یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پرسشی چندباره از آقای رضا پهلوی - همایون فرزاد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : جیج غانی

عنوان : کدام پوتین؟
با پوزش از لیبرال عزیز، کدام پوتین هم میهن گرامی؟
آقای داریوش همایون را من می شناسم و بقول شما از "خطرات" پیش رفتن نظرات ایشان؛ بطور کلان در این میهن؛ باخبرم، اما عزیز جان این شخصی که در ایران ظاهرا بجای کفش "پوتین" بپا دارد کیست؟ اسمش چیست؟ فامیلش کدام است؟ در کجای ایران مستقر است؟
من دیگران را نمی دانم ولی نیمی از مطلب؛ مربوط به این شخص "پوتین" بپا در ایران؛ برای من مفهوم نشد. لطف بفرمائید در مورد این شخص "پوتین" بپا و خطرات ناشی از او در ایران و مقایسهء ایشان با "رهبر" حزب مشروطهء ایزان بیشتر توضیح بفرمائید.
ممنون.
۲۹۲۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ شهريور ۱٣٨۷       

    از : جیج غانی

عنوان : حیفم آمد از این همه علم و دانش "آخرین ایرانی" سپاسگزاری نکنم!
اِی "آخرین ایرانی"، آخر تو کجائی؟ - که مرا با تو نیست، هیچ آشنائی؟

بواقع حیفم آمد این همه علم، دانش، خلاصه نویسی، احساس مسئولیت و بویژه منطق کوبنده را بی جواب بگذارم. بویژه که هیچیک از هم میهنان دیگر نیز از این "آخرین"، سپاسگزاری نکرده اند. ایشان در این اثر متاسفانه کوتاه خود، در پائین همین صفحه، می نویسند:

" از : آخرین ایرانی
عنوان : چه فرقی مابین سامانه اخبار روز و کیهان چاپ تهران هست؟
هیچ فرقی نیست چون:
آیئن خبرنگاری را خودشان تعریف می کند.
برای آرمان خود تبلیغ می کند. ( یکی مذهبی امام زمانی و دیگری امام زمانی چپی )
از مقالعه و نام دیگران استفاده می کند ولی اصل مقالعه دیگران را درج نمی کنند.
خود را سرور مردم می دانند.
همیشه حق با آنهاست. ( دیگران گناهکارند و آنها فرشته عدالت)
اهدافشان یکی است. ( یک بعدی کردن اندیشه مردم یکی مذهبی و دیگری سوسیالیستی)
هر دو در انقلاب شکوهمندشان برادروار شرکت کردن ( یکی بر سر قدرت است و قلدور و دیگری اطلاح طلب قلدر اول آماده برای بقدرت رسیدن )
مذهبی چپی پیوندتان مبارک"

به به از این همه "آخرین" استعداد. حیف که ایشان "آخرین" ایرانی از این مدل است. کاش ایرانی حداقل دو، سه تائی دیگر داشتیم! حال که نداریم قدر این یکی را بدانیم. امیدوارم که این "آخرین ایرانی" در ارسال مقالات طولانی، استدلالی و کو"بنده"ی خود به کیهان چاپ لندن پیگیر باشد و کیهان چاپ لندن نیز قدر پیگیری ایشان را بفهمد. بواقع جای این نوع مقالات و مقایسه های "فوق علمی" ضد ایدئولوژی، در این چنین نشریات و مشابهاتش در خارج از کشور می باشد.

حیف که این "آخرین ایرانی" برغم این همه دانش ِمنحصر به آخرین فرد ایرانی! در ارسال این اثر کوتاه اما "پرمحتوی"دچار یک اشتباه کوچک گردیده است و در حقیقت از آنجائی که بین کیهان چاپ تهران، کیهان چاپ لندن و سایت مستقل "اخبار روز" دچار استغلاط می باشد مطلب منحصر بفرد خود را بجای کیهان چاپ لندن برای اخبار روز ارسال فرموده اند. "یک اتفاق ساده" که امیدوارم "آخرین اشتباه" از این زمره اشتباهات این "آخرین ایرانی" باشد.
۲۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ شهريور ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : کدام برای ایران خطرناکترند ؟ داریوش همایون یا پوتین ؟
به این می گویند یک سیرک سیاسی کامل ۰
به همه گروهها و افراد از سلطنت طلب و ملی و ملی مذهبی و لیبرال و مجاهد شدیدا حمله می شود۰ گناه همه کژی ها دردو رژیم و حتی پیش از پهلوی به گردن اینها انداخته می شود۰ انقلاب ساخته و پرداخته امریکایی ها قلمداد می شود۰ هر رویدادی در توجیه این حمله ها و اتهامات دستکاری می شود ولی نامی از حزب توده و دخالت ها و توطئه های ان نیست ۰ فقط برای رد گم کردن وقتی به طورکلی همه را به دست داشتن دراین ماجراها متهم می کنند یک پشت دستی هم به طورمبهم به چپ ها میزنند ۰ انهم نه حزب توده ۰
از همه جالبتر فردی است که با ایه قران شروع می کندو انقلاب را انتقال قدرت طراحی شده توسط امریکا می نامد و به سلطنت طلبان حمله میبرد که چرا درک نمی کنند؟
فرار به جلو و چهره در نقاب کشیدن توده ایها اینجا روشن می شود که اگراین جنبش امریکایی و ساختگی بود چرا همه کسانی که شما انها را شاهپرست و لیبرال امریکایی و سرمایه دار خواندید از قدرت بیرون رانده شدتد ۰ جو ضد امریکایی که شما در بوغ کرده بودید بر مملکت مستولی شد ۰ روسیه سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به گروگان گرفت ۰ دریای خزر را بلعید ۰ میلیاردها دلار به جیب ورشکسته اش زد۰ با حمایت حساب شده و کش و قوسی اش با ملاها و سیاست های تهاجمی انها و معاملات کلان با غرب به طورهمزمان هم از توبره خورد و هم از اخور۰ حالا با کشاندن ایران به لبه پرتگاه جنگ توسط بازوی داخلیش حزب توده و در تنگنا قرار دادن ملاها از ایران دارد به عنوان قربانی انفجاری بسته شده به جلوی تانکش به مصاف غرب میرود۰ یک باجگیری رسوای مافیایی ۰
اگر به ایران حمله شود او برنده است چون بخش هایی را مثل ابخازستان و اوستیا ضمیمه خود خواهد کرد۰ اگر حمله نشود باز او برنده است این تجهیزات بنجل نطامیش را به ملاها می فروشد و در صنایع بی خاصیت اتمی انها را می دوشد و در تحریم نفت و گاز ایران را خواهد بلعید۰
سکوت توطئه امیز چپ حتی چپ دموکرات در این خیانت اشکار به منافع مردم ایران چه معنایی دارد؟
به جای دست به یخه شدن با داریوش همایون که مترقی ترین و کم ضرر ترین سلطنت طلبهاست چرا با این سرطان توده ای روسی که همه چپ را دارد به صورت عمله روسیه در می اورد مرزبندی نمی کنید؟

می گویند سولژنیتسین کسی نبودکه ما در باره او چیزی بنویسیم او متحد پوتین بود ۰ بعد می گویند ساکاشویلی حمله کرد و جنایت و امریکایی بود ولی پوتین جلوی امپریالیست ها ایستاد ( با کشتن ۱۵۰۰ گرجی غیر نظامی سر میز شام) ۰ می گویند حزب توده بی اهمیت است پس چرا در باره او بنویسیم ۰ بعد هر مقاله و نظری را که دران به فرد لیبرالی یا ملی و یا ملی مذهبی یا سلطنت طلب یا ۰۰۰ با فحاشی حمله شده باشد با گشاده دستی بی نطیری که می گویند نشان از ازادیخواهیشان دارد به کرات پخش می کنند۰
ایا بیش از این مدرک لازم است تا سیطره شوم حزب توده بر فضای روشنفکری چپ ثابت شود؟ ایا پوتین کمونیست است که شما اینقدر به او متعهدید؟ ایا او رفیق شفیق بوش نیست ؟ ایا او با حمله به گرجستان اب به اسیاب مک کین نریخت وبعد با عذر بدتر از گناه انرا به گردن اسرائیل و برخی از نومحافظه کاران نینداخت تا باز سر در اخور غرب کند؟
ایا بازی شومی که او و هم دستش ملا ها با موجودیت ایران می کنند بر کسی پوشیده است ؟
کدام برای ایران خطرناکترند ؟ داریوش همایون یا پوتین ؟
۲٨۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣٨۷       

    از : مانی فرزانه

عنوان : الملک یبقی معی الکفر ، ولایبقی معی الظلم
مقدمه : تاسف انگیز ست که هواداران حکومت مطلقه ی شاهنشاهی نه در دهه های دوران یاصطلاح "جزیره ی آرامش" و نه ده ها ی "جلای وطن" نمی خواهند با چشم بصیرت به آن چه بر ما رفته بنگرند . ببینند که حکومت ها در سایر کشورها چگونه مملکت داری می کنند تا از دانش و تجربه آنها برای اصلاح نظرات "عظمت طلبانه " و واقعا کهنه ی خود استفاده نمایند. هنوز با همان شیوه های "چارواداری" بازمانده از قبل سرمایه داری و یا روش های "امنیتی" در دوران جنگ سرد ، بعداز جنگ دوم در عالم هپروت نفس کش می طلبند. هیچ یک از نیروهای وابسته به شاهان سقوط کرده در اروپا و آسیا در این حد بی " اعتماد نفس " نیستند که هواداران شاهنشاهی مطلقه ایران با ننه من غریبم به روی مبارک نمی آورند که با چه فضاختی در ۶۰ سال حکومت پهلوی ها( عنایت فرمائید که فقط حکومت شاهان بود نه سلطنت تشریفاتی مانند کشورهای آزاد و انحلال بی شرمانه ی مشروطه ) ایران را در جنگ دوم جهانی در بین نازی هیتلری و متفقین به سراشیب نابودی بردند و در دوران جنگ سرد مملکت را تیول اربابان خود کردند. کافیست که به خاطرات علم ، زاهدی و امثالهم مراجعه شود. تا از زبان غلامان خانزاد بشنوید چه بر ما رفته ست.

اما ما به این هموطنان که متاسفانه هنوز با روش های "رستاخیزی" بحث می کنند چه باید بگوئیم که مقا بل به مثل نشود؟

من کوچک تر از آنم که بتوانم در باره آنچه بر مردم و مملکت ما رفته در این جا اظهار نظر نمایم. اما میتوانم به عنوان سئوال از هموطنان شاهدوست خود بپرسم که :
ـ علیرغم تمام سرکوب ها و افتدار گرائی که با تبلیغات حزب رستاخیز خود را نشان میداد تضادهائی در درون حکومت وجود داشت که از چشم مردم " نا محرم " مخفی بود

ـ درسال ۱۳۵۶ تحت کدام مکانیزمی حکومت شاه در اوج اقتدار خود نخست وزیر امیر عباس هویدا را با آموزگار تعویض مینماید ؟ آیا واقعا مخالفین که در زندان بودند مقصر بودند یا آنها که در خارج از زندان آهسته میرفتند و آهسته میامدند تا "ساواک" شاخشان نزند یا خود رژیم بحران داشت ؟ چرا بعداز ۱۲تا ۱۳ سال چنین اتفاق افتاد؟

ـ مسافرت شاه به آمریکا و تظاهرات دانشجویان در برابر کاخ سفید و ماجرای گاز اشک آور که تمام و کمال از تلویزیون سراسری پخش شد . آیا این "خیانت " مخالفین بود یا نشان از شکاف در درون سیستم امنیتی و اطلاعاتی که باید داریوش همایون بهتر بداند. نامه ی معروف رشیدی مطلق هم در همین اوان منتشر شد.

ـ این ها همه در سال ۵۶ اتفاق افتاد و در مهر ماه همان سال دانشگاه با طرز بهتری بازگشائی شد ـ ۱۰ شب شعر خوانی انیستیتو گوته در اواخر مهر ۵۶ رخ داد

ـ آیا قرار نبود شاه بعلت بیماری از قدرت کناره گیری کند؟ توجه بفرمائید "قدرت ! " اگر موضوع سلطنت بود و مملکت سر وسامانی داشت و قانون مند بود که احتیاج به این همه "تاکتیک" نبود. شورای سلطنت و ولیعهد والسلام !

ـ متاسفم که این را می نویسم چه بدتان بیاید و چه "افتخار" کنید قدرت شاه ساختگی بود و دیدیم که رئیس جمهور آمریکا و سولیوان و هویزر و بسیاری دیگر از قبلها در حال جنب و جوش بودند که انتقال قدرت با میل آنها باشد.

ـ حکومتی که تمام قدرت آن در دست شاه بود در حال تلاشی بود و بعدا زندگی نشان داد که صاحب منصبان شاه از قبل مملکت را ترک کرده بودند. مردم در این ماجراها نامحرم بودند

ـ نماز عید فطر در بهار ۱۳۵۷ در خیابان یهلوی صورت گرفت هنوز در زندانها باز نشده بود.

ـ تیمسار نصیری رئیس معروف ساواک که سفیر پاکستان شده یود بی سرو صدا به تهران احضار شد و روانه زندان گردید. در بعداز فاجعه ی آتش سوزی سینما رکس
۲۸ مرداد ۱۳۵۷ خبر دستگیری او در روزنامه ها درج شد. پشت پرده خیلی خبر ها بود و هنوز معلوم نیست تعزیه گردانان کدامین بودند. حتی شاه در آخرین کتابش
دلگیری خود را از رفت و آمدهای خارجی ها و تماس با بازرگان و آخوندها و سایرین ابراز کرده بود. این بیعرضگی رژیم بود نه مخالفین لت و پار شده !

نتیجه :
ـ اراده ای وجود نداشت که گذار انتقال قدرت ، از شاه به تمام نیروهای موجود صورت گیرد. مراجعه کنید به سایت دکتر فریدون هویدا در زمینه ی انفخابات آزاد و کارشکنی

ـ نیروهای سیاسی حکومت شاه مسئله ی انتقال قدرت را درک کرده بودند و نیروهای نطامی هم بعد ها به آن پیوستند مهم نبود قدرت به که منتقل شود.

ـ عامل خارجی به شکل علنی و مشمئز کننده در تمام پروسه ی انتقال دیده شد
نیازی نیست که به نقش انگلیس ها در کودتای ۱۲۹۹ یا سقوط رضاه شاه توسط
متفقین و کودتای آمریکائی ۲۸ مرداد اشاره کنیم .حضور و دخالت مستمر آمریکائی ها در بعداز ۲۸ مرداد تا اشغال سفارت نیاز به قلمفرسائی نیست.

نقش مخالفین شاه در سال ۱۳۵۶ و ۵۷ یعنی نیروهای مذهبی ، ملی ـمذهبی ، ملی و چپ قابل انکار نیست ولی تلاشی حکومت شاه از قبل شکل گرفته بود.

این اتفاق به آن صورت که دیدیم فقط می توانست در ایران برهوت از فعالیت احزاب مدرن سیاسی رخ بدهد .تلاش هائی هم شد که دکتر صدیقی دو لت ملی تشکیل دهد که در نیروهای ملی و ملی مذهبی انشقاق صورت گرفت بعد ها دکتر بختیار پذیرفت که اعتراضات ادامه پیدا کرد.

بالاخره وقتی شاه صدای انقلاب مردم را شنید و ۲۶ دی ۵۷ ایران را ترک کرد انتقال قدرت صورت گرفته بود. به فیلمها و نوا رها مراجعه کنید

شاه دوستان باید بنشینند و بیاندیشند و بپرسند پشت پرده چه خبر بود ؟
به جای فحش و فضیحت دادن به مخالفین شاه که قربانیان اصلی دو رژیم بودند

باید ببینند که چرا درایران ما آن همه وزیر و کیل اروپا درس خوانده نتوانستند شاه را از خر شیطان پائین بیاورند که معنی ندارد که همه مردم کوچه و بازار و متخصصین، معلمین ، دانشگاهیان ، کارگران دهقانان و روشنفکران و نطائر آنها یک در کشور بزرگ چون ایران بروند تو حزب ایران نوین یا مردم که چی ؟ جاوید شاه هم شد سیاسیت ؟ بعدا رستاخیز را راه انداخت و آن فضاحت همین داریوش همایون یکی از تئوریسین های آن بود !!!!

هنوز هم در بر همان پاشنه میگردد. دوستان شاهدوست شما را چه میشود

بیش از ۱۰۰ سال از انقلاب مشروطه گذشته و پهلویها معذرت خواهی بزرگی بابت تعطیل مشروطه به مردم بدهکارند.

حالا تشکیل این "حزب مشروطه خواهان ایران " خودش ادامه ی همان انحرافات گذشته می باشد. داریوش همایون فکر می کند که بقیه مخالفین جمهوری اسلامی
مشروطه خواه نیستند که این را تابلوی حزبش کرده. یا وانمود میکند که دیکران مشروطه خواه نیستند/ این سئوال را جمشید طاهری پور در سایت ایران امروز هم پرسیدم واقعا مشروطه خواهان فقط شاهدوست ها هستند؟

constitution در فارسی مشروطه خوانده میشود . همه می بینیم که در اروپا تمام حکومت ها اعم از جمهوری یا پادشاهی دارای پارلمان هستند و تمام قوانین در آنجا تدوین و تصویب میشود.

پس هم جمهور یها و هم سلطنتی ها دارای قوانین مشروطه هستند و از مشروطه حراست می کنند.

حال داریوش همایون که با رستاخیزش پدر مشروطه را در آورد از پاپ کاتولیک تر شده و پرچم مشروطه خواهی را باهتزاز در آورده که مبارک ست اما در هیچ کشور اروپائی حزب مشروطه وجود ندارد چون مشزوطه اساس ست تمام دعواها در ۱۰۰ سال اخیر و بخصوص هم اکنون کسب اعتبار برای مشروطه بوده و هست.

به نظر من شاهدوست ها هنوز در عالم رویاها میخواهند به تمامی حکومتی برسند که یک یا چند حزب فراگیر مانند بعث و رستاخیر و ایران نوین و مردم که تمام طبقات و اقشار را در آن بریزند و دگراندیشان را ازهم اکنون غیر مشروطه خواه بر چسب زدند. یا هرکس مشروطه را قبول دارد بیاید در حزب ما!!! خنده دارست !

نه جانم احزاب مدرن راست ومیانه وچپ و محیط زیست و دموکرات مسیحی برنامه ی شفاف و معین دارند مردم در آنها فعالیت می کنند .

تنها راه رستگاری شاهدوستان:
ـ بررسی عملکرد های رزیم گذشته و حتما انتقاد منطقی از مخالفین شاه هم واجب ست اما بر اساس گزارش درست از رویداده ها و بدون تعصب و خودخواهی.
ـ فعالیت نوین بر اساس معیارهای مدرن سیاسی که احزاب کشورهای آزاد به آن عمل می کنند. برای شرکت در رقابت های پارلمانی نه بازگرداندن حکومت های مطلقه ی موروثی.

امیدوارم که شاهدوستان که در اداره ی مملکت ناموفق بودند و موجب اعتراض میلیونی مردم شدند که منجر به پی آمدها و ضایعات جبران ناپذیری در جامعه شد از خود انتقاد نموده ند و تجربیات خود را شجاعانه در اختیا ر نسل جوان قرار دهند تا از تکرار این خسارت ها جلوگیری گردد. مردمی که شاه را پائین کشیدند قطعا این رژم را نیز به سزای اعمالش خواهند رساند. برخورد شاهدوستان با مردم بپاخاسته علیه شاه نادرست ست و نااگاهانه از رژیم کنونی دفاع می کنند. مردمی که علیه ظلم شاه بپا خاست حق داشت ولی رژیم کنونی غدار تر ست و به رزم بیشتر نیاز دارد.
۲٨٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : ساواکیها قاتل ها را با مقتول ها یکی می دانند!
یک حامی رژیم ساواک سابق باز بیسوادی تاریخی این جماعت را به نمایش گذاشته و ادعا می کند که:"مگر یادمان رفته است، که در فردای پیروزی « انقلاب شکوهمند » وقتی که افسران و سرآمدان رژیم پادشاهی را بر بام مدرسه علوی، تیرباران می کردند، شماها به جشن و پایکوبی مشغول بودید،"!

اولا آدمکشان رژیم ساواک که سینه بیگناه مردم تهران و سایر شهرهای تهران را هدف گلوله های جنایتکار خائنانه خود قرار می دادند تبهکارانی بودند که دست به جنایت زدند و مقایسه آنها با نوجوانان و جوانانی که هیچ آسیبی به کسی نزده بودند باعث تعجب می باشد! تیمسارهای خائن و جنایتکار رژیم ساواک تفاوتی با آدمکشان این رژیم نداشته و ندارند و درد ساواکی ها حتی در این زمان این است که چرا بیشتر از مردم ایران نکشتند و بیشرمانه افسوس می خورند. این یک حقیقت است و خود آنها با افتخار این را در همه جا اعلام می کنند. آدمکش آدمکش است و فرقی بین آدمکش خائن پهلوی و ملایان جانی نیست. مردم ایران نه آن رژیم جنایتکار خائن را می خواستند و مطمنا این رژیم سلطنتی ملایان را نیز نمی خواهند!
۲٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣٨۷       

    از : بهرام آشتیانی

عنوان : جهت آشنایی با اندیشه داریوش همایون، بخوانید آقای همایون فرزاد!
این فرهنگ سیاسی که در آن شب های فراموش نکردنی در برهنه ترین صورتی معنی واقعی خود را یافت، چنانکه در جای دیگری نوشته ام، با ورود ایران به عصر تجدد شکل گرفت. خشونتی که تاریخ ایران را پوشانیده است با برآمدن آفتاب مدرنیته در بالا پوش ترور و خشونت تا پایان، به عنوان ابزار سیاست و مولفه اصلی برنامه های سیاسی ظاهر گردید. مشروطه خواهان صدر اعظم مخالف خود را ترور کردند و روحانی مشروعه خواه را به دار آویختند (رویداد هائی که هیچ مایه سربلندی آ انقلابی که از آن گذشته یکی از پاکیزه ترین انقلابات سده بیستم بود نیست؛) و رضا شاه راه خود را به قدرت از جمله با دست زدن به ترور مخالفان (برجسته ترین شان عشقی) هموار کرد و در اوج اقتدار که هیچ خطر جدی تهدید ش نمی کرد از تیمور تاش گرفته تا ارانی (دو تن از برجسته ترین ایرانیان سده گذشته) را در زندان کشت. کشته شدن زندانیان چه به عنوان بیماری و چه اقدام به گریز (چنانکه در پادشاهی محمد رضا شاه و ماجرای شرماور کشتن بیژن جزنی و هشت تن از همرزمان ش پیش آمد) امری پذیرفته بود. حتا اعدام های سراسری و بی چون و چرای شهریور۱۳۶۷ آن چنان بازتابی در مردم نیافت. جامعه ایرانی با فرهنگ کربلائی اش بیش از بسیاری جامعه های دیگر می توانست خونریزی و کشتار را بپذیرد. هنگامی که مصدق، بزرگ ترین رهبر ملی و آزادیخواه ایران در مجلس بر سر نخست وزیر فریاد می زد که خودم تو را خواهم کشت هیچ کس بهم بر نیامد. هنوز هم هیچ کس از آن رویداد که در حکومت های پارلمانی بی مانند است تکان نمی خورد.

قسمتی از مقاله آقای داریوش همایون که در سال ۲۰۰۶ نوشته شده. بخوانید آقای همایون فرزاد

http://www.khabarnet.info/index.php?option=com_content&task=view&id=۷۵۳۷&Itemid=۴۶
۲٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣٨۷       

    از : داریوش جوان

عنوان : مگر شما نبودید؟
" درد جگرسوز من امروز از کسانی است که هنوز در کربلا و عاشورای دوران پهلوی، ناله می کنند، سینه و قمه می زنند، سینه چاک می دهند و مظلوم نمایی می کنند. مگر شما نبودید که در فردای پیروزی « انقلاب شکوهمند » در مورد کشتاربی رحمانه امیران ارتش وبزرگان رژیم پادشاهی از جمله خانم دکتر فرّخ روی پارسا چه گفتید:
« محیط انقلاب باید با سرعت و شدت پاکیزه شود، یعنی همه دشمنان انقلاب، همه میکروب ها و سمومات موّلد عناد و ظلم باید بلافاصله و بدون کمترین درنگ، نابود شوند. انقلاب، عدالت خاص خود را دارد و عدالت انقلابی یعنی، شدت عمل هر چه بیشتر...».
درد من از این است که هنوز به اصطلاح روشنفکران چپ بدون آگاهی تاریخی برطبل نفرت و کینه می کوبند.
شماها بودید که این هیولا را بر سر ما ایرانیان سوار کردید، شماها بودید زیر علم ِ همین شب پرستان و از نور گریزان سینه زدید و با سلام و صلوات به پیش بازش رفتید و چهره اورا در ماه به مردم نمایاندید. مگر یادمان رفته است، که در فردای پیروزی « انقلاب شکوهمند » وقتی که افسران و سرآمدان رژیم پادشاهی را بر بام مدرسه علوی، تیرباران می کردند، شماها به جشن و پایکوبی مشغول بودید، مگر یادمان رفته است که حزب توده و سازمان های دنباله روشان، در فردای ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰، دسته دسته جوانان را به همین رژیم سفاک و خونریز معرفی می کردند، مگر یادمان رفته است که باد در گلو می دادید و فریاد و شیون سر می کشیدید که پاسداران را به سلاح سنگین مسلّح کنید و راستی چه کسی و یا کسانی سبب شدند این رژیم ستمگر برروی گرده ما بنشیند؟ اگر انصاف دارید، بایستی زمین ادب را ببوسید و در پیشگاه ملت ایران از گذشته نا شاد و ننگین خودتان عذرخواهی کنید. خطابم به فرد بخصوص نیست، بلکه همه آنهایی است که باعث شده اند این سیستم واپسگرا بر ما حاکم شود، حال چه چریک باشد، چه مجاهد، چه حزب توده، چه جبهه ملی و... همگی مقصّرید، همگی حداقل یک عذرخواهی تاریخی به ملت شریف و رنج دیده ایران بدهکارید.
۲٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣٨۷       

    از : آخرین ایرانی

عنوان : چه فرقی مابین سامانه اخبار روز و کیهان چاپ تهران هست؟
هیچ فرقی نیست چون:

آیئن خبرنگاری را خودشان تعریف می کند.
برای آرمان خود تبلیغ می کند. ( یکی مذهبی امام زمانی و دیگری امام زمانی چپی )
از مقالعه و نام دیگران استفاده می کند ولی اصل مقالعه دیگران را درج نمی کنند.
خود را سرور مردم می دانند.
همیشه حق با آنهاست. ( دیگران گناهکارند و آنها فرشته عدالت)
اهدافشان یکی است. ( یک بعدی کردن اندیشه مردم یکی مذهبی و دیگری سوسیالیستی)
هر دو در انقلاب شکوهمندشان برادروار شرکت کردن ( یکی بر سر قدرت است و قلدور و دیگری اطلاح طلب قلدر اول آماده برای بقدرت رسیدن )

مذهبی چپی پیوندتان مبارک
۲٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : قول هیچ قدرتخواهی با عملش وفق نمیدهد
فلسفه نوین و زنده چه میگوید ؟

http://www.jamali.info/falsafe/category/talks
۲٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣٨۷       

    از : ایرج قهرمانی

عنوان : پرسشی چندباره از آقای رضا پهلوی - همایون فرزاد
این روزها در میانه ی ماه امرداد و همچنین شهریور ماه سالگرد ِ قتل ِ عام جوانان از دختر و پسر و میانسالان از زن و مرد ایرانزمین به دست دژخیمان حاکم است که چونان اعراب خونریز دوره ی جاهیلیت، غنچه ها و شاخه های جوان ِ سبز درخت ِ پر طراوت ایران را بریدند و پر پر کردند.
و داغ جگر سوز و زندگی سراسر درد را بر دل مادران و پدران و خویشان گذاشتند.
و راستی چرا؟
چرا باید زندگی را می کشتند و همچنان بکشند؟
آیا آنانی که کشته شدند، به زندگی باور داشتند و یا احترام می گذاشتند؟
و یا آنانی که زندگی را کشتند، زندگی را ارج می نهادند؟
با یک نگاه عمیق به عملکرد ِ هر دوسو، چه آنانیکه زندگی را کشتند و چه آنانیکه زندگی از آنان سلب شد به لحاظ عقیده و مرام از هیچگونه حقانیتی برخوردار نبودند.
زیرا این هر دو سوی عدم حقانیت در غوغای ِ غائله ی منتهی به بهمنِ سیاه و پیش از آن نه به زنده بودن خود اهمیت می دادند و نه به زندگی دیگران احترام می گذاشتند.
هر دو سو عقیده و مرامشان نهیلیست بود و می کشتند تا کشته شوند.
امروز هم چه آنانیکه در قدرت هستند، زندگی را می کشند و چه آنانیکه دستشان از قدرت کوتاه است، برای زندگی پشیزی ارزش قائل نیستند.
تابستان سیاه سال ۶۷ انتقامی کور و جنون آسا از کسانی بود که بی دفاع و بی پناه در سیاه چالهای قرون وسطایی محکومیت خودشان را می گذراندند.
و اگر در این ماجرا قربانی دست برتر می داشت، همان می کرد که برسرش آمد.
زیرا مرامشان و وجودشان ضد مرام دیگری و نفی وجودی یکدیگر بود.
اگر نیک بنگریم، جدالشان با یکدیگر هیچ نفعی به حال ایران و مردم ایران نداشت. کما اینکه دیروز هم جدالشان با نظام گذشته جزء زیان، نفعی به حال ایران و مردم ایران نداشت و همچنان ندارد.
قسمتی از مقاله دکتر احمد پناهنده
http://www.khabarnet.info/index.php?option=com_content&task=view&id=۷۵۱۲&Itemid=۴۶
۲٨۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست