یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بر ما چه رفته است؟ (۱) - کوروش گلنام

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : یاسمین ایروانی

عنوان : اقای پالیزیاینجور مزخرف گوئی برای ملت ایران و ما که در ایران هستیم فاجعه هست
من تعجب میکنم چگونه بعضیها اینقدر پررو هستند که علنن میگویند باید امریکا به ایران حمله نظامی کند و تحلیلشان اینه که مردم در برابر امریکا مقاومت نمیکنند چون اهل مبارزه نیستند.اقای پالیزی عزیز ماهی چقدر میگیری که این حرفا رو میزنی. مگر جان ادمیزاد فلان مقدار کالای بی ارزش هست که صحبت از تلفات کم میکنین. اقا جان خجالت بکشین این حرفا چیه که میزنین. مثل اینکه همه کس وکارتون در پناه رئیس رئسای خارج از کشور هستن که ترسی از مرگشان ندارین و هرکس دیگه ای مرده از نظر حضرتعالی اشکالی نداره. اقا اینجور مزخرف گوئی برای ملت ایران و ما که در ایران هستیم فاجعه هست.
۱٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : جناب پالیزی, متاسفانه برای کسانی که حمله نظامی و جنایت را بر علیه مردم ایران تبلیغ میکنند هیچ نامی به جز نوکری جنایتکاران بیگانه نمیدانم
اقای پالیزی مشکل شما ندانستن نیست.مشکل من هم این نیست که یکی(طرفدار سیستم امریکا ) بگوید سیستم کشورمان باید دوست امریکا باشد ویکی هم بگوید باید با کوبا دوستی داشته باشیم.مشکل من با شما تبلیغ جنایت است که شما دکانی را برای حمله امریکا به میهنمان باز کرده اید.شما که مردم ایران را ترسو میدانید میخواهید رژیم عوض شود برای چه کسانی. امثال شما ها در تاریخ ایران زمانی به پیشواز مغولان رفتند و زمانی نیز به پیشواز عربها.در ضمن چرا سران حکومت ایرانی نیستند چون جنایتکار هستند پس ایرانی نیستند?نه اقا انها با جنابعالی هیچ فرقی ندارند یکی خودش جنایت میکند و شما هم چون دستتان کوتاست دست بدامان جنایتکاران جهانی مثل جورج بوش میزنید تا بیایند مثل عراق کشورمان را نابود کنند و مردم بیگناه را بکشند.من متاسفانه برای شما که جنایت را بر علیه مردم ایران تبلیغ میکنید(چیزی که حتا فاشیستها هم رسما اینکار را نمیکنند) اسمی جز نوکری برای جنایتکاران بیگانه نمیدانم اگر شما لغت مناسبتری سراغ دارید بفرمایید تا ما هم بدانیم که به طرفداران غداره بندان جهانی که دستشان به خون بیگناهان الوده است چه باید گفت.در ضمن مشکل رژیم اسلامی ایران (برای مردم خودشان ) بیشتر از رژیمهای دیکتاتوری و قرون وسطی عربستان نیست. شما که بقولتان به عنوان شهروند جهانی خواستار حمله نظامی به ایران هستید خیلی از ادمکشان اسلامی بهتر نیستید.
۱۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣٨۷       

    از : R یک مارکسیست

عنوان : نوکران امپریالیزم
امثال م.پالیزی ها در خاورمیانه کم نیستند. اما م.پالیزی های ایران یک فرقی با انواع افغانی و عراقی خود دارند. خصیصه مشترکشان بی شک خیانت, نوکری امپریالیزم و دریوزگی است اما خصیصه ای که نوع ایرانی را از دیگران متمایز می کنه تمایل به جنایت آنها است. اگر امثال کرزای ها و مالکی ها و سیستانیها و چلبی ها نمی دانستند که توحش امپریالیزم چه بر سر خلقها می آورد, م.پالیزی می داند چرا که می بیند در افغانستان و عراق چه می شود. پس حمایت از جنگ توسط او, مجاهدین, سلطنت طلبان و کمونیستهای کارگری جز نشان دادن ماهیت حنایت کارشان چیز دیگری نیست.

م.پالیزی تمام ویژگی خود را مبنی بر ترسو بودن به خلق ایران نسبت می دهد و نتیجه می گیرد که مردم ایران اهل قیام نیستند. جناب بی سواد, خلق ایران در کمتر از صد سال دو انقلاب بزرگ را انجام داد. ملی شدن صنعت نفت و بیرون انداختن امپریالیزم انگلیس را در کارنامه خود دارد. حماسه قیام ۳۰ تیر ,حماسه سیاهکل و... بخش از مبارزات این خلق است.

اما نوشته اید که در حال حاضر بیگانگان بر میهن ما حکومت می کنند. این سخنان اولترا ناسیونالیستی چندش آور است. نه خیر این جانوران حاکم در ایران همه ایرانی هستند فقط توسط امپریالیزم محبوب شما تربیت شدند و به جان ما انداخته. خدا را چه دیدید؟ شاید هم یک روز شما را به جان ما انداختند! اما ما مردم ایران اهل مبارزه هستیم .
۱۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣٨۷       

    از : یک هم نظر

عنوان : موافقم
آقای گلنام با حرفات موافقم.
ای کاش ایمیل خود را هم می نوشتید تا علاقمندان تماس بگیرند و طرحی نو در اندازند.
۱۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣٨۷       

    از : م - پالیزی

عنوان : خضر راهی کو؟
جناب کیانی گرامی:
با سپاس از اظهار لطف مکررتان! به این نگارنده، اجازه می خواهم یادآور خاطر مبارک شوم که مدت ۳۰ سال است، بیگانه، میهن شما را در اشغال خود دارد (یا شما نظر دیگری دارید؟) و شما تازه آی دزد! آی دزد! گویان، انگشت خود را بسوی دیگر بیگانگان نشانه رفته اید.
از من بگذرید که بیگانه پرست و حقوق بگیر و نوکر اجنبی ام و منتظر نشسته ام تا ملت ایران راه را صاف کند و من پشتک زنان خود را به ایران رسانیده، تمامی حلوا را یکباره و به تنهائی بخورم، بفرمائید شخص جنابعالی چه راه حلی در برابر طاعون اسلام در ایران بنظر مبارکتان می رسد تا شاید دستکم سایر بیگانه پرستان (اگر وجود داشته باشند) شرم کنند؟ آیا خطر ویروسی بعنوان اسلام هرگز طی این سالیان ذهن شما را به خود مشغول داشته؟ آیا به این اندیشیده اید که هر یک روز ادامهء نظام اسلامی در ایران، بقول آخوندها، «مهلک نسل» است و صدماتی که به روح و جسم و اخلاق نسل جوان این کشور می زند و زده با هیچ فاجعهء دیگری قابل قیاس نیست؟ آخر از «میهن» «میهن» و «وطن در خطر است» و...... گفتن هم که آبی گرم نمی شود که اگر می شد باید تا کنون شده بود.
ضمناً جنابعالی و نیز هر فرد دیگری مختار است اگر مشکلی بنام «ایران اسلامی» را قبول داشته باشد، بی هیچ اگر و امائی راه حل یا راه حل هائی را که به نظرش می رسد، اگر صلاح دانست با دیگران در میان بگذارد و جنابعالی هم از این قاعده مستثنی نیستید. بنابر این مشکلی نیست که شما لزوماً جهان را بگونه ای نبینید که من می بینم.
شاد و پیروز باشید.
۱۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣٨۷       

    از : مزدک خرمدین

عنوان : برما چه رفته؟
درود برشما باد.باید از جایی شروع کرد .من هم با نظر شما موافقم و هم با نظرات خشایار.در حقیقت هردو لازم و ملزوم یکدیگرند.باید افراد وطن پرست و دمکرات و خواهان سکولاریسم و حرمت انسان گرد هم ایند و از خود شهامت و اراده نشان دهند.تاریخ ما پراز چنین حوادثی بوده و همیشه مردمانی دلیر و میهن دوست سر براورده اند. نسل ما که بقول دوستمان کورش در بوجود اوردن این اوضاع بی تقصیر نیستیم حتی اگر نااگاهانه به جمع پیوستیم نمی توانیم و نباید تا ابد به خودخوری بپردازیم.بلکه باید بادادن امید به نسل جوان و پرانرژی امروز وبا گذشت و جوانمردی دوباره پا بمیدان بگذاریم.ما توانستیم انقلابی عظیم را برپا کنیم اکنون نیز باید نشان دهیم که میتوانیم دوباره امید را به ایران زمین و مردمانش برگردانیم.باید برخاست و پا درراه گذاشت خود راه راهنمای ماست.تنها صداقت و اعتماد به پیروزی مارا به مقصد خواهد رساند.
۱۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : اقای پالیزی ,جورج بوش دستش به اندازه کافی به خون بیگناهان اغشته است و فکر نکنم به تقاضای نوکرانش برای حمله به ایران پاسخ مثبت دهد
نوکری برای بیگانگان و تقاضای بمباران کشورمان از طرف امریکائیان و یا شهید شدن در راه اسلام ناب حکومت اسلامی دو روی سکه خیانت به میهن است.اقای پالیزی خیلی برایتان متاسفم که اربابانتان به حرفهای نوکرانی مثل شما اهمیتی نمیدهند.ادم مجبور نیست یا نوکر بیگانه باشد و یا نوکر حکومت اسلامی و انهم به قیمت نابودی انسانهای بیگناه.بین جنایتکاران تفاوتی نیست. جنایتکار خوب و جنایتکار بد وجود ندارد , نوکری ُ تبلیغ برای هرکدام خود جنایت دیگری است بر علیه بشریت و مردم میهنمان
۱۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣٨۷       

    از : خشایار رخسانی

عنوان : ویرایش چند فراز (جمله)
با پوزش باید که چند لغزش نوشتاری را که هنگام نوشتن پیش آمده اند بزودایم.
۴) از آنجا که ایرانیان برونمرز درد و بدبختی مردم درونمرز را سُهش (احساس) نمی کنند که باید برای ادامه زندگی اندامهای بدن خود و یا خود را بفروشند، و یا برای یک تکه نان باید شب و روز سگ دو بزنند، و از آنجا که نبود آزادی و گرسنگی، پرسمانِ ایرانیانِ برونمرز نیست، که در اروپا در آسایش و بهزیستی می زیند، هیچکدام از برنامه های پیشنهادی نیروهای ساستاریک (سیاسی) در برونمرز پاسخگوی نیازهایِ مردم ایران در درونمرز نمیباشند. چونکه این برنامه ها از روی نیاز گردآوری نشده اند ، بلکه از روی شکم سیری و بی نیازی نوشته شده اند.
۵) امید به اینکه ایرانیان برونمرز بتوانند خود را در پیکرِ یک اپوزیسیون دمکرات سازماندهی کنند و به سرگردانی و تباه شدن نیروها پایان دهند ، بسیار کم میباشد. زیرا برای انجام این کار باید انگیزه ای وجود داشته باشد تا بتواند دگراندیشان و ایران دوستان را در راه نهادینه کردن اپوزیسیون اندرکشد ( جذب کند). سُهش (احساس) میهن پرستی میتواند انگیزه باشد ولی گیرا و بسنده (کافی) نیست. ایرانیان برونمرز هم از دمکراسی و آزادی برخوردارند و هم از بهزیستی. از اینرو در برونمرز انگیزه ای برای ایرانیان در سازمان دادن خود برای رسیدن به آزادی و دمکراسی وجود ندارد. این فراپرسش مردم ایران در درونمرز میباشد.
۱۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣٨۷       

    از : خشایار رخسانی

عنوان : کالبدشکافی "ما"
جناب آقایِ کورشِ گلنام،
با سپاس از شما که تلاش کرده اید با نوشتارِ خود این فراپرسش (مسئله) سرنوشت ساز را واکافته (تجزیه و تحلیل کرده)که "بر ما چه رفته است".
شوربختانه نوشتارِ شما از درونمایه تازه ای برخوردار نیست؛ نه پیام نوییِ در بر دارد و نه رهنمودی برایِ در انداختنِ برنامه ای نو. همان بازگویی ها و گفتآوردهایِ (بحث های) واگفته شده (تکراری) که در ازنانیِ سی سالِ گذشته همچنان به روز میشوند، بدون اینکه پیامی نو دربر داشته باشند.
۱) نخست اینکه شما از فلج بودن اپوزیسیون دل نگرانی میکنید؛ راستی این است که در ازنایِ سی سالِ گذشته با وجود تلاش هایِ فراوانی که برای ساختن یک نیرویِ دمکراتِ جایگزین (اپوزیسیون) انجام شده است، به پاسِ چرایی ها و انگیزه هایِ گوناگون، که در جای خودش و در سخنِ دیگر به آن خواهم پرداخت، این نیرویِ دمکراتِ جایگزین بوجود نیامده است. آشکارا ، هستند سازمان هایِ دمکراتی که با داشتنِ چند هموند (عضو) ابراز وجود کرده اند، ولی بیشتر این سازمانها نه برنامه ای برایِ جایگزینیِ یک دولت و نه برنامه ای برای سررشته داری و اداره یک کشور گردآوری کرده اند (تنظیم کرده اند) و نه آنچنان نزدِ ایرانیان پرآوازه هستند که بخواهند مردم گوش به فرمان و یا فراخوان هایِ آنها باشند. و از اینرو این سازمانهای برونمرزی نمی توانند نماینده آوایِ آزادیخواهی و پتکارشِ (اعتراض) مردمِ ایران در پیکار با سامانِ خودکامگی ملاها باشند. رویهمرفته اپوزیسیونِ دمکراتی که بخواهد در نبردگاه ساستاریک (سیاسی) ایران ارزاندام کند، وجود ندارد. از سازمان مجاهدین نمی خواهم سخنی بگویم، زیرا که بدون رودر بایستگی باید که خَستُو کنم (اعتراف کنم) که اگر من در دو راهیِ گزینشِ بینِ دو سامانِ خودکامهِ"مجاهدین " و یا ملاها قرار بگیرم، من ملاها را برخواهم گزید. به این فرنود (دلیل)، نخست اینکه ملاها دورهِ اوگِ (اوج) کشتارِ همگانی را در پشتِ سر دارند و دوم اینکه جیب هایشان نیز پر از پول است. کشور دیگر بازکردِ (تکرار) این چنین دوره ها یِ پر آ شوبی را برنمی تابد. که این بار کارگردانِ آن مجاهدین باشند با آماجِ اجرایِ "اسلام ناب توحیدیِ دیگری".
۲) شما دگراندیشانِ برونمرز را نکوهیده اید که با گردآمدن در کنفرانس ها زمان را به بیهودگی میگذرانند و به بیراهه میروند. اگر چکیده این نوشتار بیانِ دلنگرانیِ شما از نبودنِ برنامه ای شایسته برایِ برونرفت از آشفتگی ساستاریک در ایران باشد، مهروزانه مرا رهنمایی فرمایید که سوایِ کنفرانس دادن برای گردهمایی ایراندوستان چه راهی را شما پیشنهاد میکنید که دگراندیشان و ایراندوستان بتوانند به کمک آن کارسازتر (موثرتر) برای پیدا کردن راهکاری درخور در راستایِ گذر از آزرنگ (مصیبت) کنونی در ایران، به رَمِشِ اندیشه (تبادل نظر) بپردازند.؟
۳) با دستکش سفید بر دست نمی توان ملاها و چگالی (کثافتی) را که آنها در ازنای سی سال گذشته ازخود برجای گذاشته اند، از ایران زدود و همزمان بیوسید (انتظار داشت) که دستکش سفید بماند. آزادی همانندِ هر کالایی هزینه درخواست میکند؛ هزینه آزادیِ ایران آماده بودنِ برایِ گذشتن از جان میباشد، بخشیدن سرمایه مینویی (معنوی، با اندیشه و زمان) و سرمایه پولی است. تنها با بیرون دادن نوشتار و گله کردن از زمین و زمان که کاری از پیش نمی رود. آنکه در راه آزادیِ ایران گام برمیدارد باید که آماده پرداختِ هزینه آن نیز باشد.
۴) از آنجا که ایرانیان برونمرز درد و بدبختی مردم در برونمرز را سُهش (احساس) نمی کنند که برای ادامه زندگی یا باید اندامهای بدن خود و یا خود را بفروشند، یا برای یک تکه نان باید شب و روز سگ دو بزنند، و از آنجا که نبود آزادی و گرسنگی، پرسمانِ ایرانیانِ برونمز نیست، که در اروپا در آسایش و بهزیستی می زیند، هیچکدام از برنامه های پیشنهادی نیروهای ساستاریک (سیاسی) در برونمرز پاسخگوی نیازهایِ مردم ایران در برونمرز نمیباشند. چونکه این برنامه ها از روی نیاز گردآوری نشده اند ، بلکه از روی شکم سیری و بی نیازی نوشته شده اند.
۵) امید به اینکه ایرانیان برونمرز بتوانند خود را در پیکرِ یک اپوزیسیون دمکرات سازماندهی کنند و به سرگردانی و تباه شدن نیروها پایان دهند ، بسیار کم میباشد. زیرا برای انجام این کار باید انگیزه ای وجود داشته باشد تا بتواند دگراندیشان و ایران دوستان را در راه نهادینه کردن اپوزیسیون اندرکشد ( جذب کند). سُهش (احساس) میهن پرستی میتواند انگیزه باشد ولی گیرا و بسنده (کافی) نیست.
تازه اگر سازمانهایِ دمکرات در برونمرز بتوانند با گذر از هفت خوانِ رستم به دورِ چرخگردِ (محور) خواستهایِ کمینهِ (حداقلی) دمکراتیک با هم کنار بیایند، در فرآیندِ پی ریزی اپوزیسیون دمکرات ایران با پرسمانی که در پی میآید رودر رو میشوند. نهادی که بخواهد در خاستگاهِ (مقام) اپوزیسیون ابرازِ وجود کند، همانند یک بنگاه دا و ستد میباشد که کار آن زمانی شکفته و گسترش مییابد که مردم به آن روی بیاورند. مردم نیز زمانی به یک بنگاهِ داد و ستد روی میآورند که از آن سود ببرند. نخست هموندهایِ نهادی (اصلی) باید بتوانند با از خودگذشتگی، این بنگاه را چندگاهی سرِ پا نگه بدارند تا بتوانند با فراپراکنی و فرارسانی (تبلیغ) آماج خود، اَگُمانی (اطمینان) و اَپَستام (اعتماد) مردم را بدست بیاورند؛ مردم باید که باور کنند که با پیوستن و سرمایه گذاری در این نهاد، آینده خود را بیمه میکنند. برای فراسانی آماج، اپوزیسیون به بنگاه سُخنپراکنی و رسانات گروهی نیاز دارد که بتواند بکمکِ هموندانِ کاردانی که نیاز پولی آنها برآورده شده است (همچون کارمندانِ یک بنیاد)، به روشنگری مردم بپردازد تا اَگُمانِ آنها را بدست آورد.
۶) رویهم رفته اپوزیسیون دمکرات ایران میتواند بر چهار ستونِ استوار شود:
نخست) برنامه خردورزانه بدور خواسته های کمینه دمکراتیک، دوم) هموندانِ (اعضا) کاردان و از خودگذشته، سوم) سرمایه های پولی، چهارم) سرمایه های مینویی (معنوی، پشتیبانیِ مردم).
۷) در پاسخ به آقای م-پالیزی باید بگوییم که نخست: داوشِ (ادعا) ایشان بر این پایه که " ایرانیان مردم مبارزی نیستند، " درست نمی باشد. منش درافتادن با ستم و برنتابیدنِ بیداد پیش از اینکه منش یک ملت باشد منشی خودویژه (شخصی ) میباشد. و اندازه آن به بردباری آدمها بستگی دارد. اگر که شما به پایمردی و پایورزی (مقاومت) ایرانیان در برابر تازیان عرب اَندید و شک دارید ، شما را به خواندن نسک (کتاب) دوقرن سکوت نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب باز میبرم (ارجاع میدهم).
دوم: در پَتکارِش (اعتراض) به سامانِ خلیفه گری اسلامی و فرهنگ اسلامی که ملاها سی سال است که میخواهند در ایران نهادینه کنند؛ کاری که تازیان در به انجام رساندن آن ناتوان ماندند، نه تنها ایرانیان از اسلام رویگردان شده اند، بلکه گروه گروه به دین راستین خودشان که دین بهی زرتشت باشد روی میآورند. پرسمانی که ملاها با پَرخیدَن (اشاره) به آن نگرانی خود را هر روز بر سر منبرها هویدا (آشکار) میکنند.
۱۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣٨۷       

    از : م - پالیزی

عنوان : گذار بر ظلمات!
جناب گلنام گرامی:
من همواره با مطالعهء مقالات شما، نگاه و رویکرد خیرخواهانه و علاقمندتان را نسبت به مسائل ایران ارج نهاده خود را در خطوط کلی، همفکر و هم نظر با شما دیده ام. اما بویژه پس از تجربهء طرح نافرجام رفراندم به مرحلهء دیگری اعتلاء یا سقوط کرده ام
و آن این است که:

۱- به این نتیجه رسیده ام که مردم ایران (که من خود را غیر ایرانی نمی دانم) اهل مبارزه و درگیری نیستند و نیستیم و خود را با هر شرایطی (هر چه که باشد) تطبیق می دهند و می دهیم. هنوز نتوانسته ام بفهمم که این خصوصیت ویژهء ما مردم ایران است یا مردم کشورهای دیگر هم در شرایطی مشابه، به همین نحو عمل می کنند. اما نمونه های تاریخی فراوانی (حملهء اسکندر، حملهء اعراب، حملهء مغولان، جنگ های ایران و روس، تن دادن به دیکتاتوری شاه، پذیرش سی سالهء رژیم اسلامی.....) همگی مرا به این باور می رسانند، که اگر چنین خصوصیتی، همگانی و جهانشمول هم باشد در مورد ما ایرانیان از چشمگیری بیشتری برخوردار است.

۲- نمونهء آلمان هیتلری و رویکرد مردم آلمان که گویا (روی گویا تأکید دارم)حتا پس از برچیده شدن بساط هیتلر هنوز تا ۹۰ در صد هوادار آن رژیم بودند، مرا نسبت به نسل بشر بدبین می سازد، زیرا اگر ملتی با فرهنگ و تمدنی همچون ملت آلمان حدود ۷۰ سال پیش، هنوز تن به رژیم نازی ها داده باشد و با خاتمهء آن هم کماکان برای سالیان دوستدار آن رژیم بوده باشد، پس وای به حال ما.

۳- استمرار ۳۰ سالهء رژیم اسلامی در ایران و درآمد هنگفت نفت بویژه طی سالیان اخیر، سبب پیدایش قشری اجتماعی در ایران شده که منافع اقتصادی آن در حفظ و ادامهء رژیم اسلامی ست. ضمن آن که اقشار وسیعی از مردم عادی، بسبب تداوم سی سالهء رژیم اسلامی، تحت تأثیر ویروس هول انگیز اسلام، مذهبی شده اند و سخن از زیارت میلیونی چاه جمکران، افزون بر زیارت رضا و معصومه و صدها امام و امامزاده و ضریح و حرم در میان است.

۵- رژیم اسلامی سال هاست محدودهء یک مشکل ملی را پشت سر گذاشته و بصورت مشکلی بین المللی در آمده است. اگر ما مردم ایران به هر دلیلی قادر نیستیم شرّ ِ این رژیم خون آشام و منحط را از سر ِ مردم ایران و جهان برداریم، گمان نمی کنم که بین الملل هم موظف باشد ملاحظهء ما را کند. بنابراین:

وقتی همهء این ها را در کنار نبود ِ یک اپوزیسیون بدرد بخور بگذارید، نمی دانم که به همان نتیجه ای می رسید که من رسیده ام یا راه دیگری به نظرتان می رسد. و چنین است نتیجه ای که من گرفته ام:

مردم ایران ناگزیرند یا به رژیمی اسلامی و (روی اسلامی تأکید دارم، حال نوع بدخیم یا خوش خیمش، اصولگرا یا اصلاح طلبش) تن در دهند یا خواستار آن شوند که بیگانه، و مشخصاً آمریکا، در جهت منافع خودش هم که شده، این فساد را از ایران بزداید. من نه بجای مردم ایران بلکه بعنوان یک شهروند جهانی خواستار حملهء آمریکا به ایران با نیت تغییر رژیم ام و راه دیگری نمی بینم. برخلاف بسیاری از صاحبنظران، پیامدهای چندان هول انگیزی برای چنین اقدامی نمی بینم، زیرا همچنان که پیشتر هم یادآور شدم، ما ملت اهل درگیری و مبارزه نیستیم و خود را کنار خواهیم کشید و من ایرادی هم به آنانی ندارم که احیاناً مایل باشند بخاطر آخوندها یا دین حنیف اسلام شهید شوند، که اجر آنان در جهان دیگر محفوظ است.
۱۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست