از : حافظه تاریخ
عنوان : عاقلان دانند!
آخوندها هرموقع که بر سر منبر میروند تا در مورد واقعه «کربلا» روضه خوانی کنند، ساعتها در مورد صفات حسنه و چهره کریه دشمنان آنحضرت سخن پراکنی مینمایند تازه آخر کسی نمیفهمد که در صحرای کربلا چه گذشت. حال حکایت این آقایان و یا بانوان است جندین صفحات این نشریه را پر کردند از «تعاریف و محسنات» آقای طبری که اصلآ مورد بحث من نبوده و نیست. بروید آرام آرام بدون تنفر و تعصب برگرفته از کیش شخصیت پرستی دیکته شده، کامنت نخست مرا با دقت بخوانید و بمن نوعی بگوئید که آیا « واگذار کردن نفت شمال به شوروی» مورد نظر آقای طبری تئوریسین و عضو کادر رهبری حزب توده بوده و یا نه؟ و یا اینکه از زرادخانه رژیم جمهوری اسلامی برعلیه آنفرد منتشر شده است. فراموش نکنید که استقرار این رژیم ضد ایرانی بدون کمکهای شایان حزب طراز اول که شما دربست همه اعمال و فعالیتهای آنرا تائید مینمائید ممکن پذیر نبود. کمی سرتان را از لاک خود خارج کنید و دنیا و خواست نسل امروزی را با عینک واقع بینانه بنگرید. نه شما و نه بزرگترهای شما قادر نیستند واقعیاتهای تاریخی را «ماست مالی» نمایند و آنها را بعنوان «مسئله قدیمی» به بایگانی بفرسند. اگر امروز هم برخورد انتقادی در مورد گذشته بر اساس «نه سیخ بسوزد و نه کباب» استوار گردد هیچگاه مردم ایران از قید رژیمهای دیکتاتوری و فعالیتهای مخرب «سیاسی» نمایندگان تقلبی احزاب کارگری و دهقانی ، ملی گرایی و… بدر نخواهند آمد. یقین دارم که آزاداندیشی نسل جوان برای رسیدن به آزادی در همه ابعاد آن بدون برخورد و تجزیه و تحلیل و داوری بی رحمانه با گذشته تاریخ خود بی نتیجه خواهد ماند. روحت شاد ای رفیق که اسناد گرانبهائی را بیادگار گذاشتی.
پنجم می
۷۴۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : علی قدیمی
عنوان : عضوی سالم در پیکری فاسد
در مقام علمی اقای طبری البته که نباید شک و تردیدی بخود راه داد و اثار او پیامی جز خرد و عدالت در بر ندارد. اما این همه حقیقت نیست و بنظر من این مرد بزرگ بیش از انکه قربانی ارتجاع سیاه شود متاسفانه قربانی سیاست حزب توده د رایران شد . ایا اقای طبری تنها عضو هوشمند و اکادمیک حزب توده بود ؟ دهها و شاید صد ها انسان فرهیخته از فرهنگی تا نظامی و و و شیفته عدالت سوسیالیستی گوش به فرمان حزب گاه با شک و تردید و گروهی بی پرسش به دفاع از سیاست حزب در باره نظام اسلامی پرداختند و با رهبری حزب همه به دام مرگ فرستاده شدند.
اقای طبری از جمله اندیشمندان کشور ما هستند و مسئولیت ایشان بیش از یک فردی عادی ویا عضو گمنام حزبی است . اقا ی طبری خود بخوبی میدانست که قدرت انهم قدرت دینی چه مخرب و بی رحم است و سرتا سر کتاب تاریخی ایشان برخی بررسیهای تاریخی به این موضوع اشاره کرده است . اینکه نویسنده مقاله اورده اند که ..
(زمانه «پر از تعصب و جهل خرافی»، «نمایندگان موج نیرومند حریت فکری» را «به سالوسی وا میدارد» و آن ها را وادار می کند «به نحوی با محیط سازش کنند». انسان را وا می دارند تا در یک جایی «ایات قران را تلاوت»، «ولی در محفلی دیگر دردی کِشی» کند.)از بنیاد خطاست . کسی اقای طبری را مجبور به سخنرانی در چمن دانشگاه برای امام حسین و یا پیام شاد باش برای خمینی در بیمارستان نکرد .در اینکه نظام اسلامی جریانی ارتجاعی و خونریز و بی رحم بود و هست حرفی نیست ولی همکاری و کمک رسانی به این نظام اساسن پذیرفتنی و عقلانی بنظر نمیرسد واقای طبری متاسفانه در این سیاه کاریها شرکت داشتند در حالیکه در در شان و مقام علمی ایشان نبود. نه دشمنی با جریانی بلکه برای روشن شدن گذشته سیاه نیاز به به بررسی است .
نوشته اند که اقای کیانوری توسط دولت شوروی به دبیر اولی بر گزیده شد و ایشان هر روز با پراودائی در دست سیاست حزب ر ا ترجمه میکرد . ایا حزب توده و اعضا فداکار ان قربانی همین منافع سیاسی برادر بزرگ نشدند ؟
۷۴۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : حافظه تاریخ
با سلام به همه هموطنان..
جناب اقای حافظه تاریخ..من به قضاوت عادلانه و دید منطقی شما ،که هیچگونه شناختی از هم ،نداریم ،یا باید ایمان داشته باشم و یا نداشته باشم.
من ایمان دارم به منطق و عدالت شما هموطن.
نوشته ئی شما و نسل شما تاوان ...نسل ما را پس میدهید!
دوست عزیز ..ما همگی قربانی هستیم..شما مرتبا سیاست نیم قرن گذشته حزبی را که مانند تمام احزاب "برادر " کشورهای جهان ان زمان در چهارچوب قوانین و سیستمی که بر پایه قانونمندی های ایدئولوژیکی مربوطه و "کار و مساعدت "مشترک ،بود...پیراهن عثمان کرده ئی و مرتب همان را تکرار میکنی انهم با زخم و کنایه و بد گوئی..ایا این مردانه است؟
در تمام پیام هایت ما را به شوروی و ...با القاب زشتی بسته ئی..در حالیکه هیچگونه شناختی از ما نداری..
شما هموطن گرامی باید جوان باشید..تاریخ یک قرن گذشته ما را از منابع بیطرف و نسبتا درستی باید مطالعه کرد..و نه تنها از منابع عمامه بسران..در نوشته های شما و تنفر و بدبینی شما مشخص است که باید منابع تاریخی مغرضانه ئی را خوانده باشید..
چطور وجدان شما راضی میشود چنین القابی را بما که نمیشناسی ،اینچنین ناجوانمردانه نسبت دهی؟
شما هموطن گرامی از نوشتن یک مقاله بقول معروف خودمان"سنگین " یک مقاله که بر پایه اسناد تاریخی با ذکر منابع ..فرم و شکلی که در این قرن معمول است : دوستانه با احترام و صمیمانه..باشد ،عاجزی ،مایه اش را نداری جوان!!
دوران این القاب، خیانت..خائن..خود فروشی و کشور فروشی به شوروی ..این قبیل..گذشته است اقای محترم..امروز غارت گران جهان ..دشمنان سر سخت دست اندازی به منابع سرشار کره زمین ..در یک کلام گرگان جهان دور یک میز مینشینند و بسیار محترمانه در باره مسائل مربوطه بحث و گفتگو میکنند...
من و شما که در چنان پایه و مرتبتی نیستیم..چرا نباید بتوانیم محترمانه با صمیمیت به گفتگو بنشینیم.یا در این مورد بخصوص مانند دو ادم متمدن!به بحث و گفتگو بپردازیم؟
چرا باید هنوز در قرن بیستو یکم عقب افتاده و نا متمدن جلوه کنیم؟
یک شخص ثالث و سوم..اگر نوشته های شما را بخواند فقط و فقط به این نتیجه میرسد که شما در حال مکاتبه با وثوق الدوله..احمد قوام...امثالهم هستی برادر.
مقصود و منظورت از پیش کشیدن یک"یک" معضل تاریخی نفت شمال و حزب توده..چیست؟
و چرا نمیتوانی مانند ادم عاقل و بالغ مکاتبه کنی؟
مداوم تعنه و توشه و فحاشی میکنی..از انجائیکه خاطر نشان ساختی که نسل شما ..و..بایدنسل بقول معروف "انقلاب "باشی پس هنوز بسیار فرصت داری برای اموختن.
گفتگو و بررسی در باره مسائل سیاسی و تاریخی و غیره این گونه نیست..و قوانین و مراتبی دارد..اصولی دارد اقای محترم که شما ظاهرا انطور که باید از ان مطلع نیستید
اما این شیوه ،روش مردانه و منطقی و عاقلانه ئی نیست دوست جوان من..که با فحاشی و دشمنی پیش برد...
تا کی باید از مشروطه و نفت و شکست های دیگر سخن گفت و رنج برد؟
امروز همه ما باید فکری بحال این خانه ویران و اهالی پریشانش کنیم.چه سودی از تکرار اعمال گذشته درست یا نادرست؟
من درددل شما را احساس میکنم همه ما قربانی شدیم..همه ما و مملکتمان..اواره و شکست خورده من و امثال من..کشتی رهزنان گوهر و گنج میبرد اقا!
فلکه های عظیم نفت و گاز و منابع دیگر ایران ..۴۰ سال است که بی حساب و کتاب غارت شده به سوی کفتار پیر"دولت فخیمه و ایالات متحده و..و میرود..ایا شما راضی هستی این چنین؟ ملایان و اقازاده هایشان ملت و مملکت را به تباهی کشانده اند..شما از نقش ایوان ..سخن میگوئی برادر؟
فحشاء و فساد و اعتیاد بیداد میکند..ایا شما باز تمام این بدبختی های امروز را نتیجه نفت شمال نیم قرن گذشته میدانی؟؟
امروز چه باید کرد؟
یک مطلب را ،دو سه خط را مدام تکرار میکنی هنرت این است که نمک پاشی کنی به زخمهای پیری چون ما؟
اصولا همه اش طفره رفتی سوال مرا جواب ندادی...سوال من:
ان مرحوم و بزرگواری که شما در باره اش چنان مرقوم فرمودید ،اثار ادبی و تاریخی /اجتماعی ارزشمندی از خود بجا گذاشته است.در چند دانشگاه ها بزرگ اروپا اثار علمی او تدریس میشود که اگر بخواهید بنویسید بنده لیستی فراهم کنم برایتان بفرستم.. از شما پرسیدم که ایا اثری از او را مطالعه کرده اید؟
که ما را قابل ندانستی و جوابی هم ندادی..جوان..
دوست مجازی من..هر لغزش و گناهی..هر اشتباهی ،هر جرمی قابل تحلیل و بررسی ست خصوصا پدیده های تاریخی از این دست..شما بطور کامل از تاریخ یک قرن گذشته ایران اگاهی نداری ..چرا عصبانی میشوی از نوشته من؟
اگر داشتی علمی صحبت میکردی..استناد به مدارک تاریخی معتبری میکردی که این طور نیست..دلیل موجه ئی که در دست نداری ابزار جدل را!
این از پیامهایت مشخص است..تندرست و موفق باشی هموطن
۷۴۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فرهاد عاصمی
عنوان : موضع ضد توده ای ”حافظه تاریخی“
”حافظه تاریخی“ که در آغاز کوشید با سیمایی بی طرفانه و با ارزش اخلاقی ”بی انصافی“ موضع ضد توده ای خود را طرح نماید، اکنون پرده را بالا زده است. بدین ترنیب می توان طیف سیاستِ ضد توده ای را بازشناخت.
مساله قدیمی ”نفت شمال“ که می کوشند آن را همیشه و همیشه علیه حقانیت سیاستِ حزب توده ایران و شخصیت های برجسته و میهن دوست آن به خدمت گیرند، تا نقش بزرگ تاریخی- فرهنگی حزب طبقه کارگر ایران را خدشه دار سازند، نشان نفوذ معنوی و سیاسی حزب توده ایران در جامعه ایرانی تا امروز است. مساله ”نفت شمال“ را باید در شرایط آن روز مورد توجه قرار داد، تا بتوان دلیل اشتباه گذرایی ای را درک نمود که در ارزیابی حزب توده ایران ایجاد شد و بزودی تصحیح گردید. در این دوران نیروهای ملی نیز مواضع قابل انتقادی دارند.
آنچه که اکنون و در شرایطی که اتحاد شوروی و استالین وجود ندارند، و نبرد علیه سیطره سلطه سرمایه مالی امپریالیستی مضمون نبرد آزادیبخش مردم میهن ما را تشکیل می دهد، و در برابر آن ها مطرح است، آن است که چگونه می توان و باید شرایط تبدیل شدن ایران به نومستعمره اقتصاد سرمایه مالی ”جهانی شده“ی امپریالیستی را مانع شد. حزب توده ایران و خط مشی مردمی- دموکراتیک و ملی- ضدامپریالیستی آن نوک نیزه ی نبرد را در این مبارزه تشکیل می دهد که توده ای ستیزان آن را برنمی تابند.
یورش به احسان طبری را در این شرایط باید یکی از ابزارهای مبارزه با این خط مشی مردمی و ملی حزب توده ایران ارزیابی نمود.
آن کس که ناآگاهانه گویا ”شکستن“ و ”توبه“ احسان طبری را تبلیغ می کند، گرفتار در بند تبلیغات ارتجاع داخلی و خارجی است، و آن کس که آگاهانه چنین می کند، بخشی از این تبلیغات را به نمایش می گذارد و تشکیل می دهد! احسان طبری، آن طور که خود بیان نموده، مانند درخت «ایستاده» به ابدیت پیوست!
۷۴۱۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : طفره رفتن هم یک نوع «جواب» است.
آقایان و یا خانمها ئیکه با اسامی مختلف با حرارت و با استفاده از جملات ناروا و با یاری جستن از شیوه طفره رفتن سعی در بی «اهمیت» جلوه دادن این بیان تاریخی که عنوان کردم یعنی « «ما به همان ترتیب که برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن سخن نمیگوییم، باید معترف باشیم که دولت شوروی در ایران منافع جدی دارد. باید برای اولین بار و آخرین بار به این حقیقت پی برد که نواحی شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است… عقیدهی دستهای که من در آن هستم این است که دولت به فوریت برای امتیاز نفت شمال به شوروی و نفت جنوب به کمپانیهای انگلیسی و آمریکایی وارد مذاکره شود…» هستید و در لفافه بسبک پلیسی نمیخواهم بگویم گشتاپوئی و یا ساواکی مشغول تنظیم «پروفایل» افراد هستید و راضی و خوشحال از «کشف» خود چنان پیاله ها ی ودکای روسی را بالا میزنید که کسی جلودار شما نمیباشد. آقا و یا خانم محترم کمی یواش تر راه بروید و شما با تکبر می نویسید « یبینم خیلی غضبناک هستید.. و یقین دارم وقتی این مطالب را مینوشنید صورتتان گل انداخته بوده است و در چشمانتان شراره غضب و عصبانیت شعله ور بوده است….» میخواهم بگویم بلی بسیار هم عصبانی هستم و صورتم از شرم اینکه هنوز افرادی مثل شما در جهان پیدا میشوند و همان ساز قدیمی یعنی طرفدار «دادن (منافع مردم) نفت ایران بشوروی» و یا احتمالآ بجای دیگر هستند. من از سخنان شما بیشتر شرمسار هستم تا چند دهه پیش آن جوانکی غوطه ور در جو «انترناسیونال پرولتایا» در بخشیدن حق و منافع ایران را به برادر بزرگ (شوروی) ابائی نداشت چون وطن او ایران نبود همانگونه که بسیاری از آن قماش وطنی باسم ایران نداشتند و امروزه هم ندارند. من بجای شما خجالت میکشم که اسم ایرانی را بخود نهادید و بالای منبر رفته اید شما ئیکه در مورد تاریخ معاصر ایران در حکومتهای شه و شیخ اینگونه ارزان و بی ربط بسوالم سخن میگوئید مرا باشما در هیچ موردی همسوئی نیست زیرا من وطنم ایران را دوست دارم.
یک سوال مطرح شد و بی جهت طفره نروید و با توئین و ناسزا و کار پلیسی سعی نکنید که نسل جوان و جوانتر را در مورد تاریخ معاصر ایران تحمیق نمائید. نسل ما هزینه اشتباهات اساسی نسل گذشته امثال شما را پرداخت میکند. و هیچ تعهدی ندارد که بقضاوت بی رحمانه از آنچه که در این چند دهه اخیر برما رفت ننشیند. باز خوانی تاریخ ما «دستور» حزبی و یا توسط برادر بزرگ نیست. طفره رفتن از جانب شما خود یک نوع «جواب» است.
و اما در پاسخ آن یک؛ شما مطمئین باشید که کفش من نه مارک روسی دارد و نه مارک چینی دارد و نه مارک سرمایه داری آزاد و یا دولتی را دارد کفش من یک گیوه است با مارک و محصول زحمتکشان ایران. آقای محترم دفاع از منافع شوروی درشمال ایران در قبال منافع مردم ایران توسط حزبی که آقای طبری در کادر رهبری آن بوده، خیانت است و کسانی که در مقام دفاع از این «تز» برمیآیند شاید بتوان گفت که به یقین کفش شکنجه گران و یا شارلاتانهای سیاسی را بپا کرده اند. مرا به اینقبیل «کفشها» حواله ننمائید که بر شما و دوستان حزبی تان بیشتر برازنده است.
من «پاسخ» سوالم را در میان انبوه «نوشتجات» بدون محتوا و بی ربط دریافت کردم و یقین حاصل کردم که همه شما طرفدار آن نظریه آقای طبری هستید و زیر سبیلی آنرا تائید مینمائید و این حق شماست که با چه متد و ابزاری از آن دفاع نمائید تا دیگراندیشان را بسبک ماموران کلیسای قرن وسطی «ملزم» نمائید. قضاوت در باره پاسخ های «مستدل» شما را در این باره بعهده کسانی از نسل واقعیت طلب جوان میگذارم که منصف و آزاد اندیش میباشند. روز همه انسانهای فارغ از قید بندگی نیک. چهارم ماه می
۷۴۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : نادر م
عنوان : نسلی آزاده
چه نوید بخش است جرقه های آزادگی و آزاداندیشی در این نسل! سالها رسم بر آن بود که هر کس از مردان و زنان جرگه ی فکری خود به دفاع بر خیزد .اما می بینیم که آزادگی این نسل، مرز این جزم اندیشی ها را درنوردیده است.ورود افرادی مانند جناب رفعت به این بحث و دفاع مشخص و موجز آقای سیروانی، پیش از آنکه از آنان انتظار برود،از من و وابستگان دیرین جریان فکری زنده یاد طبری، میرفت.شاید خاموشی کٹیری از ما به دلیل پوسیدگی اینگونه اتهامات است، اما نمی توان از واکنش آگاهانه و قاطع این نسل، نسبت به گذشته ی این سرزمین و ایستادنشان در برابر سموم شکنجه گران، کلمه ای به نشان سپاس از آزادگی شان بر زبان نیاورد.درود بر این نسل آزاده.
۷۴۱۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : حافظه تاریخ
مدیران محترم اخبار روز:
ادم هر قدر پا به سن میگذارد،خصائص چندی نیز کمرنگ تر میشود از ان جمله صبوری ،ارامش خیال!
ببخشید مزاحمت های این حقیر رادوستان!
حافظه تاریخ:با سلامی مجدد به شما!
در هیچیک از اصول نامه نگاری..روزنامه نگاری و یا بقول فرنگیان"کامنت گذاری" چنین روشی را که شما پیشه نموده اید درست ارزیابی نمیکنند بزرگوار!
نزدیک به چهل سال در غربت بین این فرنگیان زندگی میکنم هرگز ندیدم با چنین شکل نادرست و نا پسندیده ئی ،باهم برخورد کرده در تماس مطبوعاتی باشند..هرگز ندیدم.
اب در لانه مورچگان؟..من زبان شما را نمیفهمم برادر..حضرات؟ مخاطبت کیست برادر؟
جملاتی را ردیف کرده ئی و خاطر نشان هم نکرده ئی با که هستی؟
استالینیسم..مائوئیسم..حزب طراز نوین..مگر در قرن بیستو یکم زندگی نمیکنید شما؟
زمان این بحث ها و ادبیات این چنینی مربوط به گذشته های دور است..گذشت سالهای ۸۰ میلادی...کیست امروز که استالین را بپرستد؟
کیست که قتل ان مرحوم نازنین محمد مسعود را تائید کند؟
شما اقا کجای زمان ایستاده اید؟
از ملتی که قرنها در چنبره استبداد و اختناق ،پرورش یافته و اسیر بوده باشد ...ایا بیش از این انتظاری هست؟ خیر.
نگاهی به اخرین پیامتان بکنید...سراسر تعنه و کینه..سراسر زخم و کنایه..برای چیست و برای کیست این همه تنفر؟
این همه را ردیف کردی که چه بگوئی؟ که ان مرد خائن بود؟..خب که چه؟
شما ، شمائی را که بنده نمیشناسم..چه کار بزرگی در زندگیت کرده ئی بنویس این جا من باورت میکنم..اینهمه سراسر نامه ات فریاد ..دشمنی..تنفر..زشتی سر دادی..که چه؟
میگوئی :توهینی به کسی نکرده ئی...برادر تمام نوشته ات توهین غیر مستقیم است.انهم تحقیرانه و....دقیقا ادبیات ،ببخش مرا..ادبیات اخوندی و امنیتی نظام اسلامی که من خوب..بسیار خوب میشناسمش..من شما را در این نوشته ات "بجا میاورم قربان"!
فریدون مشیری ها..سهراب ها..شاملوها..فروغ ها..پس برای که اینها نوشتند و گریستند؟
ذره ئی محبت ،دوستی..عشق به همنوع در هیچیک از این دو پیامت نیست برادر..و گفته جوانی بیستو شش هفت ساله که نیم قرن پیش گفته است را پیراهن عثمان کرده ئی و مرده ئی را این چنین نا جوانمردانه میزنی..ایا این انسانی ست؟
اقای عزیز..نوشتن و ادبیات شما گویای دارائی و ثروت معنوی شماست!
از بیان گذشته های تاریک و لغزش های ما،هیچ گره ئی باز نمیشود..بفکر فرداها باشیم برادر..گذشته گذشته است..کمکی نمیکند به حال و روز پریشان امروزمان.
در یکایک کلمات و جملات شما ،جوهر شما ، منش شما و درون اتشین ..شما نمایان است برادر!بحث دیگری نیست.ما هیچگونه شناختی از یکدیگر نداریم و این خود معضل عظیمی ست!
مجددا با پوزش از مدیران محترم اخبار روز..
۷۴۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : محمود رفعت
عنوان : حافظه تاریخ
با سلام اغاز میکنند پیامی را ،سلام بر شما و مدیران محترم اخبار روز...
میبینم خیلی غضبناک هستید.. و یقین دارم وقتی این مطالب را مینوشنید صورتتان گل انداخته بوده است و در چشمانتان شراره غضب و عصبانیت شعله ور بوده است ..اقا( حافظه تاریخ)
اقای محترم تصور نمیکنم بدون شناخت از یکدیگر روش درستی باشد چنین نامه نگاری هائی زیرا از اساس نادرست است.
شما انسان کاملی را سراغ دارید در ایام زندگی یتان؟
بنده از خصوصیات هنری و شخصیت ادبی ان مرحوم، ان بزرگوار سخن گفتم ،تعریفی که بسیاری از پژوهش گران ،شخصیت های ادبی و اجتماعی ایرانی و اروپائی در اثار خود چنین نوشته اند.
کجای دو پیام بنده تعریفی ست از فعالیت های سیاسی او؟
اقای عزیز،در دادگاه شما،وجدان شما و عالم اگاهی شما انسانها را در گرد اعمال اشتباه و ناپسند شان به میز محاکمه و قضاوت مینشانند و مینشانید؟؟
اگر چنانچه از ان انسان یک شعر خوب ، یک اثر زیبای ادبی بوجود امده باشد ،ایا نباید در دادگاه قضاوت جنابعالی مورد بحث قرار گیرد؟
شما تماما در باره یک "مرده" که چه از نظر مذهبی و چه به لحاظ اخلاقی و انسانی عملی ست نا جوانمردانه و ناپسند...او را شلاق زدید، شب هم براحتی به بستر میروید و راضی از اعمال روزتان!!
این است جنس ما ایرانیان.
شما حتی یک..یک اثر ادبی ان مرد را مطالعه نکردید که در ان صورت کلمه ئی هم در دادگاه قضاوت"عادلانه اتان" اشاره ئی هم بدان مینمودید حضرت اقا!
شما میتوانید با این تفکر که بنده یا دیگران از حزب سیاسی توده دفاع میکنیم، خود را قانع کنید که چنین نیست هموطن.بنده هیچ گونه اگاهی از امور سیاسی ندارم و توانائی بحث هم ندارم .بحث من در باره اثار ارزشمند ان بزرگوار بود و هست و نه فعالیت سیاسیش..تازه من و شما چه گلی به سر مملکتمان زده ایم اقا؟
در باره ان کتاب..اما اگر ایران تشریف دارید باید بدانید کتاب مسعود برزگر را که از افراد امنیت اسلامی بود و در دوران وحشی گری های دولت اسلامی با انسانها و از جمله ان مرحوم ، با او " خاطراتش را " چاپ کرده است و نمونه نوشته شما از ان کتاب میباشد..تهیه کنید و بخوانید..شما حضرت اقا با سنبه پر زور امده اید در تصورتان این که پیروزمندانه از میدان بدر میروید ..خیر اقا..
اخلاق و انسانیت ..میگویم نه بنده دارم و نه ان مرحوم داشت و نه هیچکسی دارد ..شما که دارید بله؟
چگونه میتوانید در باره کسی که در قید حیاط نیست تا از خود دفاع کند..چنین سخت او را در یک محکمه یک طرفه قضاوت کنید؟
گیریم که او ان جمله را هم نزدیک به نیم قرن پیش گفته است...ایا باید تمام ارزشهای دیگر..اثار ارزشمند دیگر ان شخص را کناری نهاد و بکل او را چنین سرزنش نمود که شما کردید؟
برای شما اخلاق و ارزشهای اخلاقی در کجای طول جاده قرار دارد اقای محترم؟
هموطن گرامی ..اعمال هر انسانی را نه تنها در لغزش هایش ، بلکه در عرصه نیکی هایش نیز بدرستی مورد مطالعه قرار میدهند تا نتیجه قضاوت ها به عدالت نزدیک باشد..در نوشته شما چنین نیست .حتی انسانها ئی که در زندگی شان اعمال زشت به کثرت موجود است ،وقتی مقابل میز " عدالت " قرار میگیرند ،جویای اعمال نیک و خوب انها نیز باید شد.
