از : علی اشرف
عنوان : بلاهت از نوع ایرانی
دررابطه بااصلاح طلبی دروهله نخست بایدحساب هواداران راازتئوری پردازان وسهامداران قدرت که درچاپیدن وغارت مردم سهیمند، سواکرد.اماگاه درکمال تعجب هواداران بی جیره ومواجبی رامی بینیم که آتششان ازسهامداران قدرت نیزتندتراست.اگرکسی ازحداقل هوش سیاسی وبیولوژیک برخوردارباشد،مطمئنانتایج تمرین دموکراسی ودموکراسی بازی پوچ ومسخره ایکه حکومت راه انداخته رامی تواندتحلیل وبررسی کند.نه آنکه پوچی عرصه موردنظرخودراباوارونه سازی به طرف مقابلش نسبت دهدوکاریکه اصلاح طلبی تاکنون کرده، یعنی همان جاسوس بازی وتحکیم پایه های قدرت طرف تندروحاکمیت رابه مخالفین حکومت نسبت دهد(مگرغیرازاین است که رهبران اصلاحات درزیربازجوئی های سال۸۸ تواب شدند و درهمفکری بابازجویان خود، تئوری ای بنام نرمالیزاسیون رااختراع کردند). برادراصلاح طلب: تمرین دموکراسی شمابه توحش بیشتررژیم انجامیده ودورغارت هاراتندترکرده است.اکنون رهبران شماهستندکه ضمن حال کردن بااصولگرایان ومراکزقدرت نشئه شده اندو همگی به اتفاق اصولگرایان به لاریجانی دزدو معلوم الحال رای دادند...
۷۴۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : ف. تابان
عنوان : برای آقای سیروانی
آقای سیروانی، آمارها همیشه یک شاخص در تحلیل های سیاسی هستند، حتی اگر من و شما با آن ها میانه ای نداشته باشیم. این موضوع که مکرر تاکید می شود عده ای از آن ها که حکومت اسلامی را نمی خواهند، یا سطلنت طلب هستند یا طرفدار مجاهدین هستند، یا هر چیز دیگر، تفاوتی در اصل مطلب ایجاد نمی کند و حق نخواستن آن ها را زیر سوال نمی برد. زیرا مردم آزادند به هر دلیلی یک حکومت را نخواهند و وقتی اکثریت مردم آن حکومت را نخواستند آن حکومت باید کنار برود.
با آشفته بازاری که در مورد این نیروی مخالف توصیف کردید موافقم، اما مگر وضع در جبهه ی آن طرفی بهتر است. مگر همه ی کسانی که می روند و به آقای روحانی و رفسنجانی رای می دهند، طرفدار یک اصلاحات دموکراتیک هستند؟ بسیاری از آن ها از شاه الهی های دو آتشه هم بدترند و به سهو جزو نیروی اصلاحات به حساب آورده می شوند. این طبیعت سیاست و واقعیت رنگارنگ جامعه است.
اما در این آشفته بازار چه باید کرد و برنامه چه باید باشد؟ «ما چپ ها» حداقل برای فردای ایران برنامه ی خیلی پیچیده ای ندارم. حذف ولایـت فقیه و سپردن انتخاب به مردم با همه ی این رنگارنگی که شما به آن اشاره کرده اید. یعنی یک انتخابات آزاد، بدون آقا بالاسر و ولی وفقیه و شورای نگهبان و احمد جنتی برای تصمیم گیری در مورد آینده ی ایران. آن وقت هر کس می تواند برنامه ی خود را - اگر داشته باشد - به رای مردم بگذارد.
این چه بلندپروازی باشد چه هر چیز دیگر، تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی است. من حقیقتا نمی دانم چه چیز مرا با آقای گنچی پیوند می دهد، اما می دانم که ایشان با چسبیدن به ساختارهای نظام اسلامی، قدم موثری در این جهت بر نمی دارد. وقتی کسی به این ساختارها می چسبد و از انتخابات اسلامی دنبال راه حلی می گردد، دیگر دفاعش از انتخابات آزاد به شوخی تبدیل می شود.
۷۴۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : و اینهمه معنایش اینست که...
آقای سیروانی گرامی، همانگونه که به درستی اشاره داری؛ «... یک نیمه ی "۹۸" درصدی ....این حکومت را نمی خواهد..... که از این نیمه، درصدی شاه را می خواهند.عده ای نظام آقای رجوی را میخواهند. عده ای جمهوری نوع خودشان را میخواهند. درصدی دنبال عظمت ایران هستند. عده ای هم نه به خاطر مردم، بلکه اساسا از ملا ها متنفرند و یک چیز دیگری میخواهند. و درصدی هم چپ هستند. ...»
با وجود و احتساب همه ی این تفاوتها و اختلافات، تصور می کنم، باز هم آقای تابان درست می گوید، وقتی می نویسد؛ «... ما ... از سی و هفت سال پیش تا به امروز عقب نرفته ایم، جلو آمده ایم، خیلی هم جلو آمده ایم...». چرا؟
چون امروز در میان صفوف مختلف هموطنان، هموطنان خوشفکری مانند شما که می اندیشد؛ «...اگر مردم قدمی جلو رفته اند ،نه تنها همت جریان هایی که نویسنده از آن دفاع می کند، بلکه تلاش اصلاح طلبان و نیروهایی هم، که نویسنده بر آنان تاخته است، انکار ناپذیر است...» فراوانتر شده اند.
و اینهمه معنایش اینست که در آینده ای نه چندان دور همه ی موثرین اجتماعات و گروههای مختلف کشورمان اجبار خواهند داشت تا تلاش موثری در جهتِ اتحاد بر سر فراگیرترین خواستها و مشترکات برای پی ریخت جامعه ای مبتنی بر مردمسالاری و عدالت اجتماعی انجام دهند.
بنابراین تصور می کنم، همانقدر که؛ «... رژیم از میان توده ها عقب نشسته است...»، "ما" «...جلو رفته ایم...».
۷۴۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : یکی می آورد و یکی می برد! یعنی چه؟
پرسشی مطرح است: آیا در این ۳۷ سال اخیر در امر اصلاح طلبی وتحول خواهی؛ چه در بُعد نظری و چه در بعد عملی حرکاتی رو به پیش داشته اند؟ باید گفت: در رابطه با تحولات در یک جامعه دیدگاه ها و نظرات مختلفی مطرح است!. در این نظردهی به یکی از نگرشها که یکی از بزرگواران در نظرش خود را مدافع آن نشان داده است ودر پای همین نوشتار جناب تابان آنرا ارائه داده، بصورت مختصر اشاره می شود. نگرش مورد نظر می گوید: تحولات براساس سناریوهایی که دیگری یا دیگران می نویسند انجام می گیرد که حاصل می شود؛ یکی می آورد ویکی می برد و حتی بعضی را در آب نمک می خوابانند آنهم برای روز مبادا و برنامه های خاص بعدیِ مورد نظرشان. می توان گفت: نگرش مطرح شده ؛برهر نوع تفکر اصلاح طلبی یا تفکر تحولخواهانه و اقدامات مردم آنهم با توجه به اراده خودشان، مُهر بطلانی می زند. که در مورد دارندگان دیدگاه مطرح شده گفته اند: آنان می توانند بی مسئولیت ترین افراد در قبال تحولات جامعه شوند!. اما چنین موضعگیری در قبال تحولات جامعه چه شرایطی و یا چه وضعیتی را برای افراد دارنده دیدگاه مطرح شده پیش می آورد؟ گفته شده:۱) این نوع افراد یک راه فرار برای خویش و توجیه کردن بی مسئولیتیِ خویش در قبال جامعه اش می آفرینند. ۲) این نوع افراد دچار پنداری می شوند که یک دانائی خاصی یافته اند و رویاء گونه با این دانائی کاذب اشان حال می کنند.۳) این نوع افراد با این نگرششان برای خودشان یک نوع عمل مبارزاتی را نیز متصور می شوند. ۴) این نوع افراد بایک دید تحقیر آمیز به دیگر فعالان می نگرند و اقدامات آنان را برای اصلاح یا تحول بی ثمر و اقدامات آنان را نیز کودکانه می دانند.۵) این نوع افراد با داشتن یا مطرح کردن این دیدگاه خواسته یا ناخواسته مُبلغ و طرفدار و حتی خواهان حفظ شرایط استبدادی حاکم برجامعه می گردند.۶) دارندگان این نوع نگرش با توجه به اینکه؛ تغییر دهندگان را کسان دیگر ،می دانند هم ذهن خود وهم ذهن دیگران را آماده جاسوسی برای آن آورندگان و برندگان می کنند. ..... وچند شماره دیگر...... البته گروهی که برای خویش یک حقانیت حکومتگری قائل می شوند این نگرش آوردن و بردن را بگونه ای دیگر با تعدیلاتی بنفع خود عنوان می کنند که پرداختن به آنان خود بحث دیگری را می طلبد.
۷۴۵۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : آزاد سیروانی
عنوان : "نخواستن" به تنهایی،نشانه ی "جلو رفتن " نیست
خیلی جلو آمده ایم.تا کجا؟ تا آنجا که یک نیمه ی "۹۸" درصدی دیگر این حکومت را در هیچ شکلش نمی خواهد.اگر چه با آمار هیج الفتی ندارم.اما چون علامت دیگری از این" جلو آمدن" ارائه نگردیده است. با دقتی بیشتر به آن نگاه می کنیم.یک " نیمه" این حکومت را نمی خواهد.بسیار خوب.امااگر باید از بهمن ۵۷ درس گرفت، باید فورا پرسید : پس این نیمه چه میخواهد؟ درصد ها را نمی دانم.اما همه می دانیم که از این نیمه، درصدی شاه را می خواهند.عده ای نظام آقای رجوی را میخواهند.عده ای جمهوری نوع خودشان را میخواهند.درصدی دنبال عظمت ایران هستند.عده ای هم نه به خاطر مردم، بلکه اساسا از ملا ها متنفرندو یک چیز دیگری میخواهند.ودرصدی هم چپ هستند.ولی ما فرض را بر آن میگیریم که همه چپ هستند و از این همه تناقض آرا چشم می پوشیم.آیا اگر چنین هم باشد، در این صحنه ی درهم ریخته تغییری حاصل میشود؟ آیا همه ی چپ ها بر آنچه که باید بیاید آگاه و متفق القولند؟ کدام چپ؟ پاره های جگر زلیخا را میتوان شمرد،اما تعداد جریان های چپ را نه.همه هم اگر رهبری نخواهند، سهمی از قدرت آینده را طالب هستند.بگذریم که در این دوئل قدرت ،برای برخی، باروت هم حرف خوبی میزند. می بینیم که این " نخواستن" ها،همانطور که نویسنده به گونه ای گذرا به آن اشاره کرده است، پایه های " مطمئنی" برا ی سنجش "جلو آمدن" نیستند.خیر، ما " خیلی هم جلو نیامده ایم" .این نظام استبدادیست که " عقب رفته" است.با سرکوب ها،با خیانت به آرمان های مردم،با پشت پا زدن به اساسی ترین حقوق انسانی.و اگر مردم قدمی جلو رفته اند ،نه تنها همت جریان هایی که نویسنده از آن دفاع می کند، بلکه تلاش اصلاح طلبان و نیروهایی هم، که نویسنده بر آنان تاخته است،انکار ناپذیر است.اگر از جزمیات رها شویم، می بینیم که هم همت آنان و هم تلاش اینان، آن حلقه ی پنهانیست که آقای گنجی و تابان را بهم پیوند میدهد.آری،رژیم از میان توده ها عقب نشسته است ،اما ما خیلی جلو نرفته ایم."نخواستن" به تنهایی جلو رفتن نیست.
۷۴۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۵
|
از : علی خوی
عنوان : لطفان بحث مقاله را منحرف نکنید
به کامنت گذار محترم (امیر ایرانی)
اقا شما که من را پدر صدا می کنید یک عکس تازه از خودتان اینجا بگذارید و یک عکس تازه هم من بکذارم ببینیم کی باید دیگری را پدر صدا کند.
اینکه شما مرا خواهان فروپاشی ایران معروفی می کنی باید خدمت شما عرض کنم
که تمام ملتها و قوم های ایران در کنار هم زندگی خواهند کرد چطور که هزاران سال
هم کرده اند اما نه انطوری که شما می خواهید و نه انطوری که در صد سال گذشته بود
ما نمیخاهیم زمین ازربایجان را بکنیم و ببریم جای دیگر دنیا. یا یک دیوار برلین بین ازربایجان با ایران بنا کنیم خیر. بزرگ بودن گشور هم برای ساکنان آن خوشبختی نمی اورد. کشور هندوستان را با سوئیس و سوئد مقایسه کنید.
ایران میتواند مثل اروپا از چند کشور تشکیل شود و با یک سیساست خارجی مشترک
با پول مشترک با سیتم نظامی مشترک و فرهنگها هم تقریبان یکی است.
و وقتی یک فارس زبان از شیراز وارد ازربایجان می شود فقط شاهد یک تابلو خواهد بود
و گرنه در زندگی شخصی ، سیاسی ، اقتصادی او هیچ تغیری از این بابت نخواهد شد
و این شرایط هم بنفع تورک است هم بنفع فارس و سایر ملتها در ایران.
با اینکه موضوع مقاله چیز دیگری بود شما بحث اصلی در این مقاله را منحرف کردید
۷۴۵۷٨ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵
|
از : ابی راستگو از دوسلدورف
عنوان : آقای تابان خودمانیم...
آقای تابان خودمانیم انقلابی های ۵۷ خواستند ابروی ایران را درست کنند ولی زدند چشمش را کور کردند. ما از انقلاب تا به امروز نه عقب ماندیم ولی جلو هم نیامدیم و داریم هی درجا می زنیم و در این بین رژیم قرون وسطائی اسلامی به سرکردگی خامنه ای ملعون دارد به خلیفه گی خودش بدون وحشت از اپوزیسون غیر متحد به حیات ننگش ادامه میدهد و با راه انداختن دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا بساط فریبکاری مردم راه انداخته و متاسفانه یکسری افراد خام و بیسواد هم به این بازی احمقانه سران حکومت آخوندها باور دارند و امید به بهتر شدن اوضاع ایران در چهارچوب همین رژیم ضد ایرانی بستند. تا سیستم ولایت فقیهی در ایران است و تمامی قدرت در دست رهبری که مردم انتخابش نمیکنند اوضاع ایران همین آش است و همین کاسه. اگر برای یکسری هنوز جای سوال است چرا علیرغم این همه بیعدالتی و فقر و ظلم و ستم و خفقان و سرکوب نیروهای مخالف رژیم این رژیم اسلام فاشیستی توانسته تا به امروز ۳۸ سال دوام بیاورد برای این است که دو ابر قدرت تصمیم گیرنده ( آمریکا و روسیه ) تصمیمی برای تغییر رژیم سودآور ملاها برایشان نگرفتند و تا زمانیکه این رژیم غیر قانونی ملاها برایشان بدلایل مختلف منفعت دارد اتفاقی نخواهد افتاد حتی اپوزیسون ایران بهترین برنامه و دلایل و راههای براندازی رژیم را داشته باشد. حالا که رژیم ملاها زیر چتر حمایت روسیه مافیا رفته و آمریکا هم با ایران هراسی میتواند به کشورهای عربی خلیج فارس میلیاردها دلار سلاحهای خودش را بفروشد پس اتفاقی برای براندازی حکومت ملاها نخواهد افتاد. همانطور که خمینی مرتجع را یک شبه از آستینشان بیرون کشیدند و جلوی ما انداختند به خیال اینکه داریم سال ۵۷ انقلاب میکنیم هشیار باشیم ببینیم این دفعه چه خوابی برای ملت ایران دیدند.اشتباه ما این است که فکر میکنیم براندازی رژیم ملاها توسط ما و مردم توی خیابان ممکن است تا زمانیکه قدرتهای خارجی این را نخواهند. سر کار آوردن خمینی ابله باید درسی برای ما بوده باشد، یا نه هنوز فکر میکنیم ما مردم سال ۵۷ انقلاب کردیم و شاه خبیث را سرنگون کردیم. شما از آمریکائیهای شیطان صفت بپرسید چه زمانی وقت تغییر رژیم ملاهاست؟ البته اکبر گنجی باید اینرا از ارباب آمریکائی اش بهتر بداند. سر آخر باز هم تشکر از شما آقای تابان پیر سیاسی که هنوز خسته نشدید و هنوز به باز پس گرفتن انقلاب ۵۷ دزدیده شده توسط خمینی فریبکار امیدوارید و مراقب و مبارز هستید. خسته نباشید!
۷۴۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵
|
از : رسا کسپر
عنوان : نعل وارونه
سوالی دارم اینکه نظر خود آقای ناظر چیست.خودتان بکدام جبهه متعلقید ؟در سیاست جهانی دو نگاه رودروی هم قرار گرفته اند:انقلاب-رفرم! این واژه ""برکناری ""دیگر چیست؟جلیقه نجات در شرایط زمان پاسخگوییست ؟شاید ایشان ابتدا باید به خویشتن خویش پاسخی بدهد که در کجای این جهان ایستاده اند.شاید گنجی آخرین شخصی باشد که برخلاف ادعای آقای نویسنده خواستار برقرار ماندن ج ا باشد،اما اولین شخصیتی خواهد بود که با ارائه واقعبینانه ترین راهکارها بیشترین درصد ایرانیان را در مسیر رسیدن به جامعه ای آزادتر و انسانی تر همراهی خواهد کرد.
۷۴۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : اقداماتی ناشی از روح جمعی جامعه
در یکی از نظرات که نظر دهند به پنداری کشف بزرگی کرده وطنزی را در گفتاری یافته می گوید: «بلی ما جلو رفته ایم اما بازور زمان». باید به ایشان گفت پدر جان گاهی وقتها لازم است آن چیزی که در کاسه سر است را بکار گرفت و اله بختکی همینطور نمی شود چیز پراند باید دانست در این گذر زمان در بزنگاه هایی مردمان ایران با هوشمندی و روح جمعی اشان و با توجه به توانشان و روش کارشان و ابزار های موجودشان و داشته ها و شرایط جامعه اشان اقداماتی را برای خنثی کردن "زور هایی از زمان و زور دارانی از کنترل کنندگان زمان دیگران "انجام دادند. که این خنثی سازی ها گاهاً چنان کرده ومی کند که آرزوهای خاصِ گروه هایی، تبدیل به یأس می گردد و خواهد گردید! آنهم آن گروه هایی که هیچ تعهدی نسبت به سرزمین ایران احساس نمی کنند و در پی متلاشی شدن این سرزمین هستند تا از این متلاشی شدن بعداً سهم خواهی قومی خود را طلب کنند حال می خواهد آن متلاشی خواه در درون حاکمیت فعلی باشد یا در خارج از حاکمیت آنهم با ژست اپوزیسیون .
۷۴۵۷۲ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵
|
از : احمد Eynolah
عنوان : فرض مشروعیت بخشی به رژیم
۹۵۸۱۹-۶۰۱۸ جدا از حرف اقای گنجی یا مخالفانش این نظریه که گویا مشارکت در انتخابات و راهپیمایی باعث مشروعیت رژیم میشود بنظر من یک فرضیه خیالی از طرف رژیم و مخالفان دو اتشه انست. البته اینکه اقای خامنه ای بعد از هر انتخابات چنین ادعا کند قابل درک است اما اینکه مخالفان ادعایش را باور و تبلیغ میکنند جای سوال دارد ؟!. اگر قرار بود مشارکت در انتخابات و راه پیمایی مشروعیت جمهوری اسلامی را بالا ببرد الان باید مشروعیت اش بین مردم ۱۰۰۰ درصد میبود !. کمی فکر کنید دول خارجی که ملاکشان برای مشروعیت یک رژیم رفتار سیاسی انست و نه انتخابات و دمکراسی مثلا از نظر انها عربستان و کویت و قطر مشروع تر از ......هستند. اما از نظر مردم ایران هم که برغم این انتخابات ها بتدریج مشروعیت رژیم کمتر شده و نه بیشتر . اینکه با قلدری و سرکوب حکومت میکند بخاطر مشروعیت اش نیست و بحث کاملا متفاوتیست.
۷۴۵۷۰ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵
|