سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"مطرح شدن جدی مسئله قره باغ" - عباس گ. مقدم

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لج بازی پانترکان

عنوان : ایران همیشه ایران بوده است
یک جواب دیگر به جناب علی ازتهران م

در همسنجی با کشورهای همسایه خود، می بینیم که "ایران" تنها نام دارای پشتوانه تاریخی پیشامدرن در این بخش از جهان است. برای نمونه در تاریخ هیچگاه کشوری بنام ترکیه هستی نداشته است و واژه "ملت ترک" نیز برخوردار از یک پیشینه تاریخی نیست. تا پیش از سال ۱۹۲۳ در آسیای کوچک، در جایی که امروزه کشور ترکیه جای گرفته است، کشور و یا دولتی بنام "ترکیه" نبوده است و این نام تنها برساخته ترکان جوان و برخاسته از نیاز به نوسازی یک امپراتوری فروپاشیده می بوده است. "عراق" اگرچه نام سرزمینهای جنوبی کشور عراق امروزین بوده است، ولی تا پیش از سال ۱۹۳۲ هرگز یادآور یک دولت یا ملت نمی بوده است. واژه "پاکستان" تا پیش از ۱۹۴۷ نه درونمایه سیاسی داشت و نه سرزمینی، "افغانستان" در جایگاه نام یک کشور، تنها از سال ۱۹۱۹ است که در ادبیات سیاسی جهان به چشم می خورد، تاریخ افغانستان تا پیش از امان الله خان، کمابیش همان تاریخ ایران است. همچنین آذربایجان اگرچه نام یک سرزمین بهم پیوسته در اینسوی ارس بوده است، ولی تا پیش از پیدایش جمهوری آذربایجان بسال ۱۹۱۸ (در سرزمینی که تا آنروز اران و قفقاز نامیده می شد) هرگز برای نامیدن یک کشور، ملت و یا دولت بکار نرفته است. تاریخ جمهوری آذربایجان نیز تا پیش از پیمان ترکمانچای (۱۸۱۳) همان تاریخ ایران است.

"ایران" ولی از سرگذشتی دیگر برخوردار است، بنیانگزاران شاهنشاهی ساسانی، اردشیر بابکان و پسرش شاپور، نزدیک به هزاروهشتسد سال پیش خود را "شاهنشاه ایران و انیران" خواندند و بدینگونه یک سامانه سیاسی (شاهنشاهی) را به یک گستره سرزمینی (ایران) پیوند دادند و اینچنین دو پایه بنیادین پدیده ملت (قدرت سیاسی در درون مرزهای سرزمینی) را پدید آوردند (۵). پس اگر یک شهروند ایرانی هزاروهشتسد سال در تاریخ باز پس رود و به مردمان آنروزگار بگوید که از مردمان کشور "ایران" است، کسی از شنیدن این نام در شگفت نخواهد شد. ولی یک شهروند ترکیه یا عراق یا پاکستان باید تنها "سد سال" در گذشته کشورش بازپس رود و سخن از کشور عراق، ترکیه و یا پاکستان براند، تا دریابد که هیچکس نامی از این کشورها نشنیده است
اصل مقاله:
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/۱۶۹۹۰/
۴۶٨۷ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣٨۷       

    از : عدالت جو

عنوان : تبریک به مقاله های بشردوستانه آقای عباس آقا ؛ گ
وقتی که شبه نظامیان ارمنی به آبادی ما رسیدند ؛ خانه ها را آتش زدند و شروع به کشتار همه مردان و زنان و کودکان کردند . من دختر هشت ماهه ام را بغل کردم و با چند نفر دیگر به زیر زمین یک ساختمان دویدیم تا در آنجا پنهان شویم . وقتی که شبه نظامیان ارمنی به آنجا رسیدند ؛ ما نفسهایمان را در سینه حبس کردیم تا متوجه ما نشوند . من محکم دهان دخترم را گرفته بودم تا صدایی نکند . دقیقه ها مثل ساعتها گذشتند و وقتی که شبه نظامیان ارمنی از آنجا دور شدند ؛ دیدم که دخترم تکان نمیخورد . آنوقت متوجه شدم که با دست خودم ، دخترم را خفه کرده ام . . .
خاطرات این مادر آذری ؛ فقط چند لحظه از کشتار و پاکسازی قومی آذری ها در قره باغ به دست شبه نظامیان ارمنی مورد دفاع روسها و جمهوری اسلامی ایران است . ولی شما این چیزها را نمی بینید چونکه در بشردوستی شما در راستای محکومیت نسل کشی و پاکسازی قومی ؛ آذربایجانی ها بشر حساب نمیشوند .بعلاوه چونکه زورتان به ترکیه نمیرسد پس باید برای انتقام گرفتن از عثمانی ها ؛ آذربایجانی ها را کشتار کنید و سرزمینهایشان را غصب کنید . ضمناً در مواجهه با واقعیتها ؛ زیاد دچار حیرت نشوید ؛ چون برای قلبتان ضرر دارد .
مشتاق پاسخی دور از تعصب و آرزومند تندرستی
۴۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷       

    از : Juybaar

عنوان : To Ali
Ba salam beh Ali az Tehran,
I was very busy in the past few days, but I did read your response when you posted it.
I have notice from your replies that you get angry too fast and that’s not a good sign, but if you are actually living in Iran, I can understand.
Looking at the comments made by others and you, now I’m feeling that even if I do give you all the references you asked for, it would make no difference. Why am i saying that? Because, for example, a gentleman right after your first comment in response to me, did list some of the references, but you ignored all and only heard and reacted only to the word “pan turkist.” Or, you didn’t even bother to say anything about made-up, fake name for the geographical area presently known as “Azerbaijan Republic.”
At any rate, i will list the references, but it will take time because I have to spend some time which I don’t have at the moment. But if you give me your email, I will communicate with you later.
Also, nobody really here denied you your rights as a minority. There was a discussion going on, and you just decided to get angry and that’s not good really. It doesn’t help the situation.
Also, please make one thing clear for me if you don’t mind. If i compare you and the people who think like you to the total population of Iran, would that group be a minority or a majority compared to the total population of Iran.

Be omid-e sarbolandi bara-ye Iran va Iraniaha.
My email: juybar@aol.com
۴۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷       

    از : لج بازی پانترکان

عنوان : ایران همیشه ایران بوده است
علی ازتهران م

من نمی دانم این اقلیتهای (!!!) بدبخت از کی شما را به عنوان نماینده تام الاختیار خودشان انتخاب کرده اند که از طرف همه آنها حرف می زنید!
ولی موضوع یک چیز دیگر است و این ترفند شما هم آنقدر کهنه شده که ریشش درآمده است:

هم شما و هم آقای رزمی ادعاهای خنده آوری را (مثل سابقه ۱۳۰ ساله نام کشور ایران!!!) را مطرح می کنید و وقتی کسی می خواهد مچتان را بگیرد و از شما برای ادعایتان سند می خواهد، بسرعت و برای به انحراف کشاندن بحث مسائل نامربوط مثل:
«چون هربار حقوق اولیه خود رامی خواهیم ویا سئوالی داشته باشیم این کلمات نثار ما می شود»
شما در کامنتهای قبلی چیزی از حقوق اولیه ننوشته بودید، مگر اینکه ادعا کنید "انکار تاریخ ایران و جعل سابقه ۱۳۰ ساله برای اسم ایران" از حقوق اولیه شما است، که اگر اینطور باشد، واقعا باید به حال شما گریه کرد!!!
۴۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷       

    از : پان ترکیست از ارومیه

عنوان : پان ترکیستها و پان فارسیستها
من یک پان ترکیست هستم و با این مسئله مشکلی هم ندارم. البته یک زمانی بنده یک ناسیونالیست ایرانی بودم . تا وقتی که برای خدمت سربازی به تهران و اصفهان رفتم. آن موقع تازه فهمیدم که من به عنوان یک ترک هیچ جایی در ایران ندارم. فهمیدم که حتی اگر آسمیله هم بشوم باز چون اصلتا ترک هستم و لهجه ترکی دارم راه فراری از نفرت پان فارسیستها ندارم.دلیلی هم نداشتم که به خاطر کسانی که از من و ملتم نفرت دارند زبان و فرهنگی را که دوست داشتم و با خون و استخوانم اجین شده بود رها کنم... بنا بر این سنگ ایران را(که جز نامش چیز دیگری از آن برایم بار عاطفی و روانی نداشت) از دامنم ریختم... به این سادگی...

ما پان ترکیسم و نفرت از فارسها را از پان فارسها آموختیم و چه خوب که آموختیم
۴۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷       

    از : آراز

عنوان : طرح گروه مینسک (پرنسیپ مادرید) یا سند جدایی همیشگی قاراباغ از آذربایجان!؟
متاسفانه آقای ماشاالله رزمی در مقاله «مطرح شدن جدی مساله قارا باغ» (۱) با دفاع ضمنی از طرح گروه مینسک (پرنسیپ مادرید) که حیله کثیف غربیان و اسب تراوای ارمنی ها و روسهاست که با هدف کسب مشروعیت برای جدایی همیشگی قاراباغ از آذربایجان به پیش انداخته شده، موضع گیری بسیار نسنجیده ای کرده اند که مرا به شدت نگران کرده است که مبادا دولت آذربایجان و تصمیم گیرندگان آن هم، چنین نظرات خطرناکی داشته باشند و این چنین فریب غربیان را بخورند. بگذارید نگاهی به آنچه که در به اصطلاح طرح گروه مینسک یا پرنسیپ مادرید (خاک در مقابل صلح) مطرح شده بیاندازیم تا ببینیم که این طرح چقدر خطرناک است:



"خلاصه طرح بقرار زیر می باشد:



۱) خروج ارتش ارمنستان از قاراباغ و استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بجای آنها



۲) بازگشت مهاجرین آذربایجانی به قاراباغ



۳) بازکردن یک کریدور ارتباطی بین ارمنستان و قاراباغ (منطقه ارمنی نشین)



۴) برگزاری رفراندوم برای تعیین استاتوی قاراباغ (بعد از ده یا پانزده سال)"



در بند ۱) طرح هرچند به ظاهر ارتش ارمنستان از قاراباغ خارج می شود ولی قاراباغ به حاکمیت آذربایجان برنمی گردد، بلکه تحت کنترل نیروهای حافظ صلح سازمان ملل قرار می گیرد. بنابراین هیچ امتیاز ویژه ای در این بند به آذربایجان داده نشده بلکه با استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در منطقه، به دولت جدایی طلب ارامنه قاراباغ مشروعیت می بخشد چون دیگر تحت اشغال ارتش بیگانه نبوده، بلکه تحت اداره سازمان ملل خواهد بود که با تایید رسمی دولت آذربایجان (در صورت امضای این قرارداد) همراه خواهد بود. این در واقع پذیرش رسمی دولت آذربایجان برای واگذاری حاکمیت بلامنازعه خود بر قاراباغ به سازمان ملل است که بسیار خطرناک است. بر طبق موازین بین المللی، آذربایجان حاکمیت بلامنازعه بر قاراباغ دارد و تنها با پذیرش دولت آن ممکن است که دنیا جدایی قاراباغ از آذربایجان را به رسمیت بشناسد. تا موقعی که دولت آذربایجان پای هیچ قراردادی را که حاکمیتش را بر قاراباغ زیر سئوال می برد، امضا نکرده باشد، هیچ کس در دنیا نمی تواند جدایی قاراباغ را به رسمیت بشناسد. در واقع این طرح با هدف فریب رهبران آذربایجان برای امضا کردن پای طرح به اصطلاح صلحی است که عملا حاکمیت بلامنازعه اش را بر قاراباغ زیر سئوال برده و تعیین تکلیف در مورد آن را به سازمان ملل واگذار می کند و عملا راه را برای به رسمیت شناختن استقلال قاراباغ هموار می کند!



برای روشنتر شدن این مساله، بندهای دیگر را هم بررسی می کنیم. در بند ۲) بازگشت مهاجرین آذربایجانی به قاراباغ آمده که به ظاهر به نفع آذربایجان است ولی چون دولت آذربایجان کنترل و حاکمیتی بر قاراباغ نخواهد داشت و اداره آن بر عهده دولت محلی ارامنه و سازمان مللی خواهد بود که قدرتهای بزرگش از جمله آمریکا، روسیه، فرانسه و ... علنا مدافع ارامنه هستند، بنابراین این بند ضمانت اجرایی ندارد و دولت جدایی خواه قاراباغ که تحت حمایت سازمان ملل هم خواهد بود، در برابر بازگشت مهاجران و آوارگان کارشکنی خواهد کرد و دولت آذربایجان به دلیل نداشتن کنترل سیاسی و نظامی بر آن منطقه، امکانی برای وارد کردن فشار بر آن دولت برای پذیرش مهاجران نخواهد داشت، در نتیجه دولت ارامنه قاراباغ، در برابر بازگشت آوارگان به انحاء مختلف کارشکنی خواهد کرد تا ترکیب جمعیتی همچنان به نفع ارامنه و به ضرر آذربایجانی ها باقی بماند.

در بند ۳) بازکردن یک کریدور ارتباطی بین ارمنستان و قاراباغ (منطقه ارمنی نشین) آمده است که کاملا زیرکانه برای از میان برداشتن این مانع بسیار عمده در برابر استقلال قاراباغ مطرح شده است که نقشه کثیف غربی ها را بیش از پیش برملا می کند. چون منطقه قاراباغ در داخل خاک آذربایجان محصور است و هیچ ارتباط زمینی و هوایی با دنیای خارج ندارد (برای ارتباط هوایی هم هواپیماها مجبور خواهند بود از آسمان تحت کنترل آذربایجان عبور کنند) لذا عملا این منطقه امکان آنکه بتواند مستقل شود را ندارد چون در محاصره کامل آذربایجان قرار دارد. برای استقلال قاراباغ وجود یک کریدور ارتباطی زمینی و هوایی که به تایید دولت آذربایجان هم رسیده باشد، یک مساله حیاتی است. این بند در واقع با اعطای یک کریدور زمینی و هوایی برای اتصال مرزی بین قاراباغ با ارمنستان، که اجبارا باید از بخشی از خاک آذربایجان جدا شده و تحت حاکمیت قاراباغ و یا سازمان ملل قرار گیرد، این مانع عمده بر سر راه استقلال قاراباغ را بر می دارد و زمینه را برای استقلال قاراباغ در آینده مهیا می کند!



کدام انسان عاقلی با دستان خود قراردادی را امضا می کند که با واگذاری بخشی از خاک آذربایجان به قاراباغ، ارتباط مرزی بین قاراباغ و ارمنستان را ایجاد می کند تا معضل بزرگ ارامنه برای جدایی را که همانا محصور بودنشان در درون مرزهای آذربایجان و ارتباط نداشتن با دنیای خارج است را برای آنها حل می کند تا آنان با خیال راحت بتوانند اعلام استقلال کنند!؟ این در واقع یکی از نقاط قوت بزرگ آذربایجان در بحران قاراباغ است که حتی اگر منطقه قاراباغ اعلام استقلال کند، چون در درون مرزهای آذربایجان محصور است، نمی تواند به حیات سیاسی خود ادامه دهد. پذیرش این بند، بزرگترین اشتباهی است که ممکن است یک دیپلمات در بحرانی چنین حساس مرتکب شود. حتی اگر حق جدایی برای قاراباغ به رسمیت شناخته شده باشد، دلیلی ندارد که آذربایجان بخش دیگری از سرزمین خود را به ارامنه ببخشد تا آنها بتوانند خود را از حصاری کی مانع جدایی شان است، رها کنند!؟ این اشتباهی نابخشودنی است که هرگز نباید هیچ کسی در آذربایجان مرتکب آن شود.



در بند ۴) برگزاری رفراندوم برای تعیین استاتوس قاراباغ (بعد از ده یا پانزده سال) آمده است که دوباره امتیازی بسیار بزرگ و غیر قابل قبول به ارامنه قاراباغ است. مثلا قضیه قبرس را نگاه کنید که حتی پس از ۳۰ سال که جزیره عملا به دو بخش تقسیم شده، در تمام مذاکرات صلح، بخش یونانی نشین تمامیت ارضی قبرس را به عنوان اصلی خدشه ناپذیر مطرح می کند و هرگز حاضر نیست از آن بگذرد و یا تعیین تکلیف در آن زمینه را به نتیجه رفراندوم (چه امروز و چه ده سال دیگر که فرقی نمی کند!) در بخش ترک نشین جزیره واگذار کند که بی تردید رای شان به جدایی و استقلال خواهد بود. بنابراین بسیار اشتباه خواهد بود اگر دولت آذربایجان حق بلامنازعه حاکمیتش بر قاراباغ را بی دلیل به رفراندومی بسپارد که تحت نظارت دولت محلی ارامنه و سازمان ملل مدافع ارامنه برگزار خواهد شد!

http://www.oyrenci.com/Articles.aspx?articleId=۱۱۱۸
۴۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷       

    از : سلامی

عنوان : از نوشته شما سر درنیاوردم
پس نتیجه میگیریم که ارمنی ها خوب و آذربایجانی ها بد هستند . حالا پیدا کنید ، پرتغال فروش را
۴۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷       

    از : سلمان سلمان شعیری

عنوان : عجب
شما زیادی به خود فشار نیاورید و سند از آقای رزمی نخواهید. ایشان دست طولانی در رابطه با سندسازی دارند چنانکه در یک مقاله دیگر یک سند جعلی به یونسکو ربط دادند:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/pasokhbehrazmioz.htm

این افراد بیشتر نگران ترکزبانان کاراباغ هستند تا مردم ایران و بنابراین در دشمنی با پارسی-زبانان/تالشان/کردان/ارمنیان و غیره هیچ حد و حصری نمیشمرند.
۴۶۲۷ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷       

    از : علی ازتهران م

عنوان : جواب
باسلام دوباره
مااقلیتهای ایرانی (در واقع اکثریت غیرفارس ساکن درایران) به این کلمات پان وتجزیه طلب عادت کرده ایم چون هربار حقوق اولیه خود رامی خواهیم ویا سئوالی داشته باشیم این کلمات نثار ما می شود فعلا قدرت دردست شماها تا بعدا چه شود مثل عراق افغانستان ویا یوگسلاوی و یا خدامی داند کی وکجا این ظلمهای (سیاسی اقتصادی زبانی اجتماعی تاریخی فرهنگی آوارگی به خاطر یک لقمه نان به کویر های مرکزی ایران و.......)پایان می یابد وگناهگاران مجازات می شوند خدا می داند
الله اعلم
۴۶۲۵ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷       

    از : لج بازی پانترکان

عنوان : ایران همیشه ایران بوده است
جناب علی از تهران

ایران نه تنها ۱۳۰ سال پیش، بلکه هزاروسیصد سال پیش هم اسمش ایران بوده است. اگر شما چشم دیدن خورشید را ندارید، دلیل بر این نیست که شب همه جا را فرا گرفته است.

اِران‌شهر یا ایران‌شهر (ĒRĀNŠAHR)، نامی است که ساسانیان به گستره شاهنشاهی خود می‌دادند. ایران‌شهر در عصر ساسانیان «شاهنشاهی» (empire) معنی می‌گردیده، ضمن این که واژهٔ اِران (ĒRĀN) هنوز مطابق با ریشه‌شناسی‌اش (از واژهٔ ایرانی کهن: آریانام aryānām)، به عنوان حالت جمع اضافی نام قومی «ایر» (ēr) (پارتی: اری Ary؛ از ایرانی کهن: آریا -arya؛ = آریایی) به معنای «ایرانیان» فهمیده می‌شده‌است.

واژهٔ «اران» (Ērān) برای نخستین بار در سنگ‌نوشته‌های اردشیر یکم و پسرش شاپور یکم گواهی شده‌است. اردشیر در سنگ‌نوشته‌ها و سکه‌هایش "شاهنشاه اران" (به پارسی میانه) و "شاهنشاه آریان" (به پارتی) خوانده شده‌است. شاپور نیز از همان لقب برای پدرش، به خود با عنوان "شاهنشاه اران و انیران" šāhān šāh ērān ud anērān (به پارسی میانه) و "شاهنشاه آریان و ان‌آریان" šāhān šāh aryān ud anaryān (به پارتی) "= شاه شاهان آریایی‌ها و غیرآریایی‌ها" اشاره کرده‌است. همین شکل و شیوه، مورد استفادهٔ شاهان بعدی ساسانی، از نرسه تا شاپور سوم بود.

سنگ‌نوشتهٔ سه زبانهٔ شاپور یکم در کعبه زرتشت در استان فارس برای نخستین بار حاوی واژهٔ پارسی میانهٔ «ایران‌شهر» Ērānšahr (به پارتی:«آریان‌شهر» Aryānšahr) است.

در کتاب‌های پهلوی سدهٔ سوم هجری/ نهم میلادی، اصطلاحات کهن ساسانی، آشکارا محفوظ مانده‌است. برای نمونه، در «کارنامهٔ اردشیر بابکان» اصطلاح Ērān تنها در عبارت "شاه اران" و لقب "اران-سپاه‌بد" (ērān-spāhbed) استفاده گردیده‌است. و گرنه، کشور همواره «اران‌شهر» Ērānšahr خوانده شده‌است.

البته واضح است که صدها و هزارها سند معتبر در نظر شما هیچ تغییری بوجود نخواهند آورد:
آدم خوابیده را می شود بیدار کرد،
آدمی را که خود را به خواب زده هرگز!
۴۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست