از : دیپلمه- نسل سومی
عنوان : آقای راستگو، دمکراسی و اخلاق را باید زندگی کرد و نه اینکه فقط شعار آنها را داد.
آقای راستگو، می بینم که شما هنوز از حافظه تاریخ پوزش نخواسته اید و این نمونه خوبی برای جوانان نیست. باور کنید که ما جوانها در اینگونه موارد از شما نسل های قدیمی تر کمتر مشکل داریم و انعطاف پذیر تر هستیم. رفتار بزرگتر باید سرمشق ما باشد و نه مایه سرخوردگی. پیوند میان نسل های گوناگون بسیار حائز اهمیت است بخصوص اگر ما بخواهیم بعنوان یک ملت و یکپارچه عمل کنیم. سر باز زدن شما از اشتباه خود و مسئولیت ناپذیری شما در قبال حافظه تاریخ از یک طرف و اصرار شما به شناساندن آنچه باعث باز سازی استبداد شد و پیشگیری آن در دور بعد در دوقطب مخالف قرار دارند. چگونه انتظار دارید که نسل جوانتر تناقضات را نبیند و هیچ نگوید؟
من از حافظه تاریخ متشکرم که نظرات خود را با شهامت تاکنون داده است و من تناقض در نظرات ایشان در این ستون ملاحظه نکرده ام و شکی ندارم که در آینده هم ایشان منصفانه و بدور از هر تعصبی نظراتشان را برای ما ارسال دارند.
آقای راستگو، دمکراسی و اخلاق را باید زندگی کرد و نه اینکه فقط شعار آنها را داد.
۲٣٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣٨۹
|
از : خشایار
عنوان : فضای بحث و تبادل نظر را پاکیزه نگه داریم
من با دوست گرامی، دیپلمه- نسل سومی موافقم که اظهار نظرهایی که پیرامون مقالات مندرج در سایت می شود آموزنده اند. تبادل نظر است. تمرین دمکراسی است. این را، در اینجا مدیون اخبار روز هستیم و آرزومندم که این امکان بماند، بی ایجاد خللی در آن. باز باید به دیپلمه نسل سومی حق داد که هر کس که می خواهد از هر نامی استفاده کند. گمان نکنم که فرید راستگو هم با این امر موافق نباشد. برخی، به هر دلیلی، نمی خواهند نامشان فاش شود. توصیه اما، این است که یک نام اختیار کردن، ولو مستعار راحت تر می توان خطابش کرد. احتمالاً منظور فرید راستگو( که باید این نام نیز مستعار باشد. مثل خود من که خشایار را برگزیده ام) هم باید این باشد.
اما در مورد تکرار و یادآوری تاریخی که بر ما گذشته است، حق با فرید راستگوست. هر چند از کامنت « حافظه تاریخ» بر نمی آید که با این امر مخالفت شده باشد و ظاهراً سوء برداشتی است از جانب فرید راستگو.
فضای تبادل نظر را باید سیاسی نگه داشت و بی هیچ هتک حرمتی، اگر بنا باشد که با هم دیالوگ داشته باشیم برای انتقال تجارب و نقد و بررسی آنچه بر ما رفته است.
نکته ای نیز باید در رابطه با پیشنهاد آقای ج.پاکنژاد در مقاله شان مبنی بر مناظره بین آقایان اشکوری و بنی صدر عرض کنم. پیشنهادی است معقول و سنجیده. کم نیستند امروز جوانانی که زیر سایه ادبیات سیاسی پایوران نظام استبدادی و حکومت تئوکراتیک جمهوری اسلامی، تاریخ را یکطرفه آموخته اند. اتفاقاً مناظره بین دو تن از کسانی که در شکل دهی این نظام مداخله گر بوده اند، بسیاری از ناگفته های تاریخ را روشن میکند. هر چند این دو تن، با انگیزه های متفاوت و با فاصله زمانی زیادی از این نظام کنده شدند. من شک ندارم که آقای بنی صدر از این امر استقبال خواهند کرد. کارنامه ایشان بعد از ۳۰ خرداد نشان میدهد که مشکلی با این امر ندارند. امیدوارم که آقای اشکوری نیز قبول کنند.
آقای اشکوری باید توضیح دهد، با درک امروزشان، چرا با رد صلاحیت رئیس جمهوری، آنهم تنها رئیس جمهوری در ایران که لزومی نداشت که التزام به ولایت فقیه داشته باشد،موافقت کرده است. آقای بنی صدر در زمانی رئیس جمهور شدند که از نظارت استصوابی خبری نبود. التزام به ولایت فقیه شرط رئیس جمهور شدن نداشت. اختیارات، مطابق قانون اساسی تماماً از فرماندهی کل قوا تا تعیین رئیس دانشگاه در ید ولی فقیه نبود. از این بگذریم که آقای بنی صدر عطای قدرت را به لقایش بخشید و حکم امام را، امامی که قبلاً پدر خوانده بودش، نپذیرفت و فرماندهی کل قوا را نیز رها کرد. این نمونه ها را عرض کردم که بگویم آقای اشکوری خلع لباس شده اصلاح طلب و نواندیش دینی امروز باید توضیح دهد که صاحب اختیار را باید پشتیبانی کرد یا ولی فقیه صاحب همه اختیارات. و ده ها سئوال دیگر. هر گونه که وی قبول کند، در فضای مجازی یا در سمینار حضوری، مورد استقبال کوشندگان سیاسی است.
۲٣٨۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣٨۹
|
از : دیپلمه-نسل سومی
عنوان : آقای راستگو، یک پزش به حافظه تاریخ بدهکارید.
در اینکه بنی صدر با خمبنی بیعت کرد و در انقلابی واپسگرا نقش مهمی بازی کرد هیچ شکی نیست، نام او و خمینی در تاریخ ایران و در حافظه ملی ایرانیان همیشه در کنار هم خواهد ماند. او در وقوع فاجعه ملی ۵۷ شرکت داشت و تا زمانیکه کار موثری برای براندازی این رژیم انجام ندهد که به دمکراسی حقوق بشری در ایران بیانجامد نمی تواند اعاده حیثیت کند. آقای دکتر فرنگ دیده، فارغ التحصیل از فرانسه، هیچ ارزشی برای حقوق بشر قائل نبود و در قبال ریش و پشم خمینی در قرآن های خانگی مردم و عکس امام دجال در ماه هیچ نگفت. می دانست دروغ است ولی هیچ نگفت و در مردم فریبی خمینی شرکت کرد. من واقع دلم بحال پدران و مادران مان در سال ۵۷ می سوزد که چقدر معصوم بودند و فکر می کردند که دکتر و روحانی که دروغ نمی گوید.
آقای راستگو، لحن شما نسبت به حافظه تاریخ بسیار دیکتاتور مابانه است، شما حق ندارید کسی را تحقیر کنید که مایل نیست اسمش را برای رضای خاطر شما افشا کند. شما که ادعا می کنید که خواستار بازگشت استبداد پس از فروپاشی این رژیم به ایران نیستید، چگونه است که هنوز نمی دانید که این حق ابتدایی هر فردی است که خود را معرفی کند یا نکند. شما که مثل ما در یک کشور دمکراتیک غربی زندگی می کنید، آیا بخودتان جرئت می دهید که به یک شهروند اروپایی یا آمریکایی دیکته کنید که نامش را به شما بگوید و اگر حاضر نشد او را ترسو بنامید و تحقیرش کنید؟ آیا طبق قانون شما را زورگو و رفتار شما را خشن تلقی نخواهند کرد؟چه واکنشی در قبال این رفتار خود از این شهروند غربی می توانید انتظار داشته باشید؟ اگر با یک شهروند غربی جرئت چنین کاری را بخود نمی دهید، چگونه بخود جرئت می دهید با یکی از هموطنان خود چنین کاری بکنید؟ شما یک پوزش به حافظه تاریخ بدهکارید و من امیدوارم که شما جرئت کافی برای عذر خواهی از او را داشته باشید.
من بعنوان یک کاربر جوان، بیشتر اوقات از نظرات بیشتر می آموزم تا از مقاله ها و نظزات حافظه تاریخ برایم مهم هستند حتی اگر با ایشان موافق نباشم. نیازی هم ندارم که نام او را بدانم، برای من آنچه مهم است اندیشه اوست. همانطور امیدوارم حافظه تاریخ از دادن نظرهای بیشتر امثال من را محروم نکنند.
ما به اندازه کافی درباره تاریخ می دانیم، آنچه در حال خاضر مهمتر است آزاد کردن کشور است. ذکر مصیبت را فعلا کنار بگذارید و سعی کنید جلوی مصیبت هایی که در حال وقوع است را بگیرید.
۲٣٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ فروردين ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : لعنت بزبان ویا قلمی که استبداد را بپروراند
سی سال است مامرتب میشنویم که آقای بنی صدر پیشنماز جناب راستگو؟، نخستین رئیس جمهور، منتخب مردم ایران بوده و با کودتا عزل شد.
برداشت من از شکواییه آقای پاکزاد مبنی «... شما به میلیونها حامی رئیس جمهور (آقای بنی صدر) از جمله این جانب که به طور غیرمسلحانه خواهان آزادی و مخالف استبداد فقیه بودیم زدید و گناه ما را در برقراری استبداد خونریز حاکم بر ایران بیشتر از حاکمین دیروز و امروز دانسته اید..» در نظر قبلی بیان کردم. بیان و تکرار دایمی چگونگی صعود و سقوط آقای بنی صدر در شرایط امروزه ایران مصیبت زده از دو رژیم استبدادی کوچکترین کمکی بجنبش ضداستبدادی مردم ایران نمیکند. در اشارات من کوچکترین نکته به « جایز» نبودن بحث در مورد چگونگی نازل شدن حکومت ضدانسانی اسلامی واین نوع مسایل نیست. مدافعان ارتجاع و استبداد آنهایی هستند که با طرح و بیان ممتد مسایل فرعی سعی بانحراف کشیده شدن جنبش آزادیخواهی مردم ایران را دارند. در ابرازتم هیچ همسویی دفاع از مرتجعین ندیدم، ولی در نظریات شما چرا و آنهم بخاطر خام بودنتان است.
۲٣۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣٨۹
|
از : فرید راستگو
عنوان : حافظه تاریخ یا هردم بیلی تاریخ
آقا یا خانمی که حتی جرئت و شهامت و جسارت ندارد اسم خود را زیر یک کامنت بگذارد، می نویسد در "شرائط خفقان ایران پرداختن به مسائلی از قبیل محتوای این مقاله هیچ کمکی بپائین کشاندن بز ریشو و فربه شده از پشت بام وطن نخواهد کرد... ." از نظر شماباید به چه چیزی کمک کرد تا مرتجعین در هر لباسی فردا بقدرت نرسند؟. مردم اگر امروز نسبت به تاریخ قضاوت نکنند پس چه وقت باید قضاوت کنند و از تاریخ تجربه اندوزی کنند. ما که در جریان مسائل بوده ایم نمی توانیم قضاوت کنیم پس چگونه آیندگان که شاهد قضایا نبوده اند می توانند به درستی قضاوت کنند. در ضمن آیا ایرانیان باید بدانند چه کسانی پایه گذار زندانی و شکنجه کردن و کشتار جوانان ایران بوده اند یا نه؟. شما با گفتن در این شرایط و وقت اش نیست، چرا می خواهید ایرانیان را از حق آگاه شدن محروم کنید و چه هدفی پشت این تفکر است که از روشن شدن مسائل تاریخی ایران وحشت دارد و هراسان است. ایرانیان حق دارند و باید بدانند چه کسانی پایه گذار فاشیسم مذهبی بوده اند. اگر شما می دانید که حتماً می دانید چون از نوع نوشته اتان بر می آید که خودتان دستی بر آتش داشته اید، جرا برای تجربه اندوزی از تاریخ سخن نمی گوئید و چه منفعتی در سکوت دارید. امروز اگر مشتی اراذل و اوباش بر ایرانیان حکومت می کنند باعث و بانی اش آنانی هستند که بعد از انقلاب عصای دست خمینی شدند. آنان کی هستند و امروز کجایند و چرا ما نباید اسمی از آنان ببریم. همانهائی که تا به امروز به دختران ما قبل از اعدام تجاوز می کردند تا به بهشت نروند. دقیقاً باید گفت و نوشت و در این زمینه اطلاع رسانی کرد تا مردم دوباره در دام سیاست فروشان قدرت طلب گرفتار نیفتند. دیروز که شرایط نبوده و امروز هم شرایط اش نیست و پرداختن به این مقولات جایز نیست. پس می توانید بفرمائید کی وقت اش است و چه زمانی جایز است؟. شما یک راه حل دارید که عبارت از اینست به مردم و آنانی که بدنبال حق و حقیقت هستند بگوئید خفه شوید. و دقیقاً شما هدفتان از این کامنت اینست که غیر مستقیم به ما جویندگان حقیقت بگوئید خفه شوید چرا می پرسید و سئوال می کنید. در ضمن اگر بنا باشد دوباره بعد از از پشت بام افتادن بزریشو ها و فربه ها، مرتجعین دیگری حکومت کنند مگر احمدی نژاد مرتجع و فاشیست چه بدی دارد و از دیگر مرتجعین چه کم دارد. عجب دنیائی است شما مشتی ضحاک را به جان ایرانیان انداخته اید و از مردم می خواهید خفه شوند و دو قورت و نیم اتان باقی است می گوئید الان وقت اش نیست. نه جانم ما باید از همین لحظه جلوی تکرار استقرار استبداد را بگیریم. آنقدر باید نوشت و گفت و روشنگری در مورد ستون پایه های استبداد کرد که دیگر کسی نتواند با پروئی بگوید اگر ۳۵ میلیون بگویند آری من می گویم نه.
در پایان به شما آقا یا خانم حافظه تاریخی می گویم آنقدر مدافع مرتجعین نباشید و اجازه دهید افراد نظرات خود را ارائه کنند حتی اگر بر ضد آزادی و دمکراسی مورد ادعای شما باشد. از سخن دیگران هراس نداشته باشید زیرا وقایع و حقایق تاریخ را با سرکوب و هردم بیلی تاریخ نمی شود خفه و پنهان کرد.
پیروز باشید
راستگو
۲٣۷۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : جبر تاریخ بود که آخوند حاکم شود
آقای خمینی باندازه کافی عصای دست و حامی در داخل و خارج داشت که قادر باشد بدون وجود و کمکهای «پسرخوانده خویش» آقای بنی صدر مسند خلافت را بدست و حکومت اسلامی ولایت فقیه ای خویش را که سالها قبل سازش را میزد برکرسی بنشاند. ولی آقای بنی صدر بدون آقای خمینی و دیگر آخوندهای درباری موجودی «هیچ» بود. فهرست فعالیعتهای ایشان در بیست و چندساله اقامت در پاریس، در مبارزات ضد دیکتاتوری رژیم پیشین در خارج از کشور بیش از تعداد انگشتان دست نیست. عضویت آقای بنی صدر در شورای انقلاب ؟ و وزارت و صدارت بدون اجازه آیت الله ها امکان پذیر نبود. همان دستهای که وی را علم کرده بودند، وی را برداشتند. در شرایط خفقان امروزی ایران پرداختن بمسایلی از قبیل محتوای این مقاله هیچ کمکی بپایین کشاندن بز ریشو و فربه شده از پشت بام وطن نخواهد کرد. تاریخ قضاوتگر بی رحمی است و بموقع داوری خواهد کرد..
۲٣۷۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣٨۹
|
از : فرید راستگو
عنوان : سطح فکر را ببین
آقای جهانگیر شما که به نقد و بررسی افکار انگ مطرح شدن را می نهید حتماً هدفتان از نوشتن کامنت هم مطرح شدن خودتان است. در این مرحله از شرایط ایران مهم است که حامیان و آنانی که عصای دست خمینی شدند و استبداد را بر ایران حاکم کردند و مردم را به روز سیاه نشاندند و در پی اعمال اشان امروز سپاه پاسداران بر ایران حاکم شده اند معرفی شوند تا بار دیگر ایرانیان گرفتار چنین قدرت پرستانی نشود. آقای جهانگیر اگر درد ایران را داشتید بجای این نوع فرمایشات قدری فکر می کردید و بخود زحمت می دادید تا عاملین استبداد تاریخی ایران را شناسائی می کردید. افراد و جامعه ای که برای خود اعتباری قائل نیست نباید انتظار داشته باشد جاعلین و جاه طلبان برای آنان اعتباری قائل باشند.
پیروز باشید
راستگو
۲٣۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣٨۹
|
از : جهانگیر
عنوان : مریدان
آقای اشکوری اشتباه میکنذ که با این طایفه بنی صدری ها مباحثه میکند.این مریدان هیچ مقصدی جز مطرح کردن بنی صدر وبیرون آوردنش از فراموشی ندارند.
۲٣۷۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣٨۹
|