نامه فرزندخوانده ی عبدالله مومنی به آیت الله خامنه ای
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : محمد رضا رقابی
عنوان : من گریستم!
باری من نامه راخواندم ، این نامه از یک دختر خانم ایرانی را خواندم و گریستم ...
خدایا بر این ملت وبر فرزندانش چه میگذرد!؟...
اینها چه کسانند که بر این مرزو بوم حکومت میکنند که نه حکومت ، شقاوت میکنند جلادی میکنند ،میدرند ، میکشند و نابود میکنند ...باستخوان ِپاره و شکسته تبدیل میکنند و بر یادگارهایشان نیز که مترصدند ققنوس وار از تکه پاره های خویش خود را باز یابند ، رحم و شفقت ندارند.
قسم به پر بهاترین های ارزش های انسانیت که منی که :از پانزده شانزده سالگی در تمام تظاهرات تهران شرکت داشته ام، حتی در تظاهرات خرداد چهل ودو در چهارسو بزرگ و کوچک ِبازار ، تا میدانهای ارک و سپه و خیابان فردوسی با پلیس ِ شاه جنگ وگریز داشته ام...
هر گز و تآکید میکنم که هر گز در مخیله خود کمترین گوشه ای از این نوع حکومت را"تو بخوانش نکبت و شرارت ِمشدد بر علیه انسانیت و بشریت بدون رعایت هیچ اندازه و مرزی ... " با خود پیش بینی و تجسم نمیکردم ...
خداوندا و ای ملت ستم دیده ، رنج کشیده و تکیده مرا ببخشید که یکی از عوامل روی کار آمدن این رژیم بوده ام هر چند که حتی المقدورم به مقابله اش بر خاسته ام که خود نیز کم ، بلا و شرارت این رژیم را ندیده ام .معهذا خواندن و دانستن این مطالب بیشتر آزارم میدهد.
بامید عشق و آزادی و انسانیت آری بامید آنروز!...باز میکوشیم که این گمشده هارا باز یابیم که می یابیم ...
ای رقیه و ای رقیه های عزیزم!
۱۶۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨٨
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۱)
نظر شما
اصل مطلب
|