یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پیش به سوی انسان - فیروز نجومی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پ پیمان

عنوان : چگونه می توان از یوغ بندگی رهائی یافت؟
جناب آقای دکتر نجومی
چرا ما آزاد نیستیم؟ چرا مسلمانان جهان بنده اله هستند؟ چرا فرهنگ استبدادی - دینی در رگهای مسلمانان جریان دارد؟ چرا روشنفکران مسلمان امروز تلاش می کنند تا چهره دیگری از اسلام برای مردم به ارمغان آورند؟ چرا روشنفکران مسلمان از جمله اصلاح طلبان حکومت اسلامی که در جنایات خمینی و خمینی پرستان شریک بوده اند قادر نیستند که ایز دست این عبودیت رها کنند؟ سروش ها، اشکوری ها، خاتمی ها، میرحسین ها، عبادی ها و ... تحصیل کردگان دانشگته های سکولار هستندولی چرا هنوز در قید و بند دین ۱۴۰۰ سال پیش مرمان بدوی صحراهای عربستان هستند؟ آیا اینان (نه توده عظیم مردم که قران را با آوای بلمد می خوانند بدون اینکه بفهمند در این آیات و احکام چه نوشته است ) نمی دانند که قرآن کهنه شده و احکام و قوانین مندرج در آن مطابق شرایط امروز نیستند؟ پس چه باید کرد؟ اشکال در کجا است که شما ، من و ... توانسته ایم زنجیر بردگی را از گردن خود تا حدودی باز کنیم ولی اینان هنوز با سلام و صلوات تلاش می کنند که این زنجیر های پوسیده قرون گذشته را از نوع طلا و پلاتین اش ( اسلام رحمانی ) کنند و به گردن خود آویزان کنند.
چه روش هائی وجود دارد که بخشهای بیشتری از مردم به فهمند که باید از این قید های بندگی آزاد باشند؟ چه عواملی موجب شد که شما ، من و دیگران هم فکر ما فهمیدند که پائین آوردن اله از آسمان ها و به زندان کردن او راه نجات ما از خرافات و بندگی است ؟
امید وارم که نویسندگانی چون شما علل ریشه دار بودن بندگی دین و زندانی شدن آزادی را بیشتر کنکاش کنند و شیوه های گریز از بندگی را بنمایانند.
من بخاطر دارم که در دوران کودکی به مکتب می رفتم ( خیلی کوتاه ) سوال زیاد می کردم. هرچه معلم مکتب خانه از قرآن می گفت برای من یک سوال بود که ناچار به ترک مکتب خانه شدم . مادرم تلاش می کرد که داستان های شیرین قران را برایم حکایت کند. هر حکایتی برای من ده ها سوال ایجاد می کرد که مادرم پاسخگو نبود. به مدرسه رفتم . در کلاس تعلیمات دینی با اینکه همیشه نمره اول را می گرفتم ولی معلم دینی از دست من عاجز بود. از من خواهش می کرد که کمتر سوال کنم. احساسی در من ایجاد شد که خیلی چیزها را من بیشتر از اله می دانم!!! چرا باران می بارد؟ چرا زلزله می اید؟ چرا خانه های گلی خراب می شود ولی مسجد روستاها و شهر ها خراب نمی شوند و یا کمتر آسیب می ببنند؟ چرا بچه ها در سنین پائین مب می رند و ...
برایم این سوال مطرح شد که اله ای که در آسمان ها زندگی می کند و دستور کشتار دیگر انسان ها را می دهد که به اسلام اعتقاد ندارند و پیغمبر اش با یک دختر نه ساله که همبازی من در کوچه ها و در حیاط مدرسه است، ازدواج می کند!!! الهی که می گوید مریم را او با دمیدن روحش آبستن کرده است!!! آهن را در دل طبیعت گذاشته است تا مسلمانان از آن شمشیر درست کرده و گردن نامسلمانان را بزنند و ... قابل قبول است یا داستان هائی است که انسان های گذشته انها را ساخته اند.
از سوی دیگر در دوران تحصیل و آموزش در دانشگاه ها با توانائی های همنوعان خود بر روی زمین آشنا شدم نوشته های آنان، اختراعات آنان و با اندیشه های آنان آشنا شدم، به این اعتقاد رسیدم که خدایان روی زمین( انسان های آزاده و متفکر )زیادند و اله آسمان ها بتی گلی در خانه کعبه و نشانه جهل مردمان آن روز بوده است. چگونه من انسان آزاد باید بنده اله جاهل و نادان باشم. اله جاهلی که از بنده های ناآگاه خود می گوید بکشید دیگران غیر مسلمان را در راه من ( قتلو فی سبیل اله )

منظورم این است که علل و ریشه دار بودن و ترس از آزاد شدن از قید بندگی را باید شناخت و راه و روش های آزاد شدن از این جهالت را کشف کرد.

پیروز و موفق باشید

دکتر پ. پیمان
٣۰۲٣۲ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫تفاوت های تاریخی ادیان ابراهیمی
‫علیرغم اینکه تمام ادیان در تضاد با رشد انسان مدرن میباشند، ‫متأسفانه بدترین و عقب افتاده ترین ‫و متحجرترین دین نصیب مردم ایران شده است، که حتی در صورت روشنگری، تعویض آن و یا بیرون رفتن از آن هم برایشان مشکلترین و غیرممکنترین کار تاریخی و سیاسی بوده است. علت ها بطور فشرده بشرح زیر میباشند، که امیدوارم آقای نجومی در مقالات آتی خود به هریک از این دلایل به تفصیل بپردازند:

‫۱. برخلاف اسلام دین یهود و مسیحیت به تقدیر و مشیت الهی ثابت و از قبل تعیین شده معتقد نیست و در نتیجه انسان قادر است در اثر تغییر خود و محیط و همسایگان و دنیا و افکارش زندگی بهتری داشته باشد. همان عاملی که باعث جهانگردی و جهانگیری و تغییر دنیا توسط غربیان اروپای قرون ۱۵ و ۱۶ شد.

‫۲. تعویض دین در یهودیت و مسیحیت بسیار راحتتر از اسلام بوده است. تعویض دین مسلمان عین خودکشی و مساوی با مجازات مرگ بوده است.

‫۳. مطالعه و علم گرایی مسیحیت و یهودیت در مقایسه با اسلام. از زمان کوروش تاکنون همواره و فقط در خانواده های یهودی همه اعضا و افراد باسواد بار می آمدند و تمام علوم مهم زمان را فرا میگرفتند، و در نتیجه کنترل علم و تکنولوژی و اقتصاد و بانک و دارایی و اختیار و مدیریت جامعه وسیع بیسوادان اطراف خود را بدست میآوردند و احیاناً از بیسوادی آنها سوء استفاده میکردند. تعداد جوایز نوبل یهودیان نسبت به بقیه اقوام و جوامع به نسبت ۲۵ به ۱ است.

‫۴. تکثر و تنوع و شاخه شاخه شدن و اختلاف در عقاید و مذاهب مختلف مسیحیت و یهودیت بمراتب بیشتر از اسلام بوده است، که خود باعث کاهش و توزیع قدرت مطلقه مذهب بوده است.

۵. سرچمشه ایجاد دانشگا های غرب از کلیساها شروع شد و یادگیری و آزمایشات و اکتشاف علوم و اسرار طبیعت توسط کشیشان کلیساها و کنیساها صورت گرفت.

‫۶. تمام مردم در هر دو مذهب یهودیت و مسیحیت میتوانند دچار وحی شوند و در نتیجه مقدس و متعالی شوند. درحالیکه دراسلام وحی فقط مختص پیغمبر اسلام است و بس. این محدودیت وحی ضربه مهلکی به تغییر و اصلاح دین اسلام توسط روشنفکران و فرهیختگان و متفکران مومن در طول تاریخ زده است. مثلاً افکار و اندیشه های افرادی و بزرگانی چون مولوی و حافظ و سعدی و غیره هیچوقت دینی و قسمتی از اصلاحات دینی نشدند. همین نقد و انتقاد از اسلام را مساوی با مرگ کرده است!!!

‫۷. اعلام خاتم النبیین بودن پیغمبر توسط ابوبکر، خلیفه مسلمین، بدلایل سیاسی جهت جلوگیری از تفرقه مسلمین، ضربه مهلک دیگری بر جمود و ثابت و تحجری کردن اسلام زد. توجه داشته باشید از عقل خارج است اگر تصور کنیم که پیغمبری چون محمد خود بگوید: « بنام خدا و من» و یا «من اخرین پیغمبر شما هستم» و یا اذان بنام خود بگوید. هر سه ادیان ابراهیمی سالها و قرنها بعد از فوت پیغمبر انشان در اثر گفته های شفاهی و بسیاری گفتار دروغ و غیر مستند دارای نوشته و فقهی فربه و سرطانی شدند. مثلاً حکایتی معروف وجود دارد که عایشه همسر پیغمبر آیه ای از شوهرش محمد در مورد سنگسار زانی نوشته شده روی پوست در خانه خود داشته که تصادفاً بزشان آنرا خورده و از بین برده!!! این حکایت حاکی از آنست که محمد در زمان حیات چه اندازه مانند یک انسان و بشر و چقدر زمینی و چقدر بسیار عادی و غیر مقدس و بدون «ص» بشمار میامده!! و چقدر بمرور زمان همزمان با رشد فقر اندیشه و بیسوادی مردم و استبداد غالب جامعه چقدر مقدس وخدایی و غیر بشری و آسمانی میشود!.

‫‫۸. عبادت خفت بار بندگی و بردگی الله با پنج بار بخاک افتادن در کف خاک و در کف مساجد در پشت و ودر تحکیم قدرت فقها و آخوندان در مقایسه با عبادات محترامنه تر نشستن در نیمکتهای کلیسا.

‫۹. مجاز بودن دروغ و مکر و تملق و هر عمل خلاف و ناهنجار و غیراخلاقی و غیر قانونی و غیر اجتماعی براساس اصل مصلحت در اسلام.

‫۱۰. عدم نیاز به دانش جدید و تغییر بعلت کامل و تمام بودن قران و کلیه دستورات اسلام و بسیاری دلایل دیگر........

٣۰۱۹۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست