سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به کجا چنین شتابان؟* - محمد امینی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : Ostajloo Shahin

عنوان : توهین به تورک وعرب ... به یک فرهنگ تبدیل شده
متاسفانه در ایران بدترین نوع شونیسم را داریم که ریشه ۹۰۰ساله در ادبیات فارس دارد. بنابراین لازم است واژ دیگری زبان شناسان برای شونیسم فارس انتخاب کنند. تعلیم تربیت در ایران بر ضدیت با تورک تورک بودن بناشده! ایااین اغراق است که توهین به تورک وعرب ... به یک فرهنگ تبدیل شده؟
ایا در ایران روزنامه و یا مجله ای سراغ دارید که حتی در یک شماره اش به نوعی به غیر فارسها مخصوصا به تورک وعرب توهین نشده باشد؟ صدها سایت از احزاب سنتی و هزاران نوشته ازعوام فارس میتوانید به راحتی پیدا کنید که رکیک ترین حرفها را نثار تورک وعرب کرده. البته حساب بعضی احزاب چپ جدا میباشد .
۶۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۷       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : امروز دموکراسی فردا عدالت اجتماعی
آقای محوی بار دیگر تکرار میکنم :
در تمام کشورهای دموکراتیک اروپا اعم از پادشاهی یا جمهوری مردم از طریق احزاب به پارلمان رفته و با تدوین قوانین اجتماعی مسائل مملکت را با شکلی که می بینیم.
بعنوان نمونه در سوئد ؛ تمام احزاب که نماینده ی طبقات و اقشار مختلف مردم هستند از سرمایه داران تا کارگران از طریق مذاکره مسایل فی مابین را حل و فصل می کنند. جامعه سرمایه داری ست و تمام طبقات برای پیشرفت آن تلاش می کنند . این دقیقا معنی دموکراسی می باشد. آیا از این جامعه دموکراتیک تر وجود ندارد ؟ دلیلی ندارد که در این جامعه «چپ ها» دنبال شعارهای « تخیلی » بروند. آری فقیر و ثروتمند هم وجود دارد. استراتژی سوسیال دموکرات ها این بود و هست که اختلاف طبقاتی را کاهش دهند و نمی خواهند جامعه ی بی طبقه ایجاد کنند. چپ هائی که هنوز معتقد به جامعه ی بی طبقه و انحلال سرمایه داری هستند. رای بسیار ناچیزی دارند که شانس ورود به پارلمان را هم ندارند. متاسفانه راسیست ها نزدیک ۴ درصد طرفدار هستند که ممکن ست به مجلس بروند.

پیشنهاد میکنم که از مطالب «مجرد» و «محض» فاصله بگیریم چون در اروپا ، آمریکای شمالی -مرکزی - جنوبی ، آسیا و اقیانوسیه بسیاری از ملت ها با هوشیاری در چارچوب ملی با تفاهم و آشتی و احترام متقابل منشا خدمات بزرگی برای کشور خود و جهان بوده اند.
وای بر ما که دهه ها زیر سلطه ی رهبران ناشایست مانع رشد مردم و پرورش آنها برای مسئولیت پذیری قرار گرفتیم .
وای بر ما که حکو مت هایمان فقط از تخته وشلاق و گلوله برای بستن دهان ها استفاده کردند.
مردم کشور ما از هیچ کشور پیشرفته دیگری کم ندارند فقط احتیاج به تمرین همکاری و همفکری در تمام زمینه ها دارند نه قیم و دایه.
در ضمن باید کشورما مثل سوئد و نروژ ، بلژیک و هلند ، فنلاند و انگلیس ، ژاپن و کره جنوبی ، ترکیه و یونان مراحل تکاملی فعالیت چند حزبی و پارلمانتاریسم را پشت سر بگذارد تا به حداقلی از ساختار دموکراتیک برسد . آنوقت مردم بهتر می توانند به نظریات آرمانی نیروهای آگاهانه پاسخ دهند. نویسنده ی این سطور از این زاویه از تمام دوستان علی الخصوص یاران چپ انتظار دارد که مسائل مناسب امروز را طرح کنیم .
کاش تمام منقدان حکومت دینی با حفظ برنامه های خود برای فشار بر حکومت حول غیر قانونی بودن حکومت و نادیده گرفتن حقوق بشر در ایران تا آنجا که می توانند کوشش کنند. مردم درایران و دنیا باید ببیند که ما خواست واحد داریم . انقدر به پر وپای یکدیگر نپیچیم که به نفع رژیم ست. رژیم باید مستاصل شود و طرفدارانش از آن فاصله بگیرند حتی اگر اینجا میایند و اظهار فضل می کنند.
۵۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : روسزده

عنوان : به چکا این اختیار را می دهند که نیروهای مخالف را و کسانی را که گرایشات غیر بلشویکی دارند ( یعنی گرایش اکثریت کمیته مرکزی حزب بلشویک) بدون مراجعه به دادگاه های انقلاب تا ۳ سال تبعید کند.
شما از طرفداران چپ روسی چه انتظاری دارید؟ به این میزگرد چپ های جوان و غیر روسی نگاهی بیندازید تا بینید مشکل را در کجا می بینند۰ در لینک زیر می خوانید

http://bamdadkhabar.com/۲۰۰۹/۰۱/l/

شوراها کم کم تبدیل می شوند به بازوی اجرایی حزب بلشویک. این وضعیت از دوره ی لنین شروع می شود. یعنی دوره ای که فکر می کنم ۱۹۲۲ است که قطعنامه ای تصویب می شود در کمیته ی مرکزی حزب بلشویک که پیشنهاد آن را لنین می دهد و وجود فراکسیون را درون حزب بلشویک ممنوع می کنند. و بعد به چکا این اختیار را می دهند که نیروهای مخالف را و کسانی را که گرایشات غیر بلشویکی دارند که این غیر بلشویکی یعنی گرایش اکثریت کمیته مرکزی حزب بلشویک، بدون مراجعه به دادگاه های انقلاب تا ۳ سال تبعید کند.

روزبه : حتی در مواقع خاص می توانسته اعدام کند.

هژیر: این مربوط به قبل می شود چیزی که من می گویم مربوطه به سپتامبر ۲۲ است.

روزبه : دقیقا از نپ به بعد یک مقدار تخفیف پیدا می کند. چکا هم تبدیل به گ.پ.و می شود.

ببینید که لنین حتی دادگاه فرمایشی انقلابش را هم تعطیل می کند و اختیار تام می دهد به سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی اش که دهان مخالفین و دگراندیشان را ببندند۰
۵۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷       

    از : پویان مدائن

عنوان : فارس ها چند نفرند؟؟
چرا به این مسئله هیچکس توجه نمیکند..؟؟؟ ایران یک کشور کثیر المله است که بر اساس آمار وارقام رسمی و غیر رسمی قابل دسترس ملیت فارس در ان اکثریت و همچنین ملیت غالب نیست مگر انکه لرها رافارس بحساب آوریم یا اذری ها را جزوفارس ها بشماریم؟؟؟؟...):) بنظر شما فارسها چند نفرند!؟!؟!؟!؟
وقتی کسی در اوین یا هر شکنجه گاه دیگری تحت بازجویی است به ملیت یا مذهب و عقیده اش توجه ای نمیشود البته کردستان سالهاست منطقه نظامی محسوب میشود یا سیستان و بلوچستان مورد بی مهری است آذربایجان منطقه حساس امنیتی ووووووو...باندهای مافیایی قدرت شامل بیت رهبری-مجلس- ریاست جمهوری و وزارتهای تابعه-قوه قضائیه-سپاه تمام ثروت ایران را از نفت تا هر چیز قابل تصور دیگر را تحت کنترل خود دارند که ثروت ملی تمام ایرانیان است وما حتی نمیدانیم دعوا سر چیست اما شمشیر از رو بسته و به هرکس هر نظریه حمله میکنیم
۵۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : تصحیح
تصحیح پاراگراف سوم : منظورم حزب کمونیست فرانسه بود
۵۹۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به خانم آتوسا بزرگمهر
با تشکر از توضیحات دقیق شما، باید بگویم که من آن مطالب را خصوصا در کاربرد اصطلاحاتی که شما به آن اشاره کرده اید، نظیر مشروطه خواهان دموکراتیک، که در ادامه ی سلطنت طلب مطرح کرده بودم، ناخودآگاهانه نبوده بلکه کاملا هم آگاهانه این کار را کردم. البته این اصطلاحات را بر اساس نگرشی کلی و غیر تخصصی به کار بردم. در هر صورت شما قبول می فرمائید که به محض بکار بردن کلمه مشروطه در زبان فارسی، چه زبان محاوره ای و روزمره و چه در نوشته جات سیاسی، تمام تخیلات و ادبیات سلطنت طلب نیز با آن تداعی می شود.
در هر صورت من روز تسامح و بینشی کلی به اوضاع مرزبندی های سیاسی در محافل ایرانی این اصطلاحات را بکار بردم. البته توضیحات شما را نیز می پذیرم و سپاسگذار هستم.
اگر چه از دیدگاه من که خیلی بسته و ابتدایی ست، یک شکل دموکراتیک برای اداره ی امور یک کشور و جهان وجود ندارد و آنهم دیکتاتوری پرولتاریا ست. و فکر می کنم که آشنایی با نظریات حزب کمونیست برای گذار مسالمت آمیز چندان بی فایده نباشد، یعنی کاری که تا کنون هنوز انجام نگرفته است.

و امّا رفرانس شما به آقای آجودانی، که فکر می کنم همان منتقدی ست که روزی مقاله ای درباره رگه های ناسیونالیسم در آثار هدایت نوشته بود...که البته ناسیونالیسم یا نازیسم در آثار هدایت یک بحث دیگری ست...و این موضوع را به فرصت دیگری و جای دیگری موکول می کنم. ولی موضوع این جاست که شما درس های دموکراسی از ۱۵۰ سال دموکراسی در اروپا ( به نقل از پژوهش های آقای آجودانی ) اشاره داشته اید.
واقعا جای شگفتی ست. شاید بهتر این باشد که ما مقدما به تعاریف خودمان را از دموکراسی مطرح کنیم.
۱۵۰ سال دموکراسی به تعریف شما در اروپا، برای من ۱۵۰ سال جنایت و آدم کشی و دزدی و چپاول و سرکوب ملت های جهان است و چنین سرکوبی شامل حال خود اروپایی ها نیز می شده است. و هنوز هم هست. منظور این است که ما نمی توانیم جامعه طبقاتی را دموکراتیک بدانیم.
تا زمانی که موضوع استثمار انسان از انسان در قانون حل نشده باشد، و تا زمانی که یک سرمایه دار در نظام سرمایه داری مجاز باشد که از محصول کار دیگران ثروت اندوزی می کنند، ما نمی توانیم بگوییم که مردم حق انتخاب سرنوشت خود را داشته اند.
۵۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : معنای واژه هادر "فرهنگ سیاسی " بین المللی و ملی
مطالعه "مشروطه ایرانی" اثر دکتر ماشاالله آجودانی بما کمک می کندتا چگونگی روند الهام راهیان مشروطه در بیش از صد و پنجاه سال از دستاوردهای دموکراسی اروپا را بیاموزیم . این از آن جهت نوشتم که آقای محوی ناخودآگاه با نام بردن از: ".... رسانه های ایرانیان آمریکایی و سلطنت طلبان یا مشروطه خواهان دموکراتیک شنیده می شود، " سبب شد که من این کامنت را بنویسم.امیدوارم سوءتفاهم نشود . قصد من ایراد از کامنت ایشان نیست.

سلطنت طلب معادل مونارکیست/مونارشیت/ رویالیست می باشد.

مشروطه خواه ایرانی:
دیروز : در ایران به کسانی گفته میشد که برای تحقق دموکراسی از طریق قانون گزاری و انتخابات آزاد با شرکت آحاد مختلف مردم فعالیت می کند. تا تمام شهروندان دربرابر قانون از حقوق و مسئولیت یکسانبرخوردار گردند. این بخاطر این بود که شاهان وملایان همه کاره مملکت در شهر و روستا بودند.
امروز:بعداز سقوط شاه که با پدرش در بیش از ۵۸ سال خیانت به مشروطه و مانع ازشرکت مردم در تعیین سرنوشت خویش شدند و خمینی در یک شرائط استثنائی مشروعه را به مردم ایران تحمیل کرد که وضع میلیونها بار از زمان شاه بد تر شد.
حالا طرفداران شاه با وقاحت "حزب مشروطه خواهان ایران" را تشکیل داده اند.این باعث اختشاش در روند مبارزات مردم ایران بخصوص در خارج از کشور شده ست.

مشروطه خواه در سطح بین المللی:

معادل مشروطه خواهی کنستیتوسیون/ کنستیتوشون می باشد که عبارت از دموکراسی از طریق قانون اساسی در پارلمان با انتخابات ادواری می باشد.
در تمام کشورهای دموکراتیک اروپا اعم از پادشاهی یا جمهوری مردم از طریق احزاب به پارلمان رفته و با تدوین قوانین اجتماعی مسائل مملکت را با شکلی که می بینیم
بهبود مینمایند.

در این کشورها اکثریت به قانون و پارلمان پای بندند.احزاب هم با اسامی راست و میانه و چپ در فعالیت ها شرکت می نمایند. ار این کشورها کسی برای شاه و رئیس جمهور زنده باد یا مرده باد نمی کند.

حزب مشروطه خواه هم ندارند چون همه ی احزاب مشروطه خواه هستند. فقط آنارشیست ها و اقلیتی که مبارزه ی پارلمانی را قبول ندارند استثنا هستند. حتی فاشیست ها و نازیست ها و نژاد پرست ها سعی می کنند وارد پارلمان شوند.

نتیجه: شاهدوستان ایرانی وانمود می کنند که فقط آنها "مشروطه خواه " هستند و بقیه نیروها "مشروطه خواه" نیستند .باید در نوشتن ها رعایت این نکته را بنمائیم.
۵۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : تصحیح شود
با عرض پوزش چون که مطالب را سریع نوشتم و اشتباهات متهددی دارد ولی اصرار داشتم که پاراگراف ۹ را تصحیح کنم.
پاراگراف ۹ : که دلیلی وجود ندارد که زبان های دیگر وجود نداشته باشد
۵۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : نژاد - ملت - طبقه
من با این نظریه موافق هستم که در بررسی هر گونه تبعیضی، یعنی ملّی، قومی، نژادی، فرهنگی، مذهبی، جنسی...باید به اصل و اساس مناسبات اجتماعی باز گشت، مطئنا ریشه‍ی تبعیض را در اطراف مناسبات تولیدی خواهیم یافت. کتاب «نژاد، ملت - طبقه» مجموعه مقالات اتین بالیبار و ایمانوئل والرشتاین جهت روشن تر ساختن چنین موضوعی می تواند بسیار مفید باشد.
این موضوع که ملت فارس وجود دارد یا ندارد، موضوع من در این جا نیست. در هر صورت اقوام ایرانی تا اندازه ای در هم تنیده شده اند که تفکیک فارس و ترک و کرد بلوچ و غیره تا حدود زیادی مشکل برانگیز به نظر می رسد.
ولی آن چه که حائز اهمیت می باشد، و در نوشته های جناب آقای محمد امینی نیز مشاهده می کنیم (البته با مثال های تاریخی که در حوزه‍ی مطالعات من نبوده است و خیلی مسائل را برای نخستین بار در نوشته ها ی ایشان می خوانم و از این نقطه نظر برای من بسیار آموزنده است) تخیلات قومی و ملّی ست. و سوء استفاده هایی که از این جریان می شود. و با خوانشی که من از نوشته های جناب محمد امینی داشته ام، ایشان همواره به چنین انحرافاتی با مثال های تاریخی اشاره داشته اند.

البته که قوم فارس وجود دارد - ولی در چه معنایی؟ و باز هم البته معمولا نمی گویند قوم فارس - این اصطلاح کمی توهین آمیز به نظر می سرد - بلکه می گویند ایرانیان، سرزمین اهورایی، اهورئیان و آریایی ها...یعنی تخیلات بی پایه و اساس (و کاملا تخیلی) که هنوز از رسانه های ایرانیان آمریکایی و سلطنت طلبان یا مشروطه خواهان دموکراتیک شنیده می شود، در خود ایران جمهوری اسلامی نیز وجود دارد. در تمام جهان نیز این تخیلات مشاهده می شود و گویی یکی از ضروریات ملّی بوده است.
ولی تحلیل های مارکسیست ها نشان می دهد که چنین تجمعاتی تا چه اندازه ریشه طبقاتی داشته اند. درفرانسه شخصیت های تاریخی مثل «ورسنژتوریکس» کمابیش همان ارزشی دارد که قدیسین و در تشکل ملت فرانسه نقش اساسی داشته است. و جالب این جا ست، اولتیم عمل قهرمانانه ی ورسنژتوریکس تسلیم شدنش به فرمانده ی رمی بود که به این ترتیب می خواست بخشایش ملتش را خریداری کند. این عمل او، در عین حال، از مصلوب شدن عیسی مسیح چندان دور نیست.

حال اگر به موضوع زبان بازگردیم، مسئله زبان واحد برای یک کشور امری ضروری ست. در کانادا، شما یا باید انگلیسی بدانید، و یا فرانسه. البته بخش فرانسوی نسبت به بخش انگلیسی نا چیز است. البته اقلیت هایی نیز در این کشور زندگی می کنند، به همین علت اهالی کانادا گاهی اوقات و شاید غالبا سه زبانه هستند.
در سطح بین المللی اگر توجه کنیم، می بینیم که یک زبان بین المللی به رسمیت شناخته شده و به هر جهت خودش را تحمیل کرده، و تمام مردم جهان به زبان انگلیسی حرف می زنند.
بعید نیست روزی زبان دیگری، در امور بین المللی، جایگزین زبان انگلیسی شود، ولی چنین تغییراتی نیاز به سرمایه گذاری های گسترده دارد و باید ضرورتش نیز وجود داشته باشد.
در ایران هم به همین ترتیب است. به دلایل تاریخی زبان فارسی به عنوان زبان رسمی اهالی ایران انتخاب شده و البته قاعدتا دلیلی وجود ندارد که زبان های دیگر نیز وجود داشته باشد - که دارد - و موضوع مربوط می شود به حد و حدود دموکراسی در ایران، برای تمام ایرانیان.

بعید هم نیست که روزی کردستانی ها نیازی به زبان فارسی نداشته باشند، و کشوری جداگانه تشکیل دهند، و یا آذربایجانی ها و گیلکی ها بلوچ ها و بختیاری ها و همدانی های و کاشانی ها و کنفدراسیون یزدی ها و جمهوری خراسان آزاد و ...ولی خب اگر در همین تهران بخواهیم دست به تفکیک قومی بزنیم فکر می کنم خسارات مالی تا اندازه ای خواهد بود که هر آدم عاقلی را به فکر واخواهد داشت. در بلژیک هم همین مسئله قومی مطرح است، ولی یکی از دلایل عمده اقتصادی ست. تفکیک بلژیک به دو کشور مستقل ممکن نیست، نه تنها به این علت که بخش فرانسوی فورا به فرانسه ملحق خواهد شد، بلکه از این جهت که اقتصادشان به هم پیوسته است و هیچ کس حاضر نیست مخارج آن را بپردازد.

موضوعی که غالبا جناب محمد امینی به آن اشاره کرده اند، و در واقع باید گفت افشا کرده اند ، دسیسه های امپریالیستی ست که از جریانات «دموکراتیک» پشتیبانی کرده است.
گفتم، ممکن است در مقطعی از تاریخ چنین انتخاب هایی نیز صورت بگیرد ولی باید دیدکه امروز جریان های جدایی طلب از کجا تغذیه می شوند و اهدافشان چیست. تمام تقسیم بندی های امپریالیسم جهانی همیشه مشکل برانگیز بوده ...یعنی همراه با جنگ های دائمی و فرسایشی بوده است، در آسیا و در آفریقا. برای مثال کشمیر بین پاکستان و هندوستان. و در تمام آفریقا.
تا چه اندازه ما در این زمینه نوشته ایم؟ ولی گویا که کافی نبوده است. بنابراین من از جناب استاد گرامی آقای محمد امینی خواهش می کنم که با مقالاتشان ما را بیش از پیش در مورد دست های امپریالیسم جهانی در منطقه آشنا سازند.

در پایان من فکر می کنم که چنین مسائلی در پیوند با گذار احتمالا صلح آمیز - به شکلی که حزب کمونیست فرانسه تبلیغ می کند - این موضوع را باید در فرصت مناسب بررسی کنیم - به جامعه ای از نوع دیگر قابل حل خواهد بود.
۵۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

    از : کریم ن

عنوان : ابهام!
آقای کاوه پیشمرگ
شما که میفرمائید بعلت فارس بودنتان چه رفتاری با شما شده، از نظر آقای امینی مسبوق نیست. چون بنظر ایشان اصلا فارس وجود خارجی ندارد.!
دوم اینکه شما که هشت سال در کردستان پیش مرگه بودید آیا بخاطر این بود که حق و حقوق ملی مردم کرد را از بین ببرید و یا دیکتاتوری مرکز را بر اندازید؟ لطفا این موضوع را هم برای آقای امینی معلوم کنید.!
۵۹۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست