از : امیرحسین آمویی
عنوان : افراط در دینستیزی، خود، نوعی دینورزی است!
به "لیبرالدموکراتچپمیانه"
دوست عزیز نوشتهی شما نشان میدهد که خودتان متوجه جریان هستید! اما برای احتیاط بخوانید: آقای دوستدار از یک موضع کاملا جزمی و خشک با مفهموی برساختهی خودشان، یعنی "جامعهی دینخو"، در افتادهاند. اصلانی و مصداقی هم در این ارکستر، همراه با دوستدار، آکورد ضد گنجی و دیگران گرفته اند. میگویند پلیس آلمان روزی مردی را دستگیر کرد. مرد اعتراض کرد که "چرا توقیفم کردهاید؟" گفتند: "دستور دادهاند کومونیستها را دستگیر کنیم." مرد گفت: من کومونیست نیستم، ضد کومونیستم." گفتند: ضد کومونیست هم نوعی کومونیست است!" مارکس در جایی گفته است: "ضد انقلاب هم انقلاب است!" حالا اقای دوستدار چنان عصبیتی در ضدیت با دین خویی نشان داده که خودش نوعی دینخویی شده است. ضمنا شاید خواندن "جایگاه دیالوگ سیاسی در شرایط کنونی و اهمیت آن" بدک نباشد. ضمنا نوشتههای دیگران در این ارتباط بیشتر جنگ زرگری است و برای پرت کردن همه از مرحلهی وحدت برای دموکراسی، جنجالپردازی شدهاند.
امیرحسین آمویی
٣۲۲۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨۹
|
از : خسرو ریحانی
عنوان : آب در خوابگه مورچگان
با سپاس از آقایان اصلانی و مصداقی
دست مریزاد برای نوشتهی پر محتوا و مستندتان. «آب در خوابگه مورچگان» ریختهاید.
٣۲۱٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : همنشین بهار
عنوان : امروز یا فردا همه به خاک میافتیم و میرویم
هر درونی که خیالاندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد
به نظر میرسد مصباحها و صدری ها که در درون و بیرون همه ما لانه دارند، به هدف خویش رسیده اند، میان ما دیوار کشیدند، ستیز و فاصله کاشتند و قلم و ذهن ما را به زهر آلودند تا شب سیاه میهنمان که کید و دروغ و تیرگی آنجا است، از یاد برود...
***
در اینکه مقاله « هان ای شرم! سرخیات پیدا نیست »، هم دردمندانه است و هم شرافتمندانه، تردیدی نداشته و ندارم.
اشاره ام به «ارزیابی شتابزده»، (که هنوز به آن باور دارم)، از سر مهر بود.
جز به قاتلان زندانیان سیاسی و این زمانه پرنیرنگ، به کسی نسبت کید و دروغ نداده ام و شعر نیمایوشیج (یا گزارش کذب هادی غفاری در مورد مرگ پدرش) را برای زخم زدن به دوستان همدردم ننوشته ام.
قدر همدیگر را بدانیم. امروز یا فردا همه به خاک میافتیم و میرویم...
٣۲۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨۹
|
از : لیبرال دمکرات چپ میانه
عنوان : باز هم می پرسم.
باز هم می پرسم چون من روشن نشده ام که حرفهای همنشین بهار و رفقایش چه ارتباطی با بحث دینخویی و نامه ی سرگشاده ی آرامش دوستدار به هابرماس دارد که انقدر کشش می دهید؟ آخر حرف کدامیک امروز بدرد ما می خورد، حرف همنشین بهار و یارانش در اینجا یا حرف آرامش دوستدار و محتوای این مقاله؟ اگر کسی بتواند بمن نشان دهد که حرف همنشین....مهمتر از دوستدار و محتوای اصلی این مقاله است، من می روم پی کارم. اگر نه، منظورتان از به انحراف کشیدن این بحث مهم بوسیله برخی ها چه می تواند باشد بغیر از آنکه عده ای می خواهند خرده حسابهایی که در گذشته داشته اند را در اینجا تلافی کنند.
ریشه ی بدبختیهای کشورمان دینخویی است که تا از شر آن حداقل در قشر حاکم رها نشویم این دایره وحشتی که قرنهاست دامن ما را گرفته و تبلور آنهم در این ۳۱ سال بوده آزاد نخواهیم شد. حال بمن بگویید این مبحث مهمترست یا تاریخ دیدار صدری با تمساح یزدی؟ کوبیدن کل این مقاله بخاطر ایرادهای اسرائیلی باعث نمی شود که به احترام کسی اضافه و یا از آن کم کند. ابراز فضل کردن با کوبیدن رقیب در واقع ابراز جهل و عقده است.
آقایان اصلانی و مصداقی محترم، حتما در اخبار چند روز گذشته شنیده اید که حمله نظام دینخو در ایران از مرز علوم انسانی عبور کرده است و دامنه اش به علوم تجربی هم کشیده شده است. دانشگاه ایران و دانشگاه بهشتی هم دشمن نظام دینخو تشخیص داده شده است. هزاران دانشجو بلاتکلیف شده اند و با بخطر انداختن خود علیه این رژیم و برای حفظ تتمه ی نظام آموزش و پرورش ما دارند مبارزه می کنند. نظام دینخو دارد مدارس ایران هم می کند مثل مدارس طالبانی در پاکستان. این حمله به کل زیر بنای آموزش و پرورش در ایران و جایگزین کردن آنها با کانونهای خرافه و شهیدپروری برای حفظ نظام بزرگترین فاجعه در تاریخ ماست که ما باید خیلی آنرا جدی بگیریم. اگر نظام موفق شود تیشه زده است به ریشه ی هر مدنیتی که ۳۲ سالست ملت با دست خالی در صدد حفظ آن بوده است. حال من از شما می پرسم که آیا این مهمترین مسئله ایران در حال حاضر است یا آنچه همنشین بهار و رفقایش می گویند؟ اگر این موضوع برایشان مهم بود وارد این جنگ و جدل با شما نمی شدند. آیا شما باید وقتتان را صرف آنها کنید یا صرف مبارزه با فاجعه ای که در نظام آموزشی ایران در شرف وقوع است و خطر یک حمله ی نظامی به ایران؟ بمن بگویید اولویت های ما چه باید باشد؟ با تشکر از مقاله ی خوبتان.
٣۲۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : ص
عنوان : عذر بدتر از گناه
توضیحات همنشین بهار عذر بدتر از گناه است. او در دفاع از خود عالمانه این دو زندانی بزرگوار را با هادی غفاری و دروغپردازی آگاهانه او مقایسه کرده است. اقای همنشین بهار به صرف خود ندیدهاند که توضیح دهند این دو بزرگوار هیچ تاریخی را جا به جا نکردهاند و این ادعای نابخردانه و عجولانه احمد صدری است. همراه شدن با شعبدهبازی احمد صدری کاری است ناشایست. از آن بدتر آسمان و ریسمون باقی بعدی است که از اقای همنشین بهار بعید به نظر میرسید.
٣۲۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : مهدی اصلانی
عنوان : تاریخ درج خبر یا تاریخ دیدار؟ مسئله این است
دوستان گرامی سلام من تمامی کامنت ها را با دقت خواندم و از برخی کامنت ها بسیار آموختم تنها یک سئوال از هم نشین بهار و تمامی دوستان که کارپایه نظری شان را بر درستی یک اصل گذاشته اند دارم؟ ابتدا آن اصل. اصل برای هم نشین بهار و دیگران که چون ایشان خوانده و نبریده گز کرده اند آن است که ما تاریخ دیدار دکتر صدری با مصباح یزدی را شهریور آن هم یازدهم شهریور ذکر کرده ایم!! اگر تنها یک نفر بتواند یک جمله از متن مشترک من و ایرج بیابد که دال بر درستی چنین خبری باشد بنده به سهم خود از همه گان به طور رسمی پوزش خواهم خواست. ما با دادن دو لینک تاریخ درج خبر و نه تاریخ دیدار را به نقل از ماهنامه معرفت سوم و چهارم شهریور ذکر کرده ایم. تاریخ درج خبر را نه تاریخ دیدار را. چرا دکتر صدری یازدهم شهریور را به ما نسیت داده؟ چرا ماهنامه ای ایدئولوژیک و غیر خبری خبر دیداری مربوط به هجده سال پیش را الان به روز می کند پاسخ به این سئوالات و مواردی دیگر از ناراستی های مقاله دکتر صدری در نوشته جدید و مشترک من و ایرج امروز یا فردا روی نت قرار خواهد گرفت. با احترام به همه کامنت خوان ها و نویس های منصف
٣۲۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : سر گیجه
جناب لیبرال دمکرات چپ میانه،
عرض شد وقتی بجای سه چهار خط کامنت ، انشای سی چهل خطی مینویسیم دچار سر گیجه و درد سرهم میشویم.
٣۲۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : کافر
عنوان : " من از افکار تو متنفرم اما جانم را فدا میکنم تا تو بتوانی فکرت را بیان کنی." ولتر
من فکر میکنم همه متفکرین و همه آنها که فکر میکنند افکارشان برای تنویر افکار دیگران لازم است که در معرض افکار عمومی قرار گیرد و افکار خود را در معرض افکار عمومی قرار میدهند و البته فکر خوبی هم میکنند نباید فکر کنند که همه یک جور فکر میکنند و قضاوت را به عهده خواننده بگذارند تا او چه فکر کند.
٣۲۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : سهراب صادقی
عنوان : (حافظا این چه کید و دروغ است...) خطاب به آقای اصلانی و آقای مصداقی نیست .
به نظر بنده شعری که آقای همنشین بهار در پایان نظر خودش آورده (حافظا این چه کید و دروغ است...) خطاب به آقای اصلانی و آقای مصداقی نیست .
من و همسرم، چند سال پیش از طریق نوشته های همنشین بهار با کتاب بسیار خوب نه زیستن نه مرگ آشنا شدیم و خودم تقریبا همه نوشته های همنشین را خوانده ام. ایشان تا آنجا که یاد دارم همیشه در مورد آقای مصداقی خوب نوشته است.
من یکی باور نمیکنم که منظور از شعر مزبور ، نویسندگان مقاله «هان ای شرم سرخی ات کو» باشد.
به خاطر احترام به آقای مصداقی و آقای اصلانی این سطور را نوشتم و امیدوارم موفق باشید. با آرزوی خیر و تشکر از اخبار روز . سهراب صادقی
٣۲۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨۹
|
از : یاور
عنوان : عدم انتقاد پذیری
آقای مصداقی در یک جوابیه به "همنشین بهار" در سایت مورد علاقه شان "پژواک ایران" و بعد از کلی نکوهش سایت "روشنگری" و مسولین آن نوشته اند که:
"همنشین بهار در مطلب خود روی موارد زیر تکیه کرده است.
۱- در رابطه با فردی که با مصباح یزدی دیدار داشته، نوشتهاید:
« زمانی که با ایشان دست میداد کمی! فقط کمی به این فکر نکرد که همین دستان، فرمان قتل دو جامعه شناسِ با شرافت، ... را صادر کرد؟»
این دیدار پیش از وقوع قتلهای زنجیرهای بوده و مدعی حق دارد بگوید من از کجا میدانستم سالها بعد چنین و چنان میشود؟ »
همنشین بهار علیرغم این که به خوبی واقف است در لحظهی دیدار و دیده بوسی احمد صدری و مصباح یزدی دستان او و همراهانش به خون صدها جامعهشناس، متخصص علوم اجتماعی، روانشناس، استاد تاریخ و جغرافیا، دکتر اقتصاد و اقتصاد سیاسی، کارشناس حقوق سیاسی و حقوق بینالملل، فیزیکدان، شیمیدان، پزشک، مهندس و... آلوده است روی نام دو نفری که مقاله به آنها اشاره کرده معرکه گرفته و حق را پوشانده است. این کاری است زشت و غیراصولی."
واقعا که تعجب آور است که جناب مصداقی چگونه آسمان را به زمین وصل می کند که به حق بودن خود را نشان دهد! تمام این حرفهای آقای مصداقی درست اما آیا احمد صدری که چه بسا نظر لطفی هم به ملاهای مرتجع دارد دو ماه پیش با مصباح ملاقات کرده بود یا نه؟! آیا در این مورد مشخص و نه در مورد کلی دیدار با مصباح حق کلام با "همنشین بهار" می باشد یا نه؟
آقای مصداقی در همین برخورد نشان می دهد که اصلا قادر به قبول کمترین انتقادی نمی باشد و تنها خود را حق و دیگران را باطل می دانند. او با ذکر اینکه "همنشین بهار" نیز به نوعی از "اسلام" علاقه دارد سعی در بی اعتباری او کرده و از قرار خود او در تاریخ نه چندان دور علاقه ای به "اسلام" حال از نوع "انقلابی" نداشته است.
آیا خاطرات زندانی آقای مصداقی به غیر از حقانیت "مجاهدین" و بطلان "مجاهدین" از اسلام رها شده می باشد؟
اشتباه نشود که خاطرات زندان آقای مصداقی در کل سند مهمی در محکومیت نظام جنایتکار رژیم اسلامی می باشد اما آیا او به غیر از دشمنی با هر منتقدی از خود می تواند نمونه ای دیگر نشان دهد؟
"همنشین بهار" اکنون به جمع کینه توزان پیوسته است و باید او را نیز به صرف انگشت گذاشتن بر روی یک حقیقت تاریخی بی اعتبار کرد!!!
٣۲۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨۹
|