از : پرویز مرزبان
عنوان : برای Hadi Shahab
مرسی آقای شهاب
ولی به عرایض من توجه نکردید - مردمی که در ۲۲ بهمن شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله را بزیر کشیدند ، امکان نداشت بلافاصله
بر اساس شعار «انقلاب مرد انقلاب دیگری باید کرد» حتی تو دلشان آرزوی سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی که مجاهدین هم به آن رای آری داده بود را بنمایند. میدانید چرا ؟
در پائیز ۵۶ که اسمی هم از خمینی نبود، روشنفکران امکان یافتند که در شبهای شعر در ا ینستیتو گوته جمع شوند تا به سخنان نویسندگان و شاعران کشورمان گوش دهند. در واقع نسیم آزادی در آن شبهای «پائیزی » بمشام رسید.
پیام اغلب سخنرانان بیشتر حول مشکلات نشرو طبع و نظارت مقامات دولتی بود که خیلی با احتیاط از کلمه ی «ممیزی» بجای «سانسور» استفاده میشد. اغلب بزرگان اهل قلم در ایران زمین صحبت کردند. در یکی از شب ها وقتی شادروان فریدون مشیری شروع به شعر خوانی نمود. با سر وصدای عده ای از حاضرین روبرو شد که منجر به تشنج و بی نظمی گردید که با پادر میانی مسئولان شب شعر ایشان به برنامه ی خود ادامه داد.
در حیاط اینستیتو گوته از جمله زنده یادان مهندس بازرگان و دکتر سحابی نیز حاضربود. کسی در باره ی آن برخورد نادرست نه در آنشب و نه بعدا حرف زد. هنوز «دژخیم نیاوران » با تمام لشگرش در راس کار بود و تمام نویسنگان از مضار و بلیات سانسور حرف میزدند و ما در میان خودمان نه تک و توک بلکه عده ای - جریانی - به فریدون مشیری « مجوز » شعر خوانی نمی دادیم . آنها نه ساواکی بودند نه حزب الهی آنها ما بودیم که انقلابی عمل میکردیم و کم تر از هنرمند مردمی و شجاع سعید سلطانپور را تحمل نمی کردیم.
این مثال آوردم که بگویم در سانسور آریامهری که آثار روشنفکران بزرگی چون فریدون آدمیت گیر میکرد و خلاقیت بسیاری از روشنفکران در سانسور بقول ساعدی جوانمرگ میشد . سیاحت نامه ابراهیم بیک نوشته حاج زین العابدین مراغه ای که با قراردادهای اجتماعی ژان ژاک روسو در قبل از انقلاب فرانسه مقایسه شده در دسترس نبود. صد ها کتاب مفید تاریخی و فرهنگی ممنوع بود.
ولی ما خودمان هم علیه خودمان سانسور میکردیم. چرا ؟
ما که خود را پیشرو میدانستیم و شعار میدادیم «تنها ره رهائی پیوند با فدائی » یا «تنها ره رهائی جنگ مسلحانه » متاسفانه روشنفکر نبودیم ، مجاهدین هم همین وضع را داشتند. با آن وضع متشت نمی شد با خمینی و دارودسته ی او مبارزه ی اساسی کرد.
هنوز حتی امروز کسی بازنگری نکرده که از ۲۲ بهمن به بعد چه مبارزه ای درست بود. چه می بایست می کردیم ؟
باند خمینی با اشعار به این تفرق نیروهای غیر خودی ، یکی یکی حساب تمام مخالفان خود را رسیدند. امروز نوبت خودی ها ، یعنی بهزاد نبوی ها و حجاریان ها ست
آقای شهاب ! امروز نصف جمعیت ایران را جوانان که در این حکومت رشد کرده اند تشکیل میدهند . بسیار متنوع تر از ما که هیچ «خدائی» را به «بندگی » قبول نداشتیم فکر می کنند و شعار های مبارزاتی متنوع ست .در یوتیوب انواع شعار ها را می توان مشاهده کرد و امیر جواهری شعارها را با حوصله ی قابل تحسین تنظیم و جمع آوری نموده است. ولی مسعود رجوی به جنبش تاریخی مردم ایران میگوید جنبش «اشرف نشان» - ایشان در استادیوم امجدیه می گفت مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ میدهیم !
میدانی چیه ؟ کسی امروز شعار نمی دهد تنها ره رهائی جنگ مسلحانه ! دنیا عوض شده ست.
۱۹۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : چرا یک بیانیه و یا یک مقاله سیاسی باید باعث چنین تنشی میان ایرانیان شود؟
خدمت کارکنان محترم اخبار روز و نظر دهندگان گرامی،
روزهاست که این آخرین بیانیه موسوی و بیانیه پنج تن و مقاله فرخ نگهدارباعث تنش میان نظر دهندگان شده است و تفرقه انداخته است و ما را به جایی نرسانده است که بتوان آنرا مثبت ارزیابی کرد. من دلایلی را که بنظرم مسئول اینگونه تنش هاست را در ستون نظرات آقای بی نیاز داریوش قرار داده ام که فکر کردم بد نباشد در این ستون و ستون نظرات یادداشت روز هم بگذارم. با سپاس
آقای بی نیاز داریوش،
سه مقاله اخیر شما را با دقت مطالعه کردم و از شرکت شما در ستون نظرات به وجد آمدم چون حاکی از صداقت و شهامت شما در رویارویی با چالشگران تان و دفاع از مواضع تان بود. روش و نگارش و پاسخگویی شما نشان از آن دارد که جنابعالی از سالهای تبعیدی خود بهترین استفاده را برده اید و خود را هم تراز با روشنفکران مترقی غربی کرده اید. ما به شدت نیاز به روشنفکران واقعی قرن بیست و یکمی داریم که از منجلابی که در آن غوطه وریم نجات یابیم چون بدون آن هیچگاه کشوری آزاد و مستقل و آزاده نخواهیم داشت.
مقاله غلبه بر گذشته شما را مدعیان یا نفهمیدند و یا مغرضانه به آن بی اعتنایی کردند ولی ما نسل دوم و سومی ها همانند نسلهای پیش از انقلاب نیستیم که با حقوق اولیه خود کاملأ نا آشنا باشیم و هر چه «بزرگترها» و «تحصیلکرده ها» و «روشنفکران» می گویند بدون رجوع به عقل خود بپذیریم و یا با تشرهای پدرسالارانه آنها از گود بیرون برویم. ما محو شدنی، حذف شدنی و یا ذوب شدنی در افکار دیگران نیستیم، ما به درجه ای از فهم رسیده ایم که باید خودمان در شکل دادن به آینده خود و کشورمان مشارکت کنیم و مسئولیت تصمیمات درست و غلط خود را بپذیریم و همواره خود و دیگران را به نقد بکشیم تا از حجم ناهنجاری ها کاسته شود و به بلوغی که در غرب شاهد آنیم برسیم وگرنه جامعه و کشورمان زیر پای بیست کشور بزرگ جهان که حتی عربستان سعودی هم به آنها پیوسته له و لورده می شویم. در این راه از ما جوانترها باید پشتیبانی شود و تجارب نسل های پیش از ما باید خالصانه و دقیق در اختیار ما قرار بگیرد که از گذشته بیاموزیم و از آن عبور کنیم و نه اینکه مورد هجوم و اتهام و بی مهری کسانی قرار بگیریم که یا نادانند و یا مغرض. ما را با اطلاعات و ضد اطلاعات در مورد تاریخ شصت ساله اخیرمان گیج و گنگ کرده اند. خواهش می کنم سری به ستون های نظرات «یادداشت روز» و مقاله «فرخ نگهدار» این تارنما بزنید تا منظورم درک شود. من از شما انتظار جوابی در این باب را ندارم که شما را هم هدف هجوم قرار دهد، فقط می خواهم بدانید که شما و کسانی همانند شما دریافته اید چگونه با ما ارتباط سالم برقرار کنند در حالیکه بسیاری از دیگران در نیافته اند، و چگونه راه شما و همفکرانتان برای ایران و ایرانی سازنده است و راه دیگران بخصوص در این برهه زمانی راهی مخرب بوده و خواهد بود.
بعضی از نظر دهندگان که دم از دمکراسی می زنند بیکباره به اصل دیکتاتور و پدرسالارانه خود باز می گردند و در ستون نظرات به چاپلوسی اخبار روز می پردازند و نقش مبصر کلاس را بعهده می گیرند. اینان بخود اجازه می دهند که به دیگر نظر دهندگانی همانند من که پاسخ می خواهند و یا مواضع مقاله نویسان را به چالش می کشند را مورد تهاجم و اتهام قرار می دهند و بجای پاسخ و روشن کردن نکات ابهام از ما می خواهندخفه شویم و گورمان را از اخبار روز گم کنیم. بدون پرسش چگونه ما از حجم ابهامات خود بکاهیم و همدل شویم؟
نکته آخری که مایلم توجه شما را بدان جلب کنم که امیدوارم آنرا شایسته موضوع مقاله بعدی خود برای ما قرار دهید اصول صحیح نگارش مقالات و بیانیه های سیاسی است. چرا باید بیانیه موسوی که یکی از مهره های اصلی جنبش سبز است انقدر مبهم باشد که چنین تفرقه ای را در میان ایرانیان بوجود بیاورد؟ چرا یک بیانیه باید نیازمند اینهمه تفسیرهای گوناگون برای روشن شدنش باشد؟ تکلیف کسانی مثل من که در جنبش سبز سهیم هستند و زبان و بیان ادبی و فقهی را نمی دانند با اینگونه بیانیه ها چیست؟ چرا بیانیه ها و مقالات سیاسی بگونه ای نوشته می شوند که اکثریت ایرانیان باید وابسته به توضیحات و تفاسیر حجیمی باشند؟ آیا در کشورهای پیشرفته سیاسیون با مردم اینگونه ارتباط برقرار می کنند و اگر بکنند واکنش مردم به آنها چه خواهد بود؟ آیا اینگونه برخورد ارتباطی با ما از سوی سیاسیون صدمه فاحشی به حقوق فردی و اجتماعی ما نمی زند؟ آیا از مردم انتظار می رود با هنرهای ادبی، فقه، حقوق، فلسفه و دیگر رشته های علوم انسانی آشنا باشند تا در سیاست کشور خود سهیم باشند، آیا این خودی و ناخودی کردن مردم و قیم آنان شدن نیست؟
من یک فرد عادی هستم و رشته ام مدد کاری اجتماعی است و بیانیه ها و مقالات سیاسی را به گونه ای می خواهم باشند که من و بویژه طبقات محروم دریابند و آگاهانه در جنبش سبز سهیم باشند و اشتباهات انقلاب ۵۷ دوباره تکرار نشوند. یکی از رازهای موفقیت خمینی ارتباط برقرار کردن او با لهجه بخصوص و استفاده از ۵۰۰ واژه بود که محرومترین قشور جامعه را بدنبال خود کشید چون برایشان حرف او قابل فهم تر از حرف های مهشید امیر شاهی و زنده یاد بختیار بود. آنزمان مخرج مشترک توده مردم آن بود، امروز آن مخرج مشترک تغییر یافته و سیاسیون ما با کمک روانشناسان جامعه ای و جامعه شناسان و ادیبان باید بیانیه و مقالات تهیه کنند که حداکثر جامعه ایران را در بر بگیرد. من باید مثل هر شهروند غربی بیانیه ها و مقالات سیاسیون را با کمترین توضیح و تفسیر بفهمم، این حق منست؟ اگر نیست مخالفان مرا متقاعد کنند بجای اینکه به من حمله کنند.
از مقاله های شما بسیار آموختم، و از شما متشکرم که با نسل من ارتباط سالم برقرار می کنید.
سپاسگزارم
۱۹۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : اینجا شده "فلو مارک"
همیشه همینطور است. وقتی مطلبی مورد توجه خوانندگان قرار میگیرد، کامنت ها به تدریج رنگ عوض می کنند و از اصل مطلب آنچنان فاصله میگیرند که باور کردنی نیست. هرکس هم جنس بنجلی تو زیر زمین منزل داشته ، فرصت را برای آب کردنش از دست نمی هد. درست مثل "فلو مارک" ( بنجل فروشی) در آلمان.
۱۹۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : پ پیمان
عنوان : چند سوال از آقای فرخ نگهدار
اغلب سیاستمداران و آزادیخواهان ایران با نظرات سیاسی آقای فرخ نگهدار به اندازه کافی آشنائی دارند. من شخصا" به خود اجازه نمی دهم که آقای فرخ نگهدار را محکوم کنم که چرا اینگونه فکر می کند. آقای نگهدار هم مانند هر فرد دیگری حق دارد که این گونه و یا آنگونه بیاندیشد که مورد قبول دیگران نباشد و یا بعکس عده ای هم سیاست و راه و روش ایشان را قبول داشته باشند. اما من ایرادی که به آقای نگهدار دارم مواضع سیاسی ایشان نیست ( که به نظر اینجانب در خلاف جهت خواست های به حق مردم است ). بلکه عملکرد ایشان در سازمان اکثریت و در جنبش چپ است و بهمین دلیل چند سوال را مطرح می کنم و امید وارم که ایشان به این سوالات پاسخ دهند.
۱- آقای نگهدار چرا شما از آیت اله خمینی بنیان گذار حکومت استبدای که هزاران انسان مبارز و آزادیخواه را کشت دفاع کردید؟
۲- چرا شما مخالفان سیاست های خودرا در درون سازمان اکثریت به اشکال مختلف سرکوب و یا برخی از آنها را مشکوک اعلام کردید؟
۳- چرا شما با سازمان جاسوسی شوروی سابق به گفته علی توسلی از یارا قدیم و شاید جدید شما همکاری می کردید؟
۴- چرا شما می خواهید اصلاح طلبان بیرون رانده شده از حاکمیت اسلامی با دیکتاتورهای حکومت اسلامی که تمامی حاکمیت را قبضه کرده اند آشتی کند.
۵- چرا رادیو بی. بی . سی رابطه اش با شما خوب است؟
۶- واقعا" از روی صداقت می گوئید که شادروان آیت اله منتظری استاد و آموزگار شما و شما شاگرد ایشان هستید؟
۷- چه رابطه ای بین شما و رهبری حزب توده ایران بود.؟ آیا از طریق رهبری حزب توده ایران با کا / گ/ ب تماس گرفتید؟
چرا شما از رادیکال شدن مبارزات مردم می ترسید؟
۸- چرا شما از سقوط حاکمیت روحانیت به رهیری سید علی خامنه ای وحشت دارید؟
۹- آیا شما فکر می کند سید علی خامنه ای هم آدمی است مثل شما و دیگران و تفاوتی در رفتار و کردار ایشان با آزادیخواهان و طرفداران حقوق بشر نمی بینید.
۱۰- خیلی خوشحال می شدم که خیلی صریح و روشن به من پاسخ می دادید که حکومت مستقر در ایران دارای چه خصوصیاتی است و مردم در قبال این حکومت چه باید بکنند و چه در خواستهائی را باید داشته باشند تا ولی عصر ( سید علی آقا ) و شما و دیگر دوستان و مشاوران ایشان ترس و وحشت نکنند.
۱۱- شما زمانی که عملا" در رهبری سازمان اکثریت قرار داشتید با همفکرانی چون جمشید طاهری پور، مهدی فتاپور و علی توسلی سیاست دفاع از جمهوری اسلامی و امام را به پیش بردید و هم زمان با مقاماتی از جمهوری اسلامی نشست های محرمانه داشتید، لطفا" اگر می شود توضیح دهید که در باره چه موضوعات و مسائلی صحبت می کردید؟ این افراد چه کسانی بودند؟
۱۲- همزمان با نشست های محرمانه شما کتبا" و یا شفاها" افراد معینی را به در خواست مقامات جمهوری اسلامی و یا به میل خودتان در اختیارشان می گذاشتید. لطفا" توضیح دهید که این افراد چه کسانی بودند و اساسا" چرا این کار می کردید؟
۱۹۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : Hadi Shahab
عنوان : همکاری نگهدار و کمیته مرکزی سازمان اکثریت با ارگانهای کشتار و شکنجه جمهوری اسلامی
آقای پرویز مرزبان،
جواب به چند سوال شما و چند نظر من:
اینکه نگهدار و کمیته مرکزی سازمان اکثریت با ارگانهای کشتار و شکنجه جمهوری اسلامی همکاری داشته چیزی نیست که تنها ایرج مصداقی به افشای آن پرداخته باشد. اسناد این سازمان و نشریه کار سال ۶۰ ملو از مدارک میباشد.
لطفآ توجه کنید که به جز مجاهدین خلق تعداد زیادی از سازمانهای مخالف نیز در رابطه با سازمان اکثریت نظر بالا را دارند.
من نیز وکیل آقای مصداقی نیستم اما چون نمیدانم که ایشان نظر شما را میخوانند یا نه بهتر میدانم که چند مطلب را برای شما بنویسم:
۱. بر خلاف نظر شما نیروی روشنفکر یک جامعه سعی در روشن کردن اذهان مردم دارد نه اینکه فقط ببیند اکثریت مردم چه میگویند.
کشتار مردم در سنندج در اسفند ۵۷ از سوی نیروهای خمینی یک جنایات بود حال اگراکثر مردم ان را نمیدانستند یا توجه نمیکردند
از درجه جنایات چیزی کم نمیکند. حال اگر یک عده کمی از مردم مخالف این گونه جنایتها بودند باز این عده کم مردم بودند.
۲. بله امسال من نیز که به جمهوری اسلامی رای نداده اند نیز کم نیستند و ظرف ۳۰ سال گزاشته چیزی به جز از سر نگونی این نظام چیز دیگر در سر نداشته اند.
البته امسال من همان اقلیت مخالف را تشگیل میدادند که امروز خیلی تعدادشان بیشتر شده. مجاهدین خلق اول ۳۰ خرداد ۶۰ به جرگه سر نگون طلبان پیوستند.
۳. محض اطلاع شما آقای پرویز مرزبان: اگر شما به نوشتارهای قبلی آقای مصداقی توجه میکردید متوجه میشدید که ایشان امروز مسلمان نیستند و گر چه به سابقه هوادار بودن خود از مجاهدین خلق افتخار میکنند اما بر سر یک سری مسائل با مجاهدین خلق اخلاف نظر دارند. اما از سر نگون طلبی مجاهدین خلق حمایت کامل میکنند.در صورت علاقه میتوانید انتقادات آقای مصداقی را به مجاهدین خلق در سایت دیدگاه بخوانید
۴. آقای پرویز مرزبان اینکه خبرنامه ی گویا و سایر رسانه های مشابه گویا حاضر به چاپ نظرات مصداقی و دیگران نیستند نشانه از تفکر سیاسی این خبرنامه دارد. خوشبختانه خبرنامه ی زیادی وجود دارد که از نشر نظرات دیگران "حتی مخالفان خودشان" باکی ندارند.
آقای پرویز مرزبان پیروز باشد
و
سر نگون باد جمهوری اسلامی
۱۹۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : داور -
عنوان : زندان
کتاب زندان ایرج مصداقی از با ارزش ترین اسناد زندان های رژیم خمینی است و جای بزرگی در تاریخ ایران خواهد داشت و من برای کار ایشان ارزش فوق العاده ای قایل هستم. ولی این ربطی به مواضع سیاسی ایشان ندارد. مگر فرخ نگهدار و مسعود رجوی سال ها در زندان نبودند و شکنحه نشدند. من خوب می دانم و ایرج هم شاید بداند که خود او یک دهم اسداله لاجوردی شکنحه نشده است . پس این ملاک ها را بگذاریم کنار. اگر می خواهید قضاوت درستی راحع به اکثریت و نگهدار داشته باشید آن ها در همان مقطع زمانی خودشان بررسی کنید نه با عینک سی سال حنایات رژیم. آن موقع که فرخ با یکی دو مقام رژیم ملاقات می کرد، شش ماه قبل از آن مسعود رحوی با رفسنحاین و بهشتی ملاقات داشت. شروع ترورها با فرقان بود که محاهدین، آن را به شدت محکم کردند با دلایل منطقی. چرا دو سال بعد اکثریت ترورهای وجشتناک محاهدین را محکوم نکند با همان دلایل منطقی؟ مگر شاخص و ترازوی قضاوت فقط محاهدین هستند و باید همه جیر را با حرکت آن ها سنجید . باشد یک روزی مفصل تر در این زمینه بنویسم.
۱۹۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : امیر
عنوان : کارمندِ تلویزیون دولتی انگیس
شخصی به نام همشهری در کامنتش نوشته است :
....میلیون ها دلار برای چنین روزهایی و سوار شدن بر موج نفرت مردم هزینه شده است.
میخواستم از ایشان بپرسم که اگر این میلیونها دلار درست باشد، این بودجه از طرف گینه بیسائو و ماداگاسکار است یا آمریکا و انگلیس ؟
اگر ایشان نمیداند شاید آقای نگهدار که کارمندِ تلویزیون دولتی انگیس است بداند.
۱۹۷۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : آرمان رهائی
عنوان : چه کسی باید پاسخگوی تاریخ و ملت ایران باشد؟
با "داور" ی های بعضی ها شرم و حیا معنی خود را از دست می دهند! ایرج مصداقی زندانی سیاسی که ۱۰ سال از عمر خود را در زندانهای جهنمی رژیم امام آدمکشان گذراند در نزد تمامی آزادیخواهان احترام زیادی دارد و با نوشتن یکی از بهترین اسناد تاریخی در کتاب "نه زیستن و نه مرگ" اثری جاودانه به مردم ایران هدیه داد که ماهیت پلید رژیم ضد انسانی که آقای نگهدار زمانی حامی آن بود را به نمایش گذاشت. مقایسه انسان مبارزی مانند ایرج مصداقی با افرادی که دمخور جلادان رژیم بودند و به گفته خود به دیدن آدمکشانی مانند موسوی تبریزی می رفتند و از این دیدار با آب و تاب و افتخار یاد می کنند نهایت بی شرمی است. تاریخ قضاوت خود را در باره خط امامی های چپ شده کرده است و با هر ملاکی نمی توان سابقه محفل سیاسی که آقای نگهدار به آن تعلق داشت و دارد را باعث خوشنودی دانست. ایرج مصداقی حتی اگر امروز بگوید که هنوز با مجاهدین است باز او را همه دوست خواهند داشت اما اگر این رهبر سابق اکثریت به رژیم دشنام هم بگوید نمی توان برای گفته های او پشیزی قائل شد. تاریخ در مورد او قضاوت کرده است و او را نمی توان با هیچ ملاکی قابل قبول دانست. سابقه سازمان سیاسی او که به نابودی کشاند نیز روشن است و هر فردی که کمترین دانش سیاسی داشته باشد می داند که آنها چه فاجعه ای سیاسی بودند!
۱۹۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : داور -
عنوان : مقایسه
حیف که وقت این مقاله روی سایت تمام شده و فرداست که حذف شود. و الا می گفتم که مقاله آقای مصداقی ، یک سور هم به هوچی گری های سازمان متبوعش زده است. استغفار طلبیدن مستمر ایشان مبنی بر این که رابطه ای با مچاهدین ندارند، چیزی شبیه "خودجوش" نامیدن تظاهرات لباس شخصی ها و بسیجی ها توسط رژیم است. ایشان همان کسی است که در اوج موضع گیری های شجاعانه کروبی علیه ولی فقیه و جنایت هایش با مقاله ای انبوهی کثافت به سر و روی کروبی ریخت. حالا با همان قلم، پریده به فرخ نگهدار تا همه مدال های انقلابی را یک جا به سینه اش نصب نماید.
بیایید با تمام ملاک های انقلابی، ملی، دینی و ... مقایسه کنیم ، چه کسی بیشتر باید پاسخگوی تاریخ و ملت ایران باشد: خطی که "۱۲۰ هزار شهید" روی دست مردم گذاشت (سهم رُزیم جنایتکار مشخص است ) و یک فرصت تاریخی بعد از انقلاب بهمن برای تغیرات دموکراتیک را سوزاند ، یا خطی که در بدترین شق ، چند هوادار سطح پایینش ، در خیابان تعدادی را لو داده اند. کدام یک سربلندتر است: خط قهر نابهنگامی که از آتش بس در جنگ ایران و عراق به این سو مطلقا - تاکید می کنم مطلقا - در عرصه فعل و انفعالات داخل کشور غایب است و زمین گیر در عراق ؛ یا خطی که پا به پای مقاومت مدنی و معقول مردم در داخل کشور جلو آمده و سهم روشنگریش را ادا کرده است. باقی بعدا...
۱۹۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : به Hadi Shahab
مرسی آقای شهاب
با لینک شما به جواب ایرج مصداقی به فرخ نگهدار مراجعه کردم . تمام اظهار نظرهای موجود در اخبار روز یک طرف دنیای «مجاهدین
خلق » طرف دیگر. آقای شهاب شما می بینید که در اینجا از زاویه های مختلف با فرخ نگهدار برخورد شده ست .ولی ایرج مصداقی هنوز بعداز این همه تجربه و این همه خون ها که به ناحق ریخته شده ،فکر می کند، مردم از همان ۳۰ سال پیش که انقلاب کردند در « آرزوی» سرنگونی این نظام بودند این جملات بارها و بارها در نوشته ی ایرج مصداقی تکرار شده ست.
بر گرفته از نوشته ی ایرج مصداقی:
فرخ نگهدار در توصیف بیانیهی بالنسبه هوشمندانهی میرحسین موسوی (۱) مینویسد:
«او به بیچارگانی که از سر بلاهت یا دنائت، نعره می زدند "این ماه ماه خون است"، گفت: ما را با مسعود رجوی عوضی نگیرید، شما هم بر سیاق او نروید.» (۲)
در ماههای اخیر فریاد «این ماه ماه خون است» اولین بار در مراسمهای سوگواری و تشیع پیکر آیتالله منتظری در تهران، نجف آباد و قم همه گیر شد و سپس در عاشورا تهران را به لرزه در آورد. برخلاف ادعای فرخ نگهدار این شعار از عمق جان مردم برخاسته بود، چیزی نبود که کسی به آنها تحمیل کرده باشد. (۳)
دعوای نگهدار با شخص مسعود رجوی نیست. این دعوا جدید هم نیست، ریشه در ۳۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی دارد.
نگهدار با مردم به جان آمدهای دشمن است که سی سال آزگار در آرزوی سرنگونی این نظام به سر بردهاند.
ایرج مصداقی از کدام مردم حرف می زند که ۳۰ سال تمام جنایت حکومت خصوصا سال ۶۰ را تحمل کردند و در «آرزوی» سرنگونی این نظام بسر بردند؟ آیا این حرف ها واقع بینانه ست ؟ مگر مجاهدین خلق در رفراندوم کذائی رای آری ندادند ؟ فدائیان تحریم کردند.
مگر مجاهدین خلق ایت الله خمینی را برای ریاست جمهوری پیشنهاد نکردند که مورد قبول قرار نگرفت ؟ مگر میلیشیای خود را تقدیم نکردند ؟
اگر سال ۶۰ که مجاهدین در برابر حکومت به دفاع از خود پرداختند را مبدا «آرزو» قرار دهیم میشود ۲۸ سال مبارزه ی مجاهدین علیه حکومت - وارد بالا پائین های آن هم نمیشوم - آیا این ۲۸ سال مردم آرزوی سرنگونی نظام را کردند یا مجاهدین ؟
فکر نمی کنید ایرج مصداقی مجاهدین را نماینده ی تمام مردم ایران نمی داند ؟ تاسف انگیز ست که او اینگونه تعصب آمیز می نویسد .
این اشکالات باعث میشود که نوشته ی او و همفکران او را در خبرنامه ی گویا و سایر رسانه ها پیدا نمی کنیم .شما فکر می کنید تمام رسانه ی پنجره یخود را بروی مجاهدین بسته اند یا ادبیات مجاهدین مانع همکاری و همفکری نیروها میشود؟
موفق باشید
۱۹۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|