۷۴۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : آزاد سیروانی
عنوان : میهن دوستی های پر سرو صدا
"حافظه ی تاریخی ” جان ! ابتدا بگویم که نه سنخیتی با دادائیسم دارم و نه دلی در گرو حزب طراز نوین یا هر حزب دیگر.ونه دارای کینه ای کور و عصبی نسبت به کس یا جریانی هستم.بله، تاریخ کاهل است و اغلب افراد در آن دادگرانه داوری نمی شوند.اما افکار و اندیشه ها از نسلی به نسل دیگر میروند، پرورده میشوند و تکامل می پذیرند. نمی دانم چه ایرادی در اینجاست که شما از آن بر آشفته اید؟ میهن دوستی هم اگر افتخار باشد یا نباشد،ربطی به این پرسش شما ندارد.مگر مٹلا سیاستمداران آلمانی در خیلی موارد از منافع کره در مقابل منافع چین در آلمان دفاع می کنند، وابسته به کره هستند و میهن دوست نیستند؟ این حرف ها بیشتر مچ گیری های سیاسی است تا تحلیلی علمی.در ضمن خیلی خوب است کفشهای خودت را می پوشی.اما مواظب باش کفش شکنجه گران را نپوشی و یا شارلاتانهای سیاسی آنرا برایت ندوخته باشند.
۷۴۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فرهاد عاصمی
عنوان : جانبداریِ طبری، جانبداریِ تاریخی است!
جانبداریِ طبری، جانبداری از روند رشد ترقی جویانه و آزادی خواهانه انسان است. جانبداری از نبرد نیروی نو علیه نیروی کهن، جانبداری است از منافع طبقه کارگر و نبرد آزادیبخش طبقاتی زحمتکشان. جانبداری است از نبرد انقلابی برای براندازی اسثمار انسان از انسان!
”پیمان“ و ”سوگند“ او در شعر زندانش گواه موضع او تا واپسین لحظه زندگی است: «... به رنج هاتان سوگند، به زخم هاتان سوگند، سوگند به خانه های سرد و حقیرتان، سوگند به کودکان تان، که به تکه نانی شاد می شوند، سوگند به آرزوهای پاکتان، من هرگز بی تفاوت نخواهم زیست. ...» (”پیمان“، شعر زندان)
«... عاشقانت، آه ... آنان که جام عشق را لاجرعه نوشیدند، آنان که در راهت مردانه کوشیدند، آنان که چون پروانه ای در گردِ شمعت بی باک شوریدند، جوشن خونین رزمت را جانانه پوشیدند، چونان تک چشمه جوشان تاریخ، بی ذره ای تردید، جوشیدند، بسان حیدر میدان، بسان خسرو مردان، خروشیدند. ...» (”رنج نامه هجران“، همانجا)
سرنوشت احسان طبری غمگُنانه است، تراژیک نیست که ”آذر مینا“ می پندارد! تراژیک برای نیرویِ مبارز نو در نبرد علیه نیروی کهن، «گم کردن» جهت یابی تاریخی در نبرد آزادیبخش برای انسان زیر ستم است! پاسخ احسان طبری در شعر زندانش ”بر مرداب تن، نیلوفر اندیشه می روید“ (*)، پاسخی دیگر، مبارزه جویانه و روشنگرانه برای ”برجهاندن فردا“ است:
«... هرگز زخم هایم بساط عیش تان نخواهد شد. زخم هایم نشان اقتدار منست، زخم هایم سوز دیرین منست، زخم ها را شعله ور می خواهم. زخم ها را زخم تر می خواهم، تا شود بزمگه نور به پا، کز شرارش یکجا، برکشد آذر گنبد پیما، کز دل تیرگی پست و بلندِ یلدا، بر جهاند فردا.»
نـه، هزاربار نـه! احسان طبری نشکست، تواب نشد، پایدار، امیدوار و با روح مبارزه جویانه به ابدیت پیوست!
این است آن «درسی» که باید مبارزان راه توده زحمت از زندگی احسان طبری بیاموزند!
* شعرهای زندان احسان طبری در ”حماسه نبرد انسان، دیالکتیک شعرهای زندان طبری“ به صورت پ د اف در صفحه توده ای ها انتشار یافته است www.tudehia.com
۷۴۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۵
|