از : حق
عنوان : به مرزبان و همفکرانش، مقاله میرفطروس چه ربطی به شاه و مصدق داشت؟ چرا وقتی مورد سئوال قرار می گیرید جواب نمیدهید ولی از دیگران جواب می خواهید ؟
کسانی که حرف هایشان از پایه و اساس لرزان است و خود هم اینرا می دانند در پی تبادل نظر نیستند چون وقتی به چالش کسیده می شوند و یا سئوالاتی از آنها می شود یا عصبانی مشوند و به توهین و اتهام وارد کردن متوسل می شوند، یا از جواب دادن طفزه می روند و موضوع را عوض می کنند و یا قهر می کنند. طرف مقابل را یا نمی شنوند و یا به سودشان نیست که بشنوند. آدم یا حرف نمی زند و یا اگر حرف زد نباید انتظار داشته باشد که همه با او موافقت کنند. شما و همفکران تان نظرهایی دادید که برای برخی سئوالاتی پیش آمد که با شما در میان گذاشتند ولی شما حاضر نشدید جواب بدهید در حالیکه این حق را برای خود قایل بودید که نه تنها دیگران را به چالش بکشید که از آنان شناسنامه هم طلب کنید. شما بجای جواب دادن تلاش کردید که در پس حرف های دیگران دریابید که آنها از چه نحله فکری هستند و به آنها دستور دادید که اعتراف کنند. هنوز به این نقطه نرسیده اید که مهم نیست طرف کیست و چه پیشینه ای دارد و مهم پاسخ به پرسش هاست.
من کتاب ها و نوشته های میرفطروس و بسیاری از مقاله نویسان را نخوانده ام و از پیشینه بسیاری از این افراد آگاهی ندارم ولی اینرا می دانم که انسان قابل تحول است و صادقان در این سی سال متحول شده اند و بر گذشته خود غلبه کرده اند. مکاران هم در این مدت برای حفظ دکان های فریبکاری خود بیکار ننشسته اند. اینست که من گفتار و کردار آنها را از هشت ماه پیش که قیام مردم آغاز شد را معیار قرار می دهم و به گذشته آنها کاری ندارم.
این مقاله میرفطروس مرا با اصول فکری شریعتی ای که «روشنفکران» مذهبی و مذهبیون و حتی چپ هایی که دین ناباور و سکولار هستند را بدنبال خود کشید آشنا کرد و در مورد چپ ها به تعجب واداشت که چکونه خود را راضی کردند که با مذهبیون هم پیمان شوند. همانطور چگونه در آنزمان مردم بدون یک لحظه تفکر بدنبال اینان راه می افتادند ولی امروز حرف کسی را بدون تفکر و به چالش کسیدن قبول نمی کنند و چگونه این باعث عصبانیت گروه و کسانی مثل خاتمی می شود که بگوید گروهی غلطی کرده اند. ما مردم سی سال پیش نیستیم که مرید و مقلد باشیم و کر و کور و لال و کسانی که از ما چنین انتظاری دارند باید اول دستگاهی اختراع کنند که با آن طرز فکر مردم را به سی سال پیش بازگردانند، تا انموقع چاره ای جز تغییر روش خود و یا تحمل ما را ندارند.
برای من بسیار سئوال برانگیز است که ناگهان چه شد که در ستون نظرات بحث درباره این مقاله مهم به بحث هایی کشیده شد که کوچکترین ربطی به اصل مطلب نداشت.
من حساسیت و تعصب نسبت به اشخاص ندارم و خواهان محو و حذف هیچ نحله فکری هم نیستم و انقدر ضد و نقیض راجع به شاه و مصدق و ...شنیده ام که هر دو رها کرده ام. شاید نسل بعدی بتواند بدور از تب و تاب در آینده به پژوهش های دقیق بپردازد و تصویر دقیقتری عرضه کند.
۲۰۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨٨
|
از : رفیق سید آباس ارمنی
عنوان : نظر اگر دوستان اخبار روز اجازه بدن
آقای مرزبان در پس ذهن شما و بسیاری از همفکرانتان یک باور شیعی دوازده امامی متعصب پنهان است .آ نچه شما وبسیارانی مثل شما را به یک ضدیت کور با رژیم قبل تحریک میکرد حس بی هویتی بود که در دوران رژیم سابق بهش دچار بودید و در این حس شما تنها نبودی من و شما و میلیونها نفر دیگه به این درد مبتلا شدیم منتها بعضی ها مثل من وخیلی های دیگه برای خودمان عیب نمیدانیم که به یک ایرادی که داشتیم معترف باشیم ولی شما مشکل داری و این مشکل مشکل شخصیتی است .
البته با صراحت باید معترف بود که آن رژیم ده ها ایراد داشت ایرادات بزرگ ولی شاه در حد امکانات موجود خودش و در حد فهم خودش برای بهبود کشور تلاش میکرد و ادعای اینکه او آدم دمکراتی بود هم ادعای بی معنی است ولی فراموش نکنیم که شخصیتها را باید در آن افق تاریخی که درش بودن دید در دوران شاه دمکرات بودن و دمکراسی گفتگوی رایج زمانه نبود خود شما هم دنبال یک نظام دمکرات نمی گشتی میخواستی دیکتاتوریر پرولتری راه بندازی .عزیز یکخورده انصاف هم خوب چیزی هست .
موفق باشید
۲۰۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : برای حق
از شما یاد گرفتم ، دیگر با حضرت عالی و امثال شما دیگر بحث نکنم .
شما می توانید مطالب خود را برای اخبار روز بفرستید تا همه از نظرات شما استفاده کنند . البته باید پای هویت و امضا خود بایستید
من مشکل شما را می فهمم .این بخود شما مربوط ست که چگونه عمل کنید.
امیدوارم از مزاحمت در این سایت خودداری فرمائید تا مردم با آسایش یه بحث و
گفتگو ادامه دهند.
۲۰۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : چرا من سانسور شدم ولی مرزبان که از من اعتراف می خواهد و مرا متهم می کند سانسور نمی شود؟
چرا من سانسور شدم ولی مرزبان که از من اعتراف می خواهد و مرا متهم می کند سانسور نمی شود؟
از اخبار روز می خواهم نگاهی به نوشته های مرزبان بکند و بعد بگوید که من باید سانسور می شدم یا مرزبان. آیا مرزبان علم غیب دارد که بداند من کیستم و چیستم؟ من هیچوقت درخواست سانسور کسی را نکرده ام و راضی هم نیستم که کسانی که بمن فحاشی و توهین ادا می کنند سانسور شوند، می خواهم خوانندگان خودشان قضاوت کنند.
آقای مرزبان منتظر جواب هایتان به سئوالات مطرح شده هستم.
۲۰۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : بر شما این «دموکراسی» مبارک باد !
کسی که با امضای «حق» و امضاهای دیگر از بام تا شام در این سایت مشغول «فحاشی» هستی .این قلم هرگز ار عراق اسم نبرده و شما دروغگو هستید و دیگران را متهم می کنید . همین یک نکته کافیست که نشان دهد جنابعالی کورکورانه در هر صورت به تکرار مکررات خود ادامه میدهید.
کلام آخر :
این جا «اوین » شاه و شیخ نیست که میخواهید با تهدید و زور کلمات نا مربوط دیگران را وادار به «توبه » نمائید . اری ترک عادت موجب مرض ست !
بروید برای جشن تولد ۸۱ سالگی «سرور» داریوش همایون تدارک ببینید و شاهزاده خود را نیز که « ژن » دیکتاتوری را از پدر و پدر بزرگ ارث برده دعوت کنید تا با مسعود بهنود و شرکا و چند تا «چپ» سابق تمرین دموکراسی نمائید. بر شما این «دموکراسی» مبارک باد !
اصلا شما چه کاره اید که به جای نویسندگان در مقام «بازجوئی» و تفتیش عقاید بر میائید؟ مگر کار و زندگی ندارید ؟
همگی شما بدون یک اسم مستعار واقعی ثابت می کنید که به حرفهای خود هم اعتقاد ندارید و با کمال پروئی مطالب بی ارزش خود را با امضا های مختلف اینجا و آنجا می نویسید. لحن شما برای اغلب خوانندگان «آشنا» ست .
۲۰۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : فرشید
عنوان : آقایان عزیز از پاسخ گفتن به سوال طفره نروید
بسیار جای تاسف است که امثال آقای پرویز مرزیان چنین راحت میتوانند با نگاه گزینشی به مسائل تاریخی حرفهای بی اساس و دروغ تحویل دیگران دهند. سالهای سال است که به اصطلاح روشنفکران سیاسی دوران شاه تمام تحلیلهای خود را بر مبنای نفرت و کینه توزی از پادشاهان پهلوی بیان میدارند. در راستای این مسئله باید چنین وانمود کنند که اوضاع کشور پیش از آمدن پهلویها بسیار دموکراتیک بود و این رضا شاه بود که "نهال مشروطه" را خشک کرد. قانون اساسی مشروطه بر مبنای دخالت مستقیم آخوندها در مسائل کشور بنیان شد و در آن ذره ای از حقوق زنان و برابری آنان با مردان حرفی به میان نیامده بود. در دوران پیش از رضا شاه هرج و مرج در کشور بیداد میکرد و مملکت در بین شازده های قاجار (همچون فرمانفرما دایی آقای مصدق و پدر مریم فیروز) و آخوندها قسمت شده بود. اگر از دید آقای پرویز مرزبان و هم فکرانشان این یک نهال نورسیده بود به نظر من این چیزی جز علف هرزی نبود که بدست رضا شاه از زمین درآمد. چیزی که برای من جای سوال است این است که این جماعت برای پاسخ ندادن به پرسشهای اساسی هر کاری را میکنند تا بحث را از مسیر اصلی خود منحرف سازند. هیچ کس حتی پسر محمد رضا شاه پهلوی ادعا ندارد که در دوران گذشته دموکراسی در ایران بود. این یک واقعیت است. ولی همانطور که دیگر دوستان محترم در این بحث بیان نمودند عدم اعتقاد به دموکراسی و حقوق بشر فقط مربوط به حکومت گذشته نبود و اپوزیسون شاه هزار بار فاشیست تر و ضد مردمی تر از او بود. مشارکت مصدقی ها در جنایات رژیم در دوران حکومت بازرگان گواه این مسئله است. در مورد حمایت مارکسیستها از رژیم آخوندی (که تا همین ۲۲ خرداد گذشته نیز ادامه داشت) چیزی نمیگویم. به عنوان یک کمونیست سابق شاهد بودم که چگونه حزب توده و سازمان اکثریت برای توجیه هواداران بی تجربه ای چون من دست به هر کاری میزنند تا جنایات آخوندها را توجیه نمایند.
آقایان عزیز از پاسخ گفتن به این سوال طفره نروید. شما میگویید که نبود دموکراسی سیاسی در دوران حکومت شاه اسباب به انحراف رفتن افکار عمومی شد. بسیار خب همانطور که دیگر دوستان پرسیدند در این سی سال چه شاهکاری در دیار غرب کرده اید که حکایت از توانایی شما به فعالیتهای سیاسی در چارچوب قوانین دموکراتیک داشته باشد؟ واقعیت آن است که گروههای به اصطلاح سیاسی دوران شاه و هواداران آنها چیزی جز فرقه های عقیدتی نیستند که برای به کرسی نشاندن دیدگاههای ارتجاعی خود هر دروغی را میگویند و هر جنایتی را مرتکب میشوند. جای خوشبختی است که نسل جوان ایرانی بی اعتنا به این به بن بست رسیدگان سیاسی راه خود را بر مبنای تحلیلی درست از واقعیات میجویند.
۲۰۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : به " نیاز" که گویا روزگاری " چپ" هم بوده است!
شما که به ماستمالی کردن تاریخ دعوت می کنید، و وسط دعوا نرخ تعیین می کنید که آمریکا اگر هم کودتا کرد بخاطر شوروی بود، یعنی همان حرف میرفطروس، لطفن بفرمایید که الان که شوروی نیست ،تو عراق و افغانستان چکار میکند.
"نیاز" زیر سایه "ابرقدرت" و اعلیحضرت بودن ، هنوز هم در برخی ها وجود دارد و مختص ۲۸ مرداد نیست که توصیه می کنید تا فراموشش کنیم.
۲۰۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : حقوق بشر همیشه !
میدانم برای «حق » و «نیاز» و امثالهم سخت ست که قبول کنند رهبرانشان دهه ها حقوق بشر را بشدیدترین نحوی نقض کردند و امروز هم ۳۰ سال از جنایت ملایان و شرکا گذشته و صدهزار مرتبه بدتر از سلاطین !
تا زمانیکه شما ذوب شدگان در آریامهر و خلیفه مانند موسوی و خاتمی و هر الدنگ دیگری به اجرام تا بحال انجام شده در مملکت اعتراف نکنید. ادعا ها و قول های شما حکایت « شغال بد پوزه » می باشد.
موفق باشید.
۲۰۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : به مرزبان و همفکرانش
اگر راست می گویید راه چاره ای برای برون رفت از بحرانی که امروز ایران و ایرانی در آن غوطه ور است پیشنهاد کنید که ما ببینیم شما چند مرده حلاجید.
بهانه هم نیاورید که این مقاله به آرشیو پیوسته و بحث را همین جا به اتمام برسانید. من بدنبال جواب شما به آرشیو از امروز به بعد سر می زنم.
همانطور مایلم بدانم نظر شما در باره پیشنهادهای آقای بی نیاز (داریوش) برای برون رفت از بحران کنونی ایران چیست. آیا شما با «راه حل های» موسوی و پنج تن و ۵۶ تن «روشنفکر اتحاد جمهوریخواهان» موافقید؟
آیا می توانید این مسایل را با ۲۸ مرداد تان حل کنید؟
۲۰۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : بگذاریم این وطن دوباره وطن شود.
خلاصه کردن تمام دوران پهلوی به اختناق سیاسی و چسبیدن به عاشورای بیست و هشت مرداد تنها کاری است که اپوزیسیون رفوزه رژیم شاه هنوز هم ولکن آن نیست. نه توجهی به وضعیت سیاسی زمان پهلوی میکنند که انگلیس و امریکا در اوج قدرت بودند و نه مثل امروز مسخره هر کوی و برزنی، نه به قدرت شوروی و احتمال خورده شدن ایران و آلبانی یا کره شمالی شدنش کاری دارند، نه به اینکه هیچ آلترناتیو بهتری از شاه نداشتیم و از همه مهمتر اینکه یک رژیم مجموعه ای از خیلی چیزهاست نه فقط اختناق سیاسی. اصلا بابا بیست و هشت مرداد قبول تمام اراجیف شما فرض میکنیم درست است که نیست. آیا این درست است که ایران را که در ورطه خون و جنایت ملاها در حال غرق شدن است ول کنیم و به دعواهای زرگری بپردازیم؟ بگذاریم این وطن دوباره وطن شود. بگذاریم این بحثها را برای روزی که در ایران انتخابات آزاد برگزار میشود. دیگر نه چریک فدایی امروز میخواهد اسلحه بگیرد دستش، نه شوروی وجود دارد که حزب توده بخواهد ما را به دامنش بیندازد، نه رضا پهلوی میخواهدیا میتواند ساواک شاه را احیا کند. این را همه خوب میدانیم امروز همه این گروهها معتقد به دموکراسی و حقوق بشرند. ما چاره ای جز دست به دست هم دادن و نجات مردم ایران از این وضع نداریم. ما باید یاد بگیریم که احزاب بسیار مخالف هم وجود دارند که در اصول حقوق بشری با هم اختلافی ندارند. ما کینه خرکی و لجبازی و منافع گروهی را نباید بر منافع ملی ارجح دهیم. باید الویتها را مشخص کنیم. ایا امروز الویت با بیست و هشت مرداد است؟ آیا جز بیان اعتقاد به منشور حقوق بشر و نشان دادن حسن نیت برای تحمل و همیاری با دگر اندیشان هیچ پیش شرط دیگری برای دست به دست هم دادن رواست؟ بگذارید این نسل بپا خواسته آخرین نسلی باشد که در ایران زیر چکمه و عبای ملا ها له میشود. آستین ها را برای همیاری بزنیم بالا و فرصت را با این کینه توزی ها نسوزانیم.
۲۰۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|