از : حمید محوی
عنوان : میلیون ها کمونیست...
ببینید دوست عزیز شما خودتان به پرسش خودتان پاسخ گفته اید : شما می گویید : میلیون ها کمونیست منفرد بدون وابستگی سازمانی. همین اشاره شما کافی ست تا ما به یک تمایل اساسی در جنبش کمونیستی کشور خودمان پی ببریم. یعنی این که کمونیست های ایرانی تشخیص داده اند که امروز - در حال حاضر - مبارزه ی طبقاتی به همین شکل باید پیش برود.
یعنی تقریبا همان موضوعی که من پیش از این به آن اشاره کردم، یعنی اصلی نبودن اتحاد جنبش چپ دراین مرحله از تاریخ. اگر برآورد شما در مورد میلیون ها کمونیست منفرد ایرانی صحیح باشد، مفهومش این است که آنها دقیقا به ضرورت تاریخی چنین شکلی در مبارزه طبقاتی آگاه هستند.
کومله و چریک ها و تمایلات کلاشنیکفی دقیقا همان تمایلات نوروتیکی ست که پیش از این به آن اشاره کردم. اگر این میلیون ها کمونیست به کومله و چریک ها و کلاشنیکوف بدست ها نپیوسته اند، مفهومش این است که چنین روش هایی را نمی پذیرند، و آن را به نفع مبارزات طبقاتی نمی دانند. یعنی اختلاف نظر در نظریه و عمل.
در هر صورت پیشرفت به مفهوم مارکسیستی از عهده ی مبارزه مسلحانه حتی اگر موفقیت آمیز باشد، ساخته نیست. این میلیون ها کمونیست منفرد، به زبان بی زبانی می گویند که ما به گذار مسالمت آمیز معتقد هستیم و دنبال شرایط تاریخی مناسبی هستیم که مقدمات آن را فراهم کنیم. چو ن که مسئله اصلی ایجاد و اختراع جامعه سوسیالیستی ست، و نیل به جامعه بدون طبقه. چنین کاری به وسیله زور اسلحه تحقق نمی پذیرد. در ثانی نظام سرمایه داری بهترین سلاح ها و بهترین ارتش ها را در اختیار دار. نظام سرمایه داری در جنگ جهانی دوم پنجاه و پنج میلیون نفر را به قتل رساند و پنجاه شهر مهم اروپا را با خاک یکسان کرد. منظور این است که اگر موضوع به زور اسلحه باشد، نظام سرمایه داری اسلحه دارد و سرباز هم دارد.
ولی نکته مهم دیگری که باید مطرح گردد این است که فرد و یا سازمانی باید استقلال کافی داشته باشد تا اتحاد و الحاقش به این و به آن مفهوم پیدا کند. متأسفانه یکی از ضعف های اساسی جنبش کمونیستی ایران از حزب توده گرفته تا بقیه همواره فقدان استقلال آنها بوده است. و چنین فقدانی هم بدون شک به خود ترکیب و ماهیت تاریخی اجتماعی اقتصادی جامعه ایران باز می گردد.
و اضافه می کنم که تشکیلات چنین سازمان هایی تحول پیدا نکرده و قادر به جذب توده های کمونیست نیست. کمونیست های امروز «آمبریگادمان» را نمی پذیرند. و آن چه که از سازمان های نظیر حزب توده باقی مانده، قادر به جذب کمونیست ها نیست. در نتیجه باید منتظر باشیم خلاقیت کمونیست ها ی منفرددر متن مبارزه طبقاتی به چه اشکالی از تجمعات روی نقطه مفصلی مناسباتی تولیدی و مبارزات طبقاتی می انجامد.
۶۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨۷
|
از : پویان مدائن
عنوان : ابهام بیشتر!!!!
حمید محوی عزیز
من مشخصا سوال کردم که نام ببرید مثلا بگویید کومه له - یا راه کارگر یا سازمان چریکها.......ووو .. تا بتوانیم به خاستگاهها و برنامه یا چشم اندازهای انان مراجعه و نهایتا علل عدم اتحاد که مشخصا بنطر من بزرگترین اتحاد کمونیستی در ایران منجر به تشکیل حزب کمونیست خواهد شد پی ببریم.
سوال همچنان برجا ست؟! میلیونها کمونیست منفرد ایرانی بدون وابستگی سازمانی وجود دارد اما چند سازمان کمونیستی با چه حوضه هایی از فعالیت در پی اتحاد وجود دارد؟؟؟
۶۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : نکته ی دیگر درباره ی اتحاد...
ببینید اولا موضوع اتحاد سازمان های و گروه هایی که طرفدار سوسیالیسم علمی هستند، در واقع در این مرحله از نظر من یک مشکل مصنوعی ست. یعنی این که مشکل اساسی اتحاد نیروها نیست. و حتی من فکر می کنم که تنوع سازمان ها و گرایشات مارکسیستی می تواند موقعیت و حالت و وضعیت و دیالکتیکی نیز ایجاد کند.
و اما «سایر جریانات مترقی و آزادی خواه » ....؟؟؟؟ ببینید در اروپا گاهی گداری نیروهای چپ همراه با مسلمانان افراطی میتینگ برگزار می کنند. ولی نکته ای که ژیلبر اشکر به آن اشاره می کند، استقلال نیروهای چپ است.
البته من شخصا تنها خط مشی احزاب کمونیست را مترقی و آزادی خواه می دانم. چرا که مشکل اساسی در مناسبات تولیدی ست و سهم هر یک از میراث فرهنگی...یعنی روشن ساختن تکلیف آن چیزی که لوسین سو آن را به شکل «مرکزیت داشتن اجتماعی» تعریف می کند. البته من الان در این جا نمی توانم بطور جامع این موضوع را مشخص کنم، چون که خیلی وقت می برد (می توانید به بخش سوّم «روانکاوی و ماتریالیسم تاریخی» مراجعه کنید که البته هنوز ترجمه آن چاپ نشده است. در هر صورت آنهایی که به زبان فرانسه آشنایی دارند می توانند این مقاله را در زبان اصلی بخوانند. برای بقیه باید فکر دیگری کرد. منتظر چاپ کتاب شوند یا تلفن بزنند به انتشارات اختران و سراغ این کتاب را بگیرند (نقد مارکسیستی درباره نظریه روانکاوی) آن مقاله بخش سوّم این کتاب را تشکیل می دهد.
حال موضوع «سایر جریانات مترقی و آزادیخواه» مطرح می باشد. همه آزادیخواه هستند، همه ترقی خواه هستند. ولی تنها یک جریان کاملا مشخص است که به شکل علمی و بدون هیچ شک و تردید و ابهامی، به اصل ماجرا اشاره می کند. شما نگاه کنید به صحنه ی اپوزیسیون های ایران در خارج از کشور.
همه آزادیخواه هستند. سلطنت طلبان هم خودشان را آزدایخواه و مترقی می دانند. در این صورت من هم ناپلئون بناپارت هستم.
ما ایرانی ها به حزب کمونیست احتیاج داریم که در کشورهایی که قوانینشان اجازه می دهد در اتحاد با حزب کمونیست محلی، سرمایه گذاری های دراز مدت بنیادی انجام دهد. تا زمانی که شرایط مناسبی در خود ایران فراهم شود. بخشی از این سرمایه گذاری را نیز باید از خود دولت ایران گرفت، و مصادره کردن اموال خارج شده از ایران توسط بورژوازی کمپرادور. از طریق قانونی...و این جاست که محافل بین المللی حقوق بشر می توانند نشان دهند که تا چه اندازه طرفدار حقوق بشر هستند.
در هر صورت مصادره کردن اموال تاراج شده ایران خصوصا توسط عمال رژیم پهلوی باید از جمله فراخواست های حزب کمونیست ایران باشد.
البته روشن است که هر قانونی نیاز به قوه ی مجریه دارد. نیروی اجرایی همان محافل قانونی بین المللی هستند. ممکن است هیچ گاه چنین امری امکان پذیر نگردد، ولی یک نکته روشن خواهد شد. دزد ها از نظر قانونی شناخته خواهند شد.
این مسئله بسیار مهمی ست، چون که هم اکنون یکی از موانع گسترش و پیشرفت جنبش چپ (حداقل در خارج از کشور) همین سرمایه هایی هستند که از طریق عمال رژیم پهلوی خارج شده و در اختیار آنها ست.
۶۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : پاسخ به پویان مدائن
من می توانم برای پرسش شما، پاسخ خودم را مطرح کنم که پاسخ من است. ببینید به نظر من چپ، چپ در ابعاد جهانی، مجموعه تمایلات و گرایشات مارکسیستی ست. که البته کمتر کمونیست ها (کمابیش ارتدکس مثل حزب کمونیست فرانسه) در کنار آنها قرار می گیرند. مزیت جنبش چپ کمونیستی در باز بودن و بی نظمی آن است. من خودم عملا جنبش چپ را ترجیح می دهم چرا که با خصوصیات من بیشتر هم خوانی دارد. ولی وقتی می خواهم ترجمه کنم آثار کمونیست های کمونیست حزب کمونیست را ترجمه می کنم. و یا مطالبی که به نظرم قابل قبول می رسد. بیشتر اختلافات مربوط است به عصر اتحاد جماهیر سوسیالیست شوروی. ولی تفاوت زیادی با هم ندارند. چون که اصل وقایع در مبارزات طبقاتی روی می دهد.
در واقع برای من یک جریان چپ جدی بیشتر وجود ندارد و آن هم احزاب کمونیست هستند. پایه و اساس این ارگانیسم ها هدایت مبارزه ی طبقاتی به عنوان اصل و اساس کار است، برای برقراری دیکتاتوری پرولتاریا (می تواند اسم دیگری داشته باشد، ولی همین است) یعنی دولتی کارگری که می رود تا به جامعه بدون طبقه تحقق ببخشد) و از بین بردن استثمار انسان از انسان.
حالا شما بگویید «چپ مترقی» «چپ پیشگام»...اهمیت خاصی ندارد و بیشتر نشانه ی حضور نوروتیک ها - مثل من - در مبارزه است که می خواهند به استیکشان کمی نمک بزنند که خوشمزه تر شود.
یکی از مشکلات اساسی جریان های چپ کمونیستی، مارکسیستی در ایران، اختناق حاکم و فقدان زیر بنای آموزشی ست. ادبیات مارکسیستی به زبان فارسی واقعا محصول نایابی ست. جنبش چپ ایران برای مثال، پژوهشگر ندارد.
دلایل عقب ماندگی جنبش چپ ایران البته متعدد است، ولی نکته ای که من بارها به آن اشاره کرده ام، موضوع فدائیت فدائیان خلق اکثریت و اقلیت است، که کمابیش مفهومی مذهبی سا و تمام راه حل ها را نیز در این فدائیت به شکل فشرده در اختیار دارد، بنابراین ادبیات مارکسیستی هم بگی نگی دست و پا گیر به نظر می رسد.
ببینید کمونیست های فرانسوی از کامیکاز حرف نمی زنند، از گذار مسالمت آمیز حرف می زنند. به این ترتیب، شما وقتی عنصر کامیکاز و فدایی را به نظریات مارکسیستی منگنه کردید، راه باز می شود برای نوروتیک ها و تمایلات نوروتیک. و این خطرناک است.
من فکر می کنم که پیش از همه جریان های چپ باید یک کمی هم به کارهای روبنایی بپردازند...فراموش نکنیم که تمام ادبیات مارکسیستی هم به روبنا تعلق دارد.
۶۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨۷
|
از : پویان مدائن
عنوان : چند سازمان برای اتحاد؟؟؟
در باب اتحاد و همبستگی نیروهای چپ ومترقی معتقد به سوسیالیسم علمی سالها است که مطلب گفته و نوشته شده من تنها یک سوال کوچک دارم این مقولات که گفته میشود چیست(چپ-مترقی ووو)شامل چه سازمانهایی میشود؟واضح نام ببرید تا ببینیم چند در صد جامعه ایران را شامل میشود یا اصلا کی و کجا هستندانموقع میتوانیم بفهمیم ایا امکان اتحاد وجود دارد و چه موانعی در راه است..باقی ماجرا پیشکش؟!؟!؟؟!
۶۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨۷
|
از : حمید محوی
عنوان : در باب اتحاد کمونیست ها
منقد گرامی، آقای صادق شکیب
موضوع بسیار جالبی انتخاب کردید، و تنها بخاطر طرح موضوع باید به شما تبریک بگویم، ولی به جز اشاراتی مختصر به عوامل بازدارنده، و بطور خلاصه سرکوب نیروهای چپ از جانب حاکمیت وقت، و اختلاف نظریات بین شاملو و به آذین، در گسترش مطالب تصور می کنم که باید منتظر مقالات بعدی شما باشیم.
مختصر عرض می کنم که شاملو خصوصا در خصوص دن آرام هیچ صلاحیتی برای ارزیابی ترجمه به آذین نداشته است. چون که شاملو اساسا به هیچ زبان خارجی تسلط نداشته و هنوز معمای بزرگی به نظر می رسد که چگونه او این رمان را از فرانسه به فارسی ترجمه کرده، شاید به این علت که به آذین این رمان را از روی ترجمه فرانسه ترجمه کرده بوده است.
یکی از نکاتی که شما به آن اشاره کرده بودید موضوع ارجحیت منافع جمعی به فردی را مطرح می کرد. ببینید بحث بسیار مفصلی باید باشد، ولی گویا که حتی نزد مارکس آزادی از آزادی فردی شروع می شود. با این وجود و قطع نظر از دیدگاه مارکس، هیچ مصیبتی خصوصا برای ایرانی ها و جنبش چپ (البته از نظر من تمام جنبش چپ ایران یک سوء تفاهم است و جنبش چپ ایران کاملا مذهبی و خشکه مذهبی ست. و ارتجاعی ترین افکار و رفتارها از قلب همین جنبش چپ بر می آید صد رحمت به مسلمانان افراطی ) .
از این بیشتر نیست که بگوییم و تأیید که منافع جمع مقدم بر منافع فرد است. این نظریه واقعا خطرناک است، زیرا پرسشی که مطرح خواهد شد، چنین است که منافع جمعی تا کجا می خواهد پیش برود.
در هر صورت رابطه ی دیالکتیک را نباید فراموش کنیم، و به چنین رابطه ای حالت مطلق نبخشیم.
به اعتقاد من یکی از مسائل عمده در جنبش چپ ایران، بی فرهنگ بودن آنان است.
چپی های ایرانی واقعا خطرناک هستند چون که بی سواد و بدتر از همه کم سواد هستند. دلیل این بی سوادی و کم سوادی هم نه تنها به دلیل فقدان رشد نیروهای مولد و فرهنگ و انباشت فرهنگی و نهادهای فرهنگی و آموزشی بوده، بلکه از این نظریه منشأ می گیرد که چپی های ایرانی و خشکه مذهبی هایی که در تخیلات واهیشان خیال می کنند که مارکسیست هستند، روبنا را از ده فرسنگی تشخیص داده و روی بر می گردانند. به همین علت نیز وقتی برای خودشان اقطاب فرهنگی می سازند، تو خالی از آب در می آید. مثل صمد بهرنگی یا شاملو. و از همه بدتر، این است که به دلیل فقدان دانشگاه مارکسیستی، تنها کافی ست که نفر از ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک چیزی بگوید تا فورا به دانشمند برجسته ای تبدیل شود. چون که به قول معروف کفگیر در این محیط بسته خیلی زود به ته دیگ اصابت می کند.
از این ها گذشته، همین طرح فقدان اتحاد نیروهای چپ، و فراخوان برای اتحاد حاکی از غیر قابل تحمل بودن نظریات گوناگون است. باید دانست که مبارزه ی طبقاتی مقوله ی مشخص و از پیش تعیین شده ای نیست. می توان درباره راه حل های گذار گفت و گو کرد.
ببینید، این گروه خشکه مذهبی ها و اسلام گرایان افراطی که فدائیان خلق اکثریت باشند، فقط همین مانده است که بروند مکه و حاجی بشوند. این ها می روند و با حزب کمونیست فرانسه در ترکیه برای خاورمیانه طرح جدید می ریزند و کنفرانس برگزار می کنند ولی هنوز از خط مشی دوستان فرانسویشان یا چیزی نمی گویند، و در هر صورت ما در رسانه ها اثری از آثار روش مسالمت آمیز کمونیست های فرانسوی برای گذار از جامعه سرمایه داری به سوسیالیسم علمی بی اطلاع هستیم.
کمونیست های فرانسوی چه می گویند؟ نمی دانیم. مقصر کیست؟ از این همه نا آگاهی و فرهنگ گریزی...
در هر صورت ما منتظر بقیه مقاله شما هستیم. و فراموش نکنید که اتحاد جنبش چپ ایران را می بایستی - در عین حال در پیوندهای آن با جنبش جهانی کمونیستی نیز در نظر بگیریم.
۵۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨۷
|