از : آتش دوست
عنوان : نبرد مهر ورزان و آخوند دجال، نبرد روشنایی و تاریکی، نبرد مرگ و زندگی، نبرد خیر و شر
آقای جمالی گرامی، لطفا به مناسبت چهارشنبه سوری با سوژه زیر یک قطعه ادبی بسازید، عمری سپاسگزار خواهم شد.
آخوند مکار پرسید، آی شما عجمان، این چیست که می کنید؟ مهرورزان روشنایی پایکوبان و دف زنان پاسخش دادند، ما داریم زندگی می کنیم، و زندگی مان را با این جشنها می کنیم. داریم با این جشن هایمان زندگی را بر همه نمایان می کنیم. آی فرنگی، ببین که ما تک تکمان باهم زندگی می کنیم و تک تکمان با هم در جشن هایمان زندگی می کنیم. اینروز جشن ماست که آمدی، اینروز نخستینی است که ما را می بینی، نویدت می دهیم، هر آنکس جشن های ما را دوست بدارد خوش آمدست، با آغوش باز، خنده کنان و پایکوبان پذیرایش می شویم. می آیی، می آیی؟ مهرورزان روشنایی پایکوبان و دف زنان به دور آتش زرد و سرخ می چرخیدند و می چرخیدند و از آن آخوند مکار می پرسیدند و می پرسیدند، آی فرنگی می آیی که زندگی کنی، می آیی تا در جشن ما زندگی کنی؟ ببین چه زیباست، ببین چه نیکوست؟
آخوند مکار فریاد برآورد، زندگی اینجا نیست، زندگی در اینجا جشن نیست، جشن هم این زندگی نیست، این رندگی آزمون است، آزمون خداست از بردگانش، سربلند از این آزمون برآمدن همانا زندگی همیشگی در بهشت برین همانا. سرافکنده برون آید هر کسی، جای او بود برای همیشه دوزخی. من آمدم نزد شما، نه از بهر آنکه بپیوندم با شما، نه، من آمدم شماتت کنم تا به آخر شما را. بگویم مر شما را که دست بردارید زین کار زشتتان، همواره سرافکنده باد آن زرتشت تان. جشن های شما مال خران است، نیاکان تان بودند همه این چارپایان. جد در جد من بودند پیامبران. بیایید، بیایید که اگر براه من نیایید هر آنچه دارید می شود از آن من، می شوم زین پس همیشه ارباب عجم. با شما آنچه باید کنم تا بیاموزید راه بهین. بیایید، بیایید، بس کنید این جشن خران را، گریه کنید که گریه است نعمت خدا، جشن و پایکوبی نیست پسندیده، شهادت در راه خدا خوبست،نعمت است، برکت است، جای شهید بهشت است... آخوند عبوس و اخمو عربده کشان می طلبید طلبه از میان مهر ورزان. از آتش دوزخ گفت و سوختنی ابدی. نیامد به پیشش از آن مهرورزان حتی یکی. برافروخته شد آن آخوند دجال و گفت ای خران،.... مجالش ندادند آن مهرورزان. بدو گفتند برو ای پیامبر فریب. آتش بود در میان ما عزیز. آفریننده داد این آتش بهر جشن و زندگی، نیاییم سوی تو بهر درد، بندگی و مردگی. برگرد زانجا که آمدی ای نابخرد پیر. برونش راندند مهرورزان روشن ضمیر. به دور آتش گرد آمدند همه. فروزانترش کردند با قهقهه.
۲۲۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨٨
|
از : منوچهر جمالی
عنوان : بخشی از ایمیل یکی از اساتید در ایران به چمالی
در مور شما هم باید بگویم تاریخ ایران تاریخ ذبح اسلامی شخصیاتی نظیر شماست. مطمئن باشید که آقایان روشن فکر اگر روزی شما را بر سر دار ببینند لذت خواهند برد. همان کاری که با کسروی ها و امیر کبیر ها و غیره کردند. کسروی را که ذبح اسلامی کردند، آقایان آزادیخواه لال شدند و هیچ کاری نکردند. تازه عده ای هم لذت بردند که کسروی رفت چون هر کس در این مملکت با بینش خودش چیزی بنویسد چوب می خورد. تازه شما در میان پیروان استبداد قدیم و بهدینان هم چندان با استقبال مواجه نمی باشید چون حقیقت را گفته اید. به هرحال با همه این اوصاف، کارهای شما در یک دوره که جامعه دنبال کشف هویت خویش است، ناگهان جرقه می زند و از دل آن جنبشهای تازه بیرون می آید و من معتقدم که همین جنبش جمهوری ایرانی یک دلیل روشن از افکاری مانند شماست که در جامعه تاثیر کرده است. برای همین آقایان صبح تا شام می گویند که جمهوری ایرانی کفر است فقط باید گفت ایران اسلامی. من معتقدم که شما خواسته یا ناخواسته تاثیر گذاشته و خواهید گذاشت. راهی هم به جز این نیست چون ۲۰۰۰ سال است همه راهها را امتحان کردیم و به هیچ چیز نرسیدیم پس باید افکار کهن را از نو زنده کنیم وگرنه راه حلهای غربی و عربی همین بحرانهای کنونی را بدتر میکند. با سپاس از شما
یک استاد دانشگاه
۲۲۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨٨
|
از : دوستدار منوچهر جمالی
عنوان : ترقه های ما در چهارشنبه سوری تاکنون همواره پر سر و صداتر و موثر تر از توپ و تفنگ رژیم بوده است و خواهد بود. آن وحشتی که رژیم از ترقه های ما دارد ملت از توپ و تفنگ آنها نداریم.
آقای منوچهر جمالی نازنین،
با تشکر فراوان از نوشته زیبای شما،
جشن های ایرانی، جشنهای زندگی آدمیان و طبیعت، جشنهای شادی و مهمتر از این جهانی هستند، چهارشنبه سوری هم یکی از این جشنهاست که به کوری چشم رژیم و همفکرانش در این ۳۱ سال هر سال پر شکوهتر از سال قبل گرفته شده است. در این ۳۱ سال همه چیز ما سیاسی شده از چهارشنبه سوری و نوروز ایرانی بگیرید تا فوتبال و گردنبندهای فروهر که جوانان از آن استقبال می کنند. رژیم مخالف همه این چیزهاست و هر چیزی که رژیم مخالفش باشد ما با سماجت تمام کرده و می کنیم. رژیم با باتوم، گاز اشک آور، گاز فلفل، توپ، تفنگ، زندان، شکنجه و تجاوز جنسی به جنگ ۷۳ میلیون ایرانی آمده است و ما با سلاحی به مراتب مهلک تر برای رژیم. ما با الهام گیری از ایران باستان و دستاوردهای کشورهای دمکراتیک غربی، و بهره درست گرفتن از آموزش عالی در دانشگاه ها، و نه در حوزه ها، بویژه در رشته های علوم انسانی فرا ایدئولوژی که چشم اسفندیار همه مرتجعین بوده است، بخصوص این رژیم. مبارزه آنها با ما مسلحانه کم اثر و مبارزه ما با آنها مسالمت آمیز و موثرترین نوع مبارزه است.
ترقه های ما در چهارشنبه سوری تاکنون همواره پر سر و صداتر و موثر تر از توپ و تفنگ رژیم بوده است و خواهد بود. آن وحشتی که رژیم از ترقه های ما دارد ملت از توپ و تفنگ آنها نداریم. امسال به یاد نداها و سهراب ها ترقه های پر سر و صداتری در خواهیم کرد و بار دیگر همدردی خود را با همه بازماندگان قربانیان مان در این ۳۱ سال ابراز خواهیم کرد.
۲۲۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨٨
|
از : لقمان شمال
عنوان : مقاله جالب
سور در گیلان دقیقآ بمعنی جشن است. و در بیان عام اکثرآ بجای کلمات جشن و شادی از سور استفاده میشود. در ضمن مقاله جالبی است.
۲۲۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨٨
|
از : کیوان ندارد
عنوان : سور
آقای پروفسور جمالی این سور به معنی جشن نیست. در کردی سور به معنی جشن با اوی تنیده به ای تلفظ میشود. سور در کردی یعنی سرخ.
۲۲۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣٨٨
|