برسیم، آنوقت چه خواهیم کرد.
متعلقین به جنبش فدایی، یاران دیروز، امروز و فردای جنبش فدایی،
وقتی نظرات تک تک شما را میخوانم، از اینکه جنبش فدایی توانسته چنان طیف عظیم و متفاوتی از افکار را تحت لوای نام خود، علیرغم مشکلات راه، تا به امروز به همراه خود داشته باشد، شادی بزرگی قلبِ کوچکم را فرا میگیرد،
و با خود میگویم، این جنبش تا اینجای راه را آمده، تا مقصد، یعنی رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی، از طریق کمک به بنیادی شدن نهادهای دموکراتیک در اقصی نقاط کشور هم، طی طریق خواهد کرد.
آنچه امروز، پیش روی جنبش فدایی قرار دارد، علاوه بر کنکاش در گذشته، وظایف پیش روست، که اهم آن عبارت است، از تدوین راههایی عملی برای نجات محیط زیست ایران و موضوع کمبود آب، تدوین سیاست خارجی جامع و منطبق با منافع ملی کشور، و نیز طرحی جامع در باب مسائل قومی−ملی کشور.
ج.ا با سیاست گذاریهای بیمار سی و پنج سال اخیر خود، نشان داده، که بواسطه انحصارطلبی ها و دخالت دادن رویا و خیالات واهی به جای واقعیات در سیاست گذاریها، توانِ به انجام رساندن این مهمات جامعه را ندارد. جنبش فدایی با این طیف وسیع پیرامون خود میتواند، نقش موثری در تدوین سیاستهایی اصولی در موارد یاد شده فوق ایفا کند.
۶۰٨۵۹ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : رضا buzzalu
عنوان : پیشاپیش از بابت اغلاط املایی متأسفم!
رقیه عزیز دوستانه ختابتان میکنم چون آن سنگی که روز معرفی کاندیداها پیشانی بنده را خراش داد هنوز جایش باقیست و به قولی "ما حق آب و گًل داریم".اگر ۱۵ سال پیش میبود بنده نیز در این زنجیره أحسنت گویان قرار میگرفتم،چون قوم یهود"خیک مقصر"را در اکسریت و تودهای جسته و بر سرش میکوفتم.البته آن جنابی که کّل سیاسیون را نشانه گرفته است پر بد نگفته است،انطریکه شما ادامه دادهاید بایستی هم "شاهزاده" را هلوا هلوا بکنیم و بر قبوری نیز بارش نور طلب کنیم.به عنوان کسیکه در جبهه اقلیت سینه میزد و حاضر بود در جبهه خارج "کفّار"اکثریتی ،تودهای و الی آخر را "جر" بدهد مجبورم سوالی را طرح کنم که آیا بلا خره "لؤ" دادید یا نه،از لحاظ حقوقی طرح میکنم،چون در این سالها جنایتی رخ داده است و روزی بایستی آمرین و عاملین و "آتش بیران معرکه "پاسخگو باشند.من معتقدم که آن "ایران"که در دروازه تمدن والاگهر ایستاده بود از ۱۵۰ سالی به این طرف قادر به طی راه دیگری نبود الا "انقلاب"۵۷!جانم برایتان بگوید سال ۸۷ میلادی بعاد از خواندن تحلیل سالگرد قیام(که هرّ ساله انتشار میابد)به "همرزمی"سوالی مطرح کردم که فلانی این "توهم توده ها"به رژیم کی قرار است بریزد؟اگر توهمی است پس این افسانه اکسریت توده مخالف رژیم چه صیغه یست؟چهار سال پیش جواب سوالاتم را گرفتم که سیاست در قاموس چپ(سیاست ملی گرایان و شاه طلبان را کاری ندارم)نه آن در کتب مل خوانده ترویج - تبلیغ و سازماندهی برای به خیابان کشاندن که موج سواریست.اگر سوار این موج شد ،موجی مترقی و انقلابیست،وگرنه میبید بدون ردر نظر گرفتن توان و امکان در برابر آن موج ایستاد.فردای انقلاب جمعی که نه برای حکومت بلکه "راست و روست کردن"اوضاع آمده اند و برنامهای ندارند برای رتق و فتق امور نیازمند "من "هایی هستند که آرا ۹۸در صدی را نبیند،متوهم از احترام تودهای ردر قبال رزم و قهرمانی جانهای عزیز ،به نتیجه رهبریت و راهبری مردم برسد،سیاست نخانده و تجربه نکرده خیال کند"هرّ روز انقلاب برابر با دهسال رکود است".یعنی من سیزده ساله آنروز میبایستی رهنمود "رهبری بیست و دو- سه ساله"را دایر بر مقابله و مقاومت در برابر "ارتجاع"را اجرا کند،و چه افتخهری بزرگتر از اهدأ جان ردر مسیر انقلاب تودهی!؟مگر نه اینست که توده میلیونی در پشتمان ایستاده است و منتظر اشاره از او تا" به سرّ دویدن".هنوز توهم همگامی با مجاهدین در سطور بیانیههای اخیر گروها نشانه کوچکی میتواند باشد از دنباله گیری سیاست فاجعه آمیزی که نه اکسریت یا تودهای که رادیکالهای مذهبی درون رژیم و سازمان مجاهدین بر اندوره از حیات میهن مستولی کردند!هنوز "جنبشی" که حزب دمکرات کردستان رهبر آن بود در مقابل سبویت سرکوب رژیم با گذشت بیش از ۳۵ سال به نقد کشیده نشده و پای دیگر آن سیاست فاجعه آمیز به حساب نمیآید،هنوز از ترکمن صحرا کسانیکه دستی ردر کار داشتند سخنی گفته نمیشود،هنوز از قیام تبریز در حمایت از آیت.شریتمداری به عنوان مقابله با طرح قانون اساسی رژیم صحبت میکنند،و.......هنوز آن کار بدستانی که به نام رهبران پیکار یا اقلیت صدها عضو و طرفدار خود را با ترویج رهنمود مقاومت و سر "موضع"ایستادن تا دیوارهای اعدام همراهی کردند،لام تا کلام نگشوده اند!هنوز رهبریت اقلیت پاسخی به "تئوریهای "گًل من گلی ۳۵ سال گذشته نداده است،تفنگ و ماشه دست جلاد بود ولی من چه نقشی در این بازی ایفأ کردم،به کدام عقل سلیم مردمی را که درگیر جنگی "تحمیلی"بودند،به جنگ داخلی ترغیب میکردم؟۷-۸ سالههای آن دوران ندانند ما که دستور مقابله به مثل با "مزدوران حزب الهی" داشتیم و آنجا که به دستمان میافتادند "انقلابی"عمل میکردیم!و.....
رقیه عزیز شرم بر آنان که سد راه آگاهی و آموزش مردم بودند و هستند،شرم بر آنان که واقعیات تاریخ را واژگونه بیان میکنند ،شرم بر آنان که از بیان حقایق خوداری میکند.و آن سنگی که به سر ما اصابت کردای کاش عقل آنروز من را نیز تکانی میداد!
۶۰٨۵۶ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : K ۹
عنوان : تشکر ار خانم دانشگری و سئوالی از اقای تابان
بعد از تشکر از این پیش قدم شدن خانم دانشگری سئوالی از اقای تابان داشتم. جناب تابان: اگر اشتباه نکنم انتقاد و انتقاد از خود را اولین بار نیروهای چپ به میان مردم بردند. شما که می دانستید مسئولیت هر چند جزیی در رابطه با اشتباهات آن دوره اکثریت داشته اید پس چرا تا کنون صبر کرده و پیش قدم نشده و دست به انتقاد از خود نزده بودید ؟ برایم فقط سئوال است که اگر انتقاد از خود بد نیست و همانطوریکه می بینیم کاربران اکثرشان اقدام خانم دانشگری را تائید کرده و از ایشات تشکر کرده اند پس چرا دیگر رهبران اکثریت تا کنون خاموش مانده اند. از جمله خودتان تا امروز
با احترام
K۹
۶۰٨۵۵ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : محمد امیری
عنوان : کلامی بر یادداشت آقای سینا صدر العلمائی
برای اجرائی شدن یک هدف لازمست تئوری آن شسته رفته و پخته شده و مخاطبین آن توجیه تئوریک شوند. و به قول معروف گذشته چراغ راه آینده است.
در قبل از انقلاب بعلت محدودیت های حاکم بر فرهنگ کشور و فضای بشدت انقلاب سرخ جهانی بین روشنفکران ، ضمن پائین بودن دانش سیاسی و اجتماعی ما ، شرایط خارج از کشور هم به حرکت های چریکی کمک می کرد. و عموما افراد انقلابی چه در گروه های مذهبی و یا غیر مذهبی ، روش مبارزه خود را مسلحانه تعربف می کردند.
اما در ارتباط با چرخش بخشی از روشنفکران به سمت جمهوری اسلامی، مربوط به حمایت اکثریت قاطع مردم از جمهوری اسلامی بود. جنبش چپ با تحلیل تاریخی- طبقاتی ماهیت روحانیت را می شناخت و تا آنجا که امکان داشت برای مردم توضیح می داد، ولی کفه سنگین مردم به حمایت از جمهوری اسلامی بود.
در ارتباط با وضعیت رابطه مردم و حکومت جمهوری اسلامی نکات زیر آورده می شود:
۱- هر نیروی سیاسی خلقی نمی تواند در حالی که مردم به یک سمت حرکت می کنند به جهت مخالف برود. مگر اینگه بقول دوستی که در آن زمان به شوخی می گفت
" خلق ضد خلق شده" به این نتیجه برسد.
۲- عوام زدگی و دنباله روی از مردم بعنوان حرکت عوامانه خطاست ، مشابه حمایت مردمی از هیتلر که به جنگ دوم جهانی انجامید. ولی عوام زدگی دارای تعریف و شکل خاص خود می باشد که با پشتیبانی مردم از یک حکومت جداست. شرایط ونزوئلا، ایران کنونی، و غرب نمونه های عوام زدگی است.
۳- بایستی در کلیه تعاملات فیمابین جمله طلائی دوران روشنگری و رنسانس اروپا را بخاطر داشته باشیم: " آنچه برخود نمی پسندی، بردیگران نپسند "
فاعتبرو یا اولی الابصار
۶۰٨۵۴ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : جابر حسینی نسب
عنوان : هفت شهره عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خمه یک گوچه ایم
خانم دانشگر عزیز شما در این مدت نه که پیش نیامده اید عقبگرد هم داشتید .این نگرش وبینش مال سالهای قبل از انقلاب است با این نگرش شما نه گذشته را می توانید نقد کنید نه پیچیدگی مسائل امروز را
۶۰٨۵۲ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : نوش جان II
جناب چپ سابق,
از بی ادبی خود عذر میخواهم. میخواستم بگویم که دنیا دیگر تغییر کرده است, حتی موسیقی ما هم دیگر گلهای رنگارنگ نیست. این ویدویی را که امشب دیدم خدمتتان تقدیم میکنم (از کیسه خلیفه): کنسرت اخیر محسن نامجو در دانشگاه بروان, ایالت رود آیلند آمریکاست. ایشان برای یکسال در آنجا تدریس خواهند کرد. شب خوش.
Mohsen Namjoo in Concert, Brown University
http://www.youtube.com/watch?v=mWMBoKZoD۴g
۶۰٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|
از : ش. فردا
عنوان : آنچه چپ باید بیاموزد
جناب بهروز مشترک
از اینکه بنده را مورد لطف قرار دادید و به کامنت من پاسخی "درخور" دادید بی نهایت سپاسگزارم. اما نخست آنکه جنبش سبز که از آن یاد کردم و شما "رهبران" آن را متهم میکنید که تیغ آن را کند کردند، نه برای نابودی "رژیم آخوندی" به زعم شورای ملی مقاومت بلکه برای دفاع از رایشان به ریاست جمهوری "موسوی" رخ داد و لاغیر. حال چه شما خوشتان بیاید و چه نیاید، آبشخور این جنبش نه "کارگران و دهقانان" کمونیست بلکه طبقه متوسط شهری بود و آن هم ساکنین شهرهای بزرگ که همگی به اینترنت بخوبی دسترسی داشتند و از جنایات این رژیم در دهه شصت هم آگاهی نسبی داشتند. بد نیست که کمی عکسهای آن تظاهرات را مرور کنید و دستکم بیوگرافی جوانانی را که آن روزها شهید شدند را مطالعه بفرمایید. همه آنها عضو شبکه های اجتماعی بودند و در کنار دسترسی به تاریخ ج.ا و گذشته "موسوی" و "کروبی" و حتی آگاهی از تحریم انتخابات توسط گروههای سلطنت طلب، ماورا چپ و شورای ملی مقاومت باز هم به پای صندوق رای رفتند و از بین به قول این بزرگواران جلادان اسلامی به "نخست وزیر امام راحل" رای دادند. مگر غیر از این بود؟ وقتی رایشان با کودتای انتخاباتی به تاراج رفت هم با شعار "رای من کو؟" به خیابان آمدند و نه سرگونی رژیم اخوندی برای احیای سلطنت ویا جمهوری دمکراتیک خلق.
و اما اینکه فرمودید رویکرد مردم به "موسوی" و "کروبی" در یک برهه از تاریخ را نباید نشان از حقانیت ایشان دانست البته که حق با شماست و من هم چنین نگفتم. سوال من آن بود که علیرغم "عدم حقانیت" ایشان چرا جامعه و در راس آن "روشنفکران" و حتی جنبش دانشجویی که همواره پایگاه چپ بود به این بقایای "سیاهی" و "تباهی" بیشتر گرایش نشان میدهند تا قهرمانانی که جان خود را برای دفاع از مردم در دهه شصت فدا کردند؟ میگویید نا آگاهند؟ چرا؟ مگر غیر از آن است که همه این جوانان به شبکه های اجتماعی دسترسی دارند ولی بیش از آنکه به سایتهایی چون "سیاهکل" و "کار کمونیستی" و "طوفان" رجوع کنند، نوشته های سایتهایی چون "جرس" را میخوانند. خوب چرا؟ اگر راه ایشان که با خونشان رنگین شده درست بود پس چرا؟ نکند این هم بخاطر خیانتهای اکثریت است؟
۶۰٨۵۰ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣۹۲
|