از : البرز
عنوان : مردم ایران اسیر فرهنگ استبدادیند
هوشنگ ح گرامی، از انشاء یادداشت جدیدت بخصوص آنجا که مینویسی«... در مقابل عظمت گذشته آن [فارس زبانان] سر تعظیم فرود آورده خفقان بگیرند و همه چیز خود را فراموش کنند....» چنین میفهمم، که از جایگاه فکری شما، مشکلات ملی کشور جز از راه به تقابل کشاندن مردم فارس زبان ایران و مردم کرد زبان ایران حل نخواهد شد.
با این شیوه از نگاه، شما هرگز نخواهی توانست دریابی که ریشه مشکلات و معضلات ملی ایران، بواسطه سلطه فرهنگ استبدادی بر کشور است، و نه آنگونه که شما قصد القاء داری، مردم فارس زبان، چه فارس زبانان ایران نیز چون کردزبانان ایرانی و دیگر مردم ایران اسیر فرهنگ استبدادیند
وقتی شما خود آشکارا مینویسی،«...سرزمین مادری ات چون پارپاره شده و یک قسمتی هم سهم کشوری بنام ایران شده...» دیگر احتیاجی نیست که کسی شما را تجزیه طلب بخواند، که شما خود، خودت را تجزیه طلب معرفی می کنی
۶۲٨۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹٣
|
از : هوشنگ ح
عنوان : کردهستم وکردستان سرزمین مادری ام .
خویشکه پروین، این ترانه قدمتی بیش ازهفتاد سال دارد،کدام خواننده این ترانه رابرای اولین بارخوانده شخصاچیزی نمیدانم. اما میدانم که این ترانه بوسیله خیلی های دیگرباخوانی شده ازجمله اقای ناظری وخواننده معروف کردکاک ناصر رزازی. کاک ناصرخودت بهترمیدانی که اغلب ترانه هایش به لهجه سورانی است. اما ایشان چندین ترانه هم به لهجه کرمانجی وهمین ترانه "گول ونوشه ی با خانمی" هم به لهجه کرمانشاهی یا انچنانکه معروف است کردی کلهری بازخوانی کرده که بعقیده من کاک ناصرعزیز هیچ طعنه ای ازبازخوانی اش هم منظورش نبوده است. بدرود وپایدارباشی (هربژی).
واما خطاب بدوستان فارس زبانمان که اینهمه درستایش زبان فارسی میگویند که چنین وچنان بوده ایا این بدین معناست که کردوترک وعرب ودیگرملتهای ساکن ممالک محروسه قاجار(نام قبلی اش قبل ازظهور رضاخان) درمقابل عظمت گذشته ان سرتعظیم فروداورده خفقان بگیرند و همه چیزخودرافراموش کنند! نمی دانم چه بایدگفت ازاین یکی دانستن سرزمین مادری باکشوری که بانجا مهاجرت ازسرناچاری صورت میگیرد. تازه همین کشورها یی که گروهای بزرگی ازپناهنده گان درانجا ساکن اند این امکان رابرایت فراهم میکنند که اگرخواستی درس ومدرسه بزبان مادری ات برای بچه هایت بدون کوچکترین مانعی دایروبرقرارکنی. اما درسرزمین مادری ات چون پارپاره شده ویک قسمتی هم سهم کشوری بنام ایران شده باید همه چیزات رافراموش کنی والا تجزیه طلب هستی ومستحق هرنوع مجازاتی.
۶۲٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹٣
|
از : پروین کرد
عنوان : کرماشانی کم فارسی نیه زانم! وشما خانم خانلرزاده دستتان خوش برای طرح این مسیله ، باسپاس
اما اگر بگذریم ازینکه جناب استادشهرام ناظری( کرد فارسی خوان و {گاه تک و توکی } از زبان خودش)، برای اولین باردرطول عمرآوازخوانی اش آنهم بدعوت کل حکومتیان در عرصه ی کرمانشاهان از کدخدا و دهبان و شهر دار و فرماندار نیروهای حفاظت و امنیت واستاندار و هر پستاندار دیگر و (نه به میل و دلخواه و خواسته ی خویش آنهم در طلیعه ی روزگار بازنشستهگی) به ولایت قدم رنجه میفرماید وبیش از ده دقیقه سخنسرایی و سپاس از میزبانان حکومتی ، تا نهضتی بس بی معنی و مسخره ( فارسی نیه زانم را باعث گردد و بنیان گزارد)! نک فقط از شعر کردی ای بس قدیمی که (کرماشانی کم ((کردی)) نیه زانم است )و بیشاز ۳۰ سال پیش ازین ناصر رزازی آوازه خوان بلند آوازه ی (فقط کردی خوان اهل و زاده و پرورده ی میدان سیروس سنندج ) بطعنه اهالی کرمانشاه را مورد خطاب قرار داد و موجب تآثیری (غایی) گردید: و اگر چه (آب ازآبی نجنبید ،،، خفته در خوابی نجنبید و پوزیسیون و اوپوزیسیون را بالکل آب برده بود) !؟ و من نمیدانم چرا و بچه علت جناب حاج آقا شهرام پس از ده دوازده دقیقه سخن سرایی و ابراز امتنان از استاندار تا هر پستان دیگر و آوازهای جدید ( فردوسی خوانی ) به یکباره ویر عاشقی اش میگیرد و ( کرماشانی کم فارسی نیه زانم )را بانگ میکند ؟!من اما دلم میخواست بدانم، آن معشوق غیر کرد(فارسی) در برابر (به زوان کردی قضات لاه گیانم ) آیا ((کما فی الاهمیشه)) بازهم میگفت ((((زبون (آدم) حرف بزن تا من بفهم )))) یا هنوز ،، وهرگز نه ؟........و دیگر هیچ
۶۲۷۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹٣
|
از : ز. مینائی
عنوان : پاسخ مجدد به کامنت اول خانم اردلان بود
خانم زهره اردلان ،گداشته شده بود قبل از اینکه شما در کامنت اول نوشتید ۳ کامنت در تائید نوشته خانم مینا خانلرزاده نوشته شده بود پس وقتی شما نوشتید :
"شما ، با این بحث های روشنفکرانه ، تا از ایران یک سوریه نسازید، دست بر نمی دارید." خیلی ها از این تهدی ها کرده اند" معنی آن ناخشنودی از نوشته های قبل از شما بود.
معنی حرف شما چیست جز تعطیل بحث و گفتگو ؟
آیا این بحث ها ایران را به سوریه تبدیل می کند؟ یا بی توجهی حکومت ها به حقوق اسای مردم ایران؟
درضمن انقلاب مشروطه و پی آمده های آن از جمله کودتای ۱۲۹۹ سید ضیاء ـ رضا خان نقطه عطفی در تاریخ مردم ایران می باشد که حکومت های مرکزی نتوانستند آماج های انقلاب مشروطه را مرعی نمایند. چه باید کرد؟
۶۲۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : یک توضیح کوتاه
با بسیاری از مطالب یادداشت جدید خانم زهرا اردلان تحت عنوان کنایه وار، اما زیبای ، امان از دست این شوینیسم فارس، موافقت داشته، و لحن زیبا، منطقی و انسانی یادداشت ایشان را ارجگذارم
۶۲۷٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : حتی در بحث با افراطی ترین نیروهای جامعه
ز. مینائی گرامی، با اینکه با بسیاری از مطالبی که خطاب به «سرکار خانم زهرا اردلان» آورده ای موافقت داشته و چون شما، در ره آورد تلاش مشترک همه هموطنان در اقصی نقاط کشور، آرزوی روزی را می کشم، که بتوانیم در اقصی نقاط کشورمان ایران، از طریق نمایندگان واقعی خود، سهمی واقعی در اداره امور کشور و امور محلی خود داشته و بتوانیم با حفظ و یادگیری زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و رابط کشور، به زبانهای مادری خود آموزش دیده و بنویسیم، و از راه حفظ و بالندگی فرهنگهای قومی و ملی خود جلا و طراوتی انسانی به جامعه ایرانیمان ببخشیم.
اما با این جمله شما که می گوید، «... تا کسی حرف بزند با چماق، جدائی طلبی، و ، ایرانستان، روبرو میشوی...» مشکل دارم.
چرا، چون شما در این جمله خواسته یا ناخواسته، برخلاف روح حاکم بر یادداشتت، چماق و سخن را به شکلی مخلوط عرضه می کنی. گرچه امروزه هر چیزی در شکل مخلوطش مقبولتر شده است
اگر واقعا به این معتقدیم که چماقهایی از سخن، نمیتواند به گسترش گرایشهای انسانی در جامعه یاری رسان باشد، پس لازم است، اول از هر کس خود چماق خود را غلاف کرده، و در تمامی بحثها، حتی در بحث با افراطی ترین نیروهای جامعه، با ابزار منطق، سند، دلیل و مهربانی های انسانی شرکت کنیم
۶۲۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹٣
|
از : زهرا اردلان
عنوان : امان از دست این شوینیسم فارس !!
آقای مینائی گرامی !
شما، از همان سطر آغازین نوشته تان ( با عرض معذرت ) به خطا می روید.
می نویسید : « ... از زمان رضاشاه حکومت مرکزی مقتدر شد و زبان فارسی رسمیت یافت.»
۱ـ دوست گرامی ! زبان فارسی ، تا آن جا که تاریخ ۱۰۰۰ سال اخیر به خاطر می آورد ، نه تنها در ایران ، بلکه به مدت ۸ قرن در هندوستان ، زبان رسمی و اداری بود و این ربطی به رضاشاه ندارد. جواهر لعل نهرو ، در یکی از نامه هایی که از زندان انگلیسی ها به دخترش نوشت ، می گوید : اگر زور استعمار انگلیس نبود، امروز زبان اداری ما هندی ها ، فارسی بود. ( نقل به مضمون ) . آیا ، در آن جا هم استبداد رضا شاهی در کار بود؟
در گیر و دار جنگ بین ایران ِ صفوی و امپراتوری عثمانی ، مکاتبات ( اگر نگویم ، تماماً) عموماً به زبان فارسی بود. و سلطان عثمانی ، از این که به فارسی شعر می گوید ، به شاه ایران فخر می فروخت و جا به جا در نوشته هایش ، از شعرای فارس گو شاهد می آورد. می گویند، شاه اسمعیل به ترکی شعر می گفت و تخلص به خطائی داشت و سلطان سلیم ، شاعر فارسی گوی ِ توانایی بود . باز هم تاریخ می گوید که سده ها، زبان فارسی زبان ادبی ترکان عثمانی بود. می پرسم ، آیا در آن جا هم ژدانوف های شوینست فارس !! رخنه کرده بودند و یا زور سرنیزه رضا شاه در کار بود؟!
۲ـ من هم چون شما بر این باورم که همه ی زبان ها باید حفظ شود و باشندگان هر سرزمینی ، بتوانند به زبان مادری خود بیاندیشند و بنویسند. اما ، از شما می خواهم اخلاقاً و وجداناً پاسخ دهید ، چند درصد از هموطنان کرد و آذری و عرب تبار ما، که در خارج کشور به سر می برند، توانستند در میان خانواده شان آموزش به زبان مادری را پیش ببرند؟ فرزندان کدام یک از اینان ، می توانند به زبان مادری بخوانند و بنویسدد؟ آیا ،در این جا هم « شوینیست های خبیث ِ فارس » !! در راه آموزش به زبان مادری سنگ می اندازند؟
در این جا بخشی از گزارش محمدامین رسولزاده (سوسیال دموکرات و ناسیونالیست معروف و هوادار پانترکیسم ) را برای تان باز نویسی می کنم ، تا بینید که انتخاب زبان فارسی ، در میان آذری های ما هم ، انتخابی طبیعی بود :
« ...اصلاً در اینجا ترکی خواندن متداول نیست. اگرچه همه ترک هستند اما ترکی نمیخوانند. در همه جای آذربایجان چنین است. حتی چنان تیپهایی وجود دارند که این حال را برای قفقاز نیز پیشنهاد میکنند و خیال میبافند که باید همهی عالم اسلام زبان فارسی یاد بگیرند و به فارسی بخوانند.. یک سال قبل در اینجا روزنامهای هفتگی به نام فریاد منتشر گردیده است. بعد از در حدودِ سی روزنامهای که در تبریز منتشر میشده، این روزنامه نیز عمر خود را فدای معارف دوستان ارومیه کرده، ...در عرض پانزده روزی که در ارومیه ماندم، هر چه جستجو کردم بلکه یک نفر خریدار روزنامه ترکی پیدا کنم تا ببینم در قفقاز یا عثمانی چه میگذرد و اوضاع عالم چگونه است، ممکن نگردید. به شهبندری عثمانی هم مراجعه کردم که به روزنامههای استانبول دسترسی پیدا کنم که بینتیجه بود. » .
۳ـ در بخشی از یادداشت تان پرسیدید که ، چه باید کرد؟ این حکایت چیزی نیست که در حوصله یک کامنت ِ حتی بلند باشد. هیچ الزامی هم در کار نیست. اهل فن بسیاری ( به دور از جنجال و هیاهو و اغراض سیاسی ) به این مباحث پرداخته اند. می توانید به این نوشته ها رجوع کنید.
۴ ـ در بند پایانی یادداشت تان ، پرسیدید: « بعنوان جمله معترضه, آیا در زمان "سوسیالیسم واقعا موجود" مردم آذربایجان، ارمنستان و سایر کشورهای مربوط به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بزبان روسی صحبت می کردند؟ لطفا در این زمینه اطلاع رسانی کنید»
پاسخ : واقعیت آن است که همه این کشاکش ِ پان فارس و پان ترک گفتن ها ، دست پخت همان « برادر بزرگ » و همان « میهن سوسیالیستی » است.کافی است قضایای فرقه دموکرات ِ استالین ساخته و باقراوف پرداخته را بخوانید ، تا به عرضم برسید. جریان قاضی محمد و جمهوری مهاباد هم از همین قراراست.
دو دیگر آن که ، تا آن جا که به دانسته های من مربوط می شود، همه دغدغه ی سردمداران کشور شوراها ، « روسی » کردن دیگر اقوام و یک دست کردن آن ها بود . خط سیرلیک ، خط کتابت و زبان مکاتبات ، زبان روسی بود . سرباز کشور شوراها ( از تاجیک و آذری و ترکمن و ارمنی و ... ) می بایست بر زبان روسی مسلط می شد ، تا ایجاد ارتباط بین نظامیان ( فرماندهان و فرمانبر ها ) به سهولت ، ممکن شود. همین نیاز به یک زبان مشترک ، در هر کشور دیگر ، از جمله ایران ضروری است. شما می خواهید زبان کردی ، زبان مشترک باشد ، فارس زیان و عرب زبان و آذری زبان و ... صدایشان در می آید و در نهایت، آش همین آش و کاسه همین کاسه است.
برای آن که از پرگویی بیشتر بپرهیزکنم و موضوعات مورد بحث را بیش از این ساده نکنم ، پیشنهاد می کنم که کتاب « تاجیکان در قرن بیستم » را بخوانید ، در برخی فراز های این کتاب ، پاسخ این سئوالتان را خواهید یافت. فایل اینترنتی این کتاب را ، در لینک زیر خواهید یافت. همه لینک ، با هم یک آدرس است.
http://up.tarikhfa.com/uploads/tajikan-۲۰th-century-www-ebook-tarikhfa-com.pdf
۶۲۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹٣
|
از : هوشنگ ح
عنوان : منطق شوونیستهای وطنی
ترکها وعربها وکردهاو......زبانتان، فرهنگتان تاریخ واداب ورسوم تان ودریک کلام وجودتان رافراموش کنید چون هربحث وگفتگویی دراینباره خواب شوونیستهای وطنی راپریشان ودرنهایت ممکن است از ایران سوریه دیگری بسازد. خوب این هم منطق کسانی که نگران اینده کشوری چند ملیتی بنام ایران هستند. اما انها این نکته مهم را فراموش میکنند که همین منطق ودید نسبت به وجود دیگرملتهای ساکن درایران است که عاقبت ازایران سوریه واحتمالا یوگسلاوی دیگری خواهد ساخت ونه گفتگووبحث درمورد حق وحقوق واحترام به خواست دیگرملتهای درون ایران.
۶۲۷۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹٣
|
از : ز. مینائی
عنوان : نقض حقوق بشر در تمام زمینه ها
سرکار خانم زهرا اردلان، شما نیک میدانید که مردم کردستان بدلایل تاریخی و جنگهای بین امپراتوریهای قدیم و استعمارگران قرن بیستم، بعداز جنگ جهانی اول ـ ۱۹۲۱ پیمان ورسا ـ حداقل در ۴ کشور با زبانهای رسمی دیگری زندگی می کنند.
۱. مردم کردستان ایران که از قدیم با سایر اقوام ایرانی زندگی کرده تا کشور ایران با تعریف امروزی پا گرفت و از زمان رضاشاه حکومت مرکزی مقتدر شد و زبان فارسی رسمیت یافت.
۲. کردستان در ترکیه با زبان رسمی ترکی
۳. کردستان در عراق با زبان رسمی عربی
۴. کردستان در سوریه با زبان رسمی عربی
کمی منصف باشید چرا باید زبان و فرهنگ کردی در این ۴ کشور از حقوق اساسی مردم کرد حذف یا تضعیف شود؟ دیکتاتورهای کوتوله خاورمیانه متوجه نقش زبان و زبان مادری در آموزش و پرورش جامعه و شهروندان خود نبوده و نیستند و از بیسوادی میلیونی مردم خود شرم نمی کنند. بدون توجه به آموزش زبان مادری بیسوادی هم ریشه کن نخواهد شد. بدون آموزش زبان مادری ، زبان رسمی این کشور ها از جمله زبان فارسی نیز تکامل درستی نخواهد کرد.
شما بفرمائید راه حل شما برای حفظ زبان و فرهنگ مردم ایران که بسیار متنوع است چه می باشد ؟ این معضل در بسیاری کشورهای جهان تعدیل یافته تا از میراث فرهنگی بشریت هرچند کوچک حمایت شود از بین نروند. ولی کردستان آنقدر بزرگ است که از بی توجهی به آن انسان شوکه میشود و نمی داند با این دنیای دیوانه چه کند؟ تا کسی حرف بزند با چماق "جدائی طلبی" و "ایرانستان " روبرو میشوی .
موضوع حمایت و احترام مردم کردستان و سایر اقوام ایرانی و ارج نهادن به زبان کردی و سایر زبانهای مردم ایران تنها راه جبران حماقت های پیشینیان می باشد که ملت ها را چنان بیشرمانه در بین مرزهای تحمیلی و فدرت طلبانه اسیر نمودند. باید با همیستگی خود دولت ها را وادار کنیم که به تبعیض و جور وستم مضاعف پایان دهند. این بنفع تمام مردم ایران و منطقه می باشد.
بعنوان جمله معترضه, آیا در زمان "سوسیالیسم واقعا موجود" مردم آذربایجان، ارمنستان و سایر کشورهای مربوط به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بزبان روسی صحبت می کردند؟ لطفا در این زمینه اطلاع رسانی کنید
۶۲۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹٣
|
از : زهرا اردلان
عنوان : هموار کردن راه جهنم ، با نیت خیر
شما ، با این بحث های روشنفکرانه ، تا از ایران یک سوریه نسازید، دست بر نمی دارید.
۶۲۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹٣
|