یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

همه علیه هم!؟ - سعید آوا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : محمود نوروزی

عنوان : این یک مشکل شخصیتی و خصلتی ست نه بینشی.
دوست نادیده سعید آوا ، امیدوارم که کامنت غیر منتظره این قلم باعث سوء تفاهم نشود. اصلا قصد ندارم در باره نوشته ی جنابعالی اظهار نظر کنم بلکه قصدم اشاره به به یک فقر فرهنگی وگسستگی شخصیتی «فرد» و فقدان «هویت» در میهن بلازده ما می باشد.

در بحران ۵۷ که هرکس بنابر خاستگاه و آرزوهایش آنرا انقلاب شکوهمند ، قیام بهمن ، فاجعه ۵۷ و ..و.. نامید . تمام نیروهای سیاسی برآمده از بحران ۵۷ در یک هرج ومرج تاریخی و فاقد پشتوانه ی مدنی و حقوقی مجال نیافتند که به این مهم بپردازند.
پس امکانی فراهم شد که اغلب نیروهای ارتجاعی و ضد آزادی و حقوق بشر که در ۲۵ سال حکومت کودتا در تقویت رژیم کودتا و تائید و تحکیم سرکوب ها مشارکت عملی داشتند به اشکال مختلف بدون کوچکترین بازنگری شخصیتی به آن چه نسبت به دیگران روا داشته بودند با «هویتی » جدید به تنازع بقا فکر کنند. در این باره نکات مبهم فراوان ست بخصوص کسانی که در زندانهای شاه تغییر موضع دادند ، یا با رژیم همکاری خیانت آمیز نمودند یا کسانی که علیرغم صف بندی مشخص نیروها بعداز ۲۸ مرداد بسیار وقیحانه در کنار پلیس و ساواک و نیروهای سرکوبگر قرار گرفتند. در دانشکاهها و محیط های روشنفکری هوارداران و مبلغان رستاخیزی بسیار «خصوصیات » برجسته داشتند .

اگر رضا آیرملو مانند داریوش همایون گذشته خود را هر طور که بوده نفی نکند و روند تغییر بینش و منش خود مانند داریوش همایون از حزب سومکا تا رستاخیز و تاسیس آیندگان و بعداز انقلاب فعالیت در «حزب مشروطه خواهان » تحریف ننماید مسیله ای نیست.
این مشکل را با عباس میلانی هم داریم این آقایان حاضر نیستند روند تکاملی شخصیت را مورد بررسی قرار دهند تا نسل بحران ۵۷ و ۳ نسل بعداز آن در یابند که چرا پرویز نیکخواه درزندان تغییر موضع داد ؟ آیا با تغییر موضع آگاهانه انسانها در زندگی باید مانند شاه یا مانند قشریون «ارتداد » نامیده میشود یا مانند چپ های روسی «رویزیونیسم » نام نهیم ؟

کسی نمی داند که کدامین نیروهای سیاسی اعم از در زندان ( با فشار یا بی فشار) و یا خارج از زندان به تغییر دیدگاه های خود رسیدند.
نیودن حداقل آزادیهای بیان وقلم و فضای لازم و سالم برای بحث و گفتگو منجر به بدآموزیها ، پیشداویها و بد بینی های عدیده در جامعه ی روشنفکری گردید که میراث آن در خارج از کشور بیشتر دیده میشود.

رضا آیرملو در دوران دانشجوئی در فضای قطبی اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ در آنطرف میدان قرار داشت و علنا و گستاخانه مقابل جنبش دانشجوئی قرار داشت. امکان بررسی آن در این جا نمی گنجد . او حق دارد که مانند عباس میلانی از گذشته خود یک «قهرمان» یا « منقد»
بسازد ولی از آن جائیکه وقوع بحران ۵۷ بیش از همه به کسانی که «رویا ها» خود را در تحقق «دروازه های تمدن » جستجو میکردند لطمه زد و آنها مجبور شدند که در برابر انتقام جوئی حکومت بر خاسته از بحران تغییر موضع اساسی دهند وگرنه کارشان با «کلام الکاتبین » بود .
میدانیم که هم عباس میلانی و هم آیرملو مانند هزاران «روشنفکر » دیگر از کار بیکار شدند. برای حکومت فرق نمی کرد که استاد دانشگاه شاهی بوده یا مجاهد و یا چپ !

۳۰ سال از بحران ۵۷ گذشته و این با هم هر کس بنا بر آرزوها و آمال خود به مبارزات مردم ایران عنایت می نماید. من مردم در صحنه را بسیار مدرن تر از ۵۷ می بینم و انتظار هم دانشتم از ۳۰ سال حکومت مذهبی یک رهبر سکولار یا لائیک سکان را در دست بگیرد.
برخلاف ۵۷ که شاه «بد» با خمینی «بدتر » تاخت زده شد مردم امروز بین احمدی نژاد « بد تر » و موسوی و کروبی «بد » میخواهند بد را انتخاب کنند . آیرملو تازمانیکه بحران «هویتی » خود را برای خودش و ما که شاهد رفتار ضد دانشجوئی او بودیم حل نکند نمی تواند قداعد بازی در سوئد را ببیند . در این جا ده ها ایرانی دیگر در دانشگا هها تدریس می کنند و در وسایل ارتباط جمعی مورد مشورت قرا میگیرند و من آنها را مثبت ارزیابی می کنم. امثال آیرملو نه در زمان شاه خوب برخورد کردند و نه در دوران بحران ۵۷ و نه امروز این یک مشکل شخصیتی و خصلتی ست نه بینشی.
۱۶۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست