یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اسطوره و آرش - هایده ترابی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : هایده ترابی

عنوان : حذف کامنت؟
کامنت قبلی مرا چاپ نکردید. در پاسخ به کینه ورزی و بغض "مهران سنجری پور" و امثال وی بود. یا نکته را نمی گیرد و یا کارش تحریف و ریاکاری است. منظور مرا از "بازی برد-برد" چرخاند و تحریف کرد. لطفا آن کامنت مرا هم بگذارید یا اینکه کامنت "مهران سنجری پور" و همگنان وی را هم حذف کنید.
۷۴۵۵٨ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : هایده ترابی

عنوان : تحریف متن
یک نکته در کامنت قبلی ارسال نشد:
برای سنجری‌پورها- نام‌آشنایانی با "مردی" و "مردانگی" زیر نقاب و نام مستعار ظاهر می‌شوند و با فرهنگ "کشتی‌گیری" و "زورخانه‌ای" خودشان، مدام دست به تحریفِ نقد و تحقیر نویسنده‌ می‌زنند. چیزی که برایشان اهمیّت ندارد همان موضوع نقد و اندیشه‍ی چالش است. مخاطب هم برایشان مهم نیست، دیگر چه برسد به رعایت انصاف در برخورد با این نگارنده.
نه فولکلور و نه اسطوره‌ها هیچکدام پاک و منزه نیستند، آنها هم بری از منجلابی نیستند که انسانها هم در آن غوطه ورند. آنها هم زیر نفوذ قدرت سیاسی و الهیات سیاسی قرار گرفته‌اند. آنها هم در طّی هزاره‌ها و قرنها همراه با انسانها در حال گردش و دگردیسی بوده‌اند، رویکردهای متضادی یافته‌ و در الگوهای متفاوتی باززائی شده‌اند. آیا این یعنی که "امپراطوریهای قدیم ، شاهان و شیخان و همه‍ی سلطه گرها" اسطوره‌ها و فولکلور را "ساخته‌اند"؟ آیا مبتذل‌تر از این می‌توان متنی را تحریف کرد؟
۷۴۵۵۶ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : هایده ترابی

عنوان : دامت برکاته
به کاربرِ دل نگران مهران سنجری پور- به امید به ثمر نشستن کامنتهای مدبّرانه‍ی شما. حال و احوالات خوب است انشاء الله؟ کینه ورزی و بغض اجازه نمی‌دهد که نکته را بگیرید، یا اینکه نکته را می‌گیرید و ریا می‌کنید؟ ارزش دارد واقعاً این همه تحریف و ریا؟! جنابعالی دیگر چرا؟ بازی بُرد-بُرد، یعنی که شمایان بُرده‌اید! دیگر چه جای نگرانی است؟ آرام بگیرید! فضای مجازی را بنگرید! واقعیت را بنگرید! شهر (بر وفق مرادتان) در امن و امان است و آب از آب تکان نخورده است. مگر این همان چیزی نیست که می‌خواهید؟ و چرا تا این حد بخیل؟! این نگارنده که از همه سو زیر ضرب و شتم است، بایکوت هم که هست، تف و لعنت هم که بر سرش می‌بارد، دیگر چه می‌خواهید؟
"ما" تنها به وظیفه‍ی اخلاقی خود عمل کرده‌ایم. نقد را به حوزه‍ی عمومی کشانده‌ایم و در معرضِ چالشِ همگان گذاشته‌ایم. فقط همین. در این معنا بی‌تردید "بُردی" هست که عین "باخت" است. یعنی این "ما" محکوم است و سلطنت شمایان، تا اطلاع ثانوی، پیوسته و بر دوام. بد است؟
۷۴۵۴٣ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : مهران سنجری پور

"‎ ما... تخیّل، زبان، سُرایش، هنر، ساختار،طبییعت ، جنسیّت، ابزار تولید، اقتصاد، طبقات، الهیات، قدرت، سیاست، همه را مدّ نظر داریم. " آی آخ ! فقط قُمپُز را در مّد "نظر" نداریم ، ولی آنرا درمدّ ِعملِ خود داریم که آنهم البته یک قمپزِ نظری ست
درست است : برای ما امپراطوریهای قدیم ، شاهان و شیخان و همه ی سلطه گر هایی که اسطوره ها و فولکلور ها را ساخته و توسط آنها سیطره ی خویش را تداوم بخشیده اند در یک کلمه ی؛ "قدرت" خلاصه میشوند ، اما ما مخالف هر قدرتی نیستیم ؛ قدرتِ "روشنفکر- اعلیحضرت" را دوست میداریم ! "ماهیچه" نشان دادنمان هم بی ربط و تصادفی نیست . یکبار دیدی "بُرد"یم ! آخر آخوند بیسواد بتواند ببرد ما نتوانیم ؟ خیر ! قدرت اخ نیست ! کدام قدرت ؟ مسئله اینست !
۷۴۵۱۴ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : علی خوی

عنوان : تاسف برای اخبار روز
کامنتهای موافق با این مقاله را منتشر نمی کنند.
۷۴۴۹۶ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹۵       

    از : هایده ترابی

عنوان : منشأ آئینهای کهن
برای احمد افرادی -
درست است، مهرداد بهار اشاره ای گذرا و یکی دو سطری به منشأ غیر ایرانی این آئینهای کهن دارد، در گفتگوهای پیشین (در ایران گلوبال) این را هم یادآوری کرده ام. اما کدام پژوهشگر ایرانی دنباله ی این خط را گرفته است و موضوع را باز کرده است؟ شما اگر می شناسید، معرفی کنید. یک پروژه ی علمی از ایرانیان را معرفی کنید که در این مسیر راه اندازی شده باشد.
در غرب در این زمینه ها چه بسیار نوشته اند و کار کرده اند و می کنند. چند منبع را در نوشته ای که در متن به آن رجوع دادم، معرفی کرده ام. شما در کامنتهایتان از این و آن در بسیار گفتید. پاسخ به تک تک آنها می شود یک مقاله و یا چند مقاله. تکراری هم می شود. وقت اما تنگ است. پس کوتاه کنیم. اگر سخنی جدی در این زمینه ها دارید بهتر است از ارسال نقل قولهای شتاب زده پرهیز کنید، به طور جدی بنویسید و منتشر کنید. اگر حرف حساب باشد، این نگارنده هم استقبال خواهد کرد.
۷۴۴۹۵ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹۵       

    از : س. آذر

عنوان : عصبیت مخالفین نوشته ی خانم ترابی
عصبیتی ‌که در بیشتر کامنت های مخالفین نوشته ی خانم ترابی خوابیده است، خود نشانیست از اینکه، نویسنده انگشت روی دمل چرکینی گذاشته است.
نوشته هائی از این دست نشان می دهند که ایرانیان کم کم و لنگان لنگان دوران « پرورش افکار» رضا شاهی را پشت سر می گذارند.
۷۴۴۹۲ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹۵       

    از : احمد افرادی

عنوان : آشویتس ، بغل گوش ماست
آقای ف. تابان گرامی

در انتقال مطلب نوشته شده ، به بخش کامنت ها، به علت تنگنای جا ، هر بار مجبور به حذف بخشی از مطلب شده‌ام. نتیجه آن شد که پیوند جملات ( به ویژه در نقل قول) به هم خورد و کامنت به صورت آشفته و پریشان در آمد. از سوی دیگر، بخش مهمی از کامنت، رخصت درج نیافت. از این رو، خواهش می‌کنم موضوع را به کل فراموش کنید و کامنت مرا حذف فرمایید.
با احترام فراوان – افرادی
۷۴۴۹۰ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣۹۵       

    از : هایده ترابی

عنوان : هرگز نخواب کورش و...
ناصر زراعتی گرامی

آن اشاره در این ربط بود: " هیچ بعید نیست که او [سیمین بهبهانی] نیز شعر "آرش کمانگیر" را ستوده باشد." تردیدی نیست که "اشاعه ی دروغ به هر شکل و بهانه و دلیلی" مردود است. از اینرو یادی هم از گزارش شما در این مورد کردم و جای شک در انتساب این شعر به سیمین بهبهانی را باز گذاشتم. آنچه گفتید برایم قابل تصور است و دلیلی نمی‌بینم که آن گزارش را از زبان شما باور نکنم. پرسش اما به قوّت خود باقیست. چرا سیمین بهبهانی خود این انتساب را به شکل رسمی رد نکرد؟ چون فقط "خسته" بود؟

در سال ۲۰۱۱ نویسنده‍ ی تبعیدی عربِ ایرانی، عضوی از کانون نویسندگان ایران که در ایران زیر سرکوب و پیگرد رژیم قرار داشت، در گفتگوئی (با این نگارنده) از "احساسات نفرت‌آمیز پاره‌ای از اعضاء علیه عربها " (در جلسات کانون در ایران) یاد می‌کند. پای سیمین بهبهانی هم در میان است که آن زمان حضور زنده و بیداری در رسانه‌ها داشت. بنی طرف همانجا از آن شعر هم یاد می‌کند و می‌افزاید:
"یک بار در جلسه ی کانون در سال ۸۶ در منزل اکبر معصوم بیگی با یورش زبانی سیمین بهبهانی رو به رو شدم که هر وقت به من می‌رسید شعر بی‌ارزش "یارب عرب مباد و قوم عرب مباد" به خاطرش می‌آمد و آن را با صدای بلند می‌خواند. درگیری لفظی میان ما به وجود آمد که با وساطت سایر اعضاء پایان یافت."

این گفتگو در سطح وسیعی بازتاب داشت و حتّی گویا نیوز هم لینک آن را در دسترس همگان قرار داد. سیمین بهبهانی آن زمان هم، انتساب آن شعر و موارد دیگر را رد نکرد، چرا؟

امّا مقایسه ی فنی این شعرِ براستی سطحی و سَبک با "ضعیف‌ترین شعر" سیمین بهبهانی می‌ماند برای کارشناسان غزل و شعرِ سنتی. در این زمینه مرا حرفی نبوده و نیست.

فارغ از اینها: می‌دانیم که سیمین بهبهانی به "مهر آریائی" و از این حرفهای صد تا یک غاز عمیقاً باور داشت. چنانکه در مسابقه ی "بزرگان ایران زمین" بی بی سی، به کورش رأی داد. مدعی بود که او "نخستین صاحب قدرتی بود که به انسان و انسانیت و حقوق او اندیشید." می‌بینید که برای ترویج این ادعاهای ضدعلمی و پوچ، انواع تریبونهای رسمی گشوده است و کمترین نیازی به مطالعاتِ شرق کهن هم نیست. در آنسو همه محق و صاحب نظر هستند و دارای شرایط لازم. در اینسو سرِ این نگارنده باید برود بالای دار یا زیر گیوتین. جرمش این است که به این مطالعات روی آورده است و اگر لازم ببیند، گزارشهائی می‌کند در ردّ آن ادعاها.

در ضمن: در گزارشی از سایت رسمی ایبنا (خبرگزاری کتاب ایران) درباره‍ی سیمین بهبهانی، از مجموعه شعری از او نام برده می‌شود به نام "هرگز نخواب کورش". سال انتشار آن هم را هم ۱۳۹۱ ذکر کرده‌اند. آیا در این باره چیزی می‌دانید؟
نگا:
http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/۲۰۴۶۶۷/D۸B۳DB۸CD۹۸۵DB۸CD۹۸۶-D۸A۸D۹۸۷D۸A۸D۹۸۷D۸A۷D۹۸۶DB۸C-D۸A۸DB۸CD۹۸۵D۸A۷D۸B۱D۸B۳D۸AAD۸A۷D۹۸۶-D۸A۸D۸B۳D۸AAD۸B۱DB۸C


- منابع اسطوره ی سومری: اصل متن به خط میخی سومری است و از آوانگاری آن تنها دانش پژوهان و دانشجویان این حوزه سر در می‌آورند. در انتشار اینترنتی یک نقد کوتاه، بار متن را با ذکر همه ی منابع علمی، سنگین نمی‌کنند. حالا هم که بگویم،
بهانه گیران می گویند دیدی؟ "فضل فروشی" شد! جریان ملا نصرالدین و پسر و خرش است. پس راه خود را باید رفت!

و این هم منابع، محض خالی نبودن عریضه:

- Text: Altsumerischer Schöpfungsmythos (NFT ۱۸۰ AO ۴۱۵۳ = Ukg. ۱۵)

- Sjöberg ۲۰۰۲: In the Beginnig, in: Edition: Sjöberg, Gs. Jacobsen (۲۰۰۲), ۲۲۹-۲۳۷

- Bauer, Josef ۲۰۱۵: Als die Sonne noch nicht leuchtete, In: Erzählungen aus dem Land Sumer, Hrsg.: Volk, Konrad
۷۴۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣۹۵       

    از : احمد افرادی

عنوان : آشویتس ، بغل گوش ماست
دوستان گرامی اخبار روز!
بخش دوم این کامنت درج نشده است. آن را مجدداً برای تان می فرستم.
با احترام
---
خانم محترم! « آشوتیس » ، در کنار گوش من و شما، در سوریه و لیبی و عراق و افغانستان، بیداد می‌کند. مرحمت فرموده سر ِ قلم را اندکی به آن سمت کج بفرمایید ، که اگر قرار بود شاهنامه ی فردوسی و آرش کمانگیر و... ، « آشویتس » دیگری راموجب شوند، بی تردید در طول هزار سالی که از خلق شاهنامه می‌گذرد و چند دهه بعد از خلق آرش کمانگیر، شاهد نسل کشی های بی‌وقفه ، از هموطنان عرب و ترک و ترکمن و... در ایران می بودیم.
۴- در نوشته پیشین و این یکی، پای آقای « سعید یوسف » را پیش کشیدید.راستش،من سببب اش را نفهمدیم! نکند ایشان هم یکی از آن « ما» ها است که « همه را مد نظر » دارد، تا کسی دست از پا خطا نکند؟
.۵ – نمی‌دانم چه کسی گفت : « گویی همه چیز از ایران آغاز می شود».
یقیناً چنین نیست. در مورد موضوعاتی همچون منشاء« مهرگان » و … گرچه نمی‌توان حکم کلی و نهایی صادر کرد، اما (محض یادآوری ) آقای مهرداد بهار ، از مدتها پیش بر این باور است :
« اگر نوروز و مهرگان و جشن سده ، هند و ایرانی بود ، باید به نحوی در «ودا » ها و« اوستا» از آن‌ها یادمی شد...به احتمال بسیار، این اعیاد ، به ویژه نوروز و مهرگان، که به اعیاد اقوام برزگر می‌مانند و نه اعیاد اقوام گلّه دار،می بایست اعیادی کهن در نجد ایران بوده باشندو به پیش از تاریخ باز گردند..این اعیاد به همراه سومریان به بین النهرین برده شدند... »
۵- در نوشته کوتاه تان، پای موضوعات بسیاری را په میان آورده اید که پرداختن به هرکدام، در گرو یک مقاله مستقل و مبسوط است.
با آنکه آن «سکوت» در برابر آن حرف ها، ممکن است به « رضا» تعبیر شود، به رغم این ، از پرگویی بیشتر می پرهیزم و تنها با ذکر نکته ای ، این یادداشت را به پایان می‌برم:
ادامه دارد
۷۴۴٨۲ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست