سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

وضع موجود دو هزار ساله * - داریوش همایون

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پرویز مینوی

عنوان : برای حق ، فرهاد، ایراندوست، نیاز و هر اسم دیگر
شاه فقید صدای انقلاب مردم را ۳۱ سال پیش شنید!
شما هنوز نشنیده اید !
هزار فامیل هزار فامیل ست! دروغ ست

مشروطه هم مشروطه ست ! مگر نه ؟

«حزب مشروطه ایران» هم «حزب مشروطه ایران »

داریوش همایون هم تکلیفش معلوم ست .
حالاشما چرا اینقدر تعصب دارید .
همین هفته ی پیش مردم به بهانه ی ۱۶ آذر ۳۲ حساب خامنه ای را رسیدند
شما را چه میشود ؟

جواب «های» شما » هوی دیگران ست
۱۹۰۵٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : مانی فرزانه، نطرتان راجع به نکاتی که در مقاله ها می آید را بدهید و بجای توهین و اتهام و فحاشی به نظر دهندگان جواب سئوال هایشان را اگر قادر هستید بدهید.
من برای نیاز و ایرانی دوست احترام قائلم چون برای خود و نوشته هایشان انقدر احترام قائل هستند که بدون توهین و فحاشی و متهم کردن این و آن نظراتشان را ابراز می کنند و استانداردها را بالا می برند. درد ایدئولوزی هم در نظراتشان به چشم نمی خورد. کاش مانی فرزانه جواب ایرانی دوست را می داد و می گفت که به نظرش کدام احزاب و گروه های سیاسی حق فعالیت سیاسی را نباید داشته باشند که ما ببینیم که او چقدر دمکرات است. آیا داریوش همایون است که مانی فرزانه را چنین برآشفته است یا تفکر حزب مشروطه؟ آیا با شخص عناد دارد یا با حزب؟ جناب فرزانه جواب دارید مودبانه عرضه کنید، وگرنه این که درست نیست هر وقت کم آوردید توهین و فحاشی کنید و اتهام بزنید. تحریف تاریخ هم که سی سال است که مُد روز بوده است بنابراین اطلاعاتی که شما می خواهید ایران دوست و نیاز و من و دیگران «بفهمیم» از کجا معلوم درست و دقیق و جا به جا شده نباشد. آقای فرزانه جواب سئوال من یادتون نره، منتظرم.

در ضمن امیدوارم همه فعالان سیاسی مثل داریوش همایون خود را نقد کنند و شفاف عمل کنند چون برای من این اولین پله دمکراسی است. وقتی آدم اشتباه میکند باید شهامت و مردانگی، ببخشید زنانگی، آنرا داشته باشد که بگوید اینجا را اشتباه کردم بجای اینکه بگوید مرغ یک پا دارد. منهم اشتباه کردم در خیابان ها سی سال پیش راه افتادم گفتم شاه بره همه چی درست میشه. بعدش که فهمیدم از چه آدم دجالی پیروی می کردم وچه به سر خود و مردم در آوردم مثل بقیه می گفتم کاش دستام شکسته بود و واسه خمینی بالا نمی رفت. از آنروز تا حالا بجای انکار کردن و بهانه آوردن که خمینی انقلابم را دزدید سعی کردم بفهمم چرا اروپایی ها از ما خوشبخت ترند. فهمیدم دمکراسی یعنی تحمل دگراندیشانی که ممکن است از آنها متنفر باشید ولی در یک دمکراسی واقعی از نظر حقوقی با شما مساوی هستند. من از طرز تفکر و اعمال حزب اللهی ها و مجاهدین خلق و توده ای ها و مائوئیست ها و همه کمونیست ها خیلی خیلی بیشتر بدم می آید تا حکومت پهلوی ها ولی در یک ایران دمکراتیک مجبورم همه شان را تحمل کنم و از حق فعالیت سیاسی شان تا زمانیکه شفاف و مسالمت آمیز باشد هم موظفم دفاع کنم. دفاع از آزادی آنها، دفاع از آزادی خودم است، تحمل دگراندیش یعنی این در عین حال اگر هر کدام بخواهد پا روی حقوق من بگذارد هم ساکت نخواهم نشست. داریوش همایون که تنها کسی نیست که به این نتیجه رسیده باشد، بسیاری از ایرانیان پس از سی سال تجربه فهمیده اند که حذف این و آن و این گروه و آن گروه یعنی استبداد و بدبختی. حال آقای فرزانه مشکل شما با کسانی که اینگونه می اندیشند چیست که انقدر خونتان به جوش می آید تا اسم مشروطه بگوشتان می خورد. آخر مگر من و شما وکیل و قیم مردم هستیم که برایشان تعیین تکلیف کنیم که چه کس یا گروهی را بخواهند یا نخواهند.
۱۹۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : FARHAD

عنوان : دریغ از یک سر سوزن فرزانگی
آقای مانی فرزانه لااقل به اندازه یک سر سوزن سعی کنید کلام و تربیت خود را با این اسم من در آوردیتان هماهنگ سازید! یعنی چه که این و آن ماموریت دارند که چیزی را به شما بقبولانند؟ این چه طرز برخوردی است که مخالفین خود را دروغگو و سالوس خطاب میکنید؟ من نمیدانم که تو که هستی ولی از رفتار تو پیداست که نگرشت به مسائل فرقی با احمد جنتی و امثال او ندارد.
۱۹۰۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : کسی در باره ی همایون شایعه پراکنی نمی کند زیرا :
این نیاز و ایرانی دوست «ماموریت » دارند که بیایند اینجا و ما را به راه «راست » هدایت نمایند. خیلی هم سمج هستند.
از همه بدتر دروغگو و سالوس . در اینجا با شما بحثی نکرده و اصلا چه اصراری دارید که میخواهید همه را مثل خودتان بکنید.
فعالیت سیاسی امری ست داوطلبانه و هرکسی به شما «ارادت » داشته باشد آدرس سایت شما را راحت پیدا می کند و سراغتان میاید.
کسی در باره ی همایون شایعه پراکنی نمی کند زیرا :
- ایشان چماقدار سومکا بوده و بازو بند نازیستی داشته و خیلی پر روئی لازم بعداز سقوط هیتلر و اردنگی به رضاخان کسی فاشیست علنی باشد.
- بعداز کودتا داماد سرکرده ی کودتا تیمسار فضل الله زاهدی شده ست - این تصادفی نیست .
زیرا «اعلیحصرت » هم دختر «مبارک» را به اردشیر زاهدی « مرحمت» فرمود .

خوب گوشتان را باز کنید !
اگر محمد علی فروغی با آن همه معلومات و شهرت میخواست مملکت را از بحران ۱۳۲۰ نجات دهد و سعی کرد ولیعهد رضا خان را کمک کند تا مملکت سرو سامان پیدا کند ولی غاقل از ضرب المثل معروف « تربیت بر نا اهل چون گردکان بر گنبد ست » دیدیم که شاه با کیش شخصیت خود با هیچ شخصیتی سلوک و تفاهم نداشت .یک جوان لوس و بی معنی که فقط برای خارجی ها دم تکان میداد.

حالا داریوش همایون داماد کودتا گر و دوم مقام حزب «صدا خفه کن » رستاخیز که شعبه ی بعث آن در بغداد بود با اردشیر زاهدی داماد شاه که سر سازش با هویدا هم نداشت و برای خودش لات بازی در میاورد با چه پشتوانه ای
میخواهند زیر دست وپای رضا پهلوی را بگیرند که بیاید پادشاه شود. که چی بشود ؟

شما خودتان را مسخره کردید یا واقعا متو جه نیستید؟ زمانه عوض شده دیگر سال ۱۳۲۰ نیست
دیگر از صندوق ها وکیل شاه و خامنه ای بیرون نمی آید . تو دنیای مجازی هم که کاری پیش نمی رود .
بروید برای انتخابات خودتان را آماده کنید و امید وار باشید که به اندازه ی هوادارانتان رای خواهید آورد.

ولی فراموش نکنید که در ایران دیگر هیچ گروهی نمی تواند از تو صندوق ها هر چی خواست بیرون بیاورد. بهمین دلیل شلوغ کاری و بحران سازی توسط این حرفه ای ها و در راس آنها داریوش همایون و شرکا ادامه دارد. تا شاید ۱۲۹۹ یا ۱۳۲۰ یا ۱۳۳۲ یا ۱۳۵۷ تکرار شود.
در غیر اینصورت هیچ شانسی برای قدرت نمائی ندارند.
۱۹۰۱٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : من و روزگارم را بخوانید تا پاسخ سوالاتتان را بیابید
دوستانی که در مورد گذشته داریوش همایون سوال دارند میتوانند کتاب اخیر او "من و روزگارم" را مطالعه کنند. من که سابقا از فعالین سازمان فداییان خلق اکثریت بودم و بسیاری از این کلیشه ها که شما اینجا مطرح کرده اید شنیده و در ذهنم بود بعد از خواندن این کتاب براستی احترامم به داریوش همایون بیشتر از سابق شد. ایکاش ذره ای از صداقت و شهامت اخلاقی او در فعالین سیاسی ما هم بود. بخصوص آنها که در تصمیم گیری ها نقش داشتند. اعتراف صادقانه به اشتباهات گذشته هیچ اشکالی که ندارد هیچ بلکه احترام دگراندیشان را به ما دوچندان میکند. نظرات داریوش همایون در مورد موافقان و مخالفان رژیم شاه نیز بسیار جالب و خردورزانه و خالی از کینه توزی است. دوستان بجای گپهای و جستجوهای اینترنتی گاهی هم کتاب بخوانید، در دانسته های خود شک کنید و دنبال فاکتهای جدید باشید. ببیند در غرب برای رویدادهای تاریخی شان حتی آنهایی که بیشتر زوایای تاریخی آن روشن است چقدر هنوز وقت میگذارند و تحقیق میکنند. مثلا راجع به جنگ های جهانی یا شخص هیتلر یا چرچیل یا مارکس و لنین. ما ولی یک شایعه ای که سی چهل سال پیش رایج بوده همچنان تکرار میکنیم بدون اینکه کوچکترین شکی در آن بکنیم یا زحمتی بخود بدهیم که اقلا نظر و استدلال مخالف را هم بشنویم. نباید احساس کینه توزی و قبیله گری بر حقیقت پیروز شود. در جواب آنها که بیهوده گویی میکنند هم من وقت و حوصله یکه به دو ندارم. بقول فروغ فرخزاد برای بردن جنگهای بزرگتر باید جنگهای کوچکتر را باخت.
۱۹۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : ایرانی دوست

عنوان : فقط دم از دمکراسی نمی شود زد و باید در عمل هم دمکرات بود.
من با آقای نیاز موافقم، در ایران آزاد و دمکرات فعالیت های سیاسی مسالمت آمیز هر طرز تفکری آزاد خواهد بود به شرطی که به اصول دمکراسی که در قانون اساسی آمده متعهد شوند. مردم با پیوستن و نپیوستن خود به آنها یا آنها را به میدان می آورند و یا از میدان بدر می کنند. چه خوشمان بیاید چه نیاید، حقیقت اینست که همه گروه ها و احزاب سیاسی طرفداران خود را دارند که حزب مشروطه هم یکی از آنها است. شما که تا اسم همایون و پادشاه و رضا پهلوی می آید بدون حتی خواندن مطالبشان از اصول دمکراسی ای که همه اش از آن دم می زنید به دیکتاتور های کوچولو تبدیل می شوید، مردم را دست کم می گیرید. شما اگر واقعأ اعتقاد داشتید که در ایران آزاد و دمکرات حزب مشروطه جایگاه و پایه ای در میان مردم نخواهد داشت انقدر از حالا جوش نمی آوردید و نمی ترسیدید. به مرم دستور ندهید که چه بخواهند و چه نخواهند، شما چنین حقی نه حالا دارید و نه در آینده. این حق را ولی همه داریم که آگاهی های درست بدهیم و صادقانه و مودبانه و نه موذیانه سعی کنیم با دلیل و منطق نظر دیگران را به سوی نظرات خودمان جلب کنیم و همین انتظار را از دیگران هم داشته باشیم. فحاشی و زورگویی گویای عجز شماست و از کمبود اعتماد به نفس شما. چرا نمی توانید تصمیم گیری نهایی را به مردم واگذار کنید، از چه می ترسید؟ آقای نیاز و همفکران او هستند که هیچ واهمه ای از هیچ کس و گروهی ندارند و از تصمیم مردم وحشت ندارند چون می دانند که مردم به آنچنان بلوغ سیاسی ای رسیده اند که دیگر تصمیمات کورکورانه نمی گیرند. ایشان و همفکران ایشان از کار و زندگی و تجربه دمکراسی در غرب بهره درست گرفته اند و نظراتشان گویای همین است. نظرات شما هم گویای آنست که تا چه اندازه نیاموخته اید. راست و پوست کنده حرف دلتان را بزنید و لیست احزاب و گروه های سیاسی ای که شما معتقدید که باید و نباید حق فعالیت سیاسی و رقابت در ایران آزاد و دمکرات را داشته یا نداشته باشند را بدهید تا ما تکلیف خود را با شما روشن کنیم. با فحاشی و پریشان گویی شما ما از میدان بیرون نمی رویم و روی موضع خود محکم می ایستیم.

فقط دم از دمکراسی نمی شود زد و باید در عمل هم دمکرات بود.
۱۹۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : داریوش

عنوان : مقاله
سخن وسئوالی ازآقای همایون

من دردرجه اول سلامتی وطول عمردرازی را بشما آرزومیکنم وازآنجائیکه انسان دیریازودبایددنیایش راعوض کند وشما نیزمثل بنده به آخرهای خط رسیده ایدوظیفه ی انسانی شماست که بمسائل زیر جواب دهید:


۱—علل دسگیری ها،سه مرتبه درزمان حکومت ملی دکترمصدق،بخاطربهم زدن تجمعات نیروهای ضدفاشیست ودموکرات وآتش زدن کتابفروشی ها ی مترقی دستگیر وزندانی شده اید.آیا این اتهامات درست است؟


۲—شما بعنوان قائم مقام حزب فاشیستی رستاخیزویکی ازوزرای حکومت کودتایئ محمدرضاشاه خائن بوده ایدکه درست درزمان وزیری شما دست وپای زندانیان سیاسی راسوزانده وحتی دردوموردبریده اند وحدود۴۳نفررازیرشکنجه کشته اند(به نوشته های همنشین بهارمراجعه کنیدکه خوداززندانیان دوران شماست)همکاران شما مثل تیمسارنصیری

ودوست وهمکارشما پرویزثابتی مقام امنییتی! آیا بنفع جنبش نیست که اطلاعات فاش نشده ساواک دردوران وزارتانرا

دراختیارجنبش قراردهید؟
۱٨۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : یک دوست

عنوان : خشونت
من تقریبا در هیچ سامانه سیاسی- اجتماعی دیگر بحث هایی بی منطق تر و اصول گرا تر و ایدئولوژی زده تر از اخبار روز ندیده ام. بعضی ها نام نویسنده را می خوانند، بی آن که نوشته را بخوانند و نظرشان را با رعایت کامل دایره های خودب و غیر خودی بی آن که بدانند در این متن چه آمده است با ادبیاتی بسیار ناشایست بیان می دارند و جالب تر آن که دبیران این سامانه تذکر می دهند در صورت بی احترامی به کسی به آنها اطلاع داده شود! شاید دیبراین این سامانه خود فارسی نمی دانند که ناسزاهای تند را بی احترامی نمی بینند. کلماتی در این نظرها به کار رفته است که مایه سرافکندگی است.
جنبش سبز ایران با درک همه اختلاف نظرها و اختلاف خواست ها منش «مرگ بر هیچ کس» را پیش گرفته است. دوستان این سو از ناسزا و تهمت و خودی و غیر کردن ایرانیان هیچ از نظام جمهوری اسلامی کم نمی آورند.
خواندن یک نام و چند کلمه کافی است تا کلیشه ها در برخی ذهن ها بازسازی شود و حرف های تکراری بر کاغذ آید.
حذف خشونت از فرهنگ و سیاست ما از همین بحث های ساده آغاز می شود.
حقیقتا ما چه فرقی با جمهوری اسلامی داریم؟ اگر دستمان می رسید این واژه های زشت را به باتوم و حبس و شاید تجاوز و اعدام هم می کشاندیم.
۱٨۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : محسن کوشا

عنوان : حکو مت های ایران همگی ضد حقوق بشر بوده اند!
توضیحی برای کاربر محترم با امضای «نیاز»
دموکراسی فقط با شعار ، سخنرانی و مقاله نویسی و نظائر اینها تامین نمیشود.
توضیح واضحات :
هر کشوری را به عنوان یک شرکت «سهامی » بزرگ در نظر بگیرید .مردم آن کشور مانند «سهامداران » هر شرکت «سهامی » همگی دارای حق رای هستند .منتهی در یک کشور معتبر و پای بند به مبانی دموکراسی هر شهروند اعم از فقیر و غنی دارای فقط یک « رای » در تعیین سرنوشت مملکت خود هست . تمام دعوا ها بر سر این ست ! وگرنه هم شاه میدانست که زور میگوید و هم خمینی و هم خامنه ای !

ناراحت نشوید ! تمام جریاناتی که نام بردید هم امروز تلاش مذبوحانه می کنند که بر امواج حق طلبانه مردم سوار شوند . خود شما هم میدانید که حرفتان پایه و بنیادی ندارد. منظورم را فهمیدید.

فرض را براین میگذارم که شما صادقانه نوشته اید و با تواضع سعی می کنم توضیح واضحات را برای شما تکرار نمایم.

قانون اساسی کشور دارای دموکراسی را می توان با «اساسنامه » ی یک شرکت «سهامی » مقایسه کرد که سهامداران برای پپشرفت کارها آن را تغییر میدهند و از طریق «مجمع عمومی» به تصویب میرسانند. فرق عمده اینست که در شرکت «سهامی » هرکه سهام بیشتر دارد رای بیشتر برای پیشبرد خط و مشی شرکت دارد .ولی در یک کشور همه دارای حق یک رای هستند.

قدر مسلم ست که در یک کشور مثل ایران با ۶۰-۷۰ میلیون جمعیت تدوین قانون اساسی و قوانین با پشتوانه ی آرای میلیونی بسیار مشکل و پیچیده ست بهمین دلیل دموکراسی ها از طریق وکالتی و مجلس نمایندگان کارها را خط و ربط میدهند. مثلا برای هر ۲۰۰۰۰۰ هزار نفر واجد شرایط شرکت در انتخابات یک نماینده به مجلس میرود. اگر ۴۰۰۰۰۰۰۰ واجد رای دادن وجود داشته باشد ۲۰۰ کرسی نمایندگی لازم ست.

شاه میخواست تمام نمایندگان مجلس بله قربان گوی او باشند و قیم مردم و خامنه ای هم «نایب امام » ست و قیم مردم .
اتفاق بزرگی در ایران افتاده که مردم دیگر زیر بار این عوامفریبی ها و خیمه شب بازی ها نمیروند.

شما هم حرف عجیبی میزنید که می نویسید : «اگه حزب مشروطه یا کمونیست کارگری یا حزب توده یا فدایی یا مجاهد یا جبهه ملی اینقدر اشکال داره خوب مردم نمیرن سراغشان»

شما اصلا از مرحله پرت هستید .کدام حزب مشروطه ؟ خودتان را مسخره کردید. این ها همان وزیر وکیل های شاه خائن هستند
کدام کمویست کولی گری . شما به آنها هم نان قرض میدهید؟ البته همه میدانید که هر دوی آنها در خارج از کشور سر وگوش تکان میدهند و لی تو ایران کسی برای انها تره خرد نمی کند.
حزب توده گفتی و داغم را تازه کردید ! از این میگذرم.
در باره ی فدائی و مجاهد هم باید عرض کنم ۳۰ سال از انقلاب ۵۷ گذشته و دنیا عوض شده.

شما اصلا از روحیه ی مردم و ترکیب جمعیت خبر نداری بهمین دلیل بهتر ست به آمار و ارقام مراجعه فرمائید . حتما میگوئید در ایران موسسه نظر سنجی و‌ آمار نداریم . با شما کاملا موافق هستم .ولی دلیلی ندارد که حرفهای بی اساس بزنیم و بر اساس حدس و گمان وخیال پردازی میلیونها زن و مرد جوان ایرانی که بعداز انقلاب بدنیا آمده اند و هیچ علقه ای با حکومت شاه و مخالفان آن نداشته و ندارند را

مثل خودمان به پنداریم که موافق یا مخالف شاه بودیم و طرفدار یا موافق توده ای و فدائی و ملی و مجاهد بودیم.
اگر در ایران انتخابات آزاد برگزار شود هیچ کدام از آنها که نام بردید نمایده ی مردم نخواهند شد البته این به معنی مخالفت با همکاری آنها با یکدیگر نمیشود. آنها می توانند برای حمایت مردم ایران از هیچ کوششی در خارج از کشور دریغ نفرمایند ولی قبل از همه حزب باصطلاح کمونیست دست از این جلف بازی ها و بهم ریختن جلسات دست بردارد. همین طور شاه الهی ها که در استکهلم «آبرو » بردند بقول آقای همایون این کارها فاشیستی ست !

ما نیاز به رعایت حقوق بشر داریم و این حکومت باید بخاطر نقض دایمی حقوق بشر جواب پس بدهد و شورای موقت انتقال حکومت برای گذار به حکومت مردمی داریم. این باید درایران صورت بگیرد.

البته خبلی ها دلشان برای بحران لک میزند هم در داخل حکومت و هم در خارج از کشور . منطورم را می فهمید‌؟ اگر خواستید توضیح میدهم.

رای هر شهروند یعنی عقیده آن شهروند و احترام به آن یعنی پای بندی به حقوق بشر . حکو مت های ایران همگی ضد حقوق بشر بوده اند!
۱٨۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : ای شما که دم از دموکراسی میزنید.
من نمیدانم چرا ما نمیخواهیم یاد بگیریم که دگر اندیشانی خارج از خواست و هوس ما نیز وجود دارند و ما لازم نیست شب تا صبح وقتمان را به این صرف کنیم که آیا اصلا آنها اجازه نفس کشیدن دارند یانه؟ حالا اگر ما نظرمان این است که حزب مشروطه خواه خوب نیست مشکلی نیست. اما چرا همش میخواهیم هرچه را که دوست نداریم حذف کنیم و بکوبیم و بهش اجازه موجودیت ندیم و هی بگیم دهنت را ببند؟ اگه حزب مشروطه یا کمونیست کارگری یا حزب توده یا فدایی یا مجاهد یا جبهه ملی اینقدر اشکال داره خوب مردم نمیرن سراغشان. چرا شما هی خودتان را دارید میکشید و به اسم مردم حرف میزنید؟ واقعیت این است که همه این احزاب مقدار قابل توجهی هوادار دارند و ما باید در یک ایران دموکراتیک با همه این احزاب مختلف بسازیم. چرا که ما خواهان آزادی و دموکراسی برای همه ایرانیان هستیم و نمخواهیم یک حکومت زورگوی دیگر سر کار بیاریم. هر حزبی در آینده در چهارچوب قانون اساسی اجازه فعالیت خواهد داشت، مگر بخواهد اسلحه بدست بگیرد. حتی حزب احمدی نژاد اگر در چهارچوب قانون بخواد کار کنه مجازه. حالا به جای اینکه مبارزه انتخاباتی به راه بیندازیم بیایید هرکی با حفظ هر مرامی که داره دست به دست هم بدیم و این رژیم قرون وسطایی را براندازیم. باور کنید در دموکراسی های غربی همه این اختلافات وجود دارد و اگر رژیمی سر کار بیاد که همه یکجور فکر کنند و همه دریک حزب واحد جمع بشند اون وقت دموکراسی وجود نداره. این مباحثی که شما مطرح میکنید براش در آینده در پیکارهای حزبی وقت بسیار است. ولی باور کنید این بحث ها الان نشان عدم دموکرات بودن و یادنگرفتن به حرمت دگراندیشان است. باید از سیاست حذفی دست برداریم و برعکس از جریانهای مختلف بخواهیم احزاب مورد نظر خودشان را تشکیل بدهند و شفاف و مشخص برنامه هایشان را ارایه کنند. این الفبای احترام به دموکراسی است. در حال حاضر خطر بزرگی که ما تهدید میکند همین دید حذفی و توتالیتری است که اکثر روشنفکران ما هنوز به آن دچارند. باور کنید وجود دگراندیشان هیچ ترسی ندارد. شما هم بروید نیرویتان را بگذارید که احزاب و سازمانهای مورد نظر شما مانند حزب مشروطه یا کمونیست کارگری اسامی سرانشان را علنا اعلام کنند و در سایت هایشان بزنند. ازشان بخواهید که برنامه هایشان را ارایه دهند و علنا آن را اعلام کنند و در صفحه هایشان بزنند. ازشان بخواهید که دگر اندیشانشان را تحمل کنند و نشان بدهند که بعد از سی سال خارج نشینی چیزی یاد گرفته اند. باور کنید تخریب شخصیت و تکرار کلیشه های تکراری هنری نیست. دموکرات بودن و احترام به حقوق دگر اندیشان هنر است.
بجز یکی دو نفر اصلا مقاله داریوش همایون را نخوانده و به پیام او توجهی نکردند. بیشتر میخواهیم عقده گشایی و اظهار فضل کنیم تا خردورزانه با دگراندیشان خود مواجهه شویم. ببیند اینجا همایون چگونه با اکبر گنجی که دگر اندیش او ست برخورد میکنه و شما چگونه با او برخورد میکنید.
۱٨۹۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست