یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"نه غزه، نه لبنان...."، شعاری با کلماتی اندک و باری سنگین - شهلا فرید

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : وارطان

آقا یا خانم AR
تشکر از پاسختان. این بار سعی میکنم کوتاه بنویسم. اگر قانع کننده نبود باید اختلاف نظر را پذیرفت.
شما طولانی نوشته اید ولی صحبت جدیدی نکرده اید. اتهام زده اید که "تحلیل شما از اوضاع لبنان و غزه درست عین تحلیل "پرزیدنت" احمدی نژاد و دیگر اسلامیون حاکم است." و "در دنیا فعالان حقوق بشر بدور از هرگونه تعصب و یا جهت گیری سیاسی به مسئله تجاوز به حقوق انسانها رسیدگی میکنند..." و "آنها همانگونه که حمله اسراییل به اردوگاههای فلسطینی را محکوم میکنند، حملات انتحاری بمبگذاران حماس را نیز محکوم مینمایند." شما محق نیستید. این جمله از نوشته قبلی من است که ایکاش می خواندید پیش از آنکه به قضاوت بنشینید "...همه اینها جنایت علیه بشریت و نقص حقوق بشر است و به همان شدت که به نقض این حقوق اعتراض میکنم به تروریسم حماس و حزب الله هم اعتراض میکنم."

برای اینکه به حس "ناسیونایستی" شما بر نخورد باید بگویم که من مشگلی با بخش "جانم فدای ایران" این شعار ندارم. ولی نتیجه تخریبی این و چند شعاردیگر به تدریج در حال روشن شدن است. منجمله عقب نشینی برخی از آیات عظام و همچنین رفسنجانی و تا حدودی موسوی.

آقای مزدک بامدادان هم حرفی برای زدن، لا اقل در مورد جامعه آرمانیشان ندارد. اگر داشت تا بحال گفته بود و اگر دارد استقبال می کنم. او محق نیست وقتی می گوید "تنها راه کنشگری سودمند در این درگیریها برخورداری از یک رژیم دموکرات و گیتیگرا در ایران است." این اگر نوعی خود فریبی نباشد شانه خالی کردن از بارمسئولیتی است که او همین الان هم می تواند بپذیرد و انجام دهد و آنرا بی رژیم آرمانی خود حواله ندهد.
۱۶۹۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨٨       

    از : AR

عنوان : نگاه نیمه
آقای واطان گرامی، بنظر میآید که شما در درک مطالب دچار مشکل هستید! بحث من با شما هیچ ارتباطی با "نقض و یا عدم نقض حقوق بشر" در غزه و لبنان و عجب شیر و غیره ندارد. در دنیا فعالان حقوق بشر بدور از هرگونه تعصب و یا جهت گیری سیاسی به مسئله تجاوز به حقوق انسانها رسیدگی میکنند و از گرینشی نگاه کردن به مسئله نقض حقوق بشر پرهیز مینمایند. آنها همانگونه که حمله اسراییل به اردوگاههای فلسطینی را محکوم میکنند، حملات انتحاری بمبگذاران حماس را نیز محکوم مینمایند. آنها هیج تعصبی در جهت گیری سیاسی ندارند و مسائل را آنگونه که هست بیان میدارند. اگر من نوعی بخواهم در زمینه محکوم کردن نقض حقوق بشر فعالیتی کنم، ترجیحاْ اینکار را از طریق آنها انجام میدهم و نه از طریق همسویی با فردی چون جنابعالی!
آقای وارطان، تحلیل شما از اوضاع لبنان و غزه درست عین تحلیل "پرزیدنت" احمدی نژاد و دیگر اسلامیون حاکم است. من خود سالها از فعالین کمونیست بودم و با این بازیها کاملاْ آشنام. افراطیان عقیدتی چه کمونیست و چه مسلمان فقط بخشی از حقایق را عرضه میدارند تا بتوانند با تجزیه و تحلیلهای دروغین مردم کم سواد و بی تجربه را مغزشویی کرده و آنها را تحت تاثیر قرار دهند. حرف من با شمای کمونیست این است: شما صلاحیت فعالیت برای احقاق حقوق بشر در هیچ کجای دنیا را ندارید (صرف نظر از اینکه آن ادعا درست و یا غلط باشد). این عدم صلاحیت به این دلیل است که مبانی اعتقادی شما دارای کوچکترین وجه اشتراکی با حقوق حقه مردم نیست.
امروز بن لادن و خامنه ای هم از نقض حقوق بشر در لبنان و فلسطین سخن میگویند. آیا باید مثلاْ سازمان عفو بین الملل با آنها در این زمینه همگام شود؟ مسلماْ نه. آیا اگر یک فاشیست و یا نژادپرست در زمینه نقض حقوق بشر در جایی سخن گفت باید چشم را بر ماهیت او بست و صرف نظر از ماهیت واقعی او از اقدامات او برای به اصطلاح اعاده حقوق بشر دفاع کرد؟ مسلماْ نه (لااقل بنده اینکار را نمیکنم).
مارکسیسم-لنینسیم و یا کمونیسم در تمام طول حیاتش، و از سال ۱۹۱۷ تا به امروز که من در خدمت شما هستم، جز سرکوب وحشیانه، اشائه فقر بدبختی و عقب ماندگی، گرسنگی دادن مردم و بیسواد نگاه داشتن آنها کاری نکرده و نخواهد کرد (در این زمینه به اندازه موهای سر انسانها تحقیق و تتبع شده). بنابر این وظیفه من چنین حکم میکند که لااقل به نسل جوان ایرانی این گوشزد را بنمایم که فریب کسانی را نخوردند که سعی میکنند از جنایتکاری چون لنین چهره یک انسان مبارز را ترسیم دارند. قطعاْ ذر دنیای امروز مشکلات و مسائل فراوانی وجود دارد که نیازمند موضعگیری ماست. ولی به باور من جامعه جهانی نیازی به همسویی با کمونیستها ندارد و نباید آنها را به صفوف خود راه دهد. همانطور که اسلامیون و نژاد پرستان را نیابد راه داد.
در مورد اسراییل نیز شما حقیقت را نمیگویید. بارها و بارها چپهای ایرانی (این کاسه های داغتر از آش) اسراییل را اشغالگر خوانده اند در حالیکه خود فلسطینیها موجودیت این کشور را برسمیت شناخته اند. وافعاْ که خنده دار است.
در مورد شعار بسیار زیبا و مترقی "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"، جناب آقای مزدک بامدادان بسیار مبسوط و مستدل مطلب را بیان داشتند. ایشان میگوید "شما با بهره گیری از کدام دانش زبان شناسی توانسته اید از دو واژه "نه غزه" و "نه لبنان" دشمنی با مردم این دو کشور و عربستیزی بیرون بکشید؟ "
آقای وارطان، همه ما در قبال مسائل جهانی مسئول هستیم ولی اولویت ما در درجه اول مسائل خودمان است (این هم از آن مسائلی است که کمونیستها و بویژه کمونیستهای وطنی از درک آن عاجزند). شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" واکنشی است به سیاستهای عوامفریبانه این رژیم و هیچ جنبه ضدیت با مردم این کشورها را ندارد. حال اگر یک لبنانی و یا فلسطینی این مسئله را به خودش گرفته، باید برای او توضیح داد که اشتباه میکند. نه آنکه این شعار مترقی را عوض کنیم. در هر صورت از جوانان کشور برای این قیام خود جوش و توجه آنها به ناسیونالیزم ایرانی (که هزاران فرسنگ با شوینیزم فارس فاصله دارد) تشکر میکنم. شما "رفیق" سابق نیز آزادید که هر چه دوست دارید فکر کنید. فقط بدانید که در زمینه حقوق بشر نمیتوان گزینشی عمل کرد.
۱۶۹۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨٨       

    از : وارطان

آقا یا خانم AR

۱- این اولین بار است که من می شنوم دفاع از حقوق بشر کمونیستی یا افراطی است. آیا تمام این مردمی که در سراسر جهان از حقوق فلسطینی ها دفاع میکنند کمونیستند؟ نمونه آن همین آقای ریچارد فالک استاد حقوق بین الملل دانشگاه پرینستون آمریکا که خود یک یهودی است.
۲-حالا ما (بقول شما کمونیستها) "کوس رسواییمان بر زمین افتاده است" بالاخره دفاع از حقوق مردم فلسطین درست است یا نه؟ و اگر درست است اعتراض شما به چیست؟ آن بخش را که ما انجام نمی دهیم شما انجام دهید و اگر ما "کمونیستها" گفتیم نه تبت نه چچن آنگاه ما را به دو رویی متهم کنید.
۳- صحبت بر سر زمین برای فلسطینیها نیست بلکه نقض حقوق بشر آنهاست. نه همه غزه حماس است نه همه لبنان حزب الله. مجازات دستجمعی مردم غزه و لبنان مانند کشتن بیش از هزار غیر نظامی لبنانی و تخریب کامل این کشور به خاطر ربوده شدن یک سرباز اسرائیلی جلو گیزی از ورود دارو، جلوگیری از رفت و آمد مردمی که نیاز معشتی آنها ایجاب میکند که از این مناطق خارج شوند، بمباران اماکنی که افراد غیر نظامی در آن زندگی می کنند از روی احتمال و حتا از روی یقین اینکه یکی از تروریستهای حماس و حزب الله در آنجا پنهان شده یا سکنا گزیده است... همه اینها جنایت علیه بشریت و نقص حقوق بشر است و به همان شدت که به نقض این حقوق اعتراض میکنم به تروریسم حماس و حزب الله هم اعتراض میکنم.
۴-صحبت ما در مود شعار نه غزه... است که مورد استفاده قرار گرفته است. اگر شعار متفاوتی داده می شد ‌و اعتراض نمی شد شما می توانستید چنین ادعایی بکنید. تیتر نظر مرا هم ببینید همین را می گوید. هم غزه هم لبنان و هم هر جای دیگری که حقوق بشر نقض می شود.

حمله من به شوینیسم ایرانی(بخوان فارس) است که خود را پشت این شعار که اصلن متعلق به او هم نیست پنهان کرده است و به دروغ ادعای نو اندیشی دارد. نو اندیشی هرگز به معنای بستن چشم خود به روی واقعیات نیست. شعارهایی که مردم می دهند قابل احترام است ولی همیشه قابل تایید نیست.

نکته ای که در نظر قبلی فراموش کردم که بگویم:

در هیچ کجای نظرمن صحبت از دادن پول و اسلحه به لبنان و یا غزه نیست. نه این پول متعلق به بنده است که آنرا ببخشم و نه آنرا صلاح می دانم. صحبت من بر سر این است که ما به عنوان بخشی از جامعه جهانی نمی توانیم بگوییم نه غزه نه لبنان اینها به ما مربوط نمی شود. بلکه بر عکس باید دست بلند کنیم و به مردم این مناطق هم بگویم که ما رنج مشقت آنها را می بینیم و با آنها همدردی می کنیم و این یک ذره راکه از دست ما بر می آید مثل اعتراض به سازمان ملل مثل برگزاری اکسیونها و... انجام میدهیم همانگونه که تمام این شخصیتهای جهانی بدون هیچ چشم داشتی در حمایت از ما انجام می دهند. حالا این یک ذره را هم انجام نمی دهیم دیگر با شعار نه غزه نه لبنان توی سرشان نزنیم.

منظور از شعار نه غزه نه لبنان هر جه باشد چنین پیامی را ندارد. برعکس برای یک شهروند لبنانی یا فلسطینی این پیام را داد که ما نسبت به رنج و عذابی که آنها میکشند بی تفاوت هستیم، آنها فراموش شدگان تاریخ اند و محکوم به این عذاب.

فایده نقل قول کردن از کانت در چیست اگر ما همین یک ذره را از آن مردم دریغ کنیم و به توجیه آن بنشینیم؟
۱۶٨۷۶ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨٨       

    از : AR

عنوان : آقای وارطان، در میانه دعوا نرخ تعیین نکنید!
آقای وارطان عزیز، شما مثل اینکه حرفها را درست متوجه نمیشوید. این سوال را در اصل از شما مبارزان کمونیست میکنیم: چرا تمام توجهتان متوجه اسراییل است؟ آقای وارطان، شما کمونیستهای سالهای سال است که به دروغ خود را آزادیخواه و انساندوست معرفی میکنید و چنین وانمود میکنید که دغدغه ای جز رهایی انسانها از بند سرکوب و استبداد ندارید و هر جا که انسانی در بند کشیده شده باشد شما برای نجات او لحظه ای درنگ نخواهید کرد. این ادعا دروغی بیش نیست. همانگونه که رهبران رژیم اسلامی برای رهایی انسانها بسیار گزینشی عمل میکنند شما کمونیستها هم در به اصطلاح مبارزه برای آزادی بسیار گزینشی عمل مینمایید. در اصل این سوال را از شما کمونیستهای میکنیم اگر اشغال بد است چگونه است که شما چشمتان را به اشغال کشور پهناور تبت میبندید ولی گلوی خود را در مورد فلسطین پاره میکنید. در حالیکه خود فلسطینیها اسراییل را برسمیت میشناسند و بیش از ۹۵ درصد زمینهای مورد اختلاف را پس گرفته اند.
"رفیق" عزیز، لطفاْ در میانه دعوا نرخ تعیین نکنید. کوس رسوایی شما کمونیستها دیر سالی است که بر زمین افتاده و برای جامعه ایران مشخص شده که شما هم دغدغه ای جز تحمیل خود بر ملت ندارید.
۱۶٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨٨       

    از : وارطان

عنوان : از ادعا تا واقعیت
دوستان متاسفانه شما حرفی برای زدن ندارید بجز همان اتهامات معمول، "دیدگاه استالینیستی". اگر می خواهید نمونه رفتار قبیله ای را ببینید به همین صفحه نظرها نگاه کنید. الیتیسم مشمئز کننده ای که مشخصه برخی از فعالین سیاسی است و به نا حق ادعای نو اندیشی دارد.

برای دهه ها است که هر وقت مجامع بین المللی به نقض حقوق بشر توسط اسراییل اعتراض می کنند پاسخ اسراییل همان است: چرا نمی روید به تبت و (این اواخر) چچنیا اعتراض کنید؟ تبت و چچنیا که نمی تواند دلیل جنایت علیه بشریت در لبنان و غزه باشد. این چه نوع استدلالی است؟ گنه کرد به بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری.
۱۶٨۵۲ - تاریخ انتشار : ٨ مهر ۱٣٨٨       

    از : مزدک بامددان

عنوان : با سپاس از نوشتار شما
خانم فرید گرامی،
پاسخ زیر را برای آقای تابان نوشته بودم، از آنجایی که شما نیز به این شعار پرداخته اید، بد ندیدم برای شما هم بیاورمش،

دستتان مریزاد،

شاد و شادکام و کامروا باشید!
--------------------------------------------------------------------------------------------

آقای تابان گرامی،

در اینکه ما مردم ایران تافته جدابافته نیستیم و بخشی از جامعه بزرگ جهانی بشمار می رویم، سخنی نیست. در اینکه ستم رفته بر سر مردم فلسطین و لبنان جان هر انسان آزاده ای را بدرد می آورد هم، سخنی نیست. نگاه شما به یک جنبش نوین که هم در ساختار و هم در ابزارهای بکار رفته ریشه در سده بیست و یکم دارد، نگاه یک چپگرای کهنه اندیشه سده بیستمی است. من از آنجایی که خود را به آرمانهای چپ نوین، و سوسیالیسم انسانی پایبند می دانم و رهائی انسان ایرانی را در گرو رهائی انسان جهانی می بینم، نمی توانم در برابر سخنان کسانی مانند شما، که بنام چپ و بنام سوسیالیسم اندیشه های خاک خورده و کهنه را با بسته بندی های نو بخورد جوانان ایرانی می دهند، خاموش بنشینم، چرا که چنین سخنانی در پایان کار به اندیشه سوسیالیسم انسانی و گرایش چپ راستین آسیب خواهند رسانید.

نخست آنکه برای ما رخدادهای فلسطین و غزه باید به همان اندازه دردناک باشد، که رخدادهای چچن و داغستان و سومالی و سودان و روآندا و کنیا. اگر درد ما درد انسانها است، چرا باید فلسطین و لبنان تافته جدابافته باشند، جز این است که گفتمان همبستگی با فلسطین یکی از زیرگفتمانهای گفتمان ضدامپریالیستی چپ کهنه اندیش دهه چهل خورشیدی بوده است، که صهیونیسم را نوکر زنجیری امپریالیسم می دانست؟

دوم اینکه شعارهای سیاسی نه بازگو کننده کننده راهبردهای دراززماننند، و نه بازتاب جهانبینی یک جنبش، آنها "واکنش" و یا "درخواست" هستند. اگر کودتاگران تقلب می کنند، مردم فریاد می زنند "رأی منو پس بده"، اگر دولت راهپیمایان را دستگیر می کند، آنها شعار می دهند "زندانی سیاسی، آزاد باید گردد" و .... .
پس اگر دولت ایران سرمایه های ملی ما را، آنهم در شرایطی که بیش از نیمی از مردم کشورمان در آتش تنگدستی می سوزند و لشگری از کارتن خوابها در خیابانهای تهران و کلانشهرهای ایران روانند و دخترکان ایرانی در دوبی بفروش می روند و ... در لبنان و غزه آتش می زند، در خواست راهپیمایان "باید" این باشد که این سرمایه ها نه در غزه و نه در لبنان، که در ایران به کار روند و گره از درد مردم ایران بگشایند. شما با بهره گیری از کدام دانش زبان شناسی توانسته اید از دو واژه "نه غزه" و "نه لبنان" دشمنی با مردم این دو کشور و "عربستیزی" بیرون بکشید؟

از آن گذشته چرا شیپور را از سر گشاد آن می نوازید؟ این درست که درگیریهای خاورمیانه به ما نیز مربوط می شوند، ولی تنها راه کنشگری سودمند در این درگیریها برخورداری از یک رژیم دموکرات و گیتیگرا در ایران است. تنها یک رژیم ایرانگرا که سود و زیان ایران و مردم آنرا برتر از هر چیز دیگری در جهان بداند، خواهد توانست در این درگیریها نقش سازنده ایفا کند. آری! آشتی میان اعراب و اسرائیل، در دراززمان بسود ما ایرانیان نیز خواهد بود. ولی برای رسیدن به این آشتی و پایان بخشیدن به جنگی که هرگز جنگ ما نبوده است، نباید آتش به خرمن سرمایه های خود بزنیم و انگشت سرزنش بسوی جوانان پاکباخته ای دراز کنیم که تنها و تنها خواهان بهره مند شدن از سرمایه های ایرانی در درون ایران هستند.

شما نیز مانند همه چپگرایان کهنه اندیش (و همچنین قبیله گرایان) از ناسیونالیسم ایرانی می ترسید و دیگران را نیز از آن می ترسانید. شاید شما ندانید که پای واژه هایی چون حقوق بشر و برابری و آزادی و رهائی زنان و سوسیالیسم و ... را برای نخستین بار پیشروان همین ناسیونالیسم بود که از یکسدوپنجاه سال پیش اندک اندک به ادبیات سیاسی ایران باز کردند، ولی این "ندانستن" شما نباید پایه ای برای تاختن به ناسیونالیسم پیشروی آخوندزاده ها و کرمانیها و عشقیها و فرخیها و ارانیها و کسرویها و ... شود، به کسانی که تک تک واژه هایی را که شما امروز می ستائید، بر زبان پیشینان "چپ" شما گذاشتند.

یکبار در نوشته ای آورده بودم:
«"چپ" کهنه اندیشی که هنوز از کوچه پسکوچه های تنگ و تار انترناسیونالیسم استالینی راهی به شاهراه فراخ "خودیابی ملی" نجُسته است، به بهانه اینکه دربند انسان است و نه خاک، کیستی اش را به همه جهان می گستراند»
با چنین نوشته های کار من در آوردن نمونه های گویا و آشکار آسانتر می شود.

آقای تابان!
هر جنبشی نیاز مند خرده گیری و خرده گیران است، تا به بیراهه نیفتد،

خرده بگیرید، ولی از دادگری دور نشوید!

با سپاس فراوان،

شاد زی،
دیر زی،
مهرافزون!
۱۶٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣٨٨       

    از : ویکتوریا آزاد

عنوان : سپاس و احسنت شهلا جان
شهلای عزیز بسیار وزین و منطقی مسئله را موشکافی کردی منم در سایتم این مقاله ارزشمند را وارد خواهم کرد. سپاس از تو
۱۶٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣٨٨       

    از : محمد براتی

عنوان : نــه ...جانم فدای ایران
اتفاقا" به نظر میرســـد اکثریت مردم ایران با این شــعار جانم فدای ایران مــوافقند ،
چون حقیقت دارد وقتی شهیدان ما در جنگ با عراق شهید شدند یعنی جان خود را فدای ایران کرده اند ،
یک حکومت مردمی و دمکرات در پشت مــــیز مذاکره با منطق محکم ، قاطعانه میتواند از ملت در رنج و عذاب لبنان و فلسطین دفاع نماید و کمک مادی مصوب مجلس برای سازنگی دراختیارشان بگذارد ، نه توپ و تانک و موشک برای ویرانی !
و در پاسخ فرمایشات نه چـــندان محکم ! واســتدلال نه چــندان قوی و منطقی جناب آقای قرائــتی باید پرســـید " شــعار جانم فدای رهــبر " چندین وچــندساله مردم همیشه در صــحنه آیا شــرک نبوده و نیست ؟ ! ! !
۱۶۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : مهناز

عنوان : جای خوشوقتیست که بالاخره در بین ایرانیان نیز روشنفکران بیدار و پیشرو دارند پدیدار میشوند
خانم شهلا فرید

بادرود فراوان بشما، ازجانب خود و بسیاری از ایرانیان دیگر که از دام تعصبات پوسیدهً ایدئولوژیک دهه های قبل رهائی یافته و بدنیای مدرن وارد گشته اند، از شما متشکرم که با روشن بینی تحلیل بسیاردقیق و متینی را از شعارهای امروز ایرانیان ارائه دادید. امیدوارم عکس العملهای بی ادبانه، ناآگاهانه، و مغرورانهً بعضی اشخاص شما را ناراحت نکند و همچنان بروشنگریهایتان ادامه دهید. شعار "نه غزه نه لبنان...." صحیح ترین و آگاهانه ترین شعار در برابر نظامیست که سرمایهً ملی مملکتش را در راه پرورش گروههای تروریست در غزه و لبنان هدر میکند، و هیچ ربطی به حق و حقوق مردم بیچارهً غزه و لبنان که خود قربانی بلند پروازیهای تروریستها وحامیانشان یعنی حکومت ایرانند ندارد. حرف از این مسخره تر نمیشود که شعار "نه غزه نه لبنان" را بمعنی بی اعتناعی بحقوق دیگران تعبیر کنیم. اگر ایرانیان بسرنوشت دیگران اهمیت نمیدهند چرا نمیگویند " نه تبت نه چچن جانم فدای ایران"... یا ده ها "نه این نه آن" دیگر؟!

جناب وارطان با لحن تبختر آمیز مینویسد " امروز هزاران شخصیت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، علمی، هنری و ... جهانی از مبارزات حق طلبانه مردم کشور ما برای دست یابی به دوکراسیو حقوق بشر حمایت می کنند و هیچکدام نمی گویند اول حقوق مردم ما بعدن حقوق ایرانیان". بله قربان، درست میفرمائید. ولی اگر این هزاران شخصیت مورد تحسین شما در مملکتی میزیستند که حاکمانشان ثروت سرشار ملیشان را خرج تروریست پروری و مسلح کردن ایرانیان میکرد و نان را از سفرهً فرزندان گرسنه شان میدزدید که برای ایرانیان جاده و خانه و بیمارستان بسازد (چنانکه حکام ایران برای حزب الله و حماس میکند) مطمئن باشید که فریادشان بحق باوج آسمان میرسید که اول حقوق ما بعد حقوق ایرانیان، و هیچ انسان آگاه و منصف و دوستدار حقوق بشری هم در دنیا بآنها ایراد نمیگرفت، چه رسد بهموطنان خودشان. از این گذشته، شما خودتان بسئوال خودتان جواب بدهید و بگوئید این مردم غزه و لبنان که سنگشان را بسینه میزنید کی و کجا از ابتدائی ترین حقوق ایرانیان در بند این رژیم خونخوار دفاع کرده اند؟ البته کسی هم ازشان انتظار ندارد. آنها باید برای احقاق حقوق خود مبارزه کنند و هیچکس توقع ندارد که از جان و مال خود برای ایرانیان مایه بگذارند. ولی امثال شما از ایرانیان میخواهید منافع خود را در اولویت قرار ندهند. به شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل هم کاری ندارید و فقط بصورت گزینشی هرجا که با ایدئولوژیتان جور در بیاید یکمرتبه جهان گرا میشوید. واقعاٌ که ...
۱۶۷۴۹ - تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣٨٨       

    از : محمد رضا معیری

عنوان : آقای تابان
در ارتباط با شیوه خطاب و فرهنگ منسوخ برخورد آقا یا خانم وارطان اظهار نظری کرده بودم با زبانی نرمخو. آن را حذف کردید. چرا؟ البته شما مجبور به پاسخ نیستید، اما به دمکراسی و تقابل نظرات مقید اید. چه، خود در شناسه دیدارگاه تان این گونه نوشته اید. اما باعث اسف است که حقیقت به قربانگاه می رود اگر باب طبع کلید داران صندوق طبایع نباشد. زهی اسف
۱۶۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست