یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

علل گرایش به
گرگ های خاکستری (بورقورت) در آذربایجان
- محمدحسین یحیایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : متعجب متعجب .

عنوان : بیایید روی زیبای خود را بنماییم، این هم هنر است و هم ماندگاری می آفریند
سبز عزیز من با تو موافقم. من اعتقاد دارم که مردم آذربایجان یکی از شریفترین و زحمتکش ترین مردمان جهان هستند. موسیقی شان رقصشان احساسات انسانی شان همه اینها را دوست دارم من به این مردم بزرگ که در تاریخ ایران نقشی انکار ناپذیر داشته اند احترام ویژه می گذارم. اما ناسیونالیزم کور که در صورت حاکم شدن حتی می تواند به فاشیست تبدیل شود را نمی پسندم. نه در باره ترک و نه فارس و نه هیچ قوم دیگری آن را نمی پسندم. آن را ضد فرهنگ بشری می دانم.
بگذار مثالی برایت بزنم: خیلی ها شادی کردند که بیش از صد هزار نفر در استادیوم تبریز به دفاع از تراختور پرداختند. و نوشتند که تیم مقابل طرفداری نداشت. این آغاز یک فاجعه است برای اینکه تیم مقابل هم می توانست هزار نفر یا پانصد نفر طرفدار داشته باشد. شاید هم توی همان جمیعت بودند و جیک نزدند برای اینکه در چنان جوی هر لحظه می تواند برایشان گران تمام شود. . این یعنی آغاز یک فاجعه نباید گذاشت این فاجعه گسترش یابد فردا نیروی مخالف تراختور در یک شهر دیگری مثل همین طرفداران تراختور نفس کش می طلبد و این یعنی برگشت به دوران قبیله گرایی، و این توهین است به انسان به حقوق او و توهین است به پیشرف های بشریت که توانسته بر بسیاری از بی قانونی ها غلبه کند. این حرکات سو استفاده از احساسات مردم صادق است. اینها دامن زدن به بی قانونی است.
همه جای ایران مال همه مردم ایران است. این آقایون دارند کاری می کنند که فردا بچه های آذربایجانی در استان های دیگر تحت فشار قرار بگیرند و این ظلمی است در حق زحمتکشان آذربایجان که در گوشه و کنار ایران مشغول کار و زندگی هستند.
با همین کار ها در یوگسلوی سابق شروع کردند و به جایی رساندند که مردم شکم یکدیگر را دریدند، به زن و بچه هم تجاوز کردند. دست جمعی همدیگر را کشتند و دشمنی ای ایجاد شد که شاید دویست سال طول بکشد تا فراموش گردد. خوشبختانه در کشور ما هنوز بخش آغازین آن پروسه ننگین را دارند اجرا می کنند، باید با هوشیاری جلویش را گرفت و مبارزه را درست سمت داد.
شوینیزم، پان، ناسیونالیزم درمان ما نیست، ما به ایرانی دمکراتیک که همه مردم در آن حقوق مساوی داشته باشند نیازمندیم. وگرنه سطحی گری درست مثل لاستیکی است که باد شود و بعد با یک سوزن زدن خالی گردد. آذربایجان مرکز فرهنگ و موسیقی و هنر است باید به این ها پرداخت. سطحی گری برای فرهنگ سم کشنده است. بیایید روی زیبای خود را بنماییم این هم هنر است و هم ماندگاری می آفریند.
۲۴۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سبز مثل سبزه نوروزی

عنوان : به متعجب متعجب گرامی، حرفهایت از دل برخاست و بر دلم نشست.
به متعجب متعجب،

اگر حرفهایت را در اینجا نزده بودی من متحول نمی شدم. من در تبریز به دنیا آمده ام و سالهست جلای وطن کرده ام ولی هیچوقت وطنم را فراموش نکردم. از زمانی که با منشور جهانی حقوق بشر آشنا شده ام دریافته ام که با اجرای این منشور در ایران حق هیچ ایرانی ای پایمال نمی شود و از آنزمان تاکنون این خواسته من برای همه هموطنانم در سراسر ایران است. باید پرسید که چه کسانی در میان ما هستند که با این منشور مخالفت می کنند و چرا. من فکر می کنم تا زمانیکه به این پرسش ها از جانب آنها پاسخ داده نشود ما جواب های تکراری آنها را خواهیم شنید.

من به موسوی رای دادم ولی سبز علوی نیستم. من می خواهم در ایران و تبریزی زندگی کنم که عده ای میان ترکها خودی و ناخودی ایجاد کند و ناخودی را تحقیر و حذف کند. من می خواهم از دست همه افراطیون در امان باشم. شما فکر می کنید با این طرز تفکری که من دارم در امان خواهم بود اگر آذربایجان بدست افراطیون بیافتد؟ من نمی خواهم در تبریزی زندگی کنم که بخاطر اختلاف نظرم با دیگر ترکها با من همان کاری با من بشود که الان ۳۱ سال است در ایران بوسیله رژیم آخوندی می شود. افراط گرایی هر جا سر باز کرده فاجعه آمیز بوده. ضمنا نباید فراموش کنیم که همه آذربایجانی ها مثل هم هستند و مثل هم فکر می کنند. بسیاری مثل من به موسوی رای دادند و در درون جنبش سبز هستند. من بدنبال دمکراسی واقعی در جای جای ایران و جهان هستم.

حال خواهید دید که با همین کامنت من چگونه برخورد خواهند کرد و این قبل از رسیدن به قدرت شان است. همه ترکها باید مثل آنها فکر کنند و اگر نکنند اتهام و فحاشی نثارشان می شود. من حرفم را زدم و می زنم چون این حق منست، حقی که خدادادی است.
۲۴۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : متعجب متعجب

عنوان : سهند نسیمی! نیاد حرف شما غلط است. و در ضمن بعضی ها نیز مثل احمد در بحث وارد می شوند تا سر گذر نرخ تعیین کنند، این شیوه ها دیگر خیلی کهنه شده.
آقا یا خانم سهند نسیمی سلام. از قول من حرف زده ای با بی انصافی. من هرگز نگفته ام که ظلم و زور نبوده. من امروز مثل آن شوهر پشیمان به این نظرات نرسیده ام. از زمانی که خود را شناخته ام و عمقی یافته ام این نظرات من بوده. یعنی به این رسیده ام که احترام به زبان و آداب و فرهنگ دیگری است که احترام می آفریند.
من اگر جز حاکمان بودم در گذشته یا حال آنوقت نظر شما در باره ی من صد در صد درست بود. و این در حالی است که من نیز چون شما و بسیاری دیگر همیشه در اپوزیسیون بوده ام. پس می بینید با آن پایه که از زبان من بر پا کرده ای و بعد بر مبنای آن رساله نوشته ای، رساله ات باطل است. زیرا بنیاد آن نادرست است.
از سویی من نگفته ام که اعتراض نکن، گفته ام رود اعتراض را به بیابان نریز، در هامونی حاصل خیز بکارش بر، تا سودی برایت داشته باشد. این راهی که تو در پیش گرفته ای، نه فقط بی سود است، بلکه می تواند فاجعه آفرین باشد.
نوشته من فقط و فقط یک نهیب دوستانه است. زیرا عقل و تجربه به من می گوید: از این هیاهو بوی بدی می آید، مثل اینکه دارند از خام ِ وجود ما برایمان آش درست می کنند. این است حرف من سهند جان؛ البته تو می توانی با خرابکاری و زرنگ بازی از زیر تأثیر آن بگریزی، اما بدان و آگاه باش که از قضاوت تاریخ فردا تو را گریزی نیست. پس قبل از احساساتی شدن بیشتر بیندیش، خوشبختانه هنوز فاجعه رخ نداده. امیدوارم که با هوشیاری تو و من یعنی ما هرگز رخ ندهد. نوشته من فلسفه بافی نیست. نامه عاشقانه یک شوهر پشیمان نیست، فقط و فقط دلسوزی یک هموطن رنج دیده تو است. ایران را از دست نده، و فکر نکن که با تئوری ترکستان بزرگ فردا در چین و ماچین بر سرت تاج گل خواهند گذاشت. این ها بازی زمانه است..............
من با تو هموطن عزیزم دعوا ندارم، فقط حرف دلم را زده ام. اگر حرف دل را زدن جرم است، به بزرگی خود ما را ببخش و به راه خود برو.
در ضمن جنبش سبز جنبشی فراگیر، نوین، و غیر متمرکز است؛ که در پروسه مبارزه سی ساله مردم بزرگ ایران اینگونه رخ نموده مهیب، شاد و دل انگیز. به چشم زیبا و سبز آن خاک پاشیدن کار کهریزکی ها است. پس لطفاً آقای احمد صادق باشید و در جای خودش حرفتان را بزنید اینجا آن کریه نمی گنجد.
۲۴۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : طلاق کلا پدیده خوبی نیست اما گاها تنها راهی است که به نغع طرفهای درگیر است---- فرانسوا دالتو-- روانکاو فرانسوی متخصص کودکان
در مثل مناقشه نیست اما حرف های این متعجب متعجب -- که معلوم است اصلا انتطار مقابله با حقیقت را نداشته و به همین جهت هم شوکه شده اندو نه یک بار بلکه دو بار تعجب کرده اند--- مرا به یاد ضجه و ناله و آه و فغان و شکایت و تعجب و نا باوری های مردی می اندازد که بعد از دهه ها سرکوب و توهین و تحقیر و تبعیض بر علیه همسرش ناگهان برگه طلاق را دریافت کرده است. این مرد که تو اینهمه مدت دقیقه ای هم نتوانسته بود و یا نخواسته بود که خودش را جای همسرش گذاشته و وصغ ایشان را درک کنند از تعجب شاخ در آورده است و نامه عاشقانه پشت سر هم می نویسد و ناگهان شاعر و عارف می شود که بلکه همسریکه بالاخره جرات به خرج داده و می خواهد از این خانه جهنمی بیرون رود را به خانه بر گرداند. برای حفط قدرت و مقام حتی پیشنهاد مشاوره هم می کند اما بیچاره نمی داند که ظلم و تیعیض و بی توجهی به خواست های ابتدایی همسرش تمامی ملکول های بدن و سوراخ و سمبه های روح و روان همسر محبوبش را چنان بدرد آورده است که این ناله و آه و " فدایت خواهم شد." و " تغییر خواهم کرد" هایش اثری نخواهد داشت. شوهر بیجاره و درمانده که تازه بعد از دهه ها الان دوزاریش افتاده است دست بدامن منطق و استدلال و فلسفه می برد که همسرش را قانع کند که طلاق برای اینده بچه ها خوب نیست و اساس خانواده را بر هم می ریزد. اما این شوهر درمانده که الان الاغش تو گل گیر کرده است نمی داند که طلاق در همچو مواردی نه تنها به نفغ کودک بلکه به نعع شوهر و همسرش نیر می باشد. برای اینکه در خانه ای که تبعیض و توهین و تحقیر و بی توجهی به منافع بعضی از اعضای خانواده به امر روزمره تبدیل شده باشد این خانه بهتر است که از هم به پاشد.

فرانسوا دالتو روانکاو و روان درمان برجسته فرانسوی -- که بقولی سی سال از زمانه خودش جلو تربوده است--- در این مواقع شدیدا از طلاق و جدایی دفاع می کند.
من هم تعجب به توان ده کرده ام که چگونه شعور سیاسی ملت تورک های ایران اینهمه بالا رفته است که به نتیجه ایکه لئو اشتراوس متفکر و فیلسوف برجسته یهودی- آلمانی- آمریکایی بعد از مطالعه ۵۰ باره افلاطون و تخصص در فلسفه قرون وسطایی و فارابی و ابو علی سینا و ابن رشد و .... رسیده بود رسیده باشند. لئو اشترواس در طول عمرش عمدتا به دو موضوعی که بغایت بدیهی و ساده و کم اهمیت به نظر می رسند پرداخته بود. یکی موضوع و رابطه وحی و عقل بود که ایشان با استعاره اورشلیم( مظهر وحی) و آتن ( مظهر عقل)بهش پرداخته و دیگری مسئله یهود بود . در بین متفکران یهودی بحثی بود که ایا یهودی های ساکن کشورهای لیبرال اروپا و غرب باید اسیمیله شده و فرهنگ کشور میزبان را بر گزینند یا اینکه یهودی هاباید هویت فرهنگی و دینی خویش را نگه دارند. لئو اشترواس بدرستی بحث می کرد که حتی در لیبرال ترین دموکراسی های اروپایی و غرب هم اصلا و ابدا تضمینی نیست که در اینده حقوق یهودی ها پایمال نشود و به همین جهت هم پیشنهاد می کرد که یهودی های ساکن این کشورها اسیمیله نشده و هویت دینی و فرهنگی خودشان را نگاه دارند.

من در مقابل شعور و خرد غیر قابل توصیف ملت تورکم سر تعظیم فرود می آورم.

حق سئل کیمی دریایه آخیب یول تاپاجاقدیر
داش آتماغینان کیمسه اونو چونده ره بیلمز
عالمده قارانلیقلار اگر بیرلشه باهم
بیر خیرداجا شمعین ایشیغین سوندوره بیلمز

گله جک بیزمدیر
۲۴۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : احمد احمدی

عنوان : این گوی و میدان برای روشنفکران فارس
اقای متعجب ،
درد از آن شعار نیست درد از سینه چاکان نقاد نکته سنج است که ادعای روشنفکریشان گو ش فلک را کر کرده .

شما اگر شخصیتی هستی و کلامتان شنونده و مخاطبی دارد بدون هیچگونه تعارفی کثیر الملله بودن ایران و دفاع از حقوق این ملل بپردازید مطمئن باشید از این نهی ازمنکر مآبی بیشتر کارگر خواهد بود و تاثیر خواهید داشت.

بروید عملکرد رضاخان و اولادش و آخوندها را در تبدیل ایران به زندان ملتها به نقد بیرحمانه بکشید مطمئن باشید از این روشی که در پیش گرفته اید بهتر خواهد بود.

امروزه دیگر نمی توان با سفسطه بازی و دروغ بافی مردم را فریب داد.

این قدر این جنبش سبز سبز نکنید این سبز اللهی اگر راست می گفتند طرفداران موسوی کسانی را که در تبریز نیم نگاهی به فرهنگ آزربایجان داشتند از نزدیک شدن موسوی با خشونت برحذر و دستگیر کردند،
جوک گویی خاتمی ،تحقیر آزربایجانی ها توسط نماینده سمنان رئیس یکی از ستاد های موسوی که با شعف فراوان در مقابل دوربین خبرنگاران انجام شد .
انگشت به تهدید دانشجویان توسط موسوی در ارومیه که از حقوق زبانی خویش سوال می کردند .

من آزربایجانی تصمیم خود را گرفته ام ... سعی کنیم برای هم همسایه های خوبی باشیم .
و آنچه امروز نصیب آزربایجان است سرزمین سوخته و ملتی دربدر و زبان بریده.
۲۴۱۵٨ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : احمد احمدی

عنوان : این گوی و میدان برای روشنفکران فارس
اقای متعجب ،
درد از آن شعار نیست درد از سینه چاکان نقاد نکته سنج است که ادعای روشنفکریشان گو ش فلک را کر کرده .

شما اگر شخصیتی هستی و کلامتان شنونده و مخاطبی دارد بدون هیچگونه تعارفی کثیر الملله بودن ایران و دفاع از حقوق این ملل بپردازید مطمئن باشید از این نهی ازمنکر مآبی بیشتر کارگر خواهد بود و تاثیر خواهید داشت.

بروید عملکرد رضاخان و اولادش و آخوندها را در تبدیل ایران به زندان ملتها به نقد بیرحمانه بکشید مطمئن باشید از این روشی که در پیش گرفته اید بهتر خواهد بود.

امروزه دیگر نمی توان با سفسطه بازی و دروغ بافی مردم را فریب داد.

این قدر این جنبش سبز سبز نکنید این سبز اللهی اگر راست می گفتند طرفداران موسوی کسانی را که در تبریز نیم نگاهی به فرهنگ آزربایجان داشتند از نزدیک شدن موسوی با خشونت برحذر و دستگیر کردند،
جوک گویی خاتمی ،تحقیر آزربایجانی ها توسط نماینده سمنان رئیس یکی از ستاد های موسوی که با شعف فراوان در مقابل دوربین خبرنگاران انجام شد .
انگشت به تهدید دانشجویان توسط موسوی در ارومیه که از حقوق زبانی خویش سوال می کردند .

من آزربایجانی تصمیم خود را گرفته ام ... سعی کنیم برای هم همسایه های خوبی باشیم .
و آنچه امروز نصیب آزربایجان است سرزمین سوخته و ملتی دربدر و زبان بریده.
۲۴۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : متعجب متعجب

عنوان : ما عمری در کنار هم، در زندان و بیرون آن دست در دست مبارزه کردیم بی آنکه همدیگر را تحقیر کنیم. هنوز شاید دیر نشده باشد، بیایید این جو ضد انسانی را بشکنیم.
احمد آقای عزیز آن شعار راسسیتی مال مردم فارس نیست در همه جای جهان بخشی از مردم می توانند به دلایل مختلف از جمله تحریک شدن و رشد فرهنگی اندک خود شعاری شبیه به آن را بدهند............
در درجه اول باید بگویم آرزو دارم آن کسانی که شعار ضد مردم شریف آذربایجان را داده اند، یعنی عرعر کرده اند صاحب عقلی شوند. اگر به هیچ رو این امکان وجود نداشت، یعنی تن و جانشان به تیرگی به تمامی تن در داده؛ چاره ای ندارم که بگویم: بسته باد آن دهان! خاموش باد آن صد! ویران باد آن تن که سر بی مغز را با خود می برد!
لطفاً شما این بر خورد حقیرانه را به حساب مردم شریف فارس نگذارید. در اصفهان اندیشمندانی هستند که قبل از اینکه اصفهانی باشند، انسان اند و انسان دوست اند.
پس انصاف نیست که فلان سبک سری عده ای را به حساب یک مردمی بگذاریم.
بیایید هوشیار باشیم. هوشیار تر از هر زمانی باشیم. دارند برای ما آش می پزند، بیایید در خدمت آن آشپز ها نباشیم.
هنوز خون نریخته، هنوز جدل در حرف است. اما این را بدانید که اگر آش پز موفق شد به دست مردم نا آگاه اولین خون را بریزد، دیگر آن روز کنترل دریای خشم مردم به جان هم افتاده را کسی نمی تواند به دست بگیرد.
به یکی گفتم: چرا این کار ها را می کنید!؟
آیا می دانید که فردا چه خواهد شد؟
گفت: کنترل دست خود ماست، داریم امتیاز می گیریم و به موقع کنترل خواهیم کرد.
بهش گفتم: دوست عزیز این خیال ات باطل است زیرا در تاریخ این زمین بار ها پیش آمده که از تو قوی تر ها نتوانستند کنترل را به دست خود بگیرند. این حرکات کودکانه است.
اصرار داشت که نه ما مردم آذربایجان حرف همدیگر را گوش می دهیم و به موقع کنترل خواهیم کرد.
این سیاست نیست. این حرکات خنده دار است. تو امتیاز وقتی می گرفتی که با جنبش سبز مردم ایران یکی می شدی. در آن امتیاز خرد گرایی بود. اتحاد بود. اما در این امتیاز که تو با هیاهو می گیری با موجی دیگر از بین می رود.
این ساده اندیشی ها بیشک صادقانه است، اما من فکر نمی کنم که راهگشا باشد.
اهل زور زدن نیستم. چکیده چندین کتاب که در دل داشتم را با تو در این درد دل گفتم.
و بدرود
۲۴۱۵٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : احمد احمدی

عنوان : سایت اخبار روز را چه می شود؟!
در مسابقه فوتبال بین تراکتورسازی و تیم اصفهانی :
آنها که تراکتور سازی را زیر ذره بین گذاشته اندحرفی نیست ولی لطف کنند این شعار اصفهانی ها را نقد کنند ؟!
که خطاب به طرفداران تراکتور سازی شعار می دادند :

ترک خر صدای عر عر نمیاد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

با این شعار ها و این عملکرد های راسیستی من آزربایجانی فکر می کنم ستار خان گول خورد و وطن خود نماند و سنگ فارسها را به زیر لوای شعار ایران به سینه زد ، ما به ستارخان در آزربایجان بیشتر احتیاج داشتیم تا تهران.

انسان یا باید زندگی کند یا مردگی ،

من ترجیح می دهم به جای خفت و خواری و در وانفسای این همه کرو کور بر این شعار های راسیستی بمیرم آن ها با افتخار.

حالا از هر زمان دیگری بیشتر دوست دارم اسلحه در دست بگیرم .
۲۴۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : احمد احمدی

عنوان : سایت اخبار روز را چه می شود؟!
در مسابقه فوتبال بین تراکتورسازی و تیم اصفهانی :
آنها که تراکتور سازی را زیر ذره بین گذاشته اندحرفی نیست ولی لطف کنند این شعار اصفهانی ها را نقد کنند ؟!
که خطاب به طرفداران تراکتور سازی شعار می دادند :

ترک خر صدای عر عر نمیاد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

با این شعار ها و این عملکرد های راسیستی من آزربایجانی فکر می کنم ستار خان گول خورد و وطن خود نماند و سنگ فارسها را به زیر لوای شعار ایران به سینه زد ، ما به ستارخان در آزربایجان بیشتر احتیاج داشتیم تا تهران.

انسان یا باید زندگی کند یا مردگی ،

من ترجیح می دهم به جای خفت و خواری و در وانفسای این همه کرو کور بر این شعار های راسیستی بمیرم آن ها با افتخار.

حالا از هر زمان دیگری بیشتر دوست دارم اسلحه در دست بگیرم .
۲۴۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : متعجب متعجب

عنوان : باید بی هیچ تعصبی به آنچه گذشه و می گذرد نگاه کرد. نباید در آب گل آلود زمان گم شد. باید با شهامت تمام به نقد خود نشست. وگرنه نتیجه کار جز به بن بست رسیدن نیست.
سلام بر دلیران حق طلب آذربایجان از جمله حامد عزیز و سلام بر همه مردم ایران
دوستان عزیز من آنچه نوشته ام خیال نیست. با آگاهی کامل نوشته ام. به عنوان نمونه بعضی از شعار ها که قبیله گرایان قفقاز می دادند مستقیم وارد ایران شد. و ده ها نکته دیگر در این باره است که می توان بر شمرد نمی خواهم وقت شما و خوانندگان را بگیرم.
من مخالف نیستم که تو فوتبال را هم به میدان حق طلبی بکشانی. اما به این شکلی که تو عمل کرده ای مبارزه را به جای مبارزه حق با باطل به مبارزه ترک و فارس بدل کرده ای. این ره به ترکستان است و چه بسی که مصنوعی هم به همراه تو دامن اش می زنند. یعنی کاری را که کسانی باید میلیون ها دلار برایش می گرفتند حالا مفتی تو داری انجام می دهی بدون اینکه بدانی داری به ضد خو عمل می کنی.
روز های فوتبال حالا دیگر مبارزه بر علیه ظلم و ظالم در کار نیست بلکه جمعیت عظیمی در حال رفتن به استادیوم ها هستند که بروند و بگویند مرگ بر ترک و یا مرگ بر فارس و ... یعنی در نهایت مرگ بر ایرانی و اتحاد او و این فاجعه بزرگی است که در سیاست شما رخ داده. هنوز شاید بتوان جبران اش کرد فردا خیلی دیر است. من برای این آمده ام که دوستانه به تو نهیب بزنم و بگویم : بکجا چنین شتابان!؟
آمده اند با شخصی در رادیو زمانه مصاحبه کرده اند و آن آقا مثل آیت الله ها فتوا صادر کرده که این خیلی خوب است و این دفعه زنان را نیز آورده بودند.
آقای عزیز کسی مخالف آمدن فوتباتل به میدان مبارزه نیست، اما وقتی تو بخش اصلی مبارزه را تحریم کردی فوتبال تو دیگر نقش مثبت خود را از دست می دهد زیرا مبارزه از حق طلبی خارج شده و به مبارزه ترک و فارس بدل می شود و این یعنی مرگ بر اتحاد در ایران و دست اندر کاران این بر خورد را من جز اندیشمندان آذربایجانی نمی دانم. اینها یا متوجه نیستند و یا دستی در کار است تا مردم آذربایجان را به کج راهه بکشاند.
من باز تکرار می کنم همانقدر تبریز را دوست دارم که تهران دود آلود پر از جنبش و روشنی را، من غیر فارس همانقدر شیراز سعدی و حافظ را دوست میدارم که اردبیل پر از مهربانی را، من همانقدر چاهبهار را دست میدارم که مشهد را که سرخس را و اما دست تو را دارند بر عیله خودت و بر علیه من و همه بکار می گیرند، بی آنکه تو بدانی پایان راه کجاست. ممکن اسیت تصمیم گیرندگان خود فروخته نباشند و انسان های بسیار شریفی هم باشند اما آنها نخبه و ستار خان روزگار تیستند، پس افسار عمل را نباید به دستشان داد. مگر ایلچی بی آدم بدی بود؟
انسانی بسیار شریف بود سیاستمداران پشت پرده برای اینکه برای همیشه همه چیز را به دست بگیرند آن انسان بیچاره را ناجوامردانه بازیچه خود قرار دادند.
دوست گرامی من، دوستان من! دوست و دشمن را بشناسید. شما ایرانی هستید فکر نکنید که اگر با شعار ترک و فارس به ازبکستان و یا قزقیزستان بروید تاج بر سر شما می نهند، نه اینطور نیست. این قضیه یک خیال است که شما را برای اینکه از اصل مسئله دور بدارند مشغول آن ساخته اند و گاه حتی به چیم و ماچین می فرستند.
آن آقایی که مثل آیت الله ها در مصاحبه رادیو زمانه فتوا داده فکر می کند که قله تحلیلی نایاب را کشف کرده. نه پدر جان تو یا متوجه نیستی یا داری خودت را به آن راه می زنی و به شعور مردم داری توهین می کنی. هیچ کسی مخالف آمدن فوتبال به میدان مبارزه نیست اما به این شکل آوردن اش چیزی بجز پاره پارگی و چنگ به صورت هم زدن در آن نیست.
شما نباید جنبش تاریخی و بی نظیر سبز مردم ایران را که آذربایجان نیز جز آن است را تحریم می کردید. اگر تحریم نمی کردید امروز دیگر مجبور نبودید شعار را در مبارزه ترک و فارس خلاصه کنید. شما یک اشتباه عظیم تاریخی و شاید جبران ناپذیر انجام داده اید. بر علیه خودتان و من غیر فارس هم انجام داده اید. و حالا باز به سبک قبیله گرایان نه به سبک ستارخان دلسوز مردم به میدان آمده اید. این به میدان آمدن دو حالت دارد. یکی ناآگاهانه است و قابل بخشش و دیگری آگاهانه است و قصد دارد که سیاست به بن بست کشانده را نجات دهد این یعنی قبیله گرایی. پدر من جنایت کرده اما چون پدر من است، شریف و بزرگ است. پسر خاله ام جنایت کرده اما نباید رو شود زیرا که خودی است. همه این شیوه هایی که شما عزیزان دارید از آن استفاده می کنید ربطی به مبارزه مردم و حق طلبی ندارد. همه این بر خورد ها به اعصار قرون دور دست تاریه و زندگی بشر ربط دارد که ما با خود تا اینجا آورده ایم.
مردم شریف و حق طلب فارس و غیر فارس ضد آذربایجان نیستند. همان حس زشت قبیله گرایی که تو در جان خیال داری و از دیروزیان به قرن ما به ارمغان آورده اند و به تو رسانده اند، در دیگران نیز می تواند باشد این خاص فارس نیست. در هر قوم دیگری نیز وجود دارد. آدم را مجبور می کنید وقت مردم را با توضیحاتی بگیرد که با اندکی اندیشیدن مثل روز روشن است.
در ضمن آن آقایی که گفته سازمان ملل تأیید کرده که فارس فاشیست است چنین خبری دروغ است و اگر هم در شرایطی برای پیشبرد بعضی اهداف چنین چیزی در سازمان ملل به تصویب برسد این توهین بزرگی است به بشریت از سوی سازمان ملل و محکوم است. مگر می توان این همه اندیشمند فارس را که نظر های حق طلبانه و شعر شکرین شان را در باغ این جهان، چون زنبور عسل به کندوی جان می برند دست به دست، نادیده گرفت!؟ و بخاطر شعار چند و یا حتی چند صد نادان فاشیست و شوینیست نامید!؟
از خود بپرسید داریم به کجا می رویم؟
این را بدانید همان هایی که امروز لاستیک شما باد کرده به دلایل روز به دریا می فرستند بعد از اینکه آبها از آسیاب افتاد همانها سوزن به لاستیک شما زده و شما را در دریای تنهایی رها خواهند کرد.
از ایران دور نشوید، ایران مادر همه ماست.
ایران را دوست بدارید، ایران را از دست ندهید، به سود شما نیست.
چرا از تاریخ درس نمی گیرید!؟
من دشمن شما نیستم من شما را عزیز خود می دانم. شما با تحریم لجبازانه جنبش سبز کاری کردید که حالا نفس کش می طلبند. بی تبریز مبارزه در ایران ناقص است و شما این را می دانستید و تبریز قهرمان را خلع سلاح کردید و در فردای تاریخ در پیشگاه مردم ایران که مردم شریف و بزرگ آذربایجان نیز جزیی از آنند باید جواب بگویید.
۲۴۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست