سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"نگاهی به تاریخچه رسمیت زبان ترکی در ایران" - مهران باهارلی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حامد حمیدی

عنوان : با سپاس
با سپاس جناب لیبرال
از پیام شما لذت بردم و حرفتان درست است.
٣۱۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : دیگر نباید بخاطر ناآگاهی های خود از تاریخ کشورمان آلت دست این و آن شویم. اشاعه ی آگاهی وظیفه ی هر ایرانی است. هر کدام از ما باید یک رسانه بمانیم تا روز موعود.
حامد خان،

هر دو پدر بزرگم ترک هستند، یک مادر بزرگم کاشی و دیگری رشتی است. پدرم تهرانی و مادرم رشتی است. در میان اقوام دور و نزدیک خود از آبادانی و یزدی و اصفهانی دارم تا قوچان و اردبیل. حتی یکبار در تمام عمرم این بحث هایی که اینجا می شود را ما در خانواده مان نداشته ایم و همه خود را ایرانی اصل می دانیم و عاشق ایرانیم. در انتخابات کذایی خرداد سال گذشته اکثریت فامیل و خویشاوندانم برخلاف سالهای قبل برای بیرون انداختن ا.ن ناچار به موسوی رای دادند. بسیاری از آنها در تظاهرات یا شرکت کردند و اگر در اردبیل و قوچان...نتوانستند در تظاهرات شرکت کنند ولی قلبشان برایتظاهر کنندگان می تپید. همه یک چیز می خواستند و آن سرنگونی رژیم بود و موسوی بهانه بود. در هیچیک از تظاهرات درون و برون مرزی هیچکس از کسی دیگر نپرسید که تبار و زبانت چیست و هیچکس هم نگفت که فدرالیسم حلال مشکلات ماست. اکثر فامیل من بطور کل یا از اسلام بریده اند یا اسلامی را دنبال می کنند که با رژیم و مساجدش کاملا قهر بوده و هست. در میان خویشاوندانم در ایران، آن معدود کسانیکه به رژیم اعتقاد داشتند از رژیم بریدند وقتی تجاوزات جنسی در کهریزک برملا شد. فقط یک خاله داریم که خمینی همیشه بتش بوده و هست و برایش خامنه ای دست کمی از خمینی ندارد، بقیه همه از هر چه آخوند است متنفرند. با این اوصاف بسیاری از آنها به تشییع جنازه منتظری در قم رفتند، نه بخاطر اینکه به او ارادتی داشتند بلکه می خواستند در میان یک میلیون تظاهر کننده ای باشند که مثل خودشان از فرصت استفاده کرده تا شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر ج.ا . ... بدهند. من مطمئن هستم اکثریت ایرانیها مثل من و خانواده و اقوام من از تیره و تبارهای متفاوتند ولی هیچ درد تیره و تبار ندارند و خود را ایرانی می دانند. اما وقتی یک مشت تبهکار کشور را به قهقرا می برند، آنهم کشور ثروتمندی مثل ایران، همه جور گرگ بر سر راه ما قرار می گیرند از خاکستری اش گرفته تا هر رنگی که بتوان تصور کرد.

ایران در خطرست و همه ما وظیفه داریم در حد توان خود جلوی خطرات بایستیم. هر چه ما بیشتر تاریخ خود را بشناسیم و در این بحث ها شرکت کنیم زودتر به آزادی خواهیم رسید چون همانطور که در این بحث دیدیم افرادی مثل آبدین و آئلیار باعث می شوند ما بیشتر تحقیق کنیم و از هم یاد بگیریم و آموخته های خود را به دور و بری های خود منتقل کنیم. ناآگاهی آن چیزی بود که ملت ایران را به فاجعه ۵۷ کشاند، و خوشا بحال فرصت طلبان و مغرضان شد. دیگر نباید بخاطر ناآگاهی خود آلت دست این و آن شویم. نباید آبدین ها را بحال خود رها کنیم. باید به آنها پاسخ بدهیم و از آنها پاسخ طلب کنیم. من از شما و دیگران آموختم و مهم آموختن است که راز موفقیت ایران خواهد بود. تندرست و پیروز باشید.

در ضمن زبان رشتی را خوب می فهمم ولی کم می توانم به این زبان حرف بزنم. ترکی من خیلی ضعیف تر از رشتی منست. بدلیل بار آمدن در محیطی چند زبانه قادر بودم انگلیسی را زودتر از دوستان دیگرم در خانواده های یک زبانه یاد بگیرم.

دیگر نباید بخاطر ناآگاهی های خود از تاریخ کشورمان آلت دست این و آن شویم. اشاعه ی آگاهی وظیفه ی هر ایرانی است. هر کدام از ما باید یک رسانه بمانیم تا روز موعود.
٣۱۷۹۰ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : حمید حامدی

عنوان : در تامل سخنان جناب پیروز و جناب چپ لیبرال
به اندیشه من، مسئله پانترکیستها/پانعربیستها با ایرانیان یک مسئله تاریخی است.
در این راستا، این دو گروه به ایران در این هزار و چهارصد سال تجاوز کردند. حداقل اعراب یک دینی آوردند که میتوان گفت در یک دوره مثبت بود (دوره سامانیان و آل بویه). اما ترکان در واقع چیزی به فرهنگ ایران نیفزودند که قابل تقدیر باشد.
شما حتی زبان فارسی را در آذربایجان قدغن کنید و تنها ترکی تدریس کنید، ، کفایت نخواهد کرد زیرا یک نوع ایرانستیزی در میان این دو گروه پانترک/پانعرب رواج دارد.
در همین سایت امثال بهاریها و آیدینها و قابویسها و ماشاءلله رزمیها و غیره وجود دارد.

با وجود اینکه میدانیم روزگاری آذربایجان زبانش فهلوی بوده است(که متعلق است به تمدن ایران) اما امروز پانترکیستها بیشتر از همه پی تخریب (به ظن خود چون اثری در دانشگاه-ها و محافل علمی ندارد) تمدن ایران و فرهنگ آن هستند. یعنی اینها بیشتر از همه طلبکارند با وجود اینکه این ترکان بودند که به ایرانیان ظلم کردند و سرزمینهای ایرانی-تبار را ایرانی-زدایی کردند و بخشهایی از آن را تخسیر کردند و ماهیت قومی آن را از ایرانی به ترک تغییر دادند. من مشکلی با کسی ندارم ولی آخر این ماجرای پانترکیسم روشن نیست به کجا برسد. در هر حال، امروز ایرانیانی در جهان وجود دارند که به اندازه کافی به تمدن/تاریخ ایران آشنا هستند، و برای همین دیگر بیم خطر نابودی تمدن ایران همچون زمان مغول/تیمور وجود ندارد. رفتار ایرانیان با ترکان خیلی بهتر از رفتار ترکان با تاجکیان اوزبکستان یا فارسی-زبانان آران بوده است.
٣۱۷۷۴ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : امکان ندارد که مغلوب بتواند خود را به غالب تحمیل کند. بله، این قبائل عرب عربستان و قبائل ترک مغولستان بودند که ایرانیان را آسمیله کردند
با تشکر از حامد خان برای توضیحی که به پرسش من دادند.

و با تشکر از پیروز که به نکته ای اشاره کردند که بسیار مهم بود و من در جای دیگری آنرا ندیده بودم. پیروز درست می گوید که این ایرانیان بودند که آسمیله شدند و نه دیگرانی که ایران را فتح و غارت کردند و آنهمه کشتار و خرابی ببار آوردند.

اگر امروز قبائل آمازون توانستند با زبان و فنون قبیله ای خود امور اداری برزیل را بعهده بگیرند و آن کشور را اداره کنند آنوقت می توان ادعا کرد که قبائل عرب و ترکی که ایران را فتح کردند هم با آن زبان و فنون خود قادر بودند ایران آنزمان را اداره کنند ولی ایرانیان نگذاشتند. واقع احمقانه است اگر ادعا کنیم که ایرانیان مغلوب نگذاشتند که قبائل عرب و ترک غالب زبانهای عربی و ترکی را به زبان رسمی ایران تبدیل کنند.

امکان ندارد که مغلوب بتواند خود را به غالب تحمیل کند. بله، این قبائل عرب عربستان و قبائل ترک مغولستان بودند که ایرانیان را آسمیله کردند و نتیجه این فعل و انفعلات هم امثال من هستند که هیچ مشکلی با اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر در ایران آینده ندارم تا تک تک آحاد ملت ایران از هر تیره و تبار و ... زیر سایه این منشور در امنیت کامل کنار هم زندگی کنند، به رفاه و آزادی برسند و شکوفا شوند.
٣۱۷۶۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : حامد حمیدی

عنوان : در پاسخ به جناب دمکرات و آیدین
در پاسخ به جناب آیدین
من نیازی ندارم شما را قانع کنم زیرا مهم حرف دانشگاه هاروارد است. این مسئله ربطی به حدیث و دین ندارد زیرا زبانشناسی یک مسئله علمی است و نه مسئله اعتقادی. هرزمان شما توانستید استادان دانشگاه هاروارد و اکسفورد و کامبریدج را قانع کنید، خوب من هم قانع میشوم. من پیوند خودآموز پارسی باستان را برای شما دادم و همچنین کتابهای معتبر پارسی میانه. در مورد پارسی میانه کم و بیش میتوان بسیاری از جملات را با فارسی کنونی دریابم. حداقل شما باید اول زحمت بکشید و آن زبان پارسی باستان را یادبگیرید و سپس پارسی میانه را یادبگیرید و سپس نظرهای نوینی بدهید (در مجلات معبر زبانشناسی و نه سایتهایی مانند اخبار روز) و نظرهایتان باید در چارچوب علم زبانشناسی باشند.. البته اول باید چهارسال زبانشناسی ابتدایی در بیاموزید و سپس لیسانس بگیرید و سپس دکترا.. خوب هر زمان این کار را کردید و یک تز در این مورد نوشتید و تز شما را دانشمندان زبانشناس پذیرفتند، من هم قانع میشوم.

در ضمن ریچارد فرای زبانشناس نیست و عشق او به ایران هرگز از علم او نمیکاهد. زیرا علم را با مقالات و کتابهای علمی میسنجند (که مورد قبول دانشمندان همسطح باشد) و نه چیز دیگر.


در پاسخ به جناب دمکرات
حرف شما صحیح است. پارس/پارسوا/پارسا/پارث/پشتو... همه از یک ریشه هستند. چند نفر مانند ریچارد فرای و جرج مرگنستین و غیره نیز این موضوع را گفته اند.
فرای میگوید:

Parsa, Parsua and Parthava we have three forms of an Old Iranian *parsava "rib, side, frontier", related to Indo-European *perk "rib, breast", Avestan parasu, Ossetic fars "side, frontier"

مرگستین هم این موضوع را بررسی کرده است:
Morgenstriene, George ۱۹۷۳: ‘Pashto’, ‘Pathan’ and the treatment of R + sibilant in Pashto,in: Indo-Dardica, Wiesbaden: Reichert, ۱۶۸–۱۷۴.

پشتو/پهلو/پرسو/پارث/پارس.. همه از یک ریشه لغوی هستند..
٣۱۷۵۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : «اصلاح زبان ترکی: کامیابی فاجعه‌آمیز»
«اصلاح زبان ترکی: کامیابی فاجعه‌آمیز»
پرفسور جفری لوییس از بنیانگذاران مطالعه‌های ترک‌شناسی در دانشگاه آکسفورد و استاد زبان‌های ترکی بود. وی در ۱۹ ژوئن ۱۹۲۰ / ۲۹ خرداد ۱۲۹۹ خ زاده شد و به تاریخ ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ / ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۲ م/۱۳۰۱ خ به پایان رسید اما زبان اداری و ادبی آن، یعنی ترکی عثمانی، تنها زبانی که از نظر گستردگی واژگان به انگلیسی نزدیک شد، تا میانه‌ی سده‌ی بیستم م/چهاردهم خ زبان مرده‌ای نشد. قلب این زبان، ترکی بود: یعنی نحو و صورت‌های صرفی آن ترکی بود اما هاگوپیان (V. H. Hagopian) مجبور شد که ۴۰ کتابش به نام «دستور زبان گفتگو‌ی ترکی عثمانی» (Ottoman Turkish Conversation Grammar)، منتشر شده به سال ۱۹۰۷ م/۱۲۸۶ خ، را به دستور زبان عربی و پارسی اختصاص دهد. علت هم آن بود که عثمانیان چندین ویژگی را از این دو زبان وام گرفته بودند. آنان جمع‌های عربی و پارسی را قرض گرفته بودند. از عربی بیماری زبانی‌ای را گرفته بودند که به نام جنسیت دستور زبانی (grammatical gender) شناخته می‌شود. افزون بر این، صفت‌ها در ترکی پیش از اسم می‌آیند اما در عربی و پارسی پس از اسم می‌آیند. در پارسی، میان اسم و صفت کسره‌ای (ـِ) می‌آید و ترکی این هر دو را اقتباس کرد. «دولت عثمانی» (Sublime Porte)، یا دستگاه مرکزی حکومت سلطان عثمانی، در ترکی عثمانی «باب ِ عالی» گفته می‌شد که هر دو واژه‌های عربی هستند به معنای «دروازه» و «بالا» که با ـِ ی پارسی به هم پیوند شده بودند.
ترکان مردمی دامدار بودند و در جایی می‌زیستند که امروزه مغولستان بیرونی گفته می‌شود. در سده‌ی هشتم م/دوم خ، آنان از همسایگان مغول خود در نبرد بر سر چراگاه‌ها شکست خورده و میهن خود را ترک کردند و شروع کردند به مهاجرت به سوی جنوب و غرب. در آغاز سده‌ی یازدهم م/پنجم خ بیشتر آنان به خاورمیانه رسیدند، مسلمان شدند و باسوادهایشان الفبای عربی-پارسی را برای نوشتن به کار گرفتند. زبان‌شان از نظر واژه‌های لازم برای زندگی کوچ‌نشینی پربار بود اما از نظر مفهوم‌های فلسفی، یزدان‌شناسی و هنری کمبود داشت. برای این مفهوم‌ها دست به دامان عربی و پارسی شدند.

اما به این هم بسنده نکردند. آنان تنها برای مفهوم‌های نو از این دو زبان وام نگرفتند بلکه حتا واژه‌های پایه‌ای چون ôd (اُد = آتش) از کاربرد افتاد و تا آغاز سده‌ی بیستم م/چهاردهم خ در شعر ترکی برجا ماند اما در نثر چهارصد سال به نرفت و جای آن را «آتش» پارسی گرفت. واژه‌های ترکی sin [سین] و sinle [سینله] (به معنای گور)، در شعرهای مردمی از سده‌ی سیزدهم تا بیستم م/هفتم تا چهاردهم خ به کار می‌رفت و هنوز نیز در آناتولی به گستردگی استفاده می‌شود اما در نثر، خیلی پیش از این تاریخ، واژه‌ی عربی «مزار» جای آن را گرفت. در کتاب «جامع الفَر ِس» (Gami" al-Faris)، فرهنگ نوشته شده در سده‌ی هفدهم م/یازدهم خ، گفته شده برخی مردم sinle را تنها برای گور کافران یا نامسلمانان به کار می‌برند و مسلمانان در «مزار» دفن می‌شوند.

در شعر سنتی ترکی، بیت‌هایی دیده می‌شود که تنها نشانه‌ای که می‌گوید این شعر را شاعری ترک سروده وجود واژه‌های dir [دیر] (هست) و idi [ایدی] (بود) است. این گفته برای نثر سنتی نیز درست است. این مخلوط ترکی-عربی-پارسی را بیشینه‌ی رعیت سلسله‌ی عثمانیان نمی‌فهمیدند، نه تنها عربان و یونانیان و دیگر قوم‌ها، بلکه حتا خود ترکان نیز!
٣۱۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : به حامد خان و آقای باهارلی
می بینم شما در نظراتتان پارثی می نویسید ولی به من پارت و پات ها آموخته اند. سئوالی از شما دارم که امیدوارم بتوانید پاسخی بمن بدهید. سپاسگزار خواهم شد.

به نظر من، باید یه واژه پارت توجه کنیم چون شنیده ام که پارت ها حرف TH داشتند و میترا را MITHRA تلفظ می کردند. اگر اینطور باشد می توان گمان کرد که پارت را هم PARTH تلفظ می کردند که بعدها بوسیله مردمی که این صدا را نداشتند واژه هایی را که صدای TH داشتند را در برخی جاها به ت و در جاهای دیگر به ث تبدیل کردند. بنابراین، شاید پارثی همان پارسی باشد. ؟؟؟

******************

واقع جای تاسف است که نویسنده این مقاله فقط نوشتند و رفتند و ما را بحال خود گذاشتند. آقای باهارلی محترم، در هر محفلی همه معمولا سخن سنجیده حرفشان را می زنند و اگر نیازی به دفاع از آن باشد از خود با استدلال دفاع می کنیم. حال شما مقاله ای نوشته اید و ما ابهاماتی برایمان پیش آمد که آنها را با شما در میان گذاشتیم ولی شما هیچ اعتنایی بما نکردید. شما دفاع از این مقاله را بعهده کسانی گذاشتید که حمایت شما را نداشتند و این درست نیست. حتما شما قبول دارید که وقتی ما حرفی می زنیم باید مسئولیت آنچه را گفته ایم را بپذیریم و به شنوندگان خود پاسخگو باشیم. متاسفانه من این پاسخگویی را از جانب شما دریافت نکردم. همین ابهاماتی که ما در این مقاله شما با آنها مواجه شده ایم حتما در مقالات بعدی شما هم رخ خواهد داد مگر آنکه شما منابع خود را با ما در میان بگذارید. خواهشمندم منابع خود را درباره این مقاله و در مقالات بعدی خود بما ارائه بفرمایید. متشکرم.
٣۱۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : آیدین

عنوان : باستانگرایی هدیه باستانشناسان
جناب حمیدی،

بحث با مومنان فایده ای ندارد چرا که از کتاب مقدس و کتب مومنان دیگر هزاران دلیل می آورند تا ثابت نمایند که حقیقت را میگویند. شما به عوض جواب دادن به شبهات من، کتب باستانشناسان را ردیف نمودید. آنها هم کتب مقدس شما هستند. همانگونه که شیعیان از ملا احمد نراقی و محمد باقر مجلسی میتوانند شونصد خط برایت دلیل بیاورند و بر حجم بیافزایند. شما ادعا میکنید که چون فلان دانشگاه و فلان محقق این را گفته دیگر این تبدیل به مسلمات شده است. مگر بزرگ این باستانشناسان، ریچارد فرای مقابل اعلی حضرت محمود همایونی آریامهر، سردار سپه، صاحب هاله ایزدی، رئیس جمهور کودتا، کوروش ثانی، سید محمود احمدی نژاد زانو زده صاحب خانه اعیانی نشد؟
http://www.asriran.com/fa/news/۱۳۰۲۵۹
چند سال امثال ریچارد فرای باید گرد گچ در غرب بخورد تا مورگیج خانه اش را تمام نماید؟ کدام احمق در غرب دست رد بر تحفه ای رسیده از یک مملکت جهان سومی میزند؟ این خانه که ریچارد گرفته است حتی مالیات هم برایش بسته نخواهد شد.
خیر جناب. این حنا دیگر برای من رنگی ندارد. شبهات من در نظرات قبلی ام بیان شده اند. مرعوب اسم و رسم چند استاد غربی تحفه گیر نمی شوم. دلیل قانع کننده باید بیاورید تا نشان دهید که آن سه زبان ادامه همدیگر هستند. وجود چند کلمه مشترک دلیلی نیست تا بتواند اختلافات فاحش در گرامر این سه زبان با هم را کاور نماید.
٣۱۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : حامد حمیدی

عنوان : بحث آسیمیله
من هم با جناب "لیبرال دمکرات چپ میانه" موافقم که اگر آسیمیله در این هزار سال شده است، به ضرر ایرانیان بوده است.
چند نمونه میاورم:
۱) ترکزبان شدن مناطق سغد و خوارزم و آذربایجان و آران که همگی دارای زبانهای فهلوی/پارسی/ایرانی-تبار بودند.


۲) در همین قرن پیش، نابودی کلی فارسی-زبانان قفقاز. برای این موضوع، جستو کنید در گوگل: "تای قفقاز" و همچنین "جمهوری اذربایجان و تالش".. کم و بیش تعداد این گروه-ها از صدسال پیش کمتر شده است با وجود رشد طبیعی جمعیت. اما آیا کسی میتواند ادعا کند که تعداد ترکزبانان ایران در این صدسال کمتر شده است؟
در منابع آمارهای دقیق روسی، تعداد دقیق فارسی-زبانان قفقاز (تاتها) صد و بیست هزار در سال ۱۸۸۰ آمده است. اما امروز دولت آذربایجان آن تعداد را به ده هزار تقلیل داده است. در حالیکه با رشد طبیعی، این تعداد بایستی امروز یک ملیون باشد. همینطور است در مورد تالش ایران-زبان.
٣۱۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : حامد حمیدی

عنوان : در رابطه با پارسی باستان
دوستانی که علاقه دارند این زبان را بیاموزند میتوانند دروس آن را از این سایت هارواد فراگیرند:
http://www.fas.harvard.edu/~iranian/

دو نکته دیگر نیز هم بد نیست.
ترکیه و جمهوری آذربایجان بسیار پولدارتر از ایرانیان هستند اما آنها نمیتوانند برای نمونه چیزی مانند ایرانیکا تولید کنند (یعنی به همان حجم) زیرا پول نمیتواند تاریخ بخرد/بسازد (شاید بتواند دو سه تا دانشمند خودفروش را بخرد ولی هرگز نمیتواند اجماع نظر دانشمندان گردد).
در رابطه با پارسی باستان و پارسی میانه، در این صفحه از هاروارد میخوانیم:
------
Middle Persian (or Pahlavi) is mainly known from the official inscriptions of the Sasanian period (ca.
۲۴۰-۶۲۱ C.E.) and the literature of the Zoroastrians. Old Persian and Middle Persian are the ancestors of
New Persian (F˝rsi).

http://www.fas.harvard.edu/~iranian/OldPersian/opcomplete.pdf

------------

حالا این زبانشناسی است که پارسی باستان و پارسی میانه را تدریس میکند و به پارسی دری تسلط کامل دارد!

جناب آیدین چند لغت اوردند که چندتایشان در این صفحه نیست:
http://www.fas.harvard.edu/~iranian/OldPersian/opcomplete.pdf
ایشان گفتند:
--------------------
Para به معنای پیشین
‪Path به معنای مـسیـر وراه
‪ Hanj بهمعنـای دارزدن
Agreeبه معنای موافقت
stone ستون فارسی یا همان سنگ
تنهانزدیک به ده درصد از مجموع لغـات کتیبـه هـا شـباهت ‫سایه وار و یامطلقی به فارسی امروز دارند
--------------------------
اما para به معنی همان "فرا" فارسی است.
برفرض به معنی پیشین هم باشد در واژه پارسال فارسی دیده میشود.
ولی برای لغت پیشین واژه : paranam آمده است که به هر رو در "پار" واژه پارسال ما آن را میبینم.

اما لغت برای پیشین در همین کتاب درسی هارواد هست: paishiya .. که همریشه با پیشین فارسی است.

در رابطه با pathi در اوستا pantha آمده است و در سانسکریت نیز این واژه آمده است. در پارسی میانه این واژه شاید به صورت همان "پند" (یعنی نصیحت و همچنین "راه" و "روش") باشد.
http://webapps.uni-koeln.de/tamil/
زیرا در اوستا panth آمده است و تبدیل th-)د در بسیاری از واژگان دیده میشود.

لغت دیگری که گفتند:
"‪ Hanj بهمعنـای دارزدن"
در این لغتنامه نیست. در این لغتنامه:darga- به معنی دراز آمده است.

اما "هنگ" یا "هنج" هم در فارسی امروزی به معنی "کشیدن" است (دهخدا)

لغت دیگری که گفتند:
"Agreeبه معنای موافقت"
چنین چیزی ندیدم ولی لغت فارسی "آری" باید نزدیک باشد.

لغت دیگری که گفتند:
"stone ستون فارسی یا همان سنگ"

باز ندیدم. بجایش stuna میبینم که به معنی ستون است. واژه برای سنگ در فارسی باستان هست: asan و athanga.

خلاصه دوستان میتوانند چند زبان باستان ایرانی به علاوه کردی سورانی و کرمانجی را به طور خودآموز در اینجا یادبگیرند:
http://www.fas.harvard.edu/~iranian/

به هر حال من سه پرسش بدون پاسخ را دوباره میپرسم:
----------
یک)
حالا آنچه به بحث مربوط است، هم اکنون کسی میتواند ثابت کند که این دانشگاه هاروارد با پول دولت پهلوی دارد دروغ میگوید؟
دو)
اگر زبان ترکی زبان رسمی غزنویان و سلجوقیان و احمدیلیان و ایلدگزیان و سلال غیرترک ساسانیان و شروانشاهایان و بنی ساج و جستانیان و ..غیره بود، چرا حتی یک آثار مکتوب به زبان ترکی از هیچ کدام از اینها از فلات ایران وجود ندارد؟
سه)
این درست است که پادشاهان صفوی ترکزبان بودند (البته ریشه نژادی آنها مورد بحث است)، اما آیا بخاطر سرودن چند شعر به زبان ترکی، آیا میتوان زبان رسمی کشور را ترکی دانست؟ یا زبان رسمی زبانیست که برای ادارگی کشور و دیوان و غیره بکار میبرند؟

خلاصه منبع کامبردیج در مورد صفویان نیز به رسمی بودن پارسی اشاره میکند. یعنی صرف اینکه فلان پادشاه ترکزبان باشد، به این معنی نیست که زبان رسمی همان ترکی بود.
٣۱۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۶٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست