یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آقای محمد مصطفایی به دگراندیشی ی مینا احدی احترام بگذار - شاهرخ رئیسی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شاهرخ رئیسی

عنوان : چطور کنار یک سلطنت طلب می نشیند و عارش نمی‌شود
پس این آقای محمد مصطفایی همان کسی نیست که می گفت حاضر نیست به جلسه‌ای برود که یک کمونیست(مینا احدی) در آنجا باشد!
حالا چطور کنار یک سلطنت طلب می نشیند و عارش نمی‌شود! البته درکش عجیب نیست. درنظر داشته باشیم پدر شاهزاده زمانی در ایران کمونیست‌ها را اعدام می‌کرد و از سردمداران چپ‌ستیزی ایران بود!
من‌ همان زمان یک مطلبی نوشتم:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۳۲۰۷۴
عجیب است جرم کمونیست کارگری از نظر مصطفایی‌ها اینست که کنفرانس برلین را بهم زده اند! پس ایستادن کنارشان ننگ و عار است!
خاندان پهلوی اما چند هزار نفر را سلاخی کرده‌اند. ولی نشستن کنارشان هیچ عار و ننگی ندارد!
۴۲۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۰       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : قبل از آنکه به مصطفایی گیر بدهیم اول خود را در آینه تاریخ خود نظاره کنیم. شاید او هم به همان دلایلی از مینا احدی ها فاصله می گیرد که امثال من از این خانم فاصله می گیرند. در انتخاب همنشین باید عاقل بود. چه جانها که بباد نرفت در اثر همنشینی با اهریمنان حوری
آقای شاهرخ رئیسی عزیز،

از اینکه در این مقاله واکنش آقای مصطفایی به کمونیست ها منجمله یکی از اعضاء آن، خانم احدی، را به اطلاع ما رساندید متشکرم. تا قبل از خواندن این مقاله من در این مورد کاملا بی اطلاع بودم. چند شب پیش مصاحبه ی آقای مصطفایی را با آقای میبدی در تلویزیون پارس دیدم. من یک لیبرال دمکرات چپ میانه هستم و در این چند سالی که در غرب زندگی کرده ام همیشه به احزاب چپ لیبرال دمکرات رای داده ام و سه سالیست که خواننده اخبارروز بوده ام. برای من سئوالاتی پیش آمده است که امیدوارم شما لطف کرده و به آنها پاسخ دهید. مرسی.

۱. آیا کمونیست های ایرانی همان سابقه تاریخی مستقلی را دارند که کمونیست های غربی دارند؟

۲. آیا ملل غربی همان حافظه ی تاریخی منفی ای را از کمونیست های خود دارند که ملت ایران از کمونیست های خود دارد؟

۳. شما انتظار دارید که ما ایرانیان منجمله آقای مصطفایی، همانطور که غربیها به کمونیست های خود احترام می گذارند به کمونیست های ایرانی خود احترام بگذاریم. با در نظر گرفتن پاسخ شما به دو پرسش بالا آیا میتوان کمونیست های ایرانی را با کمونیست های کشورهای لیبرال دمکرات غربی مساوی دانست و به هر دو آنها احترام گذاشت، آنهم بطور مساوی؟

۴. برای رفع سوء تفاهم ها و تشخیص سوء استفاده های سیاسی لطفا توضیح دهید منشور حقوق بشر کمونیستی چه تفاوت هایی با منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل دارد، این تفاوت ها از بهر چیست و آیا کمونیست های ایرانی خیال بازنگری در منشور حقوق بشری/انسانی خود را دارند و یا نه؟

۵. آیا کمونیست ها منشور جهانی حقوق بشر را یک حقه بازی سرمایه داری جهانی به سرکردگی آمریکای جهانخوار می دانند یا نه برعکس انقدر به این منشور ایمان دارند که منشورهای حزبی خود را بر ارکان آن قرار داده و منتشر کرده اند؟ پاسخ به این سئوال کلیدی نشان خواهد داد که حقه باز کیست و سوء استفاده چی از این منشور کیست.

۶. موضع کمونیست ها در قبال جنبش سبز چه بود و چیست؟

تا امثال من پاسخ های صریحی از شما دریافت نکنیم نمی توانیم قضاوت درستی درباره آقای مصطفایی، خانم مینا احدی و رفقایشان داشته باشیم.

آقای شاهرخ رئیسی، شما می فرمایید که صرفنظر از گرایشات سیاسی خود، ما باید در مواردی که اشتراک نظر داریم در کنار یکدیگر قرار بگیریم. من با این استدلال شما مشکلات زیادی دارم چون تجربه نشان داده است که این بستگی به سابقه و تعهدات طرف مقابل دارد. دو مثال می آورم که منظورم روشن شود: در میان مخالفین شاه هم کمونیست ها بودند، هم مذهبیون و هم جبهه ملی. این سه هیچ وجه اشتراکی در اصول، اعتقادات، برنامه های سیاسی و اقتصادی برای کشور نداشتند. تنها و مهمترین وجه اشتراک آنها سرنگونی شاه بود. با نادیده گرفتن سوابق تاریخی یکدیگر و در نظر گرفتن عواقب احتمالی هر گونه اتحادی، متحد شدند و شاه را سرنگون کردند. این اتحاد عمل آنها پشیمانی های فراوانی بهمراه خود آورد که یک نمونه اش مهندس بازرگان است که غلط کردم/کردیم که انقلاب کردیم.می دانیم.

مثال دوم، بین مجاهدین خلق و خمینی، دو یار و دو همدم سابق، اختلاف افتاد. مسعود رجوی باز اشتباه خود را تکرار کرد و با کسی وارد اتحاد عمل شد که تنها وجه اشتراکش با او سرنگونی خمینی بود. او برای براندازی خمینی با صدام حسین، دشمن ایران و ایرانی، همدست و همکار شد که در تاریخ و حافظه ی ملی ما برای همیشه ثبت گردید.

دیگر همه باید یاد گرفته باشیم که یکی از نتایج این استدلال غلط که شرکت و همکاری در وجوه مشترک صرفنظر از گرایشات سیاسی و بدون در نظر گرفتن همه ی جوانب، سابقه و حافظه ی تاریخی و منافع ملی و ...، انقلاب ۵۷ و نسل کشی هایی بود که در دهه ۶۰ بوسیله خمینی و یارانش صورت گرفت. سوگواری برای این از دست رفتگان چه فایده ای دارد اگر ما چیزی از این تجربه ی تلخ نیاموخته باشیم؟


بله، شما درست می گویید که احزاب کمونیستی در لیبرال دمکراسی های جهان غرب، مورد احترام مردمانشان بوده و هستند ولی فراموش می کنید که دلایلش را ذکر کنید. دلیل احترام مردمان غرب نسبت به احزاب کمونیستی شان بر می گردد به سابقه ی و حافظه ی تاریخی ای که ملت های غربی از آنها دارند. این احزاب هیچوقت منافع ملی کشورهایشان را قربانی بیگانگان نکردند، در پی حذف دگراندیشان برنیامدند، استقلال و آزادی خود را همیشه حفظ کردند، هیچوقت نه وابسته به چین کمونیست بودند و نه شوروی. هیچوقت نه با فاشیست هایی مثل جنرال فرانکو در اسپانیا همکاری کردند و نه با پاپ در واتیکان. حال اینرا مقایسه بفرمایید با سابقه و حافظه ی تاریخی ای که ما ایرانیان از احزاب و سازمانهای کمونیستی خود داریم.

کمونیست های ما وابسته و پیرو بیگانگان بودند، هیچوقت معنی منافع ملی ایران را درک نکردند و با فاشیستی مثل خمینی همکاری کردند که نتیجه اش فاجعه ی تاریخی انقلاب ۵۷ بود. همکاری مجاهدین خلق با فاشیست دیگری، صدام حسین، در جنگ ۸ساله ایران و عراق هم از یادها نرفته است، همانطور که همکاری های حزب توده با استالین در تجزیه آذربایجان، کردستان و شمال ایران از یادها محو نشده است. سابقه ی کمونیست های بعد از انقلاب در همکاری با رژیم در سرکوب رقیبان و مردم را هم که شما بهتر از من می دانید. به همه ی اینها تقسیم مردم ایران به خلق ها و ملیت ها را اضافه کنید که خاطرات تجزیه ایران در زمان استالین را در اذهان عمومی زنده می کند. به اینها آمریکا و اسراییل و سرمایه داری ستیزی هم بیافزایید که با افکار عمومی ایران هیچ هماهنگی ای ندارد. مهمتر از هر چیز دیگری موضع کمونیست ها را در قبال جنبش سبز از آغاز تا حالا در نظر بگیرید که اسناد آن بصورت مقاله برای همیشه در اینترنت حفظ شده اند.

شاید آقای مصطفایی هم مثل من سبز باشد و بداند که در بزنگاه تاریخ ما چه کسان/احزاب/گروه هایی در کنار جنبش سبز ایستادند/نایستادند و یا با فریبکاری ظاهرا خود را مدافع منتقد نشان دادند تا قائله را به سود خود و رژیم تمام کنند.

شاید آقای مصطفایی هم مثل امثال من همکاری در وجوه مشترک صرفنظر از گرایشات سیاسی باید محتاطانه و با در نظر گرفتن تجارب، اصول و اخلاقی باشد که نه مورد سوءتفاهم قرار گیرد و نه مورد سوء تفاهم. در ضمن فراموش نکنیم که در تخریب و ترور شخصیت آقای مصطفایی سیاستی همسو با رژیم اتخاذ نکنیم چون این خود یک نوع همکاری با رژیم است و هیچ کمکی به موکل او در ایران نمی کند.

از آقای مصطفایی باید با صلاحدید ایشان و صرفنظر از گرایشات سیاسی او نسبت به کمونیسم و مینا احدی حداکثر استفاده را کرد تا در جامعه ی بین المللی رسیدگی به نقض حقوق بشر در ایران در صدر دستور کار قرار گیرد و نه برنامه ی اتمی این رژیم مافیایی که ایران را دارد به ورطه ی جنگ سوق می دهد. برای کمونیست ها این باید مهم باشد و نه اینکه خانم احدی را در این کنفرانس و آن کنفرانس راه نداده اند. ایران، زنان ایران و ملت ایران و جلوگیری از جنگ مهمتر از فعالیت های مینا احدی است. ایشان و هوادارانشان باید الویت ها را تاکنون شناخته باشند.

تمرکز اصلی را باید در رساندن صدای سکینه های ایران، نبود یک قوه قضائیه متمدن، مجازات های وحشیانه و تبعیض علیه زنان در ایران قرار داد، شاید که با در صدر قرار دادن نقض حقوق بشر در ایران و بدون جنگ بتوانیم بساط این رژیم فاسد و ایران بر باد ده را جمع کنیم.

قبل از آنکه به مصطفایی گیر بدهیم اول خود را در آینه تاریخ خود نظاره کنیم. شاید او هم به همان دلایلی از مینا احدی ها فاصله می گیرد که امثال من از این خانم فاصله می گیرند. در انتخاب همنشین باید عاقل بود. چه جانها که بباد نرفت در اثر همنشینی با اهریمنان حوری نمایی که چهره شان را در ماه و سپس در سرزمین ایران دیدیم!!!

جنابعالی چه فکر می کنید؟ بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم. پیروز باشید.

این نظر را در سایت های دیگر هم خواهم گذاشت و خوشحال خواهم شد که پاسخ آقای شاهرخ رئیسی را هم با اجازه ی ایشان ضمیمه کنم. آقای رئیسی گرامی، امیدوارم این مقاله ی شما در سطح وسیع منتشر شود و مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
٣۰۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱٣٨۹       

    از : داور -

عنوان : احسنت!
با خواندن نامه آقای مصطفایی احترامم به ایشان افزون تر شد. آفرین به این هوشیاری که اجازه نداد جمعی فرصت طلب که از هیچ امکانی برای مطرح کردن خود نمیگذرند، فعالیت انسانی او را مخدوش کنند. فعالیت حساس ایشان به نجات جان چند هموطن بی پناه مربوط است، کنفرانس برلین نیست که با برهنه کردن پایین تنه، آن را بهم بزنید. شما را به حقوق بشر چکار که هنوز ننگ همراهی تشکیلاتی با جریان نژادپرست "اکس مسلم" آلمان را بر پیشانی دارید که آتش زدن خانه چند مسلمان ترک روسری به سر جزو کارنامه درخشان عملیاتیش هست.
جناب رئیسی، امضای پای گزارش فرانکفورت را ببینید متعلق به یکی از به اصطلاح رهبران این حزب است. در این سطح پشت این نوع اجتماعات انعکاس دار میروند تا به هواداران خود و ۶-۵ شاخه انشعابی رقیب نشان دهند مینا احدیشان با جنتی عطایی و مانی عکس انداخته است. (احتمالا عکاس هم از رهبران حزب است!) .باور کنید موضوع بهمین سادگی است و نیازی به پوشاندن آن در زرورقهای حقوق بشر نیست!
٣۰۵۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣٨۹       

    از : شورش احمدی

عنوان : کدام حقوق بشر
دوستان گرامی حقوق بشر این دوستان در کنفرانس برلین خوب دیدیم.
انچه بر سر صاحب سفره خود کومله هم اوردند هم دیدیم.
پولهای کلانی که از سوئد و کشورها دیگر می کیرند و با اسمهای مختلف و چند سنار خرج می کنند و بقیه خرج نشریه مجانی حزبی می کنند را هم خوب دیده ایم
من نمی دانم حقوق بشر یعنی چه از نظر حزب خانم اسدی
٣۰۵۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣٨۹       

    از : احمد عابدی

عنوان : یادی از گذشته
آقای رئیسی
۱-من نمی دانم خانم احدی از کی فعال حقوق بشر شده اند ((حقوق بشر)) ملک پدری هیچ کس نیست ثس باید به ایشان هم خوش آمد گفت ولی می دانم یکی از شعارهائی که از دهن ایشان نمی افتد شعار(( مرگ بر)) است آیا شعار ((مرگ بر)) برای فعالین واقعی حقوق بشر ((شعار ممنوعه )) نیست؟
۲- یکی از افتخارات فعالین حقوق بشر دفاع از بر پائی جلسات، اجتماعات، کنفرانسها است . حتما کنفرانس برلین را به خاطر دارید این کنفرانس توسط حزب کمونیست کارگری بر هم زده شد و حزب کمونیست کارگری هنوز به آن اقدام افتخار میکند. وحتما می دانید در آن زمان خانم احدی مسئول تشکیلات آلمان حزب کمونیست کارگری بود و ایشان هم به این اقدام افتخار می کند. یعنی از نظر حقوقی مسئول مستقیم آن حادثه، آن حادثه به دستگیری گروه کثیری انجامید تعطیلی فله ای مطبوعات را به همراه داشت و بیکاری صدها روزنامه نگار را تا آنجا که من می دانم خانم احدی هنوز به آن اقدام افتخار می کند.شما چطور؟
من آن روش اول واین اقدام دوم را دور از فعالین حقوق بشر می دانم شما چطور؟
آقای رئیسی خانم احدی یک مخالف جمهوری اسلامی هست همانگونه که دور از جان ایشان حاجی عراقی مخالف شاه بود ولی ایشان فعال حقوق بشر نیست عزیز من برای یک فعال حقوق بشر اهمیت حقوق بشر از همه جیز مهمتر است و در یک کلام مهمترین است در حالی که برای خانم احدی مهمترین موضوع حزڤ کمونیست کارگری است. باورتان نیست از خودش سئوال کنید
٣۰۵۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست