یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آقای گنجی، اینجا تهران نیست - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : آقای راستگو محترم،
آقای راستگو محترم، موضع بنی صدر در قبال منشور جهانی حقوق بشر چیست؟ آیا او به همه ی آزادیهای مندرج در این منشور برای مردم باور دارد؟ مرسی
٣۰٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۹       

    از : به فرید راستگو

عنوان : آقای راستگو، از شما متشکرم....
آقای راستگو، از شما متشکرم که این مقاله را به نظر من اختصاص دادید. حیف که پاسخ تان به نظرم را ضمیمه ی این مقاله نکردید تا همه ببینند.

علاقمندان با رجوع به آرشیو می توانند نظر من، پاسخ آقای راستگو و خانم بنی صدر را مطالعه کنند. از بخت بد من، نظرم موقعی چاپ شد که مقاله قبلی آقای راستگو به آرشیو سپرده شده بود.
٣۰۷۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : بنی صدر در کدام دموکراسی انتخاب شد؟
بنی صدر تنها به خاطر چسبیدنش به خمینی رییس جمهور شد و الا هیچکسی جز معدودی از همین اطرافیان خود خمینی و یکی دو نفر سیاستمدار ملی او را نمیشناختند و از لحاظ سن و تجربه و سواد هم اصلا این پست برای او سه چهار شماره بزرگ بود. امروز به جای شرمندگی به مسندی که لایق بزرگان و سیاستمداران برجسته ایرانی میباید بوده باشد او و آقای دلخواسته و دیگر خودی ها سعی میکنند با تکرار اینکه کاندیدای مورد نظر خمینی کس دیگری بود این حقیقت را کتمان کنند که او خود نیز بخاطر جو گیر شدن مردم توسط خمینی به امتی که عکس او را در ماه دیده بودند زورچپان شد. اما گیریم که این درست است و خمینی کس دیگری را میخواست. اما امت او از این بازی های سیاسی و نیت امامش مطلع نبود چون این امت با خواندن روزنامه و انتخاب از روی سواد و مطالعه و شعور انتخاب نمیکرد و کاندایدای مقابل برایش به همان اندازه بنی صدر ناشناس بود و هردو کاندید را خودی امام میدید اما بنی صدر را بیشتر شنیده و دیده بود. آری صحنه گردانی های بنی صدر و نوچه گری هایش در کنار امام بیش از طرف مقابل در ذهنش بود و برای همین هم او به او رای داد. یعنی اگر هم خمینی کاندید دیگری داشت نتوانسته بود به انداز ه کافی و به صراحت این را برای امتش روشن کند. اینکه از جهل مردم برای بقدرت رسیدن خود سوئ استفاده کنیم و در انتخاباتی که از سر تا تهش هیچ ربطی به دموکراسی ندارد ببریم و گیریم اولین رییس جمهوری رژیم اسلامی باشیم، منتخب امتی که سی سال است خود را برای این انقلاب منحوس لعنت میکند چه برسد به انتخاب بنی صدر چه جای افتخار و منم منمی دارد من که نمیدانم.
بعید میدانم بنی صدر طرفداری در ایران داشته باشد اما او هم میتواند در ایران آزاد آینده برای خودش دنبال جا بگردد. بهرحال حضور او را در میدان با وجود خود فراکنی های بچه گانه خود و دوستانش بهتر از نبودنش میدانم.
٣۰۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : ایرانی

عنوان : مگر بنی صدر دست خمینی را نبوسید؟
این را که نمی شود انکار کرد که بنی صدر بعد از بدست آوردن منصب ریاست جمهوری ملایان دست خمینی را در مقابل چشمان متعجب میلیونها ایرانی بوسید. بنی صدر هنگامی که نتوانست قدرت را کاملا برای خود در دست بگیرد و از ترس رقبای عمامه دار به مخالفت برخواست و مطمنا او منافع مردم ایران را در نظر نداشت. آقای بنی صدر هنوز "انقلاب اسلامی" در هجرت منتشر می کند آنهم در این دوره و زمانه!!! بنی صدر ثمره "انقلاب اسلامی" بود و با پایان "انقلاب اسلامی" نیز شیشه عمر سیاسی او نیز کاملا شکسته خواهد شد!
٣۰۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : کاوه کاوه

عنوان : اینجا تهران نیست، ولی دهه‍ی شصت هم دیگر نیست
جناب راستگو، اینجا تهران نیست صحیح فرمودید. ولی نسل جدید هم نسلی نیست که به دنبال اندیشه بزرگ قرن راه بیافتد تا کیش شخصیعت را به صورت عینی و علمی بیاموزد !
نسل جدید می خواند و قضاوت می کند، علی عغم احرامی که برای آقای نی صدر قائل. مقالات اگای گنجی باعث شد به تاریخ رجوع کنم و ببینم که چگونه ایشان هم بنده‍ی خمینی بودند و امروزه لاف می زنند. بهشتی بنی صدر را برکنار کرد نه خمینی. دوباره تاریخ بخواید اینجا تهران نیست ولی دهه‍ی نوچه پروری و مقاله‍ی دفاع از مرید نوشتن هم نیست.
موفق باشید
٣۰۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : رضا سالاری

عنوان : انگیزه اولیه ترجمه رساله چه بود؟
جناب راستگو، شما آورده اید که گنجی چنین گفته: « ایشان در بخش اول سلسله مقالاتش و پس از «اشاره» ای کوتاه چنین مینویسد: « بنی صدر فردی مسلمان و معتقد به حکومت اسلامی بود، همسر او کتاب ولایت فقیه آیت الله خمینی را به فرانسه ترجمه کرده بود». او با تکیه به این داده های غیر قابل تردید، در ادامه مطلبش چنین وانمود میکند که گوئی «حکومت اسلامی» مورد نظر آقای بنی صدر که مبتنی بر مشارکت عامه مردم میباشد و «حکومت اسلامی» مورد نظر آقای خمینی که بر پایه ولایت فقیه استوار است هر دو دارای معنا و مفهوم واحدی هستند.»

‫ جناب راستگو، اگر خانواده بنی صدر یک وفاق و توافق و یا وحدتی با خمینی نداشتند که در ابتدای کار با او همراه و همرزم نمیشدند! ابتدا این دو یکی بودند و وحدت کامل برقرار بود، شما دیگر چرا تقیه و مصلحت نگری؟. حداقل این حرف گنجی درست است! بعداً این یکی بودن و وحدت بدلایل متعدد فرو پاشید و دوتا و سه تا شد. ظاهراً اول دوزاری خانم و یا همسرآقای بنی صدر افتاد و به شوهر خود اخطارهای استبداد ولایی و دینی را داد، منتها هردو به نظر منتقدان این دو خیلی دیر متوجه استبداد دینی شدند، هردو نوشدارو را بعد از مرگ سهراب پیدا کردند! سووال تاریخی ولی تغییر نکرده و پابرجاست: خانم بنی صدر چرا باید رساله خمینی را بدون هیچ گونه انگیزه و علاقه ای ترجمه کند؟ ایشان در زمان ترجمه یا، همانطور که گنجی ادعا میکند، علاقمند و مرید خمینی بوده، و یا برعکس ضد خمینی بوده و برای نقد و رسوایی او به جهانیان و دیگرکشورها، اینکار را کرده، که البته، آنچه از اسناد و شواهد برمیآید، بسیار بعید بنظر میرسد، چون هیچ اشاره ای درمقدمه کتاب ویا متن نوشته خود برای این انگیزه انتقادی نشان نداده و از همه مهمتر هیچ سروصدایی و یا گرد و خاکی ظرف این سی و یک سال از این بابت بلند نشده است.

‫جناب راستگو، هم بنی صدر و هم خانم ایشان و هم گنجی و هم بسیاری دینمداران دیگر، چون در دوران جوانیشان مسلمانان و مومنین متعصبی بودند، همه بلا استثناء زمانی مرید و مقلد خمینی بودند (که متأسفانه همه این قسمت را تقیه و کتمان مصلحتی میکنند) و در نتیجه او و کارهای اورا برای مدتی که مرید او بودند، دربست و چشم بسته و کورکورانه و مقلد گونه قبول داشتند ( اساس اعتقاد مسلمان شیعه با تقلید مقلد از مرجع تقلید تثبیت و تحکیم میشود)، تا اینکه کم کم در اثر فشار هنجارهای اجتماعی و تعقل و رجوع به عقل و دانش خود متوجه آسیب این توفان خانمان برانداز تعصب دینی خود شدند و در نتیجه یا با خردورزی، یا مصلحت و یا ناچاری، از رژیم اسلامی فاصله گرفتند. گناه اینها از دید من همان مسخ و بیهوشی ضمیر ناخودآگاه آنان است در دردوران بویژه کودکی برآموزش دینی و تمرین های تکلیف محوری بندگی و اطاعت و بعد امتداد آن در دوران نوجوانی و جوانی است که در اثر تکالیف بدون چون و چرای نقدناپذیر و شستشوهای پیوسته دینی و فقهی و تعالیم اعتقادی بخصوص اجباری ارثی و غیر قابل نقد و انتقاد و خرافی و بویژه غیر علمی و اثبات نشده شیعه دوازده امامی، که با پرکردن و هدر دادن سی چهل سال اول زندگی آنان ادغام شده، یعنی بهترین سالهای شکوفایی زندگی یک انسان مدرن امروزی، بی هدف و بیهوده صرف امور و قواعد و اعتقادات آخرتی غیر قابل دفاع علمی تو گویی کلاً حیف و حرام شده است!

متأسفانه اینچنین دینداران و دینمحوران اصلاح طلب نسبتاً تغییریافته و رقیق گشته از تعصبات، هیچوقت ریشه گرفتاریهای دینی و عقلی خودرا نمی یابند و حتی عار و ننگ و تکبر دارند زندگی گذشته متعصب خود را به زیر میکروسکوپ و چشمان تیز منتقدان اطراف خود بیاورند.

‫ اما، تا اینکار خودشکافی و خودشناسی را نکنند متعالی نمیشوند. من شاید اگر بجای آقای گنجی و یا آقای بنی صدر بودم به خود و مردمیکه به گردن من بی نهایت حق دارند حقیقت را میگفتم. میگفتم که چگونه و همواره مدیون جلب صداقت و اعتماد صادق آنها میباشم، و درعوض من چه کردم. مسئولیتم را میپذیرفتم و میگفتم که برخی، بخشی و یا بسیاری از این مردم مستقیم و یا غیر مستقیم چگونه بی گناه قربانی ناآگاهیها و اعتقادات متعصبانه و خطاها و ندانمکاریهای من در دوران قدرت و یا مسئولیت و همکاری من با رژیم انقلابی ارتجاعی، شده اند و هنوز درگیر پیامدهای آن میباشند. میگفتم که من بعلت تعصبات دینی بمرور پرورش یافته و نهادینه شده در ضمیر ناخودآگاه خود اول توسط پدر و مادر و بعد اجتماع وروحانیون و آموزگاران دینی اطراف خود و محیطم از قاعده و قوانین مترقی بشری مدتها بدور بودم و همچون تازیهای چهارده قرن پیش رهایی و آزادی ایران و انسان را در دین اسلام و در کلام و زبان مرجع و مرادم خمینی میدیدم و بهمین دلیل به ندای وحدت کلمه او پاسخ مثبت دادم و وارد عرصه قدرت و مسئولیت و همکاری با او شدم....... ولی الان سخت پشیمانم و از شما مردم ستمدیده ولی هشیار و هوشمند پوزش میخواهم و طلب بخشش دارم..... نه اینکه آنچه فعلاً رسم و مد تمام دینمحوران شده، که باز از روی مکر و اکراه و تکبر و تقیه و مصلحت رسوا شده، خود مدام ناله و نامه و شکایت نزد پروردگار خود می برند و به خلق اعتنایی ندارند و مدام دم از توبه و بخشش از جانب الله و دعای هدایت ظالمان و سرکوبگران و ستمگران دارند.....

اشتباه نشود پوزش واقعی و زمینی از مردم واقعی و زمینی لازم است، نه توبه و تقیه و طلب آمرزش و بخشش مصلحت طلبانه از الله آسمانها.... پیروز باشید.
٣۰۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : بنی‌صدر نه عقل کل بود و نه عاری از اشتباه
فعلا مشکل مردم ایران بنی صدر نیست. به زیرکشیدن جنایتکاران حاکم و جایگزینی حاکمیت مردم مسئله روز است. شما با دفاع غیر منطقی از بنی‌صدر، مطلعین از جریان امور در اوایل حکومت خمینی را به واکنش مجبور می‌کنید. جناب بنی‌صدر نه عقل کل بود و نه عاری از اشتباه. حضرت ایشان بواسطه پدرشان که ‌آیت‌اللهی بود مورد توجه خمینی بود و نردبان قدرت را یکی سه تا بالا رفت. در زمان صدرات هم دعوای ایشان با جماعت قدرت‌طلب جنایتکار حزب جمهوری اسلامی بر سر حاکمیت مردم نبود. ایشان در مورد شوراها فرمودند: «شورا پورا مالیده». دعوای بین حکومتیان بدون توجه به مواضع طرفین دعوا‌، اعتباری برای افراد ایجاد نمی‌کند. مقابله بنی‌صدر با مافیای حاکم بسبار مطلوب است، ولی بازگشت ایشان به صدارت منوط به پاسخگویی ایشان در همراهی با سیاست سرکوب خمینی در۵۷-۵۹ و ارائه برنامه مقبول مردم است. اکبر گنجی هم به طریق اولی باید در فردای ایران آزاد در مورد فعالیت های ضد بشری‌اش در دهه ۶۰ در سپاه و حمله به زنان به اصطلاح بد حجاب در ۶۳-۶۴ و ترورهای دوران ماموریتش در ترکیه پاسخگو باشد.
٣۰۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۹       

    از : علی تهرانی

عنوان : تحریف تاریخ توسط میوه چینان انقلاب
آقای خیلی راستگو،

بدون حمایت امام راحل مذهبیون و جامعه روحانیت مبارز آیا آقای بنی صدر میتوانست رئیس جمهور شود ؟
٣۰۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست