از : البرز
عنوان : اگر شما متحد با کسی یا جریانی باشی...
آرمان شیرازی گرامی، اگر به معنای واژه ی "اتحاد" توجه کنیم، این معنا مساوی و یکسان با معنای واژه ی "وحدت" نیست. به بیانی دیگر اگر شما متحد با کسی یا جریانی باشی، لزوماً با آن کس یا جریان یکی و یگانه و محلول در هم نیستی.
و اساساً یکی و یکسان گرفته شدن این دو مقوله است، که سرانجام گرفتن کارِ اتحادی پایدار در چپ را همواره به تعویق انداخته است.
و یکی از عللی که مانع از صدور «...اعلامیه مشترک پیرامون عمومی ترین موارد همه-پذیر...» شده و همچنان میشود، عدم اعتقاد نیروهای مختلف چپ به وحدت، و سوء استفاده ی برخی جریانات، برای به زیر بیرقِ قدرتِ خود کشاندن دیگر نیروها تحت عنوان وحدت است.
۷۴۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۵
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : "البرز" گرامی، برای گسترش و سازندگی گفتگو می نویسم
در دو نوشتار نخست کوشیدم نشان دهم که در راستای همکاری و همراهی و کار مشترک روی اصول همه-پذیر (با نمونه های داده شده) است که "نگرش ها وسیعتر, اندیشه ها پر بار تر و افق ها گستره تر می گردند و جزئیات و اشکال کار آشکار تر می شوند. در چنین فرآوردی, اختلاف ها به آسانی بر طرف می شوند و نزدیکی نیروها و پیشرفت کارها سریعتر می گردد." درست در همین راستا ست که نخست به اتحاد و سپس به وحدت می توان رسید. اگر این کوتاهه را می پذیرید که نیاز به پاسخ های پیاپی از سوی من و شما نیست وگرنه، پیشنهاد می کنم (بجای سوی دادن توجه به تفاوت میان اتحاد و وحدت) جزئیات فرآورد (پروسه) اتحاد و وحدت را از دیدگاه خود بنویسید تا علاقمندان به نگرگاه شما نیز آشنا شده و بیندیشند. گمان نمی کنم که هیچ چشم-در-راه رهایی کشورمان را بتوان یافت که از چنین گسترش در گفتگو استقبال نکند.
از سوی دیگر، برای شما، من و دیگر همراهان بویزه برای همه نیروهای درگیر در این پروژه (چه اتحاد باشد و چه وحدت) یافتن پاسخ باین پرسش که "چرا نیروهای چپ حتی یک اعلامیه مشترک پیرامون عمومی ترین موارد همه-پذیر (مانند نوروز، روز زنان، روز کارگر، و یا آزادی زندانیان سیاسی) نمی توانند (یا نمی خواهند) بیرون بدهند؟" حیاتی ست. این پاسخ، پرتوی بر اشکالات پنداری و رفتاری کوشندگان خواهد افکند و می تواند نوش دارویی جانبخش را به کام چپ "از توان افتاده" بریزد تا که برخیزد و نخستین گام را در راه اتحاد بردارد...
با ارج و دوستی به شما و همه همراهان دگر.
۷۴۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۵
|
از : فریبرز ستاری
عنوان : مسکوت گذاردن پروژه وحدت، گام موثر برای ادامه وحدت
مقاله آقای اعظمی سراپا گلایه است؛ گلایه از که؟ از کمیته مرکزی سازمانش. او که مسئول گروه کار تدارک و سازماندهی چپ است، قطعا می داند نماینده سازمان اتحاد فدائیان هم هست و در کسوت نماینده سازمان اتحاد فدائیان، در قبال وحدت چپ باید از موضع مشی سازمانش حرکت کند. ولی ایشان چنین نمی کند بلکه در جلوت اپوزسیون سازمانش در آمده است. وی همچنین در قبال سازمان فدائیان اکثریت به گونه ای عمل می کند تا خواننده تصور کند که او هم بر صندلی نمایندگی اتحاد فدائیان نشسته و هم نمایندگی سازمان فدائیان اکثریت عهده دار است. واضح است آقای اعظمی، از سازمان اکثریت در مقابل مخالفین درون سازمانی خود دفاع می کند، ولی چراچنین می کند؟ در جای دیگر آقای اعظمی نوشته " ما طرفداران وحدت در سازمان اتحاد فدائیان خلق در این دوره بیشترین فشار را به نمایندگان سازمان اکثریت وارد کردیم تا سریعتر موضع گیری کنند". پرسش این است که برابر کدام اصل اساسنامه خود را مجاز به اعمال فشار به سازمان فدائیان اکثریت می دانند؟ مضاعف بر این باید پاسخ بدهند چرا اعمال فشار؟ مگر شما مجازید برای حرکت سیاسی اراده گرائی کنید؟ آیا نباید نگران شد که شاید ولونتاریسم بر شما غلبه کرده است. شاید هم ارسال سیگنال شما در خدمت گرتیشی از سازمان اکثریت است؟ آقای اعظمی رهبری سازمان اتحاد فدائیان را به حرکت شتابزده منتسب می کند. من شتابزدگی را در وی می بینم که بدون آسیب شناسی فاز اول پروژه وحدت چپ به ادامه این پروژه کوشاست. مقاله در جای دیگر پرسشی دارد که کمیته مرکزی اتحاد فدائیان، برمبنای کدام مصوبه، شکست پروژه را اعلام نموده است؟" می پرسم؛ همین که پروژه نتوانست به یک منشور واحد به عنوان نقشه راه دست یابد برای اثبات شکست کافی نیست؟ همچنین برای کفایت بحث، آیا انصراف شورای موقت سوسیالیستها وعدم تمایل بخشی از سازمان اتحاد فدائیان دلیل غیرقابل انکار شکست پروژه نیست؟ آقای اعظمی پاسخ دهید از نگره شما نشانه های پیروزی پروژه وحدت کدامند؟ در پایان می نویسم که من نیز وحدت چپ ایران را باور دارم؛ ولی نتایج ناموفق فاز قبلی پروژه وحدت چپ اقتضا می کند که برای ادامه حرکت در قالب نوین و موثر، نیکوتر آن است ادامه پروژه مدتی مسکوت بماند تا بررسی ها و آسیب شناسی فاز اول صورت گیرد و بعد ازحصول نتایج آن ترتیبی اتخاذ گردد تا مبنا حرکت بعدی شود.
۷۴۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵
|
از : غلام سفیدکوهی
عنوان : دوم دوست گرامی غلام سفید کوهی که اولین بار ظهور کرده
سلام دوباره به آقای اعظمی و خوانندگان ارجمند،
ممنون که آقای اعظمی لطف کرده و فقط به یکی از هشت مورد سوال و پیشنهاد من واکنش نشان داده است، ولی همانطور که خودشان اشاره کرده اند، امیدوارم سر فرصت به بقیه موارد پاسخ دهند.
مواردی را که من مطرح کردم ساخته خیال و وهم نیست، بلکه بر اساس تجربه عینی و زنده چند دهه شرکت آگاهانه و مستقیم همراه با مطالعه در بخشی از جنبش چپ در کشورمان است.
آقای اعظمی! اخبار روز یا هر نشریه معتقد به حداقل آزادی برای چاپ و نشر نظر خوانندگان اصولی دارند شناخته شده، و فکر نکنم که درج نام واقعی یا مستعار جز این پیش شرطها باشد. در ثانی ممکن است نویسنده داخل کشور باشد، آیا لازم است که دیگران از هویت ایشان مطلع باشند؟
میشود توضیح دهید با چه ابزار و وسیلهای شما به پنهان بودن نام واقعی منتقدین نو ظهوری مثل من دسترسی پیدا میکنید؟ که چنین مطمئن حکم میدهید؟
شما فعالیت سیاسی علنی میکنید و من حق دارم به عنوان یک شهروند آزاد از شما راجع به برنامه ات که به سرنوشت من هم مربوط میشود سوال کنم.
اگر این را قبول نداری که اصلا با هم صحبتی نداریم و عذر میخواهم که مزاحم شده ام، ولی من اینرا حق خودم میدانم که به سهم خودم جامعه را از نتایج سیاسی - اقتصادی احتمالی هر جریان سیاسی مدعی سهم در اداره کشور، آگاه نمایم.
سپاس
غلام سفیدکوهی
۷۴۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : بسیاری از مطالب که شاید در نظر اول بدیهی به نظر آید...
آرمان شیرازی گرامی، می نویسی؛ «در چند نوشته، شما تلاش کرده اید که تمایز میان اتحاد و وحدت را به خوانندگان "تفهیم" کنید. نا گفته پیداست که این تفاوت بسیار بدیهی ست و نیاز به چنین تلاشی نیست...»
و از سویی دیگر همانجا و بلافاصله می نویسی؛ «... از نگر گاه من، راه رسیدن به هر یک ازین دو پدیده کمابیش یکی ست»
اگر راه رسیدن به هر یک ازین دو پدیده را کمابیش یکی بدانیم، خود را گرفتار همان مخمصه ای خواهیم یافت، که الان درگیرش هستیم. به بیانی دیگر به عبث خواهیم پنداشت؛ وقتی دو یا چند نیرو بر سر چند موضوع یا یک رشته از مسائل اتفاق نظر دارند، آماده ی "وحدت" یا یکی و یگانه شدن هم هستند.
در مجموع بسیاری از مطالب که شاید در نظر اول بدیهی به نظر آید، با دقت در آن میتوان بوضوح دید، که آحاد تعاریف گوناگونی از همان به اصطلاح بدیهیات را دارند. و علت اصلی به تعویق افتادن اتحاد وسیع در چپ ایران هم، همین مخلوط کردن و یکی دانستن "اتحاد" و "وحدت" و راههای رسیدن به هر یک از این دو است.
۷۴۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : به هم میهن "البرز"
در چند نوشته، شما تلاش کرده اید که تمایز میان اتحاد و وحدت را به خوانندگان "تفهیم" کنید. نا گفته پیداست که این تفاوت بسیار بدیهی ست و نیاز به چنین تلاشی نیست. از نگر گاه من، راه رسیدن به هر یک ازین دو پدیده کمابیش یکی ست: همکاری و همراهی بدون پیشداوری، روی اشتراکات، که بعنوان یک فرآورد (پروسه) ویژگیهای یک فراورده (هدف) را بیرون از ترجیحات و سلایق افراد مشخص می کند.
پایدار و پیروز باشید!
۷۴۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : این دو مبحث جدایِ از هم هستند...
آرمان شیرازی گرامی، می نویسی؛ «...پرسیدنی ست اما که چرا در سه دهه ی گذشته هیچ گلی ازین استعداد و توان[اتحاد] شکفته نشد؟...»
به لحاظ آنکه صدای کسانی چون شما که خواهان "اتحاد"ند، در لابلای بحثهایِ پیچ در پیچ "وحدت" امکانِ شنیده شدن نیافته است. و چپ ایران نه تنها در سه دهه ی گذشته، بل از آغاز پیدایشش، بی توجه به عدم امکانِ "وحدت"، همچنان تمام نیروی خودش را صرفِ وهمی به نام "وحدت" می کند.
و وقتی می نویسی؛ «... اما چگونه می توان به (اتحاد) یا یگانگی (وحدت) دست یافت؟...»
گمانم بر این است، که در تصور شما "اتحاد" همان "وحدت" است. اگر به مطلب سابقم در پای همین مقاله مراجعه کنی آنجا توضیح داده ام که این دو مبحث جدایِ از هم هستند، و چرا.
آقای اعظمی گرامی، می نویسی؛ «... این امکان خوبی است که افراد می توانند آزادانه بنویسند. اما چقدر خوب بود پشت هویت ساختگی خود را پنهان نمی کردند...»
تصور می کنم، اگر بجای تمرکز بر اینکه این یا آن سخن را چه کسی گفت، تمرکزمان بر این باشد که دریابیم مفهوم و نتیجه ی سخنِ گفته شده چیست، قدمی اساسی در جهتِ بهره گیری کافی و کامل از خردِ جمعی برداشته ایم. در ثانی سود جستن از نامی استعاری هم در فرهنگ ما و هم در فرهنگ بسیاری از دیگر ملل در جهان پدیده ای شناخته شده و مرسوم است.
"ما" سالها زنده یاد احمد شاملو را با نام استعاری "الف. بامداد" می شناختیم. یا زنده یاد علی اکبر دهخدا سالها مقالاتش را با نام استعاری "دخو" منتشر می کرد.
در پاسخت به آقای سفیدکوهی می نویسی؛«... من بر این باورم با تفاوت های زیادتر با دیگران هم می توان وحدت کرد...» و مطلب من هم دقیقاً همینجاست، شما، من و منِ نوعی در این حالت با دیگران "وحدت" نکرده یکی و یگانه نشده، بل "اتحاد" انجام داده است.
و درست به همین خاطرِ تفاوتهای موجود است که نمیتوان در چپ ایران "وحدت" کرد، اما بر اساس اشتراکاتِ فراوانی که داریم، میتوانیم "اتحاد"ی فراگیر را حول برنامه ای مشخص سامان دهیم.
۷۴۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۵
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : آرزومند دیدار آنسوی هر دیوار، نیازمند بالا کشیدن خویش است از پستگاهی که بر آن استاده ست...
نگاهی به نوشتار های بلند و کوتاه در باره ی همکاری, اتحاد و وحدت میان نیروهای چپ بگونه ای باور نکردنی نشان می دهد که شمار زیادی از دوستان, هنوز, در پی آنند که "مرزهای اختلاف را روشن کنند." انگار که این "هم-آرزویان" باور ندارند که اختلافات, دست کم بخاطر تغییرات پیوسته ای که در گستره ی زندگی اجتماعی رخ می دهند, همواره وجود خواهند داشت. و تو گویی نمی دانند که چگونگی برخورد به اختلاف (یعنی پژوهش و طرح و تفاهم) به مراتب بسیار مهمتر از وجود خود اختلاف است.
دوستان! این فرآورد (پروسه) است که فرآورده (هدف) را می سازد. چرا یک هدف (که ویژگیهایش را بدلخواه خود تعریف می کنید) پیش روی نهاده اید و برای رسیدن به آن نقشه ی راه تدوین می کنید؟ از نگرگاه علمی لازمست که بیشینه ی نیروهای چپ چند اشتراک عمده ی استوار بر نیازهای میهنمان را (که فراوانند) بر گرفته و پیرامون آنها به کار مشترک بپردازند. در راستای چنین همکاری و همراهی ست که نگرش ها وسیعتر, اندیشه ها پر بار تر و افق ها گستره تر می گردند و جزئیات و اشکال کار آشکار تر می شوند. در چنین فرآوردی, اختلاف ها به آسانی بر طرف می شوند و نزدیکی نیروها و پیشرفت کارها سریعتر می گردد.
اکنون, پس از استیلای حکومت ویرانگر اسلامی, نسل سوم پا به فعالیت اجتماعی نهاده است و پاره ای هنوز برآنند که مرزهای اختلافات را روشن کنند. وانگهی، روی حل اختلافات (همیشه-موجود) "وحدت" کنند! آیا ننگ آور نیست که نیروهای چپ حتی یک اعلامیه مشترک پیرامون عمومی ترین موارد همه-پذیر (مانند نوروز، روز زنان، روز کارگر، و یا آزادی زندانیان سیاسی) نمی توانند (یا نمی خواهند) بیرون بدهند؟! اشکال پنداری و رفتاری ما در کجاست؟ به خود آییم! از چه اینگونه زمین گیر شده ایم؟
و در پایان، پیدا نیست که این مدعیان همکاری, اتحاد و یا وحدت برای رسیدن به آن "وحدت اصولی و بزرگ" چشم براه آمدن و رفتن چند نسل دیگرند! انگار که زندگی در خارج از ایران و نبود فشارهای دهشتناک درون کشور زمان را برای این دوستان بی پایان کرده است!
۷۴۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۵
|
از : محمد اعظمی
عنوان : با سلام
پیرامون مطلبم اظهار نظرات متفاوتی در جاهای مختلف شده است. می کوشم بدون وارد شدن به بحث در اجزاء و پلمیک های غیر مفید، در مطلب جداگانه ای به مواردی که به نظرم پرسش اند بپردازم. اما در ارتباط با این حاشیه نوشتن ها:
اول اینکه این امکان خوبی است که افراد می توانند آزادانه بنویسند. اما چقدر خوب بود پشت هویت ساختگی خود را پنهان نمی کردند. هویت ساختگی فرد را نسبت به گفته خود غیر مسئول و غیر پاسخگو می کند.
دوم دوست گرامی غلام سفید کوهی که اولین بار ظهور کرده و پرسش عنوان نموده است فرض هایش نادرست است و با تکیه بر این احکام غلط سئوال عنوان نموده است. سئوالات زیادند و فرضیات غلط زیادتر. من فقط برای اینکه حرفم را مستند کنم به پرسش اول می پردازم و از خیر برخورد با بقیه در میگذرم
غلام سفید کوهی پرسش اول خود را اینگونه طرح کرده است:
- علت به بنبست رسیدن شما با اکثریت اعضا و رهبری سازمانتان(اتحاد فدائیان خلق ایران)چیست؟ ایدئولوژیک، سیاسی، یا تشکیلاتی است؟
در این پرسش فرض را به بن بست رسیدن من با سازمان اتحاد فدائیان مطرح کرده است. این حکم از کجا آمده است. من از بحران در درون اتحاد فدائیان حرف زده ام اما اشاره ای نکرده ام که من به بن بست با اکثریت سازمان رسیده ام.
افزون بر این فرض دوم غط غلام سفید کوهی این است که مخالفان در وحدت را اکثریت سازمان اتحاد فدائیان معرفی می کند. این هم غیر واقعی است. در سازمان ما برای تائید و یا رد این پروژه اکثریت و اقلیت وجود ندارد. بنابراین وسط دعوا چرا نرخ تعیین کرده این رفیق عزیز، نمی دانم.
سوم تفاوت من با بخشی از رفقایم در اتحاد فدائیان آنچنان نیست که نتوانیم کار مشترک کنیم. من بر این باورم با تفاوت های زیادتر با دیگران هم می توان وحدت کرد. بنابراین طبیعی است که با رفقایم در اتحاد فدائیان بتوان ادامه داد. اما گویا رفقا برای کار در یک سازمان مشترک چارچوب ها را تنگ می گیرند و مرزبندی است که حرف اول را می زند. من در چارچوب اشتراکات تا کنونی که منتشر شده است، معتقدم در یک سازمان واحد کار مشترک نمود.
فکر می کنم بهتر است از فرصت استفاده کنیم و پرسش های واقعی را مقابل هم قرار دهیم تا کمکی به پیشرفت بحث بکند. اگر چنین کنیم شاید نیازی نباشد با نامهای متفاوت ظاهر شویم و پرسش هایی را طرح کنیم که پاسخش کمکی به باز شدن اذهان در ارتباط با پروژه وحدت نکند.
۷۴۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۵
|
از : ایکاروس
عنوان : "به کجا چنین شتابان" رفیق اعظمی
به نظر می رسد محمد اعظمی شتاب دارد هرچه زودتر بدون توجه به رعایت اصول و پرنسیب های یک وحدت "چپ" و آنچه در پیرامونش در درون "سازمان اتحاد فدائیان" و یا سازمان "اکثریت" می گذرد، با سازمان "اکثریت" به "وحدت" برسد. امری که سازمان "اکثریت" در سال ۶۰ به همین شتاب قصدش با "حزب توده" برآن بود و منجر به جدایی و تشکیل سازمان "اتحاد فدائیان" گردید. محمد اعظمی همان اصول را نادیده میگیرد که "اکثریت" در سال ۶۰ نیز. وقتی اصرار بر تنها اشتراکات دارد و موکول کردن اختلافات به بعد در حالی که توجهی به ماهیت اختلافات ندارد که چه بسا اختلافات ماهوی است (در واقع اگر فقط اشتراکات ملاک وحدت بود ، پس می بایستی با بسیاری دیگر نیروهای چپ که اشتراکات و اختلافات داریم نیز به وحدت می رسیدیم. لنین می گوید پیش از وحدت باید مرزهای اختلافات روشن گردد، البته اگر متهم نشویم که به دلیل رجوع به لنین ومارکس، خشکه مقدس و تقدس گرا و متحجر هستیم).، وقتی "اتحاد" و "وحدت" را یکی می کند و به قول "البرز" که می گوید "این بسیار غیر طبیعیست که بپنداریم، وقتی دو یا چند نیرو بر سر چند موضوع یا یک رشته از مسائل اتفاق نظر دارند، آماده ی "وحدت" یا یکی و یگانه شدن هم هستند" ، این را به آن می چسباند، وقتی قصد دارد بدون اعتنا به نظرات اکثریت رفقایش در کمیته مرکزی ، کار خودش را پیش ببرد و اقتاع آنها را توسط سازمان "اکثریت" "آب در هاون کوبیدن " می داند ، وقتی علیرغم وجود ابهام و اختلاف در درون کمیته مرکزی و کنگره در مورد پروژه وحدت ، اصول تشکیلاتی را نقض می کند و گویی اگر در هر موردی مصوبه ای نباشد هر کس می تواند کار خودش را بکند،وقتی حتی به نوعی اختلافات درون "اکثریت" در این مورد را هیچ می انگارد و می پندارد بدون آنکه "تحریکشان " کنیم کار خود را پیش ببریم، نشان از شتابی در کارش دارد که عاقبتش همچون عاقبت سال ۶۰ خواهد بود. "به کجا چنین شتابان" رفیق اعظمی؟
۷۴۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۵
|