سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پاسخ - پیرایه یغمایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ساسان لطفی

عنوان : پاسخ
آقای مومنی عزیز چرا عصبانی می شوید . منظور ضحاک ماردوش این بود که شما اول اسمتان را نوشته اید (حمید مومنی )و آقای پایدار در پاسخ به شما گفته اند (امید مومنی) و شما در پاسخ بعدی جواب داده اید (امید مومنی ) و اینها همه با هم قاطی پاطی شده و شبهه ایجاد کرده است.
شما چرا با گوشه و کنایه کلام می رانید؟ شعری است و ما نظر می دهیم یا به مثبت و یا به منفی. مثل همه ی اشعار دیگر.
۷۶۱٨ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٨۷       

    از : امید مومنی

عنوان : من همینم که هستم،روسیاه باد ماردوش
آقا جان من ماشینویس فارسی ندارم،لذا سخت است این حروف را در تایپ یافتن،بجای حرف hکه معادل الف است به غلط p زده ام،شما به مارهای مغز خوار دوشهاتان مرا ببخشید. همه شما و هم دیگر از ذوب شدگان دل به "یغما"داده.روسیاه باد آنکه حتی ضحاک نیست.
۷۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۵ اسفند ۱٣٨۷       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز
«امید»ی مرد مومن یا «حمید»ی
تو که از اسم خود هم دل بریدی

چرا نامت دوگانه شد الالحال
«حمید »و بعد «امید» آمد به دنبال

مبادا « پایدار میم» هستی
که هر دم می زنی بر ما یه دستی

بیا و جان ضحاک ستمکار
نکن با ما تو یک شاهی دو صنار

بیا و رو بکن سوی حقیقت
که پیش خود نباشی در خجالت

بدان وقتی از این آوار رستی
که زین القاب ناموزون گسستی

بگو نام خودت را و مپرهیز
کسی با تو ندارد رای استیز



نو را آنقدر
۷۶۰٨ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : امید مومنی

عنوان : ... جدل با سخن حق نکنیم! ! !
سرکار پایدار م ،ابتدا ممنونم از اینهمه لطف و ادب. وسپس سپاس که روشنم کردید. درود بر شما. بودن یعنی آموختن. ممنونم
۷۵۹۲ - تاریخ انتشار : ۴ اسفند ۱٣٨۷       

    از : پایدار م

عنوان : پاسخ
ز پشت بسته شد اکنون تشعشع خورشید
چو دید دست تو را چون کلیم نورانی
آقای امید مومنی با عذر خواهی از اینکه مجبور به رد گفته ی شما هستم. از پشت بسته شدن ، دست کسی را از پشت بستن، یا صفتی را در کسی از پشت بستن نشانه ی تردستی نیست بلکه نشانه ی پیروزی و تسلط غالب است به شخص یا به مورد مغلوب و ادعای شما در این مورد جایی نخواهد داشت. چنانکه مثال بالا که از یک قصیده ی انوری است.
۷۵۲۹ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : حمید مومنی

عنوان : به چه معنا؟ و یا شاید ...
از پشت دست کسی را بستن،کنایه از مهارت و بعضا رندی در معنای نامثبت آن است ودر زبان محاوره فارسی تهرانی ها،رواج داردو تسری هم پیدا کرده. اما" صلابت عقاب را از پشت بستن" ،نه ادیبانه است،نه فصیح است ،نه تصویر پذیری ذهنی داردونه اینکه راه به تمثیلی میبرد.ممکن است در مسیر نوشتن شعر بی جهت و بی تکیه به تفکری آمده و جا افتاده،وشده قسمتی از سخن موزون شاعر اما از هر حسنی خالی است.
۷۵۲۵ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : پیرایه یغمایی

عنوان : سپاس
با سپاس بسیار از عزیزانی که به این شعر نظر داده اند، در پاسخ آقای ساسان لطفی قلمی می شود که این شعر در پاسخ غزلی از « سهیل قاسمی»، یکی ازهنرجویان جوان کارگاه شعر و نویسندگی (در سیدنی) است که برای من با فرزندم تفاوتی ندارد . سهیل خود شاعری است توانمند و مثنوی بلند و استواری به نام « عقاب» دارد و آمدن کلمه ی عقاب در این شعربی اشاره ای به آن مثنوی نیست.
۷۵۱۹ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : ساسان لطفی

عنوان : غزل شما
سرکار خانم یغمایی. ضمن اینکه من از خواندن این شعر بسیار لذت بردم، می خواستم بپرسم این شعر را برای شخص مخصوصی سروده اید؟ البته با عذر خواهی باید بگویم یک بار دیگر هم در مورد یکی از غزل های شما با مطلع: (می آمدی اما هراس رفتنت بود
در روح من تشویشی از برگشتنت بود)، چنین پرسشی کردم و شما به من جواب دادید.در این شعر آن بیت (تو کودک منی و من به عشق می سپارمت) مرا برای طرح این سئوال کنجکاو کرده است.
سپاسگزار از پاسخ تان
۷۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : شیلا

عنوان : دید سنتی
شعر بسیار قوی و پر احساسی بود. ولی متاسفانه متاثر از همان دید عقب مانده ای ست که زن (معشوق) را به عنوان عامل سرگردانی و بدبختی مرد (عاشق)، و "ستمگر" و فتنه گر میداند.
۷۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : داوود شاه‌نشین

عنوان : انسانی واقعی
پیرایه‌ را نه‌ فقط برای تسلطش به‌ شعر فارسی بله‌ به‌ دلیل قوی بودن حس انسانی در آثارش دوست دارم. سوال سهیل را نمی‌دانم چه‌ بوده‌ ولی جواب پیرایه‌ سیلانی از احساسات یک هنرمند انسان و مسول همراه‌ با ترکیبات زیبای شعری است که‌ نمونه‌‌اش را متاسفانه‌ زیاد نمی‌توان یافت.
زنده‌ باشی که‌ از راه‌ دور هم زنده‌‌مان می‌داری.
۷٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست