اسطورهی عدل اسلامی و تأثیرات مخرب آن در جامعه مدنی
-
ب. بی نیاز (داریوش)
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : سوره های مکه و مدینه
آراز فنی عزیز
با تشکر از توجه شما. همانگونه که اشاره کردید اسلام هم مانند مابقی محصولات ذهنی و مادی، پدیدهای بشرساخته است، و بنابراین همین بشر در شرایطی دیگر میتواند به گونهای دیگر آن را تأویل و تعبیر کند.
به اعتقاد من گفتمان اصلی دینباوران یا مسلمانان نواندیش تا آن جا که به صدر اسلام و به ویژه قرآن مربوط میشود، تفکیک و جداسازی هستهی دینی و خداباوری اسلام و مدارهای فرعیای است که حول این هسته شکل گرفتهاند. این پارادوکس دینی خود را در اسلام در سورههای مکیه و سورههای مدینه به نمایش میگذارد. سورههای مکیه که به سه دوره تقسیم میشوند گفتمان تکخدایی (بنا بر سنت یهود و قسماً مسیحی) در مقابل چندخدایی (بتپرستی) منطقه عربستان است. سورههای مدینه آن چیزی است که ما امروز تحت عنوان اسلام سیاسی میشناسیم و قوانین و رفتار اسلامی را تدوین کرده است. بحث اصلی این است که آیا باید تمام قرآن (سورههای مکیه و مدینه) را کلام خدا دانست و بدانها تمکین کرد یا فقط هستهی اصلی آن را، که همان سورههای مکیه هستند و با ادیان دیگر مشترک است، اصل و مبنا قرار داد. به اعتقاد من تا زمانی که روشنفکران مسلمانان به این پرسش اساسی پاسخ ندهند، خطر اسلام سیاسی در اشکال گوناگون وجود دارد.
شاد و تندرست باشید
۱۹۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨
|
از : آراز فنی
عنوان : پارادوکسی بنام اسلام
با سپاس از نوشته ی پرمحتوایتان. از طرفی باید پذیرفت که اسلام یک پدیده ی اجتماعی، زمینی و سیاسی است و قابل تغییر و از طرف دیگر تغییرات در اصول و بنیادهای فکری اسلام آن را از محتوی اصلی خود و یا آن تعریفی که از اسلام مشخصی می شود تهی میکند. سئوالی که مطرح می شود این است که آیا اسلام سکولار شده که تطابق با اصول دموکراتیک یعنی تقسیم قدرت سیاسی و اجتماعی را دارد اسلام است یا چیز دیگر؟ بنیادگرائی اسلامی به این سئوال جواب مشخص دارد. اسلامی که از چهارچوب اصلی خود خارج می شود اسلام نیست. ولی تفکرهای اسلامی هستند که اصل الوهیت و آسمانی بودن آن را رد می کنند و ...در نتیجه قابلیت تغییر مبادی فکری آن را تائید می کنند.
برای ما که به جدائی دین از دولت و در عین حال سروری مردم و انسانها در زمین باور داریم مشکلی در درک مسئله وجود ندارد. بحث اصلی با دینباوران و بویژه دینباوران نواندیش هست. جواب آنها به این پارادوکس چیست؟
۱۹۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|