اصلاحطلبان دینی، سبز هستند
-
ب. بی نیاز (داریوش)
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : سرمدی و پیمان عزیز
مشکل اساسی و مزمن جامعهی ایران و روشنفکران آن ریشه در تفکرات فئودالی، دینی و کمونیستی دارد که هر سه نوع آن توتالیتر و استبدادی است: کبوتر با کبوتر، باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز! ما تا زمانی که بند ناف خود را از این تفکرات پاره نکنیم و به طور اساسی به نقد آن نپردازیم، این گونه زیگزاگ زدن ها و تناقضگویی ها ادامه خواهد یافت.
این سه نوع تفکر آن چنان در هم تنیده شدهاند که تعیین مرزهای آنها متأسفانه برای حاملین آن نیز بسیار دشوار است.
همانگونه که میدانید مفهوم دموکراسی یک مفهوم بسیار قدیمی و کهنه است. در یونان قدیم که بردهداری حاکم بود، وجود داشت، در روم بردهداری وجود داشت، در جمهوری خلق کنگو و جمهوری دموکراتیک آلمان هم وجود داشت. ولی دموکراسی به مفهوم امروزی محصول جامعهی سرمایهداری و لیبرالیسم است که بر حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی شهروندان تأکید میکند. متأسفانه، برای ما ایرانیان کلمهی لیبرالیسم از فحش خواهر و مادر هم بدتر است. فئودالها، کلیساها، کمونیستها و هم اکنون روحانیت ایرانی (در قدرت و خارج از قدرت) با تمام نیرو علیه لیبرالیسم به لشکرکشی پرداختهاند. ولی همه خود را دموکرات مینامند. حقیقت امر این است که جمهوری اسلامی هم در حیطهی خود دموکراتیک است، زیرا برای کسانی که به اسلام فقاهتی اعتقاد دارند، عرصهی عمومی را آزاد گذاشته است (نسبی). بنابراین دموکراسی بدون لیبرالیسم از منظر امروزی مثل وصلهای میماند که بر هر جامهی کهنه و نخنمایی قابل نصب است.
شاد و تندرست باشید
۲۱٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : پ پیمان
عنوان : در تایید مقاله شما به چند نکته اشاره می کنم
جناب ب.بی نیاز( داریوش )
ارزو می کردم که دمکرات های چپ پیرو اصلاح طلبان حکومت اسلامی مثل شما فکر می کردند. و شناختشان از "نهضت خمینی" و " نهضت سبز " واقعی بود و بقول شما خواسته هایشان را از قول آنها در دهان آنها نمی گذاشتند. مرحوم کیاتوری استاد دمکرات های چپ روسی بود. خواسته های حزب توده را فرموله می کرد و جمله ای از میان صدها جمله حمینی پیدا میکرد و برای شکوفائی جمهوری اسلامی جان خود و بسیاری از همفکران خود را به حکم همان امام حمینی از دست داد. حال شاگردان آن مرحوم راه وی را پیگیرانه دنبال می کنند. سوال اینجا است چرا این افراد دسست به چنین کارهائی می زنند. آنها واقعا" نمیدانند که در این نظام نمی توان به دمکراسی رسید. آنها براستی نمی توانند بفهمند که آقای خاتمی و همفکرانش دمکرات های سکولار را نظام شکن و فتنه جو می داند. آنها نمی دانند که آقای خاتمی و رفقای هم مسلکش در مقابل احکام و دستورات خمینی در باره کشتار نخالفان جمهوری اسلامی همیشه سکوت کرده و چه بشا موافق این کشتار ها بوده اند؟ این دوستان دمکلرات که در اتحاد جمهوری خواهان لانه کرده اند نمی دانند که آقای خاتمی و هاشمی رفسنجانی کسانی را که خواهان دولت غیر دینی هستند فتنه جو می خوانند؟ راستی این دوستان دمکرات تفاوت همکاری و دنباله روی را نمی فهمند؟ یا اینکه قبلا" با رژیم جمهوری اسلامی همکاری می کرده اند و امروز نمی توانند در مخالفت با آنها صف مستقل خودشان را داشته باشند؟ اگر این دوستان بگویند که ما از پیروان " نهضت سبز } بخوان اولاد امام سوم شیعیان هستیم و سید خاتمی و سید میر حسین موسوی را از اولادان بلافصل پیامبر اسلام میدانیم و پیرو آنان هستیم اشکالی نمی بینم. همانگونه که آقایان خاتمی و میرحسین موسوی هستند. اینان چرا؟
بهر حال نوشته شما آموزنده است و نویسند گانی که هم توانائی فهم و تحلیل مسائل را دارند و هم توانائی نوشتن بزرگترین خدمت را به جنبش دمکراتیک انجام میدهند. جنبش دمکراتیک را تاراندن به نفع مبارزات مردم نیست بالا بردن شعور و آگاهی مردم و سازماندهی مردم حول خواستهایشان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. کار روشنگری و شناخت واقعی از پدیده های اجتماعی آدمیان را از دنباله روی و حرکت کور باز داشته و آگاهانه نه پیرو دنباله روی که از شعور و خرد خود و یارانش حرکت خواهد کرد. بگذار اصلاح طلبان حکومتی راه خودشان را بروند. هرجا که مورد هجوم جناح دیگر حکومت اسلامی قرار گرفتند مورد حمایت قرار خواهند گرفت ولی غافل نباشیم از پتانسیل واقعی آنها مطلع بوده و به آنها بهای زیاد ندهیم. بد تر از آن که به خود بها ندهیم و منتظر باشیم تا کلمه ای از دهان پرخندان آقای خاتمی در آید و ما لبیک بگوئیم. بیش از سی و یک سال است که آقایانی از جمله نگهدار این کار را کرده اند . حاصلش چه شده . آیا اصلاح طلبان این آقایان را در صفوف خود راه داده اند؟ چرا؟
بار دیگر تاکید می کنم دوست بسیار عزیز نوشته ات مفید است این راه را ادامه دهید. موفق باشید.
۲۱٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بابک سرمدی سرمدی
عنوان : شعار دموکراسی و رشد فرهنگ کار اجتماعی مجانی
شعار دموکراسی
آقای بی نیاز محترم، من واقعاً از ساده لوحی، احساساتی و هیجانی نوشتن بعضی نویسندگان این سایت در حیرتم، که چه با هیجان مینوشتند و میگفتند:
هموطن چه نشستی که تا همین ۲۲ بهمن کار رژیم تمام شده است، و هزار سفارش شوش!، هیس!، که ای خارج نشستگان درهمان مسندهای گرم خودتان ساکت بمانید که مبادا چیزی بگوئید که به قبای جنبش سبز داخل ایران بر خورد و جنبش جوان و شکننده شکست بخورد! چرا ما اینقدر از نقد خود از تحلیل بر کارهای خود، از تکثر آرای سازنده افراد خود و حتی از رقبا و دگر اندیشان خود، با اینکه همه مخالف رژیم هستند، می هراسیم؟ کدام حکومت نظامی دیکتاتور را میشود نام برد، آنهم از نوع مذهبی مرتجع، که تا به حال با چند تظاهرات خیابانی سقوط کرده باشد، که حالا نوبت این یکی باشه؟ ساده لوحی و الکی خوشبین بودن آخر تا کی و تا چه حد و اندازه؟
شعار دموکراسی و رشد فرهنگ کار اجتماعی مجانی − کارهای داوطلبانه بدون حقوق
تنها تغییر و پولاریزه شدن همه نیروهای مخالف در جهت پذیرش یکدیگر و رعایت حقوق دموکراتیک یکدیگر و پولاریزه شدن در زیر پرتو یک شعار، آنهم فقط شعار دموکراسی، ممکن است بتوان این امواج اعتراضی سردرگم کوچه و خیابانی را، که بسیار هم آسیب پذیرند، چون رژیم با تمام قدرت سرکوبگرانه اش در انتظار وقوعش غافلگیرانه و دست به ماشه هرآیینه در کمین و سنگر فولادینش نشسته، به طوفانی و سونامی انقلابی−اجتماعی که سراسر میهن را بگسترد، مبدل ساخت و نتیجه مثبت و امیدوارکننده گرفت.
از طرف دیگر باید کار اجتماعی، مجانی و داوطلبانه بسیار زیاد انجام داد تا تأثیر فزاینده و گسترده ای روی همه مردم مخالف رژیم ولی غیرفعال و بدون عمل گذارده شود تا آنان هم مثل مخلفان عملگرا خود فعال شوند و روی دیگران تئأثیر بگذارند تا نافرمانی مدنی و فلج نهادهای اقتصادی دولت قطعی و همه گیر شود.
ایران زمانی به راه پر نشیب و فراز دموکراسی قدم خواهد گذاشت که همه مردم معترضش
(از تمام نقاط ایران و بی توجه به تمام تفاوتهای لهجه ای، زبانی و فرهنگی متنوع و از تمام استانها و شهرها و روستاها)
با فهم کامل دست از شعارهای حاشیه ای و واپس گرا دست بردارند و از روی عقل، منطق، آگاهی، خرد جمعی و ملی با اراده و اشتیاق کامل یک صدا، فقط شعار دموکراسی برای ایران را سردهند. برای مثال شعار:
نه این، نه آن، هیچ کسی؛ نظام ما، دموکراسی
را هر جا که توانستند ( در اتوبوس، تاکسی، سینما، مسابقه فوتبال، زندان، سخنرانی، ....) سر دهند تا شعار ملی و همه گیر ملت بزرگ ایران شود. و یا شعار دموکراسی دیگری مانند:
اینست شعار ملی؛ حکومت سکولار، دموکراسی
۲۱٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|