سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شکل‏گیری بلوک قدرت با رهبری علی خامنه‏ای - بهروز خلیق

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رضا سالاری

عنوان : مسئله را بغرنجتر میکنید
آقای خلیق محترم، شما فقط مسئله را بغرنجتر میکنید!
شما فکر میکنید مردم ما تنها در زیر سایه اینگونه رهنمود ها و تحلیل های تکراری و خسته کننده، در باره تاریخ سیاسی و سی ساله حکومت اسلامی و نحوه رشد و تثبیت استبداد دینی و حکومت ولایی آخوندها، میتوانند به آرزوی دیرین ۱۵۰ ساله خود برای رسیدن به یک دموکراسی واقعی و نهادینه شده، جامه عمل بپوشانند. خیر!

‫شما فقط راه رسیدن به این آرزو را انحرفی تر و بغرنجتر میکنید! بجای تحلیل ماهیت رژیم، که برهمه آشکار و مبرهن است، ما را در مسیر دستیابی دموکراسی قرار دهید. جنگیدن با رژیم و مقصران و خطاکاران هدف نیست، هدف نهادینه کردن دموکراسی در این سرزمین است. حداقل چیزی شبیه هند! تنها کشوری که یک سوم جمعیت پارلمانش را باید بطور ثابت خانمها اشغال کنند! روشنفکران و فرهیختگان و مردم هند چه کردند و چه چیزی را بنیاد نهادند که هند دموکرات شد و امروز بدنبال چین در راه توسعه اقتصادی افزایشی است؟ در حالیکه، در مقابل آن پاکستان، از همان مردمی که روزی متعلق به هند قدیمیتر و بزرگتر بودند، بپرسید رهبران دینی و مردم پاکستان چه کردند که همان مردم هرروز بیشتر در زیر یوغ استبداد و تعصبات دینی کمر خورد میکنند و با اقتصادی مخرب و بحرانی دست و پنجه نرم میکنند؟

‫ اگر فرضن امروز رفسنجانی در رأس قدرت حکومت اسلامی بود و خامنه ای ریئیس تشخیص مصلحت، مسلماً تغییراتی جزئی در روند رشد و نحوه و نوع استبداد وجود داشت، ولی نتیجه نهایی فرق چندانی با امروز نداشت و ما باز هم مانند امروز همان استبداد دینی را داشتیم. از این فراتر میروم و فرض کنیم منتظری برخمینی غلبه میکرد، باز هم همین آش و کاسه، یعنی استبداد دینی را داشتیم.

همینطور ‫اگر فرضن امروز حزب توده و فدائیان اکثر یت و یا مجاهدین حکومت و قدرت را در دست داشتند، باز هم ما اسیر استبداد بودیم، منتها استبداد نوعی دیگر، نوعی که گریبانگیر بلوک شرق بوده و هنوز هم کاملن دست از سر آنان برنداشته و مرتب بابت اش هزینه میدهند. باز هم ما حزب و تشکیلاتی مثل حزب دموکرات، حزب لیبرال نداشتیم.

تمام دستاورد و پیشرفت ما درطول ۱۵۰ سال گذاشته، آنهم بسیار کوتاه و مقطعی، یکی تشکیل جمعیت نیمچه دموکرات جبهه ملی مصدق و دیگری جمعیت نیمچه ملی مذهبی نهظت آزادی بازرگان بوده!

‫متأسفانه ما هزار نوع استبداد نامطلوب درمقابل فقط یکنوع دموکراسی مطلوب داریم و آنهم نوع مطلق آنست که دیگر استبدادی نیست و فقط در یک جامعه سکولار با زمینه و زیربنای فکری، فرهنگی، تشکیلاتی لیبرالی و دموکراسی بسیار قوی، پویا، استوار و فزاینده تحقق مییابد.

‫ امام زمان هیچوقت در زوریخ برای مردم سوئیس فرود نمیآید!

‫ با الگو قراردان خود و قلم نوشته هایی تان کمک کنید مردم ما تعصبات و افکار و فرهنگ آکنده از تضاد و ناآگاهیهای ناشی از دینداری و گذشته های دروغ و مغالطه آمیز را بدور ریخته و دموکرات و لیبرال بیاندیشند، بگویند و بنویسند و دموکرات، لیبرال و سکولار رفتار کنند.
ایا ما هیچوقت مستحق داشتن احزاب واقعی دموکرات ویا لیبرال نخواهیم بود؟
۲۲۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : تفسیر، تحلیل یا ...؟
آقای خلیق عزیز
بالاخره ما نفهمیدیم که منظور شما از این نوشته چه بوده است. برشمردن دوره های گوناگون حکومت اسلامی چه کمکی به خواننده میکند؟ آیا می خواهید نتیجه بگیرید که یک دوره نسبت به دوره دیگر بدتر یا خوبتر بوده است؟ آیا می خواهید بگویید که سرزمین البته اسلام زده ایران در بعضی دوره ها بیشتر یا کمتر از مرحمت دموکراسی اسلامی برخوردار بوده است؟ واقعاً فکر نمی کنید که دوران این نوع «تحلیل»ها و تفسیرها به سر آمده است؟
جمهوری اسلامی از آغاز تا به امروز، با در نظر گرفتن همان تفاوتهای کمی ای که شما عنوان کرده اید، همواره لیبرالیسم را دشمن اصلی خود اعلام کرده است. این نقطه مشترک همه «دوره» های این جمهوری صد در صد اسلامی بوده و است. و این نقطه مشترک هر درک دینی و ایدئولوژیک است که می خواهد دین و ایدئولوژی را به وسیله ای در عرصه ای عمومی تبدیل نماید.


شاد و تندرست باشید
۲۲۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : پ پیمان

عنوان : نکاتی در باره تحلیل آقای بهروز خلیق
جناب آقای مهندس بهروز خلیق
روشن است که حکومت جمهوری اسلامی از روز استقرا تا به امروز کاملا" یکپارچه نبوده و گرایشات مختلف اسلامی در این لاک می لولند. حزب توده ایران و متعاقب آن سازمان سیاسی شما از آغاز جمهوری اسلامی را به چند جناح تقسیم کردید و متناسب با زمان از یکی بر علیه دیگری حمایت کردید. چه نتیجه ای گرفتید؟ این جناح در قدرت باشد و یا آن جناح چه تفاوت اساسی در عملکرد حکومت الهی بر علیه مردم ایجاد شده و یا مش شود.اگر بر اساس تحلیل شما امروز جناح افراطی اسلامی حکومت را قبضه کرده و یا در حال قبضه کردن است چه تفاوتی با دوران سید روح اله خمینی که دستور کشتار دسته جمعی را می داد؟ بنظر شما اگر جناح رفسنجانی / موسوی/ خاتمی/ کروبی ... بر سر کار می آمدند و یا بیایند چه تغییر اساسی در حکومت اسلامی ایجاد می شود؟ بد نیست مروری به کشتار ها، بگیر و ببند ها، بستن کتابفروشی ها، بستن مطبوعات و کلا" تضییغ حقوق ابتدائی مردم از دوره خمینی تا به امروز بنمائید تا ببینید که این جمهوری که می خواهد احکام قرآنی و کسبه ( سرمایه داران کلان ) که حبیب خدا هستند حاکم بر سرنوشت مردم باشند چه تغییراتی کرده است.
آقای خلیق حکومت یک حکومت دینی است. حکومت یک حکومت استبدادی و نظامی است. حکومت حکومت اله است که از طرف نمایندگان مسلمانش باید جهان را خدائی کند و غرب و فرهنگ اش را نابود. حکومت می خواهد ایران و خاورمیانه و بعد همه انسان هارا خدائی کند.
شما هرگونه تحلیلی که می خواهید از حکومت اسلامی بدهید مختارید. در نهایت آیا استراتژی شما برکناری جمهوری اسلامی ، برچیدن احکام اسلامی از نهاد های حکومتی و تدوین قانون اساسی بر اساس مصوبات و قوانین مورد قبول حقوق بشر و ایجاد حکومتی دمکرات، فدرال و آزاد و مردمی را پیشنهاد می کند یا درنهایت می خواهد دوباره به شکلی مدرن تئوری های من در آوردی شادروان کیانوری را زنده کند؟
۲۲۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨٨       

    از : کریم ن

عنوان : دو نکته!
پس از خواندن کل مقاله بالاخره معلوم نشد که جواب سوالات اول مقاله چیست. “”آیا تغییرات در جهت انتقال قدرت به سپاه بوده است و یا در جهت بازتولید استبداد فردی؟ آیا تمام قدرت دست سپاه پاسداران متمرکز شده و سپاه سیاست‏های خود را به آقای خامنه‏ای دیکته می‏کند؟ و یا برعکس آقای خامنه‏ای تمام قدرت را دست خود متمرکز کرده و در جایگاه سلطان نشسته و سپاه در خدمت آن قرار دارد؟ در این میان احمدی نژاد و راست افراطی چه جایگاهی در ساختار قدرت دارند؟ آیا قدرت سیاسی دست یکی از سه مولفه متمرکز شده و یا اینکه بلوکی از آن‏ها شکل گرفته است؟ مناسبات بین سه مولفه چگونه است؟ آیا می‏توان مناسبات بین این سه مولفه را با مثلث قدرت توضیح داد و یا با بلوک قدرت؟””

دوم اینکه بنظر میرسد نویسنده مقاله جناح های دیگر قدرت در جمهوری اسلامی را در حاشیه تلقی کرده و آنها را از تحلیل خود حذف کرده است که در عمل مطلقا اینطور نیست. گذشته از جناح رفسنجانی، حتی در میان همین راست ها هم کلی گرایشات متفرقه خیلی قوی است که در عین حال که مدعی بودن در زیر چتر ولایت هستند هر یک ساز خود میزنند. بنظر من این مقاله در مایه تحلیل های پیک نتی است تا چیزی که بتوان بر آساس آن “”ستنتاجات سیاسی اخذ کرده و سیاست‏های ضرور””. تدوین نمود!
۲۲۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣٨٨       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : چه اشکالاتی در تحلیلتان می بینم
تحلیل بسیار مفصل شما را خواندم و انرا در ادامه همان تحلیلهای توده ای گونه برای بوجود آوردن جناحهای خوب و بد و بوجود اوردن استراتژی بازی بین جناحها می بینم. همان استراتژی که مدت ۳۰ سال است آقای خلیق و سازمانش را واداشته که یکروز از جمهوری اسلامی جناح خط امام پشتیبانی کند و روزی از جناح رفسنجانی و حتی مذاکره با آن وبعد پشتیبانی از خاتمی و بعد هم موسوی. اما اشکالات این جناح بندیها:

۱. این تحلیل به ریشه های اقتصادی این نمی پردازد که رژیم جمهوری اسلامی چرا یک رژیم لمبن برور است. تا کنون جناحهای مختلفی در رژیم بقدرت رسیده اند میلیونها دلار به جیب زده اند و جای خود را پس از مقاومتی به عده ای دیگر داده اند تا به غارت بپردازند. این بررسی اگر انجام شود متوجه خواهند شد که جناح افراطی که ایشان از آن نام می برد همیشه در جمهوری اسلامی بوده و این اتفاقا بخشی از راز بقای آن است که به محض اینکه عد ه ای به نان ونوا رسیده و قصد دارند به یک سرمایه داری معقول تبدیل کنند تا سوخت و ساز ان فراهم شود و ثروت آنها نیز چند برابر گردد، بلافاصلی عده ای دیگر لمپن جایگزین ان می شوند. این در عین حالیکه موجب قدرت رژیم است باعث بحران آن نیز می شود.
۲. این تحلیل از انالیز کردن سیستم سرمایه در ایران که بر اساس بوجود اوردن مافوق سود است اجتناب می کند. اگر این تحلیل انجام شود انوقت روشن می شود که چرا حتی سرمایه داری در ایران نمی تواند بدون یک دیکتاتوری و کشتار وسیع به حتی نوع ترکیه آن تبدیل شود. وجود سیستم کسب مافوق سود است که رفسنجانی ، موسوی و خامنه ای و ا.ن را متحد می سازد تا در چارچوب رزیم حرکت کنند و حتی افرادی مثل آقای خلیق را در کنار موسوی قرار میدهد. اینها خواهان کنار گذاشتن این سیستم نیستند. قصد شان انتقال این سیستم به یک سیستم معقول سرمایه است که در سایه "دیکتاتوری" به حفظ مافوق سود دست بزند ولی در میان طبقه سرمایه دارنظمی برقرار کند که همگی بتوانند بر اساس قوانینی که مورد توافق همه باشد از آن استفاده کنند. آقای خلیق آگاهانه از این تحلیل خود داری می کند چرا خود و نظراتش بخشی از همین جنبش ملی اسلامی است که در بقای این نظام برای کسب مافوق سود منافع دارد. ایشان بیشتر به همین دلیل تمام تمرکزشان بر راست افراطی و برجسته کردن آن است تا کل این نظام و سوخت و ساز آن دیده نشود. به برنامه موسوی نگاه کنید. تمام ناله های آن ، ناله های سرمایه دارانی است که از واردات چین شکایت می کنند که تولیداتشان را ورشکست کرده. کسی صحبت از حداقل دستمزد نصف میزانی که خودشان بر اورد کرده اند نمی کند. کسی صحبت از حقوقهای پرداخت نشده نمی کند و اینکه کارگران محبورندکلیه بفروشند تا زندگی کنند صحبت فقط بر سر انحصار طلبی یک بخش است که قوانین بازی را رعایت نمی کند.
۳. آقای خلیق از انجا که اصل مساله را می خواهد پنهان کند به اغراق دست می زند. به چنان تفکیکی بین جناحها دست میزند تا تضادهای آنها را بزرگ ببینید. ایا جالب نیست که موسوی و رفسنجانی و ا.ن. همگی هنوز هم نمایندگان مجلس تشخیص مصلحت نظام هستند و تا کنون عذر هیچکدام خواسته نشده است. ایا خود این نشان نمی دهد که اغراق گویی های اقای خلیق برای نتایج سیاسی خودشان است. هفته پبش که رهبر دستور حمله در سیاست خارجی داد بلافاصله دیدیم که ا.ن. با کار امریکا دانستن ۱۱ سپتامبر ، به خط شد.
۴. سیاست برجسته کردن اختلافات بین حناحهای رژیم سیاست شناخته شده ایست. از تاکید بر خط جمهوری اسلامی در مقابل نهضت ازادی تا تاکید بر خط اما م در مقابل دیگران، و... همه اینها براساس اغراق در تضاد جناحها صورت کرفته است.
در مقابل رژیم جمهوری اسلامی یک سیستم سرمایه داری است که براساس کسب مافوق سود می باشد. این کسب مافوق سود چاره ای ندارد تا برای تامین کارگر ارزان و خاموش دیکتاتوری بوجود اورد. بوجود اوردن گروههای لمپن بخشی از این سوخت وساز برای اجرای سیستم دیکتاتوری است. گروهی لمپن بولدار میشوندو برای استفاده از مواهب آن سعی در "عقلانی" کردن سستم را دارند به همین دلیل که بالا امده اند دیگر نمی توانند گروههای ترور باشند. انوقت سستم گروهی دیگر از لمپنها را بالا می آورد و سستم همینطور ۳۰ سال است ادامه حیا ت داده است. اقای خلیق نیز ۳۰ سال است اختلافات این گروهای لمپن را بدون اینکه بتواند و بخواهد به ریشه های ان ربط دهد اساس سیاست سازمان خودش قرار داده است. به همین دلیل نه متوجه می شود که راست افراطی در همین ۳۰ سال چندین بار شکل کرفته و در مقابل بقیه هم ایستاده است و بعد خود به معقولان تبدیل شده و سپس قشر جدید راست افراطی شکل کرفته است. اقای خلیق بنا به منافعی که در دفاع از نظام سرمایه دارد مجبور است انرا ندیده بگیرد. ایشان قصدشان متحد کردن سرمایه داران در اعمال این دیکتاتوری است و این با خود این سیستم تضاد دارد و به همین دلیل تحلیلهای ایشان در این ۳۰ سال حتی مورد توجه جناحهای رژیم نیز قرار نمی گیرد و ایشان فقط بصورت پادوهای مقطعی برای جناجی از رژیم تبدیل میشوند.

جنبش کمونیست کارگری ۲۹ سال پیش راز این سیستم را در مقاله "اسطوره بورژوازی ملی و مترقی" و مقالات بعد از آن باز کرد. سیر حوادث بخوبی بر داده های این تحلیلها گواهی میدهد.
۲۲۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣٨٨       

    از : مهری رمضانی

عنوان : تحلیلی روشن و جالب و قابل تامل
مدت ها بود که مطلبی تحلیلی با ارائه اطلاعات بسیار نخوانده بودم.
۲۲۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣٨٨       

    از : Bahram -

عنوان : آقای خلیق
سلام.با علاقمندی کامل منتظر ادامه تحلیل آقای خلیق هستم.امیدورام مسئولین سایت همانطور که اعلام کرده اند اجازه فحاشی به نظردهندگان فحاش ندهند. گاه واقعا تعجب کرده ام که برخی نظرات را به صرف انتقاد از نظری که مسئولین سایت با آن همسویی دارند، به بهانه توهین حذف کرده و به برخی دیگر اجازه بکار بردن رکیکترین کلمات را داده اند.
۲۲۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣٨٨       

    از : فریبرز س

عنوان : تحلیل تان منطقی است
با سلام
آقای خلیق از مقاله مفید و تحلیلی شما تشکر می کنم
با احترام
فریبرز
۲۲۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست