یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

حمید اشرف از نگاه ساواک

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بهروز دهقان

عنوان : باز هم توضیح
برادر من آقای دهقان، مطمئنا حرفهای معتمد ثابتی غیر و ذالک آمیخته ای از راست و دروغ است و این وظیفه فعالین است که سره را از ناسره تشخیص دهند، آن بخش هایی که به تاریخ نور می تاباند را اخذ کنند و آن بخش دروغ را دور بریزند.
در ضمن من به نقش رفیق حمید اشرف در "سازمان" چریکهای فدایی خلق ایران اشاره کردم. سازمان رسما به فاصله کوتاهی بعد از حماسه سیاهکل اعلام موجودیت کرد.
۷۴۵۵۷ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : برای "بهروز دهقان"
لطفا نظرتان را به "ایرانیها " تعمیم ندهید :"متاسفانه این عادت قدیمی ایرانیها "
شما فکر می کنید رضا رضائی آنطور که در این «داستان سرائی» آمده با آن همه اسلحه و موادمنفجره همین طوری آزاد شد؟
در مصاحبه ی صدای آمریکا با سرشکنجه گر پرویز ثابتی و در میزگرد بی بی سی با شرکت ساواکی فراستی اعتراضات و اتنقاداتی به صدای آمریکا و بی بی سی که مسئول برگزاری مصاحبه و میزگرد بودند انجام گرفت .فکر می کنید نادرست بود؟
فکر می کنید باید برای مسئولان انجام این برنامه های «دوغ و دوشاب » دسته گل هم فرستاد؟ ده ها نفر از زندانیان شکنجه شده در زندانهای شاه که هنوز خوشبختانه زنده هستند از مسئوان صدای آمریکا خواستند که حرفهای آنها را نیز بشنوند؟ ولی این جاد ه ها "یک طرفه" است.
در مورد مصداقی با یک رسانه ی معتبر روبرو نیستیم چه باید کرد؟ هر چه دلش خواست بنویسد؟
اگر شما این طور فکر می کنید :"
به هر حال همانطور که قبلا نوشتم این نوشته در به تصویر کشیدن فضای مصاف روزانه ای که بین سازمان های انقلابی از یکسو و دستگاه سرکوب رژیم شاه جریان داشت کمک کرد، و نیز یکبار دیگر نقش سترگ فدایی کبیر حمید اشرف به عنوان عنصر کلیدی سازمان فدایی از حماسه سیاهکل تا روز شهادتش را نشان داد"
نگارنده نیز وظیفه خود می داند که دست تمام کسانی که سعی می کنند ابهامات و شیطنت ها را در هر نوشته و مصاحبه را به نقد بکشند بفشارم که کیفیت این کارها بالا رود. ساده انگاریست که «ایرانیها» بزعم شما و «عادت قدیمی » آنها بدون آزمون و خظا و آموزش خود بخود تیز هوش و پخته تر گردند. باید دقت کرد.
در ضمن حماسه حمید اشرف از خیلی قبل تر از سیاهکل شروع شد. خودتان هم دقیق باشید..
۷۴۵۵۱ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : بهروز دهقان

عنوان : نقد هر چیز بجز متن!
متاسفانه این عادت قدیمی ایرانیها که به جای نقد متن به قصه گویی و واگشایی خرده حسابهای سیاسی و تاریخی می پردازند به عادت مزمن و گویی درمان ناپذیری تبدیل شده است. در تحلیل متن یک فرمول ساده و مشخص داریم point، explanation، evidence یا به عبارت دیگر نکته، شرح و آوردن گواه، و البته همه اینها از متن مورد بحث. می توان در مورد شخصیت ایرج مصداقی و سوابق سیاه معتمد کاغذ سیاه کرد اما با کمال معذرت باید گفت که این نقدها چیزی به فهم این مصاحبه کمک نمی کند. اغلب دوستان به همه چیز پرداخته اند الا به خود مصاحبه. آن یکی بحث دارد که مصداقی را پژوهشگر دانستن درست است یانه و اینکه باید خروار کتاب خواند تا بتوان مفتخر به این لقب شد. دیگری نقل قول مستقیم از معتمد درباره رضا رضایی را به خود مصاحبه کننده منتسب می کند و گویی این حرفها نظرات مصداقی است!! به نظر می رسد این آقا فرق بین مصاحبه و مقاله را نمی داند، و متوجه نیست که در مصاحبه مسئولیت صحت و سقم گفته ها با شخص مصاحبه شونده است نه بالعکس. از آن مضحک تر کامنت فرد دیگری در جای دیگر بود که از منظر مخالفت با مصداقی و معتمد نوشته بود که چرا این مصاحبه شونده دربرابر ادعای جمهوری اسلامی ساخته قتل دانه و جوانه توسط حمید اشرف این حرفها را زده! من در عجبم که اگر معتمد این ادعای کثیف را تایید می کرد آن موقع این منتقدین چه برخوردی می کردند. ما برای رد این دروغ پراکنی کثیف به معتمد نیاز نداشتیم اما حال که یک عضو بالای ساواک بر این دروغ مهر بطلان می کوبد چه بهتر، و ننگ و شرمش برای داردوسته قوچانی و مهرنامه!
در مورد این مصاحبه و نوشته های مشابه باید نقدی علمی و منطقی به دست داد و از هر فرصت ممکن برای فهم تاریخمان بهره جست، چه این اطلاعات از زبان یک انقلابی در بیاید چه از دهان یک عضو سازمان شکنجه و سرکوب.
بخش دیگری از ایرادهای بین اسراییلی از تسویه حسابهای درونی مجاهدین و مصداقی نشات میگیرد که باز هم به نقد و تحلیل متن مصاحبه نامربوط است.
به هر حال همانطور که قبلا نوشتم این نوشته در به تصویر کشیدن فضای مصاف روزانه ای که بین سازمان های انقلابی از یکسو و دستگاه سرکوب رژیم شاه جریان داشت کمک کرد، و نیز یکبار دیگر نقش سترگ فدایی کبیر حمید اشرف به عنوان عنصر کلیدی سازمان فدایی از حماسه سیاهکل تا روز شهادتش را نشان داد.
۷۴۵۴۶ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : شیوه های مبازاتی بصورت جزیره ای و رقابتی وحذف کردن هم
پرسش وپاسخی بین دو فرد مطرح می گردد؛ که یکی از آنان مجری سیاستهای سرکوبگرانه ی حکومتی استبدادی بوده که هنوز وفاداریش را به روش سرکوبگرانه اش ومستبدین مورد علاقه اش پنهان نمی کند ودیگری فردیست که نوعی پیشینه ی مبارزه گری را با خود حمل می کندکه هر دو را در امر بازیهای اطلاعاتی و امنیتی می توان مشترک دید و می توان فهمید هردو در دادن اطلاعات برای اهدافی خاص از خبره گی خاصی برخوردارند که در مورد اطلاعات داده شده توسط آنان و این نوع افراد می توان گفت:اطلاعاتشان می تواند درست باشد اما ارائه آنان را در زمانهای خاصی انجام می دهند که کارکرد خاص خودشان حاصل گردد ویا اطلاعاتشان نادرست است اما با ارائه تقدم وتأخرهای خاصی، بگونه ای آن اطلاعات را درست نما جلوه گر می کنند و یا نزدیک به واقعیت نشان می دهند. به بهانه این پرسش وپاسخ و مطالب آورده شده در نوشتار آنان نکاتی را می توان مطرح کرد؛می دانیم در این صدوچندسال اخیر، همچون سایر نقاط جهان که چگونگی سازماندهی و سازمان یابی اجتماعی تغییر کرده بود وبدنبال این تغییرات؛ خواسته هایی براساس حق شهروندی و شیوه های حکومتگری براساس دمکراسی مطرح می شد در سرزمین ایران نیز تلاشی مستمر و پی گیرانه ای برای تحقق آزادی ودمکراسی و عدالت اجتماعی جاری وساری می شود که در دوره ای از تلاشهای مستمر، ادبیات خاصی در امر مبارزه گری که در جهان عرضه می گردد در کشور ایران نیز خریدارانی می یابد و توسط مجریانی اجرا می گردد که در روش آنان گروه هایی یا تشکیلاتی بصورت سری تصمیماتی اتخاد می کنند و برای اقدام ، طرح های خاصی ارائه وبه اجرا می گذارند که با نگرشی از بالا به عملکرد آنان می توان دید آنان بصورت جزیره هایی جدا از هم و چه بسا بصورت رقابتی ویا حذفی که گاهاً با بعضی از خواسته های مردم هماهنگی ندارند اقدامات خودرا انجام می دادند. که بازخوانی و واکاوی اقدامات و روش های آنان و میزان تأثیرگذاری مثبت یا میزان منحرف کردن روند مبارزاتی مردم این سرزمین یکی از ضروریات تاریخی این سرزمین است. که در رابطه با ایده های و انگیزه های مبارزاتی و اعمال انجام شده توسط گروه هایی و یا تشکیلاتی که در مقابل یک حکومت استبدادی چه از نوع شاهی وچه از نوع شیخی، انجام می گیرد پرسشی مطرح می شود:آیا گروه ها و تشکیلاتی که مبنای عقیدتی آنان؛ آزادی و دمکراسی را مدنظر ندارد در صورت رسیدن به قدرت، اقدامات آنان به حکومتی برمبنای آزادی و دمکراسی ختم خواهد شد؟ پرداختن به این موضوع، که گذشته ها را بصورت ماجراهای پلیسی و گانگستری مطرح کردن چه هدفی را تعقیب می کند خود بحث دیگری را می طلبد.
۷۴۵٣۹ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۵       

    از : ج ن

عنوان : نظر من -"خدا خودش خوب میدونه"
با اجازه خواستم نظرم را در این مورد بنویسم
- چند نوشته آقای مصداقی را خوانده ام و دیده ام که چگونه به هر مسئله پیله میکند و صفحه ها در مورد یک مورد نه چندان مهم را پر میکند ولی جالب هست در این مصاحبه از این عملکرد ایشان خبری نیست و هر چه طرف میگوید را بدون کم و کاست در حالت انفعال کامل مینویسد
- یادتان هست جمله "آقا خودش خوب میدونه" ؟ در فیلم گنج قارون که سرآمد فیلم های معروف به آبگوشتی شد؟ این مصاحبه میتواند منبع ای باشد برای چنین فیلم های برای کارگردان های حزب اللهی همچون مخملباف یا ده نمکی (کارگردان های اصلاح طلب برای ظاهر قضیه و جوایز فستیوال ها این کار را نمیکنند)
- آیا چند درصد آدمکش ها و کسانی که مرتکب جنحه و جنایت شده اند در دادگاهی به جرم خود اعتراف میکنند و واقعیت را میگویند؟ فکر نمیکنم بیش از ۵ باشد. حالا چرا مصاحبه این فرد ساواکی برای اقای مصداقی و برخی دیگر جالب به نظر آمده خود جای سوال هست بخصوص که همانطور که گفتم بدرد فیلم های آبگوشتی میخورد
۷۴۵٣۴ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : ابی راستگو - دوسلدورف آلمان

عنوان : عملکرد حمید اشرف از دو دیدگاه
از دیدگاه اول میشود هم سخن با جناب حمید ارجمند در کامنت زیر شد که حمید اشرف با استعداد و شعوری که داشت میتوانست در صورت سازش با رژیم شاه دیکتاتور و دزد به خیلی از مقامات بالا برسد و در ناز و نعمت زندگی کند و به همه چیز برسد. ولی چرا به رژیم خونخوار پهلوی نه گفت و تن به سازش نداد و حاضر شد برای آرمانش حتی از جانش مایه بگذارد که قابل تقدیر و ستایش بسیار است و باید در مقابل چنین شیرمردی سر تعظیم فروآورد و نامش را همیشه زنده نگه داشت و به شهامتش و مبارزه اش احسنت گفت. اما از دیدگاه دوم با معیار امروزی عینک انتقادی به عملکرد او باید گفت که نبرد مسلحانه او در مقابل رژیمی نوکر صفت و تا دندان مسلح شاه سابق آیا دلیلی موجه به دست رژیم ددمنش پهلوی نمیداد که سیستم جامعه را بیشتر امنیتی و پلیسی کند و به گروههای مخالف رژیمش بیشتر فشار بیاورد و بگیر و ببند را توجیه کند به بهانه مبارزه با تروریسم؟ آیا اصلاً با یک گل مثل حمید اشرف بهار میشد؟ آنهم در مقابل چنان رژیمی با سیستم ساواکیان گرگ صفت و پست فطرت؟ تازه جنبش او با کدام مردمی که در کنارش نبودند و ناآگاه نگه داشته شدند که شاید حتی از شنیدن مرگ حمید اشرف جاوید شاه و هورا هم گفتند و کف هم برای ساواکیان بی همه چیز زدند.از طرفی دیگر در رژیمی که آزادی بیان و احزاب نیست و سرکوبگر نظر مخالفینش است و تن به رفرم برای بهتر شدن اوضاع جامعه نمیدهد راهی دیگر غیر از نبرد مسلحانه میماند؟ ایا رژیم فاشیستی اسلامی امروز ملاها را بدون نبرد مسلحانه میشود نابود کرد وقتی همه راههای دیگر کار به جائی نمیبرد. شاید رفیق حمید اشرف هم به این نتیجه رسیده بود اگرچه خود به عاقبت نبرد مسلحانه اش با رژیم خونخوار پهلوی آگاه بود و میدانست که گرگان ساواک در کمینش نشستند و دیر یا زود به سراغش خواهند رفت. مرگ بر سازشکاران روشنفکر ترسوئی که به رژیم پهلوی آری گفتند و او را تنها گذاشتند. مشکل سیاسی کاران چپ امروز هم شهامت نداشتن و سازشکاری با استبداد اسلامی رژیم فاشیستی ملایان است. گذشته از نقد سیاسی به آرمان حمید اشرف باید شهامتش را ستود و عجب دلیرمردی که واژه ترس برایش بیگانه بود. نامش همیشه در تاریخ مبارزان آزادی ایران زنده باد!
۷۴۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : حمید ارجمند

عنوان : حمید اشرف سیاوش زمان خویش بود
اگر وارد بحث ایدلوژی و به اصطلاح روشنفکر بازی نشویم نمیتوان در پاک سرشت بودن انسانی چون حمید اشرف دچار تردید گردید ، او با وجود داشتن هوشی سرشار میتوانست با نگاه امروزی انسانی موفق و صاحب یک زندگی پرو پیمان و بی درد سر و..... باشد ،امروز در ساحل عافیت نشستن و شعار پوچ دادن و ادای روشنفکر بودن در آوردن کاری است سهل ! اما یک انسان غیر جو گیر مبارزات و شهادت حمید را باید در ظرف زمانی خودش به نظاره بنشیند . جدا از اینکه راه او از دید ما غلط یا درست بوده باشد ، ولی این از عظمت شخصیت و مردم دوستی و میهن‌دوستی حمید که سیاوش وار از میان آتش گذشت ذره ای کم نمیکند بیاد دارم دقیقا در ۸ تیر ۵۵ هنگامیکه در خیابان آیزنهاور آنروز بودم که چشمم به همین صفحه روزنامه کیهان افتاد و با اینکه هیچ شناختی از خود حمید اشرف نداشتم ولی خبر همچون پتکی بر سرم بود، چه وجهه اشتراکی بین او و من یا ما بود که خبر شهادت دلیرانه اش اینچنین درد ناک بود ؟! هر کس دلیل خود را دارد ولی بطور غریضی آنروز احساس میکردم که او بخشی از خود من و ملت است که در برابر کاستیها و خواسته های مشروع یک ملت درست یا نادرست اسلحه بر کف گرفت و در راه آرمان خود سیاوش و آرش وار از این آزمون سربلند بیرون آمد ، که نه تنها دوستان و مردمش بلکه دشمنش را هم به احترام وا داشت . او هم یکی از اسطوره های ایرانی شده است چه بعضیها از روی بخل قبول نداشته باشند. به روانش دورد میفرستم و یادش گرامی باد.
۷۴۵٣۰ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محمود رفعت

عنوان : اقای دهقان..
با پوزش از اخبار روز..از مزاحمت مجددم..

نوشته اقای دهقان:

به نظر من کاری که ایرج مصداقی یا هر تاریخ نویس و پژوهشگری برای بازگشایی تاریخ ایران علی الخصوص جنبش انقلابی ایران انجام می شود قابل تقدیر است. این که هر پژوهشگری به چه قصد این کار را انجام میدهد به جای خود مهم اما این موضوع مستقل از نقاط ضعف و قوت متن است

برای اطلاع اقای دهقان، پدر جان سالها رنج و کوشش باید کرد..سالها تجسس در تاریخ و خصوصا تاریخ جهان باید نمود..سالهای سال میبایست مطالعات جامعی در موارد انبوه مسائل مختلف ،اجتماعی /سیاسی و فرهنگی ملت ها نمود تا بتوان بعنوان یک پژوهش گر،تاریخ نگار و این قبیل نام گرفت.
بنده تصور نمیکنم اقای مصداقی خود ،خویشتن را یک پژوهش گر و تاریخ نگار بدانند!
شرح نا کامل و پر از تناقض یک دوره مهم تاریخی را در دو سه صفحه نگاشتن را برادر نمیتوان تاریخ نگاری نامید...شما انچنان مرقوم فرموده اید که ادم خیال میکند با ویل دورانت ،طرف است!

ارین پورها،کسروی ها،راوندی ها و کرمانی ها در زمره و جایگاه "پژوهشگران تاریخ " میتوان جای داد و نه بنده یا شما و یا اقای مصداقی را و البته این نظر شخصی شما ست و قابل احترام،کاملا مورد احترام بنده ،اما شخصی ست پدر جان!
با پوزش از اخبار روز و تشکر.
م.رفعت
۷۴۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محسن کوشا

عنوان : مصداقی از ۷ سالگی تا امروز بقلم خودش
دوستان گرامی ، چاره ای نیست جز با حوصله به انواع برنامه های "راست و دروغ " پاسخ داد. بدون اینکه سر سوزنی به دروغ ها و دروغ زن ها تخفیف داد.
نگارنده در باره ایرج مصداقی ، شما را به نوشته های خودش ارجاع می دهم. خودش می داند و ساده دلان و مغرضان نمی خواهند بروی خودشان بیاورندو بخاطر اینکه در قاموس آنها "هدف وسیله را توحیه می کند" کاری ندارند مصداقی چه گوید . مهمّ این است که مطابق میل آنها بنویسد. اگر مخالف آنها بنویسد سکوت می کنند . نمونه ی آن را بصورت کپی از آدرسی که زیر همین کامنت است در معرض مطالعه شما می گذارم. او در باره کودکی خود بعداز تولد در آبان ۱۳۳۹ از جمله چنین می نویسد:
"بهمن ۴۹
فارغ از هیاهوی دنیا مشغول بازی با پسردایی‌ام [ سرلشگر تیمسار محققی رئیس رکن دوم ژاندارمری کل کشور ـ از نگارنده ] بودم که منزلشان روبروی خانه‌ی ما قرار داشت و چهار سال از من بزرگتر بود. روزنامه‌‌چی محل، تابستان‌ها هر روز عصر یک روزنامه اطلاعات از بالای در به داخل حیاط خانه می‌انداخت و در فصل سرما و برف و یخبندان آن را تحویل یکی از اهالی خانه می‌داد. با شنیدن زنگ در خانه، من که کوچکتر بودم برای بازکردن در رفتم. روزنامه‌چی روزنامه را تحویل داد و رفت. روی تیتر صفحه‌ی اول روزنامه میخکوب شدم؛ سیاهکل. نام سیاهکل را این‌بار بر صفحه‌‌ی اول روزنامه می‌دیدم. [ سه سال قبل در اتاق نشیمن خانه‌‌ی دایی‌ام که ما بیشتر شب‌ها به آن‌جا می‌رفتیم و من کنار بخاری نفتی چرت می‌زدم، عکس جنازه‌ی کالبدشکافی شده‌ی غلامرضا تختی را در روزنامه اطلاعات دیده بودم] ، کنجکاوی کودکانه‌ام دو چندان شد، با عجله کمی از آن را خواندم. از جنگلی سخن رفته بود که من چند ماه قبل دیده‌ بودم. چیز بیشتری دستگیرم نشد ولی گویی خبر از آشنایی می‌داد. روزها و هفته‌های بعد در صحبت‌های بزرگترها می‌شنیدم که سپهبد غلامعلی اویسی فرمانده‌ی وقت ژاندارمری، فرماندهی نیروهایی را که برای سرکوب جنبش سیاهکل گسیل شده بودند به عهده داشت. عبرت روزگار را ببین. ارتشبد اویسی ۱۳ سال بعد در روز ۱۸ بهمن که می‌شود شب تولد سیاهکل به دست دشمنان سیاهکل و آنان که خون رهروان سیاهکل را در کوچه و خیابان جاری می‌کردند در پاریس به قتل رسید! گویا خون به ناحق ریخته شده‌ی مبارزان سیاهکل دست از سرش بر نمی‌داشت."
http://pezhvakeiran.com/printm-۸۶۴۳.html
۱) ایرج مصداقی این خاطره را ۱۰ اسفند ۱۳۸۵ بعداز تمام سالها که از زندان و ایران به خارج از کشور آمده بود نوشته است تجربه زیادی در نوسندگی داشت...
۲) در دیماه سال ۱۳۴۶ که ایرج مصداقی فقط ۷ ساله بود عکس جنازه کالبد شکافی شده ی جهان پهلوان تختی را در روزنامه ی اطلاعات دیده بود...
۳) در سال ۴۹ یعنی، ایرج مصداقی ۱۰ ساله با دیدن کلمه ی سیاهکل در صفحه اول اطلاعات میخکوب می شود..
۴) روزها و هفته های ایرج مصداقی از نزدیکان شنید که سپهبد غلامعلی اویسی فرمانده‌ی وقت ژاندارمری، فرماندهی نیروهایی را که برای سرکوب جنبش سیاهکل گسیل شده بودند به عهده داشت ... ۱۸ سال بعد توسط دشمنان سیاهکل به قتل رسید.
البته ایرج مصداقی با این همه «ذکاوت» که خودش معرفی می کند و از ۷ سالگی بادیدن عکس روزنامه ها به محتوی آن سر در میاورده و در بحث های خانوادگی از جمله دائی جان تیمسار محققی رئیس رکن دوم ژاندارمری کل کشور به نقش ارتشبد اویسی در سرکوب سیاهکل پی می برد . در سال ۱۳۸۵ که هنوز "انقلابی " بوده ، شرم حضور داشته است که از نقش دانی جان تیمسار خود سرلشگر محققی در سیاهکل حرف بزند. ولی در سال ۲۰۱۳ وقتی با پرویز معتمد ساواکی مصاحبه می کند و پرویز معتمد از دائی جان تیمسار محققی نقش او در سیاهکل حرف میزند . ایرج مصداقی دیگر "خجالت " را کنار می گذارد و امانت داری می کند. چون اعمال دائی ایشان ربطی به او ندارد. البته این یک پیشرفت است در سال ۱۳۹۲ /۲۰۱۳
این ها را نوشتم که بگویم این ایرج مصداقی که با «ذکاوت» بالا هزاران صفحه "راست و دروغ " نوشته است خیلی ناشیانه نقش زنده یاد حمید اشرف که بنا بر تمام اسناد و شواهد بعداز دستگیری شادروان جرنی ویارانش در بازسازی گروه یکی از ارکان اصلی بود را در این مصاحبه لاپوشانی شده است . از مامور ساواک انتطاری نیست ولی ایرج مصداقی که ادعا می کند :" اما دانسته‌های ما از زندگی مسعود احمدزاده، امیرپرویز پویان، عباس مفتاحی و ... کمتر از حد دانسته‌های ما از چهره‌های هزار سال پیش است..." چرا خودش حتی در ۸ مورد توضیحاتی که زیر این مصاحبه گذاشته از جمله در مورد رضا رضائی مضحک ترین ادعا را کرده است : "۳- رضا رضایی آن گونه که مجاهدین تبلیغ می‌کنند فرار نکرد. او پس از آن که ده‌ها اسلحه سازمان و نارنجک را تحویل داد، با تبدیل قرار آزاد شد..." قضاوت باشما ..
حرف آخر: زنده یا حمید اشرف در یک خانواده ی فرهنگی و دانشگاهی واقعا از دوران دبیرستان به کار سیاسی روی آورد و بعداز دستگیری شادروان بیژن جزنی و یارانش در سال ۱۳۴۶ به بازسازی گروه ادامه داد در نهایت فروتنی و بی ادعائی تمام ثانیه های زندگی را برای آرمان والایش صرف نمودو سازش ناپذیر پرواز نمود. این موضوع می توانست در توضیحات پایان نوشته تاکید شود . برعکس : ایرج مصداقی در عنوان مصاحبه بسیار ناشیانه نوشته چریک "افسانه" ای که نشان میدهد که واقعا با "ذکادت » است . زیرا در چند سطر بعدا خیلی ناشیانه می نویسد:" نادری، محقق دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم در این کتاب ادعا می‌کند.." یعنی این نادری امنیتی را به عنوان محقق قبول دارد مبادا کسی بنویسد به طعنه بنویسد "محقق" ایرج مصداقی.
روایت های مصداقی پر از راست و دروغ است که همیشه پر تنش بوده است .
۷۴۵۲۷ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محمود رفعت

عنوان : جامع ، و خلاصه..
با سلام به اخبار روز..و دیگر هموطنان..

نظر هموطن گرامی اقای مسعود راد ،نظریست که امروز بسیاری از عزلت گزینانی که در تحولات سیاسی و جا بجائی قدرت در ایران بسال ۵۷،مابین بیستو پنج تا سی سال داشتند و داشتیم...چه در خارج از ایران و چه در داخل ،با این نقطه نظر کاملا توافق دارند...بسیارند ،بسیار که دقیقا بعد از تمام تجربه های این سالها...به چنین ارزیابی اجتماعی / سیاسی کشورشان رسیده اند..بسیارند اما خاموش!
پر مغز ،خلاصه و جامع. این است وضعیت دردالود ملتی که از کهن ترین فرهنگ و تاریخ در جهان برخوردار است !
قبیله ایرانی، تا نخست جوهر و اندیشه خود را سرو سامان ندهد،الک نکند!
به درون خود و تاریخ خود نگاهی نیافکند و لباس مندرس چهارده قرن خود را رها نکند تا لباسی نو بر خود بپوشاند.....هیچ تحولی در ما صورت نخواهد پذیرفت..همه زشتی های اخلاقی و فرهنگی ملت ها زائیده مذهب است و بس!
و متاسفانه در این چهار دهه کارگاه شستشوی مغزی ملایان نسلهای اینده را تباه ساخته است ..تباه!
بسیار جامع و مفید نوشتید دوست عزیز...اقای راد
با تشکر از اخبار روز..
م.رفعت
۷۴۵۲۶ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست