یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خطای بزرگ رژیم فقاهتی، سرنگونی اش را رقم میزند! - امیرحسین لادن

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : سیامک شاملو-آلمان

عنوان : خطاب به بابک حمیدی حمیدی
در هنرمند بزرگ و نابغه بودن آقای بیضائی شکی نیست ( علیرغم برخی اشتباهاتش! ). اگرچه زبانش زبان عامیانه نیست و سطح روشنفکری خاصی را از مخاطبینش طلب میکند. ولی هنری که قشر عام و اکثریت جامعه را دربر نگیرد میشود همان معنی هنر به صرف هنر و حرفهای او به گوش مردم عامی نمیرسد که لازمشان داریم برای ساختن یک جامعه ایده آل انسانی. حس میکنم که شما هم آقای بابک حمیدی از بیماری ایرانی مبرّا نیستید که فوراً از یکی بت بزرگ ساخته میشود وقتیکه مینویسید: "ولی کتمان نمیکنم که ناخن شکسته بهرام بیضایی را با همه مدعیان بنام سینمای ایران عوض نمی کنم؟! " آقای بابک حمیدی بزرگسازی و بت سازی نکنیم که بعداً بت شکستن مشکل میشود.اگر بیضائی آزادی بیان داشت در ایران همیشه سانسورزده یقیناً میتوانست آثار بزرگتری از خودش بجا بگذارد. ولی خطای بزرگش را در نوشتن فیلمنامه روز واقعه وقایع کربلای امام حسین ( عربی که گفت ایرانیان از سگ پست ترند: از کتاب «سفینه البحار» تألیف شیخ عباس قمی(ره) صاحب کتاب مفتایح الجنان است: " اصل متن یا گفته حسین عرب در حدیثی بدین ترتیب است:
«ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر و از سگ پس تر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.» برگرفته شده از وب‌نوشت http://borhan.blog.ir) من شخصاً نمی بخشمش که حالت سفارشی ساز برای رژیم اسلامی را دارد. در زیر یک نمونه ببینیم رسانه های رژیم چه کفی برای بیضائی زدند: از سایت شهرستان ادب: امروز زادروز بهرام بیضایی٬ نمایشنامه‎نویس، فیلم‎نامه‎نویس و کارگردان سینما و تئاتر نام آشنای کشورمان است. بیضایی متولد آران و بیدگل و فرزند پدری تعزیه‎خوان است. به همین دلیل آثار او٬ به ویژه نمایشنامه‎هایش خالی از نشانه‎ها و زبان رمزی موجود در شبیه‎خوانی نیست و بلکه از قواعد آن متاثر است. تابستان سال گذشته نمایشنامه‍ی او با عنوان «ضربت خوردن حضرت علی (ع)» در تالار تئاتر شهر تهران به کارگردانی محمد رحمانیان به روی صحنه رفت.از درخشان‎ترین آثار وی می‎توان به فیلم‎نامه «روز واقعه» اشاره کرد. این فیلم که بیضایی فیلنامه‎اش را در سال ۶۱ نگاشته٬ در سال ۷۳ توسط شهرام اسدی ساخته شده است. البته چندی‎ست جدال‎هایی بر سر تغییرات فیلمنامه و اتفاقات پیرامون آن میان دست‎اندرکاران اثر و دیگر هنرمندان به وجود آمده است؛ اما آنچه مسلم است «روز واقعه» را خیلی ها به عنوان عاشورایی‎ترین فیلم سینمای ایران می‎شناسند. فیلمی که بی‎شک یکی از دلایل عمده موفقیتش اخلاص و باورپذیری داستان آن است. روایتی که خواننده را مستقیما٬ بدون درگیری‎های زائد و مخل٬ به پیام و جان کلام هدایت می‎کند. داستان فیلم از این قرار است که مردی نصرانی (به روایت فیلم: «عبدالله» به روایت فیلم‎نامه اولیه: «شبلی») دل در گروی دختری مسلمان دارد. اما این عشق که مسیحیت و اسلام را با هم پیوند می‎دهد٬ پیش از آنکه به وصال انجامد به ریسمان عشقی قوی‎تر گره می‎خورد و شبلی (یا «عبدالله») در طی یک استحاله ناگهانی٬ ندایی مکرر را که به سروشی غیبی می‎ماند٬ می‎شوند. ندا او را آگاه می‎کند که « در وادی وحشت٬ فردا مسیح بر صلیب می رود...»
او نیز به دنبال گمشده خود٬ با شکی آمیخته به یقین سفر آغاز می‎کند و پس از طی‎کردن وادی‎های پی‎درپی٬ سرانجام «حقیقت را بر سر نیزه‎ها می‎بیند.»
شاید یکی از تأثیرگذارترین لحظات این فیلمنامه لحظه ی برخورد شبلی (عبدالله) با بیعت‎شکنان امام باشد:
«شبلی: آیا اینک حسین علی به کوفه رسیده است؟
- تو از کجا می‎آیی که هیچ نمی‎دانی؟
شبلی پیاده شده.
- او به کوفه راه نیافت٬ راه از سپاه جور بسته بود.
شبلی: تا او چند روز در پیش است؟
- او اینک به تو بسیار نزدیک است. او به زمینی درآمده که آنرا کربلا می‎خوانند.
- [مبهوت]: از سه روز پیش سپاه پشت سپاه می‎رسد٬ با چندان جوش و غلغله که گویی تمامی‎اش نیست.
- به چهره‎های ما نیک بنگر و کسانی را به خاطر بسپار که از نیمهٔ راه برگشتند...»
موفقیت بیضایی در نگرش این اثر آنجاست که قصه خاص« روز واقعه»٬ که در آن روزگار چه در میان گزینه‎های کارگردانی و چه در بین مسئولان سینمایی موانع و دشواری‎های بسیار را پیش رو داشته است٬ سرانجام با ارتباطی که با عشق و حقیقت قیام عاشورا داشت٬ فراتر از یک سفارش سینمایی٬ نمای تازه‎ای را از واقعیت آن روز به نمایش می‎گذارد و ماندگار می‎شود."
هنوز هم باورم نمیشود که بیضائی هم جوگیر داستان ساختگی عاشورا و محو امام حسین عرب شده باشد. اگرچه الان گویا بیضائی در آمریکا مقیم است و تدریس میکند.
در مورد امیر نادری امیدوارم که اشتباه کرده باشم. در ضمن من کمتر فیلمی را که در ایران ساخته شده باشد نگاه میکنم چونکه در کشوری که آزادی بیان در هنر و غیره نیست و سانسور غوغا میکند نمیشود انتظار داشت که اثر هنری خوبی بدون سانسور رژیم بیرون بیاید. فیلم "باشو غریبه کوچک" از بیضائی ارزش دیدن دارد.باید منتظر بود حالا بیضائی در آمریکا که دیگر تیغ سانسور بر قلمش و هنرش نیست میتواند از فرهنگ عاشورائی فاصله بگیرد و برای ایران و ایرانی بنویسد؟ البته من افتخار آشنائی کوتاه با بیضائی را در سینمای تئاتر کوچک تهران در سالهای پیش بعنوان دانشجوی فیلمسازی داشتم که حرفش هیچوقت یادم نمیرود که کلی شاکی بود و میگفت جوانها بروید دنبال هر حرفه دیگری بغیر از فیلمسازی که در این کشور عذاب کشیدن است و غیره. ولی دیدیم در بین دوستان همدوره ای من کارگردان خوبی مثل جعفر پناهی هم وارد عرصه سینما شد و برخلاف فرهادی و بیضائی او از جامعه و مردم عامی و عادی فاصله نگرفته و سیستم آخوندی را به چالش کشیده تا ممنوع کارش کردند. برای من هنرمندی با ارزش است که تن به سیستم دیکتاتوری ملاها و اسلام نداده باشد و همکاری و سازش نکند. چونکه نمیتوانی هم مسلمان باشی و هم ایرانی زیرا که یک ایرانی آگاه هیچوقت مسلمان نمیتواند بشود! در ستایش عربها و عاشورا نوشتن هم میشود هنر سفارشی ساختن و سرسپرده گی برای حکومت اسلامی و نان به نرخ روز خوردن و فرصت طلبی. به امید کوتاهی دست اسلامگرایان از ایران!
۷۵۵۰۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : کلید تصحیح که ممکن است خودش پر از غلط باشد!
قصد پاسخگوئی نبود، چون مسئله ممکن است؛ به دو برخورد شخصی تعبیر شود که این برخورد شخصی می تواند؛ به دیگران ربطی نداشته باشد و باعث خستگی و یا اتلاف وقت آنان شود. اما در نکات آورده شده توسط سرکار خانم فرزانه رادمنش، مطالبی است که از ادعاهای یک فرد فراتر می رود و عمل ایشان دیگر می تواند نمایندگی یک "نوع" را بنمایش بگذارد که دیگر سرکار خانم رادمنش می شود یکی از رادمنشیان( یعنی همان رادمنش ها! اگر در قسمت بالا غلط نداشته باشم با این غلط نمره ام تاکنون می شود ۱۹ البته تا پایان با تصحیح خانم رادمنش شاید بشود منفی....). در رابطه با آورده ها در نظر ارائه شده توسط سرکار خانم رادمنش ارجمند که خود را حافظ زبان شیرین فارسی می داند اما هی کامنت کامنت می کند می توان گفت: ۱) اگر می خواستم تبلیغاتی راه بیندازم و بگویم بانوی ارجمندی به نام خانم رادمنش که سمت مادری دارد( البته گاهاً برخورد مسائل اندیشه ای فراتر از مسائل مادری می شود چون ممکن است برخورد نکردن باعث ویرانی های جبران ناپذیر شود) چگونه با ایجاد یک شأنیت خاص برای خود به مسائل می پردازد قطعاً به پای روش بکار رفته توسط خودش نمی رسید. از این بابت باید سپاسگزار ایشان بود. ۲) بایدگفت: در نظردهی( نه کامنت گذاری! چون بقول مادرمان باید زبان شیرین فارسی را حفظ کنیم که این را بحق گفته اند) نظردهنده نمی خواهد شاهکار ادبیی خلق کند! بلکه او در مدت زمانی کوتاه می خواهد؛ با توجه به نکاتی که در نوشتار و یا نظر ارائه شده، که ممکن است؛ فریبنده یا اثرات مخربی داشته باشد،عکس العمل مناسب را به تشخیص خودش ارائه دهد(البته عمل خود نقاد ممکن است قابل نقد شود) و بدین طریق نوشتار نویس و یا نظر دهنده را به چالش بکشد! همین و بس. ۳)باید گفت: با این تصحیح انشائی که سرکار خانم رادمنش انجام داده اند نشان ازاین است که ایشان باید سابقه دبیری ادبیات فارسی را داشته باشند. که باید به ایشان گفت: شاید یکی از دلایل بد نوشتن امثال اینجانب ها( یا اینجانبان) بخاطر معلمان آنچنانی یا اینچنینی باشد. البته اگر بار دیگر نظر اینجانب و شیوه غلط گیری خود را ورانداز کنی! شاید؛ حکایت همان معلمی شود وقتی برگه ها را تصحیح می کرد متوجه می شود هیچ دانش آموزی بیشتر از ۱۷ نمی گیرد! به خودش می گوید: یعنی چه!؟ چرا چنینی است؟! بعداً متوجه می شود کلید تصحیح ای که خودش تهیه کرده سه غلط دارد و..... البته امیدوار کلید تصحیح شما حداقل سه تا غلط داشته باشد! نکند خدای نکرده؛ کلید تصحیح تمامش ..... ۴) صحبت از آزادی و دمکراسی شد و ایشان ایراداتی را عنوان کرد که باید گفت: از این بابت خوشحال شدم! اگرچه ایشان با کلید تصحیح خودش نمره صفر و یا حتی منفی ....داده است اما اینکه نظر پر از غلط غلوط اینجانب (به نظر ایشان)باعث شده، ایشان برای فهمی از دمکراسی به متون کهن و نیمه کهن و دور از کهن(یعنی نزدیک) مراجعه کند و ببیند دمکراسی چیست؟ آیا شاخ و دم دارد؟ ویا اینکه آزادی چیست ؟ آیا باید با هم باشند یا نباشند! که اقدام ایشان یکی از اهدافی بوده که امثال اینجانب در پی آنند که تمرکز اکثر تحولخواهان به روی این دو واژه بیشتر شود. ۵) ایشان نصیحت گونه از اینجانب خواسته اند برو م مطالعه کنم و یاد بگیرم . که از این بابت از ایشان سپایگزارم و تلاشم همین است. اما در این نصیحت کردن یک خاطره ای به ذهن می آید: شخصی بود؛نصیحت می کرد که حتماً باید بروید مطالعه کنید! ما هم گفتیم: چشم! وبه ایشان گفتیم:حال اگر بخواهیم مطالعه کنیم چه کتابه هایی را باید مطالعه کنیم؟ ایشان عصبانی شد و گفت: من چه می دانم فقط بروید مطالعه کنید ! گفتیم: مگر خودت مطالعه نمی کنی که نمی توانی بگویی چه مطالعه کنیم!؟ گفت: نخیر مگر من بیکارم که بخواهم مطالعه کنم!. با پوزش از بزرگان طولانی شد.
۷۵۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣۹۵       

    از : فرزانه راد منش

عنوان : قوره نشده..مویز نمیتوان شد..اقا پسر!
با سلام ..
اخبار روز گرامی..ببخشید ما را که مرتبا مزاحم شما شده ایم..و سپازگزارم از محبتتان.
به کامنت گذار""امیر ایرانی""

انسان محترم..پسر جان (من نوه ئی ۱۸ ساله دارم)..ما همگی مسئولیت نگهداری از زبان شیرین فارسی هستیم،من و شما و دیگران.در ۱۰ خط نوشته شما ..نیمی از جملات با قوانین دستوری زبان فارسی همخوانی ندارد،غلط اند!

۱/ هم توسط امثال راد منشیان به سخره گرفته می شوند. !!
نام خانوادگی من ،رادمنش هست.منظور شما از نوشتن "امثال" باید جمع باشد.رادمنشیان غلط است و بی محتوا..شما باید بنویسید: امثال رادمنش ها.

۲/ه نشان از ساده اندیشی و ساده لوحانه بودن معنی می ده!
ساده اندیشیدن فعل است..من ساده فکر میکنم..من یا شما و در کل ما..افکارمان ساده است...
اما کلمه ساده لوحانه..صفت است ..بدین معنا که ادمی که ساده لوح ،زود باور است..دچار ساده اندیسیدن..میشود.این دو در کنار هم قرار نمیگیرند پسر جان ..دستو رزبان فارسی ..قواعدی دارد.بقول مرحوم شاملو..با چنین روش و ترتیبی بزودی فاتحه زبان شیرین فارسی را باید خواند!

۳/ ناشی از نبود آزادی و تمرین دموکراسی نکردن در این کشور !که متاسفانه این دو موضوع( آزادی و دمکراسی) هم توسط ..

معنا و مفهوم واژه "دمکراسی" انطور که در کتب فلسفی و لغت نامه ها ،امده است که در صدر انها تعبیر ارسطو سرامد و ریشه در تمامی این معانی دارد..چنین تعریف شده است :
حکومتی که ما را بر موازین قوانین و معادلات طبیعی،ازادانه در رشد معنوی ملت بکوشد،ما انرا دمکراسی نامیده ایم...
این معنای علمی ست ،از من بی سواد نیست..این تعریف در لغت نامه هاست..
دمکراسی سیاسی/ اجتماعی که منشاء ان در اصالت جمع است،امری ست اعتباری و نه مطلق..یا بعبارتی دیگر..عرضی ست و نه ماهوی..اقا جان!

دمکراسی فعل نیست که انسان باید "" تمرین "" کند.کشورهای نسبتا پیشرفته غربی که دارای ازادی های بیشتری از ما..هستند،بدلیل تمرین !! کردن زیاد بدست نیاورده اند.قانون اساسی کشور این ازادی ها را به ملت هایشان در طی مبارزات ملت ها،به اجبار پذیرفته و داده اند..(تمرین دمکراسی نکردن) اصولا در دستور زبان فارسی غلط است و چنین نوشته یا گفته نمیشود..دمکراسی در قانون اساسی منعکس شده و به ملت ها ارائه میشود..این امر فعلی نیست که محتاج تمرین کردن باشد..
.و اما مقصود از این نوشته:
در ما مردمان ایران زمین این حالت که نشان دهیم دیگر از همه چیز وهمه دانشی..لبریزیم،بسیار مشهود است..از نوشته شما میتوان حدس زد بقول امروزی های سالخورده""جوان انقلابید..بچه های انقلابید""
ملایان چه کردند با اموزش و پرورش این مملکت..مگر دستور زبان فارسی همانی نیست که در گذشته بود؟
مگر شما پسر جان دستور زبان یاد ندارید که اینهمه غلط نوشته اید؟
چطور میشود که از نوشتن ۱۰ خط عاجز بود...اما ادعای همطراز بودن در بحث های فلسفی و سیاسی و اجتماعی هم شد!!
من نوشته های شما را خوانده ام..شما همواره از دیگران ایراد گرفته و اظهار فضل مینمائید در صورتیکه دستور ساده زبان مادریتان را نمیدانید؟
دمکراسی را در کنار ازادی اورده اید..دو مقوله بهم پیوسطه..دو قلو را مانند دو واژه جداگانه !! اخر مگر دمکراسی تمرین کردنی ست پسر جان؟؟
مطالعه کن..بیاموز..من بی سواد با موهای سفید شرمگینم که نمیدانم..هیچ نمیدانم..این از رسوم زشت ما ایرانیان است همواره تلاش داریم خود را بالاترین..هوشمند تر از دیگران نمایش دهیم..اموختن و دانش اموزی در افتاده گی و فروتنی ست..تواضع باید داشت..اقا جان!

در اغاز پیامتان نوشته اید:
سرکارخانم فرزانه راد منش ارجمند که هیچ گونه قلمبه سلمبه گویی نداری و اجازه خویش رابا آزادی کامل به هموطنی دیگر می سپاری! خودتان بخوانید!
زبان شیرین فارسی ما ،مدیون صدها تکه کلمات و تعارفات ادبیات زبانی ماست ،
خواهش میکنم اجازه ما دست شماست!
این از همین دست ادبیات احترام و تعارفات قدیمی ست که شاید شما با اینها اشنائی ندارید..کسی ازادی خود را به دیگری نه میتواند واگذار کند و نه شدنی ست اقا پسر!
بخوان..مطالعه کن..برایت ارزوی موفقیت و ترقی میکنم هموطنم.

با تشکر از اخبار روز .
فرزانه رادمنش.
۷۵۴۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣۹۵       

    از : بابک حمیدی حمیدی

عنوان : آقا البرز...من کارتن خواب زیر پل توحیدم.
بریده باد زبانی که "زبان به کام گرفتن" را تشویق می کند،من گفتم و نوشتم:
«گاهی وقتا زبان بکام بگیریم و فکر کنیم که حتما چیزهایی هست که نمی‌دانیم،»منتهی شما پیام کلی مطلب را فدای زبان بکام بگیریم کردید؟!
آقا البرز...
وقتی دیگران امر به "زبان به کام گرفتن" می کنند،حتما دلایلی برای خود دارند که باید جویا شد که چرا ...،آنگاه پاسخ داده شده و حرف حساب را سرمه چشم باید کرد و بی اساسش را پاسخی منطقی داد.
اما در مورد همسنگ نمودند من با برخی از هموطنانو که آنها هم مثل من موجه و غرا می نویسند؛ «...،ولی برپائی حکومت مردمسالار کجا و ما کجا...»لازم است به دو نکته اشاره کنم.
نکته اول- به فرض که مزاح زیرپوستی و نیت خوانی شما درباره «چسبیده به زین و یراق قدرت دیگران» درست باشد،بااینحال این فرض محال شما که پرسش را منتفی نمی کند؟
نکته دوم -افرادِی که معتقد به دموکراسی هستند،نه تنها مشوق و معرف آزادیِ بیانند،بلکه در هنگامه عمل از منش دمکراتیک پیروی می کنند و پرسش که «بابکی» تو بر اساس چه داده هایی چنین پرسشی «برپائی حکومت مردمسالار کجا و ما کجا»را طرح میکنی؟!
نکته سوم-پرسشی که چسبیده به زین و یراق قدرت دیگران باشد شاید غرا بشود،ولی موجه که نمی شود؟!
در رابطه با دم زدن جنتی از دموکراسی هم باید بگویم،امر عجیبی نیست که باورش سخت باشد،وقتی صانعی و موسوی اردبیلی و موسوی تبریزی دم از اصلاح طلبی میزنند و پورمحمدی رادی وزارت دادگستری به تن می کند و ری شهری و دری نجف آبادی نماینده خبرگان میشود، جنتی هم...
در هرحال من به قائده بازی نظام و اعوان و انصار داخل و خارجش کاری ندارم،من یا بازی نمی کنم،یا در هر زمینی که بازی کنم،فارغ از سود و زیان و برد و باخت،با قائده بازی خودم بازی می کنم و از نام و نان و جان خود می گذرم؛ولی از ایمان و امید و آرمان و هویت و قائده بازی خودم نمی گذرم،پس مایه خوشحالی من نیست که جنتی و پسرش و هاشمی و پسرش و خزعلی و پسرش و خاتمی و داداشش و تاجزاده و فخریش و موسوی زهرای قرآن پژوهش و رهبر دوباره معظم شده ‌آنها چه سازی می زنند،من ساز خودم را می زنم؛چون اعتقاد نظری و عملی دارم که کلیت این نظام «از ب بسم اله تا یه والضالیش»دارند سازی می زنند که ساز نیست،ساز اینها نغمه ویرانی همه ایل و تبار و قوم و طایفه من بوده و هست و خواهد بود،پس ناگفته پیداست تا زمانی که جانیان و حامیان درون نظام و اپوزسیون صادراتی برون مرزیش،محاکمه و مجازات نشوند،دادخواست و اعلام جرم و اعاده حیثیت من معتبر و قابل پیگیری و حکم صادره قطعی و لازم اجراست،حتی اگر آخرین روز عمرم باشد،حتی اگر ۷ میلیارد مقابل قبله نظام نماز حاجت بخوانند و تکبیر بگویند،من محال ممکن است که ببخشم و فراموش کنم یا سَرِ تعظیم خم کنم و زبان به اِکرام بگشایم.امت و ملت ایران هم مختارست که آن کند که داند و خواهد.

تاریخ : سه شنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹
۷۵۴٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣۹۵       

    از : بابک بابک حمیدی حمیدی

عنوان : آقای معمار ...
شکست سیاست آرمانگرایان در ایران و جهان،ربطی به نفس آرمانگرائی ندارد،البته میدانم که دوره آرمانگرایی دیگه سراومده و دِمُدِه شده؛بااینحال من فکر می کنم در زمانه ای که زیست نباتی سکه رایج بازارست،سیاست آرمانگرائی حافظ اصل و اساس و دوام پر ثمر زندگیست و نبودش حفره و خلائیست در عمق جسم و جان آدمی؛در غیاب آرمان و آرمانگرایان است که امروزه روز سونامی بی عدالتی حریف می طلبد.
در اینکه وجود نهادهای مدنی وتلاش کنشگران باعث گشودن زمین دومی میشود،بحثی نیست،ولی نتیجه عینی و مملوس این بار سنگینی که کنشگران حمل کرده و میکنند را در کجای این جامعه طاعون زده باید به تماشا نشست،خرداد ۹۶ بیست سالگی اصلاحات و جامعه مدنی است،حالا یه نگاه به جامعه و وضعیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مردم عام و خاص آن بکن!
من فکر میکنم اگر در اصالت کنشگران و فعالین مدنی و انجوهای جورواجور شک نکنیم و عملشان را ملاک تشخیص قرار دهیم،باز با واقعیت دردآوری مواجه می شویم که جگرسوز است.
اگر امروز انصار حزب الله چنان دستش باز نیست که بطور علنی سینه چاک کند و مسئولیت اسیدپاشی در اصفهان و بالا رفتن از دیوار سفارت عربستان را بعهده بگیرد،این ربطی به حضور و عملکرد و کارایی کنشگران و فعالین مدنی ندارد،خط و مشی و سیاست نظام اینچنین اقضاء میکند،وگرنه اگر عمل کنشگران ثاثیر بسزایی در روند مناسبات جاری داشت ما بعد از بیست سال نباید شاهد اسیدپاشی و بالا رفتن از دیوار سفارت عربستان،آنهم در دولت «بلانسبت» تدبیر و امید باشیم
بنابراین می توان گفت که امثال دولت آبادی ها و مصاحبه کنندگان با ظریف و اسکار آورندگان،خواسته و ناخواسته در مسطح کردن زمین یکطرفه خفقان سهیم بوده اند و بهره مند...
باسپاس.
۷۵۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣۹۵       

    از : بابک حمیدی حمیدی

عنوان : آقای شاملو...امیر نادری و انتخابات ؟
من از این موردی که شما اشاره کردید کاملا بی اطلاع هستم،اینکارهاا اصلا به امیرنادری نمی داد.
پیشنهاد دادی که راه به روی یکسری زود نبندیم و شاید احتیاج به زمان بیشتری دارند،ولی خیلی زود راه بر بیضایی بسته ای.
من محسن مخلمباف به فرهادی ترجیح میدهم،ولی کتمان نمیکنم که ناخن شکسته بهرام بیضایی را با همه مدعیان بنام سینمای ایران عوض نمی کنم؟!
آنکه گفت آری و تولید انبوه کرد کیمیایی بود و آنکه گفت نه،بهرام بیضایی بود که در عینِ توانایی در مدت ۱۷ سال فقط سه فیلم ساخت و همسرش بازی کرد و تعطیل.من که از فکر و عمل این زن و شوهر کلی استفاده کردم.
پیشنهاد میکنم اگر امکانش داری حوصله کن و سر فرصت وقتی همه خوابیم بیضایی راببین...ضرر نمیکنی.
باید به شما می گفتم که گفتم،تصمیم با شماست.
۷۵۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : سخنی با یک هموطن
سرکارخانم فرزانه راد منش ارجمند که هیچ گونه قلمبه سلمبه گویی نداری و اجازه خویش رابا آزادی کامل به هموطنی دیگر می سپاری! می توان گفت: این روش شما و امثال شما که خود را سخت نگران ودلسوزِ زنان بی پناه و .......... می نمایانید می تواند یکی از بی مسئولیت ترین روش های جاری در این مملکت بوده باشد، که نشان از ساده اندیشی و ساده لوحانه بودن معنی می دهد! که یک فرد با این درک از مسائل ، با یک شعار، در پی دیگران خواهد دوید(متاسفانه تجربه های تلخ تاریخی از این نوع روش بسیار داریم) که این روش دویدن احساسی و فریب خوردگی یکی از بلایای این سرزمین بوده که این را می توان ناشی از نبود آزادی و تمرین دموکراسی نکردن در این کشور !که متاسفانه این دو موضوع( آزادی و دمکراسی) هم توسط امثال راد منشیان به سخره گرفته می شوند. باید گفت: در رابطه با نوع عملکرد و خواسته امثال سر کار خانم رادمنش که نوعی فداکاری جان دادن از دیگران مطرح است، پرسشی مطرح است: چرا تاکنون خود امثال ایشان سرو مرو گُنده در حال شعار دادن هستند!؟
۷۵۴۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۵       

    از : فرزانه راد منش

عنوان : فرهیختگان کجایند ، نویسنده مقاله؟
داشتم مروری میکردم بر نوشته ها..نظرات ارائه شده...
اول اینکه اصولا نویسنده مقاله هیچگونه عکس المعلی نسبت به نقطه نظرات ،نشان نداده اند..امروزه هر شخصی میتواند تصویری و نامی و مقاله ئی تهیه نموده و به یکی از سایت ها،بفرستد.
چنانچه منظور و مقصود از بحث و تبادل نظر در باره مسائل،همفکری و "تبادل نظر..همفکری" ست که خب طبیعتا شما یا من وقتی مطلبی را میفرستیم،در مقابل پرسش و یا عقاید مختلف ،نظر میدهیم،در بحث شرکت میکنیم و میاموزیم و اموخته میگردیم...
اصولا معلوم نیست این نویسنده وجود خارجی دارند یا خیر..زیرا سوال شده از ایشان که فرهیخته گان ما چه کسانی هستند..؟ایا شما میشناسید تعدادی را که این جا نام ببرید؟
یکی از کامنت گذاران چنین نوشته است ،خوب دقت کنیم:

سیاست آرمانگرایانه دارای وجوه مشترکی هستند چه کاپیتالیست باشد چه کمونیست چه داعشی باشد چه سکولار چه فاشیست باشد چه معتقد به جهان وطنی باشد!!!!

البته به : حضور اقای حمیدی نوشته اند...
از ایدئولوژی و سیاست ارمانگرایانه صحبت میشود اما از "فرد،شخص(کمونیست..کپیتالیست..فاشیست!!) استفاده میگردد!!
در حالیکه :کمونیسم،کاپیتالیسم و فاشیسم به مثابه ،ایده و عقیده سیاسی..استفاده میشود و نه کسی که دارای ان ایده و عقیده است!
کلمه :داعشی..یعنی چه؟ ایا این لغت بتازه گی وارد لغت نامه واژه های سیاسی
شده است؟ که ما نمیدانیم..
و یا کامنت گذار دیگری بنام"البرز"چنین مرقوم فرموده اند:

آقای حمیدی گرامی، وقتی برخی از هموطنانمان به روش و سیاق شما دیگران را به "زبان به کام گرفتن" تشویق می کنند.
و برخی دیگر از هموطنان با چسبیدن به زین و یراق قدرت دیگران را وادار به "زبان به کام گرفتن" می کنند.
آنوقت صد البته بسیار موجه و غرا مانند شما میتوانند بنویسند؛

من بی سوادم..نمیفهمم معنای این دو خط را ..
کلمه "کام " معمولا در رابطه با هم اغوشی دو جنس مخالف ،استفاده شده و میشود.
در ادبیات ما،که چنین است.من وقتی قطعه شعر زیبائی میخوانم ، قطعه موسیقی زیبائی میشنوم و یا یک تعریف پر مغز و زیبائی در رابطه با مسائل اجتماعی/ سیاسی میخوانم..نمیتوانم از کلمه "کام" استفاده کنم..بگویم از فلان قطعه زیبا..کام گرفتم؟..جمله مسخره ئی ست در این فرم..زبان به کام..چه معنا و مفهمومی دارد اقای نویسنده؟( زبان به بهره جوئی؟ زبان به کام گرفتن؟ زبان به لذت بردن؟)
"زبان به کام گرفتن" یعنی چه؟
یکی از نویسنده گان این مقاله به من بی سواد مفهوم کند معنای این نوشته ها را..چسبیدن به زین و یراق قدرت دیگران...روش و سیاق؟..خب اخر لپ کلام و مطلب چیست و چه چیزی را میخواهی برسانی ؟

چه دردی ست این همه فاصله ..چرا ما نباید بتوانیم رک و رو راست بی پرده پوشی..بدون کنایه و دو پهلو..با هموطنانمان،با یکدیگر دوستانه به صحبت بنشینیم..چرا راستی؟
بقول ان نازنین ، سهراب "ساده باشیم ،چه در باجه یک بانک..و چه در زیر درخت..چه در فرنگ و چه ..و چه!
حالا از اقای نویسنده مقاله که معلوم نیست وجود خارجی دارند و یا خیر باید پرسید..ایا من بی سواد..و نویسنده گان این ادبیات ..جزو فرهیختگان جامعه فرهنگی ایرانی هستیم؟
شما ئی که کلی گوئی میکنید..از پس یک مشت واژه های سیاسی و اجتماعی..بدون اینکه به زبان ساده فارسی منظور و مقصود خود را برسانی..همه مانند شما در سطح فرهیختگی که نیستند..مانند من هم بی سواد کم نیست..چرا وقتی سوال شد از شما..پرسش را بی پاسخ گذاشتید اقا..سرور..؟
باراباس..اسپارتاکوس..کاوه اهنگر..کجائید که بداد خیل عظیم پا برهنه گان ..بشتابید؟
غارت شده گان جهان متحد شوید!
ما ایرانیان خود،خویشتن را ،جوهر خود و ملت خود را،فرهنگ و عادات و اداب و اخلاق خود را بهتر از هر کسی دیگر میشناسیم ! ما میدانیم چه داریم و چه نداریم..میدانیم سیرت ما و منش ما در زندگی های شخصی مان..خانواده گی مان..اجتماعی .و..و غیره..چه معجونی ست..!
هیچ هنرمندی مانند سهراب و اخوان ،منش و جوهر ملت ما را در شعر ،نمایان نساخته است!
من نمیدانم که میتوان بعد از برداشته شدن مقاله از صفحه نخست سایت،نوشته ئی فرستاد..اما از اخبار روز خانمها و اقایانی که مدیریت این سایت را دارید.سپازگذارم..کار شما دوستان همین که هموطنان گرامی در این جا بتوانند با هم به گفتگو درایند..ارزشمند و باقیست.
با تشکر و احترام
رادمنش.
۷۵۴۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : محمدرضاشاه پهلوی موجباتِ انقلاب اسلامی را فراهم آورد...
آقای حمیدی گرامی، وقتی برخی از هموطنانمان به روش و سیاق شما دیگران را به "زبان به کام گرفتن" تشویق می کنند.
و برخی دیگر از هموطنان با چسبیدن به زین و یراق قدرت دیگران را وادار به "زبان به کام گرفتن" می کنند.
آنوقت صد البته بسیار موجه و غرا مانند شما میتوانند بنویسند؛ «...،ولی برپائی حکومت مردمسالار کجا و ما کجا...»

آقای حمیدی گرامی، افرادِ معتقد به دموکراسی مشوق و معرف آزادیِ بیان هستند، و نه مُبلغِ زبان به کام گرفتن. شاید باورت نشود، اگر که بگویم؛
- امروز امثالِ آقای شیخ احمد جنتی هم دَم از دموکراسی می زنند. اما قاعده ی بازیِ دموکراسی ایشان چنین است، فردی مانند ایشان که کمترین آراء مردم را بدست آورده مهمترین مشاغل را در دست می گیرد.
- یا آقای رضا پهلوی که ابوی ایشان محمدرضاشاه پهلوی موجباتِ انقلاب اسلامی را فراهم آورد، امروز چنان گرم و گیرا از دموکراسی حرف می زند، ، که گویا ابا و اجداد ایشان پایه گذاران دموکراسی در ایران بوده اند. اما تا چیزی در باره ی جنایات ابوی ایشان گفته شود، رو ترش کرده و چنان وانمود می کند، که گویا به قدیسی توهین شده است.

خودم را وکیل مدافع آقای فرهای نمی دانم، اما همچنان بر این نظرم که هدف ایشان نه تنها سقوط نادر و تباهی سیمین ایرانیان نبوده، بل ایشان به دنبال به چالش کشیدن کوچکترین واحد جامعه یعنی خانواده از منظری دیگر بوده است.
۷۵۴۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۵       

    از : بابک حمیدی حمیدی

عنوان : به دوستان منعکس کننده نظرات.
با درود.
بابک حمیدی حمیدی که من باشم،از تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۹۵رسما از یک خواننده خاموش سایت اخبار روز،به کاربری تبدیل شده است که نسبت به آنچه میخواند؛واکنش نشان می دهد و به قدر فهم و درک و توانش،درصدد آنست که در مقام نظر به عقلانیت و در مقام عمل به آرا خود و دیگری احترام بگذارد و با پذیرش تفاوت آرا،با پرسش و ارجاع و استدلال،ضمن حفظ پرنسیپ های رایج اخلاقی که آمیخته با جنس و جوهره روشنفکریست،فضای بحث و گفتگو را گسترش داده تا با خطیب و مخاطب به درک متقابل برسد.
لازم به ذکرست که من سر درست و غلط نظرات «اغلب چالشی»خود با کسی بحث جدلی و اقناعی نکرده و نمی کنم،حرف و نظر و بحث من نظریست،چرا که متعقدم بحث جدلی و اقناعی،نهایتا به واکنش حسی که نامعقول است و هیجانی که نامقبولست،ختم بخیر می شود و فرصت محدود و کمیاب بحث و گفتگو و تعمق و کشف و فهم نابود می شود،که این امر خواسته و نیاز افکار من نبوده و نیست.
الغرض...
از شما انتظار می رود که جهت حفظ و تحکیم و بهبود فضای موجود،در بزنگاه های مختلف با نقد نظرات ارسالی،مانع ریزش کاربران شوید و با انتقاد و توصیه و پیشنهاد و ارائه راهکار،سطع کَمیِ و کِیفیِ نظرات ارسالی را ارتقاء دهید.
باسپاس فراوان از شما.
۷۵۴۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست