از : مطالعات حوزوی در مقابل مطالعات دانشگاهی
عنوان : چندی پیش خامنه ای مخالفان خود را گوساله خواند. بعد از انتخابات کذایی خرداد ۸۸، ا.ن مخالفانش را خس و خاشاک نامید. نمونه های ادبیات این دو مرشد را در نظرات مریدانشان در اینجا هر روز مشاهده می شود. ماحصل «مطالعات» اینها همینست که می بینید.
دو نمونه زیر ماحصل «مطالعات» حوزوی مریدان خامنه ای است که مخالفان خود را چندی پیش گوساله نامید. کارشان حالا بجایی رسیده که دیگران را هم به مطالعه!!! همان چرندیاتی دعوت می کنند که نتیجه اش را در زیر مشاهده می کنید:-
از : گوساله تا گاو شود دل صاحب اب شود
عنوان : به همه گوساله های روزگار
اگر گوساله عقلش به اندازه یک گاو شود ما البته خوشحال میشویم. ولی اگر این گوساله یک روزی به اندازه سگ ویا گربه باهوش و زرنگ شود البته که ما خوشحالتر میشویم ولی اگر یک گوساله بتواند به اندازه یک کودک بفهمد و عرض خود نبرد و زحمت ما ندارد البته که تعجب میکنیم شما تعجب نمیکنید?
۲۷۸۸۳ - تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۳۸۹
از : لقمان شمال
عنوان : روشنفکران هفت رنک
هر کسی قادر است در جای خود (در نشریه شاه پرستان) راجع «بمقالات تحلیلی» خانم الاهه بقراط نظر بدهد. تکرار مطالبی از جانب یکی از «روشنفکران هفت رنگ» هیج سندیتی را دنبال ندارد. ایشان آنموقع نمیدانستند که جه میخواهند و امروز هم با هم شور «جوانی» نمیدانند که چه مینویسند. بعد از چندروز غائبی جناب بچه مرشد جا لبگر آوردن این نقل قولها «تراواشان» بسیار اندک است.بهتر است مثل همطراز خود «پرس شکر» بیشتر بامر «مطالعه» بپردازد تا رونویسی بیربط از این ویا آن.
۲۷۹۳۳ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۳۸۹
اگر مرشد لقمان شمال ها اجازه صادر می کردند که این مریدان نگاهی به «نشریه شاهپرستان» بیاندازند می دیدند که یادداشت روز اخبار روز همیشه در کیهان لندن منتشر می شود.
پیشنهاد/دستور به «مطالعه» از طرف لقمان شمال!!! ماحصلش را در نظرات و ادبیات!!! او و رفقایش منجمله « گوساله تا گاو شود دل صاحب اب شود» مشاهده کنید. اگر مطالعه اینست، ارزانی خودتان و مرشدتان خامنه ای و ا.ن.
چندی پیش خامنه ای مخالفان خود را گوساله خواند. بعد از انتخابات کذایی خرداد ۸۸، ا.ن مخالفانش را خس و خاشاک نامید. نمونه های ادبیات این دو مرشد را در نظرات مریدانشان در اینجا هر روز مشاهده می شود. ماحصل «مطالعات» اینها همینست که می بینید.
۲۷۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : فقط یک سوال از سلطنت طلبان و ساواکی ها کردم بعداز۳۶۵ کامنت در اینجا و ۲۲۲ کامنت در مقاله مربوط به بیژن جزنی هنوز جواب ندادند و اخرش پرسشگر و ناشناس به پریشانگوئی افتاده اند
عنوان : سوال :ایا واگذاری فرماندهی کل قوا به امریکائیها خود خیانت بزرگ به ملت ایران نبود? در رابطه به دست نشانده بودن شاه چه میگویید?
خوشبختانه اقای سالاری به اینسوال پاسخ گفتند و با این پاسخ تا حدی صف خودرا از پرششگر و ناشناس و دیگر سلطنت طلبان جدا نمودند.
پاسخ اقای سالاری:"در جواب شما، نظر شخصی من تأیید وابستگی است. اگر استقلال سیاسی وجود داشت، غالب روشنفکران و مخالفین شاه نمیتوانستند بسادگی تبلیغات وسیعی علیه او راه بیندازند و به آن سرعت مردم خشمگین را علیه او بسیج کنند. اگر وابسته نبود، پس از ناامیدی از مردم خود به بیگانگان امیدوار و خوشبین نمی شد و با آن خفت به آنان پناه نمی برد..........."
اما دیگر سلطنت طلبان از جمله شخصی که بنام "یک خواننده"و در حقیقت همان ناشناس و یا پرسشگر که بعید نیست همه شان یک نفر باشد از اخبار روز میخواهد که کامنت من را حذف کنندو میگوید خوانندگان(شاهپرستان وساواکی ها) را ازار میدهد و فکر میکنند دوره حاکمیت اعلا حضرت محمددماغ وساوکش است وجالب اینکه خودش بدون اسم مینویسد و به من میگوید بی هویت بدانند که ما از گقتن حقیقت خسته نمیشویم. خوب "یک خواننده " فکر میکنید توهین شاهپرستان به مصدق و بیژن جزنی خوانندگان را ازار نمیدهد?
حالا شما بویژه ناشناس و پرسشگر سند بیاورید که اینها جعلی است. جالب است که این اقای ناشناس مامور امنیتی سابق در کامنتی اختیارات شاه را بر اساس قانون اساسی دوره شاه نوشت و از همه خواست در این باره بنویسند. خوب من هم مهمترین اصل ان که موجودیت کشور در گرو ان است و ربطی هم ندارد که شاه باشد یا جورج بوش یا پوتین و مرکل. این اصل هم در حقیقت فرماندهی کل قوا میباشد. این اصل در قانون اساسی زمان شاه که این ناشناس انرا در کامنتی اورده و شاید هم الان پشیمان شده باشد در حقیقت همان اصل پنجاهم میباشد که میگوید : "فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است".این اصل را من از کامنت "ناشناس " که با عربده جوئی میخواست در باره ان نظر بدهیم گرفتم. خوب بر اساس اسناد خود سلطنت طلبان یعنی به نوشته خود شاه در کتاب "پاسخ به تاریخ" ایشان اختیاراتی که قانون اساسی به ایشان داده بود و ایشان هم قسم خورده بودند چطور میتواند این اختیارات را به امریکائیها و شخص ژنرال هویزر بسپارد تا این ژنرال دم مبارک ایشان را مثل موش مرده بگیرد و به خارج از کشور پرتاب کند? در اینجا دو سند انکار ناپذیر که یکی از شاه و دیگری از نخست وزیر ایشان اقای دکتر بختیار میباشد میاورم. این دو سند نشان میدهد که شاه در اوج قدرت هم نوکر بیگانگان بوده است چون کلا پادشاهان سلسله پهلوی بقدرت رسیدن خود را مدیون انگلیس و امریکا میدانستند. کتاب شاه شوک شدید ایشان را نسبت به برخورد اربابانش و راه ندادن ایشان به امریکا و کشورهای متمدن ایشان را دچار انواع بیماریهای روحی نموده بود. این درس تاریخ است که رضا خان نیز به همین سرنوشت دچار شده بود و امروز پرششگر وناشناس ودیگر ساواکی ها و شاهپرستان باید نگاه کنند که همین خیانت که شاه اختیارات اصل پنجاهم قانون اساسی را به بیگانگان سپرد کافیست که اورا خائن به منافع ملت ایران بدانیم و سرنگونی او را توسط مردم ایران جشن بگیریم
**************************************************
سند اول:
ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است
**********************************************
ماموریت شگقت انگیز ژنرال هویزر: از کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا شاه صفحه ۲۴۵
اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند.از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائلبسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد قره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد........................................
پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
*************************************************
سند دوم:
نظر دکتر بختیار در رابطه با نقش هویزر که شاه را مثل موش مرده به خارج پرتاب کرد
عنوان : اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است
++++++++++++
بهر حال به قره باغی گفتم که شما فردا ساعت ۹ صبح به دفتر من بیآئید. خودم ساعت ۸ در دفتر بودم. ساعت ۹ نیامد. خوب، با جریاناتی که در تهران بود ممکن بود این توهم پیش بیآید که نتوانسته بیاید. ولی او با هیکوپتر میآمد مدرسه افسری و از آنجا میآمد به نخست وزیری که دو قدم بود. ساعت نه و نیم که نیامد من تلفن کردم گفتند در یک کنفرانس است و الان خودش میآید. خلاصه ساعت ده شد نیامد. ساعت ده پای تلفن بمن گفت جناب آقای نخست وزیر، امراء ارتش اینجا جمع شده اند و راجع به وضع ارتش صحبت میکنیم. این حرفی بود که قره باغی پای تلفن به من زد. خوب، من اول فکر کردم که شاید یک مشورتی است و بطور عادی با هم میخواهند تبادل نظری بکنند. از یک متخصص امر پرسیدم بجز شورای عالی جنگ و جز کمیسیون های عادی که مأموریت خاصی دارند و شورای امنیت ملی که خود من رئیسش هستم، آیا کمیسیون های قانونی دیگری هم هست، گفتند خیر. سوء ظن مرا گرفت که اینها مشغول یک کاری هستند که قانونی نیست. ساعت ۱۱ بود که بمن اطلاع دادند آن اعلامیه صادر شده، یعنی اعلامیه بی طرفی ارتش و من تا آن ساعت از این ماجرا خبر نداشتم. و تمام رفت و آمدها و فعل و انفعالات به دستور فردوست و با پا در میانی و اجرای آقای قره باغی انجام گرفته بود. امراء را جمع کرده بودند. از سپهبد پائین تر هم یا نداشتند یا یک نفر سرلشکر فقط آنجا بود. و اینها آن مدرک را که اطلاع دارید امضاء کردند.حالا من کار ندارم که این مدرک چه معنی و چه مفهومی دارد. ولی اطمینان دارم که این مدرک، چهار روز قبل از اینکه صادر بشود، پیش نویس آن را ژنرال هویزر نوشته بود و گذاشته بود و از ایران رفته بود. اینست که من نمیخواهم دفاع بکنم چون تاریخ دفاع خواهد کرد. من روحم از اینکه این کمیسیون را ایشان تشکیل میدهد خبر نداشت. تشکیلش بر خلاف قانون بود، بر خلاف حیثیت ارتش بود، بر خلاف منافع کشور بود
۲۵۵۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : یک خواننده
عنوان : قابل توجه اخبار روز
قابل توجه اخبار روز
من برای اولین بار نظرم به این مقاله در این سایت جلب شد و اول تحت تأثیر تعداد بیشمار ۳۶۴ نظر قرارگرفتم ولی بعد دیدم بخصوص یکی از نظردهندگان بی هویت از این سایت حسابی و کلان سو استفاده کرده و هر جا تونسته کامنت تکراری خودشو، شاید متجاوز از ۱۰۰ کامنت تکراری بلند. بشکل فله ای و همراه با تهمت های خارج از ادب بر دیگران و خوانندگان شما تحمیل کرده است و خواننده را سخت ازار میدهد. اصلن نمیشود مطالب را دنبال کرد. لطفن غیر از یکی برای نمونه، تمام کامنت های ایشان را پاک کنید. یکی از انها را برای نمونه ببینید. خیلی ممنون از توجهتان و کمکتان برای درک و فهم ازادی و رعایت حقوق همه حتی خوانندگان
==============================================
از : فقط یک سوال از سلطنت طلبان و ساواکی ها کردم بعد از ۲۶۹ کامنت در اینجا و ۲۲۲ کامنت در مقاله مربوط به بیژن جزنی هنوز جواب ندادند
عنوان : سوال :ایا واگذاری فرماندهی کل قوا به امریکائیها خود خیانت بزرگ به ملت ایران نبود? در رابطه به دست نشانده بودن شاه چه میگویید?
سلطنت طلبان بدانند که ما از گقتن حقیقت خسته نمیشویم حالا شما بویژه ناشناس و پرسشگر سند بیاورید که اینها جعلی است. جالب است که این اقای ناشناس مامور امنیتی سابق در کامنتی اختیارات شاه را بر اساس قانون اساسی دوره شاه نوشت و از همه خواست در این باره بنویسند. خوب من هم مهمترین اصل ان که موجودیت کشور در گرو ان است و ربطی هم ندارد که شاه باشد یا جورج بوش یا پوتین و مرکل. این اصل هم در حقیقت فرماندهی کل قوا میباشد. این اصل در قانون اساسی زمان شاه که این ناشناس انرا در کامنتی اورده و شاید هم الان پشیمان شده باشد در حقیقت همان اصل پنجاهم میباشد که میگوید : "فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است".این اصل را من از کامنت "ناشناس " که با عربده جوئی میخواست در باره ان نظر بدهیم گرفتم. خوب بر اساس اسناد خود سلطنت طلبان یعنی به نوشته خود شاه در کتاب "پاسخ به تاریخ" ایشان اختیاراتی که قانون اساسی به ایشان داده بود و ایشان هم قسم خورده بودند چطور میتواند این اختیارات را به امریکائیها و شخص ژنرال هویزر بسپارد تا این ژنرال دم مبارک ایشان را مثل موش مرده بگیرد و به خارج از کشور پرتاب کند? در اینجا دو سند انکار ناپذیر که یکی از شاه و دیگری از نخست وزیر ایشان اقای دکتر بختیار میباشد میاورم. این دو سند نشان میدهد که شاه در اوج قدرت هم نوکر بیگانگان بوده است چون کلا پادشاهان سلسله پهلوی بقدرت رسیدن خود را مدیون انگلیس و امریکا میدانستند. کتاب شاه شوک شدید ایشان را نسبت به برخورد اربابانش و راه ندادن ایشان به امریکا و کشورهای متمدن ایشان را دچار انواع بیماریهای روحی نموده بود. این درس تاریخ است که رضا خان نیز به همین سرنوشت دچار شده بود و امروز پرششگر وناشناس ودیگر ساواکی ها و شاهپرستان باید نگاه کنند که همین خیانت که شاه اختیارات اصل پنجاهم قانون اساسی را به بیگانگان سپرد کافیست که اورا خائن به منافع ملت ایران بدانیم و سرنگونی او را توسط مردم ایران جشن بگیریم
**************************************************
سند اول:
ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است
**********************************************
........................................................................
==========================================
۲۵۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : فرامرز
عنوان : این هم تز دکترا اقای مازیار بهروز است کح در رابطه با جنبش چپ نوشته است واسم ان "شورشیان ارمانخواه میباشد و بازهم ببینید مرغ یک پا ندارد
جنبش چپ بخشی از تاریخ قرن بیستم ایران را در بر میگیرد که از هر نظر قابل بررسی و مطالعه علمی است بی شک شناخت و پژوهش عینی و تحلیلی از این دوران بر درک و بینش ما از تاریخ کشورمان تأثیر به سزایی میگذارد.
کتاب »شورشیان آرمانخواه، ناکامی چپ در ایران« اثر »مازیاربهروز« میکوشد به بررسی عللی بپردازد که جنبش چپ در ایران را ناکام گذاشت. نویسنده با پیروی از روششناسی علمی بر آن بوده است که فرآیند جنبش چپ و فراز و فرودهای آن را در متن تاریخ معاصر کشورمان گزارش کند. کتاب بیشتر به دوره تاریخی پس از کودتای ۲۸ مرداد تا فروپاشی کامل چپ مارکسیستی در نیمه دهه ۱۳۶۰ تأکید دارد که این دوره)سالهای پس از انقلاب( که در سایر کتابهای تاریخ بسیار کمتر به آن پرداخته شده است.
بهروز، وابستگی احزابی نظیر حزب توده و فداییان اکثریت به شوروی و نیز فقر فلسفه را از عوامل اصلی شکست جنبش چپ در ایران بر میشمارد. وی بر این باور است که مردان سیاست امروز هم از تجربیات جهانی و هم از گذشته کشور تأثیر پذیرفتهاند و به همین دلیل با حفظ احتیاط علمی نسبت به آینده اصلاحات ابراز خوشبینی میکند. بهروز اظهار میدارد که جریان اصلاحات در بین دانشگاهیان خارج کشور محبوب است و دانشگاهیان ایرانی عموماً از این جریان و تحولات تدریجی در ایران حمایت به عمل میآورند.
گفتنی است چاپ نخست کتاب شورشیان آرمانخواه )انتشارات ققنوس( در زمانی کوتاه به فروش رسید و اکنون چاپ دوم آن در دسترس خوانندگان علاقهمند به مباحث سیاسی قرار گرفته است.
»مازیار بهروز« متولد اسفندماه ۱۳۳۷ در تهران است. وی در سال ۱۹۸۲ لیسانس تاریخ و علوم سیاسی از کالج سنت مریز در کالیفرنیا، در سال ۱۹۸۶ فوق لیسانس تاریخ جدید اروپا از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو کالیفرنیا و در سال ۱۹۹۳ دکترای تاریخ معاصر خاورمیانه با تمرکز روی ایران از دانشگاه U.C.L.Aکالیفرنیا در لسآنجلس آمریکا دریافت داشته است. سه سال در دانشگاه برکلی و حدود ۶ سال در دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو آمریکا تدریس کرده است. به جز کتاب »شورشیان آرمانخواه«، مقالات زیادی در مورد تاریخ معاصر و جنبش چپ ایران نوشته است.
۲۵۵٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : فرامرز
عنوان : جناب پرسشگر اگر تعصبتان اجازه میدهد کتاب"ایران بین دو انقلاب" از پرفسور ارواند ابراهیمیان استاد تاریخ کالج باروک دانشگاه نیویورک را بخوانید تا ببینید مرغ یک پا ندارد
معرفی منابع و موسسات ) کتاب
نوشته: یرواند آبراهامیان
نقد از: حسین بصیریان جهرمی
خلاصهای در مورد کتاب
کتاب "ایران بین دو انقلاب"، کتابی است که با موضوع تاریخ تحولات ایران معاصر (از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۵۷) توسط پروفسور "یرواند آبراهامیان" استاد تاریخ کالج "باروک" دانشگاه نیویورک به زبان انگلیسی نوشته شده است و "احمد گل محمدی" و "محمد ابراهیم فتاحی" آن را به فارسی ترجمه کردهاند. چاپ نخست از ترجمه فارسی این کتاب در سال ۱۳۷۷ توسط نشر نی منتشر شد و اینک چاپ یازدهم آن در بازار موجود است، که این خود نشانهی استقبال زیاد قشر کتاب خوان و اهل تحقیق از اثر "آبراهامیان" است.
کتاب مورد بحث، دارای سه بخش و ۱۱ فصل است. همانطور که گفته شد، به سرعت جای خود را میان کتابهای مهم و مرجع باز کرد و به عنوان یکی از منابع مهمی، که با نگاه یک مستشرق دربارهی تاریخ معاصر ایران نوشته شده است، معرفی شد. «ایران بین دو انقلاب» در سه بخش به رشته تحریر در آمده است.
بخش یکم (پیشینه تاریخی) مشتمل بر سه فصل (۱.سده نوزدهم ۲. انقلاب مشروطه ۳. رضا شاه)، بخش دوم (سیاست ستیزی اجتماعی) مشتمل بر پنچ فصل (۴. نظام سیاسی در حال دگرگونی: از پادشاهی نظامی به پادشاهی ضعیف و گرفتار ۵. نظام سیاسی در حال دگرگونی: از پادشاهی ضعیف و گرفتار به پادشاهی نظامی ۶. حزب توده ۷. پایگاه طبقاتی حزب توده ۸. پایگاه قومی حزب توده) و بخش سوم (ایران معاصر) مشتمل بر سه فصل (۹. سیاست توسعهی ناهمگون ۱۰. مخالفان ۱۱.انقلاب اسلامی) است.
۲۵۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : فرامرز
عنوان : پرسشگر بیخود دست و پا نزنید. شما بروید تزتان را بنویسید ودیگران هم برای ازادی و دمکراسی مبارزه میکنند
پرسشگر PhD ندیده قبلا افرادی مثل حسن ماسالی و مازیار بهروز در رابطه با جنش چپ و اقای ابراهیمیان در رابطه با تاریخ دو انقلاب تز دکتراPhD و پرفسوری نوشتند.بروید این تزها را که بقول شما علمی وتحقیقاتی میباشد بخوانید تا ببینید مرغ یک پا ندارد. بویژه تز پرفسور ابراهیمینان بر عکس انچه شما از مصباحی میاورید را مورد تاکید قرار میدهد.خوب بروید این تزها را اول بخوانید و کمتر مثل تبلیغات تلویزیونهای سلطنت طلب تز مصباحی را تبلیغ کنید که نتیجه عکس میدهد.
۲۵۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : لقمان شمال
عنوان : آقای چند جهره،PhD طلب
آقای پرسشگر و یا ،،،،،،،، آنکس که نداند و «بداند» که نداند، مشکل بتواند، خر لنگان را بمنزل برساند. PhD گرفتن فقط با آرشیو کردن مطالب مهیا نمیشود. اگر کسی واقعآ در پی کسب دانش است، میتواند امیدوار باشد که شاید روز و روزگاری بدان دسترسی پیدا نماید. کسی که «اشتباه» نکرده، هنوز متولد نشده است. و هرگز هم متولد نمیشود. بنابراین دو طرف «بینهایت» را به حداکثر «اشتباه» و حداقل «اشتباه» میتوان مجسم کرد. حال اگر عملکرد سیاسی، حقوقی، اجتماعی فردی را مورد قضاوت قرار میدهید و آنهم همه جانبه، آنوقت میتوانید «حکم» در کمی و یا زیادی «اشتباهاتش» بفرم خدمتگزار و یا استبداد طلب بدان بدهی. و این «حکم» هم ارزش مقطعی برای زندگان دارد. ارزیابی از خدمات از یک فرد شاید «وقت» زیادی نخواهد، ولی اگر «حکمی» به یک نسل میخواهی بدهی، برای ارزیابی آن «عمر» آدمی را احتیاج دارید. بنابراین با توجه باظهارات شما که «جوان» هستید و جویای نام، اجازه دادن «حکم» خیانتکار بیک نسل از ملیون ایران را ندارید. اگر طالب PhD هستید.
۲۵۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : PHD/ تز/رساله های بسیاری درباره تاریخ معاصر ایران نوشته خواهد شد. نشان داده خواهد شد که عصر روشنگری ایران چه زمانی آغاز شد و چگونه به لیبرال دمکراسی ختم شد.
در تاریخ بشریت،کسانیکه جلوی دانش را گرفتند کم نبودند و کم هم قساوت در حق حقیقت جویان و روشنگران نکرده اند ولی در نهایت شکست خوردند و برای همیشه به تاریخ پیوستند. برای اروپا عصر روشنگری قرن ۱۷ بود برای ما قرن ۱۹ پس از شکست های متعدد در جنگ با روسیه بود. قرن ۲۱ عصر حقیقت جویی و روشنگری ایران است. بی شک با ادامه این رویه دروازه های لیبرال دمکراسی بروی ایران باز خواهد شد و این سیستم است که با روحیه ایرانیان تفاهم دارد و نه سیستم های شکست خورده دیکتاتوری و توتالیتر از هر نوعشان. طرز تفکر، رفتار و آرزوهای جامعه جوان ده ها میلیونی ایران است که ضامن لیبرال دمکرات شدن جامعه قرن بیست و یکمی ایران خواهد بود و نه میراث خشونت طلبان و تفکرات تمامیت خواهان فسیل های قرون گذشته. آنها زمانه خود را شکل دادند و نتایجش را تجربه کردند، حال نوبت ماست که طرحی نو دراندازیم، طرحی که ضد هر گونه تبعیض و خشونت و همسان سازی ملت ایران باشد و منافع ملی ما را ارجح بر منافع هر بیگانه ای بشمارد.
اهداف شرافتمندانه ما که احقاق حقوق شهروندی آحاد ملت ایران است با دانش علوم انسانی منجمله تاریخ ایران و جهان گره خورده است و همین چشم اسفندیار دشمنان ایران و ملت ایران است. بیخود نبود که خامنه ای چند ماه پیش فتوای خود را علیه دانشجویان و دانش آموختگان علوم انسانی ما داد. برای امثال او علوم تجربی مشکل آفرین نیستند چون برخلاف علوم انسانی به استقلال فکری و فرد گرایی نمی انجامند. تمامیت خواهانی مثل او امت و رفقایی پرورش می دهند که فرد در آن هیچ جایی ندارد و فرد دشمن محسوب می شود. تفکر من هستم چون می اندیشم، بزرگترین و خطرناک ترین دشمن آنان است. پس از ۳۱ سال، نتیجه تفکر ما هستیم چون رهبر/پیشوا برای ما می اندیشد، امثال من هستند که رو در روی خامنه ای و هر کسی که مانند او می اندیشد می ایستیم.
تز/رساله دکتر هوشنگ صباحی آغاز کارست. همانطور که آقای سالاری بدرستی می گویند اینگونه تحقیقات در دانشگاه ها بوسیله متخصصین انجام می شود تا حقایق با داده های روز کشف شوند و هیچ توجهی به احساسات توده مردم در خارج از محیط دانشگاهی ندارد. با داده های بیشتر در آینده این امکان وجود دارد که اساس تز های پیشین بدون هیچ تعصبی فرو ریخته شوند و رساله های نو نوشته شوند. چنین کاری را تمامیت هرگز نمی توانند درباره خود انجام دهند چون تیشه به ریشه اصول فکری آنان می زند.
تفاوت میان تز/رساله، کتب علمی/پژوهشی را با کتب ارتجاعی/ عوام پسند را دریابیم. بدانیم که تز/رساله و کتب علمی مثل کتب یک نحله فکری و کتب آسمانی نیستند که یکبار برای همیشه نوشته شوند و تغییر ناپذیر بمانند. تفاوت کتاب های آسمانی و رساله های زمینی در همین است. یکی بت پرست، شهید پرور . شهید پرست است، خدا، پیامبر و امامزاده و کتب مقدس دارد (محمد، حسین، فاطمه و خمینی، یا مارکس، لنین، تروتسکی و استالین) که باید بدون هیچگونه نقد و بررسی و شک و تردید پذیرفته شوند وگرنه فرد/گروه مرتد/خائن است. دیگری اما، نه خدایی دارد، نه پیامبری و نه امامزاده ای، اساس تفکرش شک و تردید و نقد و بررسی است و یافته هایش تا ثابت نشوند پذیرفته نمی شود، حتی اینهم وحی منزل تلقی نمی شود. اولی، کسانی را که حاضر نمی شوند عقاید گروهی آنها را بپذیرند را مرتد/خائن و قابل طرد و حذف می شمارد ولی دومی می گوید که دگراندیشی یکی از حقوق ابتدایی هر انسانیست که باید حفظ شود. اولی بت ساز است و دومی بت شکن. اولی نیازمند پرستش موجودی در آسمان و یا روی زمین است مثل الله و یا مارکس، دومی آزاد از این نیاز است، نه بدنبال کسی است و نه دنباله روی از خود را بر می تابد چون مثل اولی کور، دکاندار و قیم نیست. اولی، دومی را مرتد/خائن و بزرگترین و خطرناکترین دشمن خود می داند و همیشه ادعای آزادیخواهی و برابری و عدالتی را دارد که هیچ وجه مشترکی با تعاریف این مقوله ها در منشور جهانی حقوق بشر ندارد. بنابراین تمامیت خواه با اینکه ادعای عدالت و آزادیخواهی می کند مسئول عقب ماندگی و فلاکت جوامع بشری شناخته می شود. «آزادیخواهی، عدالت و برابر خواهی» فقط برای حلقه تنگ خودی هایش است و همیشه با این ابزار مردم را می فریبد تا به قدرت برسد تا با خشونت ذاتی خود قهقرایی مثل ایران و کره شمالی بیفریند.
دگراندیشی حق مسلم هر انسانیست، دگراندیش خائن/مرتد نیست، او فرقش با شما اینست که مثل شما نمی اندیشد ولی بنا بر ماهیتش شما را تحمل می کند. جوامعی که امورش در دست دگراندیش پذیران باشد، تمامیت خواهان در امانند مثل انگلستان و لی در جوامعی که امور در دست تمامیت خواهان باشد هیچکس در امان نیست مثل شوروی سابق، کره شمالی، چین، روسیه و ج.ا. اولی مرتد ندارد و خائن به کسی گفته می شود که منافع ملی کشور را بخاطر بیگانه و منافع شخصی بخطر بیاندازد. در این جوامع خائن بسیار کم است و مرتد/خائن نامیدن دگراندیشان امری مسخره و پست تلقی می شود.
برعکس در جوامع تمامیت خواه کوچکترین شک نسبت به کسی همراه است با طرد کردن او و انگشت نما کردن او بعنوان مرتد/خائن، اسناد و مدارک و گفته های شخص هم هیچ اثری در دفاع او از خود ندارد. در اینگونه جوامع شک به افراد تنها شک مجاز است، شکی که اکثرا ملموس نیست و تنها با ورود به ذهن افراد امکان پذیرست و چون این امکان پذیر نیست، با رجوع به حس ششم که وجود خارجی ندارد فرد «مشکوک» مرتد/خائن معرفی می شود. گروه اجازه دارد با استفاده از خشونت های لفظی و جسمانی او را تکه و پاره کند و بدینوسیله هم از امنیت در گروه برخوردار شود و هم خشمی که در درون او بواسطه کمبودهای خود او در رشد فکری اش انباشته شده است ارضاء می شود. اینان افراد ضعیف النفسی هستند که از اعتماد به نفس و منطق بسیار کمی برخوردار هستند و برای جبران این نواقص خود دست به خشونت های لفظی و جسمانی می زنند. این خصوصیات در حد افراطی منجر به کشتار دیگران و حتی خود آنها می شود، شهادت طلبی و شهید پروری و شهید پرستی بخش مهمی از خصوصیات آنهاست. اینها در جوامع با ایجاد رعب و وحشت و خشونت حکمرانی می کنند، «مشکوک و خائن/مرتد» در این جوامع فراوان است. اینها نباید هیچوقت بقدرت برسند چون همان می شود که در ایران هم اکنون داریم.
کسانیکه بدون دلیل و منطق دیگران را خائن/مرتد میخوانند تفاوتی با خامنه ای ندارند. او هم دگراندیشان را خائن/مرتد می نامد و آنها را به دلیل دگراندیشی بدار می آویزد. شما مواظب باشید که چه کسانی را خائن/مرتد می نامید. تفاوت میان خائن و دگر اندیش را دریابید. آیا تفاوتی میان طرز تفکر شما با خمینی و خامنه ای در مورد دگر اندیشی وجود دارد؟ چه تفاوتی؟ من تفاوتی نمی بینم. در بحث های دیگر که در صفحه اول اخبار روز خواهند آمد منتظر شما می مانم.
پژوهش های علمی تاریخی میانه ای با نگاه ایدئولوژیکی و احساسات شما به قضایا ندارند وگرنه از هیچ اعتباری برخوردار نمی شدند. در پژوهش های علمی، متخصصین تاریخ مثل شما به احساسات شخصی خود نسبت به شخصیت های تاریخی رجوع نمی کنند تا وقایع تاریخی را مورد ارزیابی قرار دهند. برای تحقیقات خود همه نظریه ها و اسناد موجود را مطالعه می کنند و بازنگری می کنند و اینکار را مرتب با داده های جدید تکرار می کنند. مثل شما پرونده را مختومه و غدغن برای بازنگری اعلام نمی کنند. برایشان تحقیق درباره شخصیت های تاریخی آزاد و مستمر است وتفاوتی نمی کند که این شخصیت چه کسی باشد، متدولوژی برای همه یکسان است. چه بخواهید و چه نخواهید تا ابد پژوهشگران تحقیقات خود را درباره شاه، مصدق، خمینی، چرچیل، پرویز نیکخواه، گاندی، ماندلا، جرج بوش، هیتلر، استالین و غیرو ادامه خواهند داد و شما قدرت اینرا ندارید که جلوی آنرا بگیرید و یا با شیوه های ارعاب خود کسی را از میدان بدر کنید.
PHD/ تز/رساله های بسیاری درباره تاریخ معاصر ایران نوشته خواهد شد. نشان داده خواهد شد که عصر روشنگری ایران چه زمانی آغاز شد و چگونه به لیبرال دمکراسی ختم شد.
این تفکر امروز منست، وحی منزل نیست که قابل تغییر نباشد. کامل و کافی نیست و هیچوقت هم نخواهد بود. بازنگری مستمر در فکر لازمه ازاد اندیشی ایست. تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم.
۲۵۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : رضا سالاری
عنوان : نظرات شخصی اگرچه تکراری
انسان های تمام کره زمین همانند سایر موجودات زنده سرشار و لبریز از حس برتری طلبی و رقابت داروینی هستند که در نهایت منجر به مبارزه، جنگ و ظلم و کشت و کشتار یکدیگر و غیر همدیگر می شود. اساس عالم بر ظلم است. در این وادیه تنها جمعیت هایی که نظم و تمدنی مدرن و پویا دارند و همواره مراقب خطر و تبدیل ترس به علم و دانش هستند، کمتر قربانی و خسارت و تلفات میدهند.
« سالاری: جواب به سوال وابستگی شاه شاهانبه بیگانگان هچنان بی جواب مانده است ».
در جواب شما، نظر شخصی من تأیید وابستگی است. اگر استقلال سیاسی وجود داشت، غالب روشنفکران و مخالفین شاه نمیتوانستند بسادگی تبلیغات وسیعی علیه او راه بیندازند و به آن سرعت مردم خشمگین را علیه او بسیج کنند. اگر وابسته نبود، پس از ناامیدی از مردم خود به بیگانگان امیدوار و خوشبین نمی شد و با آن خفت به آنان پناه نمی برد...........
من در این سایت هیچ کس را نمی شناسم، چه آنان که از اسم خلاصه و یا مستعار استفاده میکنند و چه دیگران و چه کسانی که برخی نظریات مرا تأیید و یا رد میکنند. من بدنبال طرفدار جمع کردن نبوده و نیستم، اگرچه هدف من بیشتر به تفاهم به امید به توافق رسیدن با مخالفین صادق است.
ضمن تشکر و قدردانی از موافقان، برای کلیه مخالفین خود احترام و حقوق مساوی در اظهار نظر و برخورد آنها قائلم و دراین راه بد زبانی، پیشداوری، فحاشی، توهین، نظرهای تکراری، گردوخاک کردنهای شعبان بی مخی، برچسب زدن های عصبی و برخورد حذفی مخالفان را جز به قصد تخریب هر نوع فهم و تفاهم و سوء استفاده از آزادی و کمک به از بین بردن فضای سالم و لازم برای این گونه بحث های سیاسی دراین سایت با ارزش و آزاده نمی بینم.
رژیم دلخواه من جمهوری لیبرال دموکراتیک با تضمین بی قید و شرط کلیه نیازهای اولیه شهروندانش و رعایت کامل حقوق تمام اقلیت هایش میباشد. اگرچه بودن یا نبودنش هیچ فضیلتی نیست، ولی فقط جهت اطلاع، من، بطور اتفاقی، در تمام عمرم نه مشروعه خواه، نه مشروطه خواه، نه سلطنت طلب، نه شاهدوست، نه عضو حزب رستاخیز، نه کمونیست و چپ، نه تودهای، نه جبهه ملی، نه ملی مذهبی، نه دینی و اسلامی بودم و نه به جمهوری اسلامی رأی دادم. با توجه به تجارب و نتایج ناموفق جنبش ها و حکومتهای مشروطه، سلطنت، سلطنت مشروطه، چپ کمونیستی، ملی−مذهبی در گذشته، و دینی ارتجاعی جمهوری اسلامی درحال حاضر، نظام حکومتی ایران در آینده احتمالاً گرایشی به هیچ یک از این تجارب گذشته نخواهد داشت. بارها گفته ام، باز هم میگویم
من خودرا دوست دارم، پس ترا هم دوست دارم!
من اشتباه میکنم، پس من بشرم!
من پوزش میخواهم، پس من انسانی صادقم!
من به انتقادات خوب گوش میدهم و خود را برهمان اساس متحول میکنم، پس من رشد میکنم!
من اشتباهاتم را با مردمی که قبلاً گمراه کردم پوزش خواهانه درمیان میگذارم، پس من با شعور و با عقل و وجدانم.
من میخواهم همه درکنار هم در صلح و تفاهم و مسئولیت و حقوق یکسان زندگی کنند، پس من سکولارم.
من نمیخواهم به فرزندانم در مدارس با شستشوی مغزی تدریس وتعلیم یک دین خاص، ویا یک ایدئولوژی خاص، جهت دین باوری آنها تحمیل شود، پس من سکولارم.
من اجازه نمیدهم در مدارس علوم مدرن را با دین و شرعیات مخلوط و قاطی کنند و ومغلطه سازی کنند، پس من سکولارم.
من خود را جزء قوم برگزیده خدا نمیدانم، پس من یهودی نیستم.
من عیسی را فرزند خدا و مریم باکره نمیدانم، پس مسیحی نیستم.
من ترا کافر نمیشمارم، پس من مسلمان نیستم.
من ترا دینداری ویا بیدینی دیگر مخالف خود نمی بینم، پس من مسلمان نیستم.
من دین خرافی آسمانی ترا خطری در راه پیشرفت علم و دموکراسی این کره زمین میبینم ، پس من مسلمان نیستم.
من هیچوقت حاضر به کشتن تو نیستم، پس من مسلمان نیستم.
من دروغ قابل پاک شدن با توبه نمیگویم، پس من مسلمان نیستم.
من به مصلحت وقت دروغ نمیگویم، پس من مسلمان نیستم.
من اسیر و زندانی را مورد شکنجه، تجاوز و لوات قرار نمیدهم، پس مسلمان نیستم.
من خدایی ناظر و جاسوس تمام جزئیات امور مردم نمی بینم، پس مسلمان نیستم.
من به فقه، خرافات، حقوق و شرایع دینی بیعقیده ام، پس مسلمان نیستم.
من خودرا از سوسک و موش و میمون و درخت و طبیعت، بالاتر نمی بینم، پس مسلمان نیستم.
من آزادی همه دینداران و دگراندیشان را میخواهم، پس من مسلمان نیستم.
من هیچ ارتباطی مثبت از التقات ایدئولوژی مارکس و محمد نمیبینم، پس من مجاهد نیستم.
من هیچ ارتباطی مثبت بین دین و ملی گرایی و لیبرالیزم و دموکراسی و سکولاریزم نمی بینم، پس من ملی−مذهبی نیستم.
من معتقد به حکومت جمهوری مردم از نوع سکولار لیبرال دموکراسی ام، پس من شاهپرست، سلطنت طلب و مشروطه خواه نیستم.
من معتقد به حکومت جمهوری مردم از نوع سکولار لیبرال دموکراسی ام، پس من ایدئولوژیست، کمونیست، پرولتاریا طلب و مستبد خواه نیستم.
من معتقد به حکومت جمهوری مردم از نوع سکولار لیبرال دموکراسی ام، پس من به همه عقاید صادق با احترام گوش میدهم و با احترام بحث میکنم.
من لیبرال دموکرات صادقم، پس حسن نیت دارم و هیچکسی را دشمن گذشته، امروز و آینده خود و میهن خود نمیدانم، مگر قانون و دستگاه قضائی و دادگستری میهن دموکراتیکم اینگونه رأی و حکم دهد.
من همواره در برابر همنسلهای خود و نسلهای بعدی مسئولم، پس من یک خدمتگذارم.
من معتقد به رشد تدریجی تجربه شده و ثابت شده هستم، پس من ایده الیست نیستم.
۲۵۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : "ناشناس" حالا شدی حق جو?
عنوان : همین کامنت و اصطلاعات ساواکی ماب شاهنشاهی را در کامنت دیگری بنام
همین کامنت و اصطلاعات ساواکی ماب شاهنشاهی را در کامنت دیگری بنام ناشناس نوشتی. برایت شفای عاجل ارزو میکنم اقای متمدن ساواکی شکنجه گر شاهنشاهی
۲۵۵۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|