از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : صفای عزیز سلام، تردید و سئوال، آغاز یافتن است و این حق شماست..............
من اما به عنوان یک خواننده در همان حد کلی می توانم نظر بدهم که نوشته ام؛ بیش از آن گفتن حق من ِ خواننده نیست؛ حق ِ آفریننده - شاعر - است.
شاد باشید
۲٨٣۰۴ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : صفا
عنوان : طرح پرسش های تازه برتر از دلخوشی به پاسخهای کهنه است
سلام بر شما
طرح پرسش های تازه برتر از دلخوشی به پاسخهای کهنه است.
پرسش من این بود:
اگر خدا مخلوق انسان است و جز وهم و خیال نیست و اگر روح این جهان بی روح است و... ــ پس چرا مخاطب قرار میگیرد؟ !
========
توجه دادن به شعر زیبای فردوسی به سئوال فوق پاسخ نمیدهد، آنرا برجسته میکند.
با احترام : صفا
۲٨٣۰۱ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۹
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : به هستیش باید که «خستو» شوی --- ز گفتار بی کار یکسو شوی
با سلامی دیگر بر شاعر و همه ی مردم با صفا
از آنجایی که شاعران عموماً از شعر خود راز گشایی نمی کنند - اما آدرس می دهند - و این کار را به عهده خواننده و شنونده می گذارند، فکر کنم بر مبنای همین منطق است که سئوال «صفا» بی جواب مانده. پس من به عنوان یک خواننده اندکی به آن می پردازم.
بخش فلسفی سئوال را وا می گذارم، بگذار فلاسفه در باب آن بگویند. زیرا تصور از خدا گوناگون است. مثلاً فیلسوف ایرانی منوچهر جمالی تفسیر خاص خود را از خدا دارد. یعنی در عین حال که سکولار هستند خدا پرست در نوع خود نیز می باشند. انسان خدایی از دیر باز بوده و در هند هنوز ریشه اش پا برجاست. آنجا انسان آنقدر فرهیخته می شود که خدا می گردد. چنین دیدگاهی در بین دراویش و عرفای ما نیز وجود دارد. حلاج وقتی عاشقانه به این درجه رسید، دین فروشان پوست اش بکندند. و این رشته سر دراز دارد و به شب های پاییزی بلند نیاز.
اما آنچه شاعر را وادار به نوشتن این شعر کرده از جمله به نیکی یاد کردن فردوسی تا ژرفای جان خردمند است از خدا. شاعر به خاطر "خدا شناسی" احمدی نژاد و رحیم مشایی و ... نیست که به فریاد آمده، او خطاب اش به فردوسی بزرگ و خدای اوست. و حتی از بعضی واژه های ستایش نامه ی او که در آغاز شاهنامه آمده، سود جسته. در واقع به ما آدرس داده، و گفته که مرا به دشمن کاری نیست، اما می بینم که دوست که دین فروشی هرگز نیاموخت، و جرم اش این بود که دهان ستایش بدوخت، هم می گوید از تو پر شکوه، پس کجایی تو!؟
دوست اینگونه از او می گوید:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
پیوسته پیروز و شاد باشید
با احترام و ادب فراوان
لیثی حبیبی - م. تلنگر
اگر در خانه ی خود شاهنامه ندارید می توانید به سایت «گنجور» (آثار سخن سرایان پارسی گوی) بروید و روی عکس فردوسی کلیک کنید. شعر بالا اولین شعری است که آنجا خواهید خواند. یعنی شعری که شاعر در هنگام سرودن به آن نظر داشته.
۲٨۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨۹
|
از : صفا
عنوان : اگر خدا مخلوق انسان است
سلام بر شما
اگر خدا مخلوق انسان است و جز وهم و خیال نیست و اگر روح این جهان بی روح است و... ــ پس چرا مخاطب قرار میگیرد؟ !
۲٨۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۹
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : تازگی در آفرینش گلپَر است --- رنگ و بوی دیگری دارد سر است
اصلاح و پوزش
بکار گیری کریه دو واژه ی مترادف عطر و بو مفهوم بیت را سخت لطمه پذیر ساخته، من هرگز چنین منظوری نداشتم، ناخود آگاه نوشته شده؛ رنگ و بو درست است.
۲٨۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۹
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : تازگی در آفرینش گلپَر است --- عطر و بوی دیگری دارد سر است
سلام بر شاعر
به آهن ِ سرد و سِفت و سخت، جان بخشیدن، در سخن درخشیدن است.
«از ایشان بترسد چنان علم وفن،
که نآید برون آهن از معدنا.»
این سخن، روباهی ترس خورده در پس مغاری را، در یاد آدمی زنده می سازد هنرمندانه.
۲٨۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۹
|