سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تدریس به زبان مادری؛ حقیقت یا فریب؟ - یونس شاملی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آذر بایجان

عنوان : بهترین زمان، همین الان...
معمولا در همچون مواقعی، عناصر محافظه کار- و گاه مرتجع و فرصت طلب- با این شعار که "الآن وقت این حرفها نیست" به میدان می آیند. همین عناصر این شعار ارتجاعی را در مقابل "جنبش حقوق مدنی" در آمریکا و رهبریت این جنبش، دکتر مارتین لوتر کینگ، قرار دادند. دکتر کینگ در جواب این قشر گفت: بهترین زمان، همین الان، و بهترین مکان همین جاست. "دوستان من، ما اکنون با این حقیقت روبرو شده ایم که فردا، همین امروز است. ما با ضرورت اجتناب ناپذیر الان رو در رو شده ایم."
۱۴۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨٨       

    از : ایرانی ایرانی

عنوان : خیلی راحت
به به چه جمعی.
ب
هترین راهش همان تعویض هرچی مزدور و پان ترکیست و ضدایرانی ترکزبان با زازا و کرد و تالش و ارمنی در ترکیه و آران است. انگار سهند سرمدی هم اینجا تشریف آوردند! اینکه یک عده دروغگو بخواهند حتی شعارهای گروهشان را بخاطر نیروی امنیتی بگذارند و از یک کارتون بی-مایه(از کاه) که هیچ ربطی به آذربایجانیها نداشت
کوه بسازند:
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/SuskhaavaPanturkisthaa.htm

راستی چند وقت پیش چند پان ترکیست به نام براهنی و صدرالاشرافی و اصغرزاده و زمانی و غیره به سایت اتنولاج نامه نوشتند که مبادا تحقیق کنید و آمارهای ساختگی خودشان را عوض نکنند. ولی امروز یک نگاهی کردم و دیدم آمارهای تازه و درستی در انجا هست:
http://www.ethnologue.com/show_language.asp?code=azb
حالا نمیدانم براهنی که به بی-بی-سی نامه نوشت که به آمار اتنولاج استناد کنند و اصغرزاده که ده ها آمار را کنار زد و به آمار کذایی اتنولاج روآورد و صدرلاشرافی و اوبالی که دائم چنین آمارهای من در آوردی را به رخ میکشیدند چه کار خواهند کرد (شاید بروند یک وب-سایت درست کنند و یک آمار من درآوردی دیگر بیاورند).

خلاصه بد نیست اینجا را نیز بخوانید(نامه پان ترکیستها را نیز درج کردم):
http://www.kavehfarrokh.com/wp-content/uploads/۲۰۰۹/۰۷/somestatisticsoniranandpanturkistmanipulation۲.pdf

حالا چی؟ دیگر که دوران قجرها تمام شده است بهتر است تنها همان توهین و فحش دهید.
۱۴۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨٨       

    از : کریم ن

عنوان : اگر میخواهید از حقوق مردم آذربایجان دفاع کنید از آن حرفی نزنید. !
آقای هرزندی میتوانداصلیتا از هر قوم و ملیتی باشد اما خود را وابسته به یک اتنیکی دانستن و از آن به عنوان حربه ای استفاده کردن و علیه منافع آن اتنیک عمل کردن بنظر من یک بی پرنسیبی است. مایکل جکسون مرحوم دوست داشت رنگ پوست خود را سفید کند و کرد. به کسی مربوط نیست اما اگر وی و طرفداران وی داد و قال کنند که منفعت سیاه ها اینست که همگی از وی تبعیت کنند مقبول نمی افتد.
آقای هرزندی میگوید “درست بدلیل درج این مطالب کوتاه بینانه و اولترا سکتاریستی شما است که حقوق مردم آذربایجان چندین دهه معوق مانده است.“ ایشان این حرف را در مورد افشا گری جناب آقای شاملی در مورد حرفها و اقدامات شعاری احمدی نژاد میگوید. در اینجا آقای هرزندی شاکی میشود که چرا اصلا از این مقوله حرفی به میان آمده است. بر این اساس بنظر ایشان نبایستی در زمان جنبش های اجتماعی از هیچ مطالبه حرف زده شود تا زمانیکه اوضاع به هم ریخته تثبیت شود و یک دسته دیگر بر سر کار بیاید (دسته ای که همه نشانه ها را دارد که در تفکرات راسیستی تند تر از دسته حاکم کنونی است).
منطق آقای هرزندی را باید با آب طلا نوشت : اگر میخواهید از حقوق مردم آذربایجان دفاع کنید از آن حرفی نزنید.
بر اساس این منطق بایستی به مبارزان و انقلابیون (از هر مسلکی که میخواهند باشند) توصیه کنیم که اگر میخواهید سیسیتمی را سرنگون کنید بروید خانه هایتان بنشینید و ساکت باشید.
به کارگران نیز توصیه کنیم که برای سرنگونی نظام سرمایه داری مثل بچه آدم بروید کار کنید و دم بر نیاورید.
۱۴۹٨۵ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨٨       

    از : علی سرمدی

عنوان : تشابه رفتار های هرزه ندلی و تمکین میمون های ماده
سانسورچی توده ای- اکثریتی مزدور روس و پست تر از سگ ولگرد: به چه علتی به اسم من حساسیت پیدا کرده و هر دو پیام ام را بعد از درج ۴۸ ساعته حذف کردید.؟

اقای هرزه ندلی: اگر این جاکش های روس اجازه دهند که من هم مانند بقیه در این سایت ازادی بیان داشته و پاسخ عو عو های سگان دشمن تورک را بدهم مجبور نبودم که اینجا را به توالت تبدیل کنم. از آنجائیکه این قواد ها تبعیض قائل هستند -- نمونه اش درج پیام مرتجعی به نان مریم لاشی است--- من هم گاهگاهی شلوارم را پائین کشیده و به هیکل بد ریخت شان ریده و می شاشم. لطفا عمل مرا به دیگر تورک ها ربط ندهید که این شیوه مبارزه با جنده و قرمساق های سایت توده ای- اکثریتی اخبار روز به اسم من ثبت شده است. من هم دقیقا می دانم که چکار می کنم. قصد من اصلا آگاهی دادن به دیگران نیست که مدنی رفتار کنم بلکه توهین و تحقیر کردن این بی شرف های مزدور و شیاد و جیره خوار روس ها است.

اقای هرزه ندلی: شما و افرادی مانند پیمان پاکمهر مانند آن میمون های ماده ای هستید که تا یه میمون قوی هیکل نر را می بینند با عجله خم شده و با نشان دادن ماتحت شان تمکین خویش را به نمایش می گذارند. مطمین هستم که شما هم وقتی به یه فارسی بر می خورید قبل از همه یه جوک تورکی هم میگید که با اینکار تمکین تان را نشان دهید. به امید آنروزی که افرادی مانند تو و پیمان پاکمهر را در قفسی انداخته و چهره منفورتان را در هر برزن و کوچه و بازاری به ملت تورک نشان دهیم که به رویتان تف به اندازند.
۱۴۹٨۴ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨٨       

    از : ا. هرزندلی

عنوان : تمامیت خواهی و تنگ نظری
جناب کریم ن، باسلام
متأسفانه این بحث دارد کم کم ملال آور می شود.
نوشته اید: «متاسفانه این رسمی در میان طرفداران سرکوب مدنی حقوق ملیت های غیر فارس شده که برای توجیه گفته خودشان میگویند خودشان آذربایجانی هستند»

۱.منظور شما از این حرف چیست؟ آیا شک دارید که من آذربایجانی هستم؟ شما در کدام مقام هستید که من باید آذربایجانی بودن خودم را به شما ثابت کنم؟

۲. به چه حقی به خودتان اجازه می دهید مرا از "طرفداران سرکوب مدنی حقوق ملیت های غیر فارس" بدانید؟ آیا می دانید در بین انسانهای متمدن تهمت زدن جرم کیفری دارد؟

۳. روش برخورد شما درست مثل روش فاشیستهای اسلامی حاکم بر ایران است. هر کس که یک سر سوزن با شما اختلاف داشته باشد، می شود دشمن، یا طرفدار سرکوب و یا خوفروخته و یا آسیمیله شده، خوشبختانه ایران این اتهامات آنقدر بچه گانه و خنده دار است که کسی آنها را جدی نمی گیرد.

۴. آقایان شاملی، رزمی، ضیاء و اوبالی نماینده مردم آذربایجان نیستند و هر کدامشان بدلائلی مردم آذربایجان و حقوق حقه آنها را بهانه کرده اند، تا به اهداف شخصی خودشان برسند، واگرنه اگر آنها رهبران واقعی ما آذربایجانیها می بودند، دلیل بیشتری برای خجالت کشیدن داشتیم.

۵. اینکه چرا آذربایجان ساکت است، ربطی به تئوریهای من درآوردی شما ندارد. به غیر از تهران، و در مقیاس خیلی کمتر شیراز و اصفهان و اهواز، همه ایران ساکت است. از جمله شهرهای پرجمعیت فارس نشین مثل کرمان و یزد و مشهد و ... . البته شما و همفکرانتان آرزو دارید که چنین باشد و آذربایجان از ایران قهر کرده باشد، ولی آرزو آرزو است و واقعیت واقعیت. واقعیت را که نمی شود عوض کرد، پس فکری به حال آرزوهای خام خودتان بکنید.

۶. مواضع آقای شاملی عقب مانده و ارتجاعی است و سر در آبشخور یک راسیسم خوب پنهان شده دارد. اگر طرز فکر بنده روزی به ایشان نزدیک بشود، دق کردن از شدت شرم و خجالت چندان سخت نخواهد بود.
۱۴۹۷۵ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨٨       

    از : کریم ن

عنوان : شرم کردنتان از آذربایجانی بودن ربطی به مواضع جناب آقای شاملی ندارد.
اقای هزندلی،

متاسفانه این رسمی در میان طرفداران سرکوب مدنی حقوق ملیت های غیر فارس شده که برای توجیه گفته خودشان میگویند خودشان آذربایجانی هستند و یا کرد هستند. اگر شما آذربایجانی هستید طبیعی ترین انتظار از شما اینست که حتی اگر از حقوق اولیه خودتان و خانواده اتان دفاع نمیکنید حد اقل هیزم بیار آتش سرکوب کنندگان نباشید.
وقتی میفرمائید که “واقعا که با خواندن مواضع شما و امثال شما بعضی وقتها از آذربایجانی بودن خودم شرم می کنم،” من فکر نمیکنم که این امر ربطی به مواضع جناب آقای شاملی داشته باشد. اگر انصاف به خرج دهیم و اگر جناب آقای شاملی آزرده نشوند بایستی به گویم که مواضع ایشان همراه آقای رزمی و دکتر ضیا و حتی جناب اوبالی خیلی ملایم تر از احساسات عامه مردم در تبریز و اردبیل و ارومیه است بطوریکه تشویق ها و دعوت های مکرر ایشان از مردم آذربایجان برای دفاع از به اصطلاح جنبش سبز مورد استقبال فعالان ملی و مردم آذربایجان قرار نگرفت. اینکه چرا دیگر آذربایجانی ها به مرکزیون اعتماد ندارند اظهر من الشمس است. توصیه میکنم قدر مواضع جناب آقای شاملی را خوب بدانید که در اصل ایشان جزو ملایم ترین اشخاص بوده و نزدیکترین مواضع را به دوستان شما دارد.
۱۴۹۶۱ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨٨       

    از : ا. هرزندلی

عنوان : مشت نمونه خروار
عزیز و دیرلی "بیر آذربایجانلی" آدیندا یازان وطنداش

من در آن تظاهرات شرکت نداشتم، شما را نمی دانم. همینقدر هست که فیلمهای مربوطه را دیده ام و آن شعارها را شنیده ام و افراد مورد اطمینان من هم که خودشان در خیابان بوده اند، تأیید کرده اند که آن شعارهای نفرت آور داده شده اند. آیا کار خود رژیم بود؟ آیا اطلاعاتیها بودند؟ آیا عناصر محرک جدائی طلب بودند؟ من نمی دانم، همانطور که شما هم نمی دانید. ولی اینرا می دانم که سایتهای آذربایجانی از دورنا و آزاد تریبون گرفته تا گاموح و بای بک و غیره نه تنها این شعارها را محکوم نکردند، بلکه همه یکصدا مثل شما یا در صدد توجیه آن برآمدند و گناه را به گردن بی اعتنائی رسانه های فارسی زبان انداختند، و یا آنرا واکنشی کاملا معقول و منطقی دانستند به آنچه که خودشان آنرا "تحقیر سازمانیافته بر علیه تورکها" می نامیدند.

اینجا دیگر بحث بر سر این نیست که یکی عصبانی شده و در خیابان چیزی را گفته، اینجا بحث توجیه حساب شده و سازمانیافته این شعارها بوده است. پس گله از دیگران که چرا از ما حمایت نمی کنند،یک گله بی مورد است، چرا کسانی که شما زبان آنها را به حیوانات نسبت می دهید باید از شما حمایت کنند؟ و فرض بگیریم که هموطنان فارس ما در اینباره کوتاهی کرده باشند، کردها و ارمنی ها چه گناهی کرده بودند؟ (آذرابیجان اویاقدیر، کوردلر بیزه گوناقدیر)

البته گویا حاشیه از متن بیشتر شد. مشکل ما آذربایجانیها همین رهبران و تحلیلگران خودخوانده ای هستند که بخاطر همزبانی با آنها ماهم باید شرمنده روی هموطنانمان از کرد و فارس و ارمنی باشیم، تحلیلگرانی که باعث می شوند دیگران به ما به چشم یک عده عقب مانده راسیست نگاه کنند و خواسته های برحق ما را در باره زبان مادریمان جدی نگیرند. (در این رابطه توجه شما را به مقالات ارزشمند جناب سیروس بی مددی و برخورد راسیستها با ایشان جلب می کنم).

اصلا راه دور نرویم، نوشته های این عالیجناب سرمدی را بخوانید، آیا احساس شرم نمی کنید اگر شما و ایشان را همفکر و همعقیده بدانند؟
و برعکس، آیا به کسی اجازه می دهید که به صرف آذربایجانی بودن جناب سرمدی، حرفهای ایشان را به پای همه مردم آذربایجان بنویسد؟ (همان کاری که شما در باره حزب کمونیست کارگری کردید؟).

ضرب المثل ترکی را در کامنت قبلی برایتان نوشتم، در زبان فارسی هم مثلی هست که می گوید:"یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگری"

با تشکر
۱۴۹۵۷ - تاریخ انتشار : ۲ مرداد ۱٣٨٨       

    از : یک آذربایجانی

عنوان : اپوزیسیون در جریان حوادث خرداد ۸۵ در آذربایجان، توسط رژیم بازی خورد و بسیار بد عمل کرد!
دوست عزیز، اگر ویدیوهای تظاهرات ۳ سال پیش رو نگاه کنید می بینید که تا وقتی نیروهای رژیم مداخله نکرده بودند و مردم رو کشته و زخمی نکرده بودند، مردم فقط شعارهای یاشاسین آذربایجان، هارای هارای من تورکم، قیزیلدان اولسا قفسیم آزادلیغا وار هوسیم... می دادند و اصلا خبری از اون شعارهایی که شما می گویید نبود. این ویدئوی ۸ دقیقه ای را ببینید که مردم تبریز چقدر متمدنانه شعار میدهند و چند صد هزار نفر کاملا مسالمت آمیز راهپیمایی می کنند. مردم سوت می زنند، کف می زنند و بیشترین شعارشان آذربایجان خالی است: (عددها را به لاتین تبدیل کنید)

http://www.youtube.com/watch?v=۰ghSdJSccVQ

وقتی نیروهای رژیم وحشیانه به سوی مردم حمله کردند و مردم را به خاک و خون کشیدند، مردم عصبانی بعضی شعارهایی از روی عصبانیت هم دادند که باز معلوم نیست کسانی که اون شعارها رو دادند چند نفر بودند و آیا عوامل رژیم هم در تحریک مردم دست داشتند یا نه؟ چون رژیم دنبال بهانه می گشت تا مردم به پا خواسته را سرکوب کند. نیروهای اپوزیسیون توسط عوامل رژیم بازی خوردند و در برابر این حرکت مسالمت آمیز و متمدنانه ایستادند و همین مساله باعث افزایش بی اعتمادی بین مردم آذربایجان و سایر ایرانیان شد. همین افزایش بی اعتمادی و بایکوت شدید اخبار این تظاهراتها و سرکوب وحشیانه مردم، باعث عصبانیت بیشتر مردم و افزایش شعارهای نامناسب توسط جوانهای خشمگین شد. اما اگر اپوزیسیون همان موقع از سوی رژیم بازی نمی خورد و حساب خود را از رژیم جدا می کرد و با محکوم کردن حمله وحشیانه و کشتار مردم، بعضی شعارهای داده شده را هم تقبیح می کرد و آن را کار عوامل خود رژیم می دانست و از مردم آذربایجان دلجویی و اعلام حمایت می کرد و از آنها می خواست که نوک حمله شان را به سوی رژیم ولایت فقیه نشانه بروند و به تفرقه افکنان اجازه مداخله ندهند، آن قضایا بسیار متفاوت رقم می خورد. یعنی اپوزیسیون می توانست آن حرکت را خودش هدایت کند و به مسیر درست بکشاند و جلوی انحرافش را بگیرد. آن موقع مردم آذربایجان وقتی اپوزیسیون فارس را پشت سر خود می دید، به سرعت حرکتش را به سمت کل رژیم نشانه می رفت. این برخورد درست و اصولی می توانست مانع سوء استفاده برخی گروههای جدایی خواه هم شود و امروز آذربایجان در سکوت تلخی فرو نمی رفت بلکه همانند همیشه تاریخ پیشاپیش بقیه ایران بود. خودتان قضاوت کنید که این اشتباه بزرگ اپوزیسیون چه ضربه بزرگی به اعتماد مردم آذربایجان به سایر ایرانیان زد و چقدر باعث رشد افکار جدایی خواهانه شد که اصلا در آذربایجان سابقه نداشت.
۱۴۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱٣٨٨       

    از : ا. هرزندلی

عنوان : دفاع بد از حمله خوب خطرناکتر است
جناب یک آذربایجانی با تشکر از شما

من نه تنها طرفدار آقای موسوی نیستم، بلکه ایشان را هم از مسئولین درجه اول فاجعه ای بنام جمهوری اسلامی می دانم. فرمایش شما در باره پلورالیسم کاملا صحیح است. بحث من بر سر این است که دفاع بد و نابجای کسانی مثل آقای شاملی از حقوق مردم آذربایجان اثرات تخریبی بزرگی بر این حقوق و صاحبان آن دارد.

همین یکی دو روز پیش یک ای میل از آقای مهران بهاری بدست من رسید که به زبان ترکی صحبت از "ترک بودن" خانم ندا آقا سلطان می کرد. این دید عقب مانده و ارتجاعی که همه چیز را به نژاد و زبان ارتباط می دهد، یک دیدگاه نژادپرستانه است.

در مورد تظاهرات اول خرداد هم باید منصفانه برخورد کنید، چرا باید هموطنان فارسی زبان یا کرد ما از آن تظاهرات دفاع می کردند؟ مگر همین حضرات راسیست در آن تظاهرات زبان فارسی را زبان سگ نخواندند؟ مگر آنها نگفتند که کرد و فارس و ارمنی دشمن هستند؟ مگر نگفتند که آذربایجان بیدار است و کردها در آنجا مهمان هستند؟
مگر دهها شعار شرم آور دیگر سر ندادند؟ شما آن مثل ترکی را می شناسید که می گوید "مژه را در چشم دیگران می بیند، ولی تیر را در چشم خودش نمی بیند"
من آنروزها هم از اینکه چنین شعارهایی بزبان مادری من در خیابانها داده می شوند، احساس شرم می کردم. باور کنید من خیلی خوشحالم که رسانه ها این صحنه های مشمئز کننده را نشان ندادند و آن شعارهای راسیستی و ارتجاعی را پخش نکردند، واگرنه آبروی ما آذربایجانیها از این هم بیشتر می رفت!

آن رسانه فارسی که گفته بود مردم در تظاهرات شرکت نکنند، تلویزیون حزب کمونیست کارگری بود، که شاید در تمام دنیا دویست نفر عضو هم نداشته باشد، آیا ایشان نماینده همه "فارسی زبان"ها هستند؟

مشکل اینجاست که یک نیروی ارتجاعی دارد بساطی را پهن می کند که زبان همه را از حلقوم بیرون بکشد و هر نفسی را قطع کند، ولی کسانی مثل آقای شاملی در این شرایط به زبان مکادری خودشان چسبیده اند، غافل از اینکه اگر این حرکت (تقاضای انتخابات آزاد) شکست بخورد، همه زبانها نه تنها ممنوع، بلکه بریده می شوند.

بعدالتحریر:
جناب سرمدی بنده نمی دانستم که برای آذربایجانی بودن باید از شما اجازه بگیرم، چوخ باغیشلایین! لطفا شرایط احراز مقام "تورک" بودن را اعلام بفرمائید، تا بنده در اسرع وقت مدارک لازمه را در سه نسخه به دفتر جنابعالی ارسال کنم.

با تشکر
۱۴۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱٣٨٨       

    از : یک آذربایجانی

عنوان : جناب ا. هرزندلی
من نمی دانم که آقای شاملی در مورد حوادث اخیر مطلبی نوشته یا ننوشته ولی بحث این است که به نظر من ما همیشه باید از پلورالیزم فکری دفاع کنیم. من نگران «وحدت کلمه» خمینی هستم! مبادا عکس موسوی را در ماه ببینیم! مبادا یک عده بگویند که فقط و فقط باید در مورد حوادث تهران حرف زد و بقیه حرفها هرچند هم حق باشد، بحث انحرافی است. هیچ بحث حقی انحرافی نیست. دفاع از مردم اویغور هم در راستای افشای ماهیت دروغین اسلامی رژیم بود و حتی اصلاح طلبان هم از این حربه استفاده کردند و رژیم را تحت فشار گذاشتند. ایجاد بحران در روابط رژیم با مدافعان سنتی اش یعنی چین و روسیه هم بخشی از مبارزه است. مجبور کردن رژیم به اعتراض کردن به چین، باعث تضعیف دولت کودتا در میان دوستانش خواهد شد. پس بیایید مسائل را پلورال و همه جانبه ببینیم. اما این که چرا آذربایجان آنگونه که انتظار می رود، وارد این حوادث نشده، بازتابی است از سکوت و بایکوت خبری رسانه های فارسی در حوادث ۳ سال پیش. فقط مقایسه کنید بازتاب حوادث امروز را با حوادث مشابه در تبریز و سایر شهرهای آذربایجان در سه سال قبل. آن موقع هیچ یک از رسانه های بین المللی هیچ خبری منتشر نکردند. آن موقع هم ویدئوهایی از تظاهرات مردم تبریز در اینترنت منتشر شد و گوناز تی وی هم آنها را پخش کرد ولی هیچ رسانه دیگری آنها را پخش نکرد! امروز تجمع صدنفر در تهران بلافاصله از سی ان ان و بی بی سی پخش می شود! همه اینها به دلیل نفوذ بسیار زیاد ایرانیان در این رسانه هاست که آن موقع تصمیمشان به بایکوت بود و امروز به حمایت. کریستیان امان پور، آسیه نامدار، رضا سیاح، اوکتاویا نصر ... خبرنگاران باسابقه سی ان ان هستند و همه ایرانی.

این سکوت عکس العملی است به سکوت موسوی در مورد رد صلاحیت اعلمی، راه ندادن فعالین آذربایجانی به ستادهای موسوی با این عنوان که ستاد موسوی محل تجزیه طلبان نیست! (حسن ارک از فعالین تبریزی داخل کشور می گوید ما می گفتیم که از موسوی هیچ نمی خواهیم فقط آمده ایم از او حمایت کنیم ولی با بی احترامی مانع ورود ما به داخل ستاد شدند!؟) اما با همه این احوال مردم آذربایجان و حتی اکثر فعالین آذربایجانی مقابله به مثل نکرده اند و حداقل حمایت معنوی از این حرکت می کنند ولی حق دارند بگویند که وقتی ما را اصلا به ستاد موسوی راه نمی دادند، چرا باید در دفاع از موسوی بریزیم به خیابانها و جانمان را در این راه بدهیم؟! آذربایجانی ها در رسانه های محدودی که دارند، اخبار این حوادث را با دید حمایتی کاملا پوشش می دهند و از این حرکت حمایت معنوی می کنند. اما یادمان نرفته که برخی رسانه های فارس زبان ۳ سال پیش از تلویزیونهایشان می گفتند: «آی مردم خر نشید، در این راهپیمایی ها شرکت نکنید!» حداقل ما چنین چیزی را تلافی نکرده ایم.

اما برای تغییر این شرایط لازم است که هم موسوی در داخل و هم اپوزیسیون در خارج در نگاهشان به آذربایجان و سایر مناطق ملی تغییر ایجاد کنند. موسوی باید از اعلمی دلجویی کند و برای او در جبهه مورد نظرش جایگاه ویژه ای در نظر بگیرد و صریحتر از حقوق غیرفارسها حرف بزند و رسانه ها و اوپوزیسیون خارج از کشور هم باید نگاه تنگ نظرانه قبلیش را اصلاح کند. البته اخبار روز در این زمینه یکی از بهترین نمونه های رسانه های فارس زبان است که از حقوق همه مردم ایران بدون تبعیض دفاع می کند و این جای تقدیر دارد ولی متاسفانه رسانه های قدرتمندی مثل بی بی سی همچنان به شیوه بایکوت اخبار غیر فارسها ادامه می دهند.
۱۴۹٣۴ - تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست