سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فرجامِ کار استبدادیان - دکتر محمد ملکی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : منوچهر جمالی

عنوان : جنگ دو گونه دموکراسی باهم
دانستن بک نکته در پیکار با قدرت فوق العاده آخوندهای شیعه درایران بسیارضروریست که دراثر نشناختن فرهنگ ایران، نادیده گرفته میشود . فرهنگ ایران، چندان با تاریخ ایران که تاریح قدرتهاست اینهمانی ندارد. بیست سال پیش درکتابی بنام « شکارچی وشکارگزیزنده اش » ، در بررسی و امتداد تئوری ماکس وبر، نشان دادم که « گزینش سران » ازسوی مردمان ، جزو فرهنگ مردمی ( سیمرغی- ارتائی) ایران بوده است. چنانکه درشاهنامه رد پای گزینش شاهان از سپاهیان باقی مانده است . الهیات زرتشتی ، برضد این فرهنگ برخاست و مروج دین زرتشت بودن را اصل سروری شناخت ( نه گزینش مردمان را ) .ازاین رو شاهان میبایستی همه ازخانواده گشتاسپ ، نخستین مروج دین زرتشت بوده باشند . فرهنگ گزینش ، سرکوبی شد ، ولی میان مرمان ماند . با آمدن اسلام ، جامعه های شیعه ، جامعه های اقلیتی بودند ( دویست یا سیصد نفره ) . دراین جوامع سنت گزینش رهبرجامعه ازسر زنده شد و ادامه یافت . این روش ، که روش آفرین گفتن AKKLAMATION باشد ، بنام « شناخته شدن ، درانتخاب آخوند استوارشد . آخوند، ازمردمان کم کم شناخته میشد و طبعا ساماندهنده کلیه اموز این اقلیت میشد . این انتخاب آخوند ازمردمان ، نام « شناخته شدن » گرفت . بدینسان ، فرهنگ دموکراسی ایران ، به جوامع شیعه انتقال یاقت و آخوند شیعه دارای قدرت فوق العاده گردید . اندیشه « شناخته شدن » که همان آفرین گوئی اجتماع ( بدون دادن رای نوشته ) ازفرهنگ ایران در تشیع باقی ماند . با مشروطه ، ایده انتخابات ودموکراسی به ایران آمد ، و اصلا متوجه این پدیده نشد که با ایده دموکراسی سنتی کاردارد که درست بنیاد قدرت ارتجا عیست . ولی این اندیشه تازه وارد، مفهوم انتخابات را درژرفای « شناخته شدن » و « اعتماد » را نتوانست واقعیت بدهد . ایده معتمدین محل درقانون اساسی برقی زد ولی کسی متوجه این نشد که این همان « شناخته شدن » است که اصل دموکراسی است . پس ازچند دوره ، انتخابات ، بکلی فاقد ارزش اعتماد اجتماعی وملی شد . یک شبه دموکراسی و شبه انتخابات قلابی به تقلید غرب ، دربرابر یک دموکراسی ارتحاعی قرارگرفت که درآن یک اندیشه زنده فرهنگ ایران ، درقید یک شریعت قدرتخواه وضد آزادی باهم مخلوطند. برغم اینکه خامنه ای برود ( خامنه ای درست برضد این اندیشه شناخته شدن است که بنیاد قدرت آخوند شیعه هست ) و این رژیم سرنگون شود ، ولی مبارزه برای دموکراسی درایران ، گرفتار این معضل خواهد ماند . هنگامی قدرت آخوندی کاسته خواهد شد که معتمدان ملی در سیاست ، چنین اعتمادی را درسیاست و ساماندهی اجتماع به خود بیابند .
۱۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣٨۷       

    از : م. شاهد

عنوان : شعر نیما را می ماند
به نظر من سخن دانشمند بزرگ منوچهر جمالی سخنیست کاملاً نوین . این سخن تا به امروز از هیچ گروه و دسته ی آزادی خواه شنیده نشده. یا به ذهنشان نرسیده یا اینکه برایشان به صرفه نیست ، به احتمال قوی دلیل دوم دلیل اصلی است ، زیرا هیچ "طالبان" قدرتی علاقه ای ندارد که شیوه ی فرو گشیدن خود را طراحی کند و به مردم بیاموزدو بگوید: آقایان و خانم های عزیز ، من اگر فردا به یک دیکتاتور بدل شدم با این وسیله که ما تثبیت کرده ایم شما لطفاً مرا به زیر بکشید.
این سخن ناب و بسیار تازه ای است که من فقط و فقط از ایشان خوانده ام. گروه های سیاسی چندان علاقه ای به پراکندن بذر این سخن ندارند ، زیرا هیچ کس نمی خواهد خانه ی خود را ویران سازد و این حس گروه سیاسی طبیعی است و بخاطر داشتن این حس نمی توان او را محکوم کرد که تو چرا چنین حسی داری . این اعتراض را ما اگر بکنیم ، مثل این است که مثلاً به کارگر بگوییم آقا تو چرا دایماً از کارگران دفاع می کنی ؟

پس راه چاره کدام است؟
راه چاره این است که تثبیت و تغییر قدرت دست آن کسانی نباشد که حکومت می کنند ، بلکه دست ارگانی باشد که به هیچ وجه با حکومتگران در یک راستا نباشد بلکه با دخالت مستقیم مردم و نخبگان غیر حکومتی تصمیم بگیرد که صاحب قدرت را باید به زمین بزند یا اینکه نگه دارد. و حکومتگر از قبل متعهد شده باشد که سقراطوش قانون گردد.
اینک سئوالی که اینجا پیش می آید این است که چه تضمینی وجود دارد که حکومتگر آن ارگان را به فساد و تباهی نیالاید؟

اگر استاد جمالی به این سئوال جواب بدهند ، آنوقت به جرأت می توان گفت که دمکراسی نوع ایرانی - طرح جمالی - برترین و عالی ترین شکل آن خواهد بود ، چون در کشور های که دمکراسی حاکم است این پایداری و تضمین برای دمکراسی وجود ندارد. یعنی قدرتمند به بهانه های مختلف و گاه من در آوردی براحتی خود را تحمیل می کند.
سخن جمالی زیباترین سخن در این باب بود که در عمرم خوانده ام.
بسیار مشتاقم که جواب ایشان را بشنوم در باب سئوال خود.
۱۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣٨۷       

    از : ایرج رشتی

عنوان : دموکراسی یعنی امکان داشته باشم, نماینده خود را دو باره انتخاب نکنم
نسیمی عزیز,
به نظر من آقای جمالی یک نظر درستی را در رابطه با دموکراسی چیست وچگونه می توان جلوی شکل گیری دیکتاتورها را گرفت فرمودند. من نظر ایشان را این طور فهمیدم:
دموکراسی یعنی رای دهنده باید بتواند(امکان داشته باشد) نماینده خود را, دوباره انتخاب نکند و کسی را که,به اریکه‌ی قدرت نشانده(نشسته), از قدرت بیندازد و این عمل بایداز طریق انتخابات آزاد تحقق یابد. قانون اساسی نوین این امکان را باید فرموله کند.

در ضمن ,ملی مذهبی ها باید روشن کنند که این مذهبشان همان مذهب شیعه است و نه مذهب دیگر. با این دو واژه ( ملی مذهبی )همان مسئله خودی و غیر خودی(در واقع دگر اندیشان) را به نحوی دیگر تئوریتیزه می کنند که باعث گمراهی مردم بوده اند. ایشان هنوزم از قران و نهج‌البلاغه نقل قول می آورند که بدرد جامعه امروزی ما و یک دولت مدرن نمی خورد بلکه باعث تحریک احساسات ناخود آگاه افراد فاناتیک می شود و از این طریق( با تفسیر های مختلف) با غیر خودی ها این فجایع و کشت وکشتار را راه انداختند. اپارت های مذهبی ,جدایی مسلمانان و دگر اندیشان را نشانه گرفته و مثل ایدلولوژی فاشیستی( نژادی), بین خودی و غیر خودی تبعیض بر قرار کرده است. بنا بر این بنظر من از طریق جدائی دین از دولت ریشه توتالیتر مذهبی را می توان خشک کرد.
۱۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : مفهوم مستبد ، بسا نیست
مفاهیم مستبد و دیکتاتور وفاشیست، هویت مسئله کنونی مارا دقیقا روشن نمیکند، بلکه می پوشاند . ما دقیقا با « قدرت مقدس » روبرو هستیم . قدرت مقدس ، قدرتیست که هرجنایتی بکند ، درهمان حین جنایت، پاک میشود . قداست، پاک سارنده ازهرجرم وگناهیست.
پس مسئله بنیادی ما ، زدودن قداست ازگستره سیاست و اقتصاد و حقوق است
استئلال برپایه قرآن و احادیث درگستره سیاست وحقوق و اقتصاد، پذیرفته نمیشود
حکومت، ربطی به امام زمان ندارد و مسنقیم ازخود ملت سزچشمه میگیرد
قدرت تاءسیس قانون ازملت است
قدرت ودیعه خدانیست که ازملت به کسی داده شود
قدرت به دست هرکس داده شد، اورا فاسد میکند
راه گرفتن قدرت ، حق مطلق ملت به سرکشی است
۱۷۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : قدرت ، نقطه متامورفوز آزادیخواه به مستبد
آفای دکترملکی ، با تعریف « استبدادیان و مستبدان و مبارزه با مستبدان» آغازمیکنند. ولی مسئله رسیدن مقدسان امروز به فدرت ، درفرداست. قداست، هرجنایتی را پاک میکند. بنا براین ، مسئله « تحول یابی آزادیخواهان و دادخواهان امروز، به استبدادیان فردا » در تاریخست . هیچکسی با ادعای مستبئد بودن، به قدرت نمیرسد. بلکه میگوید من آزادیخواهم ، من دادخواهم ، من مردمقدسم، راه رسیدن به قدرت را برایم بگشائید . ولی فردا این آقا، یکشبه تغییرحالت میدهد . این فریب در قدرت یابی، یک امرعادیست . احتمال اینکه سرملت کلاه یکذارند و اورا بقریبند، همیشه هست .اینست که مسئله، انداختن مستبدان نیست، بلکه درنظر داشتن این خظر همیشگی در دست یابی به قدرت است . مسئله ، آنست که ملت باید بتواند چنین آقایانی را که با آزادیخواهی و دادخواهی و قداست دینی او را میفزیبند وفزدا، مستبد و دیکتاتورازآب درمیآیند ، بتواند از اریکه قدرت، به راحتی فرو کشد .
۱۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : قدرت ، نقطه متامورفوز آزادیخواه به مستبد
آفای دکترملکی ، با تعریف « استبدادیان و مستبدان و مبارزه با مستبدان» آغازمیکنند. ولی مسئله رسیدن مقدسان امروز به فدرت ، درفرداست. قداست، هرجنایتی را پاک میکند. بنا براین ، مسئله « تحول یابی آزادیخواهان و دادخواهان امروز، به استبدادیان فردا » در تاریخست . هیچکسی با ادعای مستبئد بودن، به قدرت نمیرسد. بلکه میگوید من آزادیخواهم ، من دادخواهم ، من مردمقدسم، راه رسیدن به قدرت را برایم بگشائید . ولی فردا این آقا، یکشبه تغییرحالت میدهد . این فریب در قدرت یابی، یک امرعادیست . احتمال اینکه سرملت کلاه یکذارند و اورا بقریبند، همیشه هست .اینست که مسئله، انداختن مستبدان نیست، بلکه درنظر داشتن این خظر همیشگی در دست یابی به قدرت است . مسئله ، آنست که ملت باید بتواند چنین آقایانی را که با آزادیخواهی و دادخواهی و قداست دینی او را میفزیبند وفزدا، مستبد و دیکتاتورازآب درمیآیند ، بتواند از اریکه قدرت، به راحتی فرو کشد .
۱۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷       

    از : سهند نسیمی

عنوان : متشکرم
اقای دکتر ملکی عزیز: یکی از بهترین مقاله هایی بود که تا کنون در سایت های ایرانی خوانده ام. جدا از شما تشکر می کنم. جای اینگونه موضوعات روانشناسی اجنماعی در بین ایرانی ها خالیست. این نوشته در خط مشی اثار گوستاو لی بن و رابرت جی لیفتون است که هردو در باره کمدی بازی زشت و کریه و پیچیده از طرف رهبر و رفتار ساده لوحانه توده های هیپتوتیز شده و شیوه شست و شوی مغزی است.

من که نه فهمیدم پروفسور جمالی چی می خواستند بیان کنند. لطفا اگر کسی ایشان را فهمید مرا هم یاری دهد.
۱۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : آزادیخواه امروز، مستبد فردامیشود
مستبد که جلوترنمیگوید مستبدم .مسئله دموکراسی آنست که فردی را که ملت به فدرت میرساند، چگونه میتواند وقتی مستبدشد، ازقدرت بیندازد. اول باید این مسئله حل شده باشد. ملت باید راه پس گرفتن قدرت را از عدالتخواه وآزادیخواه پیشین ومستید کنونی، پیش ازهمه چیزحل کند . ولی وقتی « قدرت،مقدس شد » ، همه این پیش بینی ها به هم میخورد.
« مقدّس ساختن قدرت » ، همیشه « گمنام و ناپیدا ساختن ِ » هویت قـدرت است . با قدرتی که مقدّس شد ، نمیتوان جنگید و آنرا ریشه کن ساخت؛ چون ، قـداست ، قـدرت را میپوشاند و تاریک و نامعلوم میسازد . در گستره سیاست ، همه قدرتها باید برای هم، نمایان و روشن باشند تـا بـتوانـند هـمدیگر را مهار کنند و با هم، توازن بـیـابند . قدرتی که خود را مقدس ساخت ، بزرگترین خطر گستره ِ سیاست است؛ چون برای مردم ، به شکل « دشمن و رقیب » ، شناخته نمیشود.

قدرتی که مقدس شد ، بی نام میشود ؛ یعنی هیچگاه ، گیر گناهش نمی افتد، و همیشه پاک و برّا از گناه میماند . از اینرو، همه تباهکاریها و ستمکاریها و جنایتهای قدرت مقدس ، بلافاصله از موءمنان ، فراموش و زدوده میشود ( نه تنها اکبرگنجی، این کار را کرد؛ بلکه در همه موءمنان و مقلدان ، قداست قدرت، گناه زدا از یادهاست. همه اهل ایمان ، در همان تجربه این تباهکاریها بر تن خود ، او را معصوم میشمارند. این فراموش کردن ، یک فضیلت یا هنر اخلاقی نیست؛ بلکه قدرت مقدس ، در موءمن ، چنین واکنشی دارد. از این رو هست که موءمنان درتا ریخنویسی ، مقدسین و معصومین خود را از گناه و جرم، پاک میسازند ) . از اینرو هست که قدرت مقدس ، مسئول اجتماع نیست؛ چون او فقط در برابر خدا هست که گناه میکند . او دربرابر خرد سنجه و معیاری مردم، مسئولیتی ندارد؛ چون خرد مردم ، سنجه شمرده نمیشود.

قدرتی که نام دارد ، « شکل دیدنی و گرفتنی » دارد و مسئول مردمان میباشد . هیچ قدرتی نباید مقدس بشود و در گستره سیاست، هیچ قدرت مقدسی حق دخالت ندارد؛ چون قدرتهای سیاسی از برخورد با آن ، عاجز میمانند . ولی قدرت، سرچشمه ِ گناه است و نمیتواند مقدس باشد و با مقدس شدن ، دیگر، مسئول مردمان نیست. خدائی که قدرتش مقدس باشد ، وجود ندارد . او همان اهریمن است . قدرت باید نام داشته باشد. قدرت مقدس ، بی نام است . در « شاهنامه »، این اهریمن است که پیکریابی « قدرت » می باشد.

منوچهر جمالی
۱۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست