یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سوسیال دموکراسی، منهای سوسیالیسم! - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : بابک ساده

عنوان : بالا رفتن فرهنگ سیاسی
دوست ارجمند Arvan Kiani من هم از شما و تمام یاران و بخصوص عزیزان اخبار روز نیرو می گیرم
تا علیرغم پرا کندگی عظیم نیروها به وسعت کره ی زمین برای تحقق آرمانهای انسانی و عدالت خواهانه از پای ننشینم.

با پذیرش نکته ی ای که اشاره کردید خواستم بار دیگر به نقش مخرب " فشار " تاکید کنم. در یک جامعه ی بسته هیچکس نمی تواند با حدس و گمان به میزان طرفداران اندیشه های مختلف بپردازد. به محض گشایشی در شراپط سیاسی امکان پیدا میشود که تمام اندیشه ها علنا به فعالیت بپردازند. تجسم کنید که چگونه میلیونها انسان تشنه آزادی عمل خواهند کرد.

در تجربه ی انقلاب ۵۷ تمام ماشین دولتی و تمام مکانات ارتباطات را نیروهای حزب الهی تصاحب کرده بودند و تعداد سازمانهای و گروه های سیاسی از جمله چپ هم بیشمار بود.

اندیشه هاپی از "چپ " مطرح بود که هرگز در اختناق شاهنشاهی امکان ابراز وجود نداشتند.
بنی صدر ازاقتصاد اسلامی سخن میگفت و با بابک زهراپی به عنوان "چپ "در تلویزیون مناظره می کرد. اگر رژیم اسلامی معقول می بود و با یک مقدار تحمل دنبال مشروعه نمی رفت و برای اسلام عزیر نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر به بسیج چماقداران و سازماندهی محکومان جنحه و جناپی برای حفظ قدرت نمی پرداخت که منجر به جنایات عظیم و خوفناک بعداز انقلاب شد . جوانان مدرسه ی راهنماعی و دبیرستان را به خاطر هواداری از این یا آن اندیشه پر پر کردند. تمام آن تعدد اندیشه ها پس از مدتی مانند تمام کشورهای آزاد جهان به حدی از تعادل و همدلی و همفکری برای شرکت در کارهای اجتماعی میرسیدند. شاید ما هم دارای چند حزب راست و میانه و چپ مدرن میشدیم.

ولی مثل شاه که همه را میخواست در قطار رستاخیز سوار کند یا صدام که حزب بعث را علم کرده بود خمینی هم اول حزب جمهوری اسلامی را راه انداخت که همه حزب الهی شوند و الله اکبر گویان انداخت به بهشت برین بروند. امروز می بینیم که خودیها یعنی نیروهای مذهبی ده ها تشکل دارند که خودشان را مسخره کردند اقتدارگرا - راست سنتی - محافظه کار - چپ سنتی - چپ مدرن و .. و.. و و.. و مثل خزب ایران نوین - حزب مردم - حزب پان ایرانیست و نظاپر آن همه چاکر شاه بودند

با این تفصیل بیم این میرود تا به محض رفع فشارهای جانسوز کنونی تمام انسانهای سرکوب شده دوباره امکان نفس کشیدن پیدا کنند و متاسفانه فرهنگ کذاپی شاهانه و قیم مابانه ای مذهبی تحمل گفتمان را ندارد و به بهانه های مختلف به شیطنت و آزار دگراندیشان می پردازد تا قدرت را در دست خود داشته باشد این دونیرو بیش از هزار سال فعال ما یشا بودند و با پلورالیسم میانه ای نداشته و ندارند.

دوست من ! بالا رفتن فرهنگ سیاسی ما می تواند نقشه های دشمنان مردم را خنثی کند.
مردم باید با مبانی حقوق بشر و احترام به اندیشه های متفاوت بیش از پیش آشنا شوند
تا سدی برای توطپه ی بد اندیشان شوند. اندیشه ها خطرناک نیستند سرکوب آن وحشتناک ست

تاریخ تکرار فصول نیست توالی چشم اندازهای بی برگشت ست.
۲۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : چپ داخل ایران تاکنون فقط از روشهای مسالمت امیز برای مبارزه در راه ازادی وبرابری پیروی کرده است
دوست عزیز اقای بابک ساده
با تشکر از توجه جنابعالی به نوشته اینجانب. از توضیحات شما کمال استفاده را بردم.فقط نکته کوچکی را باید شفافتر بیان کنم که غرض از اشاره به اندیشه های غیر مدون از جمله تروتسکیستی ولنینیستی و استالینیستی ویا سوسیال دمکراسی در جنبش چپ به علت توضیح اینکه خشونت در افکار چپ معاصر در ایران نه یک تئوری جاه افتاده بلکه تحت تاثیر افکار خاصی میباشد وبسیاری از افراد حامل اندیشه های نامبرده بالا حتا خودشان به ان واقف نیستندودر عین حال که روش و منش بعضی اندیشه ها رادر رفتار خودشان نمایان میکنند ولی اغلب خودشان را مثلا تروتسکیست و یا استالینیست نمیدانند.از جمله دوست عزیز هادی توانچه هرگز خودرا یک استالینیست ویا مائوئیست وتروتسکیست نمیداند وشاید در صحبتهای عادی و در عمل هرگز از خشونت طرفداری نمیکند.چپ جوان داخل با حذف مخالفین نظری بشدت مخالف است وکسانی که با حذف مخالفین نمیخواهند راه خود را هموار کنند نمیتوانند از خشونت طرفداری کنند.گرچه رژیم اسلامی با خشونت با چپ برخورد میکند ولی تا کنون چپ بویژه در داخل دانشگاهها به شکل مسالمت امیز به اعتراضات خودشان برای ازادی و برابری ادامه میدهند. برای شما روزهای خوشی ارزو میکنم
۲٨٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣٨۷       

    از : بابک ساده

عنوان : نقطه عزیمت مارکسیسم ست
با سلام خدمت Arvan Kiani
نوشته ی جنابعالی مرا به دهه ی ۴۰ برد که حکومت کودتائی شاه مسلط بر اوضاع بود و جریانات روشنفکری پراکنده و متشتت بودند امکانات سیاسی حداقل و هنوز پس لرزه های ۲۸ مرداد وجود داشت که با سرکوب مجدد جبهه ملی ، قبل از تصویب لوایح "انقلاب سفید" شاه هیچ امیدی برای منقدین باقی نگذاشت ، محافل روشنفکری در سخت ترین شرائط دنبال پیدا کردن راه های جدید مبارزاتی بودند. یکی از بحث های حول سرکوب خونین ۱۵ خرداد بعداز اعتراضات خمینی دور میزد، یکی هم موضوع جبهه ی ملی و حزب توده در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد و اصلاحات شاه بود.
چپ خودش در سطح جهانی وایران درگیر گرایش های مختلفی شده بود که تشتت را تشدید میکرد. در شرائط اختناق ایران امکان بررسی آن گرایشها به صورت علنی امکان پذیر نبود لذا هر گرایش در نهایت مخفی کاری به فعالیت خود ادامه میداد و خود را محق هم میدانست.
در خارج از کشور هم علیرغم آزادیهای موجود در کشورهای غربی نیروها نتوانستند در انتخاب خط ومشی درست مبارزاتی برای همکاری و اتحاد علیه دیکتاتوری موفق گردند. چپ عمدتا بین گرایش های طرفدار شوروی ، چپن ،آلبانی و کوبا تقسیم شده بود.
نتیجه : نه حزب توده و نه نیروی سوم و بعد ها مائوئیست ها و طرفداران مشی مسلحانه از مارکسیسم شروع نکردند بلکه هر کدام با برداشت از تجربیات چپ ها ی موجود جهان در روسیه ، یوگوسلاوی ، چین ، آلبانی ، ویتنام و کوبا تلاش نمودند تا مانند الگوهای آنها امر انقلاب را درایران سازمان دهند.

اگر نیروهای چپ ایران از حداقل دموکراسی بورژوائی در ایران برخوردار میشدند تردیدی ندارم که آنها میتوانستند با شناخت درست از مارکسیسم مانند از احزاب چپ اروپائی به انتقاد از لنینسیم و استالینیسم بلند شوند و حزب توده نمی توانست
سیاست دنباله روی از حزب کمونیست شوروی را در بعداز جنگ دوم جهانی دوم در ایران پیش ببرد.

امپریالیسم و حکومت های دست نشانده آن آگاهانه از تبلیغ و ترویج مارکسیسم در کشورهای زیر سلطه بشدت جلوگیری میکردند و از تشتت چپ بشدت سوءاستفاده میکردند.

متاسفانه منقدین حزب توده هم با انتقاد از آن و شوروی به مائوئیسم و چپن، یا دیگر چپ های جهان منتهی میشدند.

دوست ارجمند Arvan Kiani وقتی شما نوشته اید :"با کمال تاسف چپهای نسل گذشته هنوز گرفتار دعواهای دهه ۶۰ هستند و این نیز بر نسل ما تاثیر منفی میگذارد و در این بین در بین ما دیگر بحث شوروی و چین وکوبا نیست بلکه ما دارای اندیشه های گوناگون غیر مدون از تروتسکیستی تا لنینیستی واستالینیستی وسوسیال دمکراسی در صفوف خودمان هستیم و به این خاطر چیز غیر عادی نیست"

دوست من ، چگونه امروز روز با تمام امکانات نسبی ارتباطی جنابعالی حضور این همه اندیشه های گوناگون را غیر عادی نمی شناسید؟

اگر به مارکسیسم برگردیم و از آن حرکت کنیم بهتر با انقلاب اکتبر برخورد خواهیم
کرد کاری که چندان مشکل نیست . من فکر نمی کنم مارکسیست ـ لنینیست ها یا مائوئیست ها مارکسیسم را نمی شناسند.

در دهه ۴۰ و ۵۰ امکان فعالیت سیاسی مطلقا وجود نداشت .پس مطالعه درست مارکسیسم منتفی بود ، آنهائی که مارکسیسم را می شناختند امکان علنی برخورد با حزب توده و مائوئیست ها و تروتسکیست ها و چریکها را نداشتتند .ساواک بدون استثناء تمام منقدین را هم شکار میکرد. داشتن هر جزوه و کتابی حداقل یک سال و عضویت در هر دسته و گروه ۳ سال حبس داشت .پس هر کس که به نحوی طرفدار یک جریانی شده بود امکانی برای بررسی دقیق اندیشه ی سازمانش را نداشت . بعداز انقلاب شاهد جنب وجوش فعالان سیاسی بودیم که چند صباحی از شر ساواک راحت شده بودند و حکومت فعلی هم هنوز "ساواک" خود را سازمان نداده بود . طرفداران مبارزه مسلحانه که بزرگترین سازمان چپ وقت بود فرصت یافتند که از آن فاصله بگیرند.
متاسفانه بخشی از آنها با درکی نادرست از مارکسیسم به نزدیکی با حزب توده و اردوگاه "سوسیالیسم واقعا موجود" روی آورند. که موضوع مورد بحث اصلی این پست ست . که ف.تابان بروشنی تشریح فرموده ست.

در کامنت قبلی خود عرض کردم :

به نظر من چپ خیلی بلند پروازانه آرزو می کند. باید فروتنانه از حداقل ها شروع کرد . به چپ های جوامع میزبان نگاه کنیم که با ۵تا ۳۰ درصد هوادار رسمی چقدر باحوصله به عدالت و صلح توجه می کنند.

آری دوست من اگر نقطه ی عزیمت مارکسیسم باشد برای ایران میشود مبارزات معینی را با حوصله پیش برد. دیگر نباید پای بند به آن گرایش ها که نام بردید بود
چپ از تمام شکست ها و انحراف ها می تواند بیاموزد اگر از مارکسیسم شروع کند.
۲٨۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣٨۷       

    از : جیج غانی

عنوان : چند ملاحظه برای لیبرال
لیبرال محترم در بارهء آخرین یادداشت شما چند ملاحظه دارم که تیتیر وار حضورتان عرض می کنم.

یکم از خواندن یادداشت آخر شما بسیار خوشوفتم. بویژه از اشارهء شما به این موضوع که در مقطع کنونی رشد جوامع بشری "دولت" به مثابه یک ارگان اجرائی و مستخدم "مردم" بایستی نهادی غیر ایدئولوژیک (خنثی بلحاظ اعتقادی) باشد. بقول شما کاری نداشته باشد که شهروندان (حقیقی و حقوقی) برابر در این جامعه به چه می اندیشند. حقوق مساوی همهء آن ها را رعایت کند. به همهء اندیشه ها احترام بگذارد و معیارش برای حفظ امنیت و رفاه جامعه رعایت "قانون" باشد. قانونی که بشری است. به وسیلهء تمایندکان مردم تدوین می شود و در هر دوره ای بوسیلهء نمایندگان مردم؛ با توجه به زمان؛ تصحیح و تکمیل می گردد.

برای نمونهء تحقق چنین شکلی از "دوران انتقالی" و رابطهء تنگاتنگ و "چند هفته یکبار" مردم با حاکمیت منتخب؛ قوای مجریه، قضائیه و مقننه؛ از نظر من کنفدراسیون حلوتیک (منظور سوئیس خودمان است! من از این روش "حلوتیک" که آنرا با "ح" جیمی هم می نویسم که در اثر شباهت با "حلوا" بیشتر شیرینی خود را می نمایاند! را برای ایران آینده بسیار دوست می دارم) نمونه ای تاریخی، پایدار، دائم و ممکن می باشد.

من معتقدم که با وجود الترنانس، دموکراسی و لائیسیته در سطح هر جامعهء بشری قادر خواهیم گردید تا این دوران انتقالی نسبتا طولانی به سمت آگاهی، رفاه و عدالت پایدار را بدون "زد و خورد" (آنتاگونیسم طبقاتی) طی نمائیم.

فکر می کنم تا اینجای قضیه؛ در کلیات؛ با شما هیچ اختلاف اساسی نداشته باشم مگر آنجائی که شما می گوئید:

" البته نهایتا بشر از این مرحله گذر خواهد کرد و روزی خواهد رسید که تک تک افراد جامعه بشری انقدر به خوداگاهی خواهند رسید که نیازی به مرز ها و دولت ها و ۰۰۰ نخواهد داشت ولی هم من و هم همه ارمانگرایان می دانند که ما میلیونها سال از ان زمان دور هستیم ۰"

در اینجا اختلاف اساسی من با تخمین شما در "میلیون ها سال" دوران انتقالی جهت ورود به تاریخ بشر می باشد. امری که در حال حاضر جای "بحثی" را باقی نمی گذارد. عمل شما، من و آیندگان ماست که "طول" این مسیر را رقم خواهد زد.

با تشکر از شما و امید به این آیندهء روشن و ناگزیر.
۲٨۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣٨۷       

    از : Arvan Kiani

عنوان : چپ جوان داخل ایران به ازادی اندیشه و پلورالیسم معتقد است
با سلام به دوستان عزیز
در ایران نیروهای چپ به شدت زیر فشار هستند. بعد از کشتار چپها در دهه ۶۰ سالهای سال سکوت گورستانی در ایران حکفرما بود. چپهائی که از اعدام وشکنجه و زندان جان سالم بدر برده بودند و دیگر چپهائی که ممکن بود دستگیر نشذه باشند سعی میکردند موضوعات سیاسی را دور بزنند وبا کسی از جمله حتا بچه هایشان در این باره صحتی نکنند.سانسور شدید نامهای احزاب و افراد چپ ما نسل بعد از سال ۶۰ را در نااگاهی کامل نگهداشت. تا سالهای سال ما نمیدانستیم که هزاران هزار نیروهای چپ در ایران به جوخه اعدام سپرده شده اند. تبلیغات منفی بر علیه چپها در نسل جوان با انکه در حال حاضر بشدت با جمهوری اسلامی مخالف است کاملا پیداست. حال بعد از سالها اندیشه چپ طی ۱۰ سال گذشته در ایران پا گرفت و ما به مرور خودمان را از زیر سایه دفتر تحکیم وحدت و اصلاح طلبان دولتی بیرون کشیدیم.انترنت نیز کمک شایانی به ما میکند که با تجربیات نسل چپ قبل از خود اشنا شویم.با کمال تاسف چپهای نسل گذشته هنوز گرفتار دعواهای دهه ۶۰ هستند و این نیز بر نسل ما تاثیر منفی میگذارد و در این بین در بین ما دیگر بحث شوروی و چین وکوبا نیست بلکه ما دارای اندیشه های گوناگون غیر مدون از تروتسکیستی تا لنینیستی واستالینیستی وسوسیال دمکراسی در صفوف خودمان هستیم و به این خاطر چیز غیر عادی نیست که اگر دوست عزیز هادی توانچه شعری میگوید که بقول خانم مانلی طاهری در ان خشونت را ترویج میکند. ما در جامعه ای زندگی میکنیم که حکومت در مقابله با دگر اندیشان بشدت خشن است . در جامعه ای که من جوان میشنوم که فلان عمو و یا فلان خاله که عکسش همچنان در خانه مادر بزرگها و پدر بزرگها و سایر دائی ها و عموها بر دیوار هستند بست جمهوری اسلامی و فقط به جرم دفاع از عقیده شان اعدام شدند و خشونت در ادبیات نسل جدید چپ ان عقده سرکوفته ندیدن این افراد است که مادر بزرگ میگوید که اگر او بود نه وضع او این بود و نه وضع من.دوستان عزیز چپ و دمکرات, چپ جوان ایران که اکنون از پس غبار دو دهه تبلیغ رذیلانه و کشتار سر براورده است به شدت به تجربه نسل قبل از خود نیاز دارد.بجای سر زنش این نسل به کمکشان بشتابید که برخورد از بالا همیشه نتیجه عکس میدهد.ما چگونه میتوانیم همه تجربه های شما را یکجا بکار ببریم خوب این غیرممکن است ,ما هرروز چیز جدیدی میاموزیم و حتا خشونت در اندیشه های ما هنوز به معنی دوام و قوام خشونتی نیست که شاید بعضی از چپها قبل از ما انرا در عمل بکار بردند. چپ جوان ایران بشدت به ازادی اندیشه و پلورالیسم اعتقاد داردولی هنوز سخن اخر را در برنامه مبارزاتی اش نگفته است و بدین دلیل نمیتوانید اکنون قاطعانه در رابطه با خشونت در اندیشه هایش حکم دهید
۲٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : روی سخنم با کمونیست های سنتی بود نه چپ ارمانگرا
بنده از اینکه گفتارم که متوجه کمونیست های سنتی و اندسته از کمونیست هایی است که خواهان به دست گرفتن قدرت و اعمال ان با زور به جامعه هستند موجب کدورت خاطر کمونیست های عدالت خواه گردیده معذرت می خواهم۰ البته بنده بین این دو گروه تفاوت ماهوی قائلم اگر چه انها خیلی کمتر سعی می کنند مرزشان را با گروه دیگر که طرفدار دیکتاتوری پرولتاریا (نظام تک حزبی )و تشکیل ان در شرایط فعلی جهان به هر شکلی که هست و گاه تا لجنزار دفاع از استالین و پوتینیسم پیش میرود روشن کنند.

بنده معتقدم کمونیست ها و مذهبیون و سایر ارمانگرایان بایستی در هر جامعه زنده و پویایی وجود داشته باشند و به زیاده خواهی های سرمایه داران و زورمداران لجام بزنند۰ از حقوق بشر دفاع کنند و ۰۰۰ اما فعلا هیچ دولت ارمانگرایی در هیچ نقطه ای از جهان نمی تواند تشکیل شود که به دیکتاتوری منتهی نشود۰
دولت مادامی که برای رتق و فتق امور لازم است باید سکولار باشد۰ البته نهایتا بشر از این مرحله گذر خواهد کرد و روزی خواهد رسید که تک تک افراد جامعه بشری انقدر به خوداگاهی خواهند رسید که نیازی به مرز ها و دولت ها و ۰۰۰ نخواهد داشت ولی هم من و هم همه ارمانگرایان می دانند که ما میلیونها سال از ان زمان دور هستیم ۰ بنابر این برای روشن کردن منظور خودم لازم می دانم که تاکید کنم که روی سخنم با انهاست که می خواهند از افغانستان طالبانی جامعه اید ه ال کمونیستی بسازند با لشگر کشی امپراطوری وحشی روسی تحت نام کمونیسم۰ این ممکن نبود و نیست و نخواهد بود۰ روی سخنم با انهاست که هنوز فکر می کنند جنایت خوب و بد دارد ۰ استالین جنایت کار خوب است و هیتلر بد۰ انهایی که فکر میکنند یخه گیری و انتقام جویی و تهدید و توطئه و ۰۰۰ به ازادی و رفاه منتهی میشود۰ انهایی که ساده لوحانه فکر می کنند اگر انها قدرت را به دست بگیرند به جای ازادیخواهان تبهکاران به داغ و درفش سپرده می شوند۰
انهایی که فکر می کنند صاحب تمام حقیقت هستند و خود را بی نیاز از هرعیبی و انتقادی می دانند۰
انهایی که چون خمینی انقدر به مقدس بودن فقیه(خودشان) و عدالت جویی او (یعنی خودشان) ایمان دارند که می گویند اگر فقیه دیکتاتوری کند از فقاهت ساقط می شود پس شما افسارتان را با خیال راحت بدهید به دست فقیه ۰ دادیم و کرد و ساقط هم نشد۰
حالا بسیار خامی است اگر بار دیگر کشور و سرنوشت خودمان را بدهیم دست فقیهی یا مجاهد اولی یا کمونیستی یا شاه ظل السلطانی و منتظر باشیم که او با ما مروت کند۰
دولت باید سکولار باشد و همه گروهها و احزاب و افراد در برابر ان یکسان باشند۰
خوب و بد و قانونی و غیرقانونی را فقط قانون مشخص کند که توسط نمایندگان منتخب ملت از میان همه مردم با سلیقه ها و ارمانها و عقاید و مذاهب مختلف انتخاب شده اند۰
همه در برابر این قانون که ابدا ازلی و مقدس نیست و با رای مردم عوض می شود یکسان هستند۰
هیچکس را نمی توان تعقیب و دستگیر و زندانی کرد مگر جرمش دردادگاه صالحه ثابت شده باشد۰
همه کس حق دسترسی به وکیل را دارد و کسی را نمی شود بازداشت کرد مگر به حکم قاضی ۰
دولت موظف نیست عقایدو نظرات و مذهب مردم را چک کند ببیند اسلامی یا غیر اسلامی است ۰ بورژوازی یا پرولتاریایی است ۰ توطئه فرهنگی است یا نه ۰ هر نوع سوالی در مورد مذهب و جنسیت و نژاد افراد غیر قانونی است خصوصا در موقع استخدام فرد و مواردی که ممکن است ازادیهای اجتماعی او را محدود کند۰
این چنین دولت هایی هم اکنون در دنیای ما و به صورت واقعی وجود دارند با درجه نسبی و صد البته کامل نیستند۰ اما فرسنگها از ان چه ما و کمونیست های نوع اول و مذهبیون در دام ان گرفتار شده ایم به دورند۰
بنده با کمونیسم ایده ال هیچ مشکلی ندارم و معتقدم پس از یک مسیر طولانی و دشوار بالاخره از لیبرالیسم یا سوسیال دموکراسی به انچه که شما تصویر می کنید و مذهبیون وعده می دهند خواهیم رسید۰
۲٨۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣٨۷       

    از : جیج غانی

عنوان : تشکر از توجه مانلی طاهری.
با بحث شما موافقم. در رابطه با آنچه شما ذکر کرده اید و بسیاری دیگر مصائب قرن گذشته و همین امروز، که در یک مختصر نمی توان به آنها پرداخت، با شما موافقم. تنها کوشش من تا امروز بر این بوده است تا نشان دهم که بسیاری از این مصائب از "بدبختی"؛ بعبارتی پائین بودن رشد آگاهی توده ها!؛ نبوده است.

بلکه از بد فهمی بوده است. بد فهمی از اصول کمونیسم و بد بکار بستن این اصول. درک غیر ماتریالیستی (عدم تحلیل مشخص از شرایط ِپدیدهء مشخص) و منطق غیر دیالکتیکی (عدم در نظر گرفتن عنصر زمان در "روند" تطور واحد و درونی پدیده ها). در همهء زمینه ها. فلسفه، سیاست و اقتصاد. در همهء اعصار تا همین امروز، کمونیست های ایرانی همچون پیروان ادیان ابراهیمی عمل کرده اند. هر یک آخرین ِراه است و فرهء ایزدی تنها در دست اوست! و بتبع پیروانشان از خودشان صد ها برابر بدتر عمل کرده اند. ببینید اساسا "رهبران" با جهان مدرن چه کرده اند. روشن است که وقتی "قهرمان"رهبران ِاین "ادیان" چنین فاجعه هائی در سراسر جهان ببار می آورند، "مقلدین" این ادیان قادر به خلق هیچ بجز "کمدی" هائی در همان امتداد نخواهند بود.

برای اینکه مشی کمونیستی، اخلاق، منش و ارادهء کمونیستی مادی شود احتیاج به "وسایل" (کمونیست ها) و ظروف (تشکل های) ِمناسب، جهت تولید آن داریم. آیا ما ایرانیان صاحب یک حزب کمونیست سراسری هستیم تا بدنبال مشی کمونیستی بگردیم، تا از مشی این حزب هر کجا که هستیم دفاع کنیم و به تبلیغ و ترویج نظریات این حزب در شش وجهش بپردازیم.

بحث من در دو کلام اینست:

در کلام اول، این درست است که با آنچه تا امروز بر ما رفته است در زمینه های فلسفه، سیاست و اقتصاد از مشی کمونیستی گاه فرسنگ ها دور شده ایم اما در کلام دوم، بجز کوشش روزمره در تدوین این مشی و تشکیل این حزب یگانه و سراسری برای ایران چه چاره ای داریم؟

خسته نباشید.
۲٨۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣٨۷       

    از : مانلی طاهری

عنوان : شعری دیگر از عابد توانچه
بخشی از شعر "اسماعیل ..."

روزی نه چندان دور/ به جای سابش دندان بر دندان/ نفیر گلوله در شب تاریک/ طعم خشم خواهد بود/ روزی نه چندان دور/ خشم و اعتراض/ به جای چشمان گرم/ از درون لوله های سرد بیرون خواهد جست/ روزی نه چندان دور/ بدن پاره پاره ی استبداد/ بر سنگفرش خیابان کشیده خواهد شد/ و آن روز ما/ _ همه ی بی کسان این خاک سرد _ / خون خواهان زمانیم/ و حساب تک تک زخمها را/ از زخم زنندگان بازخواهیم خواست/ تک تک مشت و کشیده ها را/ که به امانت به نزد ماست/ به صاحبانشان پس می دهیم/ و آن روز وای بر دیکتاتور/ ....
۲٨۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣٨۷       

    از : مانلی طاهری

عنوان : خشونت در آثار چپ معاصر ایرانی! به این شعر عابد توانچه توجه کنید!
به بخشهایی از این شعر عابد توانچه که در اینجا نقل میکنم، توجه کنید تا ببینید که چپ ایرانی مروج چه خشونتی ست. این شعر مشتی ست نمونه خروار:

ما برای ساختن دنیایی نو/ برای تبیین و تبلیغش/ حتی از کلمات زیبای ادبیات سرمایه هم استفاده نمی کنیم/ چه رسد به عبارات/ آنوقت شما/ مغزهایتان را پر کرده اید از رسوب ارزشهایی/ که سرمایه خالق و محتاج آن است
زندگی و افکار شما/ کپی ناقصی است از روشنفکران خورده بورژوا/ پس برای وقتی که خشم طبقه ی ما / همچون سرب داغ/ از لوله های اسلحه هامان بر دنیای شما ببارد/ و خیابانها لبالب باشد از زحمتکشان/ و کرکره ی مغازه ها پائین باشد / گنجه هاتان را پر کنید از قهوه ی فرانسوی و ترک/ قهرمانان کافه نشین.

(بخشی از شعر "بیایید همدیگر را لو ندهیم رفقا")
۲٨۴۷ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : سعید ابراهیمی

عنوان : مامور معذور
لیبرال دروغین ادعا می کند که :

کمونیسم مثل مذهب و هر ایدئولوژی دیگری می خواهد تنها با ارمانهای خودش و جاری کردن تام و تمام ارزشهایی که به انها معتقد است جامعه را به ان سو هدایت کند ۰ اما چون بعضی از مردم عقاید و نظرات و ارزشهای دیگری دارند طبعا با ان به مخالفت و نهایتا مقابله بر می خیزند ۰
(پایان نقل قول)

لیبرال دروغین می داند یا نمی داند که در ایران خودمان سیطریه شاه و آخوند هزاران ساله ست و با این خوش رقصی ها فقط مجیز خوان ارتجاع ست . در فرهنگ ما ترکیبی از عقب مانده ترین و پویاترین میراث مادی و معنوی وجود دارد که عاقلان دانند که مروجین و مصرف کنندگان عقب مانده ترین کدام بخش از نیروهای اجتماعی و مردم می باشند.اگر مردم از فرهنگ مبتذل که هزاران سال تروج یافته مصرف می کنند باید شاهان و روحانیون شرمند باشند و لیبرال که سنگ آنها را به سینه میزند.

لابد لیبرال دروغین فجایع هزاران ساله را میخواهد به حساب مزدکیان بگزارد. بهترست لیبرال دروغین در باره ی سرمایه داری جهانی از قبل از جنگ اول بین الملل صحبت کند که برای غارت جهان به جان هم افتادند ، چه میگوئی ؟ اگر آن فضاحت ها نبود لنین نمی توانست به قدرت برسد. این را یادبگیر که سرمایه داری و استعمار علت تمام نابسامانی های جهان بودند و گرنه مارکسیسم ، سوسیالیسم و کمونیسم زمینه ای برای رشد و مبارزه نمی یافتند. اگر سرمایه داری جهانی در آلمان نازی "تجلی" نمی کرد و اروپا ، آسیا و آفریقا را در آتش فاشیسم نابود نمی کرد شاید بمب اتمی در هیروشیما بکار نمی رفت ، اروپای شرقی بوجود نمی آمد و ژاپن در چین بزانو در نمی آمد . لیبرال دروغین در باره جنگ جهانی دوم چه میگوید؟ هیتلر که بود ؟ زائده ی سرمایه داری یا ناجی آن ؟ جنگ جهانی دوم علت بوجود آمدن اردوگاه سوسیالیسم و اروپای شرقی و چین کمونیست بود یا توطئه ی استالین

لیبرال دروغین اگر بخواهد فجایع سرمایه داری و فاشیسم هیتلری را به حساب جنایت های وحشتناک استالین بگذارد که کارش زار میشود همین امروز بچه های من را برای سفر ۱۲ روزه به لهستان بردند که کوره های آدم سوزی و بقیه ی ماجرا های
اشغال لهستان در جنگ دوم را بینند نه وقایع بعداز جنگ دوم و سیاست های نادرست کمونیست های روسی لهستان را ! تفاوت جنایت ها از مین تا آسمان ست
بدون اینکه یک ذره به عملکرد های کمونیست ها بعداز انقلاب اکتیر تخفیف داده شود.

لیبرال دروغین و شاه اللهی ها ، تمام هواداران مناسبات سرمایه داری در سطح ایران و جهان می دانند که رقبای کمونیست و سوسیالیست آنها تا زمانیکه سرمایه داری جهانی با وقیحترین شکلی به غارت جهان ادامه میدهند مبارزات علیه آنها به اشکال مختلف ادامه پیدا خواهد کرد و آنها با تمام وسائل ارتباط جمعی و زرادخانه های مرگبار خود نمی توانند جلوی این میارزات را بگیرند. جنبش عدالت خواهانه ی کمونیستی در برابر فرهنگ هزاران ساله ی ارتجاع که اکنون در دست نئولیبرالیسم جهانی قرار دارد بسیار جوان ست .عجیب اینست که امپریالیسم جهانی با تمام سرکوب های خود و تبلیغات وسیع خواب ارامی ندارد اگر سوسیالسم اینقدر درب و داغون ست که لیبرال دروغین مدعی ست چرا این همه سرباز در سراسر جهان از کیان سرمایه داری حراست می کند. تا استثمار وجود دارد مبارزه ی عدالتخواهی وجود خواهد داشت . لیبرال درکی از علت و معلول ندارد. چون ماموری ، معذور ست.
۲٨۴۶ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست