یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

از کثرت گرایی در ایران، تا فرقه گرایی در پاریس - امیرضا امیربختیار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سبز بختیاری به سوال من جواب ندادی

عنوان : سلطنت طلبان پس یاد نگرفتند
فریدون هویدا ـ برادر امیرعباس هویدا ـ سفیر شاه در سازمان ملل در کتاب خاطرات خود تحت عنوان سقوط شاه (صفحات ۹۴ تا ۹۷) می‌نویسد:
یکی از مسائل حیرت‌انگیز برای مردم ایران، دخالتهای دربار شاه در امور مربوط به مواد مخدر بود. به «محمود‌رضا» یکی از برادران شاه اجازه داده شده بود در امر کشت تریاک و و فروش محصول آن فعالیت داشته باشد و آن‌طور که مردم تهران نقل می‌کردند همه ساله محمود‌رضا به بهانه اینکه محصول تریاک خوب نبوده، مقدار زیادی از تریاکهای به دست آمده را برای خود نگه می‌داشت و بعداً آن را به قیمت هنگفت در بازار سیاه به فروش می‌رساند.
مردم همچنین رسوایی سال ۱۹۷۲ [۱۳۵۱] توسط یکی از اطرافیان شاه به نام «امیر‌هوشنگ دولو»را که در سوئیس اتفاق افتاده فراموش نمی‌کردند. و نیز می‌دانستند که شاه این شخص را پس از دستگیریش به خاطر قاچاق موادمخدر در سوئیس با ضمانت خود از زندان بیرون آورد و یکسره به فرودگاه زوریخ برد، و از آنجا در حالی که مأموران پلیس ناظر فرار زندانی از کشورشان بودند ـ‌ ‌ولی به خاطر حضور شاه کاری از دستشان بر نمی‌آمد‌ ـ او را به هواپیمای آماده پرواز نشاند و از سوئیس خارج کرد.
این ماجرا گرچه در سوئیس و مطبوعات اروپایی انعکاس وسیع یافت، ولی همان زمان به خاطر سانسور خبری ایران کسی در داخل کشور از ماوقع مطلع نشد، تا آنکه پس از مدتی جریان واقعه دهان به دهان به گوش همه رسید و مردم را از این مسأله حیرت‌زده کرد که چطور قاچاقچی‌های خرده‌پای بدبخت به دستور شاه تیرباران می‌شوند، ولی همین شاه دوست خود را که به جرم قاچاق موادمخدر در سوئیس بازداشت شده از محاکمه و زندان می‌رهاند؟!




راجع به «امیرهوشنگ دولو» نیز گفتنی است که او تا چند ماه خود را از نظرها پنهان کرد. ولی بعد از آن بار دیگر به دربار آفتابی شد و کارهای سابق خویش را از سرگرفت.




در میان اطرافیان خانواده سلطنت کم و بیش افراد تریاکی وجود داشتند، ولی چون تریاک کشیدن این عده در دربار، بعضی اوقات سبب ناراحتی شاه می‌شد، آنها ناچار برنامه خود را برای مدتی به جای دیگر منتقل می‌کردند، تا آنگاه که خشم شاه فرونشیند و بتوانند دوباره بساط دود و دم خود رادر دربار براه بیاندازند.




اکثر اعضای خانواده سلطنت و مقامات سطح بالای کشور به گونه‌ای زندگی می‌کردند که حداقل می‌توان گفت روش آنها نه تناسبی با دستورات مذهب رسمی کشور داشت و نه قابل تطبیق با اصول اخلاقی بود.




شاه به تحریک امیراسدالله علم (وزیر دربار) و مفت‌خورهایی که علم را در محاصره داشتند، دستور داد چند کازینوی قمار و تفریحگاه در ایران احداث شود. علت آن هم چنین توجیه شد که: وجود اینگونه مراکز برای جلب شیوخ ثروتمند خلیج [فارس] لازم است و برای احداث آنها هم انگیزه‌های سیاسی و اقتصادی بیشتر مد‌نظر قرار دارد.




به دنبال این دستور، انواع و اقسام قمارخانه در شهرهای مختلف کشور ظاهر شد، که در اکثر آنها نیز اعضای خانواده شاه به نحوی مشارکت داشتند. پس از چندی، جزیره کیش هم با خرج مبالغ هنگفت و اختلاس از خزانه مملکت تبدیل به تفریحگاهی شد که میلیاردرها بتوانند از آن برای گذراندن دوره تعطیلات خود استفاده کنند و چنین شایع بود که شرکت هواپیمائی ایرفرانس در پروازهائی که با هواپیمای کنکورد به این جزیره دارد همیشه تعدادی زنان برچین شده از سوی «مادام کلود» معروفه را از پاریس به کیش می‌آورد.




با توجه به اینکه اسلام، صرف الکل و قماربازی را تحریم کرده، طبیعی است که دست‌زدن به اقداماتی نظیر تأسیس قمارخانه و تفریحگاههایی مثل کیش می‌توانست صدمات فراوانی به وجهه شاه و خانواده سلطنتی در بین مردم ایران وارد آورد و در این مورد شایعه‌ای نیز بر سر زبانها بود که والاحضرت‌ اشرف مبالغ هنگفتی را در یکی از کازینوهای خارجی باخته است. بعضی‌ها هم می‌گفتند که والاحضرت شمس از اسلام روگردانده و به مذهب کاتولیک گرویده است.
۲٨۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱٣٨۹       

    از : بختیاری سبز

عنوان : به نظر دهنده قبل از خودم، جنبش سبز مردم ایران تکثرگراست.
به نظر دهنده قبل از خودم، فراموش نکنیم که جنبش سبز مردم ایران تکثرگراست و موافق حذف کسی یا گروهی نیست. به نظر دهنده قبل از خودم، جنبش سبز مردم ایران تکثرگراست.بعد از ۳۲ سال همه ما باید از مبانی دمکراسی در غرب انقدر آموخته باشیم که در یک دمکراسی مشارکت کل مردم از هر نحله فکری ای که مسالمت آمیز باشد لازم است تا هیچکس مورد تبعیض قرار نگیرد. گروهها و سازمانهایی که به منشور جهانی حقوق بشر پایبند باشند و بصورت مسالمت آمیز بخواهند در تصمیمات کشوری شرکت داشته باشند را نمی توان در یک دمکراسی حذف کرد چون آنوقت دیگر دمکراسی ای نخواهد بود، دیکتاتوری خواهد بود. بهر حال شما نظر خود را در این باره دارید و من نظر خودم را و ۷۵ میلیون نظر دیگر هم هست که محترمند و باید بحساب بیایند.
۲٨۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : جمهوری ایرانی با شیخ وشاه نمیشه

عنوان : در سلطنت طلبان که خواستار باز گشت حکومت استبدادی گذشته هستند وکودتای ۲۸ مرداد را قیام میدانند تحولی رخ نداد
چه تحولی? کجا سلطنت طلبان از کودتای ۲۸ مرداد درس گرفتند? کجا رضا پهلوی از پدرش انتقاد کرد? نه شاید درسی که گرفتند از کشتار جمهوری اسلامی است که بیشتر از سلطنت طلبان کشت و این دفعه سلطنت طلبان ورضا پهلوی با مشاورش مامور امنیتی ثابتیان میخواهند جبران کنند. میخواحند دوباره چوبه دار با کمک بیگانگان راه بیاندازند اگر صادق هستید گول نخورید و اگر از خودشان هستید که حرفی با شما نیست
۲٨۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : بختیاری سبز

عنوان : تحول مثبت مهم است و آموختن از اشتباهات گذشته خود. پدر کشتگی ها را باید کنار گذاشت چون باعث طول عمر این رژیم و رنج مردم ما می شود.
منشور حزب مشروطه را بخوانید و تحول را ببینید. کنار گذاشتن اسلحه و جنگ مسلحانه چریکهای فدایی خلق و انداختن نام چریک را از نامشان ببینید و تحول را دریابید، موسوی و کروبی زمان خمینی را با حال مقایسه کنید و تحول را ببینید. تحول بخش مهمی از زندگی افراد و جامعه و نهادهایشان است. اگر متحول نشوند و نخواهند متحول شوند ما باید نگران باشیم. اگر فردا حزب توده و مجاهدین خلق هم متحول شوند و منافع ملی ایران و دمکراسی حقوق بشری در ایران را در منشور خود قرار دهند من با آغوش باز آنها را خواهم پذیرفت. پرچم ملی ایران هم به همه ایرانیان تعلق دارد و نه به قشر بخصوصی و ما نمی توانیم دیکته کنیم که چه کسی حق بدست گرفتن آنرا دارد و ندارد. ما باید ببینیم چه کسان و گروه هایی متحول شده و از ۳۱ سال تجربه در غرب مبانی دمکراسی را یاد گرفته اند یا نه و آیا اینها را در زندگی سیاسی و اجتماعی خود بکار می برند و یا نه. آنچه مهم است تحول مثبت است وگرنه به هر گروه سیاسی ای که بنگری گذشته ای پر خطا دارد ولی مهم آنست که آیا از خطاهای خود چیزی یاد گرفته و یا نه. تحول مثبت مهم است و آموختن از اشتباهات گذشته خود. پدر کشتگی ها را باید کنار گذاشت چون باعث طول عمر این رژیم و رنج مردم ما می شود.
۲٨۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : موضوع پرچم نیست موضوع سو استفاده طرفداران استبداد شاهنشاهی از پرچم سه رنگ شیروخورشید ایران است

عنوان : تحقیر زیردستان :برای انهائی که میخواهند با سلطنت طلبان همراه شوند تا ایران را به دمکراسی برسانند
درباریان به دلیل خوی استکباری هیچ یک از کارگزاران خود را به دیده احترام نمی‌نگریستند. حتی وفادارترین نوکران خود را با نامگذاری و استهزاء تحقیر می‌کردند. علم وزیر دربار از این که شاه نخست‌وزیرش هویدا را سخت تحقیر می‌کرد، لذت می‌برد. او در توصیف روحیه شاه می‌نویسد:
همانگونه که خدا یکی است، شاه هم یکی است. هر قدر زیردستانش بیشتر تحقیر شوند او بیشتر خوشش می‌آید.
او حتی وزیران خود را «الاغهایی» می‌نامید که به «دردی» نمی‌خورند. شاه برای هر یک از زیردستان خود نامی تحقیرآمیز گذاشته بود و در دربار آنها را با این نام صدا می‌زدند. شاه، عقل منفصل خود و دوست دوران کودکی و نوکر وفادارش ژنرال حسین فردوست را «خردوست» می‎نامید و نوکری مانند ارتشبد نعمت‌الله نصیری را که به خاطر شاه دست به هر جنایتی زد، «نعمت خر گردن» صدا می‌زد. ملکه مادر علت انتخاب این نام را برای نصیری داشتن «گردن کلفتی مثل خر» می‌داند. ارتشبد عباس قره‌باغی، رئیس ستاد مشترک ارتش شاهنشاهی ایران با آن همه عظمت و یال و کوپال، در دربار «عباس پشکل» خوانده می‌شد.
این روحیه حتی در نزدیکان دربار تأثیر کرده بود و به ادارات دولتی نیز سرایت کرده بود. اردشیر زاهدی داماد شاه و وزیر امور خارجه برای هر معاونی نامی را انتخاب کرده بود. زاهدی در هنگام کار هرگاه می‌گفت: «بی‌شرف یا حرام‌زاده به اتاقش بیاید، همه فوراً درک می‌کنند منظور او چه کسانی هستند.»
روش دیگری که شاه از تحقیر دیگران لذت می‌برد، دلقک‎سازی بود. شاه از محمود حاجبی رئیس فدراسیون تنیس روی میز و پای ثابت شاه در قمار می‌خواست که «صدای خر در بیاورد. حاجبی با استادی تمام عرعر می‌کرد و حاضرین از خنده روده‌بر می‌شدند.»
استهزاء شخصیتهای درجه اول کشور در دربار امر رایجی بود. قلی ناصری دلقک معروف دربار که به کریم شیره‌ای اعلیحضرت معروف بود با ادای هویدا وی را سخت تحقیر می‌کرد. به گزارش فریده دیبا در یک مهمانی که در کاخ شمس برگزار شده بود، قلی ناصری با «تقلید صدا و حرکات هویدا سنگ تمام گذاشت و به خصوص حرفهایی را زد و اداهای زنانه‌ای را درآورد که مخنث بودن هویدا را نشان می‌داد. شاه و میهمانان فوق‌العاده شاد شدند و خیلی زیاد خندیدند... هویدا رنگش سفید شده بود و بیچاره مثل کسی که برق او را گرفته باشد خشک و بی‌حرکت در جایش میخکوب شده بود.»
۲٨۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : سبز

عنوان : همه اینها برای ضربه زدن به جنبش سبز است.
برای ضعیف کردن جنبش سبز و نا امید کردن مردم و دست کشیدن آنها از مبارزه چه چیزی موثرتز از اینست که در لباس جنبش سبز به این جنبش را به بهانه های پیش پا افتاده ضربه زدن؟ شاید این حربه ها در گذشته موثر بودند ولی امروز نه. ما سبزها با هر طرز تفکر به مبارزات خود ادامه می دهیم. هر چقدر خرابکاران سماجت در تخریب این جنبش نشان دهند ما چند برابر سماجت نشان خواهیم داد. این تو بمیری ها از آن تو بمیری ها نیست. ما با گسترده تر کردن شبکه های اجتماعی خود سبز را تقویت خواهیم کرد و اسیر تفرقه افکنانی که فقط منافع رژیم را تامین می کنند و بس نخواهیم شد. چه گروهی خواستار مرگ جنبش سبز است؟ ما دشمن او هستیم چه رژیم باشد چه هر نفوذی رژیم و چه نادانان آلت دست این و آن. همه اینها برای ضربه زدن به جنبش سبز است. سیاست تفرقه افکنی در صف سبزها سیاست رژیم است. تکلیف خودتان را معین کنید با رژیم هستید یا با مردم؟ برای اکثر ما سبزها تشخیص ایندو بسیار آسان است، ما را دست کم نگیرید.
۲٨۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹       

    از : فروهر

عنوان : منهم با دو هموطن درون مرزی موافقم و اضافه می کنم ما مردم با هم خیلی کمتر اختلاف داریم تا احزاب در آپوزیسیون با یکدیگر.
منهم با دو هموطن درون مرزی موافقم و اضافه می کنم ما مردم با هم خیلی کمتر اختلاف داریم تا احزاب در آپوزیسیون با یکدیگر. من سالی یکبار به ایران می روم و هر بار با خانواده، اقوام و دوستانم درباره خواسته های سیاسی بحث می کنیم. باید بگویم که در این ۳۱ سال برایم واقعا جالب بوده است که در محدوده خود در ایران از خرافه و ناآگاهی نسبت به حقوق شهروندی ما به درک بسیار خوبی از این حقوق رسیده ایم. خوشحال می شوم که هموطنان درون مرزی در این مورد نظر بدهند تا ببینم که آیا تجربه آنها از محدوده خود با محدوده من تفاوت داشته یا نه. البته اینرا بگویم که خانواده من نیمی اهل رشت و نیمی دیگر اردبیلی هستند که برخی در تهران و برخی دیگر در تهران زندگی می کنند.

راجع به پرچم، در اول انقلاب در دهان مردم انداختند که پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان علامت سلطنت است و خمینی دستور داد که آنها را از همه جا جمع کنند و ما هم باور کردیم. این پرچم ریشهای تاریخی دارد مثل فروهر که بسیاری از جوانان از لج رژیم و بعنوان اعتراض بگردن می اندازند. پرچم شمشیر نداشت ولی آقا محمد خان قاجار دستور داد که بدستش شمشیر بگذارند چون علی شیر است و همیشه شمشیر بدست بود.

منهم با دو هموطن درون مرزی موافقم و اضافه می کنم ما مردم با هم خیلی کمتر اختلاف داریم تا احزاب در آپوزیسیون با یکدیگر.
۲٨۶۲۱ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : ش. خانی آباد

عنوان : پرچم شیر و خورشید کجا مال مجاهدین و سلطنت طلبها ست. این پرچ مال تمامی ایرانیان است. اگر امروز در ایران رای گیری شود بیشتر از نود و نه درصد مردم به این پرچم رای خواهند داد. اگر برای سازمان مجاهدین رای گیری شود حتا خانم رجوی هم بخودش رای نخواهد داد!!
من برای پرچم شیر و خورشید البته بدون آن شمشیر هولناک علی حاظرم بمیرم، همچنانکه حاظرم برای برپایی یک جمهوری ایرانی نیز بمیرم. اما در عین حال حق حیات و مبارزه ی سیاسی و آزادی کامل را برای هممیهنان مشروطه خواهم نیز قائلم. من در ایران زندگی می کنم و اینهمه را به عینه می بینم
پرچم شیر و خورشید کجا مال مجاهدین و سلطنت طلبها ست. این پرچ مال تمامی ایرانیان است. اگر امروز در ایران رای گیری شود بیشتر از نود و نه درصد مردم به این پرچم رای خواهند داد. اگر برای سازمان مجاهدین رای گیری شود حتا خانم رجوی خودش هم بخودش رای نخواهد داد!! خوب است خواهران و برادران ایرانی ای که خودشان را آلت دست مریم و مسعود کرده اند از خودشان گاهی سئوالی بکنند، میدانم در آنجا سئول ممنوع است، ولی در ذهن می شود سئوال کرد!
۲٨۶۰۹ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : شهاب از جنوب تهران

عنوان : در هر حال در ایران کثرتگرایی بنیان این حکومت سرکوبگر را دارد می کند!
من که امروز در کنج جنوب شهر تهران زندگی می کنم شاهد کثرتگرایی شگفتی در ایران هستم. حتا موسوی پیوسته در کثرت گرایی و در نظر گرفتن تمامی گروهها تمامی آنهایی که در راستای استقلال و امنیت و منافع ملی هستند تاکید کرده است. امروز در ایران روزی چندین صد ملیون رحمت به گور شاه فرستاده می شود! من البته مخالف سیستم پادشاهی هستم. زیرا با وجود سیستم پادشاهی هرگز نه من و نه فرزندانم و نه فرزندان فرزندان فرزندان فرزندانم حتا نمی توانند آرزو کنند که روزی پادشاه شوند ولی در یک جمهوری من هم می توانم آرزو کنم بنا بر این ممکن است روزی من هم رییس جمهور شوم، بنا بر این من مخالف سیستم پادشاهی هستم، ولی از آنجا که سی سال است بروح و روان و ناموس من و هر ایرانی دیگر این سیستم تجاور هزار وجهی کرده است ، به این نتیجه رسیده ام که آنها نیز باید بصورت صد در صد آزاد باشند و اگر رای آوردند برای چهار سال اسم رییس جمهورشان را بگذارند پادشاه! این ایده ی من است. بعد هم که دوباره نوبت کس دیگری شد بگویند رییس جمهور! در حال من شنیده بودم که در خارج از کشور و خصوصا بچه های پاریس خیلی مادر خرجی می کنند، و حالا که این آقای امیری بختیاری نوشته که بوی راستی و درستی می دهد امیدوارم بچه های ما در خارج متحد شوند زیرا چشمان ما به تلویزیونها ست و هر قدر تعدادشان بیشتر باشد برای ما در داخل بهتر است. در هر حال در ایران کثرتگرایی بنیان این حکومت سرکوبگر را دارد می کند!
۲٨۶۰۷ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

    از : سازمان پاک ایرانی کو؟

عنوان : تاختن به احزاب و سازمانها باید سازنده باشد و نه مخرب.
ما در تاریخ معاصر خود حتی یک سازمان و حزب پاک نداریم. همه دچار خطاهای فجیعی شدند که نتیجه اش را ۳۱ سالست می بینیم. شما یک سازمان و حزب ایرانی بمن نشان دهید که که گذشته زشت و ناهنجار نداشته باشد. وقتی همه بخاطر نارسایی هایشان در فاجعه ۳۱ ساله دست داشته اند که نمی شود به یکی دوتای آنها بند کرد و از جانب ۷۰ و چند میلیون مثل یک قیم تعیین تکلیف کرد. آپوزیسیون همینی است که داریم و با همین گذشته ای که هر کدام بدوش دارند. آنچه امروز مهم است اینست که در این ۳۱ سال چه آموخته اند بخصوص که همه از یک امتیاز برابر برخوردار بودند و آن زندگی در مهد دمکراسی های غربی است. آنچه امروز مهم است اینست که این امتیاز چه تحولات فکری و عملی ای در آنها بوجود آورده است. آیا براستی این احزاب و سازمانهای سیاسی از همترازان غربی خود دمکرات شده اند و یا نه همانی هستند که ۴۰ و ۵۰ سال و ۸۰ سال پیش بودند. آیا ما براستی می دانیم که چه تحولاتی داشته اند تا بتوانیم به آنها اعتماد کنیم که تمامیت خواه و مستبد نیستند و آزادی و حقوق بشر تا چه حد برتافته اند؟ اگر تحول نیافته اند باید از پایین بر آنها فشار وارد شود که به ارزشهای والای دمکراسی حقو.ق بشری تن در دهند، این یک خواسته ملی است و اگر تن در ندهند باید از آنها فاصله گرفت. انتقاد سازنده از آنها لازم و ضروریست تا تحولات لازم و ضروری را در خود بوجود آورند فرق هم نمی کند توده و مجاهد و مشروطه خواه و فدایی خلق باشند.
۲٨۵۹۷ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست