سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ارزیابی اعتراض غیرکردها به اعدام های ۱۹ اردیبهشت - سوسن محمدخانی غیاثوند

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سهند نسیمی

عنوان : نعویق در تئوری سنرجتیک و دفاع از تداخل فرهنگ ها
در پیام قبلی قول داده بودم که در باره تئوری سنرجتیک و کاربردش در علوم انسانی به نویسم. ولی قبل از پرداختن به این پدیده خواستم در باره چند نکته قابل تامل درنوشته آقای ارش دکلان توضیح دهم. یک: من کاملا با تز اصلی ایشان که نسبیت مطلق را قبول ندارند موافقم. ذهن باز هم مانند هر دهان بازی باید روزی بسته شود و ما مجبوریم که با دانشی که جامعه در اختیار مان گذاشته است با نیت انسانی و خوب-- بقول کانت -- به تحلیل مسائل پرداخته و جمع بندی و نتایج اش را با دیگران در میان بگذاریم.
دو: تشبیه دیدگاه و رفتار پدرمنشانه احمدی م÷اد نسبت به کورد ها موضوعی است بغایت جالب که من تا کنون در میان روشنفکران ایرانی بهش نخورده بودم با اینکه زبان شناس و دانشمند شناختی بر جسته آمریکایی و استاد دانشگاه کالبفرنیا- برکلی جرج لکاف George Lakoffدر این باره چندین کتاب نوشته اند. من هر بار که از این اندیشه لکاف که رفتار دولت ها را با رفتار های پدرمنشانه مقایسه کرده است دفاع کرده ام مورد اعتراض قرار گرفته ام که ادعا کرده اند که نمی توان رفتار دولت ها که خیلی باید پیچیده باشند را با رفتار تک نفر مقایسه کرد. من قبل از پرداختم به این موضوع به حادثه ایکه مرا به لکاف کشانید می پردازم.

روزی از سر کلاس روانشناسی بیرون آمده و برای وقت کشی برای کلاس دومی در راه رو قدم می زدم که چشم ام به تابلوی" جامعه شناسی" بر سر در کلاسی خورد که درش نیمه باز بود و استاد مشغول تدریس. از آنجائیکه می بایستی جامعه شناسی را هم باید بعدا بر میداشتم خواستم که د رباره موضوع و استاد کمی آگاهی داشته باشم. به همین خاطر وارد کلاس شدم. تازه کوله پشتی ام را زمین گذاشته بودم که شنیدم استاد گفت که اینکه میگند پدران بنیانگذار دولت آمریکا مخالف برده داری بودند دروغ محض است. ایشان ادامه دادند که اکثر شان از جرج واشیگتن گرفته تا ابراهام لینکن اش همه شان صاحب برده بوده اند. ایشان ادامه دادند که جنگ های داخلی آمریکا به رهبری لینکن هم نه بخاطر ازادی برده ها بلکه بخاطر مخالفت با جدایی خواهان جنوب بود که می خواستند از اتحادیه خارج شوند.

منکه تا آن وقت در هر رسانه ای خوانده بودم که جنگ های داخلی آمریکا بخاطر ازاد کردن برده ها بوده داشتم شوکه می شدم. استاد ادامه دادند که اگر رهبران جنگ های استقلال طلبی و داخلی آمریکا و نویسنده گان قانون اساسی آمریکا از برابری انسان ها حرف می زنند و در عین حال از برده داری پشتیبانی می کردند دروغ نمی گفتند برای اینکه آنها برده ها را انسان نمی شمردند. این دومین شوکی بود که در عرض کمتر از یک ساعت بر من وارد می شد. در فکر بودم که چطوری فردی از برابری حرف بزند-- آنهم برابری از جنس طبیعی و الهی اش- در قانون اساسی آمریکا این حق برابری مطلق و حق طبیعی و الهی همه انسان هاست که توسط هیج دولتی نمی تواند منع و ملغی گردد--- در عین حال برده ای را که از هر لحاظ بجز مالکیت شبیه صاحب اش می باشد انسان به حساب نیاورد.؟

برای اینکه مطمین باشم که اشتباهی نشنیده ام بعد از خاتمه کلاس پیش استاد رفته و دوباره اطمینان خاطر کردم که اشتباهی نه شنیده بوده ام. منکه فکر می کردم که رهبران انقلاب آمریکا باید نوعی شارلاتان باشند که در روز روشن حقیقتی به این اشکاری را نه بینند از استاد جواب قانع کنده ای دریافت نکردم. اما این مسئله همیشه با من بود تا اینکه شاهد رای دادن دوباره آمریکایی ها به جرج بوش شدم که اکثر رای دهنده گان به بوش از طبقه کارگر و زحمت کش و کم سواد بودند. از اینکه مردم آمریکا این موضوع به این اشکاری را که جرج بوش با برنامه های اقتصادی نئو لیبرالیستی اش علنا طرف شرکت های مالتی میلیاردی را می گرفتند را نمی فهمند در تعجب بودم. و بافرض اینکه امریکایی ها باید احمق باشند راضی نبودم. از اینکه بیشتر رای دهنده گان به بوش از بی سواد ترین بخش جامعه آمریکا بودند آگاهی داشتم اما از اینکه چرا این بخش فقیر و کم در آمد به حزبی رای می دهند که اشکارا در تضاد با منافع خودشان است را نمی فهمیدم.

تا اینکه روزی به کتاب کوچکی از جرج لکاف در کتابفروشی دست دوم بر خوردم. اسم این کتاب Don"t Think of An Elephant بود. عنوان این کتاب به این دلیل انتخاب شده است که ایشان در آغاز کلاس های دروسی اش از شاگردان می خواهند که " به فیل فکر نکنند." ایشان ادعا می کنند که تاکنون دانشجویی پیدا نشده است که این دستور ایشان را اجرا کرده باشد برای اینکه تا یکی اسم فیل را بیاورد در ذهن ما چهار چوب ذهنی فیل فعال شده و فیل را بیاد مان می آورد. لکاف معتقد هستند که مغز آدمی بر اساس Frame هائیکه در بین سیناپسیس های یاخته های مغزی به گونه ای حک شده اند فکر می کند که بعضی از چهار چوب ها چنان در اعماق ذهن حک شده اند که تکان و تغییر دادنشان به آسانی راحت نیست. ایشان نشان می دهند که دلیل رای زحمت کشان آمریکا به جرج بوش و حزب اش بخاطر این است که محافظه کاران از دهه ها پیش در روی این فریم های اساسی و عمیق کار کرده و آنها را به میان مردم برده و در ذهن شان جا داده اند اکثر این "فریم های در اعماق" مربوط به ارزش های اخلاقی و متافیزیکی و خانواده گی و ازادی و میهن پرستی هستند که مردم آمریکا به آنها باور عمیقی داشته و حاضرند که منافع مادی خودشان را برای این ارزش های انتزاعی فدا کنند. لکاف به درستی باور دارند که محافظه کاران در استفاده از این فریم ها خیلی بهتر از دموکرات ها و نیروهای ترقی خواه و استعداد دارند.

این فریم های ذهنی از کودکی توسط والدین و موسسه های اموزشی و رسانه ها و هنر و فرهنگ در ذهن آدمی حک شده و با گذشتن زمان تقویت می شوند که تغییر شان اگر هم ناممکن نباشد خیلی دشوار است.
یکی از این فریم ها ی حک شده در ذهن فارس ها نگاه از بالا یشان به غیر فارس هاست. روشنفکر فارس نا خود آگانه وقتی از دموکراسی و برابری حرف می زدند نیت اش فقط دموکراسی و آزادی و برابری برای مردم خودش است و نه برای غیر فارس ها. اکثر این فریم ها در ضمیر نا خود آگاه مردم جای گرفته و مصرف کننده اش احتمالا از وجودشان هم بی خبر است. همینطور است فریم برتری مرد بر زن یا برتری سفید پوست بر سیاه پوست. در این شکی ندارم که وقتی مردی از برابری حرف می زند و یا کلمه زن به گوشش می خورد در ذهن اش بهشخص کمتر از خودش ظهور پیدا می کند همینطور هم وقتی فارسی از کورد و تورک و عرب حرف می زند مطمین باشید که خودش را بالاتر از آنها می داند هر چقدر هم خوش نیت و خوش طینت باشد.
لکاف توصیه می کند که اصلا و ابدا با توسل به فریم های مخالف تان وارد بحث نشوید و فریم های خودتان را به افرینید. همانطوریکه تورک و کورد و اعراب و ترکمن های ایرانی در جریانانت بعد از انتخابات فریم های خودشان را افریده و دنبال فریم های رهبری جنبش سبز نرفتند. این اتفاق یکی ازشگرفترین اتفاقاتی است که در تاریخ ایران رخ داده است. به عقیده لکاف وقتی شما فریم های مخالف را به چالش می طلبید نا خود آگاه آن فریم را از اعماق بیرون کشیده و به سطح می آورید و در دید مردم قرار می دهید. ایشان توصیه می کنند که وقتی به فریم حمله می کنید به مانند آن است که توپی را به دیوار توری پرتاب می کنید. دیوار توری خمیده شده و باز به وضع اولی خودش بر می گردد و توپ پرتاپ شده هم به خودتان بر گشته و به صورت تان برمی خورد.

یکی دیگر از کشفیات شگرف لکاف تشبیه رفتار زمامداران و دولت ها با رفتار های پدر خانواده است. لکاف به درستی معتقد هستند--- تحقیقاتی که توسط متخصصین پروش کودکان هم تائید شده اند--- که مدل دولت ها بر سه مدل پدرانه شکل می گیرند. ۱: مدل پدر ی قهار و مستند و سخت گیر۲: مدل پدری رئوف و مهربان ۳: مدل پدری بینا بینی و مخلوطی از این دو . پدر های مستند و سخت گیر اکثرا محافطه کارند و از کودکان خواهان اطاعت محض و بدون چون و چرا هستند. بچه های اینگونه پدر ها مانند خودشان اکثرا مستبد و محافظه کار بار می ایند که در صد بیماری های روحی و اعتیاد به مواد مخدر و قمار و الکل و وسواسی بودن و هم جنسگرایی -- با اینکه بیماری به حساب نمی اید--بین اینگونه افراد بیشتر از دیگران است. در این باره خانم نیلوفر بیضایی در باره کارگردان جوان هم جنس گرا و نابغه ایرانی به نام رضا عبدو مقاله خیلی روشنگری دارند که می توانید در سایت شان مطالعه کنید. ۲: پدر های رئوف و مهربان اکثرا مانندمربی با کودکان رفتار می کنند که کودکان همچو پدران در اینده عدالت جو و مهربان و باهوش و طرفدار ازادی بیان و صلح طلب و موفق و در سیاست طرفدار میانه روی و تسامح هستند ۳: از اختلاط این دو گروه می توان رفتار و اینده گروه سومی را حدس زد.

امروزه می توان دولت های اسکاندیناوی را دولت مدل پدری رئوف و مهربان و کشور های اروپایی و و آمریکا و کانادا را مدل پدری بینابینی و بقیه را به درجاتی بر مدل پدر مستبد و قهار و سخت گیر و تنبیه کننده انطباق کرد. فقط کافی است که به رفتار و حرف ها و سیاست های اجتماعی و فرهنگی و امنیتی زمامداران این سه گروه
توجه کنیم که چقدر با رفتار ها و حرف های پدرانه تشابهت دارند. بهترین مولفه تشخیص ماهیت و ذات اینگونه دولت ها توجه به قوانین جزایی و شیوه دادرسی شان است. برای اینکه انضباط و تنبیه و مراعات قوانین و کنترل کودکان مخصوصا پسر ها یکی از وظایف اصلی پدر است.
درسطح جهانی هم ما شاهد همچو تشابهاتی هستیم. کشور های پیشرفته -- مخصوصا آمریکا-- یه رل پدری بر دیگر ملت ها را به عهده گرفته است و کشور های جهان سومی را کشور های در حال توسطه و رشدمی نامد که انگار اینها کودکانی هستند که رشد می کنند و وطیفه پدر-- آمریکا-- این است که این کودکان را تربیت کند و اگر کودکی-- مانند صدام حسین-- نخواهد که دستور های پدر را مو به مو اجرا کند باید تنبیه شود. ایران هم یکی دیگر از این بچه هایی است که ناقلایی می کند و به همین خاطر آمریکای پدر در صدد گوشمالی پسرش می باشد.

درضمن رابطه بین دولت و شهروندهایش نیز انعکاس رفتار پدر در دخل خانواده است. در جامعه ایران که پدر صاحب کودکان اش می باشد این رابطه در سطح دولتی منعکس شده و دولت نیر خود را صاحب مردم می داند و به همین خاطر هر وقت دلش خواست فرزندانش را به زندان انداخته و بهش تجاوز می کند و می کشد و از آنجائیکه پدر قهار و مستند و وبی عرضه قرار نبست که به فرزندانش پاسخگو باشد به اعتراض های فرزندان اهمیتی نمی دهد. اگر هم جنایت های دیگرشان را به کناری نهیم سزای سرپیچی از قانون منع زنا با محارم که در زندان های ایران با وحشیت تمام ادامه دارد. کافی است که مجریان این جنایت را به مخوف ترین تاریک حانه های تاریخ بسپارد.وای به حال پدری که به فرزندانش تجاوز کند.

فعلا همینقدر
۲۶۰۴۵ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣٨۹       

    از : ماجد قریشی

عنوان : برای نشمیل داود فر
با درود به روان معلم بزرگم شادروان صادق شرفکندی که در راه «اتحاد» تمام نیروهای آزادیخواه در رستوران میکونوس بشهادت رسید.
با احترام به زنده یاد دکتر قاسملو که با شعار «دموکراسی برای ایران - خود مختاری برای کردستان» حکومت فریبکار مذهبی را از اتهام «تجزیه طلبی» علیه مردم و مبارزان شریف کردستان خلع سلاح نمود.
من نشمیل داود فر را نمی شناسم ولی وقتی کامنت اشان را خواندم بسیار تعجب می کنم :
« ...... منهم در همین کردستان شهر مهاباد به‌ دنیا آمده‌ام که‌ به‌ ناحق آن را ایران می نامند منهم قبل از اینکه‌ خود را با یک شیرازی اصفهانی هم وطن بدانم با یک کرد دیاربکر از کردستان ترکیه‌ و یک کرد از شهر سلیمانه‌ کردستان عراق و یک کرد از شهر‌ قا میشلو کردستان سوریه‌ هم وطن میدانم....»

من نمی دانم ایشان تحت چه شرائطی و با چه انگیزه ای مطلب بالا را نوشته اند ولی از یاران کرد توقع دارم که در مورد این ادعا ها برخورد نمایند.

تا آنجا که بنده تا بحال شاهد بودم چنین ادعاهائی فقط در ذهن انسان متبادر میشود ولی در زندگی واقعی صدق نمی کند.
در سوئد مانند سایر کشورها ، پناهندگان کرد از کشورهای ایران ، ترکیه ، عراق و سوریه زندگی می کنند و بدون اینکه پیشداوری کرده باشم خواهشمندست « نشمیل داود فر » ما را مطلع فرمایند ؛ آیا انجمن یا کانون و تشکلی که کردهای ایرانی با کردان ترکیه و یا عراقی و سوریائی بایکدیگر فعالیت کنند وجود دارد ؟


آیا فعالان و احزاب سیاسی کردستان ایران تا بحال یا احزاب کرد سایر کشورها بیانیه ی مشترک و یا شعار مشترکی ارائه نموده اند ؟

قبلا از همکاری جنابعالی و سایر هموطنان کرد که در این باره روشنگری می فرمایند سپاسگزارم.
۲۶۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مخالف زشتگویی به مخالف

عنوان : به مستوره وکیل، واقع از حملاتی که به شما شده متاسفم. استبداد و تمامیت خواهی مخالفان شما را تقبیح می کنم.
به مستوره وکیل گرامی، همانطور که حتما می دانید و مخالفان شما یا نمی دانند و یا علاقه ای ندارند که بدانند، مبارزات مسالمت آمیز جنبش سبز مردم ایران در کمتر از یکسال نتایجی بس مثبت تر و متمدنانه تر داشت تا کل مبارزات مسلحانه ۳۱ سال اخیر در ایران. ما باید به مبارزات مسالمت آمیز خود ادامه داده و از حرکت باز نایستیم تا زمانیکه قانون اساسی جدید ایران بر پایه های منشور جهانی حقوق بشر تدوین شود. این بهترین، مدرن ترین و موثرترین راه برای از میان برداشتن هر نوع تبعیض در کشورمان است. مبارزات مسلحانه هیچگاه ازادی و استقلال و دمکراسی برای ایران به ارمغان نخواهند آورد. خشونت در ماهیت اینگونه مبارزات است و ملت ایران در طی سال گذشته به جهان نشان داد که خواستار خشونت نیست. همه احزاب و گروه های سیاسی خشونت طلب، با ناخودی رفتاری را می کنند که شما گوشه کوچکی از آنرا در اینجا نسبت بخودتان ملاحظه می فرمایید. اینها جوی ایجاد می کنند که هیچ دگراندیشی آزادانه قادر نباشد اندیشه خود را بیان کند. شجاعت شما در بیان اندیشه تان ستودونی است.

بواقع از حملاتی که به شما شده متاسفم. استبداد و تمامیت خواهی مخالفان شما را تقبیح می کنم. من مطمئنم که با زشتگویی و زشتخویی این و آن ما افکار خود را تغییر نخواهیم داد و نیازی به بحث با انها را هم نداریم. نظراتمان را به ثبت می رسانیم و از زشتگویان عبور می کنیم چون وقت طلاست و برای تلف کردن نیست. شاد و پیروز باشید.
۲۵۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨۹       

    از : رعنا رضازاده

عنوان : ناسیونالیسم افراطی پرخاشگر
اشخاصی که از موضع خود بزرگ بینی و خود شیفتگی مزمن به دیگران ایراد می گیرند که چرا به ناسیونالیسم پناه می برند خود حامل افراطی ترین نوع ناسیونالیسم هستند. اگر شما به ناسیونالیسم کردها و آذربایجانی ها ایراد می گیرید خود باید بدیل دمکراتیک دیگری داشته باشید. شما اصلا نمی خواهید بدانید چرا احمدی نژاد رئیس جمهور ایران است، ولی من می دانم. جواب آن بسیار ساده است. ایران پر است از افراد مثل شما. افرادی که فکر می کنند خیلی متمدن و با فرهنگ هستند ولی نیستند. به همین سادگی.
شما اوجالان را نخوانده با احمدی نژادتان مقایسه می کنید. اوجالان حداقل چند کتاب در رد پروژه ملت دولت نوشته اند و آنرا عامل بیشتر بدبختی های این کشورها می داند. اوجالان بشدت مخالف ناسیونالیزم قومی هم است. اوجالان راه چاره را در دمکراتیزه کردن پروژه های معیوب ملت دولت آتاتورکی و رضاخانی می داند و در همین راستا پروژه جمهوری دمکراتیک، ملت دمکراتیک و جامعه دمکراتیک را بعنوان بدیل پروژه های شکست خورده و کپی شده از غرب ملت دولت آتاتورک و رضاخان مطرح می کند. در این پروژه جائی برای پروژه دولت ملت کردی وجود ندارد، اوجالان آشکارا با آن مخالفت می ورزد. اوجالان پیشنهاد خود مدیریتی ها دمکراتیک را که در آن نیازی به کشیدن مرزهای جدید نمی باشد را برای کردها و در چارچوب جمهوری دمکراتیک ترکیه و یا ایران مطرح می کند. اما به کردها اجازه شرکت در پروسه دمکراتیک داده نمی شود و بهمین جهت کردها برای اینکه بتوانند مبارزه دمکراتیک خود را به پیش ببرند نیاز به دفاع مشروع از خود را دارند. در ترکیه این مسئله به خوبی جواب داده و در ایران هم پژاک توانسته مبارزه کرد را به یک مرحله بالاتری برساند. چهار رفیق اعدام شده نمونه پژاکی های مدنی هستند که به سمبل مبارزه برای تمام ایرانیان تبدیل شده اند. یک دختر مبارز پژاکی با اینکه اصلا به مدرسه هم نرفته (بخاطر تبعیض ملی و جنسیتی در ایران) در زندان به معلم مبارزین دانشگاه رفته ایران در زندان تبدیل می شود. به این همه نامه های همبندان شیرین علم هولی می توانید مراجعه کنید.
ناسیونالیست های پرخاشگر افراطی اول اوجالان را بخوانید زحمتی به خود داده و با پروژه پژاک برای ایران آشنا شوید بعد کامنت در باره آن بنویسید
۲۵۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مهرنوش شیرازی

عنوان : به مستوره خانوم سنندجی
مستوره خانم من بعنوان یک خانم شیرازی، شهر شراب و حافظ و سعدی شهر پاسارگاد و پرسپولیس از داشتن هموطنی مثل شما ناخرسندم. خانمی من بعنوان یک خام فارس شیرازی به مبارزین کردی که برای حقوق حقه خود مبارزه می کنند درود می فرستم و از اینکه یک خانم سنندجی از ملت مظلوم خودش در مقابل این هم ظلم و ستم ملی که علیه آنان روا می رود سکوت می کند و از ظالمان حمایت می کند بسیار متاسفم.
۲۵۹۶۲ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مستوره وکیل

عنوان : من وطنم ایران است و جای جای ایران سرای منست. وطن من ترکیه و عراق و سوریه و سوئد نیست. من نه رهبر دارم و رهبر می خواهم و نه اجازه میدهم به کشور و وطنم تعرض شود.
فراموش نکنید که این سایت یک سایت ایرانی است که از منافع ملی کشوری بنام ایران دفاع می کند و نه کشورهای بیگانه . ایران ما متعلق به ۷۵ میلیون ساکنان ایرانی آنست که هیچ چشم داشتی به خاک دیگر کشورها نداشته و ندارد ولی دیگر کشورها به اب و خاک ما همیشه با چشم طمع نگاه کرده اند. ما ۷۵ میلیون ایرانی به همه حقوق خود بطور یکسان خواهیم رسید وقتی منشور جهانی حقوق بشر قانون اساسی ما شود. ایران ترکیه و سوریه و عراق نیست و ما نمی گذاریم که بشود. ۸ سال جنگ با صدام متجاوز را دوباره تکرار خواهیم کرد اگر کسی به عناوین مختلف به کشورمان حمله کند. کسانی که خود را اول متعلق به سرزمین پهناور ایران نمی دانند حق ندارد در سرنوشت ما دخالت کنند. ما خود با دستان خود ایران را آزاد و آباد خواهیم کرد. کسانیکه از نام ایران و ایرانی متنفرند دخالت در کشورهای خود بکنند.

من یک زن آزاده ایرانی هستم و اینرا توهین به شعور خود می دانم که از یک آدم دیگر بت بسازم، او را پرستش کنم و برایش اسلحه بدست بگیرم و بکشم و کشته شوم، آنهم برای آدمی که متعلق به کشور دیگریست. برای ایران و ایرانی دوره بیگانه پرستی و دنباله روی از بیگانه و کشتن و کشته شدن بخاطر امیال او و شهید پروری و شهید پرستی و بسنده کردن فقط به ذکر مصیبت گذشته است. ما دیگر زانوی غم بغل نمی کنیم، ما دیگر خود را از ظلمی که بما میرود عاجز نمی دانیم. ما بر می خیزیم و می جنگیم و حقمان را می گیریم، آنهم جنگ مسالمت آمیز و نه با اسلحه هایی که بیگانگان برای نیل به اهداف خود شان بدست ما می دهند. ما وابسته به هیچ بیگانه ای نیستیم و اعتقاد نداریم که بیگانه دلش برای ما بیشتر از خودش می سوزد.

به اخبار روز گرامی، من مخالف سانسور هستم و معتقدم که ایرانی با هر تفکری که دارد نباید سانسور شود ولی آیا کسانیکه خود را ایرانی نمی دانند و حتی از اسم ایران متنفر هستند فرقی با صدام حسین دارند؟ خواهش می کنم اجازه ندهید که دشمنان ایران و ایرانی در این سایت نفوذ کنند و چپ ایران را بدنام کنند. شاید که اینها سلطنت طلبانی باشند که با این ترفند می خواهند که چپ ایرانی را خائن معرفی کنند. حال که ما هر روز به آزادی کشورمان ایران نزدیک می شویم و اتحاد در میان جمهوریخواهان صد در صد ایرانی در شرف وقوع است نباید اجازه داد که غیر ایرانیان به بهانه دفاع از بخشی از هم میهنانمان بین ما تفرقه بیاندازند. اگر چنین کنند به تداوم رژیم کمک کرده اند چون باعث ایجاد شک و تردید در میان ایرانیان در مورد اهداف چپ ما میشود. بعد از ۳۱ سال اتحادی دارد صورت می گیرد که همه ایران را، صرف نظر از تفاوت هایشان که از زیبایی هایشان سرچشمه می گیرد، و تک تک ایرانیان را آزاد خواهد کرد و نه قشری را. از زحمات شما سپاسگزارم.

من وطنم ایران است و جای جای ایران سرای منست. وطن من ترکیه و عراق و سوریه و سوئد نیست. من نه رهبر دارم و رهبر می خواهم و نه اجازه میدهم به کشور و وطنم تعرض شود.
۲۵۹۵۱ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : نشمیل داود فر

عنوان : جواب
خانم مستوره‌ شما در هر کجای دنیا به‌ دنیا آمده‌ باشی فرقی نمیکند آب به‌ آسیاب تمامیت خواهان و پان ایرانیسم می ریزید و ملت کردم هم به‌ خاطر اینکه‌ جانبعالی در کردستان سنندج به‌ دنیا آمده‌ باشی و قبل از اینکه‌ کرد باشی ایرانی هستی از حقوق و مطالبات بر حق خود دست نخواهد کشید این مسئله‌ کاملأ از دیدگاه ملت کرد نه‌ تنها مردود است بلکه‌ ملت کرد خوب میداند که‌ در پس سخنان شما چه‌ نهفته‌ است من قبل از اینکه‌ کرد باشم چون در سنندج به‌ دنیا آمده‌ام ایرانی هستم خوب باشید به‌ ملت کرد چه مربوط است منهم در همین کردستان شهر مهاباد به‌ دنیا آمده‌ام که‌ به‌ ناحق آن را ایران می نامند منهم قبل از اینکه‌ خود را با یک شیرازی اصفهانی هم وطن بدانم با یک کرد دیاربکر از کردستان ترکیه‌ و یک کرد از شهر سلیمانه‌ کردستان عراق و یک کرد از شهر‌ قا میشلو کردستان سوریه‌ هم وطن میدانم و در این هفته‌ی اخیر نیز درستی سخنان من ثابت شد نه‌ صحبت شما چون برای اعتراض به‌ این ۵ اعدامی جانباخته‌ در شهرهای دیاربکر کردستان ترکیه‌ و سلیمانیه‌ و اربیل کردستان عراق و قامیشلوی کردستان سوریه‌ به‌ این اعدامهای جانیتکارانه‌ اعتراض شد نه‌ در اصفهان و شیراز
۲۵۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مستوره وکیل

عنوان : ملت ایران را به خودی و ناخودی تقسیم کردن بس است. من در سنندج بدنیا آمدم و قبل از اینکه کرد و سنی باشم ایرانیم.
من با سکولار و رهبران نابغه عصر رهبر کاملا موافقم. بواسطه شغل پدرم در زمان شاه، سالها در تهران و دیگر شهرهای ایران زندگی کردم و هیچوقت مورد تبعیض قرار نگرفتم چون کرد بودم و سنی. در تهران و شیراز و مشهد و ... به هیچکس برنخودرم که خود را از کردستان و آذربایجان و خوزستان و بلوچستان جدا دانسته و از خود بعنوان عبارت کاملا بی اعتبار و ساختگی «ملت فارس» یاد کرده باشد. حتی الان هم اگر به ایران بروید همینطور است. در زمان شاه بسیاری از تجزیه طلبان در کردستان خیلی سعی کردند در دهان مردم فارس و کرد بیاندازند و تا حدودی موفق شدند. در دبیرستان بعضی از بچه ها که از بازماندگان خانهای سرکوب شده رضا شاه بودند با تحقیر بچه هایی که بواسطه شغل پدرشان به سنندج اعزام شده بودند فارس و شیعه می نامیدند و بعضی از بچه های سنندجی که از خانواده های فرو دست بودند برای خوشایند تحقیر کنندگان همین کار زشت را می کردند.

کرد و فارس و ترک کردن ملت ایران یک سیاست زشت استی است که بوسیله جاه طلبان دنبال شده است و باعث نفاق و تداوم این رژیمی است که بسیاری از همین جاه طلبان در آوردنش دست داشته اند و بینشان اختلاف افتاد و جنگ داخلی در کردستان براه انداخت. از همان زمان تاکنون باعث ایجاد امنیتی شدن کردستان از هر استان دیگری در ایران شد. همین سیاست های غلط باعث عقب ماندگی کردستان شده است چون با عقب نگه داشتن این استان می خواهند القا کنند که این در نتیجه تبعیض نژادی و زبانی و فرهنگی بوده است. این یک دروغ بزرگ است که من از هم میهنانم می خواهم که از هر کجای ایران که هستند با آن برخورد جدی کنند.

ملت کرد و ملت فارس و غیرو عبارات تازه ای هستند که مرتب در مقاله ها و گزارش ها می آورند به امید اینکه آنرا جا بیاندازند. اجازه ندهید چنین عملی بدون اعتراض شما انجام گیرد. مردم کردستان همانقدر نیازمند آزادی و استقلال و دمکراسی هستند که مردم تهران و شیراز و بم هستند.

اینها طوری از طرف ما حرف می زنند که انگار ما کردها همه مثل هم هستیم و یکجور فکر می کنیم. اینطور نیست، در میان ما شیعه، سنی، کلیمی و خان زاده و تحت ظلم و تحقیر خانزاده های دوره ایلی و طایفه ای است. فرهنگ سرکوب زنان شدت یافته و واقع تاسف بار است وقتی کرمانشاهی ها بدرستی می گویند که دختر کرد را عروس بیاور ولی دخترت را به مرد کرد نده.

پژاک جنگ مسلحانه را جنگ مشروع می نامد که از بار منفی آن بکاهد. رهبرش اوجالان است که پرستش می شود درست همانطوریکه خمینی و استالین پرستش می شوند. من از هم میهنانم از هر جای ایران که هستند با کیش شخصیت و بیگانه پرستی برخوردی شدید بعمل آورند. اینها در سرکوب مردم دست کمی از رژیم ندارند بخصوص اگر وارد این گروه ها شوید و بعد بخواهید از آنها جدا شوید. همین گروه ها بودند که بجای حمایت از جنبش سبز آنرا جنبش «فارس» ها اعلام کردند تا این جنبش ناکام شود. همه کردها در ایران اوجالان و این گروه های رنگارنگ را نمی خواهند و هر کسی سعی کند همه کردها را مثل هم جلوه دهد فریبکار است.

امیدوارم حذف نشوم چون بیش از هر زمان دیگری رک و پوست کنده سخن گفتم.

ملت ایران را به خودی و ناخودی تقسیم کردن بس است. من در سنندج بدنیا آمدم و قبل از اینکه کرد و سنی باشم ایرانیم.
۲۵۹٣٣ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : رهبران نابغه عصر رهبر

عنوان : عصر رهبران و سخنگویان مدل احمدی نزادی
نظریه ی ابادی شهری مثل شیراز بخاطر خوردن حق کردها! که در این نوشته امده زیاده از حد احمدی نزادی می باشد!
اخر جناب که نه تاریخ میدانی و نه جغرافی, شهر شیراز در زمان حافظ هم پر رونق بود:
خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
ز رکن آباد ما صد لوحش الله
که عمر خضر می‌بخشد زلالش
میان جعفرآباد و مصلا
عبیرآمیز می‌آید شمالش
به شیراز آی و فیض روح قدسی
بجوی از مردم صاحب کمالش
که نام قند مصری برد آن جا
که شیرینان ندادند انفعالش
صبا زان لولی شنگول سرمست
چه داری آگهی چون است حالش
گر آن شیرین پسر خونم بریزد
دلا چون شیر مادر کن حلالش
مکن از خواب بیدارم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر
نکردی شکر ایام وصالش...
جناب بیشتر مشکل اکراد از رهبرانشان بوده و هست. مثلا در همین سایت می توانید مطالب یکی رهبران پ ک س پ÷اک را بخوانید که هنوز هم دم از عملیات مسلحانه می زند و انهم در قرن بیست و یکم...
در ثانی هیچ رهبری کردی چه زنده در حال حاضر و چه شهید راه حل مسلحانه! را نمی یابید که اصلا به مسایل فرهنگی اکراد بپردازد و مثلا به بدبختی های زنان کرد اسیر مرد سالاری مردان کرد اشاره کند.
در ضمن هیچ کس از این رهپران به بن بستی سرزمین های کرد نشین از لحاظ جغرافیایی نمی پردازد و همه انگار حق شان را ملت فارس(اخر ملت فارس کجا بود? هیچ فارسی زبانی از خودش به عنوان ملت فارس یاد نمی کند!) و همه خودشان را ملت ایران می دانند.
اصولا دیدگاههای ثابت و سنگ شده رهبران خود خوانده اکراد و سخن گویان خودخوانده اکراد فقط مروج خشونت است انهم وقتی که ر÷یم ایران بهتر و قوی تر خشونت می کند.
۲۵۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : secular

عنوان : !
Farzad, Yareman Kherad gara bood na asire bandha va marzha !!!!oo ra be khod nachasbaid !!!!

Jonbeshe tahvol khahe secular
۲۵٨٨٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست