یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انقلاب بهمن ۱۳۵۷
و موضع سیاسی برخی از طرفداران دکتر بختیار
- دکتر منصور بیات زاده

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مدافع انقلاب ۵۷

عنوان : آنانی که با انقلاب دشگمنی می کنند آب به آسیاب راست داخل و خارج می ریزند!
راست داخل می گوید مردم برای اسلام و نه چیز دیگر انقلاب کردند پس زنده باد انقلاب!
راست خارج می گوید مردم برای خارج هم می گوید هدف انقلاب حاکمیت روحانیت در ایران بود پس مرگ بر انقلاب.
حال آنکه کسی که حتی نظاره گر انقلاب بوده باشد می داند که هر دو دسته دروغ می گویند. و هر کس که با این سمفونی طرفداران سلطنت پهلوی یا سلطنت فقیه همراهی کند آب به آسیاب هر دوی آنها ریخته که اولی در برابر انقلاب و دومی اگر در ظاهر همراه انقلاب بود برای همین بود که انقلاب را به اینجا که امروز رسیده برساند.
٨۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣٨۷       

    از : نا شناس

عنوان : آنانی که آگاهانه و یا نا آگاهانه از انقلاب اسلامی سال۵۷ حمایت می کنند همچنان آب به آسیاب آخوندها می ریزند!
آنکس که از انقلاب سال ۵۷ تحت هرنام و تفسیری بطور نا آگاهانه و یا آگاهانه دفاع نماید طبعا از رژیم بیرون آمده از آن انقلاب نیز بدون آنکه خود بخواهد نا آگانه دفاع می کند.مدافعان انقلاب اکتبر که با زمامداری استالین مخالف بودند نیز به همین خطا دچار شده بودند ومدتها از انقلاب اکتبر دفاع می کردند اما با رهبران شوروی مخالفت می کردند که عاقبت مجبور شدندکل لنینیسم و بلشویسم را ارتجاعی تحلیل نمایند چرا که انقلاب اکتبر محصول رهبری لنین بود ویارانش مانند استالین بود و انقلابی که لنین رهبری کرده بود نمی توانست مترقی باشد اما خود لنین غیرمترقی!
٨۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣٨۷       

    از : عماد ح

عنوان : دکتر مصدق هم اگر زنده بود بعد از تجربه نامردی های کودتاگران از انقلاب دفاع می کرد.
نه بازرگان در سال ۵۷ بازرگان دوران مصدق بود و نه ایران دیگر آن ایران. بی شک مصدق نیز همانند سایر ملیون باستثنای بختیار و بزرگانی چون طالقانی، منتظری، فروهر و دیگر مبارزان صادق از انقلاب پشتیبانی می نمود.
٨۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

    از : هوادار مصدق

عنوان : چرا دکتر بیات زاده در تلطیف انقلاب آخوندها تلاش می ورزد؟
دکتر بیات زاده در مقالات خود تحت عنوان« راه و روش دکتر مصدق« دکتر مصدق را یک شخصیت سیاسی مسلمان ارزیابی نموده است که می خواست در آشتی با ایدولوژی اسلامی به اهداف ملی خود برسد که این خلاف واقعیت است چرا که دکتر مصدق همواره بر جدائی دین از حکومت بود و حتی از سپردن صدرات وزرات آموزش و پروش به مهندس بازرگان خودداری کرد چرا که معتقد بود بازرگان به شدت از ایدولوژی اسلامی برخوردار است و امکان دارد وزرات آموزش وپرورش را به طلبه خانه ها تبدیل نماید.مصدق معتقد بود که بیست سال دیرتر به هدف برسیم اما بدون نیروهای اسلامی!
٨۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

    از : افشا گر

عنوان : شباهت شاه و احمدی نژاد!
اوریانا فالاچی : هنوز یک لبخند در صورت شما از یک شهاب در آسمان نایاب تر است. آیا شما هیچ وقت می خندید اعلیحضرتا؟

محمدرضا پهلوی : فقط وقتی که موضوع خنده داری اتفاق بیفتد. اما این موضوع باید خیلی خنده دار باشد که غالبا اتفاق نمی افتد. نه ، من از آن آدم هایی نیستم که به هر موضوع احمقانه ای بخندم . اما شما باید درک کنید که زندگانی من همیشه یک زندگانی سخت و دشوار و خسته آور بوده است . فقط دوازده سال اول سلطنت مرا تصور کنید که مجبور بودم چکارکنم ، و تازه من به رنج های شخصی خودم کاری ندارم ، من به رنج هایم در نقش یک شاه اشاره می کنم . البته من نمی توانم خودم را از شاه جدا کنم . پیش از مثل یک « مرد» بودن ، من یک شاهم . شاهی که سرنوشتش باتمام رساندن ماموریتش است . بقیه اهمیتی ندارد.

فالاچی : خدای من ، این باید شما را بسیار آزار دهد! منظورم اینست که بودن در نقش یک شاه به جای یک انسان شما را تنها و بی کس می کند.

محمدرضا پهلوی : من این مساله را نفی نمی کنم که بی کس هستم . یک شاه وقتی برای کارهایی که انجام می دهد و چیزهایی که می گوید مجبور است که به کسی اعتماد نکند، به ناچار تنها خواهد شد. ولی من کاملا تنها نیستم ، چون من به وسیله ی نیروی دیگری همراهی می شوم که دیگران آن را حس نمی کنند. همان نیروی مرموز در من ، و من همچنین پیام هایی نیز دریافت می کنم . پیام های مذهبی و من خیلی خیلی مذهبی هستم و من به خدا ایمان دارم و همیشه هم گفته ام که اگر خدا نبود، ما مجبور بودیم که اور خلق می کردیم ! آه من واقعا برای بیچاره هایی که به خدا ایمان ندارند ، متاسفم . شما نمی توانید بدون خدا زندگی کنید. من باخدا از زمانی که خدا آن رویاها را به من داد..

فالاچی : رویا ؟ اعلیحضرتا؟

پهلوی : آری رویاها !

فالاچی : از چه ، از کجا؟

پهلوی : از امامان . آه من متاسفم که شما در باره ی آن چیزی نمی دانید. هرکس می داند که من رویاهایی داشته ام . من حتا آن را در « اتوبیوگرافی » خود نوشته ام. وقتی بچه بودم دو تا رویا داشتم. دیگری زمانی که شش ساله بودم . اولین بار من اماممان علی را دیدم . « علی» که طبق مذهب ما ، غایب شد تا روزی برگردد تا دنیا را نجات دهد!؟؟ یک پیش آمدی برای من اتفاق افتاد . از روی سنگی زمین خوردم و او نجاتم داد. او خودش را بین من و سنگ قرار داد. من می دانم ، برای این که من او را دیدم . شخصی که با من بود او را ندید و هیچکس دیگر هم او را ندید به جز من ، برای این که ... آه ، من می ترسم که شما حرف های مرا نفهمید.

فالاچی : و حقیقتا هم نمی فهمم اعلیحضرتا! من حرف های شمار اصلا نمی فهمم . ما شروع بسیارخوبی داشتیم و حالا... این موضوع رویاها ... این برای من روشن نیست ، همین .

پهلوی : برای اینکه شما ایمان ندارید . شما به خدا ایمان ندارید ، شما به من هم ایمان ندارید. خیلی از مردم به آن عقیده ندارند. حتا پدرم هم آن را قبول نداشت . او هیچوقت آن را قبول نکرد. او همیشه در این مورد می خندید. به هر حال خیلی از مردم- اگرچه محترمانه – از من سوال می کردند که آیا مطمئن هستم که آن ها وهم وخیا لنبوده است . جواب من خیر است. خیر ، برای این که من به خدا ایمان دارم . به این حقیقت که من به وسیله ی خدا انتخاب شده که یک ماموریتی را به پایان برسانم. رویاهای من معجزه هایی بوده اند که کشور را نجات داده اند. دوران سلطنت من کشور را نجات بخشیده و این به خاطر این بوده که خداوند در کنارم بوده . مقصودم اینست که این عادلانه نیست که اعتبار تمام کارهایی را که برای ایران کرده ام به خودم نسبت دهم. در حقیقت می توانستم این کار را بکنم . ولی نخواستم . برای این که می دانستم که کس دیگری پشتیبان من است و او خدا بود و. منظورم را می فهمید ؟

فالاچی : نه اعلیحضرتا ! زیرا ... خوب ، ایا شما این رویاها را فقط در ایام کودکی داشته اید، یا وقتی که بزرگ هم شدید ، برایتان روی داده ؟

پهلوی : همانطور که قبلا گفتم فقط در زمان کودکی ، هرگز آن ها را در زمان دیگری نداشته ام ، فقط خواب دیده ایم . با فاصله های یک یا دو سال یا حتا هر هفت هشت سال . برای مثال من یک مرتبه در ظرف پانزده سال دو خواب دیدم.

فالاچی: چه نوع خواب هایی ؟ اعلیحضرتا!

پهلوی : خواب های مذهبی ، بر پایه ی تصورم و خواب هایی که من می دیدم مربوط به این بودکه در دو یا سه ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد . من نمی توانم به شما بگویم که این خواب ها در چه موردی بودند. آن ها لزوما چیزهایی نبودند که به شخص من مربوط شوند. آن ها در مورد مسایل داخلی کشورم بودند و بنابراین باید محرمانه باقی بمانند. شاید اگر من به جای لغت « خواب» « احساس قبل از وقوع » را به کار ببرم . شما حرف مرا بهتر درک کنید . من به این نوع احساس ها عقیده دارم . من این نوع احساس ها را مرتبا دارم ، مانند غرایزم ؛ قوی و بدون اراده . حتا روزی که به من از فاصله دومتری تیراندازی کردند، این غریزه ام بود که نجاتم داد . برای این که بدون اراده وقتی قاتل قصد داشت تیرش را خلی کند، من کاری کردم که در بوکس به نام « رقص سایه » معروف است و در کمتر از یک ثانیه قبل از اینکه او قلب مرا نشانه کند ، من جا خالی دادم و گلوله به شانه ام خورد. یک معجزه ، من همچنین به معجزات نیز معتقدم . وقتی که شما فکرش را می کنید که من پنج بار مورد اصابت گلوله واقع شده ام ؛ یک بار روی صورتم ، یک بار در شانه ام ، یک بار در سرم ، دو تا در بدنم و آخرین گلوله که به واسطه گیر کردن ماشه از لوله تفنگ خارج نشد... شما باید به معجزات ایمان داشته باشید.
من تا به حال مقدار زیادی حوادث هوای داشته ایم و از همه ی آنها بدون صدمه ای بیرون آمده ام . شکر معجزات را که خواست خدا و امامان است . من قیافه شمار کم باور می بینم.

فالاچی: بیش تر از کم باور . من قاطی کرده ام . من قاطی کرده ام ، اعلیحضرتا برای این که ... خوب برای این که من خودم را با کسی در حال صحبت می بینم که پیش بینی نمی کردم. من هیچ چیز در مورد این معجزات نمی دانستم . این رویاها و ... من به این قصد به این جا آمده بودم که در باره نفت ، در باره ی ایران ، در باره ی خود شما ... حتا راجع به ازدواج هایتان ، طلاق ها یتان و ... صحبت کنم. به هر حال ، موضع را عوض نکنیم در مورد طلاق هایتان – آن ها می بایست خیلی دراماتیک باشند. این طور نیست ؟ اعلیحضرتا!

پهلوی: گفتن این موضوع آسان نیست ، برای این که زندگانیم به طرف سرنوشت پیش می رود و وقتی که احساس های شخصی خودم باید که رنج می کشیدند، من خودم را با این خیال آرام کرده ایم که این دردها دست تقدیر بوده است . شما نمی توانید در مقابل سرنوشت بشورید، وقتی که شما موریتی را برای تمام کردن دارید و برای یک شاه احساس های خصوصی به حسا ب نمی آید . یک شاه هیچوقت برای خودش گریه نمی کند. او این حق را ندارد . یک شاه اول از همه یعنی وظیفه شناس و من همیشه این حس وظیفه شناسی را قویا در خود داشته ام. برای مثل وقتی پدرم به من گفت :« تو باید با پرنس فوزیه مصر ازدواج کنی» من حتا فکر این را هم که اعتراض کنم ، درسر نداشتم و یا بگویم من او را نمی شناسم . من فورا موافقت کردم ، چون که وظیفه ام این بود که فورا موافقت کنم . یک نفر یا شاه هست یا نیست . اگر شخصی شاه باشد ، باید کلیه مسئولیت ها و وظایف یک شاه را تحمل کند و آن را در مقابل سختی های عادی ترک نکند.

فالاچی: اجازه دهید مورد پرنس فوزیه را رها کنیم و به سراغ پرنس ثریا برویم . شما خودتان او را به عنوان همسر انتخاب کردید، بنابراین آیا طلاق وی شما را ناراحت نکرد؟

پهلوی: خوب .. . بله ... برای مدتی بله . من واقعا می توانم بگویم که برای مدتی از دوران عمرم این حادث بسیار غمناک و نارحت کننده بود . اما دلیل این طلاق به زودی بر این ناراحتی چیره شد و من از خودم این سوال را کردم که : من برای کشورم چکار باید بکنم ؟ جواب یافتن همسری بود که بتوانم با او سر نوشتم را مشترک کنم و از او در مورد وارث تارج و تخت نظر بخواهم . به عبارت دیگر ، احساسات من هر گز روی موضوعات خصوصی متمرکز نمی شوند. بلکه روی وظیفه های سلطنتی . من همیشه خودم را جوری بار آورده ام که با خودم و مسایل خودم مشغول و مربوط نشوم ، بلکه با کشورم و تخت و تاجم مربوط باشم . اما اجازه دهید در مورد این جور چیزها از قبیل طلاق ها هایم و از این قبیل صحبت نکنیم. من بالاتر و خیلی بالاتر از این مسایل هستم.

فالاچی: طبیعتا اعلیحضرتا! اما یک چیز هست که من باید سوال کنم تا درمورد روشن شدن مساله کمکم کند. اعلیحضرتا ! آیا این صحیح است که شما یک زند دیگر گرفته اید؟ از موقعی که مطبوعات آلمانی اخبار ...

پهلوی: تهمت و افترا ، نه اخبار . زیرا که این خبر به وسیله ی آژانس خبری فرانسه بعد از آن که در روزنامه فلسطینی « المهار» برای دلایل واضحی انتشار یافت ، شایع شد. یک تهمت احمقانه ، پست و نفرتانگیز ! من فقط به شما بگویم که عکس زنی که به عنوان زن چهارم من فرض شده است ، عکسی است از خواهرزاده ی من ، دختر خواهر دوقلوی من. خواهر زاده ی من که در ضمن ازدواج هم کرده و یک بچه هم دارد. بله ، بعضی از مطبوعات برای بی اعتبار کردن من خیلی کارها می کنند . این ها به وسیله آدم های بی دقت و بد اخلاق اداره می شود. اما آنها چگونه می توانند بگویند که من – من که خواستار قانونی هستم که بیش از یک زن داشتن را ممنوع می کند- دوباره ازدواج کرده و آن هم پنهانی ؟ این غیر قابل تصور است . این غیر قاب تحمل است ، این شرم آور است !

فالاچی: اعلیحضرتا ! اما شما یک مسلمان هستید . مذهب شما این اجازه را به شما می دهد که بدون طلاق دادن فرح دیبا می توانید زن دیگری اختیار کنید.

پهلوی: بله البته . بنا بر مذهبم من می توانم چنین کاری کنم ،تا وقتی که ملکه اجازه دهد. در حقیقت حالت هایی هست که کسی مجبور است رضایت دهد... مثلا حالتی که یک زن مریض باشد یا اینکه وظایف زنانه اش را به خوبی انجام ندهد، بدین وسیله برای شوهرش نارضایتی به وجود آورد... روی هم رفته شما باید خیلی ساده باشید اگر فکر کنید که یک شوهر یک چنین چیزی را تحمل کند.

فالاچی: در جامعه شما اگر یک چنین حالتی پیش بیاید ، آیا مرد یک زن دیگر نمی گیرد یا بیش از یکی ؟

پهلوی: خوب در جامعه ی ما یک مرد می تواند یک زن دیگر اختیار کند، تا آن جا که زن اول موافقت کند و دادگاه هم تصویب کند. به غیر از این دوشرط که من قانونم را بر اساس آن گذاشته ام ، ازدواج جدید ممکن نخواهد بود. بنابراین من ، خود من ، با محرمانه ازدواج کردن باید قانون را شکسته باشم ! و با چه کسی ؟ با خواهر زاده ام ، دختر خواهر من . گوش کن . من نمی خواهم در مورد چیزی این چنین پست و بی ارزش بحث بیشتری بکنم من حتا صحبت در باره آن را برای یک دقیقه دیگر هم تحمل نمی کنم.

فالاچی: بسیار خوب . اجازه بدهید در مورد آن بیشتر صحبت نکنیم . اجازه دهید بگوییم شما منکر همه چیز می شویداعلیحضرتا ! و ...

پهلوی: من هیچ چیز ی را انکار نمی کنم . من حتا زحمت انکار آن را به خودم نمی دهم . حتا من نمی خواهم انکاری بنویسم .

فالاچی: چگونه می شود؟ اگر شما آن را رد نکنید ، مردم خواهند گفت که ازدواج صورت گرفته است.

پهلوی: من در حال حاضر به سفارت خانه هایم گفته ایم که انکارنامه ای پخش کنند!

فالاچی: و هیچکس آن را باور نکرد. انکارنامه باید از طرف خود شما باشد اعلیحضرتا!

پهلوی: اما عمل انکار کردن مرا پست و کم ارزش می کند، مرا می رنجاند ، برای این که موضوع هیچ اهمیتی برای من ندارد. آیا به نظر شما درست می رسد که پادشاهی مثل من، پادشاهی با مشکلات من، خودش با رد کردن ازدواج با خواهر زاده اش کم ارزش کند؟ نفرت انگیز است . نفرت انگیز است ! آیا به نظر شما درست می آید که یک شاه ، امپراتور ایران ، وقت خودش را با صحبت کردن در باره ی این مسایل به هدر دهد؟ صحبت کردن راجع به همسرها ، راجع به زنان ؟
-
فالاچی: خیلی عجیب است ، اعلیحضرتا ! اگر تا به حال شاهی بوده که صحبت هایش راجع به زنان بوده ، شما بوده اید . و هم اکنون من در این تردید می کنم که حتا زن در زندگی شما به حساب آمده باشد!

پهلوی: این جا من متاسفانه باید عرض کنم که شما یک برداشت کاملا صحیح داشته اید. زیرا چیزهایی که در زندگی من به حساب می آیند، چیزهایی که در زندگی من نقش داشته اند ، چیزهایی کاملا متفاوتی بوده اند . مطمئنا این ها ازدواج های من نبوده اند . زن ها ، می دانید ... ببینید ! اجازه دهید آن را به این گونه بیان کنیم . من آن ها را ناچیز نمی شمارم . آن ها بیش از هر کس دیگر از انقلاب من بهره برده اند. من مصرانه جنگیده ام تا آن ها حقوق و مسئولیت های مساوی داشته باشند. من حتا آن ها را در لشکر هم هم گذاشته ام. جایی که آنها برای شش ماه آموزش نظامی می بینند و سپس برای مبارزه با بی سوادی به روستاها فرستاده می شوند و در ضمن فراموش نکنیم که من پسر پدری هستم که کشف حجاب کرد. اما اگر بگویم به وسیله ی یکی از آن ها تحت تاثیر واقع شده باشم صادق نبوده ام. هیچکس نمی تواند در من اثر کندف هی کس ، زنان فقط زیبایی شان و جذابیتشان و نگاهداشتن زنانگی شان در زندگی مرد مهم هستند... این موضوع « فمینیسم » برای مثال ، این فمینیست ها چه می خواهند ؟ شماها چه می خواهید؟ شما ها می گویید برابری ؟ آ ه البته من نمی خواهم گستاخ به نظر بیایم ، اما ببخشید از اینکه این حرف را می زنم – اما نه از لحاظ لیاقت و توانایی .

فالاچی: این طور نیست اعلیحضرتا؟

پهلوی: نه ، شما هر گز یک میکل آنژ یا یک باخ نداشته اید. شما حتا یک سرآشپز معروف هم نداشته اید و اما اگر شما در مورد موقعیت با من صحبت کنید ، تمام چیزی که من می توانم بگویم اینست که ک آیا شما شوخی تان گرفته ؟ آیا شما تا به حال کمبود موقعیت داشته اید که به تاریخ یک آشپز ماهر و مشهور تحویل دهید؟ شما تا به حال هیچ چیز بزرگ و جالب نیافریده اید ، هیچ چیز! به من بگویید شما در حین مصاحبه یتان به چند زن که قادر به حکومت باشند برخورده اید؟

فالاچی: حداقل دوتا اعلیحضرتا ! گلدامایر و ایندیراگاندی .

پهلوی: چه کسی می داند؟ تمام چیزی که من می توانم بگویم اینست که زنان وقتی حکومت می کنند، از مردان بسیار خشن تر و سخت گیرترند و بسیار بی رحم تر . بسیار از مردان تشنه خون هستند. من حقیقت ها را ذکر می کنم ، نه عقاید را . شماها وقتی که قدرت دارید بدون وجدان هستید. کارتین دومدیسیز را به خاطر بیاورید، کاترین روسیه ، الیزابت اول انگلستان را ، لازم به یادر آوری لوکرس بوژیای شما نیست . با آن زندان ها و عشق های پنهانی اش ، شما ها دسیسه کارید ، شماها شرورید ، همه ی شما .

فالاچی: من متعجب شدم ، اعلیحضرتا ! برای این که شمایید که می گویید قبل از این که ولیعهد به سن قانونی برسد ، ملکه فرح دیبا باید نیابت سلطنت را قبول کند.

پهلوی: هوم ... خوب ... بله ، اگر پسر من قبل از رسیدن به سن قانونی شاه شود، ملکه فرح دیبا نایب السلطنه می شود. اما در ضمن در یک چنین موقعیتی هیات مشاورانی خواهد بود که ملکه باید با آنان مشورت کند. در حالی که من الزامی ندارم که با کسی مشورت کنم و با کسی هم مشورت نمی . تفاوت را حس می کنید؟

فالاچی: آن را حس می کنم ، اما در حقیقت به این صورت باقی می ماند که همسر شما نایب السلطنه است و اگر شما این تصمیم را بگیرید ، این بدان معنی است که شما قدرت حکومت را در وی می بینید.

پهلوی: هوم ... در هر حال ، این چیزی است که من در موقع تصمیم گیری فکر می کردم ، و ... ما در این جا برای صحبت کردن راجع به این موضوع ننشسته ایم ، این طور نیست ؟

فالاچی: مسلما خیر ...
٨۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

    از : هوادار آیت الله منتظری

عنوان : در رژیم سابق با مرده ها دیگر کاری نداشتند.حتی زمان شاه اینقدر به آقای مهندس بازرگان و دیگر فعالان سیاسی بی احترامی نشده بود!
‏آیت الله منتظری ضمن ابراز تأسف از ممانعت و جلوگیری نمودن از برگزاری مراسم‏ ‏سالگرد مهندس بازرگان ، طی بیاناتی فرمودند:
‏در آن زمان رهبر انقلاب در پاریس اعلام نمودند که حتی کمونیستها هم آزادند‏ ‏و می‎توانند حرفشان را بزنند، ولی حالا وضع به گونه ای شده که مثلا با مجلس‏ ‏بزرگداشت مهندس بازرگان با آن همه خدمات ارزنده و یا بزرگداشت شهدای‏ ‏غزه مخالفت می‎کنند؟! در رژیم سابق با مرده ها دیگر کاری نداشتند. آیا این‏ ‏قبرستانهایی که خراب می‎کنند قبرستان کفار بوده است ؟ حتی در مورد کفار‏ ‏هم اهانت بر میت جایز نیست . بعضی از کسانی که به یک سال زندان محکوم‏ ‏بودند و اعدام شدند حالا با قبرهای آنها هم برخورد می‎شود و برای‏ ‏خانواده هایشان مشکل درست می‎کنند.
٨۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

    از : دا نش

عنوان : اتفاقا این سخنان آیه الله منتظری دفاع از انقلاب و آرمان های آن است!
آقای ناشناس این سخنان آقای منتظری دفاع از انقلاب است من نمی دانم شما از کجای سخنان ایشان چنین استنباطی را کرده اید که ایشان معتقدند دیگر از این انقلاب نمی شود دفاع کرد.
٨۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

    از : نا شناس

عنوان : آیا هنوز می توان از انقلابی که به سرقت رفت دفاع کرد؟
اقشار مختلف مردم نجف آباد اصفهان در قم با آیت الله منتظری دیدار کردند. وی در این دیدار گفت:

خیلی تعجب است، الان نزدیک سالگرد انقلاب است. سی سال از انقلاب‏ ‏گذشته است، اما مثل این که آقایانی که متصدی امورند ‏ ‏شعارهایی را که مردم اول انقلاب می‎دادند فراموش کرده اند. اگر بنا بود که نفتی را بفروشند‏ ‏و خرج کنند که شاه این کار را می‎کرد. رژیم سابق روزی شش میلیون بشکه‏ ‏نفت می‎فروخت و کارهایی هم انجام می‎داد.
٨۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

    از : کار فرما از ناف تهرون

عنوان : کارگران و کسبه و بازاریان همه دوستدار دوران شاه!
برای من بسیار جالب است که هر روز از یک طبقه و یا صنف در این جا کامنتی در دفاع از دوران شاه می بینیم. سوال اینجاست که پس چه کسی انقلاب کرد؟
کسی از شرایط فعلی در ایران راضی نیست اما این شرایط با دوران خفقان و فقر و جهل دوران شاه قابل قیاس نیست.
اینکه علی فطروس چه می گوید بدرد خودش می خورد.
اعتراضات دانشجویی در حکومت شاه بدون کشته پایان نمی یافت بیاد بیاورید عاقبت اعتصابات کارگری اتوبوس واحد، کوره پز خانه ها را، ندید چه بی رحمانه و بدون مذاکره په بلایی بسر کارگران آوردند.
یک گروه سیاسی یک مجله سیاسی یا فرهنگی مستقل یک کتاب انتقادی وجود نداشت که مردم با شناخت و استفاده از تجربیات تاریخی اشان حرکت کنند.
اما تا دلتان بخواهد آخوند و ترویج خرافه پرستی توسط شاه و دربار و آخوند های درباری مثل فلسفی و امثالهم.
شاه از اسب افتاد گفت حضرت عباس مرا نجات داد. در مصاحبه با یک خبر نگار اروپایی گفت من با نیرویی در تماس هستم که مرا ناخودگاه در اداره صحیح مملکت هدایت می کند!(از دنوع همان ارتباطاتی که احمدی نژاد دارد). و از این نوع عوامفریبی ها بسیار بودند.
ضمن اینکه فقر بیداد می کرد و فاصله طبقاتی نیز بسیار زننده بود.
حال این دوستان پهلوی طلب از خانه و کاشانه مانده از چه چیز شاه و بختیار حمایت می کنند برای من سوال است!
٨۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

    از : کارگر ایرانی

عنوان : در عجبم
پدر رضایی ها که چهار فرزندش در زمان حکومت شاه کشته شدند، در مورد مقایسه رژیم گذشته با رژیم آخوندی گفت: "شاه در مقابل اینها یک فرشته بود".
آیت الله منتظری که عمری در زندان شاه شکنجه شد، در نامه اش به خمینی گفت: "تو روی رژیم شاه را سفید کردی". علی میرفطروس که مورد شدیدترین شکنجه ها در رژیم شاه بود و در زندان نیز اقدام به خودکشی کرد، ببینید امروز چه میگوید.
واقعن چگونه میتوان این حرف بیات زاده را حتی شنید که "رژیم فعلی بهتر از رژیم شاه است". براستی که باید در عجب بود چگونه یک ایدئولوژی ارتجاعی نه تنها چشم انسان را کور میکند، بلکه وجدان او را نیز از بین میبرد. براستی برای آقای بیات زاده متاسفم.
٨۱۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٨٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست