از : کیومرث نویدی
عنوان : دستمریزاد
ای مریزاد تو را دست که چونین شکری
ریزدت از لب دل، از دُرّ این لفظ دری.
عشق را از همهسو بینی، بینی: بنگر
بنگر نک، پسر عشق! کهاش هم پدری.
بنگر نک، که چه طناز تو را جلوه کند
گوهر عشق ز بنمایهی هر خونجگری.
گوهر عشق به دریای دلت خانه چو کرد
صدفت گردد حتی جَنَم دربهدری.
ای که در جای نهئی! جای خودی، ناله مکن
جان چو گشتهست تو را شعلهورِ شور و شری
نه پی سود تو بودی، که زیان سنجه کنی
سودت ار سنجه کنند از همه میدان که سری.
در به در! مَخلص حرفم به تو تنها این است:
مُخلص عشق چو گشتی به جهان سر به سری.
٣۰۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣٨۹
|