از : حسن حسینی
عنوان : درگذشت مهندس امانی
http://negahi.com/yoldash/?page_id=۶۰۷
تلویزیون گونآذ ودرگذشت مهندس امانی
چهار شنبه ۲۲مهرماه ۸۷
زندگی گاهی زیباست!
مثل پرواز پرستو درکوچ
مثل آواز چکاوک درصبح
مثل لبخند کودک درخواب
زندگی اما گاهی
چهره ی زشت وکریه اش را
مینمایاند درهاله ی اشک
وسخیفانه بسی گرسنه را
برسر سفره ی فقر
به ضیافت میخواند!
راستی ازدوستی مثل من چکاری بغیر ازاینکه آرزوکنم که مزارش پرنورباد وجزآنکه برای این خانواده ی مصیبت دیده طلب صبر بزرگ بنمایم، برمیآید؟
علیرغم اینکه اینجانب درمجموعه ی طیف های متعدد حرکت ملی آذربایجان قرار دارم اما هرگز همگروه وهمرزم مستقیم وچه بسا ازبسیاری ازجهات همفکر این مهندس جوان ازدست رفته نبوده و درسالهای اولیه ی فعالیت های مدنی ام با ایشان آشنائی نداشتم. اما دراواسط سالهایی که ایشان درزندان بودند، من نیز بعلت نوشتن مقاله هایی با نام مستعار لورفته وسراززندان تبریز درآورده وبرحسب حسن تصادف ایامی را با این نقاب درخاک کشیده هم بند بوده وباوجود داشتن سلایق متفاوت ، معمولا بحث های مخالف باهم داشتیم ، سرانجام این بحث وجدل ها بعلت صفات جوانمردانه ای که مهندس امانی ازخود بروز میداد، به دوستی عمیق بین ما تبدیل شد. این دوستی بعد ازآزادی ایشان نیز ادامه یافت وملاقاتهایی با اعمال حداکثرمخفی کاری وملاحظه گری بین ما انجام میگرفت.
مدتی بعد ازآزادی ایشان اززندان اما،این باربرخلاف حرارت زیاد قبلی، بعینه درمییافتم که روح این مرحوم دچار رنجیدگی خاطر شدیدی شده بود که او این ملال خاطررا ناشی ازوجود افراد بی صلاحیت درراس امور مسائل ملی آذربایجان میدانست و ازاین بابت خودرا مغبون وافسرده مییافت. اوهمواره بمن میگفت که کسانی وارد میدان شده وداعیه ی انحصارحرکت ازطرف خود را دارند که حتی صفحه ا ی کامل هم نمیتوانند درباره ی ستارخان مطلب بنویسند ودرامتحان تاریخ و جغرافیای آذربایجان ، نمره ای نزدیک صفر میگیرند.
اودرمقایسه باگذشته موضع نسبتا منفعلانه ای داشت وبدین خاطر موفق شده بود با پیدا کردن کار دولتی درشهرداری تبریزبه زندگی عادی ومطالعه ی بیشتر روی آورد ومیگفت که اگر اتهام زنی های کوته بینان حاضر درحرکت ملی نباشد، کارش را تنها به مطالعه ی مفصل اوضاع اجتماعی، تاریخی واقتصادی آذربایجان وجهان محدود میکرد تا ضمن کسب آگاهی عمیق ازروند امور ،منتظر افشای ماهیت جولان دهندگان جنبش برای مردم هم میشد .
ازجمله دلخوریهای وی ، تخریباتی بود که ازنظراو توسط تلویزیون ” گونآذ” برعلیه شخصیت ها انجام میگرفت وروح لطیف این دوست ازدست رفته را میآزرد. او میگفت: ” من هم مانند مولوی یک سینه سخن دارم” که باتوجه به رونق بازار شایعات وتهمت ها قادر به گفتن آنها نیستم وفعلا زمان، زمان شعاردهندگان وبیسوادان وپهلوان پنبه هاست وباید خون دل خورد وصبر کرد تا چه پیش آید. اما این روح لطیف زمانی هم بحرف آمد ومواضع اش درباره ی کارکرد تلویزیون مذکور را درخرداد ماه ۸۷ درمصاحبه با سایت اویرنجی بدینگونه ابراز داشت:
آذربایجان اوبرنجی حرکاتی: با توجه به تنزل موقعیت گوناز تی وی در میان مردم ( به هر دلیل ممکن ) و نبود رسانه عمومی دیگری غیر آن در حال حاضر، که دارای ارتباط بهتر و فراگیرتری در داخل باشد، راه حل پیشنهادی شما چیست؟
“جواب: تنزل موقعیت گوناز تی وی واقعیتی است تلخ و متاسفانه ضعف مدیریت و پرداختن به مسائل و سلیقه های شخصی سبب شد حمایتهای معنوی و مردمی را از دست بدهد. حتی بعضا مسائلی توسط مجریان مطرح می شد که با شرایط فعلی واعتقادات مذهبی ملت در تناقض بود و این نوع رفتارها و گفتمانها بر می گردد به عدم شناخت از ساختار و ادبیات سیاسی و اجتماعی داخل. البته این آسیب به آسانی قابل ترمیم است و کافی است متولیان به منافع ملی بیشترارج بنهد و سلایق و عقاید شخصی خویش را (که مورد احترام است) در مسائل مربوط به عموم دخالت ندهند…. “.
این سخنان بارعایت احتیاط لازم ایرادشده وهمانهایی نبودند که درملاقات حضوری بمن اظهار میداشت وتاسف میخورد ورنج میکشید. این نوع نظرات مرحوم امانی بود که سبب میشد تلویزیون “گونآذ” باو نپرداخته ومانع طرح نام گسترده ی ایشان درمیان فعالین ملی گردد.
____________________________________
اما مسبب تمام این آه وناله های زیرکانه ی آقای احمد اوبالی دربرنامه پنجشنبه شب۱۶ آبان سال جاری چیست ؟ مگر امثال ایشان نبودند که دل این مرحوم را شکسته واورا تبدیل به نیروی ” پاسیوی” کردند که ازترس اتهام زنی ها تنهاهرازچندگاهی درمراسمی حضوری کم فروغ مییافت؟
البته مسلم است که تدارک این برنامه ازطرف ” اوبالی ها” برای (خالا خاطیرین قالماسین = احترامت محفوظ بماند خاله!) بوده وتنها حامل بار تبلیغاتی وبهره برداری ازاین مرگ نابهنگام بوده است. ” احمد اوبالی” هم کوشید که ازاین گرد وخاک برپاشده نفعی برده وازآب گل آلود ماهی بگیرد. ایشان اظهار داشت بعد ازاینکه به کمک برادرش ” محمد” ازکشور خارج شد، این برادرش دریک سانحه ی مشکوک، جان به جان آفرین تسلیم کرد. اوبدینوسیله خواست بگوید که مگر دست اوکج است که درمقابل ” شهید نمائی” گاموح کوتاه آمده واوهم “شهید نمایی “نکند؟
کسی دربرنامه ی ” گونآذ” حضور نداشت که از”احمد اوبالی” بپرسد که دلیل خروج اوازکشور چه بوده است. اما من دلیل این کاررا میدانم وآن این است که ایشان بدلیل وابستگی به ” سازمان مجاهدین” کشوررا ترک کرده اند.
آیا قربان صدقه ی آمریکا رفتن ” اوبالی” وطرز برخورد ایشان با هرآنچه که مختصرمخالفتی با مشی ایشان باشد، درتشابه حیرت انگیزی با مشی دمکراتیک!! مجاهدین نبوده وآیا طرح این سئوال که ایشان ممکن است بارهنمود سازمانش به این میدان وارد شده تا جنبش مدنی آذربایجان را ازدرون متلاشی کند، معنا دارنخواهد بود؟
بایرام هریسلی
۴۴۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨۷
|
از : ali tabrizi
عنوان : یاشار بی جنابلاری!
من نمیدانستم که جنبش ارگان رسمی هم دارد وتشکر میکنم که آن را گوشزد کردید!
اما انگ " کمونیسم وپان فارسیسم؟؟!!" زدن به یک نوشته ی جامع الاطراف درد شما هارا بعنوان جوجه فاشسیت های تازه به میدان رسیده درمان نخواهد کرد. عقاید" پان گرایانه" ازطرف هرکس که باشد فاشیستی وضد بشری است وفارس وترک وعرب وفرنگی بودنش فرقی ندارد. من شما عزیزان را بمطالعه ی هرچه بیشتر فرامیخوانم ومیدانم درآنصورت است که ازمرض وخلق وخوی انحصار طلبی رها شده وفرزند واقعی آذربایجان خواهید شد. جنبش ملی ما به افراد بی تحمل ومتعصب احتیاجی ندارد.
۴۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : yashar hakkakpur
عنوان : تخریب حرکت ملی آذربایجان را متوقف کنید
به نظر بنده هر آنچه در این مقاله آمده نظرات تعدادی از کمونیستهای پان فارسیست وبا همکاری وزارت اطلاعات و دشمنان حرکت ملی آذربایجان در تبریز بوده و موضع رسمی حرکت در جهت اطلاع رسانی صحیح از طریق مجوعه حقوق بشری ساوالان سسی وآنجمن دفعا از زندانیان سیاسی آذربایجان(آداپ)ابراز گردیده است.
چنانچه متن خبر در زیر می آید:
مهندس غلامرضا امانی، فعال سرشناس آذربایجانی همراه با دو برادرش در یک تصادف رانندگی جان باختند
شنبه ۴ آبان ۱۳۸۷ - ۲۵ اکتبر ۲۰۰۸
ساوالان سسی: غلامرضا امانی، از فعالین سیاسی سرشناس آذربایجانی، روز گذشته در اثر سانحه رانندگی در سن ۳۵ سالگی گذشت.
به گزارش ساوالان سسی امانی همراه با دو برادر دیگرش به نام های آقایان”جعفر و کریم امانی" عازم تبریز بود که خودروی آن ها با یک دستگاه خاور تصادف کرد. بر اثر این اتفاق دو برادر وی در همان دقایق اولیه تصادف در محل حادثه فوت کردند.ولی غلامرضا امانی به شدت مجروح شده و از آنجا به بیمارستان امام رضا واقع درخیابان گلباد، تبریز منتقل گردیده و مورد عمل جراحی قرار گرفتند ولی بر اثر شدت جراحات وارده از این سانجه وی نیز فوت کردند.
ساوالان سسی این ضایعه دردناک را به خانواده امانی و فعالین آذربایجانی تسلیت می گوید.
خاطر نشان می شود مهندس غلامرضا امانی در سالهای اخیر طولانی ترین مدت زندان را درمیان فعالان آذربابجانی تحمل کرده بودند، او به خاطر فعالیتهای هویت طلبانه از اوایل دهه ۷۰ تابحال چندین بار دستگیر، زندانی و طی حکمی در سال ۱۳۷۸بمدت حدود ۵ سال محبوس بود.
پس لطفا به تخریب حرکت ملی آذربایجان پایان دهید.
۴۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨۷
|
از : از اورمیه ترک آذربایجانی
عنوان : لطفا نظر خود را با نام ایضایی ننویسید آقای یک فعال ملی آذربایجانی
لطفا نظر خود را با نام ایضایی ننویسید آقای یک فعال ملی آذربایجانی
از هر سطر نوشته تان معلوم است که تعلق خاطری به حرکت ملی آذربایجان ندارید
البته اظهار نظر مخالف حق شماست ولی لااقل جسارت آن را داشته باشید که با نام و یا استعاره صحیحِ بنویسید
۴۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۷
|
از : ahmad amuuyi
عنوان : اظهار نظر گنگ
شخص محترم اخیر ننوشته اند که متن مورد نظر بچه دلیل وآنهم (سراسر دروغ وتهمت)!! است. شما ها هرچه با دنیای واقعیات بستیزید مغبون واقعی خواهید بود. لطفا با این اعمال وسخنان غیر منطقی نام پرآوازه ی آذربایجان وآذربایجانی را لکه دار نکنید.
۴۲۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۷
|
از : اوختای بابایی عجب شیر
عنوان : نوشته ای مغرضانه
متاسفانه این نوشته کاملا مغرضانه و سراسر دروغ و افتراست.اینکه خانم شهناز غلامی درخواست تشکیل کمیته حقیقت یابی می نماید چه ربطی به اتهامات ناروا نسبت به ایشان دارد؟
طرز نوشته به خوبی نشان می دهد که نویسنده متعلق به حرکت ملی آزربایجان نیست و قصد ایشان نه انتقاد بلکه تخریب فعالین حرکت ملی آذربایجان جنوبی است.
۴۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۷
|
از : ali hosaini
عنوان : باتشکر ازنویسنده ی مقاله
ضمن تشکر ازنویسنده ومنتقد۳
نوشته ی اصلی دارای بار تئوریک فراوان است ودراصل مدعیان آنچنانی " جنبش ملی آذربایجان" راهدف گرفته است که کاری بوده کارستان. ایکاش منتقد مورد بحث به این قسمت مقاله جواب میداد که نداده است.
دیگراینکه منتقد دیگر خبر ادعای درج مراسم " شب فضولی" را کرده بود که دراین خصوص میتوان گفت که این اعلام کم فروغ بوده وبطورسرسری ازکنار این مسئله ی بااهمیت گذشته بود . حال آنکه سایت " اویرنجی" درباره ی مسائل پیش وپا افتاده بطور مبسوطی مطلب منتشر میکند وروزها آن مطلب را درسایت خود نگه میدارد که مورد مشاهده ی بینندگان باشد ودرمورد " فضولی" چنین نکرد؟؟!!
۴۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۷
|
از : هرزندلی
عنوان : نمونه دروغگویی
با تشکر از نویسنده گرامی
از میان دوستان اگر کسی می خواهد یک نمونه واضح سوء استفاده خانم غلامی را ببیند، می تواند به سایت زیر برود و ببیند ایشان با چه ترفندهای بچگانه ای سعی می کند یک جنایت نیروی انتظامی را به "شوینیسم" نسبت بدهد.
http://www.youtube.com/watch?v=MhsABECpoeU
۴۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۷
|
از : دقت!
عنوان : خبر بزرگداشت فضولی بایکوت نشده است
خبر بزرگداشت فضولی:
http://oyrenci.com/News.aspx?newsId=۴۷۸۴
۴۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨۷
|
از : یک آذربایجانی
عنوان : صداقت و شفافیت را از خودتان شروع کنید!
جناب یک فعال ملی آذربایجان!
اگر واقعا به آنچه نوشته اید اعتقاد دارید و به صداقت، شفافیت و سخن گفتن مستند، یعنی آنچه در این نوشته به دیگران توصیه کرده اید، معتقدید، جسارت، صداقت و شفافیت را از خودتان شروع کنید و به عنوان یک نویسنده مقاله، به جای نام مستعار با نام حقیقی تان بنویسید! هرچند من با شیوه اتخاذ شده توسط گروه گاموح و شخص جناب چهرگانی موافق نیستم و این شیوه را برای حرکت واقعا مضر می دانم که دلایلش را خواهم آورد اما یک نکته مهم را باید به شما تذکر بدهم که مرتکب اشتباه بزرگی شده اید. شما نوشته اید:
"خانم "شهناز غلامی" هم گزارشی درسایت ها منتشر کرده و بدون ارائه ی هیچ سند و مدرکی ، مرگ این مهندس مرحوم را مشکوک اعلام کرده است."
شما در واقع می خواهید در مورد «مشکوک بودن» این تصادف شبهه ایجاد کنید و اشتباه بزرگ شما این است که برای اثبات «مشکوک بودن» تصادف منجر به مرگ یک فعال با سابقه آذربایجانی تقاضای سند و مدرک می کنید! اما باید توجه کرد که در همه جای دنیا وقتی یک مخالف با سابقه سیاسی در یک صانحه جان می بازد، بلافاصله همه انگشتهای اتهام به سوی دولت نشانه می رود، بویژه اگر آن دولت، مربوط به حکومتی باشد که قتلهای زنجیره ای را در کارنامه خود دارد. بنابراین این حادثه به خودی خود و بدون آنکه نیاز به سند و مدرک داشته باشد «مشکوک» است ولی مسلم نیست. این وظیفه اپوزیسیون نیست که سند و مدرک ارائه کند، بلکه این وظیفه دولت است که با انتشار عمومی اسناد حادثه، اجازه بازدید گروههای تحقیق و کارآگاهان زبده بین المللی و بی طرف از محل حادثه و گفتگو با شاهدان عینی و بازجویی از راننده کامیون مسبب این حادثه، ثابت کند که این حادثه تنها یک صانحه طبیعی تصادف جاده ای است و نه یک قتل مشکوک توسط نیروهای امنیتی.
بنابراین دولت در این حادثه بی تردید در مظان اتهام است چون سابقه قتلهای زنجیره ای و تلاش برای فرستادن خودروی حامل نویسندگان به ته دره و دهها مورد دیگر را در کارنامه سیاه خود دارد. چند سال پیش یکی از سیاستمداران منتقد بلر در مورد حمله به عراق در یک حادثه کشته شد و اکثر روزنامه ها بدون آنکه سندی در اختیار داشته باشند، دولت بلر را در مظان اتهام قرار دادند. یا تصادف پرنسس دایانا را در نظر بگیرید که چقدر جنجال به پا کرد و بسیاری از روزنامه ها خاندان سلطنتی را در مظان اتهام قرار دادند، بدون آنکه واقعا سند محکمی در اختیار داشته باشند. در واقع برداشت شما اشتباه است چون تصادف پرنسس دایانا اگر واقعا تصادفی هم بوده باشد، به خودی خود «مشکوک» است و برای مشکوک بودن آن نیاز به ارائه دلیل نیست بلکه برای رفع این شک و شبهه طبیعی، نیاز به آن وجود دارد که دولت در این زمینه کاملا شفاف و مسئول عمل کند و تمام اطلاعات مربوط به حادثه را در اختیار رسانه ها و افکار عمومی قرار دهد و با فراهم کردن شرایط یک تحقیق کارآگاهی بی طرفانه و کاملا علنی و شفاف، هرگونه شک و شبهه ای را برطرف کند. بنابراین درخواست تشکیل کمیته حقیقت یاب بی طرف در این گونه حوادث کاملا طبیعی و حقوقی است و برای تشکیل آن اصلا نیاز به وجود سند و مدرک نیست. در واقع بدون تشکیل کمیته تخصصی و بی طرف حقیقت یاب و ارائه کاملا شفاف تمام اسناد و عکس ها و کروکی حادثه و اجازه گفتگوی رسانه ها با تمام عوامل دخیل در حادثه از جمله راننده مرتکب تصادف، اپوزیسیون یا رسانه ها چگونه می توانند سندی برای دست داشتن دولت در حادثه ارائه کنند!؟ ابتدا باید این تحقیقات به صورت علنی و شفاف در رسانه ها منتشر شود و اپوزیسیون بتواند با بررسی تمام اسناد و عکس های حادثه و گفتگو با شاهدان عینی و انتشار آن در رسانه ها، به نکات مشکوک و سرنخهای احتمالی دست داشتن عوامل اطلاعاتی در حادثه پی ببرد و سپس در یک دادگاه بی طرف ادله خود را برای غیر طبیعی و عمدی بودن حادثه ارائه کند و آنگاه وظیفه دولت است که در دادگاه بی گناهی خود را ثابت کند و ادله لازم برای اثبات غیرعمدی بودن حادثه را ارائه دهد.
اما برگردم به آنچه که گفتم چرا عملکرد گاموح به ضرر حرکت ملی آذربایجان است. هرچند برای مشکوک بودن این حادثه نیاز به ارائه دلیل نیست و این حادثه به خودی خود مشکوک است و حتما باید کمیته بی طرف تحقیق تشکیل شود، ولی برای اثبات این ادعا که این تصادف عمدی بوده است نیاز به ارائه دلیل است و هیچ کس نباید پیش از اثبات، آن را قطعی فرض کند و بلافاصله مقتول را شهید اعلام کند! یعنی مشکوک بدون حادثه با قطعی بودن قتل عمدی زمین تا آسمان فرق دارد. مشکوک بودن یعنی این که اطمینانی وجود ندارد که آیا تصادف عمدی بوده یا نه و این مشکوک بودن هم شامل فرضیه طبیعی بودن تصادف می شود و هم شامل فرضیه قتل عمد توسط عوامل اطلاعاتی. پس واکنش درست در برابر این حادثه تاسف بار، تاکید و پافشاری بر تشکیل کمیته بی طرف تحقیق و ارائه اسناد و کروکی و عکس های حادثه در رسانه ها و پاسخ گویی دولت به تردیدها و شکهای موجود است. اما شهید نامیدن فرد جانباخته و مسلم فرض کردن دست داشتن عوامل حکومت در این حادثه بدون آنکه سندی ارائه شود، هرگز قابل پذیرش نیست. البته اگر دولت در برابر فشار معقول در مورد ارائه اسناد حادثه و تشکیل کمیته حقیقت یاب از خود مقاومت نشان دهد و به درخواستها پاسخ ندهد، خود به خود اتهام را پذیرفته است. بنابراین واکنش درست فشار وارد کردن به دولت برای شفافیت در این حادثه و تهدید به اعتراض، تحصن و راهپیمایی در صورت عدم تشکیل کمیته حقیقت یاب است. در این صورت دولت یا باید شفافیت به خرج دهد و اسناد مربوطه را منتشر نماید یا در مظان اتهام قرار گیرد. اما اگر بلافاصله قتل عمد را مسلم فرض کرده و دولت را بدون محاکمه و بدون سند، متهم کنیم، صداقت و شفافیت خود ما در معرض تردید قرار می گیرد و از طرف دیگر خطر بزرگتر آن است که عدم برخورد حقوقی و مستند و عدم صداقت و شفافیت ما، باعث ناباوری مردم به ادعاهای ما شود و آنها در برابر این مساله از ما و موضع ما حمایت نکنند و در آن صورت است که مردم هرچند به این حادثه مشکوکند، به صداقت ما هم مشکوک خواهند بود و این باعث خواهد شد که هیچ حرکتی جدی در اعتراض به این مساله رخ ندهد و این به شدت به ضرر حرکت ملی آذربایجان است اگر ادعا کند که یکی از سرشناسترین فعالینش به قتل رسیده ولی نتواند هیچ اعتراض قابل توجهی از سوی مردم به این مساله را سامان دهد.
در حالیکه اگر عمدی بودن حادثه مسلم فرض نشود و تنها مشکوک بودنش مورد تاکید قرار گیرد و تنها خواستار شفافیت دولت و تشکیل کمیته حقیقت یاب شویم، مردم هم از خواسته حقوقی و برحق ما دفاع خواهند کرد و هرگاه اسناد حادثه غیر عمدی بودن آن را نشان دهد نیز، صداقت ما در میان مردم زیر سوال نمی رود، چون ما تنها مشکوک بودن حادثه را مطرح می کنیم و نه قطعی بودن آن را. اما هرگاه رژیم در این حادثه دست داشته باشد و اسناد منتشر شده شک و شبهه را در این زمینه بیشتر کند، آنگاه مردم در اعتراضات با قوت قلب و اعتماد بیشتری حضور خواهند یافت و دولت را به پاسخ گو بودن مجبور خواهند کرد. پس رعایت صداقت و انصاف حتی در متهم کردن حاکمیت دیکتاتور هم قطعا به نفع ماست و غوغاسالاری و حرکت غیر حقوقی و مسلم فرض کردن آنچه هنوز سندی برای اثباتش وجود ندارد، قطعا به ضرر حرکت ملی آذربایجان است.
۴۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨۷
|